💎 مینوی خرد (به یاد دکتر احمد تفضّلی)
روزها و ماههاست که حال و روزِ خوشی ندارم و دریغا دریغ از بازیگوشی این گربۀ بازیگوش که از هرسو نااهلان سنگ به سویش میپرانند، پایش را شکستهاند و قلبش را و سر و دستش را. دریغا دریغ از یک خبر خوش از ایرانم که سالها و سالها نام نامی او را زمزمه کرده و میکنم. امروز، سر در گریبان، در خود فرورفته بودم که فریبا از فرهنگستان برگشت. در را که به رویش گشودم، بغضم ترکید، بستهای به دستم داد و من از لابهلای بخارِ اشکهایی که بر مژهها معلّق مانده بودند و بنا نداشتند فرو بریزند، خواندم، دوست عزیزی در این وانفسا که فرهنگِ کتاب و کتابخوانی و پژوهشهای تاریخی و ادبی جز برای ارتقای شغلی مفهوم خود را از دست داده است، به یادِ من بوده و ترجمۀ تازهاش را برایم فرستاده بود: مینوی خرد، مجموعه مقالاتی در یادبود احمد تفضلی، به کوشش تورج دریایی و محمود امیدسالار، ترجمۀ مهناز بابایی انتشارات مروارید۱۴۰۱. بیش از ۲۵ سال گذشت، از زمانی که استاد ما را تنها گذاشت و ناگهان رخت به سرای دگر کشید. گویی همین دیروز بود، با آن هیکل لاغر و کت و شلوار تمیز و اتوکشیده و کراوات رنگی زیبا، از پلّههای فرهنگستان بالا میرفت و چنان با شتاب میرفت که انگار گامهایش را روی هوا میگذاشت. اصلِ یادنامۀ انگلیسی استاد در همان سالها پس از انتشار یادنامۀ فارسی او در تهران، به کوششِ دوستِ دیرینِ او، استاد دکتر #علیاشرف_صادقی (سخن ۱۳۷۹) به چاپ رسید (انتشارات مزدا ۲۰۰۴). تا ایران و ایرانی ماندگار است که هست، نام و آثارِ تفضلی بر تارکِ آن میدرخشد. مترجم کتاب، بانو دکتر مهناز بابایی از مترجمان توانا و کوشای کشور است و کارنامۀ پرباری به ویژه در ترجمۀ آثار مربوط به فرهنگ و تاریخ ایرانِ پیش از اسلام دارد. قلمش هماره نویسا باد! ایدون باد!
سالها پیش به مناسبتی دو خاطرۀ جالب از زندهیاد تفضلی را در همین صفحه نقل کرده بودم که برای دوستان جدیدی که آن را نخواندهاند، در اینجا هم میآورم:
دکتر تفضّلی که مدتی مدیر بخش دانشجویان خارجی دانشگاه تهران بود، تعریف میکرد، یکی از استادان چینی زبان فارسی میکوشید برخی از اصطلاحات عامیانۀ فارسی را یاد بگیرد و به کار برد:
۱. استاد چینی ما را به پکن دعوت کرد و همراه با او به دنبال هتلی برای اقامت بودیم. نزدیک هتل، استاد از خودرو پیاده شد و به من گفت: شما اینجا یک کم سماق بمکید تا من بروم ببینم اطاق خالی دارند یا نه!
۲. استاد به افتخار ما کباب مفصلی در پکن تدارک دید. بعد از صرف کباب، ضمن تشکر از حضور ما، گفت: امیدوارم از این کباب که به نافتان بستیم خوشتان آمده باشد!
این دو خاطره را مستقیماً از دکتر تفضّلی نشنیدم و گمان کنم دکتر صادقی برایم تعریف کردند.
البته در یادگیری زبان دوم، اصطلاحات عامیانه یا کوچه و بازار دیرتر و سختتر فراگرفته میشود و ما ایرانیها هم چه بسا در سخن گفتن به زبانهای خارجی هر روزه سوتیهای بدتر از این را به آب میدهیم!
