🅱 به نام یزدان پاک
بیاد کوهنوردان بم
حال خونین دلان که گوید باز
خدایا کدامین روز قدر وصال را ندانستیم که چنین به شب فراق بی سحری مبتلایمان کردی؟. .
مدتی است آلاله نچیدیم
مدتی است آویشن ندیدیم
مدتی است با هم نلمیدیم
دیروقتی است با هم نپریدیم
دیرزمانی است صدایت نشنیدیم
ازخانه مدتی است با هم نگریختیم.
با تو هیچ در کوه ندویدیم
دانی که از غیر چه دیدیم و شنیدیم؟
و راستی چقدر در این چند سال خمیدیم.
اما امروز بدون شما آمدم تا به یادتان در بلندای "#هزار" جستجوگر طنین آواز مستانه شما از لابه لای صخره ها باشم تا اگر امیدی هست در ادامه گلگشتی غریبانه در" #جوپار و #لاله_زار" داشته باشم. ..
تا به یادتان آویشنی در "#گلچین" بچینم.
در بلندای "#علم شاه" صدایتان بزنم ،
و دمی کنار شقایقهای نجیب #دماوند بنشینم و از داغی که هر دو بر دل داریم #گپی بزنم....
و آمدم صورتم را نه در زیر آبشار" #سرندکوه"
بل در آبشار چشمم خیس کنم.
شاخه نرگسی از" #وروار "برایتان هدیه بیاورم بر مزارتان در دل کویر بکارم.
شبی در حصار " #همید" بر لب چشمه بخوابم؛
شاید در رویا بر فراز " #بونا" با تو ملاقاتی هرچند کوتاه داشته باشم.
به یاد جسم بی غسل تان تنی به آبشار" #هزار" بزنم ...
به یادتان کتری دود زده مان را در پهنای قله" #شیر" بار بگذارم و خط الراس پرشیب و فراز زندگیمان را تا آنسوی"#درمیان " ادامه دهم؛
و از آنجا به یادتان و با حسرت "#پاشکوه " را به نظاره بنشینم و قطره اشکی در غمت در آنسوی" #ژرژر" بریزم؛ تا اگر رخصت دهی با تو در " کوههای #مسجد " هم طناب شوم و تو حمایتم کنی....
آمدم تا جای پاهای استوارت را در "#خبر" ببوسم ...
در جایت بر دیوارهای #پناهگاه هزار که یادگار دستان پر توان توست تکیه کنم و به صعود فردا بیندیشم و از بوران نهراسم چرا که با تو #همنورد بوده ام .
آتشی بیفروزم و بیاد خنده های گذشته چشمی تر کنم و با خود گفتگویی ...
آمدم باز به یادت شمعی در " #تورنگ" روشن کنم و در خنکای" #بحرآسمان" دل سوخته ام را التیام بخشم ...
و آمدم با صدای بلند داد بزنم! محمود کجایی؟ پرویز ،عباس ،علیرضا، سهراب، حمید، مجید، علی، منصور ...کجایید؟
من که مینوشتم، دخترم آهسته می گفت:فاطی، شیوا، نینا ...کجایید؟
و چنانکه جوابم ندهید باز می گردم
در شهر ویرانم، در کوچه های نداشته شهرم ؛ در دشت خالی خانه های بی صاحب تان و در کنار بسترهای خونین تان در کنار قبورتان می نشینم و مانند مرغ سحر ناله سر میدهم!
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد...
دیگر بنفشه با باد بهاری برایمان نمی رقصد.
دیگر در سر شوری و در دل نوری نداریم.
همان نور افشانی آفتاب" #پنج_دی_ماه" ما را بس....
چقدر بی الهه ناز شدیم و دائما بدون اختیار زیر لب زمزمه می کنیم: شد خزان گلشن آشنائی ...
یاد آنروزی که بودی یارم و من مانده ام تنهای تنها ...
