To a Wild Rose
@Honarrvareh
اجرای زیبای تکنوازی ساز چَنگ با عنوان "به گل رز وحشی"
(To a Wild Rose)
توسط "Trine_Opsahl" آهنگساز و نوازندهی سازِ هارپ یا چنگ
@Honarrvareh
(To a Wild Rose)
توسط "Trine_Opsahl" آهنگساز و نوازندهی سازِ هارپ یا چنگ
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند "روزی روزگاری سینما" دربارهی زندهیاد "داریوش_مهرجویی" که با فیلمهایش بسیاری را شیفتهی سینما و تماشای فیلم روی پردهی سینما کرد. او فیلمسازی بیمانند در تاریخ سینمای ایران بود و فهرست ساختههای او چه در سالهای پیش از انقلاب و چه پس از آن که به قول خودش با شعبده فیلم میساخته، تکرارناپذیر به نظر میرسند.
#مستند
#داریوش_مهرجویی
@Honarrvareh
#مستند
#داریوش_مهرجویی
@Honarrvareh
نقاشی زیبای "شاهزادهخانم و نخود"
(The Princess and the Pea)
که توسط "کریستین_بیرمنگام"
(Christian_Birmingham)
هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری در این زمینه نیز دریافت کرده است.
#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
(The Princess and the Pea)
که توسط "کریستین_بیرمنگام"
(Christian_Birmingham)
هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری در این زمینه نیز دریافت کرده است.
#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
کانال هُنرواره | Art
نقاشی زیبای "شاهزادهخانم و نخود" (The Princess and the Pea) که توسط "کریستین_بیرمنگام" (Christian_Birmingham) هنرمند انگلیسی بر روی کاغذ خلق شده است، او برخی از آثارِ بهترین نویسندگان ادبیاتِ کودکان و بزرگسالان را نقاشی و تصویرسازی کرده است و جوایز بسیاری…
داستان این نقاشی، یک افسانهی ادبی است که توسط "هانس_کریستین_اندرسن" نویسندهی مشهور دانمارکی نوشته شده است و ماجرای آن از این قرار است که در زمانهای قدیم و در مملکتی خیلی دور پادشاه جوانی زندگی میکرد که خواستار ازدواج با یک شاهزادهخانم زیبا و دلفریب بود، اما همسر آیندهاش حتماً میبایست یک شاهزادهی اصیل باشد. پادشاه نمایندگانی را برای حصولِ این تصمیم به اطراف و اکناف جهان فرستاد و خودش نیز هرگاه فرصتی مییافت به پُرس و جو از سَیاحان و بازرگانان میپرداخت. او در نظر داشت تا هر چه سریعتر همسر مورد نظرش را بیابد ولیکن هر چه بیشتر جستجو و تلاش میکرد، نمیتوانست هیچگونه اثری از دختر مطلوبش پیدا کند. البته پادشاه جوان در برخی از جاهایی که به جستجو پرداخته بود، گاهی با شاهزادههایی آشنا میشد اما مشکل این بود که نمیدانست آیا آنها حقیقتاً شاهزادهی واقعی هستند یا نه؟ زیرا پادشاه اغلب با موارد و حرکاتی از جانب آنها مواجه میشد که به نظرش عقلانی نبودند، لذا در انتخاب یکی از آنها مُردد میماند و مجدداً خسته و درمانده به تنهایی به قصر پادشاهی خویش باز میگشت. پادشاه جوان پس از کوششهای فراوان و طولانی به مرور غمگین و ناامید شد. او فکر میکرد که دیگر هیچگاه نمیتواند یک شاهزادهخانم واقعی برای همسری خویش بیابد تا اینکه در غروب یک روز پاییزی طوفان وحشتناکی در گرفت. در آغاز رعد و برق شدیدی به وقوع پیوستو سپس باران شدیدی، باریدن گرفت و سیلابها از گوشه و کنار به راه افتادند. ناگهان شنیده شد که ضرباتی محکم و متوالی بر دروازهی شهر وارد میآیند، پادشاه