اکس ماکینا
معرفی فیلم
میگوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آنگاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان!
این را مرد جوان بیست و چند سالهای میگوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوقالعاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است.
آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار میکند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، میگوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسانها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همینجاست که کالب هوشمندانه یادآوری میکند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!
فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار میگیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارقالعاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخهی خام اولیه، نوشته مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته میشود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط میشود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانهایست.
خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح میکند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرمافزار و سختافزار بهره میگیرد؛ ناتان میگوید که یک خیسافزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای رباتهای هوشمند بازی میکنند.
در تمامی داستانهایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسانواره، بلافاصله دلالتهای الهیاتی هم پیدا میکند. درست همانطور که هر پدری در یک خانوادهی کلاسیک، در معنای دقیق و تحتالفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آنها را از جهات مادی و معنوی پرورش میدهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد: الف: الهیاتی ب: انسانشناختی
برای مطالعهی ادامه این یادداشت به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/movie-8-ex-mac…
#خدا #خداباوری #خداناباوری #الهیات #انسان #هوش_مصنوعی #ربات #پیدایش
@Dialogue1402
معرفی فیلم
میگوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آنگاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان!
این را مرد جوان بیست و چند سالهای میگوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوقالعاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است.
آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار میکند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، میگوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسانها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همینجاست که کالب هوشمندانه یادآوری میکند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!
فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار میگیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارقالعاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخهی خام اولیه، نوشته مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته میشود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط میشود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانهایست.
خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح میکند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرمافزار و سختافزار بهره میگیرد؛ ناتان میگوید که یک خیسافزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای رباتهای هوشمند بازی میکنند.
در تمامی داستانهایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسانواره، بلافاصله دلالتهای الهیاتی هم پیدا میکند. درست همانطور که هر پدری در یک خانوادهی کلاسیک، در معنای دقیق و تحتالفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آنها را از جهات مادی و معنوی پرورش میدهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد: الف: الهیاتی ب: انسانشناختی
برای مطالعهی ادامه این یادداشت به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/movie-8-ex-mac…
#خدا #خداباوری #خداناباوری #الهیات #انسان #هوش_مصنوعی #ربات #پیدایش
@Dialogue1402
Dialog Project
معرفی فیلم ۸- اکس ماکینا یا فراماشین - Dialog Project
میگوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آنگاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان! این را مرد جوان بیست و چند سالهای میگوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوقالعاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی…
dialogue1402
«لوسیفر»
معرفی سریال
اگر قرار باشد شیطان را در میان انسانها تصور کنید، او باید چطوری باشد؟ ما تصوری از خدایی که «جسم گردید و در میان ما ساکن شد / پر از جلال و جبروت و مرحمت او را دیدیم… » مطابق با انجیلها داریم؛ اما اگر شیطان، جسم انسانی به خود بگیرد و میان ما ساکن شود چه؟ چگونه خواهد بود؟
اولین دقایق اپیزود اول از سریال «لوسیفر» (شیطان) به این شکل شروع میشود که او یعنی شیطان، پشت فرمان یک ماشین اسپورت شیک و در حال حرکت به سمت یک بار است. شب زیبایی به نظر میرسد اما شیطان اگر پشت فرمان باشد، حتما از قوانین راهنمایی و رانندگی تخطی خواهد کرد. وقتی پلیس او را متوقف میکند، با چشمانش و با پولهایش او را فریب میدهد و از قانون میگریزد. سکانس بعدی معلوم میشود که او در واقع خود شیطان است که بر اثر اختلافی با پدر (یعنی خداوند) رانده شده و از جهنم به زمین آمده است! ابتدای اپیزود دوم از همین سریال، هوشمندانهتر هم هست: لوسیفر در حال حرکت در پیادهروی کلانشهر لوسآنجلس است – که تحتالفظی به معنای «شهر فرشتگان» است – که میبیند فردی معرکه گرفته و مطابق با انجیلها موعظه میکند که…
برای مطالعه ادامه یادداشت لطفا به صفحه گفتوشنود بروید:
https://dialog.tavaana.org/lucifer/
#گفتگو #رواداری #شیطان #ابلیس #لوسیفر #الهیات #کمدی_الهی
@dialogue1402
«لوسیفر»
معرفی سریال
اگر قرار باشد شیطان را در میان انسانها تصور کنید، او باید چطوری باشد؟ ما تصوری از خدایی که «جسم گردید و در میان ما ساکن شد / پر از جلال و جبروت و مرحمت او را دیدیم… » مطابق با انجیلها داریم؛ اما اگر شیطان، جسم انسانی به خود بگیرد و میان ما ساکن شود چه؟ چگونه خواهد بود؟
اولین دقایق اپیزود اول از سریال «لوسیفر» (شیطان) به این شکل شروع میشود که او یعنی شیطان، پشت فرمان یک ماشین اسپورت شیک و در حال حرکت به سمت یک بار است. شب زیبایی به نظر میرسد اما شیطان اگر پشت فرمان باشد، حتما از قوانین راهنمایی و رانندگی تخطی خواهد کرد. وقتی پلیس او را متوقف میکند، با چشمانش و با پولهایش او را فریب میدهد و از قانون میگریزد. سکانس بعدی معلوم میشود که او در واقع خود شیطان است که بر اثر اختلافی با پدر (یعنی خداوند) رانده شده و از جهنم به زمین آمده است! ابتدای اپیزود دوم از همین سریال، هوشمندانهتر هم هست: لوسیفر در حال حرکت در پیادهروی کلانشهر لوسآنجلس است – که تحتالفظی به معنای «شهر فرشتگان» است – که میبیند فردی معرکه گرفته و مطابق با انجیلها موعظه میکند که…
برای مطالعه ادامه یادداشت لطفا به صفحه گفتوشنود بروید:
https://dialog.tavaana.org/lucifer/
#گفتگو #رواداری #شیطان #ابلیس #لوسیفر #الهیات #کمدی_الهی
@dialogue1402