مهربانی بحرانی
مگر میشود همبستگی و سنگ تمام ایرانیان در کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه را دید و احساساتی نشد؟ مردمانی از همه نقاط کشور و حتی خارج از کشور، که با هر عقیده و آیینی و با هر وضع مالیای، با کرامت، شور و بزرگواری به یاری مردم آسیبدیده برخاستند؛ از مردم مناطق محروم مثل زاهدان در جنوب تا کولبرانی که نان با جان به دست میآورند، از برادران افغان ساکن ایران تا دستفروشان چهارراه ولیعصر، زرتشتیان یزد، اعراب اهواز، کسبه پلاسکو که خود هنوز کمر راست نکردهاند و دیگران و دیگران؛ هرچه باشد آیین مردمان این سرزمین هزاران سال پیش «مهر» بوده و هنرشان «یاری».
اما اگر ما اساساً ملتی مهربان هستیم، چرا حال و روزمان و روابطمان در حالت عادی و ایام معمول سال جور دیگریست؟ گویی ما خفتگانی هستیم که آشوب و بحران ما را از خواب غفلت بیدار میکند تا دریابیم که با هم «هموطن» و «همسرنوشت» هستیم و دوباره پس از فروکش کردن زبانههای بحران، به خوابی عمیق فرو میرویم.
شاید بتوان مهربانی ما را نوعی «مهربانی بحرانی» نامید؛ بحرانی به دو دلیل:
۱- این مهر غالبا به هنگام بحران آشکار میشود.
۲- این مهر غالبا به شکل بحرانی ظهور میکند.
مهربانی ما اصولا بالقوه است و معمولا در بحرانها بالفعل میشود و همان مردمی که برای ۲ دقیقه عبور زودتر از چهارراهها انواع فحشها را نثار یکدیگر میکنند و در جلو زدن در هر صفی از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند به هنگام بحران رفتارشان به کلی عوض میشود. من در این چند وقت، مهر و همت افرادی را برای کمک دیدم که پیش از این بارها از آنها شنیده بودم که از رفتار مردم و زندگی با آنها حالشان به هم میخورد! اما چه شد که همین افراد در کمک به همان مردم آستین همت بالا زدند (طبیعتا موارد صرفا نمایشی را نمیگویم) و حتی در برخی موارد از کار و زندگی خود هم برای جمعآوری و ارسال کمک زدند؟ آیا آسیبدیدگان همان مردم ایران نیستند و یا مردم هماناند، این ماییم که به هنگام بحران عوض میشویم؟
گویی ما در بحران و فاجعه از پوسته تنگ خود بیرون میآییم و همدیگر را میبینیم و درمییابیم که چقدر با وجود تمام فاصلهها واختلافها، هنوز به هم وصلیم! از تفاوتهای ظاهریمان میگذریم و بر شباهتهای وجودیمان متمرکز میشویم؛ گویی وقوع یک فاجعه و بحران ضروری است تا یکدیگر را ببینیم و مهرمان شامل حال هم شود. اما از طرف دیگر به دلیل آشفتگی در هنگام بحران و عدم آمادگی و پیشبینیهای لازم، طبیعتا این حجم زیاد مهربانی غیرمنتظره، معمولا در آشوبِ پسابحران، خود به شکلی هیجانی، غیرمدیریتشده و آشفته ظاهر میشود و از ظرفیت این انرژی وسیع و ملی به شکل درستی استفاده نمیشود.
بنابراین ما امروز با دو پرسش کلیدی مواجهیم که یافتن پاسخهایی به آنها میتواند لااقل بخشی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی کشور را تا حدی اصلاح کند:
۱- چگونه میتوان مهر و شور مردم ایران را از حالت بالقوگی، به بالفعل تغییر داد و مهربانی آنها در هنگام بحران را در روزگار پس از بحران نیز مستمر کرد؟
۲- چگونه میتوان مهر مردم ایران در هنگام بحران و پس از آن را، در قالب و ساختاری سامانمند و باقاعده، به عاملی برای بسط #خیر_عمومی منتهی کرد؟
این پرسشها خصوصا دومی نیازمند تأمل جمعی و همگانی است اما یک راه برای پاسخ به پرسش اول شاید این است که نخست ببینیم عامل پیوند بین مردم ایران چیست که در هنگام بحران آشکار میشود و چگونه میتوان به تقویت آن عامل پرداخت و یک راه دیگر نیز آن است که آگاه باشیم که ما در ایران، اساسا در فاصله میان دو بحران، زیست میکنیم؛ حتی اگر این فاصله گاهی کمی طولانی شود؛ بماند که آلودگی هوای شهرها و کمآبی کشور خود بحرانهایی دائمی هستند که ما صرفا به آنها خو کردهایم؛ و یک راه هم این است که آن جمله معروف را مدام به یاد خود بیاوریم که هر انسانی که می بینیم با رنجهایی دست به گریبان که ما از آنها بیخبریم.
ما با هم مهربانتر خواهیم بود اگر بدانیم هریک از ما هر روز در درونمان با زلزلههای بیشماری روبروایم؛ حتی اگر در جهان بیرون زلزلهای در کار نباشد.
✍🏼 #کاوه_گرایلی
#وضعیت #مهربانی_بحرانی
#مهربان_باشیم
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مگر میشود همبستگی و سنگ تمام ایرانیان در کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه را دید و احساساتی نشد؟ مردمانی از همه نقاط کشور و حتی خارج از کشور، که با هر عقیده و آیینی و با هر وضع مالیای، با کرامت، شور و بزرگواری به یاری مردم آسیبدیده برخاستند؛ از مردم مناطق محروم مثل زاهدان در جنوب تا کولبرانی که نان با جان به دست میآورند، از برادران افغان ساکن ایران تا دستفروشان چهارراه ولیعصر، زرتشتیان یزد، اعراب اهواز، کسبه پلاسکو که خود هنوز کمر راست نکردهاند و دیگران و دیگران؛ هرچه باشد آیین مردمان این سرزمین هزاران سال پیش «مهر» بوده و هنرشان «یاری».
اما اگر ما اساساً ملتی مهربان هستیم، چرا حال و روزمان و روابطمان در حالت عادی و ایام معمول سال جور دیگریست؟ گویی ما خفتگانی هستیم که آشوب و بحران ما را از خواب غفلت بیدار میکند تا دریابیم که با هم «هموطن» و «همسرنوشت» هستیم و دوباره پس از فروکش کردن زبانههای بحران، به خوابی عمیق فرو میرویم.
شاید بتوان مهربانی ما را نوعی «مهربانی بحرانی» نامید؛ بحرانی به دو دلیل:
۱- این مهر غالبا به هنگام بحران آشکار میشود.
۲- این مهر غالبا به شکل بحرانی ظهور میکند.
