✅ مولانا غزل شماره ۱۳۷۴
ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
وی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنم
ای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنم
وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم
ای بیکسان ای بیکسان جاء الفرج جاء الفرج
هر خسته غمدیده را سلطان کنم سنجر کنم
ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من
صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم
ای کافران ای کافران قفل شما را وا کنم
زیرا که مطلق حاکمم مؤمن کنم کافر کنم
ای بوالعلا ای بوالعلا مومی تو اندر کف ما
خنجر شوی ساغر کنم ساغر شوی خنجر کنم
تو نطفه بودی خون شدی وانگه چنین موزون شدی
سوی من آ ای آدمی تا زینت نیکوتر کنم
من غصه را شادی کنم گمراه را هادی کنم
من گرگ را یوسف کنم من زهر را شکر کنم
ای سردهان ای سردهان بگشادهام زان سر دهان
تا هر دهان خشک را جفت لب ساغر کنم
ای گلستان ای گلستان از گلستانم گل ستان
آن دم که ریحانهات را من جفت نیلوفر کنم
ای آسمان ای آسمان حیرانتر از نرگس شوی
چون خاک را عنبر کنم چون خار را عبهر کنم
ای عقل کل ای عقل کل تو هر چه گفتی صادقی
حاکم تویی حاتم تویی من گفت و گو کمتر کنم
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
وی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنم
ای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنم
وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم
ای بیکسان ای بیکسان جاء الفرج جاء الفرج
هر خسته غمدیده را سلطان کنم سنجر کنم
ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من
صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم
ای کافران ای کافران قفل شما را وا کنم
زیرا که مطلق حاکمم مؤمن کنم کافر کنم
ای بوالعلا ای بوالعلا مومی تو اندر کف ما
خنجر شوی ساغر کنم ساغر شوی خنجر کنم
تو نطفه بودی خون شدی وانگه چنین موزون شدی
سوی من آ ای آدمی تا زینت نیکوتر کنم
من غصه را شادی کنم گمراه را هادی کنم
من گرگ را یوسف کنم من زهر را شکر کنم
ای سردهان ای سردهان بگشادهام زان سر دهان
تا هر دهان خشک را جفت لب ساغر کنم
ای گلستان ای گلستان از گلستانم گل ستان
آن دم که ریحانهات را من جفت نیلوفر کنم
ای آسمان ای آسمان حیرانتر از نرگس شوی
چون خاک را عنبر کنم چون خار را عبهر کنم
ای عقل کل ای عقل کل تو هر چه گفتی صادقی
حاکم تویی حاتم تویی من گفت و گو کمتر کنم
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫آب ها در حوض اگر زندانیست
باد نشفش میکند کار کانیست
میرهاند میبرد تا معدنش
اندک اندک تا نبینی بردنش
وین نفس جانهای ما را همچنان
اندک اندک دزدد از حبس جهان
📚دفتر اول مثنوي
هرچه به حقيقت وجود انسان كه در مثنوي با نماد آب بيان مي گردد ،اضافه شود، صعود او به عالم معنا فزوني مي گیرد.
🎤دکتر سوگل مشایخی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
باد نشفش میکند کار کانیست
میرهاند میبرد تا معدنش
اندک اندک تا نبینی بردنش
وین نفس جانهای ما را همچنان
اندک اندک دزدد از حبس جهان
📚دفتر اول مثنوي
هرچه به حقيقت وجود انسان كه در مثنوي با نماد آب بيان مي گردد ،اضافه شود، صعود او به عالم معنا فزوني مي گیرد.
