ایراندل | IranDel
VatanYoli64.pdf
🔴 شمارهی ۶۴ ماهنامهی وطنیولی (راه وطن) منتشر شد.
شمارهی اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی
🔴 در این شماره میخوانید:
زبانهای محلی در ایران؛ به قلم احسان هوشمند
به بهانهی روز زبان مادری؛ به قلم میلاد یزدانپناه
روز عشق و مدارا؛ به قلم گودرز رشتبانی
زبان پدری و زبانِ مادری: رابطهی تاریخی زبان فارسی و زبانهای محلی ایرانی و سواستفادههای سیاسی؛ به قلم داود دشتبانی
روز بینالمللی زبانِ فارسی؛ به قلمِ حمید احمدی
زبانِ ملی، زبانِ مادری و یکپارچگی ملی؛ به قلم غلامحسین تکمیلهمایون
غیرقانونی بودنِ آموزش به زبانِ محلی؛ به قلمِ محمدعلی بهمنیقاجار
چرا فرقهی دموکراتِ آذربایجان، قشونِ خود را قزلباش نامید؟!؛ به قلمِ محمد حسنپور گوهری
برشهایی از ترجمه کتابِ ایلبر اورتایلی، استاد تاریخ در ترکیه
نقدی بر ناآگاهی تاریخی و کوچک شمردنِ تاریخ ایران باستان توسط مصطفی ملکیان؛ به قلمِ نصرالله پورجوادی
گزارشی از جشن تولد ۹۰ سالگی حسن انوری: ما آذربایجانیها نبودیم، چه کسی از زبان فارسی دفاع میکرد؟
🔴 برای مطالعهی ماهنامه، میتوانید به اینجا مراجعه کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 شمارهی ۶۴ ماهنامهی وطنیولی (راه وطن) منتشر شد.
شمارهی اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی
🔴 در این شماره میخوانید:
زبانهای محلی در ایران؛ به قلم احسان هوشمند
به بهانهی روز زبان مادری؛ به قلم میلاد یزدانپناه
روز عشق و مدارا؛ به قلم گودرز رشتبانی
زبان پدری و زبانِ مادری: رابطهی تاریخی زبان فارسی و زبانهای محلی ایرانی و سواستفادههای سیاسی؛ به قلم داود دشتبانی
روز بینالمللی زبانِ فارسی؛ به قلمِ حمید احمدی
زبانِ ملی، زبانِ مادری و یکپارچگی ملی؛ به قلم غلامحسین تکمیلهمایون
غیرقانونی بودنِ آموزش به زبانِ محلی؛ به قلمِ محمدعلی بهمنیقاجار
چرا فرقهی دموکراتِ آذربایجان، قشونِ خود را قزلباش نامید؟!؛ به قلمِ محمد حسنپور گوهری
برشهایی از ترجمه کتابِ ایلبر اورتایلی، استاد تاریخ در ترکیه
نقدی بر ناآگاهی تاریخی و کوچک شمردنِ تاریخ ایران باستان توسط مصطفی ملکیان؛ به قلمِ نصرالله پورجوادی
گزارشی از جشن تولد ۹۰ سالگی حسن انوری: ما آذربایجانیها نبودیم، چه کسی از زبان فارسی دفاع میکرد؟
🔴 برای مطالعهی ماهنامه، میتوانید به اینجا مراجعه کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 «قانونگرایی»، «دموکراسیخواهی» و «مشروطهطلبی» مصدق
✍️ موسی غنینژاد، استاد اقتصاد
اگر نبود اتهامزنی بیپروا و غیراخلاقی آقای نیکولا گرجستانی به منتقدان کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، تحتاین عنوان که «صنعت مصدقستیزی پدیدهای است سازمانیافته و من یقین دارم هزینههای هنگفتی از آن حمایت میکنند»، آنهم در گفتوگو با «اکو ایران» (۳مهر ۱۴۰۲) که زیرمجموعهای از گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» است، تمایلی به نوشتن این یادداشت نداشتم. حدود یک ماه قبل از گفتوگوی فوقالذکر، به مناسبت هفتادمین سالگرد واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، میزگردی در گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» در نقد و بررسی این واقعه و کارنامه سیاسی مصدق برگزار شده بود. اتهام ناروای آقای گرجستانی آشکارا ناظر به برخی مطالب اظهارشده، از جمله سخنان من، در آن جلسه بود. طرفه اینکه مفتری فراتر از منتقدان، خواسته یا ناخواسته، با اظهارات خود که ذکر آن رفت، عملاً گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» را که برگزارکننده آن نشست بود در مظان اتهام قرار میداد. راقم این سطور به گمان اینکه ممکن است سوءتفاهمی رخداده باشد بلافاصله خواستار گفتوگوی رودررو با آقای گرجستانی شدم تا درخصوص اتهامی که وارد آوردهاند روشنگری کنند تا اگر احیاناً سوءتفاهمی رخداده باشد برطرف شود، اما ایشان پس از گذشت نزدیک به ۶ ماه امروز و فردا کردن نهتنها پاسخی به این درخواست ندادند بلکه در مقالهای که اخیراً (۱۴ اسفند ۱۴۰۲) در روزنامه «دنیایاقتصاد» به چاپ رساندند همان اتهامات را بهنوعی دیگر تکرار کرده و مدعی شدهاند مصدق سیاستمداری قانونگرا، دموکراسیخواه و مشروطهطلب بوده و منتقدان وی وابستگان به اقتدارگرایان داخلی یا خارجیاند که از ترس الگو قرارگرفتن مدل سوسیالدموکراتیک وی برای نسل جدید، قصد تخریب وی را دارند. در این یادداشت ضمن پاسخ به اتهامات ناروا، قصد دارم این ادعاها را به محک آزمون تاریخی بزنم.
🔴 دنبالهی یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 «قانونگرایی»، «دموکراسیخواهی» و «مشروطهطلبی» مصدق
✍️ موسی غنینژاد، استاد اقتصاد
اگر نبود اتهامزنی بیپروا و غیراخلاقی آقای نیکولا گرجستانی به منتقدان کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، تحتاین عنوان که «صنعت مصدقستیزی پدیدهای است سازمانیافته و من یقین دارم هزینههای هنگفتی از آن حمایت میکنند»، آنهم در گفتوگو با «اکو ایران» (۳مهر ۱۴۰۲) که زیرمجموعهای از گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» است، تمایلی به نوشتن این یادداشت نداشتم. حدود یک ماه قبل از گفتوگوی فوقالذکر، به مناسبت هفتادمین سالگرد واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، میزگردی در گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» در نقد و بررسی این واقعه و کارنامه سیاسی مصدق برگزار شده بود. اتهام ناروای آقای گرجستانی آشکارا ناظر به برخی مطالب اظهارشده، از جمله سخنان من، در آن جلسه بود. طرفه اینکه مفتری فراتر از منتقدان، خواسته یا ناخواسته، با اظهارات خود که ذکر آن رفت، عملاً گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» را که برگزارکننده آن نشست بود در مظان اتهام قرار میداد. راقم این سطور به گمان اینکه ممکن است سوءتفاهمی رخداده باشد بلافاصله خواستار گفتوگوی رودررو با آقای گرجستانی شدم تا درخصوص اتهامی که وارد آوردهاند روشنگری کنند تا اگر احیاناً سوءتفاهمی رخداده باشد برطرف شود، اما ایشان پس از گذشت نزدیک به ۶ ماه امروز و فردا کردن نهتنها پاسخی به این درخواست ندادند بلکه در مقالهای که اخیراً (۱۴ اسفند ۱۴۰۲) در روزنامه «دنیایاقتصاد» به چاپ رساندند همان اتهامات را بهنوعی دیگر تکرار کرده و مدعی شدهاند مصدق سیاستمداری قانونگرا، دموکراسیخواه و مشروطهطلب بوده و منتقدان وی وابستگان به اقتدارگرایان داخلی یا خارجیاند که از ترس الگو قرارگرفتن مدل سوسیالدموکراتیک وی برای نسل جدید، قصد تخریب وی را دارند. در این یادداشت ضمن پاسخ به اتهامات ناروا، قصد دارم این ادعاها را به محک آزمون تاریخی بزنم.
🔴 دنبالهی یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 «قانونگرایی»، «دموکراسیخواهی» و «مشروطهطلبی» مصدق ✍️ موسی غنینژاد، استاد اقتصاد اگر نبود اتهامزنی بیپروا و غیراخلاقی آقای نیکولا گرجستانی به منتقدان کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، تحتاین عنوان که «صنعت مصدقستیزی پدیدهای است سازمانیافته و من…
🔴 طبقه جهانی پرولتاریا، امتگرایی اسلامی، و قومگرایی سه دشمن ایران
✍️ بابک مینا
دولت ملی، شکل غالبِ حیات سیاسی در جهان مدرن است. اساساً تجدد و توسعه به عنوان برنامهای اقتصادی – اجتماعی – سیاسی درون فرمی به نام دولت (State) – ملت (Nation) محقق میشود. بنابراین در یک کلام استقرارِ دولت ملی کلید تجدد و فراتر از آن کلید «تمدن» در دورانِ ماست.
سه جریان در ایران در برابر دولتِ ملی بودهاند:
کمونیسم،
اسلامگرایی امتگرا
و قومگرایی.
دو تای اولی با تجددِ کلاسیک مخالفاند و مدعی بنیان نهادن «تجددی دیگر». اما سومی بیشتر نوستالژی برای هویتهای ماقبلِ مُدرن است.
قومگرایی نوعی بدویگرایی ضدِّ بورژوایی است، نفرت از تهران و شهرهای بزرگِ ایران و فرهنگِ غالبِ شهری، در آنها بسیار قدرتمند است. آنچه اسمش را میگذارند «مرکز» در واقع همان لجستیکِ تمدنی ایران است. نابود کردن «مرکز» یعنی نابود کردنِ بنیانهای تمدن معاصر ایرانی.
در برابر این سه جریان، و خصوصاً قومگرایی که تازهنفستر از دوتای اولی است بدون لکنت باید ایستاد.
به قول جواد طباطبایی از ایران باید دفاع کرد، به نام یا به ننگ.
@IranDel_Channel
💢
🔴 طبقه جهانی پرولتاریا، امتگرایی اسلامی، و قومگرایی سه دشمن ایران
✍️ بابک مینا
دولت ملی، شکل غالبِ حیات سیاسی در جهان مدرن است. اساساً تجدد و توسعه به عنوان برنامهای اقتصادی – اجتماعی – سیاسی درون فرمی به نام دولت (State) – ملت (Nation) محقق میشود. بنابراین در یک کلام استقرارِ دولت ملی کلید تجدد و فراتر از آن کلید «تمدن» در دورانِ ماست.
سه جریان در ایران در برابر دولتِ ملی بودهاند:
کمونیسم،
اسلامگرایی امتگرا
و قومگرایی.
دو تای اولی با تجددِ کلاسیک مخالفاند و مدعی بنیان نهادن «تجددی دیگر». اما سومی بیشتر نوستالژی برای هویتهای ماقبلِ مُدرن است.
قومگرایی نوعی بدویگرایی ضدِّ بورژوایی است، نفرت از تهران و شهرهای بزرگِ ایران و فرهنگِ غالبِ شهری، در آنها بسیار قدرتمند است. آنچه اسمش را میگذارند «مرکز» در واقع همان لجستیکِ تمدنی ایران است. نابود کردن «مرکز» یعنی نابود کردنِ بنیانهای تمدن معاصر ایرانی.
در برابر این سه جریان، و خصوصاً قومگرایی که تازهنفستر از دوتای اولی است بدون لکنت باید ایستاد.
به قول جواد طباطبایی از ایران باید دفاع کرد، به نام یا به ننگ.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
Audio
🎼 یکی از ماندگارترین تصانیف بهاری
🎼 تصنیف بهار دلکش
خواننده: استاد محمدرضا شجریان
آهنگساز: درویشخان
شاعر: ملکالشعرای بهار
@IranDel_Channel
💢
🎼 تصنیف بهار دلکش
خواننده: استاد محمدرضا شجریان
آهنگساز: درویشخان
شاعر: ملکالشعرای بهار
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(دو از چهار)
✍️ احسان شیخی
چون هوشنگ به شاهی رسید، مردم را گفت: "فرمانروای هفتکشور منام و به داد و دَهِش کَمر بستهام." پس دستبهکارِ آبادانیِ جهان شد.
وز آن پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد.
نخستین گوهری که هوشنگ به کف آورد، آهن بود که از سنگ بیرون کشید و این جز به نیروی آتش ممکن نبود.
روزی هوشنگ و همراهان در کوهسار گردش میکردند که ماری سیاه از دوردست نمایان شد.
پدید آمد - از دور - چیزی دراز
سیهرنگ و تیرهتن و تیزتاز
دو چشم از برِ سر، چو دو چشمه خون
ز دودِ دهاناش جهان تیرهگون.
هوشنگ سنگی بلند کرد و با نیروی کیانی به سوی مار پراند. مار تیز جُست و گریخت اما سنگ به گرانسنگی خورد و آذرنگی جهید و آتش درگرفت. هوشنگِ جهاندار، یزدانِ جهانآفرین را سپاس گفت و آتش را نیایشگاه ایزدی خواند. شب کوهی از آتش برافروخت، گِرد آن با همراهان به جشن و بادهنوشی نشست و آن جشن را "سَدِه" نامید.
ز هوشنگ ماند این "سده" یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار!
کهز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد
اما آبادگری هوشنگ چنین بود که - با شناختن آتش - آهنگری پیشه کرد و ارّه و تیشه و همهافزار ساخت. سپس با آن افزارها آب به جویها روان کرد و رنج مردمان را در کِشت و درو کاست و هرکس توانست نان خویش درآرَد و از بهرهی دسترنج خویش بیاساید.
آنگاه گاو و خر و گوسپند را از گور و گوزن جدا کرد و به کارشان گماشت. سپس از پوست گرم و نرمِ جانوران تنپوش مردمان ساخت و آنچه رنج بود به جان خرید و هرچه هوش و اندیشه داشت به کار بست تا مردمان در آسودگی سر کنند. هم بر اینسان، چهل سال پادشاهی کرد تا گاه رفتن فرا رسید.
برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برَفت و بهجز نامِ نیکی نبرد.
پینوشت:
۱. نگاره، بریدهی برگی از شاهنامهی شاه تهماسب است.
۲. تنپوشها با زمانهی هوشنگ هماهنگ نیست ولی بازدیدن زیبایی این نگاره به کنار گذاشتن این ریزبینیها میارزد.
۳. جشن سده را در شب ۱۰ بهمن به پا میدارند و چله کوچکاش میخوانند. جز این داستان، گفتهاند روزی که فریدون ضحاک را به بند کشید، سده بود. رویاروییِ گرمای آتشست و سرمای زمستان.
🔴
بازگشت به نوشتار یک از چهار
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(دو از چهار)
✍️ احسان شیخی
چون هوشنگ به شاهی رسید، مردم را گفت: "فرمانروای هفتکشور منام و به داد و دَهِش کَمر بستهام." پس دستبهکارِ آبادانیِ جهان شد.
وز آن پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد.
نخستین گوهری که هوشنگ به کف آورد، آهن بود که از سنگ بیرون کشید و این جز به نیروی آتش ممکن نبود.
روزی هوشنگ و همراهان در کوهسار گردش میکردند که ماری سیاه از دوردست نمایان شد.
پدید آمد - از دور - چیزی دراز
سیهرنگ و تیرهتن و تیزتاز
دو چشم از برِ سر، چو دو چشمه خون
ز دودِ دهاناش جهان تیرهگون.
هوشنگ سنگی بلند کرد و با نیروی کیانی به سوی مار پراند. مار تیز جُست و گریخت اما سنگ به گرانسنگی خورد و آذرنگی جهید و آتش درگرفت. هوشنگِ جهاندار، یزدانِ جهانآفرین را سپاس گفت و آتش را نیایشگاه ایزدی خواند. شب کوهی از آتش برافروخت، گِرد آن با همراهان به جشن و بادهنوشی نشست و آن جشن را "سَدِه" نامید.
ز هوشنگ ماند این "سده" یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار!
کهز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد
اما آبادگری هوشنگ چنین بود که - با شناختن آتش - آهنگری پیشه کرد و ارّه و تیشه و همهافزار ساخت. سپس با آن افزارها آب به جویها روان کرد و رنج مردمان را در کِشت و درو کاست و هرکس توانست نان خویش درآرَد و از بهرهی دسترنج خویش بیاساید.
آنگاه گاو و خر و گوسپند را از گور و گوزن جدا کرد و به کارشان گماشت. سپس از پوست گرم و نرمِ جانوران تنپوش مردمان ساخت و آنچه رنج بود به جان خرید و هرچه هوش و اندیشه داشت به کار بست تا مردمان در آسودگی سر کنند. هم بر اینسان، چهل سال پادشاهی کرد تا گاه رفتن فرا رسید.
برنجید و گسترد و خورد و سپرد
برَفت و بهجز نامِ نیکی نبرد.
پینوشت:
۱. نگاره، بریدهی برگی از شاهنامهی شاه تهماسب است.
۲. تنپوشها با زمانهی هوشنگ هماهنگ نیست ولی بازدیدن زیبایی این نگاره به کنار گذاشتن این ریزبینیها میارزد.
۳. جشن سده را در شب ۱۰ بهمن به پا میدارند و چله کوچکاش میخوانند. جز این داستان، گفتهاند روزی که فریدون ضحاک را به بند کشید، سده بود. رویاروییِ گرمای آتشست و سرمای زمستان.
🔴
بازگشت به نوشتار یک از چهار
@IranDel_Channel
💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای ترانهای به زبانِ ترکیآذربایجانی توسط فریدون فرهی با گروه نوازندگانِ ناصر چشمآذر در برنامهی تلویزیونی پرویز قریب افشار در تلویزیون ملی ایران
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
Booye Baran
mohamd reza shajarian
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمانِ آبی و ابرِ سپید
برگهای سبزِ بید
عطرِ نرگس، رقصِ باد
نغمهی شوقِ پرستوهای شاد
خلوتِ گرمِ کبوترهای مَست
نرم نرمک میرسد اینک بهار...
خوش به حالِ روزگار
خوش به حالِ چشمهها و دشتها
خوش به حالِ دانهها و سبزهها
خوش به حالِ غنچههای نیمهباز
خوش به حالِ دخترِ میخک که میخندد به ناز
خوش به حالِ جامِ لبریز از شراب
خوش به حالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامهی رنگین نمیپوشی به کام
بادهی رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه، در میانِ سفره نیست
جامت از آن مِی که میباید تُهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل، نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد، آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشهی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ...
فریدون مشیری
🔴 موسیقی پیوست:
تصنیفِ بوی باران (نرم نرمک میرسد اینک بهار)
خواننده: محمدرضا شجریان
ترانهسرا: فریدون مشیری
آهنگساز و تنظیمکننده:حسین یوسف زمانی
نام آلبوم: بوی باران (۱۳۷۸ خورشیدی)
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمانِ آبی و ابرِ سپید
برگهای سبزِ بید
عطرِ نرگس، رقصِ باد
نغمهی شوقِ پرستوهای شاد
خلوتِ گرمِ کبوترهای مَست
نرم نرمک میرسد اینک بهار...
خوش به حالِ روزگار
خوش به حالِ چشمهها و دشتها
خوش به حالِ دانهها و سبزهها
خوش به حالِ غنچههای نیمهباز
خوش به حالِ دخترِ میخک که میخندد به ناز
خوش به حالِ جامِ لبریز از شراب
خوش به حالِ آفتاب
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامهی رنگین نمیپوشی به کام
بادهی رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه، در میانِ سفره نیست
جامت از آن مِی که میباید تُهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل، نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد، آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشهی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ...
فریدون مشیری
🔴 موسیقی پیوست:
تصنیفِ بوی باران (نرم نرمک میرسد اینک بهار)
خواننده: محمدرضا شجریان
ترانهسرا: فریدون مشیری
آهنگساز و تنظیمکننده:حسین یوسف زمانی
نام آلبوم: بوی باران (۱۳۷۸ خورشیدی)
@IranDel_Channel
💢
📷 صفحهی نخست روزنامه "زنگان امروز" در روزهای پایانی اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی با حال و هوای نوروزی
صفحه نخستِ روزنامه در روزهای سهشنبه ۲۲ اسفند، چهارشنبه ۲۳ اسفند، شنبه ۲۶ اسفند، یکشنبه ۲۷ اسفند و دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
صفحه نخستِ روزنامه در روزهای سهشنبه ۲۲ اسفند، چهارشنبه ۲۳ اسفند، شنبه ۲۶ اسفند، یکشنبه ۲۷ اسفند و دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
🔴 سال رفته و سال پیشرو
✍️ احسان هوشمند
ملت ایران در شرایطی سال ۱۴۰۲ را پشت سر میگذارد که حال و هوای روزهای آخر سال با شادابی همراه نیست. نتیجه چنین وضعیتی خود را در مشارکت پایین انتخابات اخیر نشان داد.
شواهد و برخی از دادههای موجود و نظرسنجیهای در دسترس نشان میدهد یکی از مهمترین بخشهای نارضایتی دامنگستر در سطح ملی، نارضایتی شهروندان از وضعیت نابسامان اقتصادی کشور است. کاهش و سقوط ارزش پول ملی، افزایش تورم به شکل روزافزون و تاریخی و در نتیجه افزایش هزینههای زندگی، رکود حاکم بر بازار، گرانی کالاها و بهویژه قیمت بسیار بالا و کمرشکن خرید یا کرایه مسکن و گرانی دیگر اقلام ضروری زندگی مانند مواد خوراکی و بهداشتی و هزینههای درمان، رکود بخش صنعت و بازرگانی، فساد گسترده در بخشهای مختلف و مشکلات جامعه کارگری و کارفرمایی همه موجب شده تا فشارهای واردشده بر شهروندان دوچندان شود.
مشکلات اقتصادی پیچیده موجب شده تا جامعه شاهد مسائل و مشکلات پیچیدهتری شود به عنوان نمونه افزایش فشارهای روانی و استرس در میان اقشار گوناگون در جای جای ایران، افزایش ساعات کار و رویآوردن جمعیت زیادی به کار دوم و سوم، در نتیجه دوری بیشتر اعضای خانواده از یکدیگر و از فضای گرم مناسبات خانوادگی، افزایش شمار مجردان، افزایش طلاق و نابسامانیهای خانوادگی یا تنشهای درونخانوادگی، کاهش تعداد فرزندان، کاهش کیفیت زندگی شهروندان و حذف بخش قابل توجهی از نیازهای فرهنگی و تفریحی شهروندان و راندهشدن شمار قابل توجهی از اقشار میانی جامعه به میان اقشار فقیرتر و گسترش فقر بخشی از نتایج استمرار مشکلات اقتصادی به ویژه ناتوانی دولتها در کنترل تورم لگامگسیخته است. به ویژه که امروزه کشور در حال تجربه یکی از بزرگترین نرخهای تورم خود در تاریخ است.
گزینش مدیران کارنابلد، کمتجربه، کمدانش و بیبهره از تخصص لازم و نداشتن شایستگی تکیهزدن بر صندلیهای مدیریتی و البته با وابستگی سیاسی و جناحی بهویژه در بخشهای اقتصادی هم مزید بر امر شده و در نتیجه امید به حلوفصل مسائل اقتصادی کشور بهشدت تحت تأثیر این پدیده قرار گرفته است.
از منظر اجتماعی نیز افزایش آسیبهای اجتماعی، افزایش حاشیهنشینی، تشدید شکاف میاننسلی، کاهش شدید رشد جمعیت و در نتیجه میل جمعیت به پیری، افزایش حضور مهاجران خارجی بیآنکه سیاست مهاجرتی روشنی فراروی کشور باشد، بر انبوه مشکلات افزوده است.
از نظر سیاسی نیز همانگونه که چند انتخابات گذشته بهویژه انتخابات اخیر نشان داد، اصرار یک جریان بر حذف رقبا و نیروها و جریانهای مستقل یا دیگر جریانها موجب دلسردی شهروندان از اثرگذاری مشارکت شده و در نتیجه صندوقهای رأی شور و نشاط گذشته را از دست داده است.
در حوزه سیاست خارجی نیز به حاشیه رفتن بازگشت طرفین به تعهدات برجامی خود و از دست رفتن فرصتهای کشور برای احیای برجام موجب شد تا افقهای پیشرو برای ترمیم مناسبات با کشورهای غربی چندان امیدوارکننده نباشد. استمرار بحران میان روسیه و اوکراین و نیز چالشهای جاری در غزه هم بر مشکلات کشور افزوده است.
در چنین شرایطی است که ملت ایران سال ۱۴۰۲ را پشت سر میگذارد و به سال ۱۴۰۳ وارد میشود. آیا نشانههایی روشن مبنی بر تغییر این شرایط وجود دارد؟ آیا دولتمردان کشور متوجه شرایط حساسی شدهاند که کشور با آن دست به گریبان است؟ آیا پیشبینی شده است که چگونه میتوان با کمترین هزینه از این دوره گذر کرد؟ آیا بررسی شده است چگونه میتوان از نیروی بزرگ نسل جوان و نیز متخصصان و کارشناسان برای مهار بحرانهای پیشروی کشور استفاده کرد؟
امید است با توجه به واقعیات موجود، دوراندیشی و عقلانیت مبتنی بر منافع ملی فرصت عرض اندام پیدا کند. ملت ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند روشهای مدبرانه و مبتنی بر منافع ملی برای عبور از این پیچ خطیر تاریخی است.
نوروز برای ایرانیان نشانهای از دگرگونی است. دگرگونی در طبیعت، دگرگونی در قلبها، دگرگونی در احوال، دگرگونی در شب و روز، آیا در سال نو دگرگونی دیگری نیز در راه است تا امیدهای تازهای جوانه زند؟ امید است که چنین شود و سال ۱۴۰۳ سالی لبریز از امید و گشایش افقهای تازه و روشن برای ملت ایران باشد.
🔴 منبع:
روزنامه شرق، شماره ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
🔴 سال رفته و سال پیشرو
✍️ احسان هوشمند
ملت ایران در شرایطی سال ۱۴۰۲ را پشت سر میگذارد که حال و هوای روزهای آخر سال با شادابی همراه نیست. نتیجه چنین وضعیتی خود را در مشارکت پایین انتخابات اخیر نشان داد.
شواهد و برخی از دادههای موجود و نظرسنجیهای در دسترس نشان میدهد یکی از مهمترین بخشهای نارضایتی دامنگستر در سطح ملی، نارضایتی شهروندان از وضعیت نابسامان اقتصادی کشور است. کاهش و سقوط ارزش پول ملی، افزایش تورم به شکل روزافزون و تاریخی و در نتیجه افزایش هزینههای زندگی، رکود حاکم بر بازار، گرانی کالاها و بهویژه قیمت بسیار بالا و کمرشکن خرید یا کرایه مسکن و گرانی دیگر اقلام ضروری زندگی مانند مواد خوراکی و بهداشتی و هزینههای درمان، رکود بخش صنعت و بازرگانی، فساد گسترده در بخشهای مختلف و مشکلات جامعه کارگری و کارفرمایی همه موجب شده تا فشارهای واردشده بر شهروندان دوچندان شود.
مشکلات اقتصادی پیچیده موجب شده تا جامعه شاهد مسائل و مشکلات پیچیدهتری شود به عنوان نمونه افزایش فشارهای روانی و استرس در میان اقشار گوناگون در جای جای ایران، افزایش ساعات کار و رویآوردن جمعیت زیادی به کار دوم و سوم، در نتیجه دوری بیشتر اعضای خانواده از یکدیگر و از فضای گرم مناسبات خانوادگی، افزایش شمار مجردان، افزایش طلاق و نابسامانیهای خانوادگی یا تنشهای درونخانوادگی، کاهش تعداد فرزندان، کاهش کیفیت زندگی شهروندان و حذف بخش قابل توجهی از نیازهای فرهنگی و تفریحی شهروندان و راندهشدن شمار قابل توجهی از اقشار میانی جامعه به میان اقشار فقیرتر و گسترش فقر بخشی از نتایج استمرار مشکلات اقتصادی به ویژه ناتوانی دولتها در کنترل تورم لگامگسیخته است. به ویژه که امروزه کشور در حال تجربه یکی از بزرگترین نرخهای تورم خود در تاریخ است.
گزینش مدیران کارنابلد، کمتجربه، کمدانش و بیبهره از تخصص لازم و نداشتن شایستگی تکیهزدن بر صندلیهای مدیریتی و البته با وابستگی سیاسی و جناحی بهویژه در بخشهای اقتصادی هم مزید بر امر شده و در نتیجه امید به حلوفصل مسائل اقتصادی کشور بهشدت تحت تأثیر این پدیده قرار گرفته است.
از منظر اجتماعی نیز افزایش آسیبهای اجتماعی، افزایش حاشیهنشینی، تشدید شکاف میاننسلی، کاهش شدید رشد جمعیت و در نتیجه میل جمعیت به پیری، افزایش حضور مهاجران خارجی بیآنکه سیاست مهاجرتی روشنی فراروی کشور باشد، بر انبوه مشکلات افزوده است.
از نظر سیاسی نیز همانگونه که چند انتخابات گذشته بهویژه انتخابات اخیر نشان داد، اصرار یک جریان بر حذف رقبا و نیروها و جریانهای مستقل یا دیگر جریانها موجب دلسردی شهروندان از اثرگذاری مشارکت شده و در نتیجه صندوقهای رأی شور و نشاط گذشته را از دست داده است.
در حوزه سیاست خارجی نیز به حاشیه رفتن بازگشت طرفین به تعهدات برجامی خود و از دست رفتن فرصتهای کشور برای احیای برجام موجب شد تا افقهای پیشرو برای ترمیم مناسبات با کشورهای غربی چندان امیدوارکننده نباشد. استمرار بحران میان روسیه و اوکراین و نیز چالشهای جاری در غزه هم بر مشکلات کشور افزوده است.
در چنین شرایطی است که ملت ایران سال ۱۴۰۲ را پشت سر میگذارد و به سال ۱۴۰۳ وارد میشود. آیا نشانههایی روشن مبنی بر تغییر این شرایط وجود دارد؟ آیا دولتمردان کشور متوجه شرایط حساسی شدهاند که کشور با آن دست به گریبان است؟ آیا پیشبینی شده است که چگونه میتوان با کمترین هزینه از این دوره گذر کرد؟ آیا بررسی شده است چگونه میتوان از نیروی بزرگ نسل جوان و نیز متخصصان و کارشناسان برای مهار بحرانهای پیشروی کشور استفاده کرد؟
امید است با توجه به واقعیات موجود، دوراندیشی و عقلانیت مبتنی بر منافع ملی فرصت عرض اندام پیدا کند. ملت ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند روشهای مدبرانه و مبتنی بر منافع ملی برای عبور از این پیچ خطیر تاریخی است.
نوروز برای ایرانیان نشانهای از دگرگونی است. دگرگونی در طبیعت، دگرگونی در قلبها، دگرگونی در احوال، دگرگونی در شب و روز، آیا در سال نو دگرگونی دیگری نیز در راه است تا امیدهای تازهای جوانه زند؟ امید است که چنین شود و سال ۱۴۰۳ سالی لبریز از امید و گشایش افقهای تازه و روشن برای ملت ایران باشد.
🔴 منبع:
روزنامه شرق، شماره ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
🔴 گامبهگام تا نوروز
(سه از چهار)
✍️ احسان شیخی
هوشنگ را پسری بود تهمورث نام که پس از او بر تخت شاهی نشست و موبدان را خواند که: "تخت و تاج مرا زیبد و هم از اینروی کمر بستهام که جهان از بدیها بشویم. دست دیوان کوتاه کنم و آنچه بر مردمان سودمند است از بند بگشایم و آشکاره گردانم." پس از پشتِ میش و برّه، پشم و موی بُرید و مردم را رِشتن آموخت. آنگاه به کوشش از نخهای رِشته شده جامه و فرش بافت. برای چارپایان از سبزه و کاه و جو خوراک نهاد و سیاهگوش و یوز را رام خود کرد. سپس مرغان شکاری - چون باز و شاهین - را دستآموز نمود و در شکار به یاری گرفت و همگان را به شگفتی واداشت. در آخر، مرغ و خروس را پروراند و نگاهداریشان را سفارش کرد.
بفرمودشان تا نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
تهمورث همراه و رهنمایی داشت: پاک و نیکو، شهرسپ نام. روزها روزهدار بود و شبها در نماز و این دو نیایش یادگار اوست. شهرسپ هماره شاه را به نیکاندیشی و راستکرداری رهنمون بود.
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فرّه ایزدی
پس اهریمن را به افسون در بند کرد و چون اسبی تیزرو زیناش زد و گیتی را تاخت و درنوردید. دیوها چون چنین دیدند از فرماناش سر پیچیدند و به دشمنیاش سپاه کشیدند.
همه نرّهدیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران.
دمنده سیهدیوشان پیشرو
همی بآسمان برکشیدند غو.
تهمورث تا آگاه شد، برآشفت و بر آنها تاخت. یکسومشان را به نیروی گرز بکُشت و دوسوم را به بند کشید. دیوانِ بندی تهمورثِ دیوبَند را گفتند: "ما را مکُش تا هنریت آموزیم که به کارت آید." تهمورث پذیرفت و زنهارشان زد تا هنرِ نهانی آشکار کنند. دیوان چون از بند رهیدند او را نوشتن آموختند و دلاش را به نور دانش روشن ساختند.
نِبِشتن یکی نه، که نزدیکِ سی:
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چه سُغدی، چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کآن همیبشنوی
تهمورث به دانشی که آموخت، بسیار هنرها پدید آورد و تا سی سال بعد - که رخت شاهی نهاد و دنیا را بدرود گفت - از خود یادگارهایی بس گرامی برجای نهاد.
🔴
بازگشت به نوشتارِ
یک از چهار
و دو از چهار
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(سه از چهار)
✍️ احسان شیخی
هوشنگ را پسری بود تهمورث نام که پس از او بر تخت شاهی نشست و موبدان را خواند که: "تخت و تاج مرا زیبد و هم از اینروی کمر بستهام که جهان از بدیها بشویم. دست دیوان کوتاه کنم و آنچه بر مردمان سودمند است از بند بگشایم و آشکاره گردانم." پس از پشتِ میش و برّه، پشم و موی بُرید و مردم را رِشتن آموخت. آنگاه به کوشش از نخهای رِشته شده جامه و فرش بافت. برای چارپایان از سبزه و کاه و جو خوراک نهاد و سیاهگوش و یوز را رام خود کرد. سپس مرغان شکاری - چون باز و شاهین - را دستآموز نمود و در شکار به یاری گرفت و همگان را به شگفتی واداشت. در آخر، مرغ و خروس را پروراند و نگاهداریشان را سفارش کرد.
بفرمودشان تا نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
تهمورث همراه و رهنمایی داشت: پاک و نیکو، شهرسپ نام. روزها روزهدار بود و شبها در نماز و این دو نیایش یادگار اوست. شهرسپ هماره شاه را به نیکاندیشی و راستکرداری رهنمون بود.
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فرّه ایزدی
پس اهریمن را به افسون در بند کرد و چون اسبی تیزرو زیناش زد و گیتی را تاخت و درنوردید. دیوها چون چنین دیدند از فرماناش سر پیچیدند و به دشمنیاش سپاه کشیدند.
همه نرّهدیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران.
دمنده سیهدیوشان پیشرو
همی بآسمان برکشیدند غو.
تهمورث تا آگاه شد، برآشفت و بر آنها تاخت. یکسومشان را به نیروی گرز بکُشت و دوسوم را به بند کشید. دیوانِ بندی تهمورثِ دیوبَند را گفتند: "ما را مکُش تا هنریت آموزیم که به کارت آید." تهمورث پذیرفت و زنهارشان زد تا هنرِ نهانی آشکار کنند. دیوان چون از بند رهیدند او را نوشتن آموختند و دلاش را به نور دانش روشن ساختند.
نِبِشتن یکی نه، که نزدیکِ سی:
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چه سُغدی، چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کآن همیبشنوی
تهمورث به دانشی که آموخت، بسیار هنرها پدید آورد و تا سی سال بعد - که رخت شاهی نهاد و دنیا را بدرود گفت - از خود یادگارهایی بس گرامی برجای نهاد.
🔴
بازگشت به نوشتارِ
یک از چهار
و دو از چهار
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
زِ کوی یار میآید نسیمِ بادِ نوروزی
از این باد اَر مَدد خواهی، چراغِ دل برافروزی
چو گل گَر خُردهای داری، خدا را صرفِ عِشرت کن
که قارون را غلطها داد، سودای زراندوزی
زِ جام گل، دگر بلبل، چنان مستِ مِی لعل است
که زد بر چرخِ فیروزه، صفیرِ تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گلزار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خُلود ای دل در این فیروزهایوان نیست
مجالِ عیش فرصتدان، به فیروزی و بهروزی
طریقِ کام بخشی چیست؟ تَرکِ کام خود کردن
کلاهِ سروری آن است کَز این تَرک بردوزی
سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی
ندانم نوحهی قُمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من، غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی، و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی
جدا شد یار شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع
که حُکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طَرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هَنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروزِ جلالی نوش
که بخشد جُرعه جامَت، جهان را سازِ نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
زِ مدح آصفی خواهد جهان، عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست، محراب دل و دیده
جَبینش صبحخیزان راست روز فتح و فیروزی
✍️ حافظ شیرازی
🔴 ویدئوی پیوست، مربوط به اجرای زندهی استاد محمدرضا شجریان با همراهی داریوش پیرنیاکان (نوازنده تار) ، جمشید عندلیبی (نوازنده نی) و مرتضی اعیان (نوازنده تنبک) میباشد.
@IranDel_Channel
💢
🔴 نوروزخوانی و بهاریهها
زِ کوی یار میآید نسیمِ بادِ نوروزی
از این باد اَر مَدد خواهی، چراغِ دل برافروزی
چو گل گَر خُردهای داری، خدا را صرفِ عِشرت کن
که قارون را غلطها داد، سودای زراندوزی
زِ جام گل، دگر بلبل، چنان مستِ مِی لعل است
که زد بر چرخِ فیروزه، صفیرِ تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیفشانی
به گلزار آی، کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خُلود ای دل در این فیروزهایوان نیست
مجالِ عیش فرصتدان، به فیروزی و بهروزی
طریقِ کام بخشی چیست؟ تَرکِ کام خود کردن
کلاهِ سروری آن است کَز این تَرک بردوزی
سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی
ندانم نوحهی قُمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من، غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی، و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بختِ بد روزی
جدا شد یار شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع
که حُکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عُجْبِ علم نتوان شد ز اسباب طَرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هَنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروزِ جلالی نوش
که بخشد جُرعه جامَت، جهان را سازِ نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
زِ مدح آصفی خواهد جهان، عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست، محراب دل و دیده
جَبینش صبحخیزان راست روز فتح و فیروزی
✍️ حافظ شیرازی
🔴 ویدئوی پیوست، مربوط به اجرای زندهی استاد محمدرضا شجریان با همراهی داریوش پیرنیاکان (نوازنده تار) ، جمشید عندلیبی (نوازنده نی) و مرتضی اعیان (نوازنده تنبک) میباشد.
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 بیست و هفتم اسفندماه زادروز عبدالحسین زرّینکوب
🔴 آنچه ایران به جهان آموخت.
✍️ عبدالحسین زرینکوب
ایران باستانی به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر میتواند امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازۀ آزادی یا بیش از آن میتواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمی که گهگاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایی در ترک دنیا و التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایی واقعی سعی در آبادانی دنیا و افزونی نعمت و برخورداری از شادیهای اینجهانی است. به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بیبهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران میکند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده، عدالتجوی و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینی و عیبجویی در باب عالم و نظام بههمپیوستۀ آن نشان کژاندیشی است. پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است همسازی با ارادۀ هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب، شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب میشود.
ایران باستانی به دنیا آموخت که ایجاد امپراتوری برخلاف آنچه نزد آشور و مصر و بابل آن اعصار معمول بود، راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی، اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع و یغما کردن حاصل دسترنج آنها با نام باج و خراج و هدیه و غنیمت نیست، با رعایت تسامح و رأفت امپراتوریای پایدارتر، فراگیرتر و ایمنتر میتوان به وجود آورد.
🔴 منبع: «آنچه ایران به جهان آموخت»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نشریۀ حافظ، شمارۀ ۶۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ص ۱۱
🔴 عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 آنچه ایران به جهان آموخت.
✍️ عبدالحسین زرینکوب
ایران باستانی به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر میتواند امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازۀ آزادی یا بیش از آن میتواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمی که گهگاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایی در ترک دنیا و التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایی واقعی سعی در آبادانی دنیا و افزونی نعمت و برخورداری از شادیهای اینجهانی است. به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بیبهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران میکند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده، عدالتجوی و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینی و عیبجویی در باب عالم و نظام بههمپیوستۀ آن نشان کژاندیشی است. پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است همسازی با ارادۀ هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب، شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب میشود.
ایران باستانی به دنیا آموخت که ایجاد امپراتوری برخلاف آنچه نزد آشور و مصر و بابل آن اعصار معمول بود، راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی، اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع و یغما کردن حاصل دسترنج آنها با نام باج و خراج و هدیه و غنیمت نیست، با رعایت تسامح و رأفت امپراتوریای پایدارتر، فراگیرتر و ایمنتر میتوان به وجود آورد.
🔴 منبع: «آنچه ایران به جهان آموخت»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نشریۀ حافظ، شمارۀ ۶۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ص ۱۱
🔴 عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تصنیفِ ماهِ من و رنگِ ابوعطا
✍️ قادر رودکیان، نوازنده سهتار و تار ایرانی و هنرمند تبریزی نوشت:
روزهای پایانِ سال و گردهم آمدن دوستانمان، بهانهای شد، تا تصنیفِ کمتر شنیدهشدهای را در دستگاه شور اجرا نموده و تقدیمتان داریم.
آهنگ از یحیی نیکنواز.
پیشاپیش نوروزتان پیروز
🔴 گروه هنرمندان:
خواننده: سودا حسنزادگان
نوازنده سهتار: قادر رودکیان
نوازنده نی: سینا امیرمطلقی
نوازنده تنبک: سودا تقیزاده
نوازنده بربت (عود): معصومه خانکیشیزاده
صدابردار: سینا بخشی
محل ضبط: تبریز، استودیو رودکی
@IranDel_Channel
💢
✍️ قادر رودکیان، نوازنده سهتار و تار ایرانی و هنرمند تبریزی نوشت:
روزهای پایانِ سال و گردهم آمدن دوستانمان، بهانهای شد، تا تصنیفِ کمتر شنیدهشدهای را در دستگاه شور اجرا نموده و تقدیمتان داریم.
آهنگ از یحیی نیکنواز.
پیشاپیش نوروزتان پیروز
🔴 گروه هنرمندان:
خواننده: سودا حسنزادگان
نوازنده سهتار: قادر رودکیان
نوازنده نی: سینا امیرمطلقی
نوازنده تنبک: سودا تقیزاده
نوازنده بربت (عود): معصومه خانکیشیزاده
صدابردار: سینا بخشی
محل ضبط: تبریز، استودیو رودکی
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 " استغفرالله! ایرانیها نوروز را برتر و گرامیتر از عیدِ رمضان و عید قربان میشمارند! آنها ارزش فراوانی برای نوروز قائلاند و آنرا بهنام عید بزرگ مینامند و در آن روز، پیکر خود را به رختهای نو میآرایند و همگان از شاه و گدا، از مرد و زن و دختر و پسر، شب و روز با ذوق و شوق، خرمی و شادمانی میکنند و تا پایان آن ماه دست به هیچ کاری نمیزنند."
🔴 [متنِ فوق] بخشی از نامهی سفیر عثمانی در ایران، به سلطان سلیمان دوم عثمانی که به مقایسهی نحوه برگزاری جشن نوروز در ایران با سایر اعیاد پرداخته است. این نامه که در اواخر صفویان نوشته شده حاکی از تعجب سفیر عثمانی از برگزاری شکوهمند جشن نوروز در ایران است.
🔴 برگرفته از کتاب “سفارتنامههای ایران” از محمد امین ریاحی خویی
@IranDel_Channel
💢
🔴 [متنِ فوق] بخشی از نامهی سفیر عثمانی در ایران، به سلطان سلیمان دوم عثمانی که به مقایسهی نحوه برگزاری جشن نوروز در ایران با سایر اعیاد پرداخته است. این نامه که در اواخر صفویان نوشته شده حاکی از تعجب سفیر عثمانی از برگزاری شکوهمند جشن نوروز در ایران است.
🔴 برگرفته از کتاب “سفارتنامههای ایران” از محمد امین ریاحی خویی
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(چهار از چهار)
✍️ احسان شیخی
پس از تهمورث پسرش - جمشید - بر تخت نشست و به آداب کیانی تاج بر سر نهاد. دیو و پری فرمانبرش شُدند و زمانه از بدی و دشمنی بَرآسود.
جهان را فزوده بِدو آبروی؛
فروزان شده تخت شاهی بِدوی
جمشید مردم را گفت: "شهریار و موبد و دارندهی فرّه ایزدی منام. همان که دستِ بَدان را از بَدی کردن کوتاه میکُند و روانها را به روشنی رهنمون میگردد."
پس دستبهکار شد و نخست جنگافزار - از جوشن و خود و تیغ تا زره آدمی و اسب - ساخت. این کار پنجاه سال از او زمان گرفت و او را چندین گنجینه جنگافزار پدید آمد. سپس به مردم آموخت که چهگونه تار و پود در هم بافند و از کتان و ابريشم و دگر چیزها پارچههای گوناگون سازند و شورند و دوزند و جامهی نیکو پوشند.
چو این کرده شد، سازِ دیگر نهاد
زمانه بِدو شاد و او نیز شاد
آنگاه پنجاه سال به کار انجمن ساختن مردم سرگرم شد. نخستین گروه را "کاتوزیان" نامید: موبدان و پرستندهگان ایزد. آنها را در کوه جایگاه داد.
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیشِ روشن جهاندارشان.
دومین گروه را "نیساریان" خواند: دلیرمَردانی جنگآور و پرآوازهکنندهی لشکر و کشور.
کهز ایشان بُوَد تختِ شاهی بهجای
وز ایشان بُوَد نامِ مردی بهپای
سومین گروه "پَسودیان" نامیده شدند: برزگران و کِشتکاران که خود کارند و دروند و ورزند و خورند و همچنین دیگران را سیر گردانند.
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی
بَرآسوده از داور و گفتگوی
چهارمین گروه را "اُهتوخوشیان" نام کرد: دستوَرزان و فنآوران و سازندهگانِ هرچیز.
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پُراَندیشه بود
پس هر گروه را پایگاه سزاوار گزید و پنحاه سال راه و روش نشان داد تا هرکس جایگاه خویش بشناسد.
که تا هرکس اندازهی خویش را
ببیند؛ بداند کم و بیش را
سپس دیوان را دستور داد تا خاک و آب بیامیزند و از گِل خشت سازند. از آن خشت و از سنگ و گچ دیوان دیوارها و ساختمانها ساختند.
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند.
آنهنگام در سنگساران کاویدن آغازید و همهگونه گوهر چون یاقوت و زمرد و سیم و زر بهدست آورد. پس به کار ساختن هرآنچه خوشبوی است و مردمان پاکیزه را نیاز است روی آورد.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشنگلاب...
گاهِ فروکاستنِ دردِ مردمان رسید و جمشید درمان و پزشکیشان آموخت. چون درنوردیدن آبها و دریاها نیاز دید، کشتی ساخت و بر آن نشست و کشور به کشور سفر کرد. پنجاه سال نیز چنین گذشت و از هنرها چیزی نماند که از سرش بگذرد و نیافریند.
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مَهی برتر آورد پای
تختی ساخت و به گوهرهای ارزشمند بیاراست و آسوده از رنجهایی که در ساختن زندگی مردم بُرده بود، بر آن نشست. پس دیوان را فرمان داد تا تخت بر شانه گیرند و در آسمان بگردانند. تخت جمشید چون خورشید در آسمان میدرخشید و مردمان را از بلندیِ بخت شاهِ فرمانروا به شگفتی وامیداشت. از آنروی مردم به پاس گرامیداشتن آن شاهِ هنرآفرین و شکوهمند که به زندهگیشان آسودهگی و درخشش بخشیده بود، شادانه و دستافشان بر تخت جمشید گوهر افشاندند و جشن گرفتند. آنروز، اول فروردین بود و چون آغاز زندگی بیرنج آدمیان بود، آنرا "نوروز" نام کردند. از آن پس، هر ساله مردمان نوروز را جشن گرفتند و به پایکوبی و شادخواری و رامشگری شادمانی کردند. جشن فرخندهی نوروز یادگار جمشید و آن شکوهِ آسودهگیآفرین است.
پینوشت:
پس از آن تختنشینیِ شکوهمند و به کرنشِ اندازهشناسی و سپاسگزاریِ مردم، جمشید راه مرگ را بر آنها بست و رنج و بدی را از جانشان دور کرد. دیوها را فرمانبر و جهان را رامِ شادی مردمان ساخت. اما اینهمه، او را به خودبینی انداخت و خود را - به سبب آن هنرها که آفریده بود و آن آسودهگیها که بخشیده بود و راه مرگ را که بسته بود - خداوند خواند. مردم از او ناامید شدند و فرّه ایزدی او کاهیدن گرفت. ابلیس از آنسو اژیدهاک را به کژی و پدرکُشی رهنمون بود و مردم از اینسو از شاه خودبین و خودخواه و گردنکش به چاره میاندیشیدند. چاره اما شد دستبهدامان اژیدهاک گشتن!
🔴
بازگشت به نوشتارِ
یک از چهار
دو از چهار
سه از چهار
🔴 توصیه میشود، متنها به ترتیب از یک تا چهار مجدداً مطالعه شود.
@IranDel_Channel
💢
🔴 گامبهگام تا نوروز
(چهار از چهار)
✍️ احسان شیخی
پس از تهمورث پسرش - جمشید - بر تخت نشست و به آداب کیانی تاج بر سر نهاد. دیو و پری فرمانبرش شُدند و زمانه از بدی و دشمنی بَرآسود.
جهان را فزوده بِدو آبروی؛
فروزان شده تخت شاهی بِدوی
جمشید مردم را گفت: "شهریار و موبد و دارندهی فرّه ایزدی منام. همان که دستِ بَدان را از بَدی کردن کوتاه میکُند و روانها را به روشنی رهنمون میگردد."
پس دستبهکار شد و نخست جنگافزار - از جوشن و خود و تیغ تا زره آدمی و اسب - ساخت. این کار پنجاه سال از او زمان گرفت و او را چندین گنجینه جنگافزار پدید آمد. سپس به مردم آموخت که چهگونه تار و پود در هم بافند و از کتان و ابريشم و دگر چیزها پارچههای گوناگون سازند و شورند و دوزند و جامهی نیکو پوشند.
چو این کرده شد، سازِ دیگر نهاد
زمانه بِدو شاد و او نیز شاد
آنگاه پنجاه سال به کار انجمن ساختن مردم سرگرم شد. نخستین گروه را "کاتوزیان" نامید: موبدان و پرستندهگان ایزد. آنها را در کوه جایگاه داد.
بدان تا پرستش بُوَد کارشان
نَوان پیشِ روشن جهاندارشان.
دومین گروه را "نیساریان" خواند: دلیرمَردانی جنگآور و پرآوازهکنندهی لشکر و کشور.
کهز ایشان بُوَد تختِ شاهی بهجای
وز ایشان بُوَد نامِ مردی بهپای
سومین گروه "پَسودیان" نامیده شدند: برزگران و کِشتکاران که خود کارند و دروند و ورزند و خورند و همچنین دیگران را سیر گردانند.
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی
بَرآسوده از داور و گفتگوی
چهارمین گروه را "اُهتوخوشیان" نام کرد: دستوَرزان و فنآوران و سازندهگانِ هرچیز.
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پُراَندیشه بود
پس هر گروه را پایگاه سزاوار گزید و پنحاه سال راه و روش نشان داد تا هرکس جایگاه خویش بشناسد.
که تا هرکس اندازهی خویش را
ببیند؛ بداند کم و بیش را
سپس دیوان را دستور داد تا خاک و آب بیامیزند و از گِل خشت سازند. از آن خشت و از سنگ و گچ دیوان دیوارها و ساختمانها ساختند.
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند.
آنهنگام در سنگساران کاویدن آغازید و همهگونه گوهر چون یاقوت و زمرد و سیم و زر بهدست آورد. پس به کار ساختن هرآنچه خوشبوی است و مردمان پاکیزه را نیاز است روی آورد.
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشنگلاب...
گاهِ فروکاستنِ دردِ مردمان رسید و جمشید درمان و پزشکیشان آموخت. چون درنوردیدن آبها و دریاها نیاز دید، کشتی ساخت و بر آن نشست و کشور به کشور سفر کرد. پنجاه سال نیز چنین گذشت و از هنرها چیزی نماند که از سرش بگذرد و نیافریند.
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مَهی برتر آورد پای
تختی ساخت و به گوهرهای ارزشمند بیاراست و آسوده از رنجهایی که در ساختن زندگی مردم بُرده بود، بر آن نشست. پس دیوان را فرمان داد تا تخت بر شانه گیرند و در آسمان بگردانند. تخت جمشید چون خورشید در آسمان میدرخشید و مردمان را از بلندیِ بخت شاهِ فرمانروا به شگفتی وامیداشت. از آنروی مردم به پاس گرامیداشتن آن شاهِ هنرآفرین و شکوهمند که به زندهگیشان آسودهگی و درخشش بخشیده بود، شادانه و دستافشان بر تخت جمشید گوهر افشاندند و جشن گرفتند. آنروز، اول فروردین بود و چون آغاز زندگی بیرنج آدمیان بود، آنرا "نوروز" نام کردند. از آن پس، هر ساله مردمان نوروز را جشن گرفتند و به پایکوبی و شادخواری و رامشگری شادمانی کردند. جشن فرخندهی نوروز یادگار جمشید و آن شکوهِ آسودهگیآفرین است.
پینوشت:
پس از آن تختنشینیِ شکوهمند و به کرنشِ اندازهشناسی و سپاسگزاریِ مردم، جمشید راه مرگ را بر آنها بست و رنج و بدی را از جانشان دور کرد. دیوها را فرمانبر و جهان را رامِ شادی مردمان ساخت. اما اینهمه، او را به خودبینی انداخت و خود را - به سبب آن هنرها که آفریده بود و آن آسودهگیها که بخشیده بود و راه مرگ را که بسته بود - خداوند خواند. مردم از او ناامید شدند و فرّه ایزدی او کاهیدن گرفت. ابلیس از آنسو اژیدهاک را به کژی و پدرکُشی رهنمون بود و مردم از اینسو از شاه خودبین و خودخواه و گردنکش به چاره میاندیشیدند. چاره اما شد دستبهدامان اژیدهاک گشتن!
🔴
بازگشت به نوشتارِ
یک از چهار
دو از چهار
سه از چهار
🔴 توصیه میشود، متنها به ترتیب از یک تا چهار مجدداً مطالعه شود.
@IranDel_Channel
💢