مهربانی ما اصولا بالقوه است و معمولا در بحرانها بالفعل میشود و همان مردمی که برای ۲ دقیقه عبور زودتر از چهارراهها انواع فحشها را نثار یکدیگر میکنند و در جلو زدن در هر صفی از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند به هنگام بحران رفتارشان به کلی عوض میشود. من در این چند وقت، مهر و همت افرادی را برای کمک دیدم که پیش از این بارها از آنها شنیده بودم که از رفتار مردم و زندگی با آنها حالشان به هم میخورد! اما چه شد که همین افراد در کمک به همان مردم آستین همت بالا زدند (طبیعتا موارد صرفا نمایشی را نمیگویم) و حتی در برخی موارد از کار و زندگی خود هم برای جمعآوری و ارسال کمک زدند؟ آیا آسیبدیدگان همان مردم ایران نیستند و یا مردم هماناند، این ماییم که به هنگام بحران عوض میشویم؟
گویی ما در بحران و فاجعه از پوسته تنگ خود بیرون میآییم و همدیگر را میبینیم و درمییابیم که چقدر با وجود تمام فاصلهها واختلافها، هنوز به هم وصلیم! از تفاوتهای ظاهریمان میگذریم و بر شباهتهای وجودیمان متمرکز میشویم؛ گویی وقوع یک فاجعه و بحران ضروری است تا یکدیگر را ببینیم و مهرمان شامل حال هم شود. اما از طرف دیگر به دلیل آشفتگی در هنگام بحران و عدم آمادگی و پیشبینیهای لازم، طبیعتا این حجم زیاد مهربانی غیرمنتظره، معمولا در آشوبِ پسابحران، خود به شکلی هیجانی، غیرمدیریتشده و آشفته ظاهر میشود و از ظرفیت این انرژی وسیع و ملی به شکل درستی استفاده نمیشود.
بنابراین ما امروز با دو پرسش کلیدی مواجهیم که یافتن پاسخهایی به آنها میتواند لااقل بخشی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی کشور را تا حدی اصلاح کند:
۱- چگونه میتوان مهر و شور مردم ایران را از حالت بالقوگی، به بالفعل تغییر داد و مهربانی آنها در هنگام بحران را در روزگار پس از بحران نیز مستمر کرد؟
۲- چگونه میتوان مهر مردم ایران در هنگام بحران و پس از آن را، در قالب و ساختاری سامانمند و باقاعده، به عاملی برای بسط #خیر_عمومی منتهی کرد؟
این پرسشها خصوصا دومی نیازمند تأمل جمعی و همگانی است اما یک راه برای پاسخ به پرسش اول شاید این است که نخست ببینیم عامل پیوند بین مردم ایران چیست که در هنگام بحران آشکار میشود و چگونه میتوان به تقویت آن عامل پرداخت و یک راه دیگر نیز آن است که آگاه باشیم که ما در ایران، اساسا در فاصله میان دو بحران، زیست میکنیم؛ حتی اگر این فاصله گاهی کمی طولانی شود؛ بماند که آلودگی هوای شهرها و کمآبی کشور خود بحرانهایی دائمی هستند که ما صرفا به آنها خو کردهایم؛ و یک راه هم این است که آن جمله معروف را مدام به یاد خود بیاوریم که هر انسانی که می بینیم با رنجهایی دست به گریبان که ما از آنها بیخبریم.
ما با هم مهربانتر خواهیم بود اگر بدانیم هریک از ما هر روز در درونمان با زلزلههای بیشماری روبروایم؛ حتی اگر در جهان بیرون زلزلهای در کار نباشد.
✍🏼 #کاوه_گرایلی
#وضعیت #مهربانی_بحرانی
#مهربان_باشیم
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔸تکرار بحران، بحرانهای تکراری
ایران سرزمینی روی گسل است. اما این گسلهای جغرافیایی با فعال شدنشان، بر گسستهای اجتماعی و سیاسی جامعه هم تاثیر میگذارند.
مطالعات گوناگون در این سالیان نشان میدهد میزان «سرمایه اجتماعی» در ایران بسیار پایین است و مردم، هم به یکدیگر و هم به حاکمیت چندان اعتماد ندارند. این امر خود یک بحران جدی و منشاء بحرانهای مهم در ایران امروز است که باید به حال آن فکری اساسی کرد اما تجربه نشان داده که در بحرانهای ناگهانی (و نه مستمر)، اعتماد میان مردم به طور مقطعی بازسازی، و گسست میان آنها موقتا ترمیم میشود اما شکاف میان مردم و نهادهای حاکمیت در هنگام بحران بیشتر و بیشتر نیز میشود.
به روند وقایع بعد از زلزله که نگاه کنیم به مسیر جالبی میرسیم:
موج ۱: بلافاصله پس از زلزله موج اهدای کمکهای گوناگون مردمی به نهادهای رسمی مانند هلال احمر و مانند آن برای ارسال به مناطق زلزلهزده شروع شد.
موج ۲: بلافاصله پس از این، موج خبرهایی به غلط یا درست از زیر سوال بردن این نهادهای مسئول چه از لحاظ امانتداری و چه از لحاظ توان اجرایی در ارسال کمکهای مردمی، منتشر گردید که منجر به بیاعتمادی دوباره و بیشتر مردم به این نهادها شد.
موج ۳: بلافاصله بعد از تکثیر و تشدید این بیاعتمادی تاریخی، سیلی از شماره حسابها و کارتهای بانکی و اسامی اشخاص و اقوام آنها و افراد مشهور ورزشی، هنری و سیاسی به منظور جمعآوری کمکهای مردم روانه فضای مجازی شد؛ افرادی که شخصا عازم مناطق زلزلهزده بودند تا کمکهای دریافتی را توزیع کنند. طبق گزارش آزمایشگاه شبکههای اجتماعی دانشگاه تهران تنها بر روی تلگرام حدود ۲۰۰۰ شماره حساب برای دریافت کمکها اعلام شده است.
موج ۴: بلافاصله پس از موج شماره کارتها و کاروانهای کمک شخصی، موجی از انتقاد به این فرایند شکل گرفت که آسیبهای این شیوه را اعلام میکردند اما همچنان راه جایگزینی یا دلیل مطمئنی برای اعتماد به نهادهای رسمی متولی امداد پیش روی مخاطبان نمیگذاشتند.
موجهای ۵ و ۶ و ...: در این میان موجهای گوناگونی هم به طور متناوب از اعلام نیاز شدید و سریع به آب یا کنسرو سر برمیآوردند که با موجهای بعدی که منطقه را اشباع شده از آب معدنی میدانستند و یا کنسرو در حجم زیاد را عامل آلودگیهای محیطزیستی اعلام میکردند فرو مینشستند.
در فرایند بالا چند نکته قابل توجه است:
۱. رفتار و همدلی ما در بحران، مدیریت شده نیست و بیشتر حاصل از موجی است که در هر مقطعی بنا به شرایط به سویی میرود.
۲. رفتار جمعی مردم در بحران اگرچه واکنشی است اما بنا به یک زمینه بیرونی و با علتی نسبتا موجه شکل میگیرد که تا سراغ آن علت و زمینه نرویم نفی آن رفتار به تنهایی مشکلی را حل نمیکند.
۳. آگاهی و دانش جمعی ما در روزگار اینترنت و شبکههای اجتماعی نه تنها در هنگام وقوع بحران (به عنوان یک فرد در معرض حادثه) بسیار کم است که حتی برای کمک به دیگران پس از بحران نیز ما هیچ نمیدانیم. اینکه چه چیز را چه موقع و به چه شکلی باید به آسیبدیدگان اهدا کنیم. مدیریت دانش و اطلاعات ما در هنگام بحران نیز به شدت بحرانی است.
اگرچه با موج همدلی گسترده و خودجوش ایرانیان در هنگام بحران، معضل کمبود منابع (لااقل تا مرحله اسکان دائم آسیبدیدگان) چندان وجود ندارد اما واضح است که شیوه جمعآوری کمکها به صورت شخصی (به عنوان جایگزین نهادهای منتسب به حاکمیت) چند آسیب مهم دارد:
۱. زمینه را برای کلاهبرداری افراد سودجو فراهم میکند.