🎤دکتر سوگل مشایخی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ياران عبث نصيحت بیحاصلم كنيد
ديوانهام من عقل ندارم ولم كنيد
ممنون اين نصايحم اما من آنچنان
ديوانهای نيم كه شما عاقلم كنيد
مجنونم آن چنين كه مجانين ز من رمند
وای ار به مجلس عقلا داخلم كنيد
من مطلع نيم كه چه با من نموده عشق
خوب است اين قضيه سوال از دلم كنيد
يك ذره غير عشق و جنون ننگريد هيچ
در من اگر كه تجزيه آب و گلم كنيد
كم طعنهام زنيد كه غرقی به بحر بهت
مرديد اگر هدايت بر ساحلم كنيد
#میرزاده_عشقی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ديوانهام من عقل ندارم ولم كنيد
ممنون اين نصايحم اما من آنچنان
ديوانهای نيم كه شما عاقلم كنيد
مجنونم آن چنين كه مجانين ز من رمند
وای ار به مجلس عقلا داخلم كنيد
من مطلع نيم كه چه با من نموده عشق
خوب است اين قضيه سوال از دلم كنيد
يك ذره غير عشق و جنون ننگريد هيچ
در من اگر كه تجزيه آب و گلم كنيد
كم طعنهام زنيد كه غرقی به بحر بهت
مرديد اگر هدايت بر ساحلم كنيد
#میرزاده_عشقی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
من که خندم، نه بر اوضاع کنون می خندم
من بدین گنبد بی سقف و ستون می خندم
تو به فرمانده اوضاع کنون می خندی
من به فرماندهی کن فیکون می خندم
همه کس بر بشر بوقلمونی خندد
من به حزب فلک بوقلمون می خندم
خلق خندند بهر آبله رخساری و، من:
به رخ این فلک آبله گون می خندم
هر کس ایدون، به جنون من مجنون خندد
من بر آن کس که بخندد به جنون می خندم
آنچه بایست: به تاریخ گذشته خندم
کرده ام خنده، بر آینده کنون می خندم
هر که چون من ثمر علم فلاکت دیدی:
مردی از گریه، من دلشده خون می خندم
بعد از این من زنم از علم و فنون دم، حاشا!
من بهر چه بتر علم و فنون می خندم!
#میرزاده_عشقی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من که خندم، نه بر اوضاع کنون می خندم
من بدین گنبد بی سقف و ستون می خندم
تو به فرمانده اوضاع کنون می خندی
من به فرماندهی کن فیکون می خندم
همه کس بر بشر بوقلمونی خندد
من به حزب فلک بوقلمون می خندم
خلق خندند بهر آبله رخساری و، من:
به رخ این فلک آبله گون می خندم
هر کس ایدون، به جنون من مجنون خندد
من بر آن کس که بخندد به جنون می خندم
آنچه بایست: به تاریخ گذشته خندم
کرده ام خنده، بر آینده کنون می خندم
هر که چون من ثمر علم فلاکت دیدی:
مردی از گریه، من دلشده خون می خندم
بعد از این من زنم از علم و فنون دم، حاشا!
من بهر چه بتر علم و فنون می خندم!
#میرزاده_عشقی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
هر گناهی کآدمی عمدا بعالم میکند
احتیاج است آنکه اسبابش فراهم میکند
ورنه کی عمدا گناه اولاد آدممیکند
یا که از بهر خطا خود را مصمم میکند
احتیاج است انکه زو طبع بشر رم می کند
شادی یکساله را یکروزه ماتم می کند
احتیاج است آنکه قدر آدمی کم میکند
در بر نامرد پشت مرد را خم میکند
ای که شیران را کنی رو به مزاج
احتیاج ای احتیاج
#میرزاده_عشقی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر گناهی کآدمی عمدا بعالم میکند
احتیاج است آنکه اسبابش فراهم میکند
ورنه کی عمدا گناه اولاد آدممیکند
یا که از بهر خطا خود را مصمم میکند
احتیاج است انکه زو طبع بشر رم می کند
شادی یکساله را یکروزه ماتم می کند
احتیاج است آنکه قدر آدمی کم میکند
در بر نامرد پشت مرد را خم میکند
ای که شیران را کنی رو به مزاج
احتیاج ای احتیاج
#میرزاده_عشقی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
باورت بشود یا نه،
روزی میرسد که دلت برای هیچکس به اندازهٔ من تنگ نخواهد شد.
برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم، برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی.
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود.
میدانم روزی که نباشم
هیچکس تکرار من نخواهد شد.
#کتاب_خوانی
#تنهایی_پرهیاهو
#بهومیل_هرابال
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
روزی میرسد که دلت برای هیچکس به اندازهٔ من تنگ نخواهد شد.
برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم، برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی.
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود.
میدانم روزی که نباشم
هیچکس تکرار من نخواهد شد.
#کتاب_خوانی
#تنهایی_پرهیاهو
#بهومیل_هرابال
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آنکه میگوید دوســتت میدارم
خُـنـیـاگر غمگینیست
که آوازش را از دسـت داده اسـت
ای کاش عشــق را
زبانِ سـخن بود
هزار کاکلی شـاد
در چشـمان توسـت
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشــق را
ای کاش زبان سـخن بود
آنکه میگوید دوســتت میدارم
دل اندوگین شـبیست
که مهتابش را میجوید
ای کاش عشــق را
زبانِ سـخن بود
#احمد شاملو
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آنکه میگوید دوســتت میدارم
خُـنـیـاگر غمگینیست
که آوازش را از دسـت داده اسـت
ای کاش عشــق را
زبانِ سـخن بود
هزار کاکلی شـاد
در چشـمان توسـت
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشــق را
ای کاش زبان سـخن بود
آنکه میگوید دوســتت میدارم
دل اندوگین شـبیست
که مهتابش را میجوید
ای کاش عشــق را
زبانِ سـخن بود
#احمد شاملو
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بڪَذارڪه چون نالهٔ مرغان شباهنڪَ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بڪَذارڪهچونشمعڪنمپیڪرخود آب
در بستر اشڪ افتم و ناچار بمیرم
میمیرم ازاین دردڪهجان دکَرم نیست
تا از غم عشق تو دڪَر بار بمیرم
تا بودهام، اے دوست، وفادار تو بودم
بڪَذار بدانڪَونه وفادار بمیرم
#سیمینبهبهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بڪَذارڪهچونشمعڪنمپیڪرخود آب
در بستر اشڪ افتم و ناچار بمیرم
میمیرم ازاین دردڪهجان دکَرم نیست
تا از غم عشق تو دڪَر بار بمیرم
تا بودهام، اے دوست، وفادار تو بودم
بڪَذار بدانڪَونه وفادار بمیرم
#سیمینبهبهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای صورتِ پهلو به تبدّل زده! ای رنگ!
من با تو به دل یکدلهکردن، تو به نیرنگ!
گر شورِ به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سرِ سودازده بر سنگ
با من سرِ پیمانت اگر نیست، نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو، این جنگ چه جنگیست؟
گر زخم زنم، حسرت و گر زخم خورم، ننگ
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو
اکنون تو ز من دلزدهای، من ز تو دلتنگ
#فاضلنظری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من با تو به دل یکدلهکردن، تو به نیرنگ!
گر شورِ به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سرِ سودازده بر سنگ
با من سرِ پیمانت اگر نیست، نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو، این جنگ چه جنگیست؟
گر زخم زنم، حسرت و گر زخم خورم، ننگ
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو
اکنون تو ز من دلزدهای، من ز تو دلتنگ
#فاضلنظری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من به تعبیر خواب مشکوکم
هر کسی خواب عشق را دیده است
صبح فردای غرق در کابوس
رو به دستان قبله خوابیده است
مردم از رو به رو، دَهن دیدند
مردم از پشت سر، سخن چیدند
آسمان ریسمانمان کم بود
هی نشستند و رشته ریسیدند...
#علیرضا_آذر
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر کسی خواب عشق را دیده است
صبح فردای غرق در کابوس
رو به دستان قبله خوابیده است
مردم از رو به رو، دَهن دیدند
مردم از پشت سر، سخن چیدند
آسمان ریسمانمان کم بود
هی نشستند و رشته ریسیدند...
