Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
با #شاعران_شيداى_شمال
#گفتگوهاى_فردوس_كيوان
بداهه سرايى هاى #فردوس_حاجیان و #كيوان_ملكى
همراه با بداهه اى از #الهام_قريشى شاعر جوان مازندرانى
به مناسبت ٢١/آبان/٩٦ زادروز #نيما
🗒🖊🏛🕊
همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال
آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ
👇🗒🖊🏛🕊
دکتر فردوس
خداوند مهرت را
از سر ما نگیرد
تو برادر من و
آفتابی
از تو آموختیم مهربانی را
صلح را
دوستی را
"كيوان ملكى"
🗒🖊🏛🕊
با من سخن بگو كيوان
"خيابان نيما"هنوز
پر از "هياهو" ست
در زادگاه "نيما"
اما
سكوت "معنا دارى "ست
پرنده اى هم پر نمى زند
حتى "*داروك" هم
حنجره اش "زخمى"است
تو اما همچون "دوره گردى"
عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز
دوره گردانى "كولى" وَش
را به زادگاه اش بردى
نى زدند و
هى كف زدند و
سوت كشيدند و
هورااااااااا
و
"**چَكّه سما"راه انداختند
درست دو روز مانده به
بيست و يك ابان
"***يوش"
تاريخ دوباره اش را از
حنجره ى مردى از تبار
"****نائيج"
به تماشا نشست
و "*****حجت"
تنها راوى اين حكايت بود
آه چقدر دلم مى خواست
در جماعت آن كوليانى بودم
كه با تو در اتوبوس
از "شهر عشق"
به ديار نيما مى رفتند
و در هر پيچ و خم جاده
مى خواندند:
" مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب..."
اين جا اما
مردى در انتهاى جاده
"بر درِ دهكده مردى تنها"
"كوله بارش بر دوش"
از "صلح" و "مهربانى"
مى گويد
خانه اش
درست در ميانه ى خيابانى است
كه به نام "نيما"ست
من آن "كولى" دوره گردِ
همين حوالى ام
با من غريبگى مكن كيوان!
بيا دوباره
اينستاگرام هايمان را
پر كنيم از "هياهو"
خدا را چه ديدى؟
شايد خبر به گوشُ
"******شراگيم"
رسيد
و
"*******عاليه خانم"
هم
همين پنج شنبه اى كه
در پيش روست
براى مان آش نذرى پُخت
بداهه اى همراه با
شاعران #شهر_عشق
#قائمشهر
به ياد نيماى بزرگ
"فردوس حاجيان"
ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠
يك روز مانده به زادروز نيما
🗒🖊🏛🕊
وای چه زیبا دکتر جان
عالی سرودی
اشکم رو درآوردی
"كيوان"
🗒🖊🏛🕊
فردوس شاعر
تو در کوچه نیما بمان
بخوان
********"ری را"
صدا می آید امشب"
از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد
و مثل نیما
به زبان
*********"تیرنگ "
با مداد
"**********افرا "
به نستعلیق بنویس
"دنیا خانه من است"
كيوان
🗒🖊🏛🕊
سلام
پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما
صبح های جمعه با صدای تو
بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد
کنارت
آن مرد در باران می آمد
و سارا انار داشت
قایقی ساختی
به آسمانی انداختی
که تا "یوش"لنگر گاهش بود
که با تو کلمات شکل شعر بود
نمى دانم
چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است
و "ری را" آواز می خواند
صبح جمعه است
بوی آش "عالیه" مى اید
و مرغکی در دور
شعر نویی مى خواند
الهام قريشى
🗒🖊🏛🕊
*قورباغه درختى
**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن
***زادگاه نيما
****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام
***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى
******نام فرزند نيما
******* نام همسر مرحوم نيما
********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار
*********نام پرنده اى زيبا
**********اشاره به افراكتى زادگاه فردوس حاجيان و نيز نام درخت افرا
🗒🖊🏛🕊
#شعر_فردوس
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
#هواداران_فردوس_حاجيان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
#گفتگوهاى_فردوس_كيوان
بداهه سرايى هاى #فردوس_حاجیان و #كيوان_ملكى
همراه با بداهه اى از #الهام_قريشى شاعر جوان مازندرانى
به مناسبت ٢١/آبان/٩٦ زادروز #نيما
🗒🖊🏛🕊
همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال
آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ
👇🗒🖊🏛🕊
دکتر فردوس
خداوند مهرت را
از سر ما نگیرد
تو برادر من و
آفتابی
از تو آموختیم مهربانی را
صلح را
دوستی را
"كيوان ملكى"
🗒🖊🏛🕊
با من سخن بگو كيوان
"خيابان نيما"هنوز
پر از "هياهو" ست
در زادگاه "نيما"
اما
سكوت "معنا دارى "ست
پرنده اى هم پر نمى زند
حتى "*داروك" هم
حنجره اش "زخمى"است
تو اما همچون "دوره گردى"
عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز
دوره گردانى "كولى" وَش
را به زادگاه اش بردى
نى زدند و
هى كف زدند و
سوت كشيدند و
هورااااااااا
و
"**چَكّه سما"راه انداختند
درست دو روز مانده به
بيست و يك ابان
"***يوش"
تاريخ دوباره اش را از
حنجره ى مردى از تبار
"****نائيج"
به تماشا نشست
و "*****حجت"
تنها راوى اين حكايت بود
آه چقدر دلم مى خواست
در جماعت آن كوليانى بودم
كه با تو در اتوبوس
از "شهر عشق"
به ديار نيما مى رفتند
و در هر پيچ و خم جاده
مى خواندند:
" مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب..."
اين جا اما
مردى در انتهاى جاده
"بر درِ دهكده مردى تنها"
"كوله بارش بر دوش"
از "صلح" و "مهربانى"
مى گويد
خانه اش
درست در ميانه ى خيابانى است
كه به نام "نيما"ست
من آن "كولى" دوره گردِ
همين حوالى ام
با من غريبگى مكن كيوان!
بيا دوباره
اينستاگرام هايمان را
پر كنيم از "هياهو"
خدا را چه ديدى؟
شايد خبر به گوشُ
"******شراگيم"
رسيد
و
"*******عاليه خانم"
هم
همين پنج شنبه اى كه
در پيش روست
براى مان آش نذرى پُخت
بداهه اى همراه با
شاعران #شهر_عشق
#قائمشهر
به ياد نيماى بزرگ
"فردوس حاجيان"
ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠
يك روز مانده به زادروز نيما
🗒🖊🏛🕊
وای چه زیبا دکتر جان
عالی سرودی
اشکم رو درآوردی
"كيوان"
🗒🖊🏛🕊
فردوس شاعر
تو در کوچه نیما بمان
بخوان
********"ری را"
صدا می آید امشب"
از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد
و مثل نیما
به زبان
*********"تیرنگ "
با مداد
"**********افرا "
به نستعلیق بنویس
"دنیا خانه من است"
كيوان
🗒🖊🏛🕊
سلام
پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما
صبح های جمعه با صدای تو
بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد
کنارت
آن مرد در باران می آمد
و سارا انار داشت
قایقی ساختی
به آسمانی انداختی
که تا "یوش"لنگر گاهش بود
که با تو کلمات شکل شعر بود
نمى دانم
چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است
و "ری را" آواز می خواند
صبح جمعه است
بوی آش "عالیه" مى اید
و مرغکی در دور
شعر نویی مى خواند
الهام قريشى
🗒🖊🏛🕊
*قورباغه درختى
**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن
***زادگاه نيما
****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام
***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى
******نام فرزند نيما
******* نام همسر مرحوم نيما
********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار
*********نام پرنده اى زيبا
**********اشاره به افراكتى زادگاه فردوس حاجيان و نيز نام درخت افرا
🗒🖊🏛🕊
#شعر_فردوس
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
#هواداران_فردوس_حاجيان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#آنيماى_ريرا و #آنيموس_نيما
يادداشتى متفاوت در باره ى "نيما"
🏛🗒🖊🗞🕊
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب
به چشم كس و ليك
غم اين خفته ى چند
خواب در چشم تَرَم مى شكند
نگران با من اِستاده سحر
صبح مى خواهد از من
كَز مبارك دمِ او آوَرم اين
قومِ به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر ليكن خارى
از رَهِ اين سفرم مى شكند
نازك آراى تنِ ساق گلى
كه به جانش كِشتم
و به جان دادمش آب
اى دريغا به برم مى شكند
دست ها مى سايم
تا درى بگشايم
بر عَبث مى پايم
كه به در كس آيد
در و ديوارِ به هم ريخته شان
بر سرم مى شكند
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
مانده پاى آبله از راه دراز
بر دم دهكده مردى تنها
كوله بارش بر دوش
دست او بر در،مى گويد با خود:
غمِ اين خفته ى چند
خواب در چشم ترم مى شكند.