۲. فرایند کمکرسانی، امداد و اقدامات بعدی که یک مقوله کارشناسی و حرفهای است را به سمتی غیرتخصصی، آزمون و خطایی و با هزینه بالا و فایده کم میبرد.
۳. عدم مدیریت جمعآوری و پخش کمکها و ناهماهنگی بین اشخاص یاریرسان و نبود مدیریت دانش در نحوه امداد، باعث دوبارهکاری، اتلاف منابع، عدم توزیع عادلانه کمکها، تشتت و تصمیمهای مغایر میشود.
البته مسلما نمیتوان از تکتک افراد جامعه انتظار داشت در مواجهه با بحران و فاجعه، رفتاری مدیریتشده، منطقی و بهینه داشته باشند؛ اما به هرحال این شیوه کمکرسانی شخصی اگرچه میتواند تا حدی ثمربخش باشد اما آسیبهای آن نیز کم نیست؛ از سویی ترمیم شکاف و بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت هم فرایند آسانی نیست. پس ما به عنوان مردم و شهروندان چه میتوانیم بکنیم تا مدام دچار تکرار بحران و بحرانهای تکراری نشویم و بتوانیم از این شور، احساس مسئولیت و همبستگی ملی به نحو مناسبی استفاده کنیم؟
✍🏼 #کاوه_گرایلی
#مهربانی_بحرانی #بحران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
ایران سرزمینی روی گسل است. اما این گسلهای جغرافیایی با فعال شدنشان، بر گسستهای اجتماعی و سیاسی جامعه هم تاثیر میگذارند.
مطالعات گوناگون در این سالیان نشان میدهد میزان «سرمایه اجتماعی» در ایران بسیار پایین است و مردم، هم به یکدیگر و هم به حاکمیت چندان اعتماد ندارند. این امر خود یک بحران جدی و منشاء بحرانهای مهم در ایران امروز است که باید به حال آن فکری اساسی کرد اما تجربه نشان داده که در بحرانهای ناگهانی (و نه مستمر)، اعتماد میان مردم به طور مقطعی بازسازی، و گسست میان آنها موقتا ترمیم میشود اما شکاف میان مردم و نهادهای حاکمیت در هنگام بحران بیشتر و بیشتر نیز میشود.
به روند وقایع بعد از زلزله که نگاه کنیم به مسیر جالبی میرسیم:
موج ۱: بلافاصله پس از زلزله موج اهدای کمکهای گوناگون مردمی به نهادهای رسمی مانند هلال احمر و مانند آن برای ارسال به مناطق زلزلهزده شروع شد.
موج ۲: بلافاصله پس از این، موج خبرهایی به غلط یا درست از زیر سوال بردن این نهادهای مسئول چه از لحاظ امانتداری و چه از لحاظ توان اجرایی در ارسال کمکهای مردمی، منتشر گردید که منجر به بیاعتمادی دوباره و بیشتر مردم به این نهادها شد.
موج ۳: بلافاصله بعد از تکثیر و تشدید این بیاعتمادی تاریخی، سیلی از شماره حسابها و کارتهای بانکی و اسامی اشخاص و اقوام آنها و افراد مشهور ورزشی، هنری و سیاسی به منظور جمعآوری کمکهای مردم روانه فضای مجازی شد؛ افرادی که شخصا عازم مناطق زلزلهزده بودند تا کمکهای دریافتی را توزیع کنند. طبق گزارش آزمایشگاه شبکههای اجتماعی دانشگاه تهران تنها بر روی تلگرام حدود ۲۰۰۰ شماره حساب برای دریافت کمکها اعلام شده است.
موج ۴: بلافاصله پس از موج شماره کارتها و کاروانهای کمک شخصی، موجی از انتقاد به این فرایند شکل گرفت که آسیبهای این شیوه را اعلام میکردند اما همچنان راه جایگزینی یا دلیل مطمئنی برای اعتماد به نهادهای رسمی متولی امداد پیش روی مخاطبان نمیگذاشتند.
موجهای ۵ و ۶ و ...: در این میان موجهای گوناگونی هم به طور متناوب از اعلام نیاز شدید و سریع به آب یا کنسرو سر برمیآوردند که با موجهای بعدی که منطقه را اشباع شده از آب معدنی میدانستند و یا کنسرو در حجم زیاد را عامل آلودگیهای محیطزیستی اعلام میکردند فرو مینشستند.
در فرایند بالا چند نکته قابل توجه است:
۱. رفتار و همدلی ما در بحران، مدیریت شده نیست و بیشتر حاصل از موجی است که در هر مقطعی بنا به شرایط به سویی میرود.
۲. رفتار جمعی مردم در بحران اگرچه واکنشی است اما بنا به یک زمینه بیرونی و با علتی نسبتا موجه شکل میگیرد که تا سراغ آن علت و زمینه نرویم نفی آن رفتار به تنهایی مشکلی را حل نمیکند.
۳. آگاهی و دانش جمعی ما در روزگار اینترنت و شبکههای اجتماعی نه تنها در هنگام وقوع بحران (به عنوان یک فرد در معرض حادثه) بسیار کم است که حتی برای کمک به دیگران پس از بحران نیز ما هیچ نمیدانیم. اینکه چه چیز را چه موقع و به چه شکلی باید به آسیبدیدگان اهدا کنیم. مدیریت دانش و اطلاعات ما در هنگام بحران نیز به شدت بحرانی است.
اگرچه با موج همدلی گسترده و خودجوش ایرانیان در هنگام بحران، معضل کمبود منابع (لااقل تا مرحله اسکان دائم آسیبدیدگان) چندان وجود ندارد اما واضح است که شیوه جمعآوری کمکها به صورت شخصی (به عنوان جایگزین نهادهای منتسب به حاکمیت) چند آسیب مهم دارد:
۱. زمینه را برای کلاهبرداری افراد سودجو فراهم میکند.
۲. فرایند کمکرسانی، امداد و اقدامات بعدی که یک مقوله کارشناسی و حرفهای است را به سمتی غیرتخصصی، آزمون و خطایی و با هزینه بالا و فایده کم میبرد.
۳. عدم مدیریت جمعآوری و پخش کمکها و ناهماهنگی بین اشخاص یاریرسان و نبود مدیریت دانش در نحوه امداد، باعث دوبارهکاری، اتلاف منابع، عدم توزیع عادلانه کمکها، تشتت و تصمیمهای مغایر میشود.
البته مسلما نمیتوان از تکتک افراد جامعه انتظار داشت در مواجهه با بحران و فاجعه، رفتاری مدیریتشده، منطقی و بهینه داشته باشند؛ اما به هرحال این شیوه کمکرسانی شخصی اگرچه میتواند تا حدی ثمربخش باشد اما آسیبهای آن نیز کم نیست؛ از سویی ترمیم شکاف و بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت هم فرایند آسانی نیست. پس ما به عنوان مردم و شهروندان چه میتوانیم بکنیم تا مدام دچار تکرار بحران و بحرانهای تکراری نشویم و بتوانیم از این شور، احساس مسئولیت و همبستگی ملی به نحو مناسبی استفاده کنیم؟
✍🏼 #کاوه_گرایلی
#مهربانی_بحرانی #بحران
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
۱. تصاویر شادی ایرانیان در سراسر دنیا از گل مردودمان به اسپانیا را میدیدم.
آن لحظات شاید، استعاریترین ثانیههای فرامتنی جام جهانی برای ما باشند.
برخلاف کلیشههایی که ملت ایران را مردمانی منفعل، مستأصل و بدبخت و زندگی آنها را سراسر فلاکت، غم، تراژدی و اندوه ترسیم میکنند، آن شعف جمعی که تا اعلام آفساید بودن گل از سوی داور، چند ثانیه بیشتر دوام نیاورد به نمادینترین وجهی، بازنمایی وضعیت این سالیان ما هستند:
«شادیها و خوشیهای سرزده و البته موقت و مقطعی»
۲. در چند دهه گذشته اکثر شادیهای جمعی ما سه ویژگی مشترک دارند:
- ناگهان از دل یک بحران، بهت، ترس و نگرانی برآمدهاند.
- ناشی از فاعلیت ما و یک کیفیت ممتاز گروهی و روحیه جمعیمان بودهاند.
- بسیار ناپاینده و کوتاهمدتاند.
البته که این صرفا یک مشاهده توصیفی است و نه تجویزی؛ در واقع اینکه در این سالیان اینگونه بوده به معنای آن نیست که این سرنوشت ازلی و ابدی ماست و از این به بعد هم باید چنین باشد.
۳. بخش مهمی از شرایط بحرانی زندگی ما ایرانیان، خارج از اراده ما و ناشی از ناامنی کلان سیاسی و اقتصادی کشور و نیز بودن در منطقهای از دنیاست که باز به دلایل سیاسی و اقتصادی سرشار از آشوب و درگیری و تنش است. اما حقیقت آن است که ما در احوال روزمره و روابط انسانی، اجتماعی و کاریمان هم اصولا در ناامنی و اضطراب و بیاعتمادی به یکدیگر و به حرفها و قولها و قرارهایمان زندگی میکنیم و چه بسا بخشی از آن بحرانهای کلان ناشی از تکثیر و گسترش همین خردهبحرانهای روزمره باشد.
۴. در شرایطی که همین شادیها و موفقیتهای ناگهانی و جسته و گریخته به ما توان و طاقت مقابله با بسیاری از دشواریها و ناملایمات را داده است ما ایرانیان با این دو پرسش کلان مواجهیم که:
- چگونه میتوانیم از زیستِ بحرانی، لااقل در حیطههایی که در اختیار ماست، کمی فاصله بگیریم؟
- چگونه کامیابیها و پیروزیهای به دستآوردهمان را تا حد امکان استمرار بخشیم؟
۵. البته که شاید بعضی از شادیهای ما اساساً ناشی از همین زیستن در دل بحرانها و ترسها و فائق آمدن بر آنهاست و برخی کامیابیهایمان صرفاً به واسطه عبور از ناکامیهایمان معنا پیدا میکنند و چه بسا در وضعیتی پارادوکسیکال، با عادیسازی شرایط و دور شدن از بحرانها و غمها، بسیاری از شادیهایمان نیز کمرنگتر شوند. اما بههر حال با فاصله گرفتن از بحرانها، اضطرابها و بیاعتمادیها قطعا میتوانیم از میزان تنشها و فشارهای روانی و اجتماعیمان بکاهیم و نهایتاً میزان و گستره شادیها و موفقیتهایمان را افزایش دهیم.
۶. اگرچه که میدانم شرایط این روزهای کشور مناسب و امیدبخش نیست اما امیدوارم پیروزی بر پرتغال و صعود به مرحله بعد جام جهانی، که امری دشوار ولی ممکن است، بهانه و سرآغازی باشد برای تغییر تدریجی این الگوی زیست جمعی ما ایرانیان. اما عجالتا و فعلا، آن خوشیها و بالا و پایینپریدنها و در آغوشگرفتنهای ایرانیان پس از گل به اسپانیا در مکانهای جغرافیایی متفاوت و به اَشکال گوناگون و متنوع و با افرادی متفاوت، همگی راوی یک حقیقت واحد هستند و از کنار هم قرار دادنِ تصاویر تمام آن خوشیهای کوتاه، میتوان فیلم بلندی درآورد و آن را «شادیهای بغضآلود و ناپایدار یک ملت» یا «برشی از تاریخ معاصر ایران» نام نهاد.
✍🏼 کاوه گرایلی
#مقالات_جریان
#ایران #امید #جام_جهانی #تیم_ملی_ایران
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
آن لحظات شاید، استعاریترین ثانیههای فرامتنی جام جهانی برای ما باشند.
برخلاف کلیشههایی که ملت ایران را مردمانی منفعل، مستأصل و بدبخت و زندگی آنها را سراسر فلاکت، غم، تراژدی و اندوه ترسیم میکنند، آن شعف جمعی که تا اعلام آفساید بودن گل از سوی داور، چند ثانیه بیشتر دوام نیاورد به نمادینترین وجهی، بازنمایی وضعیت این سالیان ما هستند:
«شادیها و خوشیهای سرزده و البته موقت و مقطعی»
۲. در چند دهه گذشته اکثر شادیهای جمعی ما سه ویژگی مشترک دارند:
- ناگهان از دل یک بحران، بهت، ترس و نگرانی برآمدهاند.
- ناشی از فاعلیت ما و یک کیفیت ممتاز گروهی و روحیه جمعیمان بودهاند.
- بسیار ناپاینده و کوتاهمدتاند.
البته که این صرفا یک مشاهده توصیفی است و نه تجویزی؛ در واقع اینکه در این سالیان اینگونه بوده به معنای آن نیست که این سرنوشت ازلی و ابدی ماست و از این به بعد هم باید چنین باشد.
۳. بخش مهمی از شرایط بحرانی زندگی ما ایرانیان، خارج از اراده ما و ناشی از ناامنی کلان سیاسی و اقتصادی کشور و نیز بودن در منطقهای از دنیاست که باز به دلایل سیاسی و اقتصادی سرشار از آشوب و درگیری و تنش است. اما حقیقت آن است که ما در احوال روزمره و روابط انسانی، اجتماعی و کاریمان هم اصولا در ناامنی و اضطراب و بیاعتمادی به یکدیگر و به حرفها و قولها و قرارهایمان زندگی میکنیم و چه بسا بخشی از آن بحرانهای کلان ناشی از تکثیر و گسترش همین خردهبحرانهای روزمره باشد.
۴. در شرایطی که همین شادیها و موفقیتهای ناگهانی و جسته و گریخته به ما توان و طاقت مقابله با بسیاری از دشواریها و ناملایمات را داده است ما ایرانیان با این دو پرسش کلان مواجهیم که:
- چگونه میتوانیم از زیستِ بحرانی، لااقل در حیطههایی که در اختیار ماست، کمی فاصله بگیریم؟
- چگونه کامیابیها و پیروزیهای به دستآوردهمان را تا حد امکان استمرار بخشیم؟
۵. البته که شاید بعضی از شادیهای ما اساساً ناشی از همین زیستن در دل بحرانها و ترسها و فائق آمدن بر آنهاست و برخی کامیابیهایمان صرفاً به واسطه عبور از ناکامیهایمان معنا پیدا میکنند و چه بسا در وضعیتی پارادوکسیکال، با عادیسازی شرایط و دور شدن از بحرانها و غمها، بسیاری از شادیهایمان نیز کمرنگتر شوند. اما بههر حال با فاصله گرفتن از بحرانها، اضطرابها و بیاعتمادیها قطعا میتوانیم از میزان تنشها و فشارهای روانی و اجتماعیمان بکاهیم و نهایتاً میزان و گستره شادیها و موفقیتهایمان را افزایش دهیم.
۶. اگرچه که میدانم شرایط این روزهای کشور مناسب و امیدبخش نیست اما امیدوارم پیروزی بر پرتغال و صعود به مرحله بعد جام جهانی، که امری دشوار ولی ممکن است، بهانه و سرآغازی باشد برای تغییر تدریجی این الگوی زیست جمعی ما ایرانیان. اما عجالتا و فعلا، آن خوشیها و بالا و پایینپریدنها و در آغوشگرفتنهای ایرانیان پس از گل به اسپانیا در مکانهای جغرافیایی متفاوت و به اَشکال گوناگون و متنوع و با افرادی متفاوت، همگی راوی یک حقیقت واحد هستند و از کنار هم قرار دادنِ تصاویر تمام آن خوشیهای کوتاه، میتوان فیلم بلندی درآورد و آن را «شادیهای بغضآلود و ناپایدار یک ملت» یا «برشی از تاریخ معاصر ایران» نام نهاد.
✍🏼 کاوه گرایلی
#مقالات_جریان
#ایران #امید #جام_جهانی #تیم_ملی_ایران
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
جریانـ
مهربانی بحرانی مگر میشود همبستگی و سنگ تمام ایرانیان در کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه را دید و احساساتی نشد؟ مردمانی از همه نقاط کشور و حتی خارج از کشور، که با هر عقیده و آیینی و با هر وضع مالیای، با کرامت، شور و بزرگواری به یاری مردم آسیبدیده برخاستند؛…
این متن پس از زلزله کرمانشاه نوشته شده اما کموبیش در مورد سیل و طوفانهای اخیر هم صدق میکند.
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
مهربانی بحرانی
مگر میشود همبستگی و سنگ تمام ایرانیان در کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه را دید و احساساتی نشد؟ مردمانی از همه نقاط کشور و حتی خارج از کشور، که با هر عقیده و آیینی و با هر وضع مالیای، با کرامت، شور و بزرگواری به یاری مردم آسیبدیده برخاستند؛ از مردم مناطق محروم مثل زاهدان در جنوب تا کولبرانی که نان با جان به دست میآورند، از برادران افغان ساکن ایران تا دستفروشان چهارراه ولیعصر، زرتشتیان یزد، اعراب اهواز، کسبه پلاسکو که خود هنوز کمر راست نکردهاند و دیگران و دیگران؛ هرچه باشد آیین مردمان این سرزمین هزاران سال پیش «مهر» بوده و هنرشان «یاری».
اما اگر ما اساساً ملتی مهربان هستیم، چرا حال و روزمان و روابطمان در حالت عادی و ایام معمول سال جور دیگریست؟ گویی ما خفتگانی هستیم که آشوب و بحران ما را از خواب غفلت بیدار میکند تا دریابیم که با هم «هموطن» و «همسرنوشت» هستیم و دوباره پس از فروکش کردن زبانههای بحران، به خوابی عمیق فرو میرویم.
شاید بتوان مهربانی ما را نوعی «مهربانی بحرانی» نامید؛ بحرانی به دو دلیل:
۱- این مهر غالبا به هنگام بحران آشکار میشود.
۲- این مهر غالبا به شکل بحرانی ظهور میکند.
مهربانی ما اصولا بالقوه است و معمولا در بحرانها بالفعل میشود و همان مردمی که برای ۲ دقیقه عبور زودتر از چهارراهها انواع فحشها را نثار یکدیگر میکنند و در جلو زدن در هر صفی از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند به هنگام بحران رفتارشان به کلی عوض میشود. من در این چند وقت، مهر و همت افرادی را برای کمک دیدم که پیش از این بارها از آنها شنیده بودم که از رفتار مردم و زندگی با آنها حالشان به هم میخورد! اما چه شد که همین افراد در کمک به همان مردم آستین همت بالا زدند (طبیعتا موارد صرفا نمایشی را نمیگویم) و حتی در برخی موارد از کار و زندگی خود هم برای جمعآوری و ارسال کمک زدند؟ آیا آسیبدیدگان همان مردم ایران نیستند و یا مردم هماناند، این ماییم که به هنگام بحران عوض میشویم؟
گویی ما در بحران و فاجعه از پوسته تنگ خود بیرون میآییم و همدیگر را میبینیم و درمییابیم که چقدر با وجود تمام فاصلهها واختلافها، هنوز به هم وصلیم! از تفاوتهای ظاهریمان میگذریم و بر شباهتهای وجودیمان متمرکز میشویم؛ گویی وقوع یک فاجعه و بحران ضروری است تا یکدیگر را ببینیم و مهرمان شامل حال هم شود. اما از طرف دیگر به دلیل آشفتگی در هنگام بحران و عدم آمادگی و پیشبینیهای لازم، طبیعتا این حجم زیاد مهربانی غیرمنتظره، معمولا در آشوبِ پسابحران، خود به شکلی هیجانی، غیرمدیریتشده و آشفته ظاهر میشود و از ظرفیت این انرژی وسیع و ملی به شکل درستی استفاده نمیشود.
بنابراین ما امروز با دو پرسش کلیدی مواجهیم که یافتن پاسخهایی به آنها میتواند لااقل بخشی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی کشور را تا حدی اصلاح کند:
۱- چگونه میتوان مهر و شور مردم ایران را از حالت بالقوگی، به بالفعل تغییر داد و مهربانی آنها در هنگام بحران را در روزگار پس از بحران نیز مستمر کرد؟
۲- چگونه میتوان مهر مردم ایران در هنگام بحران و پس از آن را، در قالب و ساختاری سامانمند و باقاعده، به عاملی برای بسط «خیر عمومی» منتهی کرد؟
این پرسشها خصوصا دومی نیازمند تأمل جمعی و همگانی است اما یک راه برای پاسخ به پرسش اول شاید این است که نخست ببینیم عامل پیوند بین مردم ایران چیست که در هنگام بحران آشکار میشود و چگونه میتوان به تقویت آن عامل پرداخت و یک راه دیگر نیز آن است که آگاه باشیم که ما در ایران، اساسا در فاصله میان دو بحران، زیست میکنیم؛ حتی اگر این فاصله گاهی کمی طولانی شود؛ بماند که آلودگی هوای شهرها و کمآبی کشور خود بحرانهایی دائمی هستند که ما صرفا به آنها خو کردهایم؛ و یک راه هم این است که آن جمله معروف را مدام به یاد خود بیاوریم که هر انسانی که می بینیم با رنجهایی دست به گریبان که ما از آنها بیخبریم.
ما با هم مهربانتر خواهیم بود اگر بدانیم هریک از ما هر روز در درونمان با زلزلههای بیشماری روبروایم؛ حتی اگر در جهان بیرون زلزلهای در کار نباشد.
#مهربانی_بحرانی
#مهربان_باشیم
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
مگر میشود همبستگی و سنگ تمام ایرانیان در کمک به زلزلهزدگان کرمانشاه را دید و احساساتی نشد؟ مردمانی از همه نقاط کشور و حتی خارج از کشور، که با هر عقیده و آیینی و با هر وضع مالیای، با کرامت، شور و بزرگواری به یاری مردم آسیبدیده برخاستند؛ از مردم مناطق محروم مثل زاهدان در جنوب تا کولبرانی که نان با جان به دست میآورند، از برادران افغان ساکن ایران تا دستفروشان چهارراه ولیعصر، زرتشتیان یزد، اعراب اهواز، کسبه پلاسکو که خود هنوز کمر راست نکردهاند و دیگران و دیگران؛ هرچه باشد آیین مردمان این سرزمین هزاران سال پیش «مهر» بوده و هنرشان «یاری».