و باز آمدیم بگوئیم همانهایی که باقی مانده ایم جمع شدیم تا ادامه دهنده راهتان باشیم.
افتخارمان اینست که شما جلودارمان بودید ...
تقدیم به پیشکسوتان و بنیان گذاران ورزش کوهنوردی شهرستان بم :
زنده یادان
محمود اماندادی -
ناصر مدافع بهزادی-
پرویز تهمتن بهزادی -
روحتان شاد
راهتان پر رهرو
✍خاک راهتان "حسن دهدشتی"
دی ماه 84
🌹🥀
#هیات_کوهنوردی_و_صعودهای_ورزشی_بم
https://telegram.me/HeyatBam
بیاد کوهنوردان بم
حال خونین دلان که گوید باز
خدایا کدامین روز قدر وصال را ندانستیم که چنین به شب فراق بی سحری مبتلایمان کردی؟. .
مدتی است آلاله نچیدیم
مدتی است آویشن ندیدیم
مدتی است با هم نلمیدیم
دیروقتی است با هم نپریدیم
دیرزمانی است صدایت نشنیدیم
ازخانه مدتی است با هم نگریختیم.
با تو هیچ در کوه ندویدیم
دانی که از غیر چه دیدیم و شنیدیم؟
و راستی چقدر در این چند سال خمیدیم.
اما امروز بدون شما آمدم تا به یادتان در بلندای "#هزار" جستجوگر طنین آواز مستانه شما از لابه لای صخره ها باشم تا اگر امیدی هست در ادامه گلگشتی غریبانه در" #جوپار و #لاله_زار" داشته باشم. ..
تا به یادتان آویشنی در "#گلچین" بچینم.
در بلندای "#علم شاه" صدایتان بزنم ،
و دمی کنار شقایقهای نجیب #دماوند بنشینم و از داغی که هر دو بر دل داریم #گپی بزنم....
و آمدم صورتم را نه در زیر آبشار" #سرندکوه"
بل در آبشار چشمم خیس کنم.
شاخه نرگسی از" #وروار "برایتان هدیه بیاورم بر مزارتان در دل کویر بکارم.
شبی در حصار " #همید" بر لب چشمه بخوابم؛
شاید در رویا بر فراز " #بونا" با تو ملاقاتی هرچند کوتاه داشته باشم.
به یاد جسم بی غسل تان تنی به آبشار" #هزار" بزنم ...
به یادتان کتری دود زده مان را در پهنای قله" #شیر" بار بگذارم و خط الراس پرشیب و فراز زندگیمان را تا آنسوی"#درمیان " ادامه دهم؛
و از آنجا به یادتان و با حسرت "#پاشکوه " را به نظاره بنشینم و قطره اشکی در غمت در آنسوی" #ژرژر" بریزم؛ تا اگر رخصت دهی با تو در " کوههای #مسجد " هم طناب شوم و تو حمایتم کنی....
آمدم تا جای پاهای استوارت را در "#خبر" ببوسم ...
در جایت بر دیوارهای #پناهگاه هزار که یادگار دستان پر توان توست تکیه کنم و به صعود فردا بیندیشم و از بوران نهراسم چرا که با تو #همنورد بوده ام .
آتشی بیفروزم و بیاد خنده های گذشته چشمی تر کنم و با خود گفتگویی ...
آمدم باز به یادت شمعی در " #تورنگ" روشن کنم و در خنکای" #بحرآسمان" دل سوخته ام را التیام بخشم ...
و آمدم با صدای بلند داد بزنم! محمود کجایی؟ پرویز ،عباس ،علیرضا، سهراب، حمید، مجید، علی، منصور ...کجایید؟
من که مینوشتم، دخترم آهسته می گفت:فاطی، شیوا، نینا ...کجایید؟
و چنانکه جوابم ندهید باز می گردم
در شهر ویرانم، در کوچه های نداشته شهرم ؛ در دشت خالی خانه های بی صاحب تان و در کنار بسترهای خونین تان در کنار قبورتان می نشینم و مانند مرغ سحر ناله سر میدهم!