🕊🗒🖊🗞🏛
#علی_اسفندیاری مشهور به
#نیما_یوشیج
در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ در دهکده ى #یوش #بلده از توابع #نور #مازندران به دنيا آمد
و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ در #شمیران تهران در گذشت.اين #شاعر معاصر مُلَقَّب به #پدر_شعر_نو ی فارسی و #بنیانگذار شعر نو فارسی است.وى با مجموعه تأثیرگذار #افسانه، که #مانیفست شعر نو فارسی بود، انقلاب شعرى به پا کرد و آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. وى بر بسيارى از شاعران تاثير گذاشت از جمله مهدی اخوان ثالث،فروغ فرخزاد، احمد شاملو و بسیاری ديگر كه خود ستون هاى شعر معاصر هستند.جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. اشعار مازندرانی وى با نام #روجا چاپ شدهاست.نیما با بهرهگیری از عناصر طبیعی با بیانی #رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته است.جمعى ارزش ادبى آثار وى را برابر با #سمبوليست هاى مطرح #اروپا مى دانند.گر چه نيما با مطالعه دقيق آثار شاعران اروپا خلاقانه از فنون شعر آنها بهره برد و با مهارت تمام نو آورِ شعر امروز شد.#افسونگرى است اين نيماى
بزرگ ...#نيماى_بزرگ #معلم بود و نيز دانش آموخته ى مدرسه ى عالی #سن_لويی بوده است. #ابراهيم_خان پدر نیما روش زندگی روستایی، ورزش هاى تیراندازی و اسب سواری را به وی آموخت. و او تا دوازده سالگی در زادگاهش، روستای یوش، به همراه مردم و تحت مراقبت و تربيت مادرش #اعظام_السلطنه در دل طبیعت زندگی کرد.و پس از تحصيلات مقدماتى در مكتب خانه راهى تهران شد..به باور من اگر تشويق معلم دلسوز و آگاهش #نظام_وفا در مدرسه #فرانسوى #سن_لويى نبود شايد به سمت شعر و شاعرى نمى رفت.او شعر جاودانه #افسانه را تقديم به معلم اش #نظام_وفا كرد.شايد اگر او نبود اين جوان تير اندازِ اسب سوارِ روستايى #چپگرا كه حالا ديگر #نيما_خان_يوشيج هم نام گرفته بود،در ادامه ى آن توفان هاى سهمگين حوادث سياسى_اجتماعى دوره نوجوانى اش نظير
#انقلاب_مشروطه #جنبش_جنگل
#جمهورى_سرخ_گيلان و ...مسير زندگيش به جهتى مى رفت كه در اوايل با اراده ى خود در همين مسير پا نهاده بود؛شايد در مسير برادرش #لادبن اين #تجدد_خواهى و حس مبارزه سبب
مى شد * #آنيماى_ريرا او را به #آنيموس_نيما پيوند بِزَنَد و او هم در دلِ جنگل گُم شود...گم شدنى بى بازگشت...و حالا ديگر #صداى_نيماى_گمشده در دلِ جنگل به گوش مى رسيد.تقدير چنين بود كه نيما به آن خواسته اش نرسد كه تصميم داشت بر اساس خواسته ى شخصى همراه #كوچك_جنگلى در مسير مبارزه برود و كشته شود.خواسته اى كه ترجمان اسمش #نيما يعنى نام یکی از #اسپهبدان #تبرستان و به معنی #کمان_بزرگ است.عده اى بر اين باورند كه شعر #مى_تراود_مهتاب با همان حال و هواى سياسى اجتماعى و به ويژه ماجراى برادرش #لادبن مناسبت دارد و عده اى ديگر رويكرد اجتماعى و عاطفى شعر را برجسته مى كنند.هر چه باشد استادِ #نماد و #نشانه بود اين "يَلِ اسب سوارِ تيراندازِ مازنى"،نيما با عاليه جهانگيرى ، دختر میرزا اسماعیل شيرازى ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج فرزندى به نام شراگيم است
*ری را به معنی زن می باشد . مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگلهای مازندران می شود.علاوه بر آن نيما بر اين باور بود كه اين بانوى زيبا شبى در دل جنگل گم مى شود و از آن پس نگهبان جنگل است و صدايش در گوش ها طنين انداز است..و نيز باور داشت نام پرنده اى است با صدايى محزون كه فقط شب بر روى آب مى رود و غذايش را شكار مى كند و روز اثرى از اين پرنده نيست و كسى هم پرنده را نديد
#فردوس_حاجیان
مازندران قائمشهر ٢١/آبان/١٣٩٦
🕊🗒🖊🗞🏛
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
كانال رسمى هوادارانِ
#فردوس_حاجیان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
يادداشتى متفاوت در باره ى "نيما"
🏛🗒🖊🗞🕊
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب
به چشم كس و ليك
غم اين خفته ى چند
خواب در چشم تَرَم مى شكند
نگران با من اِستاده سحر
صبح مى خواهد از من
كَز مبارك دمِ او آوَرم اين
قومِ به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر ليكن خارى
از رَهِ اين سفرم مى شكند
نازك آراى تنِ ساق گلى
كه به جانش كِشتم
و به جان دادمش آب
اى دريغا به برم مى شكند
دست ها مى سايم
تا درى بگشايم
بر عَبث مى پايم
كه به در كس آيد
در و ديوارِ به هم ريخته شان
بر سرم مى شكند
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
مانده پاى آبله از راه دراز
بر دم دهكده مردى تنها
كوله بارش بر دوش
دست او بر در،مى گويد با خود:
غمِ اين خفته ى چند
خواب در چشم ترم مى شكند.
