💖کافه شعر💖
2.44K subscribers
4.31K photos
2.87K videos
11 files
976 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.

صورت همچون ماه تو ...
چهره ی آیینه نمایی ست
که جلوه های زیبای عشق در آن نمایان است
من با تماشای چشمان تو ...
به اوج دلدادگی رسیده ام
دلباختم میان شمیم گیسوانت
آنگاه که بسان ِ آبشاری باشکوه
بر پیچ خم ِ اندام لطیفت فرود می آمد
تو گیسو بر افشاندی ،
نسیم باد تبسم آمیز نوازش میکرد گیسوی تو را
و تمام بند بند وجودم در دلم از هم گسسته شد... ،
عشق را مفهومی جز تو نیست
من در حریر آغوشت به اَریکه ی آسمان ها خواهم رسید..

آنچنان محو خیال تو گشته ام در این شعر
که از هوش رفته ام انگار ...!!

#پارس


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای برده به چین زلف، تاب دل من
وی کشته به سحر غمزه، خواب دل من

در خواب، مده رهم به خاطر که مباد
بیدار شوی ز اضطراب دل من

#شیخ_بهایی
- رباعی شمارهٔ ۶۹
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مدتی ست هر صبح
به وقت طلوع آفتاب
و شروع روزمرگی آدمیان
تنها و بی انگیزه
از پشت پنجره ی
رو به خیابانِ شلوغِ مشغله ها
نظاره گر حال دیگرانم؛

چنان سردم از نبودن هایت
که دیگر پرتو نور خورشید
گرمابخش جانم نیست
و طلوعش روشنی بخش چشمانم؛

خسته ام از نداشتنت
دیگر نم نم باران و حس لطیف بارشش
بر درختان پارک آنطرف خیابان
برایم با طراوت و زیبا نیست،
و آسمانُ سیطره ی پهناورش
برایم جولانگاه یاد تو نیست
دیگر رویاهایم را ردیف نمی کنم
برای با تو بودن
و ذهنم خالی از هر چه خیالبافیست
و پر از زیادی نبودن های تووو....


#باران_مقدم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا که از چشم قلم الفاظ سوزان جاری است
شاعری هم درد بی درمان خود آزاری است

قطره قطره می چکد غم از نگاه واژه ها
شاهد این درد مُهلک ساعت دیواری است

عادلانه نیست این تقسیم کردن ها ،،، اگر
سهم چشم عاشقان شب تا سحر بیداری است

حرفها دارد قلم، سوزانده بغضی حنجرش
طفلکی شرم سکوتش از سر ناچاری است

عیب گیرد مدّعی و غافل است از اینکه عشق
مثل دنیا آمدن، مردن، غمی اجباری است

نت به نت دل می سراید عشق را با ساز جان
گرچه می گوید رقیب این از سر بیکاری است

می زند زخم زبان و عامدانه نیشخند
کاین کلام عامیانه کوچه و بازاری است

کاش می شد تا بگویم ای خداوند غرور
حرف دل آری همانی که نمی پنداری است

با غرض یا بی غرض مِنْ باب درد عاشقی
هر که پرسد پاسخ چشمان قلبم آری است


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🌸🌹

آن‌گاه که عشق تو را می‌خواند،
به‌راهش گام نِه! هرچند راهی پُرنشیب!

آنگاه که تورا زیر گسترهٔ بال‌هایش پناه می‌دهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه!

آن‌گاه که با تو سخن آغاز کند، به او ایمان آور!
حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم‌ کوبد،
مانند باد که بوستانی را!


#جبران_خليل_جبران

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌‌

تو کیستی که صدایت به آب می‎ماند
تبسّمت به گل آفتاب می‎ماند

تنت به پیرهن صورتی و دامن سرخ
به تُنگ نیمه‎پری از شراب می‎ماند

به پشت چشم تو آن سایه‎های رنگارنگ
به نقش قوسِ قُزح در حباب می‎ماند

تو را شبی سر راهی دو لحظه دیدن و بعد
به خانه یاد تو کردن به خواب می‎ماند

از آن تبسّم نوشت به سینه یادی ماند
چو برگ گل که به لای کتاب می‎ماند

کسی که شعر تو را گفت نشئه‎ی سخنش
به مستی میِ بی‎رنگ ناب می‎ماند...

