💖کافه شعر💖
2.45K subscribers
4.31K photos
2.88K videos
11 files
977 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
هر سلامی میرسد انگار باور میکنم
بی طمع،از ماده گرگی هار باور میکنم

گرگم اما یک غریبه در میان دشت خود
آری آری بُزدلم ،ناچار باور میکنم

سگ خورش کرده تمام گله را چوپان،ولی
میکند انکار و من هربار باور میکنم

باورش سخت است اما مردنم را عاقبت
با هجوم گله ی کفتار باور میکنم

دم نزن از حق،که من حق را فقط ای شیخ شهر
بر بلندای وقارِ دار باور میکنم...

#ابوالفضل_یحیایی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به استخاره سراغ از دلم مگیر که عمری‌ست
کتابی ام که به غیر از عذاب، آیه ندارد

برای صحبت آیینه‌ها به سنگ بیندیش
صریح باش، که دل طاقت کنایه ندارد

#فاضل_نظری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتی که وقت سحر سویت کنم گذری
ترسم ز پی نرسد این شام را سحری

خواهم که با تو شبی در پرده باده خورم
گر خون من بخوری ور پرده‌ام بدری

آغاز هر طربی انجام هر طلبی
هم ماه نوش لبی و هم سر و سیمبری

سرچشمهٔ نمکی خورشید نه فلکی
هم فتنهٔ ملکی هم آفت بشری

دل بند و دل گسلی، در دلبری مثلی
هم در حضور دلی هم غایت از نظری

بی پرده گر قدمی سوی چمن بچمی
هم جیب غنچه دری هم آب گل ببری

بگشا به بذله دهن نرخ شکر بشکن
زیرا که وقت سخن شیرین‌تر از شکری

در شاه راه طلب جانم رسید به لب
لیکن ز سر لبت هیچم نشد خبری

در عین خسرویم مملوک خویش بخوان
افزوده کن ز کرم بر قدر من قدری

یارب میان تو را هیچ آفتی نرسد
کز بهر کشتن من خوش بسته‌ای کمری

هر دم ز شوق لبت در خون تپیده دلی
هر سو ز دست غمت در پا فتاده سری

تا کی خبر نشوی از حال خسته‌دلان
گویا ز عدل ملک یک باره بی خبری

#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
جز خدا کیست
که در سایه
مهرش برویم
رحمت اوست،
که هر لحظه
پناه من و توست...

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
Behet Goftam
Ebi
#شباهنگ

-ابی
-بهت گفتم

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان ها را باور کن

ابرها را،
باد ها را،
کتاب ها را دوست بدار

دردِ شاخه ی خشکیده را دریاب
و دردِ ستاره ای را که خاموش می شود.
و درد جانوری مجروح را

اما بیش از همه
درد انسان ها را دریاب

بگذار طبیعتِ غنی شادمانت کند
بگذار نور و تاریکی شادیت بخشند
بگذار چهار فصل به وجدت آورند

اما بیش از همه
بگذار انسان ها شادمانت کنند....

#ناظم_حکمت


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بہ‌جاي‌دوسٺ‌دارم‌وهمیشہ‌باهاٺ‌میمونم
بهش‌مثل‌حافظ‌بگین:

مطمئن‌باش‌کہ‌مهرت‌نرودازدل‌من
مگرآن‌روزکہ‌درخاك‌شودمنزل‌من



#حافـظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
نقد غمت خریدم با صد هزار شادی
روی مراد دیدم در عین نامرادی

مات خط تو بودم در نشهٔ نباتی
خاک در تو بودم در عالم جمادی

اول به من سپردی گنج نهان خود را
آخر ز من گرفتی سرمایه‌ای که دادی

در چنگ من نیامد مرغی ز هیچ گلشن
در دام من نیفتاد صیدی ز هیچ وادی

چشمی نمی‌توان داشت در راه هر مسافر
گوشی نمی‌توان داد بر بانگ هر منادی

چون راستی محال است در طبع کج کلاهان
گیرم که باز گردد گردون ز کج نهادی

ترسم دلش برنجد از من و گر نه هر شب
صد ناله می‌فرستم با باد بامدادی

پیر مغان به قولم کی اعتماد می‌کرد
گر بر حدیث واعظ می‌کردم اعتمادی

گر تاجر وفایی دکان به هرزه مگشا
زیرا که من ندیدم جنسی بدین کسادی

تا جذبه‌ای نگیرد دامان دل فروغی
حق را نمی‌توان جست با صد هزار هادی


#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

#خیام


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکوهِ عشقِ جهانگیر را تماشا کن
دلی ز سنگ کن، این شیر را تماشا کن

