کانال هُنرواره
20.2K subscribers
1.33K photos
449 videos
44 files
103 links
🖇هُنر نوسانی غیرقابل انفکاک است،
میانِ تکنیک و جنون...📝


این‌جا پُر از کاراکتر و قصه است...🌠

راه ارتباطی 👇
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1255832-EGwhRUh
Download Telegram
عکسی از "پیست مسابقه روی پشت بام کارخانه لینگوتو فیات" در تورین، ایتالیا" مربوط به سال 1920

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از "براین_اوون" 17 ساله با موتورسیکلت اسکوتر وسپای خود که 34 آینه و 81 چراغ دارد و همه‌ی آن‌ها را با پول توجیبی‌اش خریده است، مربوط به سال 1983

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از یک "مرکز تلفن در کانزاس" در سال 1911

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از یک "چریک زن" در بلفاست غربی با یک تفنگ Ar18 در سال 1970 عکس از "کولمن_دویل"

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از یک "سیستم متروی نیویورک" در دهه‌ی 1970 از مجموعه‌ی "Willy_Spiller" عکاس سوئیسی

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از "خیابان Kearny، سانفرانسیسکو"‌ مربوط به سال 1952، عکس توسط "فرد_لیون" گرفته است.

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از یک "کشتی هوایی" در لس‌آنجلس نیروی دریایی ایالات متحده (Zr-3) در وضعیت نزدیک به عمودی پس از وزیدن باد متلاطم از سمت اقیانوس اطلس، کشتی هوایی 658 فوتی بر روی دماغه‌ی خود چرخیده، در حالی که او بر روی دَکل بلند "لیک هرست" در نیوجرسی، لنگر انداخته است مربوط به سال 1927

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از یک "کبوتر حامل دوربین مینیاتوری" که اختراع شده توسط مخترع آلمانی "جولیوس_نوبرونر" برای گرفتن عکس‌های هوایی جاسوسی مربوط به سال 1910

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از داخلِ یک "زیردریایی Ub-110" آلمانی در سال 1918

#عکاسی
@Honarrvareh
عکسی از "کلینت_ایستوود"
(Clint_Eastwood)

"ایلای_والاک" (Eli_Wallach)
و "لی وَن_کلیف" (Lee Van_Cleef)
در محل فیلمبرداری فیلمِ "خوب، بد و زشت" در سال 1966

#عکاسی
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از اجرای زیبای موسیقی "Dangerous" توسط "دیوید_گرت" (David_Garrett)
ویولونیستِ مشهور آلمانی

"Dangerous"
Album: "Explosive"
Artists: "David_Garrett", "Royal Philharmonic Orchestra", "Franck van der Heijden"
Genres: "Classical, New Age"
Released: "2015"

@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند "از دریچه‌ی چشم‌های یک عکاس" درباره‌ی "رضا_دقتی" عکاسِ مستندنگار که سال‌ها است در فرانسه زندگی می‌کند. او بیش از چهار دهه است که برای مهم‌ترین خبرگزاری‌ها و آژانس‌های عکاسی از جمله "نشنال جئوگرافی" عکاسی کرده است. در این ویدیو با هم برای بازدید از آتلیه عکاسی‌اش به پاریس خواهیم رفت، "رضا_دقتی" داستان شنیدنی عکاسی‌اش را از نوجوانی تا به امروز و تجربیاتش را پس از سال‌ها مشاهده و گزارشِ حوادث گوناگون در کشور‌های مختلفِ جهان برای ما می‌گوید.

#مستند
#عکاسی
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند تماشا با عنوانِ "نقاشی کردنِ باغ امروزی" که عنوان نمایشگاهی است که در "رویال آکادمی لندن" برپا شده بود، این نمایشگاه به پیدایش باغ‌های امروز از قرن نوزدهم به بعد می‌پردازد و نشان می‌دهد که چطور این باغ‌ها سرچشمه‌ی الهام مهمی برای نقاش‌ها در دو سده اخیر بوده‌اند. تمرکز اصلی این نمایشگاه بر آثارِ "کلود_مونه" از مهم‌ترین نقاشان "سبکِ امپرسیونیسم" است. نقاشی که از دید بسیاری از صاحب‌نظران مهم‌ترین نقاشِ باغ در تاریخ هنر محسوب می‌شود، این نمایشگاه به معرفی دوره‌های کاری مختلف کلود مونه می‌پردازد و نشان می‌دهد که او نه فقط نقاشی بزرگ که باغبانی پُرشور و چیره‌دست هم بوده است.

#مستند
#کلود_مونه
@Honarrvareh
"پیوند هُنر و طبیعت در هایکو"

تارهای چنگ،
هر نُت، جزئی از
طلوعِ ماه...