#یداله_مفتون_امینی
  ‌‌‎‌‌‌‎‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از من نپرس چه خبر؟
جز تو چیزی مهم نیست،
چون تو شیرین‌ترین خبرم هستی
و گنجینه‌های دنیا، بعد از تو
ذرات غبارند

از وقتی تو را شناختم،
رؤیای سپیده‌دم و سیمای گل
و رنگ درختان را به یاد ندارم،
صدای دریا و نوای موج
و آوای باران را به یاد ندارم

ای تقدیری که در روحِ روح خانه کرده‌ای
و شکل زمان را ترسیم می‌کنی
و روزم را با تار و پود عشق می‌بافی،
از من نپرس که چه خبر...؟

#سعاد_الصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارانِ مانده گر چه دم از غم نمی‌زنند
هر جا زمان ضربه شود کم نمی‌زنند

آن دوستان که مدعیان رفاقتند
حتی غذای نذر مرا هَم نمی‌زنند

ما پیروانِ حضرت دردیم ای فلک
آنان که خون خورند ولی دم نمی‌زنند

دنیا، مرا که طفل خودت بوده‌ام ببین
آخر به بچه سیلی محکم نمی‌زنند

آنان که بر جراحت خود اعتنا کنند
هر چسب را به نیت مرهم نمی‌زنند

گاهی محبتی که فزون می‌شود بلاست
هرگز درخت سم زده را سم نمی‌زنند

#هادی_معراجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خدای ماهِ رمضان
محبوبِ مهربانی است
که شب تا به صبح را
نگاه از بنده برنمی‌دارد
که رو به او کند
و او بخواند
و او ببیند

🌙 رمضان مبارک

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


ذورق احساس دل با تو به دریا می رود
این دل حساس من با تو چه زیبا میرود

در غروب ساحـــل خونین  بکــر قرمزش
شــ.وق تو در قلب مــن  بالا و بالا میرود

از عـــروج چون ثــریا تا کران های زمین
خوش می آید نزد دل آهسته فردا میرود

گرچه گاهی میرود اما دعایش با منست
این دعاها از دلش تا عرش عظما میرود


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ناشناسی درون سینهٔ من
پنجه بر چنگ و رود میساید
همره نغمه‌های موزونش
گوئیا بوی عود می‌آید

آه … باور نمی‌کنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آندو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد

بی گمان زان جهان رؤیائی
زهره بر من فکنده دیدهٔ عشق
مینویسم بروی دفتر خویش
«جاودان باشی ای سپیدهٔ عشق»

#فروغ_فرخزاد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دل جز بغمش، بهر چه در ساخته بود
خود را ز حضور دور انداخته بود

عشقم بسر ار سایه نینداخته بود
عقلم ز برای هیچ در باخته بود

#رضی_الدین_آرتیمانی
- رباعی شماره ۴۳
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

چشمان تو سلام بهاری‌ست
در خشکسالی بیداد
که یارای دشنه گرفتن نیست اما
آواز تو گلوله‌ی آغاز
که بال گشودست به جانب دیوار
دیوارها اگر که دود نگشتند
آواز پاک تو
رود بزرگ میهن
این رود، در لوت می‌دمد
تا در سرتاسر این جزیره‌ی خونین
سروها و سپیدار
سایه سار تو باشد.


#خسرو_گلسرخی            

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا بُگذار و بُگذر از دل خوش باورم امشب
که از لطف فلک لبریز غم شد ساغرم امشب

حساب عمر را این قلب ساده، سخت پس داده
قیامت کرده یادت،،، گشته روز محشرم امشب

به آب و آفتاب و خاک گلدانت نیازم نیست
که از باد پریشانی دوباره پرپرم امشب

برو ای یار دیوانه که آهی در بساطم نیست
به جز وامانده قلبی که، به مسلخ میبَرم امشب

مرا امید فردایی نمانده سخت غمگینم
تو ای رؤیای پر حسرت بِکش دست از سرم امشب

گرفتم خو به تنهایی در این کنج غم آلوده
قفس را وا مکن، دانی که بی بال و پرم امشب

به خوابی تا ابد رفته ست چشم بی فروغ من
بخوان اندوه را از پلکهای دفترم امشب

خدایا خسته ام از زندگی از عالم و آدم
بِکش رخت سفید آخرت را در برم امشب


#حامد_بیدل💞


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#محسن_چاوشی 👌❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شده #امروز
ببین
#سبدی از تپش ثانیه
در دست من است
#شعر_من
در دل پر عاطفه اش
از تو پنهان شده است!
در میان سبد فاصله ها
#میوه_ای را چیدم
تا به هنگام طلوع
#زندگی را بخوریم
و صدایی
که به گوشم می خواند:
کاش و ای کاش میانِ #سبدت
دل بی حاشیه و عاشق و خوب
در کنارش
همه در حال نفس بخشیدن
#زندگی زیبا بود.
#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

صدایم کن
ای که صدایت آشناست
چرا که من دوستت دارم
نگاهم از نگاه تو روشن می شود
صدایم از صدای تو
به آواز عاشقانه می خواند
آغوشم به نوازش سرانگشتان تو
به مرز لبخند می رسد
صدایم کن
ای که صدایت آشناست....


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