آوایِ دوست داشتنت...
فریادی ست خفه؛
در هجومِ واژه های بی قرار
اینجا
زنی را در
سرزمینی ابری؛
با مُهرِ سکوت،
دعوت به شاعری کرده اند...
#الهه_محقق👌❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریادی ست خفه؛
در هجومِ واژه های بی قرار
اینجا
زنی را در
سرزمینی ابری؛
با مُهرِ سکوت،
دعوت به شاعری کرده اند...
#الهه_محقق👌❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
💖کافه شعر💖
چقدر ساختگـــــی بود شعار من و تو خاک عالم به سر قول و قرار من و تو هیچ معلوم نشد از چه نژادی هستند تُف به روی دل بی ایل و تبـار من و تو گریه کن ابرک معصوم، زمینگیر شدیم آسمان نیــــز نشد آینــــه دار من و تو حرف هایی که به هم ردّ و بدل می کردیم آخرش نیـــــز…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عصر ها یاد تــ✰ــو
را نقاشے مے ڪـــنم...
یادت چه رنگ وارنگ است
و قلبـــــ مݩ چه دلتنگ ...
#لیلا_صابرے_منش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
را نقاشے مے ڪـــنم...
یادت چه رنگ وارنگ است
و قلبـــــ مݩ چه دلتنگ ...
#لیلا_صابرے_منش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم وقتي كه ميگيرد تو ميآيي به ديدارم
به من آهسته ميگويي "عزيزم دوستت دارم"
سرم بر شانهات، باور ندارم پيش من باشي
تو را در خواب ميبينم؟ بگو! يا اين كه بيدارم؟
نوازش ميكني با مهرباني گونههايم را
چه رقصي دارد انگشتت به روي بغض تب دارم
كنار لحظههاي تو دو فنجان قهوه ميريزم
اگرچه تلخ، شيرين است با لبخند هر بارم
كتابي ميگذاري روي ميزم، مهربان من
و ميگويي به آرامي كه: اين هم آخرين كارم
غروب شنبهاي ديگر برايم شعر ميخواني
تمام هفته را من از هواي عشق سرشارم
تنم خورشيد ميخواهد كنار ساحل امنت
من از شبهاي برف آلودهي اين شهر بيزارم
دلم ابريست از دست تمام بيتو بودنها
اگر باران بيايد، باز ميآيي به ديدارم؟!
#بهار_توکلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به من آهسته ميگويي "عزيزم دوستت دارم"
سرم بر شانهات، باور ندارم پيش من باشي
تو را در خواب ميبينم؟ بگو! يا اين كه بيدارم؟
نوازش ميكني با مهرباني گونههايم را
چه رقصي دارد انگشتت به روي بغض تب دارم
كنار لحظههاي تو دو فنجان قهوه ميريزم
اگرچه تلخ، شيرين است با لبخند هر بارم
كتابي ميگذاري روي ميزم، مهربان من
و ميگويي به آرامي كه: اين هم آخرين كارم
غروب شنبهاي ديگر برايم شعر ميخواني
تمام هفته را من از هواي عشق سرشارم
تنم خورشيد ميخواهد كنار ساحل امنت
من از شبهاي برف آلودهي اين شهر بيزارم
دلم ابريست از دست تمام بيتو بودنها
اگر باران بيايد، باز ميآيي به ديدارم؟!