اما اگر ما اساساً ملتی مهربان هستیم، چرا حال و روزمان و روابطمان در حالت عادی و ایام معمول سال جور دیگریست؟ گویی ما خفتگانی هستیم که آشوب و بحران ما را از خواب غفلت بیدار میکند تا دریابیم که با هم «هموطن» و «همسرنوشت» هستیم و دوباره پس از فروکش کردن زبانههای بحران، به خوابی عمیق فرو میرویم.
شاید بتوان مهربانی ما را نوعی «مهربانی بحرانی» نامید؛ بحرانی به دو دلیل:
۱- این مهر غالبا به هنگام بحران آشکار میشود.
۲- این مهر غالبا به شکل بحرانی ظهور میکند.
مهربانی ما اصولا بالقوه است و معمولا در بحرانها بالفعل میشود و همان مردمی که برای ۲ دقیقه عبور زودتر از چهارراهها انواع فحشها را نثار یکدیگر میکنند و در جلو زدن در هر صفی از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند به هنگام بحران رفتارشان به کلی عوض میشود. من در این چند وقت، مهر و همت افرادی را برای کمک دیدم که پیش از این بارها از آنها شنیده بودم که از رفتار مردم و زندگی با آنها حالشان به هم میخورد! اما چه شد که همین افراد در کمک به همان مردم آستین همت بالا زدند (طبیعتا موارد صرفا نمایشی را نمیگویم) و حتی در برخی موارد از کار و زندگی خود هم برای جمعآوری و ارسال کمک زدند؟ آیا آسیبدیدگان همان مردم ایران نیستند و یا مردم هماناند، این ماییم که به هنگام بحران عوض میشویم؟
گویی ما در بحران و فاجعه از پوسته تنگ خود بیرون میآییم و همدیگر را میبینیم و درمییابیم که چقدر با وجود تمام فاصلهها واختلافها، هنوز به هم وصلیم! از تفاوتهای ظاهریمان میگذریم و بر شباهتهای وجودیمان متمرکز میشویم؛ گویی وقوع یک فاجعه و بحران ضروری است تا یکدیگر را ببینیم و مهرمان شامل حال هم شود. اما از طرف دیگر به دلیل آشفتگی در هنگام بحران و عدم آمادگی و پیشبینیهای لازم، طبیعتا این حجم زیاد مهربانی غیرمنتظره، معمولا در آشوبِ پسابحران، خود به شکلی هیجانی، غیرمدیریتشده و آشفته ظاهر میشود و از ظرفیت این انرژی وسیع و ملی به شکل درستی استفاده نمیشود.
بنابراین ما امروز با دو پرسش کلیدی مواجهیم که یافتن پاسخهایی به آنها میتواند لااقل بخشی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی کشور را تا حدی اصلاح کند:
۱- چگونه میتوان مهر و شور مردم ایران را از حالت بالقوگی، به بالفعل تغییر داد و مهربانی آنها در هنگام بحران را در روزگار پس از بحران نیز مستمر کرد؟
۲- چگونه میتوان مهر مردم ایران در هنگام بحران و پس از آن را، در قالب و ساختاری سامانمند و باقاعده، به عاملی برای بسط «خیر عمومی» منتهی کرد؟
این پرسشها خصوصا دومی نیازمند تأمل جمعی و همگانی است اما یک راه برای پاسخ به پرسش اول شاید این است که نخست ببینیم عامل پیوند بین مردم ایران چیست که در هنگام بحران آشکار میشود و چگونه میتوان به تقویت آن عامل پرداخت و یک راه دیگر نیز آن است که آگاه باشیم که ما در ایران، اساسا در فاصله میان دو بحران، زیست میکنیم؛ حتی اگر این فاصله گاهی کمی طولانی شود؛ بماند که آلودگی هوای شهرها و کمآبی کشور خود بحرانهایی دائمی هستند که ما صرفا به آنها خو کردهایم؛ و یک راه هم این است که آن جمله معروف را مدام به یاد خود بیاوریم که هر انسانی که می بینیم با رنجهایی دست به گریبان که ما از آنها بیخبریم.
ما با هم مهربانتر خواهیم بود اگر بدانیم هریک از ما هر روز در درونمان با زلزلههای بیشماری روبروایم؛ حتی اگر در جهان بیرون زلزلهای در کار نباشد.
#مهربانی_بحرانی
#مهربان_باشیم
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
این متن پس از زلزله کرمانشاه نوشته شده اما کموبیش در مورد سیل و طوفانهای اخیر هم صدق میکند.
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
جریانـ
🔸تکرار بحران، بحرانهای تکراری ایران سرزمینی روی گسل است. اما این گسلهای جغرافیایی با فعال شدنشان، بر گسستهای اجتماعی و سیاسی جامعه هم تاثیر میگذارند. مطالعات گوناگون در این سالیان نشان میدهد میزان «سرمایه اجتماعی» در ایران بسیار پایین است و مردم،…
🔻ساماندهی مهربانی بحرانی🔻
🔸 در یک سال و نیم اخیر بحرانهای گوناگونی در ایران رخ داده که در آنها از زلزله تا سیل، شاهد ویژگیهای مشترک و الگویی تکراری هستیم و وضعیت جامعه ما در حال حاضر، پس از وقوع این بحرانها و تلنبار معضلات پیشین به طور خلاصه به شرح زیر است:
۱. انبوهی از معضلات و بحرانهای گوناگون، کشور را فرا گرفته است.
۲. با بیاعتمادی مردم به نهادهای مسئول برای حل بحرانها طرفیم.
۳. میزان معضلات به حدی است که نهادهای حاکمیتی اساساً از حل تمامی آنها ناتواناند.
۴. با وقوع هر بحران، ناگهان با همدلی و انگیزه گسترده و غیرسازماندهیشده مردمی برای یاری به آسیبدیدگان مواجهیم که به دلیل نبود ظرفیتهای لازم برای استفاده بهینه، آنچنان که میتواند مثمرثمر نیست.
۵. این مهربانی که در هنگام بحران و به شکل بحرانی (نابهسامان) بروز پیدا میکند پس از بحران استمرار نمییابد تا بحران بعدی از راه برسد.
🔹در چنین شرایطی راه حلی کوتاهمدت برای حل بحرانهای پیشرو وجود ندارد اما با توجه به ظرفیتهای اجتماعی موجود، حتماً میتوان از حجم بحرانها کاست و شرایط را تا حدی بهبود بخشید؛ به شرط آنکه جامعه گامهایی عملی در جهات زیر بردارد:
• استمرار و ساماندهی مهر و یاری فوقالعاده و البته مقطعی و ناگهانی مردم در هنگام بحرانها
• افزایش آگاهی عمومی نسبت به بحرانها و شیوههای مقابله با آنها
• پیگیری مطالبات مردمی، رصد سازمانهای مسئول و پاسخگو کردن آنها
🔸تنها راه برای تحقق اهداف فوق، «نهادسازی مدنی»، «توانافزایی نهادهای موجود» و «تقویت شبکههای روابط آنها» در جامعه است. نه تنها بحرانهای اجتماعی، فرهنگی و زیستی که حتی بحران بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت را نیز تنها از طریق نهادهای مدنی واسطه و میانجی قدرتمند میتوان به سامان کرد؛ نهادهایی مانند سمنها (سازمانهای مردمنهاد)، خیریهها، انجمنهای صنفی، کانونها و تشکلهایی که به صورت تخصصی و جدی با تلاش برای محرومیتزدایی، ایمنسازی و آگاهیبخشی در جامعه و مطالبهگری از نهادهای حاکمیتی برای عمل به وظایف خود، علاج واقعه قبل از وقوع کنند و در هنگام بحران هم، مقتدرانه وارد عرصه یاریرسانی شوند.
🔹 اینکه مردم و جامعه در انتظار اقدامات حکومت نمانند و خود برای اصلاح امور اقدام کنند قطعا پدیدهای باارزش است اما «ساماندهی» بدون «سازماندهی» امری محال است. در واقع دوای تشتت اجتماعی و هدررفت نیروها، سازمانیافتگی مدنی و توسعه نهادی در تمامی عرصههای اجتماعی است.
در حال حاضر نهادهای مدنی در کشور با وجود محدودیتها مشغول به فعالیت هستند و در موضوعات گوناگون به دستاوردهای خوبی نیز رسیدهاند و با استفاده از شبکههای اجتماعی امکان جذب همراهانشان نیز بسیار بالا است. در واقع جنبشی به راه افتاده است که آنرا «جنبش خودساماندهی جامعه مدنی» مینامند. این جنبش در آغاز راه و بسیار نوپا و جوان و نیازمند حمایت است. همچنین این نهادهای مدنی خود از معضلات رایج در جامعه دور نیستند و نیازمند دیدهبانی، نظارت و نقادی مدام نیز از سوی شهرونداناند.
🔸بنابراین پیشنهاد این متن بهطور مشخص چنین است:
۱. اگر توانایی، فرصت و امکان نهادسازی و کار مدنی دارید، حتماً با دوستان و همفکران خود دست به کار شوید و روی یک موضوع مشخص اجتماعی و فرهنگی که دغدغهتان است شروع به کار گروهی و نهادی کنید.
۲. اگر توانایی و فرصت کار داوطلبانه دارید اما شرایط نهادسازی ندارید، به عضویت نهادهای مدنی موجود دربیایید.
۳. اگر شرایط نهادسازی یا همکاری با نهادهای مدنی را ندارید، بخشی از این نهادها را که میتوانید، به صورت مداوم رصد کنید و از فعالیتهای گوناگون آنها حمایت نقادانه فکری و معنوی کنید.
۴. اگر امکان پیگیری اقدامات این نهادها را ندارید به برخی از آنها که مفیدتر میدانید، ماهانه مبلغ معقولی را کمک مالی کنید.
۵. اگر عضو یک نهاد مدنی هستید، از حیثیتی و هویتی کردن آن نهاد و فعالیت خود پرهیز کنید و بهجای رقابت با دیگر نهادهای مشابه، برای ارتباط و هماهنگی و همافزایی با آنها تلاش کنید و به روی انتقادات و پیشنهادات گشوده باشید.
با گسترش و تقویت «جنبش خودساماندهی جامعه مدنی» در ایران، مهربانی، همدلی و تلاش آرام، مستمر و سازمانیافته مردم میتواند جلوی بسیاری از بحران و معضلات گوناگون را پیش از وقوع بگیرد و یا باعث کاهش آسیبهای آنها شود و همچنین پس از بحران نیز یاری و کمک مردم، تاثیرگذاری و بهرهوری بیشتری خواهد داشت.
✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 روزنامه «اعتماد»، ستون «جریان» - چهارشنبه ۴ اردیبهشتماه ۱۳۹۸
#مقالات_جریان
#مهربانی_بحرانی #کنشگری_مدنی
#بحران #سرمایه_اجتماعی
#وضعیت_امروز_جامعه_ما
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔸 در یک سال و نیم اخیر بحرانهای گوناگونی در ایران رخ داده که در آنها از زلزله تا سیل، شاهد ویژگیهای مشترک و الگویی تکراری هستیم و وضعیت جامعه ما در حال حاضر، پس از وقوع این بحرانها و تلنبار معضلات پیشین به طور خلاصه به شرح زیر است:
۱. انبوهی از معضلات و بحرانهای گوناگون، کشور را فرا گرفته است.
۲. با بیاعتمادی مردم به نهادهای مسئول برای حل بحرانها طرفیم.
۳. میزان معضلات به حدی است که نهادهای حاکمیتی اساساً از حل تمامی آنها ناتواناند.
۴. با وقوع هر بحران، ناگهان با همدلی و انگیزه گسترده و غیرسازماندهیشده مردمی برای یاری به آسیبدیدگان مواجهیم که به دلیل نبود ظرفیتهای لازم برای استفاده بهینه، آنچنان که میتواند مثمرثمر نیست.
۵. این مهربانی که در هنگام بحران و به شکل بحرانی (نابهسامان) بروز پیدا میکند پس از بحران استمرار نمییابد تا بحران بعدی از راه برسد.
🔹در چنین شرایطی راه حلی کوتاهمدت برای حل بحرانهای پیشرو وجود ندارد اما با توجه به ظرفیتهای اجتماعی موجود، حتماً میتوان از حجم بحرانها کاست و شرایط را تا حدی بهبود بخشید؛ به شرط آنکه جامعه گامهایی عملی در جهات زیر بردارد:
• استمرار و ساماندهی مهر و یاری فوقالعاده و البته مقطعی و ناگهانی مردم در هنگام بحرانها
• افزایش آگاهی عمومی نسبت به بحرانها و شیوههای مقابله با آنها
• پیگیری مطالبات مردمی، رصد سازمانهای مسئول و پاسخگو کردن آنها
🔸تنها راه برای تحقق اهداف فوق، «نهادسازی مدنی»، «توانافزایی نهادهای موجود» و «تقویت شبکههای روابط آنها» در جامعه است. نه تنها بحرانهای اجتماعی، فرهنگی و زیستی که حتی بحران بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت را نیز تنها از طریق نهادهای مدنی واسطه و میانجی قدرتمند میتوان به سامان کرد؛ نهادهایی مانند سمنها (سازمانهای مردمنهاد)، خیریهها، انجمنهای صنفی، کانونها و تشکلهایی که به صورت تخصصی و جدی با تلاش برای محرومیتزدایی، ایمنسازی و آگاهیبخشی در جامعه و مطالبهگری از نهادهای حاکمیتی برای عمل به وظایف خود، علاج واقعه قبل از وقوع کنند و در هنگام بحران هم، مقتدرانه وارد عرصه یاریرسانی شوند.
🔹 اینکه مردم و جامعه در انتظار اقدامات حکومت نمانند و خود برای اصلاح امور اقدام کنند قطعا پدیدهای باارزش است اما «ساماندهی» بدون «سازماندهی» امری محال است. در واقع دوای تشتت اجتماعی و هدررفت نیروها، سازمانیافتگی مدنی و توسعه نهادی در تمامی عرصههای اجتماعی است.
در حال حاضر نهادهای مدنی در کشور با وجود محدودیتها مشغول به فعالیت هستند و در موضوعات گوناگون به دستاوردهای خوبی نیز رسیدهاند و با استفاده از شبکههای اجتماعی امکان جذب همراهانشان نیز بسیار بالا است. در واقع جنبشی به راه افتاده است که آنرا «جنبش خودساماندهی جامعه مدنی» مینامند. این جنبش در آغاز راه و بسیار نوپا و جوان و نیازمند حمایت است. همچنین این نهادهای مدنی خود از معضلات رایج در جامعه دور نیستند و نیازمند دیدهبانی، نظارت و نقادی مدام نیز از سوی شهرونداناند.