✍🏻 #ابوالفضل_خطیبی
در ستایش #احمد_تفضلی
خردادماه ۱۴۰۱ خورشیدی
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#ایراندوستی #کتاب #زبان
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
روزها و ماههاست که حال و روزِ خوشی ندارم و دریغا دریغ از بازیگوشی این گربۀ بازیگوش که از هرسو نااهلان سنگ به سویش میپرانند، پایش را شکستهاند و قلبش را و سر و دستش را. دریغا دریغ از یک خبر خوش از ایرانم که سالها و سالها نام نامی او را زمزمه کرده و میکنم. امروز، سر در گریبان، در خود فرورفته بودم که فریبا از فرهنگستان برگشت. در را که به رویش گشودم، بغضم ترکید، بستهای به دستم داد و من از لابهلای بخارِ اشکهایی که بر مژهها معلّق مانده بودند و بنا نداشتند فرو بریزند، خواندم، دوست عزیزی در این وانفسا که فرهنگِ کتاب و کتابخوانی و پژوهشهای تاریخی و ادبی جز برای ارتقای شغلی مفهوم خود را از دست داده است، به یادِ من بوده و ترجمۀ تازهاش را برایم فرستاده بود: مینوی خرد، مجموعه مقالاتی در یادبود احمد تفضلی، به کوشش تورج دریایی و محمود امیدسالار، ترجمۀ مهناز بابایی انتشارات مروارید۱۴۰۱. بیش از ۲۵ سال گذشت، از زمانی که استاد ما را تنها گذاشت و ناگهان رخت به سرای دگر کشید. گویی همین دیروز بود، با آن هیکل لاغر و کت و شلوار تمیز و اتوکشیده و کراوات رنگی زیبا، از پلّههای فرهنگستان بالا میرفت و چنان با شتاب میرفت که انگار گامهایش را روی هوا میگذاشت. اصلِ یادنامۀ انگلیسی استاد در همان سالها پس از انتشار یادنامۀ فارسی او در تهران، به کوششِ دوستِ دیرینِ او، استاد دکتر #علیاشرف_صادقی (سخن ۱۳۷۹) به چاپ رسید (انتشارات مزدا ۲۰۰۴). تا ایران و ایرانی ماندگار است که هست، نام و آثارِ تفضلی بر تارکِ آن میدرخشد. مترجم کتاب، بانو دکتر مهناز بابایی از مترجمان توانا و کوشای کشور است و کارنامۀ پرباری به ویژه در ترجمۀ آثار مربوط به فرهنگ و تاریخ ایرانِ پیش از اسلام دارد. قلمش هماره نویسا باد! ایدون باد!
سالها پیش به مناسبتی دو خاطرۀ جالب از زندهیاد تفضلی را در همین صفحه نقل کرده بودم که برای دوستان جدیدی که آن را نخواندهاند، در اینجا هم میآورم:
دکتر تفضّلی که مدتی مدیر بخش دانشجویان خارجی دانشگاه تهران بود، تعریف میکرد، یکی از استادان چینی زبان فارسی میکوشید برخی از اصطلاحات عامیانۀ فارسی را یاد بگیرد و به کار برد:
۱. استاد چینی ما را به پکن دعوت کرد و همراه با او به دنبال هتلی برای اقامت بودیم. نزدیک هتل، استاد از خودرو پیاده شد و به من گفت: شما اینجا یک کم سماق بمکید تا من بروم ببینم اطاق خالی دارند یا نه!
۲. استاد به افتخار ما کباب مفصلی در پکن تدارک دید. بعد از صرف کباب، ضمن تشکر از حضور ما، گفت: امیدوارم از این کباب که به نافتان بستیم خوشتان آمده باشد!
این دو خاطره را مستقیماً از دکتر تفضّلی نشنیدم و گمان کنم دکتر صادقی برایم تعریف کردند.
البته در یادگیری زبان دوم، اصطلاحات عامیانه یا کوچه و بازار دیرتر و سختتر فراگرفته میشود و ما ایرانیها هم چه بسا در سخن گفتن به زبانهای خارجی هر روزه سوتیهای بدتر از این را به آب میدهیم!
