💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
928 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
"پنجشنبه" شد ...

باز تشدید دلتنڪَی
تو قاب چشمات....
و باز ڪَره خوردن خیال آبیِ تو به پیچڪِ
احساسم در هجوم هیاهوےِ نبودنت...
دست خیالم را میڪَیرم...
قدم به بیڪران ؏ـاشقانه‌هایت
میڪَذارم
بیا دوست داشتنت را
خیرات احساسم ڪـن...!!



#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عصری پاییزی

ی نیمکت چوبی

دفتر شعر چشمانت

قهوه ی  تلخ

خش خش برگ ریز احساسم

زیر پای نگاه های عاشقانه های تو

پاییز و من و تو

بهت غزل

هم‌ نوای شعر

لنگ زدن واژ ها

در وصف چشمان تو

#سیامک_جعفری

‌ ‎❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر و ریختن شعرم
حوالی کوچه ی خیالِ سبز
تو

فنجانی را پُر از شعر سپید
مهمان ایوان چشمانت
می کنم‌
شعرم را به جان‌ #دلتنگی
می اندازم
#دلتنگی را زیر پای واژ ها
له میکنم‌

#بیا
تا فاصله را مبهوت کنیم
چشم در چشم هم #دلتنگی را
به خاک با هم بودن
بسپاریم
دست در دست هم
فاتحه ی #دلتنگی را
بخوانیم

#بیا
تا طرحی بهاری به جان
خزان بیندازیم

#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر و دلبری
بوسه های خیالت
جان کندن عصر و اردیبهشت
بی تو
نفس نفس زدن نگاهم
در امتداد پیچک سرخ
چشمانت
آسمان احساسم خیس باران
خواستنت
در بستر شقایق های وحشی
دوست داشتنت
مرگ بوته های شعرم
در آغوش دفتر
به انتظار خورشید بودنت
تا شاخ و برگ بگستراند
در امتداد دلتنگی
من


#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر و بغل بغل یاد تو
بوی نرگسای شیراز و نقش
خط خال تو
خیال کبود تو و احساس پاره پاره
من
پیچش #عصر و مستی چشمهای تو
پنجره ای رو به #غروب
هوایی گرگ و میش
نم نم باران
بوی خیس با تو بودن
قهوه ای تلخ روی میز چوبی
غزل خوانی من برای تو
خنده های تو مال من

#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر و شور شعر من
رقص #دلتنگی بر پیچک
احساسم
چشمک زدن قلم به واژه ها
دلبر جان
دوری تو گلوی تنهائیم
را میفشارد
سکوتم بغض میکند
هِق هِق خیالم
به هوای نفس کشیدن تو
در بی تابی ساعت های
بیقراری
دلم بودنت را میخواهد
بودنی از جنس شُر شُر
شعر بر چتر با تو بودن


#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر #صبح
چشمان خیالت را
نوازش می کنم
لبانت را پُر از بوسه ی
واژه می کنم
روی ایوان نگاهت
سفره ی پر از شعر
تازه پهن میکنم
فنجانی از جنس عشق را
پر از خواستن تو می کنم
ای طلوع
#صبح من
بنوش تا
#صبحم پر از
عاشقانه های تو باشد


#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تارم گُسسته سازم شکسته نگاهم پریده
منِ به غم نشسته پرنده ی دلم پریده

شعرم دویده قلمم نوشته دفترم خمیده
ولی از تو هیچ نام و نشانی ندیده

خبر تو را از قاصدکِ شب گرفتم
گویی که ماه از تو صدای شنیده

رو کردم به ماه و از دوری تو گفتم
که چگونه چشم و اَبروی تو دلم را ربوده

شِکوه ی تو را زِ باد کردم و نوشتم
که من اینجا بی تو جانم به لب رسیده

خدا را من امشب صدا کردم به تمنای تو
بیا که همه ی اشکِ چشمانم به هوای تو چکیده

#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصرها
کوچه ی خیالت
تنگتر از تنگ می شود
شعرم پَر می کشد
به هوای آسمان چشمان تو

دوری ، نیستی
امّا یادت نفس است ، نفس

بوسه ای را همراه می کنم
با گُل شقایق
سنجاقش می کنم به تنِ باد
شاید باد لمس کند گونه های تو را

راستی
خبر داری اینجا
من و ‌ عصر خیره می شو
يم
به جاده ی بودنت .......


#سیامک_جعفری♥️


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و امّا شب...
شِکُفتن گُل دلتنگی تو
در باغچه ی شعرم
چین خوردن ماه بر
برکه ی جانم
شبنم شدن اشکم
بر بوته ی یادِ تو
نشستن من و خیالِ تو
روی شاخه ی شب
خیره شده به شقایق های
رقصان در باد
می نویسم شعری از جنس
دلتنگی شبِ تو
واژه هایش پُر از
حریر سبزِ تنِ تو
نوشتن و نوشتن
قلمم خسته و دفترم کلافه
شب هم به فریاد شد
از نوشتن من
در آخر چیزی نمی ماند
جز پیوند دادن خیالِ
تو به شب و به امید
صبح داشتن تو


#سیامک‌_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#اینجا
پشت دیوارهای سڪوت
پُرم از دلتنگیهای پاره پاره
پُرم از بغضی در امتداد
شانه های گریه
#اینجا
نبودنت
تنهائیم را به دار میڪشد
هر لحظه طناب نداشتنت
احساسم را در هم می پیچد
راستی
می شود پرنده چشمانت را
به آسمان شعرم بسپاری
#اینجا
پنجره خستگی هایم
غبار بی تو بودن گرفته
میشود
باران شوی بباری
احساسم را خیس باران
خواستنت ڪنی
میشود ...

#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلتنگی هایم را
شعر نمیفهمد
بغض است و بغض
گفتم دلتنگیم را بر باد بنویسم
اما ترسیدم باد رویم را زمین بیندازد
گفتم دلتنگیم را به شمع بگویم
در هراس شدم که شاید شمع
دلتنگیم را بسوزاند
گفتم دلتنگیم را در گوش شب
نجوا کنم
اما نه شبِِ بی رحم آخر
دلتنگیم را به گوش صبح می رساند
گفتم به ماه بگویم که دلتنگم
اما افسوس ماه هم مسافر است

چاره ای نیست
دلتنگیم را شعر میکنم
گوشه به گوشهء شعرم را
پُر از چشمان آبی تو میکنم
تو دریای شعر منی
بیا تا دریای شعرم را
پیوند بزنم به ساحل
نگاهِ ارغوانیت
من‌ و شعرم اینجا
پشتِ حصار سنگی فاصله
ته کوچهء خیال تو
در رویای سبز با تو بودن
روزگار می‌گذرانیم

#سیامک_جعفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می خواهم امشب
پشت پنجرهء
چشمان پاییزی تو
فنجان‌ خیالت را
پُر از یاس های وحشی کنم

می خواهم...
الفبای بودنت را
با شب نجوا کنم

می خواهم...
نفس های شعرم را
سنجاق کنم گوشهء باد

می خواهم...
ماه را مهمان
دست هایت کنم

می خواهم....
موهایت را
ببافم به شب

می خواهم...
شب را غافلگیر کنم
به بودنت

اصلا می خواهم
شب را پُر از تو کنم

#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