🔸بنابراین پیشنهاد این متن بهطور مشخص چنین است:
۱. اگر توانایی، فرصت و امکان نهادسازی و کار مدنی دارید، حتماً با دوستان و همفکران خود دست به کار شوید و روی یک موضوع مشخص اجتماعی و فرهنگی که دغدغهتان است شروع به کار گروهی و نهادی کنید.
۲. اگر توانایی و فرصت کار داوطلبانه دارید اما شرایط نهادسازی ندارید، به عضویت نهادهای مدنی موجود دربیایید.
۳. اگر شرایط نهادسازی یا همکاری با نهادهای مدنی را ندارید، بخشی از این نهادها را که میتوانید، به صورت مداوم رصد کنید و از فعالیتهای گوناگون آنها حمایت نقادانه فکری و معنوی کنید.
۴. اگر امکان پیگیری اقدامات این نهادها را ندارید به برخی از آنها که مفیدتر میدانید، ماهانه مبلغ معقولی را کمک مالی کنید.
۵. اگر عضو یک نهاد مدنی هستید، از حیثیتی و هویتی کردن آن نهاد و فعالیت خود پرهیز کنید و بهجای رقابت با دیگر نهادهای مشابه، برای ارتباط و هماهنگی و همافزایی با آنها تلاش کنید و به روی انتقادات و پیشنهادات گشوده باشید.
با گسترش و تقویت «جنبش خودساماندهی جامعه مدنی» در ایران، مهربانی، همدلی و تلاش آرام، مستمر و سازمانیافته مردم میتواند جلوی بسیاری از بحران و معضلات گوناگون را پیش از وقوع بگیرد و یا باعث کاهش آسیبهای آنها شود و همچنین پس از بحران نیز یاری و کمک مردم، تاثیرگذاری و بهرهوری بیشتری خواهد داشت.
✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 روزنامه «اعتماد»، ستون «جریان» - چهارشنبه ۴ اردیبهشتماه ۱۳۹۸
#مقالات_جریان
#مهربانی_بحرانی #کنشگری_مدنی
#بحران #سرمایه_اجتماعی
#وضعیت_امروز_جامعه_ما
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
🔺تصویر نخست:
ساعاتی پس از فروریختن برجهای #متروپل
حضور پرشمار مردم #آبادان در سازمان انتقال خون برای اهدای خون به آسیبدیدگان
تصویر دوم:
یک روز پس از حادثه
پیرمرد تنگدست آبادانی که خانهای ساده و کوچک در مجاورت برج ویران شده متروپل دارد وقتی پی برد برای نجات افراد گرفتار میتوان از زیر خانهاش به زیرزمین متروپل رسید در اوج سخاوت و انسانیت اجازه داد سرپناهش را خراب کنند، شاید گرفتاران از زیر آوار نجات یابند.
تصویر سوم:
سه روز پس از حادثه
حضور مردم به همراه مواد غذایی در اطراف متروپل برای توزیع کمکها میان نیروهای امدادگر حاضر در صحنه
در ستایش
مردمان ریشهدار دیار آبادان
مردم خوب و شریف ایران
#ازخودگذشتگی #همبستگی #ماایرانیها
#جنبش_خودساماندهی_جامعه_مدنی
#خردهروایتهایی_از_سویههای_روشن_مردم_ایران
#مهربانی_بحرانی
🔗 منابع: ۱ و ۲ و ۳
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
ساعاتی پس از فروریختن برجهای #متروپل
حضور پرشمار مردم #آبادان در سازمان انتقال خون برای اهدای خون به آسیبدیدگان
تصویر دوم:
یک روز پس از حادثه
پیرمرد تنگدست آبادانی که خانهای ساده و کوچک در مجاورت برج ویران شده متروپل دارد وقتی پی برد برای نجات افراد گرفتار میتوان از زیر خانهاش به زیرزمین متروپل رسید در اوج سخاوت و انسانیت اجازه داد سرپناهش را خراب کنند، شاید گرفتاران از زیر آوار نجات یابند.
تصویر سوم:
سه روز پس از حادثه
حضور مردم به همراه مواد غذایی در اطراف متروپل برای توزیع کمکها میان نیروهای امدادگر حاضر در صحنه
در ستایش
مردمان ریشهدار دیار آبادان
مردم خوب و شریف ایران
#ازخودگذشتگی #همبستگی #ماایرانیها
#جنبش_خودساماندهی_جامعه_مدنی
#خردهروایتهایی_از_سویههای_روشن_مردم_ایران
#مهربانی_بحرانی
🔗 منابع: ۱ و ۲ و ۳
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨ #ایران_یعنی_سرزمینی که به هنگام مصیبت در آبادان، مردمانی از تبریز و تهران و اصفهان و شیراز و ... زندگی خود را رها میکنند تا داوطلبانه و با دستان خالی به یاری هموطنان آسیبدیده خود در جنوب ایران بروند و هر کس در حد توانش باری بردارد و کاری کند.
این حکایت تمام بحرانهای این سالیان است، از زمینلرزۀ سال ۱۳۹۱ در ورزقان (آذربایجان شرقی) تا زلزلۀ سال ۱۳۹۶ در کرمانشاه و سیل سال ۱۳۹۸ در گلستان و اکنون فروریختن برجهای #متروپل در #آبادان، ملت کهن و درهمتنیدۀ ایران، فارغ از اینکه آن بحران و حادثه در کجاست، به یاری هموطنان خود میشتابند و هموطنان خود را در بلایا و مصیبتها تنها نمیگذارند، مصداق #وحدت_در_کثرت #ماایرانیها.
در تمام این بحرانها آنچه بسیار است #ازخودگذشتگی، #فداکاری، #یاری، #همبستگی و #کارداوطلبانه #مردم_ایران است و آنچه اندک است، مدیریت بحران، برنامهریزی، سازماندهی درست نیروها و فراهم آوردن امکانات و تجهیزات مناسب برای امداد و نجات از سوی نهادها و افراد مسئول است.
#جنبش_خودساماندهی_جامعه_مدنی
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
این حکایت تمام بحرانهای این سالیان است، از زمینلرزۀ سال ۱۳۹۱ در ورزقان (آذربایجان شرقی) تا زلزلۀ سال ۱۳۹۶ در کرمانشاه و سیل سال ۱۳۹۸ در گلستان و اکنون فروریختن برجهای #متروپل در #آبادان، ملت کهن و درهمتنیدۀ ایران، فارغ از اینکه آن بحران و حادثه در کجاست، به یاری هموطنان خود میشتابند و هموطنان خود را در بلایا و مصیبتها تنها نمیگذارند، مصداق #وحدت_در_کثرت #ماایرانیها.
در تمام این بحرانها آنچه بسیار است #ازخودگذشتگی، #فداکاری، #یاری، #همبستگی و #کارداوطلبانه #مردم_ایران است و آنچه اندک است، مدیریت بحران، برنامهریزی، سازماندهی درست نیروها و فراهم آوردن امکانات و تجهیزات مناسب برای امداد و نجات از سوی نهادها و افراد مسئول است.
#جنبش_خودساماندهی_جامعه_مدنی
#مهربانی_بحرانی
در «جریان» باشید.
@Jaryaann