#بهار_توکلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزگارم…موی تو…ابروی تو… چشمان تو…
دست تقدیر این همه با خود سیاه آورده است
تا سه تار از زلف تو پیچید در دستان باد
ذوالفنون از تار موهایت سه گاه آورده است
چادر گلدارتو موی من و عمری غزل…
کاش میشد یک نفر شعر سپیدی مینوشت
#محمدرضا_میرزازاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست تقدیر این همه با خود سیاه آورده است
تا سه تار از زلف تو پیچید در دستان باد
ذوالفنون از تار موهایت سه گاه آورده است
چادر گلدارتو موی من و عمری غزل…
کاش میشد یک نفر شعر سپیدی مینوشت
#محمدرضا_میرزازاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دوستت_دارم
این #دوست داشتن انقدر دلچسب است که
طعم گس تمام دلتنگیِ #غروبِ روزهای نبودنت را
با شیرینی یادِ لبخند #چشمانت دلنشین می کند
هر چند که حاصل این #عشق و #دلدادگی
تکرار و تکرارِ هر روزه ی #تنهایی باشد
که نبض #قلب خسته ام را نا منظم می کند؛؛
دستان #عاشقم دیگر
امیدی به گرفتن دستان #عشق #تو #ندارند
و ابرهای #دلتنگی ام در #حسرت شانه ای امن
برای #باریدن در خود خواهند غُرید
و می دانم در سرمای انجمادِ
دوری و اندوه نبودن هایت خواهند شکست
و برهوت #تنهایی ام #سیراب از حضور #تو نمی شود ..
اما من کم نمی آورم
در #دشت #ارغوانی #قلبم امیدوارانه
جوانه های بودنت را می کارم
از پای نمی افتم در مسیر #عشق اهورایی تو
و دست از رویای شیرین با #تو بودن نخواهم کشید..!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این #دوست داشتن انقدر دلچسب است که
طعم گس تمام دلتنگیِ #غروبِ روزهای نبودنت را
با شیرینی یادِ لبخند #چشمانت دلنشین می کند
هر چند که حاصل این #عشق و #دلدادگی
تکرار و تکرارِ هر روزه ی #تنهایی باشد
که نبض #قلب خسته ام را نا منظم می کند؛؛
دستان #عاشقم دیگر
امیدی به گرفتن دستان #عشق #تو #ندارند
و ابرهای #دلتنگی ام در #حسرت شانه ای امن
برای #باریدن در خود خواهند غُرید
و می دانم در سرمای انجمادِ
دوری و اندوه نبودن هایت خواهند شکست
و برهوت #تنهایی ام #سیراب از حضور #تو نمی شود ..
اما من کم نمی آورم
در #دشت #ارغوانی #قلبم امیدوارانه
جوانه های بودنت را می کارم
از پای نمی افتم در مسیر #عشق اهورایی تو
و دست از رویای شیرین با #تو بودن نخواهم کشید..!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این صدایی آشناست
می نویسد
بادل و چشم وقلم
عابر #تنهایی است!
#عشق تو
برگ عبورش گشته است
غیر بی تابی نگردید حاصلش!
قاصد باران بیا
نغمهٔ جانش شنو
یک #نفس می ماند و
قلبی که فریادت زند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می نویسد
بادل و چشم وقلم
عابر #تنهایی است!
#عشق تو
برگ عبورش گشته است
غیر بی تابی نگردید حاصلش!
قاصد باران بیا
نغمهٔ جانش شنو
یک #نفس می ماند و
قلبی که فریادت زند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبــ کـہ میشود،...
انگشتانم،
بهانه ی لمس ته ریش مردانه ات را میگیرند،
و گوش هایم،
بهانه ی قربان صدقه هایت...
و موهایم، بهانه ی انگشتانت...
اصلا،..
انگار،...
شب که میشود،..
تمامِ من،تو را از من میخواهند...
و اینگونه است که از من،
تنها یک منِ بدهکار میماند..!
#شیما_ارشدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
انگشتانم،
بهانه ی لمس ته ریش مردانه ات را میگیرند،
و گوش هایم،
بهانه ی قربان صدقه هایت...
و موهایم، بهانه ی انگشتانت...
اصلا،..
انگار،...
شب که میشود،..
تمامِ من،تو را از من میخواهند...
و اینگونه است که از من،
تنها یک منِ بدهکار میماند..!
#شیما_ارشدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبها تو ڪہ میخوابی
تازه معاشقہے انڪَشتانم با موهایت
شروع میشود ؛
بخواب محبوب من
امشب ملودے زیباے خواستنت را
میان تار موهایت چنان بنوازم ڪہ فرشتڪَان
بہ رقص بیایند ..!!