#علیرضا_آذر
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نمی دانستم دلتنگی…
انقدر دل نازکم می کند...
که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد…
و چشم هایم خیس اشک شود..
نمی دانستم دلتنگی…
انقدر ضعیفم می کند...
که کوه استوار غرورم…
زیر بار ندیدنت کمر خم کند..
نمی دانستم دلتنگی…
انقدر کودکم می کند...
که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم…
و با همه دنیا قهر کنم..
نمی دانستم…
#مهدی_گلچینی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
انقدر دل نازکم می کند...
که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد…
و چشم هایم خیس اشک شود..
نمی دانستم دلتنگی…
انقدر ضعیفم می کند...
که کوه استوار غرورم…
زیر بار ندیدنت کمر خم کند..
نمی دانستم دلتنگی…
انقدر کودکم می کند...
که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم…
و با همه دنیا قهر کنم..
نمی دانستم…
#مهدی_گلچینی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چندیست عاشقانه قلم میزند دلم
از ماجرای چشم تو دم میزند دلم
نام تو از شبی که به رگهای من دوید
یک در میان برای خودم میزند دلم
این را که مردمان ضربان نام کردهاند
دست خوشی است بر سر غم میزند دلم
روزی هزار بار ورقهای کهنه را
مشتاق و بی قرار بههم میزند دلم
هر جا به سبز خاطرههای تو میرسد
انگار در بهشت قدم میزند دلم
یک شب به خنده گفت چرا داد میزنی
انقدر هی نگو دلم ... میزند دلم
حرفش ادامه داشت که بی اختیار من
گفتم عزیز من چه کنم ... میزند دلم
آرام برد گوش مرا روی سینهاش
دیدم چنین که اوست چه کم میزند دلم
دیدم دراین قمار دل او برنده است
دیدم فقط به قدر عدم میزند دلم
#حسن_دلبری
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از ماجرای چشم تو دم میزند دلم
نام تو از شبی که به رگهای من دوید
یک در میان برای خودم میزند دلم
این را که مردمان ضربان نام کردهاند
دست خوشی است بر سر غم میزند دلم
روزی هزار بار ورقهای کهنه را
مشتاق و بی قرار بههم میزند دلم
هر جا به سبز خاطرههای تو میرسد
انگار در بهشت قدم میزند دلم
یک شب به خنده گفت چرا داد میزنی
انقدر هی نگو دلم ... میزند دلم
حرفش ادامه داشت که بی اختیار من
گفتم عزیز من چه کنم ... میزند دلم
آرام برد گوش مرا روی سینهاش
دیدم چنین که اوست چه کم میزند دلم
دیدم دراین قمار دل او برنده است
دیدم فقط به قدر عدم میزند دلم
#حسن_دلبری
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چون باد می روی و به خاکم فکنده ای
آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای
حسن و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ای؟
#هوشنگ_ابتهاج
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای
حسن و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام
شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ای؟
#هوشنگ_ابتهاج
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد
خون گرم این مست خواب آلود را بیدار کرد
صفحه آیینه از زنگ کدورت ساده بود
عکس طوطی این افق را مشرق زنگار کرد
چون زنم مژگان به یکدیگر، که مژگان مرا
حیرت گلزار او خار سر دیوار کرد
می شود پیراهن تن یوسف گم کرده را
هر که چشم خویش را از گریه چون دستار کرد
صائب تبریزی
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خون گرم این مست خواب آلود را بیدار کرد
صفحه آیینه از زنگ کدورت ساده بود
عکس طوطی این افق را مشرق زنگار کرد
چون زنم مژگان به یکدیگر، که مژگان مرا
حیرت گلزار او خار سر دیوار کرد
می شود پیراهن تن یوسف گم کرده را
هر که چشم خویش را از گریه چون دستار کرد
صائب تبریزی
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