💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ترک دین و دل نمودم ترک جان هم می‌کنم
غیر عشقت هر چه باشد ترک آن هم می‌کنم

گر تو صیاد منی آزردگی در دام نیست
در قفس سیر و صفای گلستان هم می‌کنم

همچنان کز دل زدودم ز نک مهر غیر را
بعد از این نام ترا وِرد زبان هم می‌کنم


#صامت_بروجردی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاییز داره میاد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوش در محفلِ دل صحبت رخسار تو بود ،
چشم آهوی تو  وُ لعلِ شکر بار تو بود ،

دل شوریده تو را سخت تمنا میکرد ،
از منِ خانه خراب طالبِ دیدارِ تو بود ،

پیرهن چاک کنان پا به زمین میکوبید ،
چه کنم ؟ طفل دلم عاشق و غمخوار تو بود ،

از کجا این همه تشویش به دل آمده بود ،
که در آن طره ی تو باز گرفتارِ تو بود ،

دل ندیدم که چنین زار پریشان باشد ،
بخدا از همه کس یارتر از یار تو بود ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
حوا تجربه‌ی تلخی بود
چه کسی تصور می‌کرد
آدم سیبی را بردارد
سرنوشت جهانی برآشوبد
من همیشه
به نیمه‌ی دلخور سیبی می‌اندیشم
که گاز زده از دست آدم افتاد
و جاذبه را تمسخر کرد
حالا رشته گندم‌زاران گیسوان تو
و نیمه‌ی دلخور این سیب
عینک را بر می‌دارم
زمین همیشه بر یک پاشنه نمی‌رقصد
خدا برای آدم کلمه
و من برای تو
شعری آفریدم
که سیب‌های جهان را وسوسه می‌کند
حوا تجربه‌ی خوبی بود
که آدم غنوده در چشمانش
تلخی‌های جهان را تاب می‌آورد
عشق
زبان مادری‌ست
آزانگیز و ترجمه ناپذیر
که تجربه‌ی حوا را نا مکرر می‌کند
و زمین
نیمه‌ی دلخور سیبی
که همیشه بر یک پاشنه نمی‌چرخد
عینکم را برمی‌دارم
حالا رشته گیسوان تو
و نیمه‌ی دلخور این سیب

#کمال_شفیعی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قرارمان
آخر تابستان
خیابان شهریور
زیر تابش نور خورشید
درون کوچه بن بست آغوشت
همان جا که عطرش
برای یک عمر دیوانگی کافی است
قرارمان
زیر باران چشم هایت
زیر ابر تیره نگاهت
همان جا که باران
یک ریز می بارد و
عطرش مستت می دارد

#امیر_عباس_خالق_وردی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

طنین زلال صدایت
می چکد از
شیبِ نم زده ی سقف اتاق!

چشم شب کور!
تا صبح بیدارم"
وگاه شعری از آتش نبودنت
نقاشی می کنم
برقاب عکس خالی ات
تا حجم سرد خانه را
گرم کند...
و احیا شوم
درانبوه هیزمهایی که
شعله می کشند
رویای دوباره داشتنت را...!


#سارا_رضایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو را به خشکیِ لب‌های ما ببار ای ابر
بر این تباهیِ بی‌انتها ببار ای ابر

به سادگی مگُذر از کنارِ این‌همه درد
به بی‌پناهیِ فریادها ببار ای ابر

بر این همیشه کویراکویر لوتالوت
بر این خرابه بی‌درکجا ببار ای ابر

قرار بود که باران بگیرد امّا تو
نیامدی که بباری بیا ببار ای ابر

تمامِ زندگیِ ما که صرفِ مُردن شد
تمامِ زندگیِ خویش را ببار ای ابر

#وحید_عیدگاه      

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این جوانی میرود اما دگر تکرار نیست
تار اگر فرسوده شد بار دگر او تار نیست

عمری از این زندگی در انتظارت شد هدر
از تو دارد شکوه ها و طاقت گفتار نیست

پای هر شعری نویسم که ترا من عاشقم
گر کنم پنهان ز خالق از تو که انکار نیست

بعد مرگم گر کنی اه و فغان بی شمار
بعد رفتن داد و بیداد تو دگر کار نیست

با همه دوری که کردی از من و اما تو را
تا ابد میخواهم و این حاجت اصرار نیست

جرم من جز این نبود و در کنارت زیستن
پس چرا تبعید کردند و مرا دیدار نیست

بوی عطری بر مشامم میرسد اما چه سود
دانم آن عطری که آید بوی عطر یار نیست


#باعث_حفیظی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا در خلوتِ خواب هایت پیدا کن
در میان ستاره هایی که
در شب چشمانت چشمک می زنند
فقط بستر‌ خالی از تو میداند که
من هر شب از تكرار نبودن تو
درد را بدون فرياد
در حلق واژه هاى شعرم مى ريزم

و بغض هاى چندساله ی خود را
در هر طلوع به فراموشی می سپارم
و كنار زندگی پر از آشوب درد فاصله ها را
به جان میخرم

وبا شانه های عریان خیال
تمام نداشته هايم را
در دستانم میگیرم و در
رويای خود
از دور با تو در آنچه که آن را زندگى نامیده اند
زندگی میکنم .....