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگذار دوستت داشته باشم
بگذار به لهجه ی زیبای عشق
در تمام ابیاتم
و در همه زندگی ام بسرایمت
بگذار هر روز
به هنگام طلوع خورشید
در پس نوازش های لطیف آفتاب
در کنار صبح بخیرهایم
دوستت دارمی بگویم
که انعکاس درخشش آن
در آینه چشمانت
شور و شوق زندگی را
به قلبم باز گرداند،
بگذار همچون ترنم باران
تمام علاقه ام را ببارم بر گل زیبای احساست
و آنگاه زندگی کنم در سایه سار عشقِ رویایی ات...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگذار به لهجه ی زیبای عشق
در تمام ابیاتم
و در همه زندگی ام بسرایمت
بگذار هر روز
به هنگام طلوع خورشید
در پس نوازش های لطیف آفتاب
در کنار صبح بخیرهایم
دوستت دارمی بگویم
که انعکاس درخشش آن
در آینه چشمانت
شور و شوق زندگی را
به قلبم باز گرداند،
بگذار همچون ترنم باران
تمام علاقه ام را ببارم بر گل زیبای احساست
و آنگاه زندگی کنم در سایه سار عشقِ رویایی ات...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دریغ عمر که بی روی دوستان بگذشت
چو باد صبح که بر طرف بوستان بگذشت
دریغ سود ندارد چو اختیار از دست
برفت هم چو خدنگی که از کمان بگذشت
بهار عمر جوانی و بی غمی افسوس
که هم چو قافله ی باد مهرگان بگذشت
#حکیم_نزاری_قهستانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چو باد صبح که بر طرف بوستان بگذشت
دریغ سود ندارد چو اختیار از دست
برفت هم چو خدنگی که از کمان بگذشت
بهار عمر جوانی و بی غمی افسوس
که هم چو قافله ی باد مهرگان بگذشت
#حکیم_نزاری_قهستانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سحرگاه سر از بالش خوابت بردار!
کاروان های فرو مانده ی خواب، از چشمت بیرون کن!
باز کن پنجره را!
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
من تو را با خود تا خانه ی خود، خواهم برد
من تو را خواهم برد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرو رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را!
صبح دمید!
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاروان های فرو مانده ی خواب، از چشمت بیرون کن!
باز کن پنجره را!
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
من تو را با خود تا خانه ی خود، خواهم برد
من تو را خواهم برد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرو رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را!
صبح دمید!
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از پایِمان هنجارها بیحد درآوردند
با ما شبیهِ وصلهای ناجور تا کردند!
یک عمر با فریاد هِی گفتیم با "درها "
"دیوارها" اصلن به روی خود نیاوردند!
#یاس_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با ما شبیهِ وصلهای ناجور تا کردند!
یک عمر با فریاد هِی گفتیم با "درها "
"دیوارها" اصلن به روی خود نیاوردند!
#یاس_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کنار ساحل
خیالت نشستهام
و گوش جان سپرده ام
به نوازندگی ِ
موجهای دریای ِ نگاهت
مرغکان سیه بال ِ اندوه در آسمان کبود چشمانم آهسته میگذرند
و نام تورا در منقار خود
حمل میکنند و دور میشوند.
تصور کن صخرهها را
چگونه برای موج بیتاباند و ضربههای سهمگینشان را بجان میخرند
چگونه شنهای داغ
تبدار ِ دور ماندن از آب اند ؛
اینچنین است که
در شوره زار دل بعداز آن طوفان
تنهایی ِ من بیداد میکند ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیالت نشستهام
و گوش جان سپرده ام
به نوازندگی ِ
موجهای دریای ِ نگاهت
مرغکان سیه بال ِ اندوه در آسمان کبود چشمانم آهسته میگذرند
و نام تورا در منقار خود
حمل میکنند و دور میشوند.
