و تپشهای بهار را میشمارم
در قلب پرندگان
و لرزش خارها و برگ و
بهار را میشمارم
بیشمار
تویی که در تمام خانه پراکندهای
#شمس_لنگرودی🌹
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در قلب پرندگان
و لرزش خارها و برگ و
بهار را میشمارم
بیشمار
تویی که در تمام خانه پراکندهای
#شمس_لنگرودی🌹
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وصالِ آن لبِ شیرین بـه خسروان دادند
تورا نصیب همین بس که کوهکَن باشی
ز چـاهِ غصـه رهـایـی نبـاشدت، هر چند
بـه حُسن یـوسف و تـدبیر تهمتن باشی
خموش سایه که فریادِ بلبل از خامی ست
چوشمعِ سوخته آن بِه که بیسخن باشی
#هوشنگ_ابتهاج
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تورا نصیب همین بس که کوهکَن باشی
ز چـاهِ غصـه رهـایـی نبـاشدت، هر چند
بـه حُسن یـوسف و تـدبیر تهمتن باشی
خموش سایه که فریادِ بلبل از خامی ست
چوشمعِ سوخته آن بِه که بیسخن باشی
#هوشنگ_ابتهاج
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
و عمق عشق
هیچگاه فهمیده نمیشود
مگر در زمان فراق ...!
#جبران_خلیل_جبران
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هیچگاه فهمیده نمیشود
مگر در زمان فراق ...!
#جبران_خلیل_جبران
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وطن
لازم نیست حتما سرزمین بزرگی
باشد!!
گاهی مساحت کوچکی است
در حد فاصل دو شانه...
#غسان_کنفانی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
لازم نیست حتما سرزمین بزرگی
باشد!!
گاهی مساحت کوچکی است
در حد فاصل دو شانه...
#غسان_کنفانی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها
#قیصر_امین_پور
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها
#قیصر_امین_پور
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وقتی زمين به طرز نگاهت دچار شد
خورشيد پيش چشم تو بیاعتبار شد
از آسمان رسيدی و باران شروع شد
پا بر زمين نهادی و فصل بهار شد
باران به امرِ چشم تو باريد و بعد از آن
چشمان ابر، صاحب اين افتخار شد
وقتی سخن به معجزهی چشم تو رسيد
تعداد پيروان غزل بیشمار شد...!
#غلامرضا_طریقی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خورشيد پيش چشم تو بیاعتبار شد
از آسمان رسيدی و باران شروع شد
پا بر زمين نهادی و فصل بهار شد
باران به امرِ چشم تو باريد و بعد از آن
چشمان ابر، صاحب اين افتخار شد
وقتی سخن به معجزهی چشم تو رسيد
تعداد پيروان غزل بیشمار شد...!
#غلامرضا_طریقی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مبهوت ماندهام چه بخوانم تو را، که تو
هم خود هجوم دردی و هم سیل چارهای
#جواد_شیخالاسلامی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در تن خود یک هدفوار استخوان دارم هنوز
نسبت دوری به آن ابروکمان دارم هنوز!
#صائب_تبریزی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
وهم سراب بود، نه! سُرب مذاب بود
دور از تو لب به جرعهی آبی اگر زدم
#علی_شیبانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در جهان هرجا بلایی بود، از ما درگذشت
غیر بخت تیره کو چون سایه در دنبال ماست!
#مجلسی_اصفهانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
گفتی چه میکنی چو ز من دور میشوی
گرد سرت شوم، چه کنم؟ گریه میکنم...
#میر_برهان_ابرقویی
#م
#د
#و
#د
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هم خود هجوم دردی و هم سیل چارهای
#جواد_شیخالاسلامی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در تن خود یک هدفوار استخوان دارم هنوز
نسبت دوری به آن ابروکمان دارم هنوز!
#صائب_تبریزی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
وهم سراب بود، نه! سُرب مذاب بود
دور از تو لب به جرعهی آبی اگر زدم
#علی_شیبانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در جهان هرجا بلایی بود، از ما درگذشت
غیر بخت تیره کو چون سایه در دنبال ماست!
#مجلسی_اصفهانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
گفتی چه میکنی چو ز من دور میشوی
گرد سرت شوم، چه کنم؟ گریه میکنم...
#میر_برهان_ابرقویی
#م
#د
#و
#د
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وقتی زمين به طرز نگاهت دچار شد
خورشيد پيش چشم تو بیاعتبار شد
از آسمان رسيدی و باران شروع شد
پا بر زمين نهادی و فصل بهار شد
باران به امرِ چشم تو باريد و بعد از آن
چشمان ابر، صاحب اين افتخار شد
وقتی سخن به معجزهی چشم تو رسيد
تعداد پيروان غزل بیشمار شد...!
#غلامرضا_طریقی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خورشيد پيش چشم تو بیاعتبار شد
از آسمان رسيدی و باران شروع شد
پا بر زمين نهادی و فصل بهار شد
باران به امرِ چشم تو باريد و بعد از آن
چشمان ابر، صاحب اين افتخار شد
وقتی سخن به معجزهی چشم تو رسيد
تعداد پيروان غزل بیشمار شد...!
#غلامرضا_طریقی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
ور به خلوت با دلارامت میسر میشود
در سرایت خود گل افشانست سبزی گو مروی
ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرمست
تا کجا بودی که جانم تازه میگردد به بوی
مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع
شاهدان در حالت و شوریدگان درهای و هوی
ای رفیق آنچ از بلای عشق بر من میرود
گر به ترک من نمیگویی به ترک من بگوی
ای که پای رفتنت کندست و راه وصل تند
بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی
گر ببینی گریه زارم ندانی فرق کرد
کآب چشمست این که پیشت میرود یا آب جوی
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش
گوی مسکین را چه تاوانست چوگان را به گوی
ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان
من دل از مهرش نمیشویم تو دست از من بشوی
سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهدبازی فراخ و زاهدان تنگ خوی
#سعدی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
ور به خلوت با دلارامت میسر میشود
در سرایت خود گل افشانست سبزی گو مروی
ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرمست
تا کجا بودی که جانم تازه میگردد به بوی
مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع
شاهدان در حالت و شوریدگان درهای و هوی
ای رفیق آنچ از بلای عشق بر من میرود
گر به ترک من نمیگویی به ترک من بگوی
ای که پای رفتنت کندست و راه وصل تند
بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی
گر ببینی گریه زارم ندانی فرق کرد
کآب چشمست این که پیشت میرود یا آب جوی
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش
گوی مسکین را چه تاوانست چوگان را به گوی
ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان
من دل از مهرش نمیشویم تو دست از من بشوی
سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهدبازی فراخ و زاهدان تنگ خوی
#سعدی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