مخمل ناز تن ات مرمر جادو هم هست
کار دست است و در آن رقص قلم مو هم هست
شاهکاری ابدی وه که چه استاد خطی!
نه فقط نسخ لبت، کوفی ابرو هم هست
قرنها نام تو غوغای جهانی ابدی
قرنها غرق سکوت تو هیاهو هم هست
بس که لیلی شده ای باد بیابانگردت
هرکجا موی تو صد قافله هوهو هم هست
آمدم تا که فقط دم نزنند از مجنون
تا بدانند که دیوانه تر از او هم هست
می شود با تو زمان را و مکان را خط زد
عشق یعنی سفر از سو به فراسو هم هست
بر مدار تو نه تنها همه دنیا در چرخ
رقص یکریز و خوشآهنگ النگو هم هست
راستی حضرت بوسه! ملکه! دلبر ناز !
عسل ناب تو در آنهمه کندو هم هست؟
مانده ام تشنه شوم یا بنشینم به کمین
نه فقط چشمه که چشمان تو آهو هم هست
حق بده اینهمه پروانه برقصد با تو
اینچنین عطر تنی حسرت شب بو هم هست
کسی از عرش صدا زد که بنازم شهراد
نه فقط عاشق تو، بلکه غزلگو هم هست
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کار دست است و در آن رقص قلم مو هم هست
شاهکاری ابدی وه که چه استاد خطی!
نه فقط نسخ لبت، کوفی ابرو هم هست
قرنها نام تو غوغای جهانی ابدی
قرنها غرق سکوت تو هیاهو هم هست
بس که لیلی شده ای باد بیابانگردت
هرکجا موی تو صد قافله هوهو هم هست
آمدم تا که فقط دم نزنند از مجنون
تا بدانند که دیوانه تر از او هم هست
می شود با تو زمان را و مکان را خط زد
عشق یعنی سفر از سو به فراسو هم هست
بر مدار تو نه تنها همه دنیا در چرخ
رقص یکریز و خوشآهنگ النگو هم هست
راستی حضرت بوسه! ملکه! دلبر ناز !
عسل ناب تو در آنهمه کندو هم هست؟
مانده ام تشنه شوم یا بنشینم به کمین
نه فقط چشمه که چشمان تو آهو هم هست
حق بده اینهمه پروانه برقصد با تو
اینچنین عطر تنی حسرت شب بو هم هست
کسی از عرش صدا زد که بنازم شهراد
نه فقط عاشق تو، بلکه غزلگو هم هست
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به جز هوای رهایی به سر نداشته باشی
هوس کنی بپری بال و پر نداشته باشی
میان معرکه عمری پلنگ باشی و حالا
برای هیچ آهویی خطر نداشته باشی
خطر که هیچ وجودت تمام بود و نبودت
اثر نداشته باشد اثر نداشته باشی
تمام شب به تماشا به ماه چشم بدوزی
ولی برای پریدن جگر نداشته باشی
شب این شب ظلمانی احاطهات کند اما
دو چشم شبشکنِ شعلهور نداشته باشی
خلاصه کرک و پرت را زمانه ریخته باشد
تو از غرور خودت دست برنداشته باشی
نگو که از تو گذشته - اگر چه مثل گذشته
هوای خون و خطر آنقدَر نداشته باشی
ولی پلنگ پلنگ ست اگر چه خسته و تنها
اگر چه چیزی از آن شور و شر نداشته باشی
#بهروز_یاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هوس کنی بپری بال و پر نداشته باشی
میان معرکه عمری پلنگ باشی و حالا
برای هیچ آهویی خطر نداشته باشی
خطر که هیچ وجودت تمام بود و نبودت
اثر نداشته باشد اثر نداشته باشی
تمام شب به تماشا به ماه چشم بدوزی
ولی برای پریدن جگر نداشته باشی
شب این شب ظلمانی احاطهات کند اما
دو چشم شبشکنِ شعلهور نداشته باشی
خلاصه کرک و پرت را زمانه ریخته باشد
تو از غرور خودت دست برنداشته باشی
نگو که از تو گذشته - اگر چه مثل گذشته
هوای خون و خطر آنقدَر نداشته باشی
ولی پلنگ پلنگ ست اگر چه خسته و تنها
اگر چه چیزی از آن شور و شر نداشته باشی
#بهروز_یاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرغکی؛
از کوچ جا مانده
و هر شب تا سحر
بر شاخساری خشک، می نالد
و قابِ پنجره؛ در انتظارِ
گام هایِ خسته ای،
از شرم می خوابد
و دستانی، سکوتِ خالیِ
یک سفره را، آرام می بلعد
و بغضِ کودکی؛
در خانه می پیچد
و جامِ اشک را،
یک زن بجایِ آب؛ می نوشد
و من، در خلوتِ
کابوسِ بی هنگامِ شب
آهسته می گریم!
چرا باران نمی بارد؟...
کاسه ها و کوزه ها
خالی ست!
#فرح_فریماااا_معمای_عشق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از کوچ جا مانده
و هر شب تا سحر
بر شاخساری خشک، می نالد
و قابِ پنجره؛ در انتظارِ
گام هایِ خسته ای،
از شرم می خوابد
و دستانی، سکوتِ خالیِ
یک سفره را، آرام می بلعد
و بغضِ کودکی؛
در خانه می پیچد
و جامِ اشک را،
یک زن بجایِ آب؛ می نوشد
و من، در خلوتِ
کابوسِ بی هنگامِ شب
آهسته می گریم!
چرا باران نمی بارد؟...
کاسه ها و کوزه ها
خالی ست!
#فرح_فریماااا_معمای_عشق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای جان جان جانها جانی و چیز دیگر
وی کیمیای کانها کانی و چیز دیگر
ای آفتاب باقی وی ساقی سواقی
وی مشرب مذاقی آنی و چیز دیگر
#مـولانـا
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وی کیمیای کانها کانی و چیز دیگر
ای آفتاب باقی وی ساقی سواقی
وی مشرب مذاقی آنی و چیز دیگر
#مـولانـا
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شنیده اید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن روح را نفرسودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن
#پروین_اعتصامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن روح را نفرسودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن
#پروین_اعتصامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی تورودارم❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در کنارت بودم و حال ِ پریشان داشتم
در دلم حس ِ عجیبی مثل ِ طوفان داشتم
مثل ِ پاییزی ترین عصر ِ خیابان های ِ شهر
بی بهانه هر دقیقه میل ِ باران داشتم
شُرشُر چشمان ِ من بی دغدغه اثبات کرد
نسبتی دیرینه با اقلیم ِ گیلان داشتم
قبل ِ تو سرسبز بودم از صنوبرها بپرس
بر لب ِ ایوان ِ خود کم باغ ِ ریحان داشتم؟
آتشی انداختی بر قلب ِ من از جنسِ غم
روزگاری سخت در آغوشِ شیطان داشتم
وقت ِ رفتن میزدی لبخند....یادت مانده است
غرق ِ در سیلاب ِ غم سردرگریبان داشتم
گر چه مغرورم...به روی ِ خود نیاوردم، ولی
در نگاهِ آخرم صد ارگ ِ ویران داشتم
شاعرانه عشق ورزیدم پشیمان نیستم
چون به فتوای غزل بسیار ایمان داشتم
#محبوبه_باقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دلم حس ِ عجیبی مثل ِ طوفان داشتم
مثل ِ پاییزی ترین عصر ِ خیابان های ِ شهر
بی بهانه هر دقیقه میل ِ باران داشتم
شُرشُر چشمان ِ من بی دغدغه اثبات کرد
نسبتی دیرینه با اقلیم ِ گیلان داشتم
قبل ِ تو سرسبز بودم از صنوبرها بپرس
بر لب ِ ایوان ِ خود کم باغ ِ ریحان داشتم؟
آتشی انداختی بر قلب ِ من از جنسِ غم
روزگاری سخت در آغوشِ شیطان داشتم
وقت ِ رفتن میزدی لبخند....یادت مانده است
غرق ِ در سیلاب ِ غم سردرگریبان داشتم
گر چه مغرورم...به روی ِ خود نیاوردم، ولی
در نگاهِ آخرم صد ارگ ِ ویران داشتم
شاعرانه عشق ورزیدم پشیمان نیستم
چون به فتوای غزل بسیار ایمان داشتم
#محبوبه_باقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
خودکار
بی اراده من
می دود می نشیند
روی خطوط دفترم
و تو را ربط می دهد
به پاییز و باران
و گل و بوسه
تو را ربط می دهد
به نفس های من
و به حزن غم انگیز
درختان خشک باغچه
و صندلی تنهایی
که در ایوان تاب می خورد
و ثانیه های نبودنت را
یک به یک
شمارش می کند،
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
و همه چیز شاعرانه است
حتی فنجان قهوه نیم خورده ات
که هنوز روی میز تراس
جا مانده
#مسعود_نادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
خودکار
بی اراده من
می دود می نشیند
روی خطوط دفترم
و تو را ربط می دهد
به پاییز و باران
و گل و بوسه
تو را ربط می دهد
به نفس های من
و به حزن غم انگیز
درختان خشک باغچه
و صندلی تنهایی
که در ایوان تاب می خورد
و ثانیه های نبودنت را
یک به یک
شمارش می کند،
دلتنگت که می شوم
زبان شعرم باز می شود
و همه چیز شاعرانه است
حتی فنجان قهوه نیم خورده ات
که هنوز روی میز تراس
جا مانده
#مسعود_نادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده
شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده
عشق هم یک عادت ناگاه و کوتاه و خشن
ترکها فوق سریع و گاه یابویی شده!
اولین سنگ بناء اجتماع ما -زرشک
بستری از ارتباطاتِ زناشویی شده
حرفها و ژستهامان ادعا در ادعا
دورهی ما دورهی بحران کمرویی شده
عقل مشغول اراجیف خودش ماندست و دل
در حقیقت با مجاز عشق یاهویی شده
دختر همسایه ما حافظِ قرآن نشد
سرشناس اما چرا، در شهر بانویی شده
یک برادر داشت او هم در شب قدری عجیب
روی تختِ خواب یک استاد چاقویی شده
#افشین_یداللهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده
عشق هم یک عادت ناگاه و کوتاه و خشن
ترکها فوق سریع و گاه یابویی شده!
اولین سنگ بناء اجتماع ما -زرشک
بستری از ارتباطاتِ زناشویی شده
حرفها و ژستهامان ادعا در ادعا
دورهی ما دورهی بحران کمرویی شده
عقل مشغول اراجیف خودش ماندست و دل
در حقیقت با مجاز عشق یاهویی شده
دختر همسایه ما حافظِ قرآن نشد
سرشناس اما چرا، در شهر بانویی شده
یک برادر داشت او هم در شب قدری عجیب
روی تختِ خواب یک استاد چاقویی شده
#افشین_یداللهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب ،بازهم سرد..
بازهم درد،،،
ومن بازهم بی تو
دررگه های یک دلگیری بزرگ
چون بعضی گردو خاکگرفته
پرازاندوه تنهایینشستهام،،
نشستهام بایک قلم که میچرخد،،،،
وبیاختیار درهوای ذهن پراز
آشوبم میرقصد،،،
شب بازهم من بازهم درد
ودلی که هروز بیشترو بیشتر
مبتلایت میشود
ای شادی لحظههایمن
که هرگزندیدمت
چون بوسه اییمیمانی
بررُخ سرخ سیب
افسوس ،کههرگزنچیدمت
بازهم شب بازهم شعر
بازهم تورا می خواهم ای زیبایی
ماه مهر
ایپاییز هزاررنگم بازهم من
اینجا تنها مثل هرشب
فقطبرایتودلتنگم
تنها برای تو دلتنگم،،،،،،،،
#ابراهیمرفیع___مرداب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بازهم درد،،،
ومن بازهم بی تو
دررگه های یک دلگیری بزرگ
چون بعضی گردو خاکگرفته
پرازاندوه تنهایینشستهام،،
نشستهام بایک قلم که میچرخد،،،،
وبیاختیار درهوای ذهن پراز
آشوبم میرقصد،،،
شب بازهم من بازهم درد
ودلی که هروز بیشترو بیشتر
مبتلایت میشود
ای شادی لحظههایمن
که هرگزندیدمت
چون بوسه اییمیمانی
بررُخ سرخ سیب
افسوس ،کههرگزنچیدمت
بازهم شب بازهم شعر
بازهم تورا می خواهم ای زیبایی
ماه مهر
ایپاییز هزاررنگم بازهم من
اینجا تنها مثل هرشب
فقطبرایتودلتنگم
تنها برای تو دلتنگم،،،،،،،،
#ابراهیمرفیع___مرداب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق شکنجه گر
صدای بال بال زدن
نفس هایت را می شنوم
زبان بند آمده ات را
به تماشای دایره مشکی چشمانم می بینم
قهقهه می زنم سیم مڗگانت را بی پروا می بوسم
در کنار من به نزدیک می خوانی
نفس تنت زیبا هوش از سر می برد
دوستت دارم
می خواهم چشمان و دهانت را
به قفل لبانم ببندم
عشق را به احضار قلبت برسانم
در هر ضربان
لرزان جسمت را
به بازوانم بسپارم
چون ماهی لیز شوی
برترین عاشقانه هایم را به دو غنچه
به شهادت عشق بوسه بزنم....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق شکنجه گر
صدای بال بال زدن
نفس هایت را می شنوم
زبان بند آمده ات را
به تماشای دایره مشکی چشمانم می بینم
قهقهه می زنم سیم مڗگانت را بی پروا می بوسم
در کنار من به نزدیک می خوانی
نفس تنت زیبا هوش از سر می برد
دوستت دارم
می خواهم چشمان و دهانت را
به قفل لبانم ببندم
عشق را به احضار قلبت برسانم
در هر ضربان
لرزان جسمت را
به بازوانم بسپارم
چون ماهی لیز شوی
برترین عاشقانه هایم را به دو غنچه
به شهادت عشق بوسه بزنم....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
نازنینا نظری کن ، که به جان آمده ام ،
دگر از هجر تو بر حرف و بیان آمده ام ،
صبر ایوب ندارم که کنم صبر دگر ،
یاری ام کن به درت ، ناله کنان آمده ام ،
منِ عاشق نتوانم ز تو دل را بکَنَم ،
عندلیبم به چمن ، بهر فغان آمده ام ،
دلم از دست بشد از غم و اندوهِ فراق ،
سالها رفت ، ز تو دل نگران آمده ام ،
آنچه در سینه ی ما است نشاید به زبان ،
چه بگویم که به دل ، داغ کشان آمده ام ،
خلق گویند که او را نظری نیست تورا،
چه کنم کور و کَرم ، گوش گران آمده ام ،
به کجا روی بیارم ، به که گویم غم خویش ؟
جز تو کس را نشناسم به نشان آمده
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نازنینا نظری کن ، که به جان آمده ام ،
دگر از هجر تو بر حرف و بیان آمده ام ،
صبر ایوب ندارم که کنم صبر دگر ،
یاری ام کن به درت ، ناله کنان آمده ام ،
منِ عاشق نتوانم ز تو دل را بکَنَم ،
عندلیبم به چمن ، بهر فغان آمده ام ،
دلم از دست بشد از غم و اندوهِ فراق ،
سالها رفت ، ز تو دل نگران آمده ام ،
آنچه در سینه ی ما است نشاید به زبان ،
چه بگویم که به دل ، داغ کشان آمده ام ،
خلق گویند که او را نظری نیست تورا،
چه کنم کور و کَرم ، گوش گران آمده ام ،
به کجا روی بیارم ، به که گویم غم خویش ؟
جز تو کس را نشناسم به نشان آمده
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا که دل حرم خاص جاودانه تست
مکن خراب خدا را که خانه خانه تست
مرا ز خویش چو بیگانگان مران ای دوست
که این گهر به خدا قابل خزانه تست
کسی که پای سر فرقدان نهاد از فخر
به راستان که سر او بر آستانه تست
#حاجب_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مکن خراب خدا را که خانه خانه تست
مرا ز خویش چو بیگانگان مران ای دوست
که این گهر به خدا قابل خزانه تست
کسی که پای سر فرقدان نهاد از فخر
به راستان که سر او بر آستانه تست
#حاجب_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