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد...
دیگر بنفشه با باد بهاری برایمان نمی رقصد.
دیگر در سر شوری و در دل نوری نداریم.
همان نور افشانی آفتاب" #پنج_دی_ماه" ما را بس....
چقدر بی الهه ناز شدیم و دائما بدون اختیار زیر لب زمزمه می کنیم: شد خزان گلشن آشنائی ...
یاد آنروزی که بودی یارم و من مانده ام تنهای تنها ...
و باز آمدیم بگوئیم همانهایی که باقی مانده ایم جمع شدیم تا ادامه دهنده راهتان باشیم.
افتخارمان اینست که شما جلودارمان بودید ...
تقدیم به پیشکسوتان و بنیان گذاران ورزش کوهنوردی شهرستان بم :
زنده یادان
محمود اماندادی -
ناصر مدافع بهزادی-
پرویز تهمتن بهزادی -
روحتان شاد
راهتان پر رهرو
✍خاک راهتان "حسن دهدشتی"
دی ماه 84
🌹🥀
#هیات_کوهنوردی_و_صعودهای_ورزشی_بم
https://telegram.me/HeyatBam
Forwarded from هیآت کوهنوردی و صعودهای ورزشی بم (شکوه)
🅱 به نام یزدان پاک
بیاد کوهنوردان بم
حال خونین دلان که گوید باز
خدایا کدامین روز قدر وصال را ندانستیم که چنین به شب فراق بی سحری مبتلایمان کردی؟. .
مدتی است آلاله نچیدیم
مدتی است آویشن ندیدیم
مدتی است با هم نلمیدیم
دیروقتی است با هم نپریدیم
دیرزمانی است صدایت نشنیدیم
ازخانه مدتی است با هم نگریختیم.
با تو هیچ در کوه ندویدیم
دانی که از غیر چه دیدیم و شنیدیم؟
و راستی چقدر در این چند سال خمیدیم.
اما امروز بدون شما آمدم تا به یادتان در بلندای "#هزار" جستجوگر طنین آواز مستانه شما از لابه لای صخره ها باشم تا اگر امیدی هست در ادامه گلگشتی غریبانه در" #جوپار و #لاله_زار" داشته باشم. ..
تا به یادتان آویشنی در "#گلچین" بچینم.
در بلندای "#علم شاه" صدایتان بزنم ،
و دمی کنار شقایقهای نجیب #دماوند بنشینم و از داغی که هر دو بر دل داریم #گپی بزنم....
و آمدم صورتم را نه در زیر آبشار" #سرندکوه"
بل در آبشار چشمم خیس کنم.
شاخه نرگسی از" #وروار "برایتان هدیه بیاورم بر مزارتان در دل کویر بکارم.
شبی در حصار " #همید" بر لب چشمه بخوابم؛
شاید در رویا بر فراز " #بونا" با تو ملاقاتی هرچند کوتاه داشته باشم.
به یاد جسم بی غسل تان تنی به آبشار" #هزار" بزنم ...
به یادتان کتری دود زده مان را در پهنای قله" #شیر" بار بگذارم و خط الراس پرشیب و فراز زندگیمان را تا آنسوی"#درمیان " ادامه دهم؛
و از آنجا به یادتان و با حسرت "#پاشکوه " را به نظاره بنشینم و قطره اشکی در غمت در آنسوی" #ژرژر" بریزم؛ تا اگر رخصت دهی با تو در " کوههای #مسجد " هم طناب شوم و تو حمایتم کنی....
آمدم تا جای پاهای استوارت را در "#خبر" ببوسم ...
در جایت بر دیوارهای #پناهگاه هزار که یادگار دستان پر توان توست تکیه کنم و به صعود فردا بیندیشم و از بوران نهراسم چرا که با تو #همنورد بوده ام .
آتشی بیفروزم و بیاد خنده های گذشته چشمی تر کنم و با خود گفتگویی ...