"جوآنا_آشوِل"
ترجمه: "یوسف_صدیق"


این هایکوی ظریف، نمونه‌ی زیبایی از پیوند هنرِ موسیقی و جلوه‌های طبیعت است. دو ایماژ مستقل هنریِ "چنگ" و طبیعیِ "ماه" از راه نُت‌ها، به یک‌دیگر رسیده‌اند. برای رسیدن به درکی شفاف از تجربه‌ی شاعر، در ابتدا باید فضای مهتابیِ هایکو را ببینیم و هم‌زمان صدای نُت‌ها را بشنویم. ما با یاری گرفتن از دو حسِ دیداری و شنیداری، به دنیایی گام می‌گذاریم که همه‌ی اجزای آن به هم پیوسته‌اند. در این کُلیت، کیفیتی زیبایی‌شناختی وجود دارد که ما را افسون مهتاب و ملودیِ آرامِ سازِ چنگ می‌کند. هم نورِ ماه و هم نوای چنگ، هر دو آرامش‌بخش‌اند. درک این ویژگیِ مشترک، یعنی آرامش‌بخشی، زمانی عمیق‌تر می‌شود که در ادامه‌ی کنکاش، به ویژگی دیگری برسیم که همانا خرامِ انگشتان میان تارهای چنگ و خرامِ ماه، میانِ ابرهاست...

"یوسف_صدیق"
@Honarrvareh
To a Wild Rose
@Honarrvareh
اجرای زیبای تک‌نوازی ساز چَنگ با عنوان "به گل رز وحشی"
(To a Wild Rose)

توسط "Trine_Opsahl" آهنگساز و نوازنده‌ی سازِ هارپ یا چنگ

@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند "روزی روزگاری سینما" درباره‌ی زنده‌یاد "داریوش_مهرجویی" که با فیلم‌هایش بسیاری را شیفته‌ی سینما و تماشای فیلم روی پرده‌ی سینما کرد. او فیلم‌سازی بی‌مانند در تاریخ سینمای ایران بود و فهرست ساخته‌های او چه در سال‌های پیش از انقلاب و چه پس از آن که به قول خودش با شعبده فیلم می‌ساخته، تکرارناپذیر به نظر می‌رسند.

#مستند
#داریوش_مهرجویی

@Honarrvareh
نقاشی زیبای "شاهزاده‌خانم و نخود"
(The Princess and the Pea)

که توسط "کریستین_بیرمنگام"
(Christian_Birmingham)

هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری در این زمینه نیز دریافت کرده است.

#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
کانال هُنرواره
نقاشی زیبای "شاهزاده‌خانم و نخود" (The Princess and the Pea) که توسط "کریستین_بیرمنگام" (Christian_Birmingham) هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری…
داستان این نقاشی، یک افسانه‌ی ادبی است که توسط "هانس_کریستین_اندرسن" نویسنده‌ی مشهور دانمارکی نوشته شده است و ماجرای آن از این قرار است که در زمان‌های قدیم و در مملکتی خیلی دور پادشاه جوانی زندگی می‌کرد که خواستار ازدواج با یک شاهزاده‌خانم زیبا و دلفریب بود، اما همسر آینده‌اش حتماً می‌بایست یک شاهزاده‌ی اصیل باشد. پادشاه نمایندگانی را برای حصولِ این تصمیم به اطراف و اکناف جهان فرستاد و خودش نیز هرگاه فرصتی می‌یافت به پُرس و جو از سَیاحان و بازرگانان می‌پرداخت. او در نظر داشت تا هر چه سریع‌تر همسر مورد نظرش را بیابد ولیکن هر چه بیشتر جستجو و تلاش می‌کرد، نمی‌توانست هیچ‌گونه اثری از دختر مطلوبش پیدا کند. البته پادشاه جوان در برخی از جاهایی که به جستجو پرداخته بود، گاهی با شاهزاده‌هایی آشنا می‌شد اما مشکل این بود که نمی‌دانست آیا آن‌ها حقیقتاً شاهزاده‌ی واقعی هستند یا نه؟ زیرا پادشاه اغلب با موارد و حرکاتی از جانب آن‌ها مواجه می‌شد که به‌ نظرش عقلانی نبودند، لذا در انتخاب یکی از آن‌ها مُردد می‌ماند و مجدداً خسته و درمانده به تنهایی به قصر پادشاهی خویش باز می‌گشت. پادشاه جوان پس از کوشش‌های فراوان و طولانی به مرور غمگین و ناامید شد. او فکر می‌کرد که دیگر هیچ‌گاه نمی‌تواند یک شاهزاده‌خانم واقعی برای همسری خویش بیابد تا این‌که در غروب یک روز پاییزی طوفان وحشتناکی در گرفت. در آغاز رعد و برق شدیدی به وقوع پیوست‌و سپس باران شدیدی، باریدن گرفت و سیلاب‌ها از گوشه و کنار به راه افتادند. ناگهان شنیده شد که ضرباتی محکم و متوالی بر دروازه‌ی شهر وارد می‌آیند، پادشاه جوان دستور داد تا دروازه‌ی شهر را سریعاً باز کنند. سربازان پادشاه وقتی دروازه‌ی شهر را گشودند، به یک‌باره با شاهزاده‌خانمی زیبا روبرو شدند که راهش را گم کرده بود و اینک در مقابل دروازه‌ی شهر ایستاده و به عبارتی به آن‌جا پناه آورده بود. شُره‌های آبِ باران از گیسوان بلند و لباس‌های حریرش سرازیر بودند. شُره‌های باران از محل بندها وارد کفش‌های شیک و ظریف دختر می‌شدند و از پاشنه‌های کوتاهش بیرون می‌زدند. دختر زیبا و باوقار با چنین اوضاع و شمایلی خودش را برای نگهبانان و سربازانِ پادشاه به عنوان یک شاهزاده‌خانم واقعی معرفی نمود. سربازان پادشاه نیز بلافاصله دختر را به نزد او بردند و ماجرا را برایش تعریف کردند. پادشاه جوان با خود اندیشید: "خوب، به نظرم ما زودتر از آن‌چه فکر می‌کردیم به خواسته‌ی خویش رسیدیم." پادشاه فعلاً چیزی به دختر جوان نگفت اما دستور داد تا خدمتکاران، اتاقی را برای استراحت و خواب شاهزاده‌خانم که خستگی از سیمایش هویدا بود، آماده سازند. او دستور داد تا تشکِ رختخواب را بلند کنند و یک عدد نخود در کفِ تختخواب بگذارند سپس روی آن، بیست لایه ملحفه و تشک دیگر قرار بدهند، با چنین ترفندی پادشاه از دخترک زیبا خواست که آن شب را در آن‌جا بماند و استراحت کند. پادشاه جوان صبح روز بعد شخصاً از دختر پذیرایی نمود. او با تبسمی از دختر پرسید که، "شب قبل را در رختخوابِ سلطنتی چگونه گذرانیده است؟" دخترک آهی کشید و گفت: "بسیار بد، من به دشواری موفق شدم تا چشم‌هایم را فقط برای دقایقی اندک بَر هم بگذارم، تنها پروردگار بزرگ آگاه است که چه چیزی در بسترم بود که این‌گونه مرا می‌آزرد؟ زیرا دائماً حس می‌نمودم که بر روی یک سطح سخت و ناهموار خوابیده‌ام و این موضوع برایم بسیار ناگوار بود..." پادشاه جوان با شنیدن این مطالب فهمید که او به راستی یک شاهزاده خانم با اصل و نسب است زیرا او به آسانی توانسته بود یک دانه نخود را از زیرِ آن همه تُشک و ملحفه‌های متعدد در رختخوابش تشخیص بدهد. پادشاه جوان معتقد بود که هیچ‌کس دیگری به جز یک شاهزاده‌ی واقعی قادر به چنین درک و احساسی نخواهد بود. پادشاه جوان از این موضوع بسیار خوشحال گشت و تصمیم گرفت تا با شاهزاده‌خانم ازدواج کند تا او همسرش و ملکه‌ی سرزمینش باشد. پادشاه جوان سرانجام به آرزویش که پیدا کردن یک شاهزاده‌ی حقیقی برای همسری بود، نائل آمد. پادشاه در پایان مراسم ازدواج دستور داد تا دانه نخودی را که به او در پیدا کردن یک شاهزاده‌ی واقعی و اصیل کمک کرده بود، در موزه‌ی سلطنتی و در کنار جواهرات گرانبهایش نگهداری کنند تا هیچ‌کس دیگری نتواند به آن دست پیدا کند.

#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
Let It Grow
@Honarrvareh
"Let It Grow"
Artist: "Nektar"
Album: "Remember the Future"
Released: "1973"

@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی درباره‌ی "عکس‌های دوران قاجار" که اخیراً دیده شدند، عکس‌هایی از درباریان به خط ایستاده برای سلام به شاه، عکس‌هایی از تخت جمشید در دوران قاجار، عکس همسرانِ شاه در مقابل عکاس و ناصرالدین‌شاه با کت و شلوار رو به دوربین، عکس‌هایی که در گنجینه‌ی کاخ گلستان قرار داشتند و زندگی در ایران قدیم از دوران قاجار را بازگو می‌کردند، در این ویدیو به دیدنِ این عکس‌ها خواهیم پرداخت و داستان‌های برخی از آن‌ها را مرور می‌کنیم تا هم‌زمان با این دوره از تاریخ ایران نیز بیشتر آشنا شویم.

نگارش، تدوین و اجرا: "محسن_ظهوری"

@Honarrvareh