#سائل_گریان
ای دل مشکن دیگر پیمانه وُ پیمان را ،
بی یار نه خوش باشد شبهای گلستان را ،
بی رنج رسانیدت با عشق به هر کامی ،
بی جهد رهانیدی آن زلف پریشان را ،
حق است برای تو فریاد شب هجران ،
چون قدر ندانستی آن مرغ خوش الحان را ،
ای عقل بد اندیشم از توست چنین زارم ،
بر پای همی دارم صد خار بیابان را ،
گلزار امیدم سوخت از جور و جفای تو ،
بر دشت جنون بردی آن گوهر مرجان را ،
هردم دل محزونم بر خاک درش نالد ،
بشنو سخنم بشنو بی او چکنم جان را ،
دیریست که میسوزد چون شمع سراپایم ،
از دست پشیمانی از آخِر و پایان را ،
منعم مکن ای جانم هر چند خطا کردم ،
ای طوطی شکّر بار بگشا لب خندان را ،
#راحم ز خیال تو عمریست که دلخونست ،
بر بارگهت بخشا این سائل گریان را ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دل مشکن دیگر پیمانه وُ پیمان را ،
بی یار نه خوش باشد شبهای گلستان را ،
بی رنج رسانیدت با عشق به هر کامی ،
بی جهد رهانیدی آن زلف پریشان را ،
حق است برای تو فریاد شب هجران ،
چون قدر ندانستی آن مرغ خوش الحان را ،
ای عقل بد اندیشم از توست چنین زارم ،
بر پای همی دارم صد خار بیابان را ،
گلزار امیدم سوخت از جور و جفای تو ،
بر دشت جنون بردی آن گوهر مرجان را ،
هردم دل محزونم بر خاک درش نالد ،
بشنو سخنم بشنو بی او چکنم جان را ،
دیریست که میسوزد چون شمع سراپایم ،
از دست پشیمانی از آخِر و پایان را ،
منعم مکن ای جانم هر چند خطا کردم ،
ای طوطی شکّر بار بگشا لب خندان را ،
#راحم ز خیال تو عمریست که دلخونست ،
بر بارگهت بخشا این سائل گریان را ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