چون آمدهای در این بیابان حاصل
چون بیخبران مباش از خود غافل
گامی میزن به قدر طاقت منشین
کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون بیخبران مباش از خود غافل
گامی میزن به قدر طاقت منشین
کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر لحظه طبیبانه به جانم مازاد_
دردت بخرم که خاطرت باشد شاد
تا وا بشود "یخ غمت".. پیوسته-
"شومینهی دلخوشیٖت" پُر- "هیزم" باد!
#یاس_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دردت بخرم که خاطرت باشد شاد
تا وا بشود "یخ غمت".. پیوسته-
"شومینهی دلخوشیٖت" پُر- "هیزم" باد!
#یاس_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی بیایی سینه را، خانه تکانی میکنم
رنگ تمام پردهها را آسمانی میکنم
وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن
با ذوق ، در دنیای تو شیرین زبانی میکنم
آنقدر خیره مانده ام بر عکس های کهنه ات
انگار دارم قاب ها را هم روانی میکنم
طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند
با قیل و قال سنگها هم مهربانی میکنم
من با تمام واژهها اتمام حجت کرده ام
شعر تو را، شور تو را، روز جهانی میکنم
یک جای دنیا، شعر، با هم آشتیمان می دهد
آنوقت هر شب در هوایت شعر خوانی میکنم
دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟!
وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم
#حسنا_محمدزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رنگ تمام پردهها را آسمانی میکنم
وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن
با ذوق ، در دنیای تو شیرین زبانی میکنم
آنقدر خیره مانده ام بر عکس های کهنه ات
انگار دارم قاب ها را هم روانی میکنم
طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند
با قیل و قال سنگها هم مهربانی میکنم
من با تمام واژهها اتمام حجت کرده ام
شعر تو را، شور تو را، روز جهانی میکنم
یک جای دنیا، شعر، با هم آشتیمان می دهد
آنوقت هر شب در هوایت شعر خوانی میکنم
دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟!
وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم
#حسنا_محمدزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کی حال فتاده هرزه گردی داند
بیدرد کجا لذت دردی داند
نامرد به چیزی نخرد مردان را
مردی باید که قدر مردی داند
#ابوسعید_ابوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیدرد کجا لذت دردی داند
نامرد به چیزی نخرد مردان را
مردی باید که قدر مردی داند
#ابوسعید_ابوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نظرم قشنگترین شکلی که میشه به
کسی دوست داشتنمون رو نشون بدیم
اینه که بهش ثابت کنیم
اون آدم کافیه برای خوشحالی
برای عشق ؛ برای آرامش ؛ برای تکیه کردن
برای پا به پای هم تلاش کردن
برای همه ی اینا کافیه .
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کسی دوست داشتنمون رو نشون بدیم
اینه که بهش ثابت کنیم
اون آدم کافیه برای خوشحالی
برای عشق ؛ برای آرامش ؛ برای تکیه کردن
برای پا به پای هم تلاش کردن
برای همه ی اینا کافیه .