🕊🗒🖊🗞🏛
#علی_اسفندیاری مشهور به
#نیما_یوشیج
در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ در دهکده ى #یوش #بلده از توابع #نور #مازندران به دنيا آمد
و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ در #شمیران تهران در گذشت.اين #شاعر معاصر مُلَقَّب به #پدر_شعر_نو ی فارسی و #بنیانگذار شعر نو فارسی است.وى با مجموعه تأثیرگذار #افسانه، که #مانیفست شعر نو فارسی بود، انقلاب شعرى به پا کرد و آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. وى بر بسيارى از شاعران تاثير گذاشت از جمله مهدی اخوان ثالث،فروغ فرخزاد، احمد شاملو و بسیاری ديگر كه خود ستون هاى شعر معاصر هستند.جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. اشعار مازندرانی وى با نام #روجا چاپ شدهاست.نیما با بهرهگیری از عناصر طبیعی با بیانی #رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته است.جمعى ارزش ادبى آثار وى را برابر با #سمبوليست هاى مطرح #اروپا مى دانند.گر چه نيما با مطالعه دقيق آثار شاعران اروپا خلاقانه از فنون شعر آنها بهره برد و با مهارت تمام نو آورِ شعر امروز شد.#افسونگرى است اين نيماى
بزرگ ...#نيماى_بزرگ #معلم بود و نيز دانش آموخته ى مدرسه ى عالی #سن_لويی بوده است. #ابراهيم_خان پدر نیما روش زندگی روستایی، ورزش هاى تیراندازی و اسب سواری را به وی آموخت. و او تا دوازده سالگی در زادگاهش، روستای یوش، به همراه مردم و تحت مراقبت و تربيت مادرش #اعظام_السلطنه در دل طبیعت زندگی کرد.و پس از تحصيلات مقدماتى در مكتب خانه راهى تهران شد..به باور من اگر تشويق معلم دلسوز و آگاهش #نظام_وفا در مدرسه #فرانسوى #سن_لويى نبود شايد به سمت شعر و شاعرى نمى رفت.او شعر جاودانه #افسانه را تقديم به معلم اش #نظام_وفا كرد.شايد اگر او نبود اين جوان تير اندازِ اسب سوارِ روستايى #چپگرا كه حالا ديگر #نيما_خان_يوشيج هم نام گرفته بود،در ادامه ى آن توفان هاى سهمگين حوادث سياسى_اجتماعى دوره نوجوانى اش نظير
#انقلاب_مشروطه #جنبش_جنگل
#جمهورى_سرخ_گيلان و ...مسير زندگيش به جهتى مى رفت كه در اوايل با اراده ى خود در همين مسير پا نهاده بود؛شايد در مسير برادرش #لادبن اين #تجدد_خواهى و حس مبارزه سبب
مى شد * #آنيماى_ريرا او را به #آنيموس_نيما پيوند بِزَنَد و او هم در دلِ جنگل گُم شود...گم شدنى بى بازگشت...و حالا ديگر #صداى_نيماى_گمشده در دلِ جنگل به گوش مى رسيد.تقدير چنين بود كه نيما به آن خواسته اش نرسد كه تصميم داشت بر اساس خواسته ى شخصى همراه #كوچك_جنگلى در مسير مبارزه برود و كشته شود.خواسته اى كه ترجمان اسمش #نيما يعنى نام یکی از #اسپهبدان #تبرستان و به معنی #کمان_بزرگ است.عده اى بر اين باورند كه شعر #مى_تراود_مهتاب با همان حال و هواى سياسى اجتماعى و به ويژه ماجراى برادرش #لادبن مناسبت دارد و عده اى ديگر رويكرد اجتماعى و عاطفى شعر را برجسته مى كنند.هر چه باشد استادِ #نماد و #نشانه بود اين "يَلِ اسب سوارِ تيراندازِ مازنى"،نيما با عاليه جهانگيرى ، دختر میرزا اسماعیل شيرازى ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج فرزندى به نام شراگيم است
*ری را به معنی زن می باشد . مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگلهای مازندران می شود.علاوه بر آن نيما بر اين باور بود كه اين بانوى زيبا شبى در دل جنگل گم مى شود و از آن پس نگهبان جنگل است و صدايش در گوش ها طنين انداز است..و نيز باور داشت نام پرنده اى است با صدايى محزون كه فقط شب بر روى آب مى رود و غذايش را شكار مى كند و روز اثرى از اين پرنده نيست و كسى هم پرنده را نديد
#فردوس_حاجیان
مازندران قائمشهر ٢١/آبان/١٣٩٦
🕊🗒🖊🗞🏛
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
كانال رسمى هوادارانِ
#فردوس_حاجیان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
با #شاعران_شيداى_شمال
#گفتگوهاى_فردوس_كيوان
بداهه سرايى هاى #فردوس_حاجیان و #كيوان_ملكى
همراه با بداهه اى از #الهام_قريشى شاعر جوان مازندرانى
به مناسبت ٢١/آبان/٩٦ زادروز #نيما
🗒🖊🏛🕊
همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال
آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ
👇🗒🖊🏛🕊
دکتر فردوس
خداوند مهرت را
از سر ما نگیرد
تو برادر من و
آفتابی
از تو آموختیم مهربانی را
صلح را
دوستی را
"كيوان ملكى"
🗒🖊🏛🕊
با من سخن بگو كيوان
"خيابان نيما"هنوز
پر از "هياهو" ست
در زادگاه "نيما"
اما
سكوت "معنا دارى "ست
پرنده اى هم پر نمى زند
حتى "*داروك" هم
حنجره اش "زخمى"است
تو اما همچون "دوره گردى"
عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز
دوره گردانى "كولى" وَش
را به زادگاه اش بردى
نى زدند و
هى كف زدند و
سوت كشيدند و
هورااااااااا
و
"**چَكّه سما"راه انداختند
درست دو روز مانده به
بيست و يك ابان
"***يوش"
تاريخ دوباره اش را از
حنجره ى مردى از تبار
"****نائيج"
به تماشا نشست
و "*****حجت"
تنها راوى اين حكايت بود
آه چقدر دلم مى خواست
در جماعت آن كوليانى بودم
كه با تو در اتوبوس
از "شهر عشق"
به ديار نيما مى رفتند
و در هر پيچ و خم جاده
مى خواندند:
" مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب..."