✍🏻 #ابوالفضل_خطیبی
در ستایش #احمد_تفضلی
خردادماه ۱۴۰۱ خورشیدی
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#ایراندوستی #کتاب #زبان
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
Forwarded from جریانـ
💎 مینوی خرد (به یاد دکتر احمد تفضّلی)
روزها و ماههاست که حال و روزِ خوشی ندارم و دریغا دریغ از بازیگوشی این گربۀ بازیگوش که از هرسو نااهلان سنگ به سویش میپرانند، پایش را شکستهاند و قلبش را و سر و دستش را. دریغا دریغ از یک خبر خوش از ایرانم که سالها و سالها نام نامی او را زمزمه کرده و میکنم. امروز، سر در گریبان، در خود فرورفته بودم که فریبا از فرهنگستان برگشت. در را که به رویش گشودم، بغضم ترکید، بستهای به دستم داد و من از لابهلای بخارِ اشکهایی که بر مژهها معلّق مانده بودند و بنا نداشتند فرو بریزند، خواندم، دوست عزیزی در این وانفسا که فرهنگِ کتاب و کتابخوانی و پژوهشهای تاریخی و ادبی جز برای ارتقای شغلی مفهوم خود را از دست داده است، به یادِ من بوده و ترجمۀ تازهاش را برایم فرستاده بود: مینوی خرد، مجموعه مقالاتی در یادبود احمد تفضلی، به کوشش تورج دریایی و محمود امیدسالار، ترجمۀ مهناز بابایی انتشارات مروارید۱۴۰۱. بیش از ۲۵ سال گذشت، از زمانی که استاد ما را تنها گذاشت و ناگهان رخت به سرای دگر کشید. گویی همین دیروز بود، با آن هیکل لاغر و کت و شلوار تمیز و اتوکشیده و کراوات رنگی زیبا، از پلّههای فرهنگستان بالا میرفت و چنان با شتاب میرفت که انگار گامهایش را روی هوا میگذاشت. اصلِ یادنامۀ انگلیسی استاد در همان سالها پس از انتشار یادنامۀ فارسی او در تهران، به کوششِ دوستِ دیرینِ او، استاد دکتر #علیاشرف_صادقی (سخن ۱۳۷۹) به چاپ رسید (انتشارات مزدا ۲۰۰۴). تا ایران و ایرانی ماندگار است که هست، نام و آثارِ تفضلی بر تارکِ آن میدرخشد. مترجم کتاب، بانو دکتر مهناز بابایی از مترجمان توانا و کوشای کشور است و کارنامۀ پرباری به ویژه در ترجمۀ آثار مربوط به فرهنگ و تاریخ ایرانِ پیش از اسلام دارد. قلمش هماره نویسا باد! ایدون باد!
سالها پیش به مناسبتی دو خاطرۀ جالب از زندهیاد تفضلی را در همین صفحه نقل کرده بودم که برای دوستان جدیدی که آن را نخواندهاند، در اینجا هم میآورم:
دکتر تفضّلی که مدتی مدیر بخش دانشجویان خارجی دانشگاه تهران بود، تعریف میکرد، یکی از استادان چینی زبان فارسی میکوشید برخی از اصطلاحات عامیانۀ فارسی را یاد بگیرد و به کار برد:
۱. استاد چینی ما را به پکن دعوت کرد و همراه با او به دنبال هتلی برای اقامت بودیم. نزدیک هتل، استاد از خودرو پیاده شد و به من گفت: شما اینجا یک کم سماق بمکید تا من بروم ببینم اطاق خالی دارند یا نه!
۲. استاد به افتخار ما کباب مفصلی در پکن تدارک دید. بعد از صرف کباب، ضمن تشکر از حضور ما، گفت: امیدوارم از این کباب که به نافتان بستیم خوشتان آمده باشد!
این دو خاطره را مستقیماً از دکتر تفضّلی نشنیدم و گمان کنم دکتر صادقی برایم تعریف کردند.
البته در یادگیری زبان دوم، اصطلاحات عامیانه یا کوچه و بازار دیرتر و سختتر فراگرفته میشود و ما ایرانیها هم چه بسا در سخن گفتن به زبانهای خارجی هر روزه سوتیهای بدتر از این را به آب میدهیم!