تصور کن صخرهها را
چگونه برای موج بیتاباند و ضربههای سهمگینشان را بجان میخرند
چگونه شنهای داغ
تبدار ِ دور ماندن از آب اند ؛
اینچنین است که
در شوره زار دل بعداز آن طوفان
تنهایی ِ من بیداد میکند ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حشمت مِیفروش بین بر در او ز هر طرف
گرد موائد کرم اهل صفا کشیده صف
فیض کرامتش نهد دمبهدم از سفال مِی
رند خداشناس را جام جهاننما به کف ...
#جامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گرد موائد کرم اهل صفا کشیده صف
فیض کرامتش نهد دمبهدم از سفال مِی
رند خداشناس را جام جهاننما به کف ...
#جامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چله به چله عشق را از غم به شادی میبریم
حق خود از لبخند را با اشک با خون میخریم
هر جا سکوت کوچه ها از ترس سنگین تر شود
یک اه همگون می کند تا شهر رنگین تر شود
پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت
شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت
شب از درون می پوسد و با یک تلنگر میرود
دستان ما در بند هم دور از تصور میرود
چله به چله عشق را از غم به شادی میبریم
حق خود از لبخند را با اشک با خون میخریم
حتی عبور از عشق هم رو به رهایی سخت نیست
بی ذوق آزادی کسی با عشق هم خوشبخت نیست
قنقوس برمیخیزد و ما را تماشا میکند
شعله فرو می افتد و در بهت حاشا میکند
چله به چله عشق را از غم به شادی میبریم
حق خود از لبخند را با اشک با خون میخریم
#افشین_یداللهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حق خود از لبخند را با اشک با خون میخریم
هر جا سکوت کوچه ها از ترس سنگین تر شود
یک اه همگون می کند تا شهر رنگین تر شود
پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت
شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت
شب از درون می پوسد و با یک تلنگر میرود
دستان ما در بند هم دور از تصور میرود
چله به چله عشق را از غم به شادی میبریم
حق خود از لبخند را با اشک با خون میخریم
حتی عبور از عشق هم رو به رهایی سخت نیست
بی ذوق آزادی کسی با عشق هم خوشبخت نیست
قنقوس برمیخیزد و ما را تماشا میکند
شعله فرو می افتد و در بهت حاشا میکند
چله به چله عشق را از غم به شادی میبریم
حق خود از لبخند را با اشک با خون میخریم
#افشین_یداللهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سزای حرف نگفته ، چرا پریشانیست
چرا شرایطِ گفتن، همیشه بحرانیست!
بگیر سوت مرا ، کور کن نوایم را
که سوت و کور شدن بهتر از سخنرانیست
دوگوش دادهای و یک زبان برای سخن
که گوش اهل نظر ، منشاء سخندانیست
درون خواب شبانه رها کنم خود را
که روزها به سرم ، جنگهای طولانیست
چگونه بال گشایم ، چگونه پر بزنم...؟!
حصار پیلهی من در هوای نفسانیست
چه ساده میگذرم زان بهشت موعودت
که انزوای من از شدت پشیمانیست
شنیدهام که اگر بگذری... به دست آری
که این حکایت یوسف؛ وَ پیر کنعانیست
#پرویز_شالی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرا شرایطِ گفتن، همیشه بحرانیست!
بگیر سوت مرا ، کور کن نوایم را
که سوت و کور شدن بهتر از سخنرانیست
دوگوش دادهای و یک زبان برای سخن
که گوش اهل نظر ، منشاء سخندانیست
درون خواب شبانه رها کنم خود را
که روزها به سرم ، جنگهای طولانیست
چگونه بال گشایم ، چگونه پر بزنم...؟!
حصار پیلهی من در هوای نفسانیست
چه ساده میگذرم زان بهشت موعودت
که انزوای من از شدت پشیمانیست
شنیدهام که اگر بگذری... به دست آری
که این حکایت یوسف؛ وَ پیر کنعانیست
#پرویز_شالی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو
خودبین گردی ز یار دیرینهٔ تو
بیآینه روی خویش نتوان دیدن
در یاد نگر که اوست آئینه تو
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خودبین گردی ز یار دیرینهٔ تو
بیآینه روی خویش نتوان دیدن
در یاد نگر که اوست آئینه تو
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