#مینو_پناهپور


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقت آنست که یاران می روشن گیرند
بزم آراسته را درگل و سوسن گیرند

صبحدم باده خوران سوی گلستان آیند
شامگه مست و خرامان ره گلشن گیرند

شاهدان میل همه سوی در دوست کنند
عاشقان بر سر ره منزل و مسکن گیرند


#مجد_همگر
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پل می‌زنیم به نامعلوم
در می‌گشاییم به ناممکن
از وجود، چنان بنایی ساختیم
که نردبان هزار پله‌ی حضور
به گردش نمی‌رسد

بی‌شک
آخرین شماره از
شمارش معکوس کفتار صبور عقل،
سرانجام
واپسین نفس گاو دل خواهد بود

ما راه می‌رفتیم و زندگی نشستن بود
ما می‌دویدیم و زندگی راه‌رفتن بود
ما می‌خوابیدم و زندگی دویدن بود

نه!
انسان، هیچ‌گاه برای خود
مأمن خوبی نبوده است.

#حسین_پناهی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با دل گفتم عشق تو آغاز مکن
بازم در صد محنت و غم باز مکن

دل تیره‌گیی کرد و بگفت ای سره مرد
معشوق شگرفست برو ناز مکن

#مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یقین، سری به منِ دو به شک نخواهد زد
صدای فاجعه سر بر فلک نخواهد زد

میانِ مزرعه ی مانده زیر پای خزان
کلاغ، سر به شبِ آدمک نخواهد زد

گمان کنم به سرِ خالیِ مترسک باغ
در این مقال خیال کمک نخواهد زد

کسی برای خبرهای داغ مرگ‌آلود
سری به حافظه ی قاصدک نخواهد زد

کسی به غیر همان ها که یارشان بودیم
به زخم های دل ما نمک نخواهد زد

برای گله ی آواره بعد از این چوپان
لبی به  زمزمه ی نی لبک نخواهد زد

در این جهانِ پر از کینه بعد از این دیگر
دلی برای غمِ عشق، لک نخواهد زد

بساز با غمت ای دل که هیچ کس اینجا
دم از علاجِ غمِ مشترک نخواهد زد

#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من در این حجمِ سکوت
#عشق را می جویم
آسمانم شده ای
دوری اما نزدیک
خوش تر از زمزمه ی بارانی.
مهر و احساس مرا باور کن
اول و آخر این شعر تویی!
#عشق را باید دید
روی‌هر دیواری
نام‌او ثبت نمود.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید
در این عشق چو مُردید، همه روح پذیرید

بمیرید، بمیرید، وزین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید، سماوات بگیرید

بمیرید، بمیرید، وزین نَفْس ببُرّید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

یکی تیشه بگیرید پیِ حفرۀ زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

بمیرید، بمیرید، به پیش شهِ زیبا
برِ شاه چو مُردید همه شاه و شهیرید

بمیرید، بمیرید، وزین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید، همه بدرِ منیرید

خموشید، خموشید، خموشی دمِ مرگست
هم از زندگی است این که ز خاموش نفیرید

#مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی دلت تنگ میشود
و زانوی غم بغل میگیری
و در جهانی
به این گستردگی و شلوغی
خودت را
تنهاترین میبینی
مرا در سیاهه ی مخدوش خیالت
به یاد بیاور و بدان ...
هنوز یکنفر را داری
که سرا پا
گوش است برای شنیدن نوای دلت
و آغوشی گرم
دراین دنیای سرد بی مهری
برای التیام گرفتن و آرام کردن دردها و زخمهای درونت
کافیست با اشاره ایی مرا بخوانی ؛؛؛
جانان من
بودنم کنار تو همیشگی ست حتی زمانیکه وجودم را احساس نمیکنی...!!


#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

عاشق زندگی کن
عاشق بمیر..

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل ویران عاشق محنت آباد است پنداری...

#وفایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