اين جا اما
مردى در انتهاى جاده
"بر درِ دهكده مردى تنها"
"كوله بارش بر دوش"
از "صلح" و "مهربانى"
مى گويد
خانه اش
درست در ميانه ى خيابانى است
كه به نام "نيما"ست
من آن "كولى" دوره گردِ
همين حوالى ام
با من غريبگى مكن كيوان!
بيا دوباره
اينستاگرام هايمان را
پر كنيم از "هياهو"
خدا را چه ديدى؟
شايد خبر به گوشُ
"******شراگيم"
رسيد
و
"*******عاليه خانم"
هم
همين پنج شنبه اى كه
در پيش روست
براى مان آش نذرى پُخت
بداهه اى همراه با
شاعران #شهر_عشق
#قائمشهر
به ياد نيماى بزرگ
"فردوس حاجيان"
ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠
يك روز مانده به زادروز نيما
🗒🖊🏛🕊
وای چه زیبا دکتر جان
عالی سرودی
اشکم رو درآوردی
"كيوان"
🗒🖊🏛🕊
فردوس شاعر
تو در کوچه نیما بمان
بخوان
********"ری را"
صدا می آید امشب"
از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد
و مثل نیما
به زبان
*********"تیرنگ "
با مداد
"**********افرا "
به نستعلیق بنویس
"دنیا خانه من است"
كيوان
🗒🖊🏛🕊
سلام
پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما
صبح های جمعه با صدای تو
بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد
کنارت
آن مرد در باران می آمد
و سارا انار داشت
قایقی ساختی
به آسمانی انداختی
که تا "یوش"لنگر گاهش بود
که با تو کلمات شکل شعر بود
نمى دانم
چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است
و "ری را" آواز می خواند
صبح جمعه است
بوی آش "عالیه" مى اید
و مرغکی در دور
شعر نویی مى خواند
الهام قريشى
🗒🖊🏛🕊
*قورباغه درختى
**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن
***زادگاه نيما
****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام
***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى
******نام فرزند نيما
******* نام همسر مرحوم نيما
********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار
*********نام پرنده اى زيبا
**********اشاره به افراكتى زادگاه فردوس حاجيان و نيز نام درخت افرا
🗒🖊🏛🕊
#شعر_فردوس
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
#هواداران_فردوس_حاجيان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
#گفتگوهاى_فردوس_كيوان
بداهه سرايى هاى #فردوس_حاجیان و #كيوان_ملكى
همراه با بداهه اى از #الهام_قريشى شاعر جوان مازندرانى
به مناسبت ٢١/آبان/٩٦ زادروز #نيما
🗒🖊🏛🕊
همه چيز از يك سپاس در گروه تلگرامى #انجمن_شاعران_شمال
آغاز شد يك حركت جمعى ساده براى پاسداشت #نيماى_بزرگ
👇🗒🖊🏛🕊
دکتر فردوس
خداوند مهرت را
از سر ما نگیرد
تو برادر من و
آفتابی
از تو آموختیم مهربانی را
صلح را
دوستی را
"كيوان ملكى"
🗒🖊🏛🕊
با من سخن بگو كيوان
"خيابان نيما"هنوز
پر از "هياهو" ست
در زادگاه "نيما"
اما
سكوت "معنا دارى "ست
پرنده اى هم پر نمى زند
حتى "*داروك" هم
حنجره اش "زخمى"است
تو اما همچون "دوره گردى"
عاشق همين "چاشت" گاهِ ديروز
دوره گردانى "كولى" وَش
را به زادگاه اش بردى
نى زدند و
هى كف زدند و
سوت كشيدند و
هورااااااااا
و
"**چَكّه سما"راه انداختند
درست دو روز مانده به
بيست و يك ابان
"***يوش"
تاريخ دوباره اش را از
حنجره ى مردى از تبار
"****نائيج"
به تماشا نشست
و "*****حجت"
تنها راوى اين حكايت بود
آه چقدر دلم مى خواست
در جماعت آن كوليانى بودم
كه با تو در اتوبوس
از "شهر عشق"
به ديار نيما مى رفتند
و در هر پيچ و خم جاده
مى خواندند:
" مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب..."
اين جا اما
مردى در انتهاى جاده
"بر درِ دهكده مردى تنها"
"كوله بارش بر دوش"
از "صلح" و "مهربانى"
مى گويد
خانه اش
درست در ميانه ى خيابانى است
كه به نام "نيما"ست
من آن "كولى" دوره گردِ
همين حوالى ام
با من غريبگى مكن كيوان!
