حسین پورفرج | مدادِ مردمکِ دیده
595 subscribers
164 photos
24 videos
25 files
181 links
Books:
میم مثل محمد (ص)/نشر نقد فرهنگ(۱۳۹۷)

website: HosseinPourfaraj.blog.ir https://www.instagram.com/h.purfaraj
link: @HPourfaraj
Download Telegram
مثلثِ خدا، انسان، قرآن
(برشی از کتابِ #تفسیر_بس...)

قداستی پشت گزاره‌های عصری-جغرافیایی قرآن نهفته نیست؛ هر چه هست مربوط به اصل جهان‌بینیِ متن مقدس است. در این جهان‌بینی خدا در رأس است و انسان موجودی‌ست که ارزش‌های معنوی-اخلاقی دارد. میان خدا و انسان آنچه مهم است همین ارزش‌های معنوی-اخلاقی‌ست. خدای در جای خود و انسان در جای خود. اصلاً قرآن آمده است تا برای انسان و برای زندگیِ انسان باشد و او را در جهتی نیکوتر رهنمایی کند. البته انسان نیز می‌پذیرد که در قبال این «سرویس‌دهی الهی» در برابر خدا نهایت احترام و خضوع را به نمایش بگذارد و او را یعنی «دلِ خدا» را به دست آورد. در تصور سنتی چنین پنداشته می‌شود که تنها انسان خادم قرآن است و اوست که صرفاً می‌باید واجبات متن قدسی را ادا کند. در رویکرد مذکور این قضه دو سویه است و قرآن هم خادم انسان به حساب می‌آید. اگر چنین نباشد اصلاً فلسفه‌ی نزول قرآن زیر سوال می‌رود و از متن قدسی جز مکتوبی نامأنوس هیچ باقی نمی‌ماند. بله، تنها پس از خدمت‌رسانی قرآن به انسان است که احترام و واکنش مثبت به این آورده‌ی الهی معنا پیدا می‌کند و اساساً معقول به نظر می‌رسد. قداست و احترام قائل شدن ما برای قرآن درست تکرار همان اقدام پیشینانی‌ست که نقش سازنده‌ی متن قدسی در زندگی حقیقی خود را احساس ‌کرده‌اند و با آن از کارزار عداوت‌ها و خصومت‌ها درگریخته‌اند. ما میراث‌برانِ کم‌توجه عنایتیِ عادت‌شده هستیم که گذشتگان متوجه ما آن را برایمان به ودیعه گذاشته‌اند و ما را در آن ناخواسته سهیم نموده‌اند. آنها آگاهانه چنین می‌کردند و ما ناآگاهانه. آنها می‌دانستند چرا چنین می‌کنند و ما نمی‌دانیم. این رویکرد احترام‌آمیز تماماً محصول خدماتِ مقبول و مثبتی‌ست که قرآن برای زندگیِ آن پیشینیان ارائه نموده و نسبت به مسائل آنان آستین همت را بالا زده.

مع‌الوصف، همین احترام عادت‌شده‌ی ما در برابر قرآن خود میراثی‌ است که ‌ می‌باید در مورد آن تجدید نظر نمود و نسبت به آن نگاه امروزی‌تر و مناسب‌تری را اخذ کرد. دیگر اینگونه احترامِ عادت‌شده تبدیل به مسئله‌ای شده است که به قول «اریش فروم» نوعی «بت‌پرستی واژگانی واژگان خدا» به حساب می‌آید و شاید خطرناک‌تر از بت‌پرستیِ مصطلح و در نظر اول باشد: «تمثال خدا دیگر نه در چوب و نه در سنگ، بلکه در قامت کلمات چنان برافراشته است که مردم آنها را در معبد عبادت می‌کنند ». بنابراین، دیگر می‌باید از خود بپرسیم که آیا قرآن برای ما همان خاصیتِ مثبتی را دارد که برای پیشینیان‌مان داشت، یا خیر؟! آن تأثیر مثبت به واکنش احترام‌آمیز و خاضعانه‌ی مسلمان اولیه‌ انجامید و زندگی‌ آنها را قرآنی کرد. آیا امروز ما همان خاصیت پویای قرآن در زندگی‌مان را احساس می‌کنیم، یا چنین نیست؟! و...


حسین پورفرج
سی‌ام شهریورماه نودوهشت

@HosseinPourfaraj
در شماره جدید مجله‌ی #خیمه مطلبی از من تحت عنوان "آیا باید برای قرآن اعلام وضعیت فوق‌العاده کنیم؟! منتشر شده است. مطلبی که در دل پروژه‌ی فکری‌ام #تفسیر_بس قرار می‌گیرد. در این پروژه‌ی فکری برآنم که دیگر دوره‌ی #تفسیر قرآن" به پایان عصر باشکوه خود نزدیک شده است. تفاسیر، از قرآن یک دایره‌المعارف بزرگ ساخته‌اند و این متن مبارک را دچار اضافه‌ وزن کرده‌اند. البته معنا و مفهوم تفسیر نزد من با شما اندکی متفاوت است. من هر نوشته‌ای که بر روی خود عنوان "تفسیر قرآن" داشت را "تفسیر قرآن" نمی‌دانم. تفسیر قرآن، از منظر من یعنی: "نظریه‌پردازی علمی_فلسفی درباره‌ی متن"؛ خواه این نظریه‌پردازی یک صفحه باشد، خواه هزاران صفحه.
از این روی، من معتقدم که قرآن در اثر بمباران بی‌رحمانه‌ی تفاسیر، در وضعیت قرمز قرار دارد. چیزی نمانده است که این کتاب شریف زیر انبوه ویرانه‌ها نیمه‌جان شود. چنانکه پیشتر آورده‌ام، شوربختانه اکثر این آثار تفسیری ربطی به زندگی من و شما پیدا نمی‌کند و لذا درصورت بی‌خبری از آنها، همچنان ایمان و دیانت‌مان سرجایش دست‌نخورده باقی خواهد ماند.

#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj