کانال هُنرواره | Art
20.7K subscribers
1.45K photos
521 videos
51 files
126 links
🖇هُنر نوسانی غیرقابل انفکاک است،
میانِ تکنیک و جنون...📝


این‌جا پُر از کاراکتر و قصه است...🌠

راه ارتباطی👇
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1255832-EGwhRUh

اولین پست کانال👇
https://t.me/Honarrvareh/8
Download Telegram
نقاشی زیبای "شاهزاده‌خانم و نخود"
(The Princess and the Pea)

که توسط "کریستین_بیرمنگام"
(Christian_Birmingham)

هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری در این زمینه نیز دریافت کرده است.

#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
کانال هُنرواره | Art
نقاشی زیبای "شاهزاده‌خانم و نخود" (The Princess and the Pea) که توسط "کریستین_بیرمنگام" (Christian_Birmingham) هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری…
داستان این نقاشی، یک افسانه‌ی ادبی است که توسط "هانس_کریستین_اندرسن" نویسنده‌ی مشهور دانمارکی نوشته شده است و ماجرای آن از این قرار است که در زمان‌های قدیم و در مملکتی خیلی دور پادشاه جوانی زندگی می‌کرد که خواستار ازدواج با یک شاهزاده‌خانم زیبا و دلفریب بود، اما همسر آینده‌اش حتماً می‌بایست یک شاهزاده‌ی اصیل باشد. پادشاه نمایندگانی را برای حصولِ این تصمیم به اطراف و اکناف جهان فرستاد و خودش نیز هرگاه فرصتی می‌یافت به پُرس و جو از سَیاحان و بازرگانان می‌پرداخت. او در نظر داشت تا هر چه سریع‌تر همسر مورد نظرش را بیابد ولیکن هر چه بیشتر جستجو و تلاش می‌کرد، نمی‌توانست هیچ‌گونه اثری از دختر مطلوبش پیدا کند. البته پادشاه جوان در برخی از جاهایی که به جستجو پرداخته بود، گاهی با شاهزاده‌هایی آشنا می‌شد اما مشکل این بود که نمی‌دانست آیا آن‌ها حقیقتاً شاهزاده‌ی واقعی هستند یا نه؟ زیرا پادشاه اغلب با موارد و حرکاتی از جانب آن‌ها مواجه می‌شد که به‌ نظرش عقلانی نبودند، لذا در انتخاب یکی از آن‌ها مُردد می‌ماند و مجدداً خسته و درمانده به تنهایی به قصر پادشاهی خویش باز می‌گشت. پادشاه جوان پس از کوشش‌های فراوان و طولانی به مرور غمگین و ناامید شد. او فکر می‌کرد که دیگر هیچ‌گاه نمی‌تواند یک شاهزاده‌خانم واقعی برای همسری خویش بیابد تا این‌که در غروب یک روز پاییزی طوفان وحشتناکی در گرفت. در آغاز رعد و برق شدیدی به وقوع پیوست‌و سپس باران شدیدی، باریدن گرفت و سیلاب‌ها از گوشه و کنار به راه افتادند. ناگهان شنیده شد که ضرباتی محکم و متوالی بر دروازه‌ی شهر وارد می‌آیند، پادشاه جوان دستور داد تا دروازه‌ی شهر را سریعاً باز کنند. سربازان پادشاه وقتی دروازه‌ی شهر را گشودند، به یک‌باره با شاهزاده‌خانمی زیبا روبرو شدند که راهش را گم کرده بود و اینک در مقابل دروازه‌ی شهر ایستاده و به عبارتی به آن‌جا پناه آورده بود. شُره‌های آبِ باران از گیسوان بلند و لباس‌های حریرش سرازیر بودند. شُره‌های باران از محل بندها وارد کفش‌های شیک و ظریف دختر می‌شدند و از پاشنه‌های کوتاهش بیرون می‌زدند. دختر زیبا و باوقار با چنین اوضاع و شمایلی خودش را برای نگهبانان و سربازانِ پادشاه به عنوان یک شاهزاده‌خانم واقعی معرفی نمود. سربازان پادشاه نیز بلافاصله دختر را به نزد او بردند و ماجرا را برایش تعریف کردند. پادشاه جوان با خود اندیشید: "خوب، به نظرم ما زودتر از آن‌چه فکر می‌کردیم به خواسته‌ی خویش رسیدیم." پادشاه فعلاً چیزی به دختر جوان نگفت اما دستور داد تا خدمتکاران، اتاقی را برای استراحت و خواب شاهزاده‌خانم که خستگی از سیمایش هویدا بود، آماده سازند. او دستور داد تا تشکِ رختخواب را بلند کنند و یک عدد نخود در کفِ تختخواب بگذارند سپس روی آن، بیست لایه ملحفه و تشک دیگر قرار بدهند، با چنین ترفندی پادشاه از دخترک زیبا خواست که آن شب را در آن‌جا بماند و استراحت کند. پادشاه جوان صبح روز بعد شخصاً از دختر پذیرایی نمود. او با تبسمی از دختر پرسید که، "شب قبل را در رختخوابِ سلطنتی چگونه گذرانیده است؟" دخترک آهی کشید و گفت: "بسیار بد، من به دشواری موفق شدم تا چشم‌هایم را فقط برای دقایقی اندک بَر هم بگذارم، تنها پروردگار بزرگ آگاه است که چه چیزی در بسترم بود که این‌گونه مرا می‌آزرد؟ زیرا دائماً حس می‌نمودم که بر روی یک سطح سخت و ناهموار خوابیده‌ام و این موضوع برایم بسیار ناگوار بود..." پادشاه جوان با شنیدن این مطالب فهمید که او به راستی یک شاهزاده خانم با اصل و نسب است زیرا او به آسانی توانسته بود یک دانه نخود را از زیرِ آن همه تُشک و ملحفه‌های متعدد در رختخوابش تشخیص بدهد. پادشاه جوان معتقد بود که هیچ‌کس دیگری به جز یک شاهزاده‌ی واقعی قادر به چنین درک و احساسی نخواهد بود. پادشاه جوان از این موضوع بسیار خوشحال گشت و تصمیم گرفت تا با شاهزاده‌خانم ازدواج کند تا او همسرش و ملکه‌ی سرزمینش باشد. پادشاه جوان سرانجام به آرزویش که پیدا کردن یک شاهزاده‌ی حقیقی برای همسری بود، نائل آمد. پادشاه در پایان مراسم ازدواج دستور داد تا دانه نخودی را که به او در پیدا کردن یک شاهزاده‌ی واقعی و اصیل کمک کرده بود، در موزه‌ی سلطنتی و در کنار جواهرات گرانبهایش نگهداری کنند تا هیچ‌کس دیگری نتواند به آن دست پیدا کند.

#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
تابلوی نقاشی "زیبای خفته"
(Sleeping Beauty)

توسط "هنری_ماینل_ریم"
(Henry_Meynell_Rheam)

نقاشِ انگلیسی که آن را با تکنیک مداد و آبرنگ بر روی کاغذ و در سال 1899 خلق کرده است.

#نقاشی
#داستان
@Honarrvareh
کانال هُنرواره | Art
Photo
این تابلوی نقاشی به طور گسترده‌ای شاهکار "هنری_ماینل_ریم" نقاش انگلیسی و یکی از شناخته‌ شده‌ترین آثار او در دنیای هنر محسوب می‌شود. این نقاشی داستانِ یک افسانه‌ی کلاسیک به نام "زیبای خفته" را به تصویر می‌کشد، داستانی که در میان هنرمندانِ ویکتوریایی محبوبیت بسیاری پیدا کرد. در این تصویر، زن جوانی که همان زیبای خفته‌ می‌باشد، با آرامشی خاص بر روی یک تختِ چوبی دارای تزئیناتِ حکاکی شده در یک لحافِ آبی‌رنگ با چین‌هایی که به خوبی نقاشی شده‌اند، دراز کشیده است. موهای بلند و رهای او بر روی بالشت، زیبایی او را بیشتر نمایان می‌کنند. شاهزاده‌ی جوانی که لباس آبی‌رنگی بر تن دارد، با نگاهی ملایم و مراقب، به سمتِ او خم شده و دستش را که به آرامی به سمتِ او دراز کرده است نشان‌‌دهنده‌ی لحظه‌ی قبل از بوسه‌ی بیداری بر زیبای خفته است. صحنه‌ی نقاشی با گل‌های رُز سفید و صورتیِ شکفته و گلبرگ‌ها و شاخ و برگ‌های سبز آن‌ها که از پنجره وارد اتاق شده و با تختِ زیبای خفته در هم آمیخته‌اند و پیکرِ خوابیده‌ی او را تا حدی احاطه کرده‌اند، زیبایی نقاشی را دوچندان کرده است و همین باعث شده تا گذرِ زمان و ماهیت جادوییِ این داستان را به زیبایی تداعی کند. عناصرِ رومانتیک و نمادینِ داستان، در حالی که نقاش به جزئیات و رنگ‌های انرژی‌بخش توجه کرده، نمونه‌ای از فانتزی و نمادگرایی است که توسط هنرمندان مدرسه‌ی "نیولین" نشان داده می‌شدند. "هنری_ماینل_ریم" این اثرش را از سال 1887 تا 1919 در آکادمی سلطنتی به نمایش گذاشت و یکی از همکاران دائمی مؤسسه‌ی سلطنتی نقاشان با آبرنگ بود، جایی که این نقاشی در آن‌جا به نمایش درآمد. "زیبای خفته" جوهر شیفتگی جنبشِ پیش از رافائلی را با مضامین رومانتیک و اسطوره‌ای به تصویر می‌کشد و آن را به اثری مهم در تاریخ هنر ویکتوریایی تبدیل کرده است.

#نقاشی
#داستان
@Honarrvareh