به انتظار اجل عمر را تباه مکن
بغل گشاییِ شمشیر را تماشا کن

تو را که چشم ز خوبان به حُسن معنی نیست
برو قلمروِ تصویر را تماشا کن

به جامۀ شفقی جلوه می کند هر روز
جوانیِ فلکِ پیر را تماشا کن

ز روی درد، تو چین در کمندِ آه افکن
گره گشاییِ تأثیر را تماشا کن

نَهشت یک دلِ آسوده در جهان زلفش
سبکْ عنانیِ تسخیر را تماشا کن

گره ز ابروی تدبیر باز کن، صائب!
گشاده روییِ تقدیر را تماشا کن


#صائب


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#لیلای_من

در نگاهت دیده‌ام نقشی پر از افسونگری

مثل لیلا نیستی! از هرچه لیلا سرتری "

#حمید_رضا_یگانه


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دَر دِه شرابِ یکسان، تا جمله جمع باشیم
تا نقش‌های خود را یک‌یک فرو تَراشیم

از خویش خواب گردیم هم‌رنگِ آب گردیم
ما شاخِ یک درختیم، ما جمله خواجه‌تاشیم

ما طَبعِ عشق داریم، پنهانِ آشکاریم
در شهرِ عشق پنهان، در کویِ عشق فاشیم

خود را چو مُرده بینیم، بر گورِ خود نِشینیم
خود را چو زنده بینیم، در نوحه رو خراشیم

هر صورتی که رویَد بر آینۀ دلِ ما
رنگِ قَلاش دارد، زیرا که ما قَلاشیم

ما جمعِ ماهیانیم، بر رویِ آب رانیم
این خاکِ بُوالهَوَس را بر رویِ خاک پاشیم

تا مُلکِ عشق دیدیم، سَرخیلِ مُفلِسانیم
تا نقدِ عشق دیدیم، تُجّارِ بی‌قُماشیم .

#حضرت_عشق_مولانا
دیوان شمس
غزل شمارۀ ۱۷۰۲


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
زلف را حلقه مکن تا‌نکنی دربندم
ناز بنیاد مکن تا‌ نکنی بربادم

شهره شهرمشو تا ننهم سر‌در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

حافظ از جور تو حاشا که بنالد روزی
من از آن روز که در بند‌توام آزادم

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو فکر یک سقفم
تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن
یک سقف پابرجا، محکم‌تر از آهن
سقفی که تن‌پوشِ هراس ما باشه
تو سردی شب‌ها، لباس ما باشه
سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم
زندگیم‌و زیر این سقف، با تو اندازه می‌گیرم
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه می‌گیرم
سقف‌مون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه
یه افق یه بی‌نهایت، کمترین فاصله‎مونه

#ایرج_جنتی_عطایی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مــرا ببــوس و نگــــه‌دار در دلــت💋
مثل جنابِ شب، که بانوی ماه را...🌙

#مریم_علیخانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی گفتم : " دوستت دارم "
می دانستم انقلابی است علیه قبیله
و ناقوس رسوایی آنها را زده بودم...

می‌خواستم برانداز سلطه باشم
تا جنگل ها انبوه برویند
تا آبی دریاها فزونی یابد..

وقتی گفتم : " دوستت دارم "
می دانستم الفبای تازه‌ای
برای شهر بیسواد
اختراع می کنم؛
و به مردم شرابی می‌بخشم
که تا کنون نشناخته اند...

#نزار_قبانی



❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب آشیان شب‌زده ، چکاوک شکسته‌پر 
رسیده‌ام به ناکجا ، مرا به خانه‌ام ببر 

کسی به یاد عشق نیست ، کسی به فکر ما شدن 
از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من 

از این چراغ مُردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر ، شهر یار نیست 

مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست 
سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست 

مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست 
مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه ، خانه نیست 

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر ، شهر یار نیست ...


#ایرج_جنتی_عطایی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهش گفتم امشب بهم پیام بده حتی حوصله ی حرف زدنم ندارم..
گفت: بهم زنگ بزن و سکوت کن من اونقدر به سکوتت گوش میدم که حالت خوب شه...!

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM