گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
تا نکند وفای تو در #دل من تغیّری
چشم نمیکنم به خود تا چه رسد به دیگری
خود نبود و گر بود تا به قیامت آزری
بت نکند به نیکویی چون تو بدیع پیکری
گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری
روی بپوشد #آفتاب از نظرش به معجری
بستهام از جهانیان بر دل تنگ من دری
تا نکنم به هیچ کس گوشه چشم خاطری
گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتری
شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری
باک مدار سعدیا گر به فدا رود سری
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقّری
حضرت سعدی🌹
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
تا نکند وفای تو در #دل من تغیّری
چشم نمیکنم به خود تا چه رسد به دیگری
خود نبود و گر بود تا به قیامت آزری
بت نکند به نیکویی چون تو بدیع پیکری
گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری
روی بپوشد #آفتاب از نظرش به معجری
بستهام از جهانیان بر دل تنگ من دری
تا نکنم به هیچ کس گوشه چشم خاطری
گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتری
شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری
باک مدار سعدیا گر به فدا رود سری
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقّری
حضرت سعدی🌹
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای رَفیقان راهها را بَستْ یار
#آهویِ لَنْگیم و او #شیرِ #شکار
جُز که #تسلیم و #رضا کو چارهیی؟
در کَفِ #شیر نری خونْخوارهیی
او ندارد #خواب و خور چون #آفتاب
#روحها را میکُند بیخورد و خواب
که بیا من باش یا همخویِ من
تا بِبینی در تَجَلّی رویِ من
ور ندیدی چون چُنین #شَیدا شُدی؟
#خاک بودی طالِبِ اِحیا شدی.
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#آهویِ لَنْگیم و او #شیرِ #شکار
جُز که #تسلیم و #رضا کو چارهیی؟
در کَفِ #شیر نری خونْخوارهیی
او ندارد #خواب و خور چون #آفتاب
#روحها را میکُند بیخورد و خواب
که بیا من باش یا همخویِ من
تا بِبینی در تَجَلّی رویِ من
ور ندیدی چون چُنین #شَیدا شُدی؟
#خاک بودی طالِبِ اِحیا شدی.
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در منزل خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های ترد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم همساغر سحر
در کوچه های خامش و خلوت نجومیش
یا
با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش...
#شفیعی_کدکنی
#درود_یاران_
#آفتاب_بختتان_همیشه_فروزان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های ترد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم همساغر سحر
در کوچه های خامش و خلوت نجومیش
یا
با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش...
#شفیعی_کدکنی
#درود_یاران_
#آفتاب_بختتان_همیشه_فروزان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روی سينهٔ اشعارم
مهربانی لَم داده است
با #آفتاب
به صراحتِ دريا سخن میگوید
تا از این فاصله ها
درگلبرگهای نازک گـلدان خیال
با تبسمی شیرین
دستان گرممان
تنپوش تن سردی شود
در تکرار نفسهای #عشق
تا خلاصه کنیم
همهٔ عاشقانه های جهان را
در یک
#دوستت_دارم
همانآغازیک پایان!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مهربانی لَم داده است
با #آفتاب
به صراحتِ دريا سخن میگوید
تا از این فاصله ها
درگلبرگهای نازک گـلدان خیال
با تبسمی شیرین
دستان گرممان
تنپوش تن سردی شود
در تکرار نفسهای #عشق
تا خلاصه کنیم
همهٔ عاشقانه های جهان را
در یک
#دوستت_دارم
همانآغازیک پایان!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واژه ها
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب_تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_جمعه را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب_تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_جمعه را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژه ها
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب_تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_دوری را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب_تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_دوری را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژه ها
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب_تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_دوری را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب_تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_دوری را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژه ها
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_دوری را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در لمس عریان نگاهت
طلایی تر از #آفتاب تابستان
می درخشند
قافیه ها بر بام غزلها
کنار #جاده_انتظار
یکی یکی
کنار ردیفها
پیاده می شوند،
دست در دست هم
شعر می شوند و
#غربت_دوری را
شرمنده می کنند!
اشعار تبدارم را حس می کنی؟
تراوش واژه هایم
کنار #جادهٔ رؤیا
روی #جدول_هایی می چکد
که حل نمی شوند!
بیاوُ
شعر هایم را آواز کن
نگذار
#بوسه_های_شعر از دهان بیفتد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