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از الفبای نگاهت واژه ها پا میگرفت
شعر جانم در هوای عشق معنا میگرفت
لحن چشمت نور می بخشید و با مِهری مدام
غصّه ها را یک به یک از قلب تنها میگرفت
شور خودکارم مضاعف میشد از وزن غزل
در دل هر قافیه دلشوره بالا میگرفت
خواستم مطلع کنم چشم عسل رنگ تو را
حُسن رویت کی به ابیات غزل جا میگرفت
چونکه آسان دل به هم دادیم و در هم حل شدیم
دست تقدیر از حسادت سخت بر ما میگرفت
عاشقی اندوختی بهر مباداهای دور
جمع میکردی وفا، تقدیر منها میگرفت
صبر دل سر آمده، گوید به من دست اجل
پیشدستی کاش بر روز مبادا میگرفت
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شعر جانم در هوای عشق معنا میگرفت
لحن چشمت نور می بخشید و با مِهری مدام
غصّه ها را یک به یک از قلب تنها میگرفت
شور خودکارم مضاعف میشد از وزن غزل
در دل هر قافیه دلشوره بالا میگرفت
خواستم مطلع کنم چشم عسل رنگ تو را
حُسن رویت کی به ابیات غزل جا میگرفت
چونکه آسان دل به هم دادیم و در هم حل شدیم
دست تقدیر از حسادت سخت بر ما میگرفت
عاشقی اندوختی بهر مباداهای دور
جمع میکردی وفا، تقدیر منها میگرفت
صبر دل سر آمده، گوید به من دست اجل
پیشدستی کاش بر روز مبادا میگرفت
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من بودم
در نوشانوش تهی
مست از لبالب نبودن ها
نگاهت
ناگاه
سر ریز شد
در جام چشمانم
تمامم
هیچ در هیچ
هوشیاری
آواے پر طنینے بود
سڪوت قلبم
فریاد پرتپش شد
فواره مے زد
نواے نیستان در
هیچستان وجودم
متولد مے شدم
دوباره
در تهے نگاهی
وهم انگیز و رویایی
#شیدا_شهبازے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در نوشانوش تهی
مست از لبالب نبودن ها
نگاهت
ناگاه
سر ریز شد
در جام چشمانم
تمامم
هیچ در هیچ
هوشیاری
آواے پر طنینے بود
سڪوت قلبم
فریاد پرتپش شد
فواره مے زد
نواے نیستان در
هیچستان وجودم
متولد مے شدم
دوباره
در تهے نگاهی
وهم انگیز و رویایی
#شیدا_شهبازے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوله بار خاطراتش را برایم جا گذاشت...
رفت و چشمان مرا با گریهها تنها گذاشت
او که دیگر بر نمیگردد به خانه، ای دلم...
خوشخیالی که در ویرانهام را وا گذاشت!؟
او از اول محض رفتن وارد این خانه شد
آخرش باخنده رفت و کنج دل غم را گذاشت
من نمیخواهم که پایش را بگیرد آه من...
گرچه عهدم را شکستو روی قولش پا گذاشت
میگذارم سر به زانوی غمم در عزلتم ...
درد سنگینی به روی شانه های ما گذاشت
میخورم افسوسو گویا چارهای در کار نیست
او گذشتو بر دلم صد حسرت و امّا گذاشت
#محمد_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رفت و چشمان مرا با گریهها تنها گذاشت
او که دیگر بر نمیگردد به خانه، ای دلم...
خوشخیالی که در ویرانهام را وا گذاشت!؟
او از اول محض رفتن وارد این خانه شد
آخرش باخنده رفت و کنج دل غم را گذاشت
من نمیخواهم که پایش را بگیرد آه من...
گرچه عهدم را شکستو روی قولش پا گذاشت
میگذارم سر به زانوی غمم در عزلتم ...
درد سنگینی به روی شانه های ما گذاشت
میخورم افسوسو گویا چارهای در کار نیست
او گذشتو بر دلم صد حسرت و امّا گذاشت
#محمد_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید
به جای آنکه کشد آفتاب ماه کشید
به حسن حضرت یوسف کسی برابر نیست
به اوج سلطنت او را ز قعر چاه کشید
#شاطرعباس_صبوحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به جای آنکه کشد آفتاب ماه کشید
به حسن حضرت یوسف کسی برابر نیست
به اوج سلطنت او را ز قعر چاه کشید
#شاطرعباس_صبوحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"دوستت دارم"و این حرف کمی سنگین است.
لااقل لطف کن و یک طرفش را تو بگیر.
#رسول_مرشدلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لااقل لطف کن و یک طرفش را تو بگیر.
#رسول_مرشدلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم میخواست در #عصر دیگری دوستت میداشتم
در #عصری مهربانتر و شاعرانهتر
#عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس میکرد
دلم میخواست تو را
در #عصر شمع دوست میداشتم
در #عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ ؛
نه در #عصر دیسکو
ماشینهای فراری و شلوارهای جین
دلم میخواست تو را در #عصر دیگری میدیدم
#عصری که در آن
گنجشکان ، پلیکانها و پریان دریایی حاکم بودند
#عصری که از آنِ نقاشان بود
از آنِ موسیقیدانها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان
دلم میخواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو میکنیم
در عصری که با عشق بیگانه است
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در #عصری مهربانتر و شاعرانهتر
#عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس میکرد
دلم میخواست تو را
در #عصر شمع دوست میداشتم
در #عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ ؛
نه در #عصر دیسکو
ماشینهای فراری و شلوارهای جین
دلم میخواست تو را در #عصر دیگری میدیدم
#عصری که در آن
گنجشکان ، پلیکانها و پریان دریایی حاکم بودند
#عصری که از آنِ نقاشان بود
از آنِ موسیقیدانها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان
دلم میخواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو میکنیم
در عصری که با عشق بیگانه است
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقان را کسوتی کز گرد غربت بر تن است
هم کفن، هم گور، هم تابوت، هم پیراهن است
رازدار عشق را با پند ناصح جنگهاست
هرکه را شمعی بوَد بر کف به دامن دشمن است
شُکرللّه با خیال یار در شبهای تار
دارم آن نسبت که پنداری در آغوش من است
وصف عشق آنگاه منع از شغل او دانی که چیست؟
گر برنجد پندگو، آتش به روغن کشتن است
هر چراغی را بوَد خاموشیای بعد از فروغ
جز چراغ خاطر طالب که دائم روشن است
#طالب_آملی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هم کفن، هم گور، هم تابوت، هم پیراهن است
رازدار عشق را با پند ناصح جنگهاست
هرکه را شمعی بوَد بر کف به دامن دشمن است
شُکرللّه با خیال یار در شبهای تار
دارم آن نسبت که پنداری در آغوش من است
وصف عشق آنگاه منع از شغل او دانی که چیست؟
گر برنجد پندگو، آتش به روغن کشتن است
هر چراغی را بوَد خاموشیای بعد از فروغ
جز چراغ خاطر طالب که دائم روشن است
#طالب_آملی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با من بيا !
مگو كجا؟
تنها با من بيا !
با من بيا تا درد، تا زخم
با من بيا تا نشانت دهم
عشقم را آغاز از كجاست
با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو
روئينه جانی تازه بگيرم .
تا شرابی باشی
كه عشقی را سيراب می كند .
با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم
آتشی از خون و ميخك
آتشی از عشق و شراب...
#پاپلو_نرودا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مگو كجا؟
تنها با من بيا !
با من بيا تا درد، تا زخم
با من بيا تا نشانت دهم
عشقم را آغاز از كجاست
با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو
روئينه جانی تازه بگيرم .
تا شرابی باشی
كه عشقی را سيراب می كند .
با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم
آتشی از خون و ميخك
آتشی از عشق و شراب...
#پاپلو_نرودا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قلبم برای دیدنت، در سینه غوغا میکند
تصمیم میگیرم، ولی ، تردید ، پا پا میکند
از آبی ِ چشمان تو،بی وقفه سیلی میخورم
کاری که با هر ساحلی ، امواج دریا میکند
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تصمیم میگیرم، ولی ، تردید ، پا پا میکند
از آبی ِ چشمان تو،بی وقفه سیلی میخورم
کاری که با هر ساحلی ، امواج دریا میکند
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عمریست که بیدانه به دام تو اسیرم
بازیچهی آهو شدهام با دل شیرم
هر چند زمینگیرم از این فاصله خود را
با من به تماشا بنشین ماه منیرم!
در من بتکان حوصلهی خستهی خود را
در من بتکان شعر شود شور حقیرم
سیگار به دستم نگرفتم که مبادا
بیواهمه جز از لب تو بوسه بگیرم
از بعدِ زمستان تو انگار که باید
تقدیر مصیبتزدهام را بپذیرم
انگار مقدّر شده با شعر بمانم
انگار مقدّر شده با شعر بمیرم
مرتضی_احمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بازیچهی آهو شدهام با دل شیرم
هر چند زمینگیرم از این فاصله خود را
با من به تماشا بنشین ماه منیرم!
در من بتکان حوصلهی خستهی خود را
در من بتکان شعر شود شور حقیرم
سیگار به دستم نگرفتم که مبادا
بیواهمه جز از لب تو بوسه بگیرم
از بعدِ زمستان تو انگار که باید
تقدیر مصیبتزدهام را بپذیرم
انگار مقدّر شده با شعر بمانم
انگار مقدّر شده با شعر بمیرم
مرتضی_احمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