بيا دوباره
اينستاگرام هايمان را
پر كنيم از "هياهو"
خدا را چه ديدى؟
شايد خبر به گوشُ
"******شراگيم"
رسيد
و
"*******عاليه خانم"
هم
همين پنج شنبه اى كه
در پيش روست
براى مان آش نذرى پُخت
بداهه اى همراه با
شاعران #شهر_عشق
#قائمشهر
به ياد نيماى بزرگ
"فردوس حاجيان"
ساعت:١٤ مورخه ٩٦/٨/٢٠
يك روز مانده به زادروز نيما
🗒🖊🏛🕊
وای چه زیبا دکتر جان
عالی سرودی
اشکم رو درآوردی
"كيوان"
🗒🖊🏛🕊
فردوس شاعر
تو در کوچه نیما بمان
بخوان
********"ری را"
صدا می آید امشب"
از گلویی که مهر را به شهرک الفبا برد
و مثل نیما
به زبان
*********"تیرنگ "
با مداد
"**********افرا "
به نستعلیق بنویس
"دنیا خانه من است"
كيوان
🗒🖊🏛🕊
سلام
پر رنگ ترین خاطرات کودکی ما
صبح های جمعه با صدای تو
بر تصویر تلویزیون اغاز مى شد
کنارت
آن مرد در باران می آمد
و سارا انار داشت
قایقی ساختی
به آسمانی انداختی
که تا "یوش"لنگر گاهش بود
که با تو کلمات شکل شعر بود
نمى دانم
چرا هر بار که صحبت واژه و کلمه است
و "ری را" آواز می خواند
صبح جمعه است
بوی آش "عالیه" مى اید
و مرغکی در دور
شعر نویی مى خواند
الهام قريشى
🗒🖊🏛🕊
*قورباغه درختى
**نوعى از سما و حركت آيينى مازنى با حركات موزون زيبا همراه با كف زدن متوازن
***زادگاه نيما
****نام تبار و قبيله اى در غرب مازندران و روستايى به همين نام
***** حجت نائيج شاعر و مورخ مازنى
******نام فرزند نيما
******* نام همسر مرحوم نيما
********در افسانه های کهن ایرانی"ری را"به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوشیار
*********نام پرنده اى زيبا
**********اشاره به افراكتى زادگاه فردوس حاجيان و نيز نام درخت افرا
🗒🖊🏛🕊
#شعر_فردوس
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
#هواداران_فردوس_حاجيان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#آنيماى_ريرا و #آنيموس_نيما
يادداشتى متفاوت در باره ى "نيما"
🏛🗒🖊🗞🕊
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب
به چشم كس و ليك
غم اين خفته ى چند
خواب در چشم تَرَم مى شكند
نگران با من اِستاده سحر
صبح مى خواهد از من
كَز مبارك دمِ او آوَرم اين
قومِ به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر ليكن خارى
از رَهِ اين سفرم مى شكند
نازك آراى تنِ ساق گلى
كه به جانش كِشتم
و به جان دادمش آب
اى دريغا به برم مى شكند
دست ها مى سايم
تا درى بگشايم
بر عَبث مى پايم
كه به در كس آيد
در و ديوارِ به هم ريخته شان
بر سرم مى شكند
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
مانده پاى آبله از راه دراز
بر دم دهكده مردى تنها
كوله بارش بر دوش
دست او بر در،مى گويد با خود:
غمِ اين خفته ى چند
خواب در چشم ترم مى شكند.
🕊🗒🖊🗞🏛
#علی_اسفندیاری مشهور به
#نیما_یوشیج
در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ در دهکده ى #یوش #بلده از توابع #نور #مازندران به دنيا آمد
و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ در #شمیران تهران در گذشت.اين #شاعر معاصر مُلَقَّب به #پدر_شعر_نو ی فارسی و #بنیانگذار شعر نو فارسی است.وى با مجموعه تأثیرگذار #افسانه، که #مانیفست شعر نو فارسی بود، انقلاب شعرى به پا کرد و آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. وى بر بسيارى از شاعران تاثير گذاشت از جمله مهدی اخوان ثالث،فروغ فرخزاد، احمد شاملو و بسیاری ديگر كه خود ستون هاى شعر معاصر هستند.جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. اشعار مازندرانی وى با نام #روجا چاپ شدهاست.نیما با بهرهگیری از عناصر طبیعی با بیانی #رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته است.جمعى ارزش ادبى آثار وى را برابر با #سمبوليست هاى مطرح #اروپا مى دانند.گر چه نيما با مطالعه دقيق آثار شاعران اروپا خلاقانه از فنون شعر آنها بهره برد و با مهارت تمام نو آورِ شعر امروز شد.#افسونگرى است اين نيماى
بزرگ ...#نيماى_بزرگ #معلم بود و نيز دانش آموخته ى مدرسه ى عالی #سن_لويی بوده است. #ابراهيم_خان پدر نیما روش زندگی روستایی، ورزش هاى تیراندازی و اسب سواری را به وی آموخت. و او تا دوازده سالگی در زادگاهش، روستای یوش، به همراه مردم و تحت مراقبت و تربيت مادرش #اعظام_السلطنه در دل طبیعت زندگی کرد.و پس از تحصيلات مقدماتى در مكتب خانه راهى تهران شد..به باور من اگر تشويق معلم دلسوز و آگاهش #نظام_وفا در مدرسه #فرانسوى #سن_لويى نبود شايد به سمت شعر و شاعرى نمى رفت.او شعر جاودانه #افسانه را تقديم به معلم اش #نظام_وفا كرد.شايد اگر او نبود اين جوان تير اندازِ اسب سوارِ روستايى #چپگرا كه حالا ديگر #نيما_خان_يوشيج هم نام گرفته بود،در ادامه ى آن توفان هاى سهمگين حوادث سياسى_اجتماعى دوره نوجوانى اش نظير
#انقلاب_مشروطه #جنبش_جنگل
#جمهورى_سرخ_گيلان و ...مسير زندگيش به جهتى مى رفت كه در اوايل با اراده ى خود در همين مسير پا نهاده بود؛شايد در مسير برادرش #لادبن اين #تجدد_خواهى و حس مبارزه سبب
مى شد * #آنيماى_ريرا او را به #آنيموس_نيما پيوند بِزَنَد و او هم در دلِ جنگل گُم شود...گم شدنى بى بازگشت...و حالا ديگر #صداى_نيماى_گمشده در دلِ جنگل به گوش مى رسيد.تقدير چنين بود كه نيما به آن خواسته اش نرسد كه تصميم داشت بر اساس خواسته ى شخصى همراه #كوچك_جنگلى در مسير مبارزه برود و كشته شود.خواسته اى كه ترجمان اسمش #نيما يعنى نام یکی از #اسپهبدان #تبرستان و به معنی #کمان_بزرگ است.عده اى بر اين باورند كه شعر #مى_تراود_مهتاب با همان حال و هواى سياسى اجتماعى و به ويژه ماجراى برادرش #لادبن مناسبت دارد و عده اى ديگر رويكرد اجتماعى و عاطفى شعر را برجسته مى كنند.هر چه باشد استادِ #نماد و #نشانه بود اين "يَلِ اسب سوارِ تيراندازِ مازنى"،نيما با عاليه جهانگيرى ، دختر میرزا اسماعیل شيرازى ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج فرزندى به نام شراگيم است
*ری را به معنی زن می باشد . مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگلهای مازندران می شود.علاوه بر آن نيما بر اين باور بود كه اين بانوى زيبا شبى در دل جنگل گم مى شود و از آن پس نگهبان جنگل است و صدايش در گوش ها طنين انداز است..و نيز باور داشت نام پرنده اى است با صدايى محزون كه فقط شب بر روى آب مى رود و غذايش را شكار مى كند و روز اثرى از اين پرنده نيست و كسى هم پرنده را نديد
#فردوس_حاجیان
مازندران قائمشهر ٢١/آبان/١٣٩٦
🕊🗒🖊🗞🏛
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
كانال رسمى هوادارانِ
#فردوس_حاجیان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
يادداشتى متفاوت در باره ى "نيما"
🏛🗒🖊🗞🕊
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب
به چشم كس و ليك
غم اين خفته ى چند
خواب در چشم تَرَم مى شكند
نگران با من اِستاده سحر
صبح مى خواهد از من
كَز مبارك دمِ او آوَرم اين
قومِ به جان باخته را
بلكه خبر
در جگر ليكن خارى
از رَهِ اين سفرم مى شكند
نازك آراى تنِ ساق گلى
كه به جانش كِشتم
و به جان دادمش آب
اى دريغا به برم مى شكند
دست ها مى سايم
تا درى بگشايم
بر عَبث مى پايم
كه به در كس آيد
در و ديوارِ به هم ريخته شان
بر سرم مى شكند
مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
مانده پاى آبله از راه دراز
بر دم دهكده مردى تنها
كوله بارش بر دوش
دست او بر در،مى گويد با خود:
غمِ اين خفته ى چند
خواب در چشم ترم مى شكند.
🕊🗒🖊🗞🏛
#علی_اسفندیاری مشهور به
#نیما_یوشیج
در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ در دهکده ى #یوش #بلده از توابع #نور #مازندران به دنيا آمد
و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ در #شمیران تهران در گذشت.اين #شاعر معاصر مُلَقَّب به #پدر_شعر_نو ی فارسی و #بنیانگذار شعر نو فارسی است.وى با مجموعه تأثیرگذار #افسانه، که #مانیفست شعر نو فارسی بود، انقلاب شعرى به پا کرد و آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. وى بر بسيارى از شاعران تاثير گذاشت از جمله مهدی اخوان ثالث،فروغ فرخزاد، احمد شاملو و بسیاری ديگر كه خود ستون هاى شعر معاصر هستند.جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. اشعار مازندرانی وى با نام #روجا چاپ شدهاست.نیما با بهرهگیری از عناصر طبیعی با بیانی #رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته است.جمعى ارزش ادبى آثار وى را برابر با #سمبوليست هاى مطرح #اروپا مى دانند.گر چه نيما با مطالعه دقيق آثار شاعران اروپا خلاقانه از فنون شعر آنها بهره برد و با مهارت تمام نو آورِ شعر امروز شد.#افسونگرى است اين نيماى
بزرگ ...#نيماى_بزرگ #معلم بود و نيز دانش آموخته ى مدرسه ى عالی #سن_لويی بوده است. #ابراهيم_خان پدر نیما روش زندگی روستایی، ورزش هاى تیراندازی و اسب سواری را به وی آموخت. و او تا دوازده سالگی در زادگاهش، روستای یوش، به همراه مردم و تحت مراقبت و تربيت مادرش #اعظام_السلطنه در دل طبیعت زندگی کرد.و پس از تحصيلات مقدماتى در مكتب خانه راهى تهران شد..به باور من اگر تشويق معلم دلسوز و آگاهش #نظام_وفا در مدرسه #فرانسوى #سن_لويى نبود شايد به سمت شعر و شاعرى نمى رفت.او شعر جاودانه #افسانه را تقديم به معلم اش #نظام_وفا كرد.شايد اگر او نبود اين جوان تير اندازِ اسب سوارِ روستايى #چپگرا كه حالا ديگر #نيما_خان_يوشيج هم نام گرفته بود،در ادامه ى آن توفان هاى سهمگين حوادث سياسى_اجتماعى دوره نوجوانى اش نظير
#انقلاب_مشروطه #جنبش_جنگل
#جمهورى_سرخ_گيلان و ...مسير زندگيش به جهتى مى رفت كه در اوايل با اراده ى خود در همين مسير پا نهاده بود؛شايد در مسير برادرش #لادبن اين #تجدد_خواهى و حس مبارزه سبب
مى شد * #آنيماى_ريرا او را به #آنيموس_نيما پيوند بِزَنَد و او هم در دلِ جنگل گُم شود...گم شدنى بى بازگشت...و حالا ديگر #صداى_نيماى_گمشده در دلِ جنگل به گوش مى رسيد.تقدير چنين بود كه نيما به آن خواسته اش نرسد كه تصميم داشت بر اساس خواسته ى شخصى همراه #كوچك_جنگلى در مسير مبارزه برود و كشته شود.خواسته اى كه ترجمان اسمش #نيما يعنى نام یکی از #اسپهبدان #تبرستان و به معنی #کمان_بزرگ است.عده اى بر اين باورند كه شعر #مى_تراود_مهتاب با همان حال و هواى سياسى اجتماعى و به ويژه ماجراى برادرش #لادبن مناسبت دارد و عده اى ديگر رويكرد اجتماعى و عاطفى شعر را برجسته مى كنند.هر چه باشد استادِ #نماد و #نشانه بود اين "يَلِ اسب سوارِ تيراندازِ مازنى"،نيما با عاليه جهانگيرى ، دختر میرزا اسماعیل شيرازى ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج فرزندى به نام شراگيم است
*ری را به معنی زن می باشد . مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگلهای مازندران می شود.علاوه بر آن نيما بر اين باور بود كه اين بانوى زيبا شبى در دل جنگل گم مى شود و از آن پس نگهبان جنگل است و صدايش در گوش ها طنين انداز است..و نيز باور داشت نام پرنده اى است با صدايى محزون كه فقط شب بر روى آب مى رود و غذايش را شكار مى كند و روز اثرى از اين پرنده نيست و كسى هم پرنده را نديد
#فردوس_حاجیان
مازندران قائمشهر ٢١/آبان/١٣٩٦
🕊🗒🖊🗞🏛
#آموزش_براى_صلح
با رويكرد
#صلح_فرهنگى
كانال رسمى هوادارانِ
#فردوس_حاجیان
#آموزگار_صلح_ومهربانی
#سفير_آموزش_جهان
#بنيانگذار_صلح_فرهنگى
@HajianFerdos
🏛👇🕊
https://t.me/joinchat/AAAAAEKGffbaoDDy7bADRA
Forwarded from ferdoshajianفردوس حاجيان
هست شب
یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است
🌑
باد، نو باوه ی ابر
از بر کوه
سوی من تاخته است
🌑
هست شب
همچو ورم کرده تنی
گرم در استاده هوا،
هم ازین روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را
🌑
با تنش گرم
بیابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
با دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!
هست شب
آری، شب
#نيما #نيماى_بزرگ #نيما_خان_يوشيج #نيمايوشيج
#شعر_امروز #شعرنو
🌑
#هست_شب
🎻
به خيابان بزن
تمام مسير را
يك نفس بدو
به دوربرگردان كه رسيدى
هيچ مپرس
خانه ام
درست وسط خيابان نيماست
سراغ ام را از
*ميچْكا ها بگير
داروَك ها
پلاك ام را
نشان ات مى دهند
فردوس ام
*ميچكا=گنجشك
#فردوس_حاجیان
#معلمان #آموزگاران
#دانشجويان #شاعران
#تئاتر #هنرهاى_زيبا
#دانشگاه #هنرومعمارى
#TeachersMatter
@HajianFerdos
(رسانه اينستاگرام)👇
@ferdoshajian
یک شبِ دم کرده و خاک
رنگِ رخ باخته است
🌑
باد، نو باوه ی ابر
از بر کوه
سوی من تاخته است
🌑
هست شب
همچو ورم کرده تنی
گرم در استاده هوا،
هم ازین روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را
🌑
با تنش گرم
بیابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
با دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!
هست شب
آری، شب
#نيما #نيماى_بزرگ #نيما_خان_يوشيج #نيمايوشيج
#شعر_امروز #شعرنو
🌑
#هست_شب
🎻
به خيابان بزن
تمام مسير را
يك نفس بدو
به دوربرگردان كه رسيدى
هيچ مپرس
خانه ام
درست وسط خيابان نيماست
سراغ ام را از
*ميچْكا ها بگير
داروَك ها
پلاك ام را
نشان ات مى دهند
فردوس ام
*ميچكا=گنجشك
#فردوس_حاجیان
#معلمان #آموزگاران
#دانشجويان #شاعران
#تئاتر #هنرهاى_زيبا
#دانشگاه #هنرومعمارى
#TeachersMatter
@HajianFerdos
(رسانه اينستاگرام)👇
@ferdoshajian