آمدم باز به یادت شمعی در " #تورنگ" روشن کنم و در خنکای" #بحرآسمان" دل سوخته ام را التیام بخشم ...
و آمدم با صدای بلند داد بزنم! محمود کجایی؟ پرویز ،عباس ،علیرضا، سهراب، حمید، مجید، علی، منصور ...کجایید؟
من که مینوشتم، دخترم آهسته می گفت:فاطی، شیوا، نینا ...کجایید؟
و چنانکه جوابم ندهید باز می گردم
در شهر ویرانم، در کوچه های نداشته شهرم ؛ در دشت خالی خانه های بی صاحب تان و در کنار بسترهای خونین تان در کنار قبورتان می نشینم و مانند مرغ سحر ناله سر میدهم!
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد...
دیگر بنفشه با باد بهاری برایمان نمی رقصد.
دیگر در سر شوری و در دل نوری نداریم.
همان نور افشانی آفتاب" #پنج_دی_ماه" ما را بس....
چقدر بی الهه ناز شدیم و دائما بدون اختیار زیر لب زمزمه می کنیم: شد خزان گلشن آشنائی ...
یاد آنروزی که بودی یارم و من مانده ام تنهای تنها ...
و باز آمدیم بگوئیم همانهایی که باقی مانده ایم جمع شدیم تا ادامه دهنده راهتان باشیم.
افتخارمان اینست که شما جلودارمان بودید ...
تقدیم به پیشکسوتان و بنیان گذاران ورزش کوهنوردی شهرستان بم :
زنده یادان
محمود اماندادی -
ناصر مدافع بهزادی-
پرویز تهمتن بهزادی -
روحتان شاد
راهتان پر رهرو
✍خاک راهتان "حسن دهدشتی"
دی ماه 84
🌹🥀
#هیات_کوهنوردی_و_صعودهای_ورزشی_بم
https://telegram.me/HeyatBam
بیاد کوهنوردان بم
حال خونین دلان که گوید باز
خدایا کدامین روز قدر وصال را ندانستیم که چنین به شب فراق بی سحری مبتلایمان کردی؟. .
مدتی است آلاله نچیدیم
مدتی است آویشن ندیدیم
مدتی است با هم نلمیدیم
دیروقتی است با هم نپریدیم
دیرزمانی است صدایت نشنیدیم
ازخانه مدتی است با هم نگریختیم.
با تو هیچ در کوه ندویدیم
دانی که از غیر چه دیدیم و شنیدیم؟
و راستی چقدر در این چند سال خمیدیم.
اما امروز بدون شما آمدم تا به یادتان در بلندای "#هزار" جستجوگر طنین آواز مستانه شما از لابه لای صخره ها باشم تا اگر امیدی هست در ادامه گلگشتی غریبانه در" #جوپار و #لاله_زار" داشته باشم. ..
تا به یادتان آویشنی در "#گلچین" بچینم.
در بلندای "#علم شاه" صدایتان بزنم ،
و دمی کنار شقایقهای نجیب #دماوند بنشینم و از داغی که هر دو بر دل داریم #گپی بزنم....
و آمدم صورتم را نه در زیر آبشار" #سرندکوه"
بل در آبشار چشمم خیس کنم.
شاخه نرگسی از" #وروار "برایتان هدیه بیاورم بر مزارتان در دل کویر بکارم.
شبی در حصار " #همید" بر لب چشمه بخوابم؛
شاید در رویا بر فراز " #بونا" با تو ملاقاتی هرچند کوتاه داشته باشم.
به یاد جسم بی غسل تان تنی به آبشار" #هزار" بزنم ...
به یادتان کتری دود زده مان را در پهنای قله" #شیر" بار بگذارم و خط الراس پرشیب و فراز زندگیمان را تا آنسوی"#درمیان " ادامه دهم؛
و از آنجا به یادتان و با حسرت "#پاشکوه " را به نظاره بنشینم و قطره اشکی در غمت در آنسوی" #ژرژر" بریزم؛ تا اگر رخصت دهی با تو در " کوههای #مسجد " هم طناب شوم و تو حمایتم کنی....
آمدم تا جای پاهای استوارت را در "#خبر" ببوسم ...
در جایت بر دیوارهای #پناهگاه هزار که یادگار دستان پر توان توست تکیه کنم و به صعود فردا بیندیشم و از بوران نهراسم چرا که با تو #همنورد بوده ام .
آتشی بیفروزم و بیاد خنده های گذشته چشمی تر کنم و با خود گفتگویی ...
آمدم باز به یادت شمعی در " #تورنگ" روشن کنم و در خنکای" #بحرآسمان" دل سوخته ام را التیام بخشم ...
و آمدم با صدای بلند داد بزنم! محمود کجایی؟ پرویز ،عباس ،علیرضا، سهراب، حمید، مجید، علی، منصور ...کجایید؟
من که مینوشتم، دخترم آهسته می گفت:فاطی، شیوا، نینا ...کجایید؟
و چنانکه جوابم ندهید باز می گردم
در شهر ویرانم، در کوچه های نداشته شهرم ؛ در دشت خالی خانه های بی صاحب تان و در کنار بسترهای خونین تان در کنار قبورتان می نشینم و مانند مرغ سحر ناله سر میدهم!
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد...
دیگر بنفشه با باد بهاری برایمان نمی رقصد.
دیگر در سر شوری و در دل نوری نداریم.
همان نور افشانی آفتاب" #پنج_دی_ماه" ما را بس....
چقدر بی الهه ناز شدیم و دائما بدون اختیار زیر لب زمزمه می کنیم: شد خزان گلشن آشنائی ...
یاد آنروزی که بودی یارم و من مانده ام تنهای تنها ...
و باز آمدیم بگوئیم همانهایی که باقی مانده ایم جمع شدیم تا ادامه دهنده راهتان باشیم.
افتخارمان اینست که شما جلودارمان بودید ...
تقدیم به پیشکسوتان و بنیان گذاران ورزش کوهنوردی شهرستان بم :
زنده یادان
محمود اماندادی -
ناصر مدافع بهزادی-
پرویز تهمتن بهزادی -
روحتان شاد
راهتان پر رهرو
✍خاک راهتان "حسن دهدشتی"
دی ماه 84
🌹🥀
#هیات_کوهنوردی_و_صعودهای_ورزشی_بم
https://telegram.me/HeyatBam
Forwarded from هیآت کوهنوردی و صعودهای ورزشی بم (شکوه)
🅱 به نام یزدان پاک
بیاد کوهنوردان بم
حال خونین دلان که گوید باز
خدایا کدامین روز قدر وصال را ندانستیم که چنین به شب فراق بی سحری مبتلایمان کردی؟. .
مدتی است آلاله نچیدیم
مدتی است آویشن ندیدیم
مدتی است با هم نلمیدیم
دیروقتی است با هم نپریدیم
دیرزمانی است صدایت نشنیدیم
ازخانه مدتی است با هم نگریختیم.
با تو هیچ در کوه ندویدیم
دانی که از غیر چه دیدیم و شنیدیم؟
و راستی چقدر در این چند سال خمیدیم.
اما امروز بدون شما آمدم تا به یادتان در بلندای "#هزار" جستجوگر طنین آواز مستانه شما از لابه لای صخره ها باشم تا اگر امیدی هست در ادامه گلگشتی غریبانه در" #جوپار و #لاله_زار" داشته باشم. ..
تا به یادتان آویشنی در "#گلچین" بچینم.
در بلندای "#علم شاه" صدایتان بزنم ،
و دمی کنار شقایقهای نجیب #دماوند بنشینم و از داغی که هر دو بر دل داریم #گپی بزنم....
و آمدم صورتم را نه در زیر آبشار" #سرندکوه"
بل در آبشار چشمم خیس کنم.
شاخه نرگسی از" #وروار "برایتان هدیه بیاورم بر مزارتان در دل کویر بکارم.
شبی در حصار " #همید" بر لب چشمه بخوابم؛
شاید در رویا بر فراز " #بونا" با تو ملاقاتی هرچند کوتاه داشته باشم.
به یاد جسم بی غسل تان تنی به آبشار" #هزار" بزنم ...
به یادتان کتری دود زده مان را در پهنای قله" #شیر" بار بگذارم و خط الراس پرشیب و فراز زندگیمان را تا آنسوی"#درمیان " ادامه دهم؛
و از آنجا به یادتان و با حسرت "#پاشکوه " را به نظاره بنشینم و قطره اشکی در غمت در آنسوی" #ژرژر" بریزم؛ تا اگر رخصت دهی با تو در " کوههای #مسجد " هم طناب شوم و تو حمایتم کنی....
آمدم تا جای پاهای استوارت را در "#خبر" ببوسم ...
در جایت بر دیوارهای #پناهگاه هزار که یادگار دستان پر توان توست تکیه کنم و به صعود فردا بیندیشم و از بوران نهراسم چرا که با تو #همنورد بوده ام .
آتشی بیفروزم و بیاد خنده های گذشته چشمی تر کنم و با خود گفتگویی ...
آمدم باز به یادت شمعی در " #تورنگ" روشن کنم و در خنکای" #بحرآسمان" دل سوخته ام را التیام بخشم ...
و آمدم با صدای بلند داد بزنم! محمود کجایی؟ پرویز ،عباس ،علیرضا، سهراب، حمید، مجید، علی، منصور ...کجایید؟
من که مینوشتم، دخترم آهسته می گفت:فاطی، شیوا، نینا ...کجایید؟
و چنانکه جوابم ندهید باز می گردم
در شهر ویرانم، در کوچه های نداشته شهرم ؛ در دشت خالی خانه های بی صاحب تان و در کنار بسترهای خونین تان در کنار قبورتان می نشینم و مانند مرغ سحر ناله سر میدهم!
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد...
دیگر بنفشه با باد بهاری برایمان نمی رقصد.
دیگر در سر شوری و در دل نوری نداریم.
همان نور افشانی آفتاب" #پنج_دی_ماه" ما را بس....
چقدر بی الهه ناز شدیم و دائما بدون اختیار زیر لب زمزمه می کنیم: شد خزان گلشن آشنائی ...
یاد آنروزی که بودی یارم و من مانده ام تنهای تنها ...
و باز آمدیم بگوئیم همانهایی که باقی مانده ایم جمع شدیم تا ادامه دهنده راهتان باشیم.
افتخارمان اینست که شما جلودارمان بودید ...
تقدیم به پیشکسوتان و بنیان گذاران ورزش کوهنوردی شهرستان بم :
زنده یادان
محمود اماندادی -
ناصر مدافع بهزادی-
پرویز تهمتن بهزادی -
روحتان شاد
راهتان پر رهرو
✍خاک راهتان "حسن دهدشتی"
دی ماه 84
🌹🥀
#هیات_کوهنوردی_و_صعودهای_ورزشی_بم
https://telegram.me/HeyatBam
بیاد کوهنوردان بم
حال خونین دلان که گوید باز
خدایا کدامین روز قدر وصال را ندانستیم که چنین به شب فراق بی سحری مبتلایمان کردی؟. .
مدتی است آلاله نچیدیم
مدتی است آویشن ندیدیم
مدتی است با هم نلمیدیم
دیروقتی است با هم نپریدیم
دیرزمانی است صدایت نشنیدیم
ازخانه مدتی است با هم نگریختیم.
با تو هیچ در کوه ندویدیم
دانی که از غیر چه دیدیم و شنیدیم؟
و راستی چقدر در این چند سال خمیدیم.
اما امروز بدون شما آمدم تا به یادتان در بلندای "#هزار" جستجوگر طنین آواز مستانه شما از لابه لای صخره ها باشم تا اگر امیدی هست در ادامه گلگشتی غریبانه در" #جوپار و #لاله_زار" داشته باشم. ..
تا به یادتان آویشنی در "#گلچین" بچینم.
در بلندای "#علم شاه" صدایتان بزنم ،
و دمی کنار شقایقهای نجیب #دماوند بنشینم و از داغی که هر دو بر دل داریم #گپی بزنم....
و آمدم صورتم را نه در زیر آبشار" #سرندکوه"
بل در آبشار چشمم خیس کنم.
شاخه نرگسی از" #وروار "برایتان هدیه بیاورم بر مزارتان در دل کویر بکارم.
شبی در حصار " #همید" بر لب چشمه بخوابم؛
شاید در رویا بر فراز " #بونا" با تو ملاقاتی هرچند کوتاه داشته باشم.
به یاد جسم بی غسل تان تنی به آبشار" #هزار" بزنم ...
به یادتان کتری دود زده مان را در پهنای قله" #شیر" بار بگذارم و خط الراس پرشیب و فراز زندگیمان را تا آنسوی"#درمیان " ادامه دهم؛
و از آنجا به یادتان و با حسرت "#پاشکوه " را به نظاره بنشینم و قطره اشکی در غمت در آنسوی" #ژرژر" بریزم؛ تا اگر رخصت دهی با تو در " کوههای #مسجد " هم طناب شوم و تو حمایتم کنی....
آمدم تا جای پاهای استوارت را در "#خبر" ببوسم ...
در جایت بر دیوارهای #پناهگاه هزار که یادگار دستان پر توان توست تکیه کنم و به صعود فردا بیندیشم و از بوران نهراسم چرا که با تو #همنورد بوده ام .
آتشی بیفروزم و بیاد خنده های گذشته چشمی تر کنم و با خود گفتگویی ...
آمدم باز به یادت شمعی در " #تورنگ" روشن کنم و در خنکای" #بحرآسمان" دل سوخته ام را التیام بخشم ...
و آمدم با صدای بلند داد بزنم! محمود کجایی؟ پرویز ،عباس ،علیرضا، سهراب، حمید، مجید، علی، منصور ...کجایید؟
من که مینوشتم، دخترم آهسته می گفت:فاطی، شیوا، نینا ...کجایید؟
و چنانکه جوابم ندهید باز می گردم
در شهر ویرانم، در کوچه های نداشته شهرم ؛ در دشت خالی خانه های بی صاحب تان و در کنار بسترهای خونین تان در کنار قبورتان می نشینم و مانند مرغ سحر ناله سر میدهم!
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد...
دیگر بنفشه با باد بهاری برایمان نمی رقصد.
دیگر در سر شوری و در دل نوری نداریم.
همان نور افشانی آفتاب" #پنج_دی_ماه" ما را بس....
چقدر بی الهه ناز شدیم و دائما بدون اختیار زیر لب زمزمه می کنیم: شد خزان گلشن آشنائی ...
یاد آنروزی که بودی یارم و من مانده ام تنهای تنها ...
و باز آمدیم بگوئیم همانهایی که باقی مانده ایم جمع شدیم تا ادامه دهنده راهتان باشیم.
افتخارمان اینست که شما جلودارمان بودید ...
تقدیم به پیشکسوتان و بنیان گذاران ورزش کوهنوردی شهرستان بم :
زنده یادان
محمود اماندادی -
ناصر مدافع بهزادی-
پرویز تهمتن بهزادی -
روحتان شاد
راهتان پر رهرو
✍خاک راهتان "حسن دهدشتی"
دی ماه 84
🌹🥀
#هیات_کوهنوردی_و_صعودهای_ورزشی_بم
https://telegram.me/HeyatBam
🅱 📢 #گلچین_طلایی
👈 از برنامه 966 _ گنجِ حضور
🔷 آیا شما هنوز در خوابید؟ صبح شما نرسیده؟ و این دعوت عمومی را نشنیدید؟
🔷 ما الآن در یک وضعیتی زندگی میکنیم که اسمش خوابیدن در ذهن است.
🔶 آیا در خوابِ همانیدگیها فرو رفتهایم؟
🔶 جمعاً باید بیدار بشویم.
🔷 فقط باید با بیداری خودت، با ارتعاش خودت دیگران را هم بیدار کنی.
🔷 فضاگشایی راهش نرم شدن، عدم مقاومت، و تسلیم است.
🔶 دست به دست هم دهیم
🔶 این همه ادیان که تبدیل به مذهب شدند در نتیجه با هم اختلاف دارند و در ستیزه هستند.
🔷 هیچ فرقی نمیکند چه دینی داریم، باید به هم کمک کنیم.
🔷 آن چیزی را که بزرگانی مثل مولانا گفتهاند در جهان پخش کنیم.
🔶 باورها با همدیگر فرق دارند ولی ما باور نیستیم.
🔶 اگر بخواهیم واقعاً زمین را نجات بدهیم.
🔷 باورهای سیاسی، اجتماعی، شخصی، مذهبی، مهم نیست.
🔷 همه را تقلید بر باد میدهد.
🔶 هرچه به مرکزمان میآید آفل و گذرا است.
🔶 زنده شدن به زندگی و گنج درون
🔷 بر رفتهها غمگین مباش.
🔶 مقام، قدرت سیاسی، یا هر قدرت دیگر، و هرچیزی که ذهن نشان میدهد رفتنی است.
🔶 هرچبزی که بیاید مرکزتان شما را بدبخت میکند. مرکز دلتان را خالی کنید تا نور خدا بتابد..
🔷 هر بدحالی بهخاطر حرص و شهوت یک چیزی در بیرون است.
پرویز شهبازی
🌈💦🕊
👈 از برنامه 966 _ گنجِ حضور
🔷 آیا شما هنوز در خوابید؟ صبح شما نرسیده؟ و این دعوت عمومی را نشنیدید؟
🔷 ما الآن در یک وضعیتی زندگی میکنیم که اسمش خوابیدن در ذهن است.
🔶 آیا در خوابِ همانیدگیها فرو رفتهایم؟
🔶 جمعاً باید بیدار بشویم.
🔷 فقط باید با بیداری خودت، با ارتعاش خودت دیگران را هم بیدار کنی.
🔷 فضاگشایی راهش نرم شدن، عدم مقاومت، و تسلیم است.
🔶 دست به دست هم دهیم
🔶 این همه ادیان که تبدیل به مذهب شدند در نتیجه با هم اختلاف دارند و در ستیزه هستند.
🔷 هیچ فرقی نمیکند چه دینی داریم، باید به هم کمک کنیم.
🔷 آن چیزی را که بزرگانی مثل مولانا گفتهاند در جهان پخش کنیم.
🔶 باورها با همدیگر فرق دارند ولی ما باور نیستیم.
🔶 اگر بخواهیم واقعاً زمین را نجات بدهیم.
🔷 باورهای سیاسی، اجتماعی، شخصی، مذهبی، مهم نیست.
🔷 همه را تقلید بر باد میدهد.
🔶 هرچه به مرکزمان میآید آفل و گذرا است.
🔶 زنده شدن به زندگی و گنج درون
🔷 بر رفتهها غمگین مباش.
🔶 مقام، قدرت سیاسی، یا هر قدرت دیگر، و هرچیزی که ذهن نشان میدهد رفتنی است.
🔶 هرچبزی که بیاید مرکزتان شما را بدبخت میکند. مرکز دلتان را خالی کنید تا نور خدا بتابد..
🔷 هر بدحالی بهخاطر حرص و شهوت یک چیزی در بیرون است.
پرویز شهبازی
🌈💦🕊