جوان دستور داد تا دروازهی شهر را سریعاً باز کنند. سربازان پادشاه وقتی دروازهی شهر را گشودند، به یکباره با شاهزادهخانمی زیبا روبرو شدند که راهش را گم کرده بود و اینک در مقابل دروازهی شهر ایستاده و به عبارتی به آنجا پناه آورده بود. شُرههای آبِ باران از گیسوان بلند و لباسهای حریرش سرازیر بودند. شُرههای باران از محل بندها وارد کفشهای شیک و ظریف دختر میشدند و از پاشنههای کوتاهش بیرون میزدند. دختر زیبا و باوقار با چنین اوضاع و شمایلی خودش را برای نگهبانان و سربازانِ پادشاه به عنوان یک شاهزادهخانم واقعی معرفی نمود. سربازان پادشاه نیز بلافاصله دختر را به نزد او بردند و ماجرا را برایش تعریف کردند. پادشاه جوان با خود اندیشید: "خوب، به نظرم ما زودتر از آنچه فکر میکردیم به خواستهی خویش رسیدیم." پادشاه فعلاً چیزی به دختر جوان نگفت اما دستور داد تا خدمتکاران، اتاقی را برای استراحت و خواب شاهزادهخانم که خستگی از سیمایش هویدا بود، آماده سازند. او دستور داد تا تشکِ رختخواب را بلند کنند و یک عدد نخود در کفِ تختخواب بگذارند سپس روی آن، بیست لایه ملحفه و تشک دیگر قرار بدهند، با چنین ترفندی پادشاه از دخترک زیبا خواست که آن شب را در آنجا بماند و استراحت کند. پادشاه جوان صبح روز بعد شخصاً از دختر پذیرایی نمود. او با تبسمی از دختر پرسید که، "شب قبل را در رختخوابِ سلطنتی چگونه گذرانیده است؟" دخترک آهی کشید و گفت: "بسیار بد، من به دشواری موفق شدم تا چشمهایم را فقط برای دقایقی اندک بَر هم بگذارم، تنها پروردگار بزرگ آگاه است که چه چیزی در بسترم بود که اینگونه مرا میآزرد؟ زیرا دائماً حس مینمودم که بر روی یک سطح سخت و ناهموار خوابیدهام و این موضوع برایم بسیار ناگوار بود..." پادشاه جوان با شنیدن این مطالب فهمید که او به راستی یک شاهزاده خانم با اصل و نسب است زیرا او به آسانی توانسته بود یک دانه نخود را از زیرِ آن همه تُشک و ملحفههای متعدد در رختخوابش تشخیص بدهد. پادشاه جوان معتقد بود که هیچکس دیگری به جز یک شاهزادهی واقعی قادر به چنین درک و احساسی نخواهد بود. پادشاه جوان از این موضوع بسیار خوشحال گشت و تصمیم گرفت تا با شاهزادهخانم ازدواج کند تا او همسرش و ملکهی سرزمینش باشد. پادشاه جوان سرانجام به آرزویش که پیدا کردن یک شاهزادهی حقیقی برای همسری بود، نائل آمد. پادشاه در پایان مراسم ازدواج دستور داد تا دانه نخودی را که به او در پیدا کردن یک شاهزادهی واقعی و اصیل کمک کرده بود، در موزهی سلطنتی و در کنار جواهرات گرانبهایش نگهداری کنند تا هیچکس دیگری نتواند به آن دست پیدا کند.
#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
#داستان
#نقاشی
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی دربارهی "عکسهای دوران قاجار" که اخیراً دیده شدند، عکسهایی از درباریان به خط ایستاده برای سلام به شاه، عکسهایی از تخت جمشید در دوران قاجار، عکس همسرانِ شاه در مقابل عکاس و ناصرالدینشاه با کت و شلوار رو به دوربین، عکسهایی که در گنجینهی کاخ گلستان قرار داشتند و زندگی در ایران قدیم از دوران قاجار را بازگو میکردند، در این ویدیو به دیدنِ این عکسها خواهیم پرداخت و داستانهای برخی از آنها را مرور میکنیم تا همزمان با این دوره از تاریخ ایران نیز بیشتر آشنا شویم.
نگارش، تدوین و اجرا: "محسن_ظهوری"
@Honarrvareh
نگارش، تدوین و اجرا: "محسن_ظهوری"
@Honarrvareh
کارتونِ پُرمفهوم و قابل تأملی از "Oguz_Demir" تصویرگرِ اهل ترکیه،
وقتی چنین آثارِ عمیق و نَغزی میبینم، دوباره همان جملهی معروف، در ذهنم نقش میبندد که "گاهی مفهومِ یک تصویر، از هزاران کلمه بیشتر است..."
#کارتون
#خلاقیت
@Honarrvareh
وقتی چنین آثارِ عمیق و نَغزی میبینم، دوباره همان جملهی معروف، در ذهنم نقش میبندد که "گاهی مفهومِ یک تصویر، از هزاران کلمه بیشتر است..."
#کارتون
#خلاقیت
@Honarrvareh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چگونه "هنر مدرن" از "هنر باستانی" تأثیر میپذیرد؟
"هنر مدرن" که بیش از 150 سال از شکل گرفتن آن میگذرد و وامدارِ هنرمندانی چون "پیکاسو"، "هنری_ماتیس" و "پُل_گوگن" است، متأثر از "هنر باستانی"، نگاهی به فراسوی هنر و تمدن غرب دارد. مثال بارز آن، ماسکهای آفریقایی و تأثیر آنها بر پیکاسو است که منجر به خلق تابلوی نقاشی "دوشیزگان آوینیون"، یکی از معروفترین کارهای هنری صد سال گذشته شد. پیکاسو در خلق این اثر از ماسکهای آفریقایی برای ترسیم خصوصیات چهره الهام گرفته است. "دوشیزگان آوینیون" از مهمترین آثار در دوران شکلگیری سبک هنری "کوبیسم" و نقطهی عطفی در حوزهی هنر مدرن به شمار میآید.
از درسگفتارِ "فیلیپه_گالیندو"
مترجم: "پدرام_پورعسگری"
▪️ویدیو همراه با زیرنویس فارسی میباشد.
@Honarrvareh
"هنر مدرن" که بیش از 150 سال از شکل گرفتن آن میگذرد و وامدارِ هنرمندانی چون "پیکاسو"، "هنری_ماتیس" و "پُل_گوگن" است، متأثر از "هنر باستانی"، نگاهی به فراسوی هنر و تمدن غرب دارد. مثال بارز آن، ماسکهای آفریقایی و تأثیر آنها بر پیکاسو است که منجر به خلق تابلوی نقاشی "دوشیزگان آوینیون"، یکی از معروفترین کارهای هنری صد سال گذشته شد. پیکاسو در خلق این اثر از ماسکهای آفریقایی برای ترسیم خصوصیات چهره الهام گرفته است. "دوشیزگان آوینیون" از مهمترین آثار در دوران شکلگیری سبک هنری "کوبیسم" و نقطهی عطفی در حوزهی هنر مدرن به شمار میآید.
از درسگفتارِ "فیلیپه_گالیندو"
مترجم: "پدرام_پورعسگری"
▪️ویدیو همراه با زیرنویس فارسی میباشد.
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمتی دیدنی با عنوان "مستربین و ملاقات با ملکه" از مجموعه تلویزیونی کُمدی "مستربین" (Mr Bean) با نویسندگی و کارگردانی و نقشآفرینی "روآن_اتکینسون" (Rowan_Atkinson)
بازیگر و کمدین معروف بریتانیایی
@Honarrvareh
بازیگر و کمدین معروف بریتانیایی
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمتی دیدنی با عنوان "وقتی مستربین آرایشگر و مجری برنامه میشود" از مجموعه تلویزیونی کُمدی "مستربین" (Mr Bean) با نویسندگی و کارگردانی و نقشآفرینی "روآن_اتکینسون" (Rowan_Atkinson)
بازیگر و کمدین معروف بریتانیایی
@Honarrvareh
بازیگر و کمدین معروف بریتانیایی
@Honarrvareh
کانال هُنرواره | Art
قسمتی دیدنی با عنوان "وقتی مستربین آرایشگر و مجری برنامه میشود" از مجموعه تلویزیونی کُمدی "مستربین" (Mr Bean) با نویسندگی و کارگردانی و نقشآفرینی "روآن_اتکینسون" (Rowan_Atkinson) بازیگر و کمدین معروف بریتانیایی @Honarrvareh
چون که قسمت قبلی از مجموعه تلویزیونی "مستربین" رو دوست داشتید، این دو قسمت رو هم از بین قسمتهای دیگر انتخاب کردم و با اینکه بارها دیدمشون اما باز هم با دیدن دوبارهی اونها احساس خوبی پیدا میکنم و میخندم، امیدوارم شما هم با دیدنشون لبخند به لبتون بیاد D:
در جامعهای که بیوقفه ما را وادار به انجام کار میکند، فراموش کردهایم که چگونه وقتی احساس آسیبپذیری میکنیم خودمان را وارد مرحلهی گِرفت کنیم و حوصله کنیم تا زمانِ لازم برای تجدیدِ انرژی و قُوا سپری شود. وقتی در اندوهِ از دست دادن کسی سوگوار میشویم، به ما میگویند: که "زندگی ادامه دارد"، پس از آن که دلمان میشکند، میگویند: "در این دریا ماهیهای دیگر فراوان است" یا وقتی حیوان خانگیمان میمیرد، میگویند: "خوب، یک حیوان که بیشتر نبود" زندگی میکوشد ما را به پیش بِراند، انگار که هیچ حقی برای عقبنشینی به خودمان و اندوهگین بودن نداریم، برای سوگواری، برای این واقعیت که پس از رفتن کسی دیگر زندگیمان مثل قبل نمیشود، یا حیوانی که دوستش داشتیم دیگر هرگز بازنخواهد گشت. درست است که زندگی لذتهای دیگری به همراه خواهد داشت، با کسانِ دیگری آشنا خواهیم شد، اما چرا عمق خسارتی که دیدهایم را نپذیریم؟ در زندگیِ مدرنِ ما انسانها، به ندرت فرصت لازم برای بهبودی از اندوه به ما داده میشود، برای پرستاری از زخمهایمان و گذار از دگرگونی، که برای بازگشت به جهان لازم است. پس آیا تعجبی دارد که دیگر نمیدانیم چگونه باید پرواز کرد، پس از آن که این همه بالهایمان چیده شدهاند؟ بگذریم از دفعات بسیاری که خودمان، بالهایمان را چیدهایم. بیایید به خودمان فرصت پَرریزی بدهیم و برای این دورههای مهم و خاموش زندگیمان پَر و بالمان را به تَن کنیم. قویتر و زیباتر از همیشه ظهور خواهیم کرد و به سَبکیِ پَر...
کتاب:"فلسفهی پرندگان"
"فیلیپ_دوبوآ"، "الیز_روسو"
ترجمه: "کاوه_فیضاللهی"
صفحهی 191
@Honarrvareh
کتاب:"فلسفهی پرندگان"
"فیلیپ_دوبوآ"، "الیز_روسو"
ترجمه: "کاوه_فیضاللهی"
صفحهی 191
@Honarrvareh
yasvjyrv.pdf
3.7 MB
دانلود کتاب "یاسوجیرو_اُزو"
نوشتهی "دونالد_ریچی" نویسندهی آمریکایی که بیشتر دربارهی مردم ژاپن، فرهنگ ژاپن و به خصوص سینمای ژاپن مینوشت و تا به حال چند فیلم تجربی هم ساخته است.
مترجم: "بهروز_تورانی"، "رحیم_قاسمیان"، چاپ سال 1367
"یاسوجیرو_اُزو" (Yasujirō_Ozu)
(1903_1963)
کارگردان و فیلمنامهنویس ژاپنی، او دورهی حرفهای خود را در عصر سینمای صامت آغاز کرد و 53 فیلم ساخت که 26 فیلم از این فیلمهایش را در 5 سال اول کارش به عنوان کارگردان ساخت، "یاسوجیرو_اُزو" قبل از دههی 30 ابتدا شروع به ساختنِ فیلمهای کوتاهِ کُمدی کرد.
@Honarrvareh
نوشتهی "دونالد_ریچی" نویسندهی آمریکایی که بیشتر دربارهی مردم ژاپن، فرهنگ ژاپن و به خصوص سینمای ژاپن مینوشت و تا به حال چند فیلم تجربی هم ساخته است.
مترجم: "بهروز_تورانی"، "رحیم_قاسمیان"، چاپ سال 1367
"یاسوجیرو_اُزو" (Yasujirō_Ozu)
(1903_1963)
کارگردان و فیلمنامهنویس ژاپنی، او دورهی حرفهای خود را در عصر سینمای صامت آغاز کرد و 53 فیلم ساخت که 26 فیلم از این فیلمهایش را در 5 سال اول کارش به عنوان کارگردان ساخت، "یاسوجیرو_اُزو" قبل از دههی 30 ابتدا شروع به ساختنِ فیلمهای کوتاهِ کُمدی کرد.
@Honarrvareh
تابلوی نقاشی "مورگان لی فی "
(Morgan le Fay)
توسط "فردریک_سندیس"
(Frederick_Sandys)
نقاش و تصویرگر انگلیسی که با تکنیک رنگ و روغن روی چوب و در سال 1864 خلق کرده است و هماکنون در موزه و گالری هنر در "بیرمنگام" انگلستان نگهداری میشود. ماجرای این تابلوی نقاشی دربارهی "مورگان لی فی" (Morgan le Fay) که یک جادوگر قدرتمند در افسانهی "شاه آرتور" است میباشد. او یکی از پیچیدهترین کاراکترهای این افسانه است و از او با عنوانهایی مانندِ افسونگری قدرتمند و همینطور الهه، جادوگر، خیرخواهِ شاه آرتور و گاهی نیز به عنوان محافظ جادویی و ناجی یاد میگردد. در حقیقت، او اغلب توسط نویسندگان به عنوان یک ملکه (پری) یا یک ایزدبانو (الهه) یاد شده است. در این نقاشی، او در مقابل یک ماشین بافندگی ایستاده است که روی آن رَدایی مسحور، بافته است که برای سوزاندنِ بدنِ "شاه آرتور" توسط آتش طراحی شده است. ظاهر او با موهای پریشان، حرکاتِ رها، رَدای سبزی که مانندِ یک کیمونو است و پوست پلنگی که پوشیده حکایت از زنی دارد با حالتی مانند یک جادوگر که در حال خواندن وِردهای جادویش میباشد.
#نقاشی
@Honarrvareh
(Morgan le Fay)
توسط "فردریک_سندیس"
(Frederick_Sandys)
نقاش و تصویرگر انگلیسی که با تکنیک رنگ و روغن روی چوب و در سال 1864 خلق کرده است و هماکنون در موزه و گالری هنر در "بیرمنگام" انگلستان نگهداری میشود. ماجرای این تابلوی نقاشی دربارهی "مورگان لی فی" (Morgan le Fay) که یک جادوگر قدرتمند در افسانهی "شاه آرتور" است میباشد. او یکی از پیچیدهترین کاراکترهای این افسانه است و از او با عنوانهایی مانندِ افسونگری قدرتمند و همینطور الهه، جادوگر، خیرخواهِ شاه آرتور و گاهی نیز به عنوان محافظ جادویی و ناجی یاد میگردد. در حقیقت، او اغلب توسط نویسندگان به عنوان یک ملکه (پری) یا یک ایزدبانو (الهه) یاد شده است. در این نقاشی، او در مقابل یک ماشین بافندگی ایستاده است که روی آن رَدایی مسحور، بافته است که برای سوزاندنِ بدنِ "شاه آرتور" توسط آتش طراحی شده است. ظاهر او با موهای پریشان، حرکاتِ رها، رَدای سبزی که مانندِ یک کیمونو است و پوست پلنگی که پوشیده حکایت از زنی دارد با حالتی مانند یک جادوگر که در حال خواندن وِردهای جادویش میباشد.
#نقاشی
@Honarrvareh
دی شیخ با چراغ، همی گشت گِردِ شهر
کز دیو و دَد، مَلولم و انسانم آرزوست...
گفتیم یافت مینشود، جُستهایم ما
گفت آن که یافت مینشود آنم آرزوست...
"مولانا جلالالدین محمد بلخی"
"دیوان شمس، غزلیات"
@Honarrvareh
کز دیو و دَد، مَلولم و انسانم آرزوست...
گفتیم یافت مینشود، جُستهایم ما
گفت آن که یافت مینشود آنم آرزوست...
"مولانا جلالالدین محمد بلخی"
"دیوان شمس، غزلیات"
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی دربارهی داستان زندگی "نیکولا_تسلا" (Nikola_Tesla)
(1856_1943)
مخترع و مهندس برق، مهندس مکانیک و فیزیکدان صربتبار آمریکایی، او بیشتر برای نقش خود در طراحی سیستم نوین برقرسانی بر اساس جریان متناوب شناخته میشود. در این قسمت با داستان زندگی "نیکولا_تسلا"، کودکی و نوجوانی و مسیر آموزشی و تحصیلاتش، اختراعات مهمی که تا به حال انجام داده و تأثیراتی که بر جهان مدرن داشتهاند، به صورتی مبسوط آشنا خواهیم شد.
گوینده و اجرا: "امیر_سودبخش"
(قسمت اول)
@Honarrvareh
(1856_1943)
مخترع و مهندس برق، مهندس مکانیک و فیزیکدان صربتبار آمریکایی، او بیشتر برای نقش خود در طراحی سیستم نوین برقرسانی بر اساس جریان متناوب شناخته میشود. در این قسمت با داستان زندگی "نیکولا_تسلا"، کودکی و نوجوانی و مسیر آموزشی و تحصیلاتش، اختراعات مهمی که تا به حال انجام داده و تأثیراتی که بر جهان مدرن داشتهاند، به صورتی مبسوط آشنا خواهیم شد.
گوینده و اجرا: "امیر_سودبخش"
(قسمت اول)
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند BBC "گُزیده ادبیات جهان" که شامل گُزیدهای از گزارشهایی دربارهی "ادبیات" است که در سالهای گذشته تهیه و پخش شده، در این ویدیو در بخش اول به "آلبر_کامو"
(Albert_Camus)
نویسندهی مشهور فرانسوی و در بخش دوم به "میلان_کوندرا" (Milan_Kundera)
نویسندهی اهل جمهوری چک پرداخته شده است.
#مستند
#ادبیات
@Honarrvareh
(Albert_Camus)
نویسندهی مشهور فرانسوی و در بخش دوم به "میلان_کوندرا" (Milan_Kundera)
نویسندهی اهل جمهوری چک پرداخته شده است.
#مستند
#ادبیات
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیوی اجرای زیبای موسیقی "Cockey's Song" از موسیقی متن فیلمِ "روزی روزگاری در آمریکا" اثری ماندگار از "انیو_موریکونه" آهنگساز، نوازنده و رهبر ارکستر ایتالیایی و یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ سینما که توسط گروه کُرِ رادیویی "باواریا" و نوازندهی برجستهی سازِ "پن فلوت"، "اولریش_هرکنهوف" و به سرپرستی خودِ "انیو_موریکونه" در سال 2004 اجرا شد.
"Live recording at the Philharmonie am Gasteig, October 2004"
Once Upon a Time in America's soundtrack performed by Munchen Radio Orchestra, Bavarian Radio Choir, and the outstanding pan flutist Ulrich Herkenhoff under the direction of Morricone himself, recorded by Giovanni Morricone"
@Honarrvareh
"Live recording at the Philharmonie am Gasteig, October 2004"
Once Upon a Time in America's soundtrack performed by Munchen Radio Orchestra, Bavarian Radio Choir, and the outstanding pan flutist Ulrich Herkenhoff under the direction of Morricone himself, recorded by Giovanni Morricone"
@Honarrvareh