✍🏻 #ابوالفضل_خطیبی
در ستایش #احمد_تفضلی
خردادماه ۱۴۰۱ خورشیدی
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#ایراندوستی #کتاب #زبان
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
روزها و ماههاست که حال و روزِ خوشی ندارم و دریغا دریغ از بازیگوشی این گربۀ بازیگوش که از هرسو نااهلان سنگ به سویش میپرانند، پایش را شکستهاند و قلبش را و سر و دستش را. دریغا دریغ از یک خبر خوش از ایرانم که سالها و سالها نام نامی او را زمزمه کرده و میکنم. امروز، سر در گریبان، در خود فرورفته بودم که فریبا از فرهنگستان برگشت. در را که به رویش گشودم، بغضم ترکید، بستهای به دستم داد و من از لابهلای بخارِ اشکهایی که بر مژهها معلّق مانده بودند و بنا نداشتند فرو بریزند، خواندم، دوست عزیزی در این وانفسا که فرهنگِ کتاب و کتابخوانی و پژوهشهای تاریخی و ادبی جز برای ارتقای شغلی مفهوم خود را از دست داده است، به یادِ من بوده و ترجمۀ تازهاش را برایم فرستاده بود: مینوی خرد، مجموعه مقالاتی در یادبود احمد تفضلی، به کوشش تورج دریایی و محمود امیدسالار، ترجمۀ مهناز بابایی انتشارات مروارید۱۴۰۱. بیش از ۲۵ سال گذشت، از زمانی که استاد ما را تنها گذاشت و ناگهان رخت به سرای دگر کشید. گویی همین دیروز بود، با آن هیکل لاغر و کت و شلوار تمیز و اتوکشیده و کراوات رنگی زیبا، از پلّههای فرهنگستان بالا میرفت و چنان با شتاب میرفت که انگار گامهایش را روی هوا میگذاشت. اصلِ یادنامۀ انگلیسی استاد در همان سالها پس از انتشار یادنامۀ فارسی او در تهران، به کوششِ دوستِ دیرینِ او، استاد دکتر #علیاشرف_صادقی (سخن ۱۳۷۹) به چاپ رسید (انتشارات مزدا ۲۰۰۴). تا ایران و ایرانی ماندگار است که هست، نام و آثارِ تفضلی بر تارکِ آن میدرخشد. مترجم کتاب، بانو دکتر مهناز بابایی از مترجمان توانا و کوشای کشور است و کارنامۀ پرباری به ویژه در ترجمۀ آثار مربوط به فرهنگ و تاریخ ایرانِ پیش از اسلام دارد. قلمش هماره نویسا باد! ایدون باد!
سالها پیش به مناسبتی دو خاطرۀ جالب از زندهیاد تفضلی را در همین صفحه نقل کرده بودم که برای دوستان جدیدی که آن را نخواندهاند، در اینجا هم میآورم:
دکتر تفضّلی که مدتی مدیر بخش دانشجویان خارجی دانشگاه تهران بود، تعریف میکرد، یکی از استادان چینی زبان فارسی میکوشید برخی از اصطلاحات عامیانۀ فارسی را یاد بگیرد و به کار برد:
۱. استاد چینی ما را به پکن دعوت کرد و همراه با او به دنبال هتلی برای اقامت بودیم. نزدیک هتل، استاد از خودرو پیاده شد و به من گفت: شما اینجا یک کم سماق بمکید تا من بروم ببینم اطاق خالی دارند یا نه!
۲. استاد به افتخار ما کباب مفصلی در پکن تدارک دید. بعد از صرف کباب، ضمن تشکر از حضور ما، گفت: امیدوارم از این کباب که به نافتان بستیم خوشتان آمده باشد!
این دو خاطره را مستقیماً از دکتر تفضّلی نشنیدم و گمان کنم دکتر صادقی برایم تعریف کردند.
البته در یادگیری زبان دوم، اصطلاحات عامیانه یا کوچه و بازار دیرتر و سختتر فراگرفته میشود و ما ایرانیها هم چه بسا در سخن گفتن به زبانهای خارجی هر روزه سوتیهای بدتر از این را به آب میدهیم!
✍🏻 #ابوالفضل_خطیبی
در ستایش #احمد_تفضلی
خردادماه ۱۴۰۱ خورشیدی
🔗 منبع: فیسبوک نویسنده
#ایراندوستی #کتاب #زبان
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann