گفت‌وشنود
4.89K subscribers
3.03K photos
1.16K videos
2 files
1.44K links
در صفحه‌ی «گفت‌وشنود» مطالبی مربوط‌به «رواداری، مدارا و هم‌زیستی بین اعضای جامعه با باورهای مختلف» منتشر می‌شود.
https://dialog.tavaana.org/
Instagram.com/dialogue1402
Twitter.com/dialogue1402
Facebook.com/1402dialogue
Download Telegram
این جمله‌ای مشهور از فریدریش فون هایک اندیشمند و اقتصاددان برجسته اتریشی است.

به بیان دیگر و آنطور که یکی از نویسندگان و اقتصاددانان ایرانی در «دنیای اقتصاد» - به تاریخ ۱۸ / ۱ / ۱۳۸۹ - در تحلیل این جمله نوشته است، این جمله در حوزه‌ای می‌گنجد که می‌توان آن آن حوزه را چگونگی کارآمدی حکومت در زمینه مشارکت عمومی نامید.

بر این اساس نویسنده در این مطلب که نام «اندیشه آزادی» بر خود دارد چنین می‌نویسد: «آن‌جا که امکان تقابل و تضارب اندیشه‌ها وجود ندارد تا همزیستی مسالمت‌آمیز امکان‌پذیر شود، آنان که از معیارهای اخلاقی برتر برخوردارند، چون حاضر به تن‌دردادن به رفتار گمراه‌کننده و ریاکارانه نیستند، کنار می‌کشند، سکوت می‌کنند، فرصت‌ها را ازدست می‌دهند و جامعه از انفعال آنان زیان می‌بیند و نتیجه همان است که‌ هایک می‌گوید».

همانگونه که می‌بینیم نویسنده در تحلیل این جمله فون هایک، همزیستی مسالمت‌آمیز را نتیجه تقابل و تضارب اندیشه‌ها می‌داند و دومی را زمینه‌ساز اولی ارزیابی می‌کند.

متاسفانه هر دو عنصر اکنون در جامعه ایرانی غایب هستند و این غیبت نتیجه وضعیت استبدادی حاکم است؛ وضعیتی که نابکاران را در صدر نشانده است و این نابکارترین افراد، منفعت خود را در تداوم این وضعیت می‌بینند.

#گفتگو_توانا #نفرت_پراکنی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران

@Dialogue1402
از چه چیزی و چه کسی نمی‌توان انتقاد کرد؟ همان بر شما حکومت می‌کند!

از ولتر - اندیشمند و نویسنده فرانسوی - نقل است که: «به آسانی می‌توان فهمید که چه کسی بر شما حکومت می‌کند؛ ببینید از چه کسی نمی‌توانید انتقاد کنید».

این جمله در خود بصیرت والایی دارد.

به این دقت کنیم که همین ماه پیش در ایران دو نفر را به «جرم» توهین به پیامبر اسلام که آن را «سب‌النبی» می‌نامند اعدام کردند.

بر اساس این جمله ولتر می‌توان گفت که پیش از هر چیزی، این دید تنگ‌نظرانه و اسلامگرایانه به اسلام است که بر ما ایرانیان حکومت می‌کند. در واقع جمهوری اسلامی یکی از فرزندان این دید تنگ‌نظرانه است.

هر دید تنگ‌نظرانه و ایدئولوژیکی به ویژه از حوزه‌های دینی و تقدس‌آفرین می‌تواند در هر کشوری رقم‌زننده فجایع انسانی باشد.

#گفتگو_توانا #نفرت_پراکنی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران

@Dialogue1402
«جنایت مومنانه» از یقین ایدئولوژیک می‌آید. درواقع یقین ایدئولوژیک ابزار تسهیل جنایت است.

مورد حمید نوری نمود بارز این مسئله است. حمید نوری «متهم به مشارکت و معاونت در قتل عمد، شکنجه و جرایم جنگی نسبت به کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۱ که این مشارکت و معاونت او در همکاری با اعضای موسوم به «هیئت مرگ» (متشکل از «ابراهیم رئیسی ، مصطفی پورمحمدی، حسینعلی نیری، محمد مقیسه) بود».

وقتی حمید نوری به تلاش فعالان حقوق بشر در سوئد دادگاهی شد نه تنها از این جنایت ابراز پشیمانی نمی‌کرد بلکه حتی در دادگاه با بیان ادبیاتی خاص و مضحک، روند محاکمه را به سخره می‌گرفت. خانواده او نیز مدعی شکنجه حمید نوری شده بودند و وقتی از نوع شکنجه پرسیده شد، گفتند که برای پدرشان به اندازه کافی در زندان چایی سرو نمی‌شود! درواقع آنان مفهوم شکنجه را نیز به سخره گرفته بودند.

این‌ها همه ناشی از عدم باور حمید نوری و خانواده‌اش به این نکته محوری بود که حمید نوری مرتکب جنایت شده است. اما چه چیزی این باور را برای آنان رقم زده بود؟ یقین ایدئولوژیک به درستی جنایتی که مرتکب شده بود. به بیان دیگر حمید نوری مشارکت خود در قتل عام چند هزار زندانی را اساسا «جنایت» ارزیابی نمی‌کند. چرا؟ به علت باور ایدئولوژیک به این نکته که کسانی که به قتل رسیدند بر اساس باورهای ایدئولوژیک مستقر در جمهوری اسلامی باید به قتل می‌رسیند.

یعنی برتری ایمان بر انسان! برتری عقیده بر جان!

این یقین ایدئولوژیک فقط در حکومت دینی تجلی ندارد و می‌تواند در حوزه‌های دیگر نیز متجلی شود.

#گفتگو_توانا #نفرت_پراکنی #مدارای_مذهبی #حمید_نوری

@Dialogue1402
در ایران مرام و مشرب سنت‌گرایی با سیدحسین نصر و داریوش شایگان دو تن از اعضای انجمن (سابق)‌ شاهنشاهی فلسفه، و موسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه (فعلی) به یاد آورده می‌شود.

این مشرب اگرچه در میان دانشگاهیان ایرانی هواخواه دارد، اما بنیان‌گذارش، رنه گنون (Rene Guenon) فرانسوی‌ست که با نام عبدالواحد یحیی، در سال ۱۹۱۲ مسلمان شد و به تصوف گرایید. سید حسین نصر در کتاب «معرفت و امر قدسی» می‌نویسد: «… گنون برای انجام وظیفه مجبور بود به یک معنی افراطی باشد. او ناچار بود زمینه را به طور کامل فراهم کند تا امکان هر خطایی از بین برود. لذا یک لحن مصالحه‌ناپذیر و جدلی داشت و اغلب این لحن مانع از این می‌شد که بسیاری از مردم توصیف وی از حکمت سنتی را درک کنند.» (نشر فرزان روز، ۱۳۹۵ ص۹۰)

سنت‌گرایان همان‌طور که از نامشان برمی‌آید، آثار خود را برمبنای دوگانه‌ی مفهومی «سنت و تجدد» بنا می‌کنند. آنها معتقدند که تمامی کلان‌روندهایی که در اروپای پس از عصر روشنگری پدید آمد و به اصطلاح امر مدرن را تاریخاً محقق نمود، انحراف‌هایی از امر سنتیِ حاوی معنویت بودند. بنابراین سنت‌گرایی شکلی از دفاع از امر معنوی و دینی با دفاع از امر سنتی به طور کلی‌ست. اگرچه، چنین موضعی آنها را به ویژه در جدلیات سیاسی، در مظان اتهامِ «ارتجاع» (reaction) قرار می‌دهد، اما عموم نویسندگان سنت‌گرا به پیروی از گنون، چنین شگردی را برای دفاع از امر معنوی و دینی، مثبت و هوشمندانه تلقی می‌کنند.

آنچه سنت‌گرایان را از دیگر اشکال دین‌باوری در جامعه‌ی ایران متمایز می‌سازد، احتمالاً این واقعیت است که برخورد شدید و حذفی با آنها از ناحیه‌ی دستگاه‌های رسمی گزارش نشده است. تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی، وقتی استقبال از اسلام را در اروپا گزارش می‌کند، از گنون و پیروانش نام می‌برد بی‌آنکه گرایش او را به تصوف ذکر کند. به نظر می‌رسد نوعی مماشات با سنت‌گرایان در ایران امروز از ناحیه‌ی دستگاه‌هایی که مأمور به حذف و برخورد با «فرقه‌گرایی» هستند در دستور کار باشد.

جلب حمایت سنت‌گرایان برای مشارکت در گفتگوهای دین‌گرایانه و ارائه‌ی محتوای سطح بالا و نکته‌سنجی‌هایی که معطوف به انتقاد از فرهنگ متأخر بشر است، برای تحقق گفتگو میان باورمندان و ناباورمندان مفید به نظر می‌رسد.

@Dialogue1402
تنوع مذهبی و عقیدتی در ایران در عصر جدید؛

ناحیه‌های مستقل اما به هم‌پیوسته

تعبیر «ناحیه‌های مستقل اما به هم‌پیوسته» تعبیری است که برخی از مورخان تاریخ ایران برای تعریف همبستگی ایرانیان در طول تاریخ استفاده می‌کنند؛ همبستگی‌ای که علی‌رغم تنوع و تکثر بالای مذهبی، زبانی صورت گرفت. ایران مملو از خرده‌ فرهنگ‌ها بود و است و نکته اینجاست که این کشور توانست بین این تکثر، طوری خود را بشناساند که همه خود را ایرانی بدانند.

حال اما در عصر جدید چه؟ در این زمان و زمانه متفاوت چگونه می‌توان به ویژه بین تنوع مذهبی و عقیدتی در ایران نوعی همبستگی ایجاد کرد بدون آنکه به این تکثر و تنوع و استقلال عقیدتی ضربه بخورد؟

این تامل از آن رو اهمیت دارد که نظامی تمامیت‌خواه و مذهب سالار که صرفا یک روایت خاص از یک مذهب خاص را بالادست نشانده است بر همه ایرانیان حکم می‌راند و تبعیض در لایه لایه‌ی قانون و رفتار این نظام هویدا و قابل مشاهده است.

به نظر می‌‌رسد پاسخ را بتوان در مفهوم «حقوق شهروندی» دریافت. جای آنکه در صدد امحای ادیان و باورها بر آمد و به آزار خداباور یا خداناباور دست زد باید مفهوم حقوق شهروندی را برکشید. حقوق شهروندی اگر در قالب حکومت قانون اجرا شود می‌توان به درخشندگی همبستگی بین نواحی مستقل مذهبی و عقیدتی در ایران سخت امیدوار بود؛ چه آنکه برای ایرانیان از هر مذهب و عقیده‌ای، ایران همیشه مفهومی پررنگ بوده است.

از این ظرفیت ایران‌گرایانه می‌توان برای حفظ تنوع و در عین‌حال رعایت حقوق شهروندی همه شهروندان استفاده کرد.

#گفتگو_توانا #حقوق_شهروندی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران

@Dialogue1402
آگاهی نوین ایرانیان؛

پایه‌ی یک نظم شهروندسالار

بسیاری از مورخان تاریخ ایران را در درازای تاریخ نظمی پدرسالار معرفی می‌کنند. دست بالای حکمرانان تا پیش از انقلاب مشروطیت و نبود قانون برای محدودیت حکمران، عملا نیز این فرضیه را تایید می‌کند. سلطان نسبت به سرنوشت ایرانیان، اختیار تام و تمام داشت.

اما پس از انقلاب مشروطه داستان عوض شد و دستکم قانونی برای تعریف و تحدید اختیارات حکمرانان تدوین شد. در سال ۵۷ اما قانون مشروطیت کنار گذاشته شد و قانونی جدید برکشیده شد که قانونی مذهب‌ سالار بود؛ بر اساس روایتی خاص از یک مذهب خاص. قانون جدید جای آنکه مانند قانون مشروطیت شاه را محدود به قانون کند، ولی فقیه را دارای اختیارات فراوان کرد بی‌آنکه سیستم‌های نظارتی قدرتمندی بر او بچیند.

این قانون به تنوع مذهبی در ایران نیز بی‌اعتنا و بلکه ظالم بود و صرفا باورمندان به یک مذهب خاص و آن نیز باورمندان به یک روایت خاص از آن مذهب را شایسته تصدی مناصب بالای حکمرانی در ایران دانست. حقوق شهروندی امری غایب در قانون اساسی جمهوری اسلامی است و مذهب و ولی فقیه حامی آن مذهب دست بالای مطلق را دارد. ولایت «مطلقه» فقیه که در قانون قید شده است خود به گویایی گویای آنچه بر ما می‌گذرد، است.

اما واقعیت این است که ما ایرانیان به علت تجاربی که از سر گذرانده‌ایم، سخت به ضروت نظم شهروندسالار اشراف پیدا کرده‌ایم. کافی‌ست به دیوارنوشته‌های ایرانیان در طول این چند سال اعتنای لازم را داشته باشیم. ایرانیان «حق‌»مدار شده‌اند. حق خود را می‌طلبند و برای بازپس‌گیری آن کوتاه نمی‌آیند. آنان حق خود را در حاکم‌شدن شهروندان بر سرنوشت خود تعریف می‌کنند. به همین علت است که در این چندسال از دی ۹۶ تاکنون مدام شاهد خیزش‌های انقلابی هستیم.

انقلاب «شهروندان» ایرانی برای حقوق شهروندی ایرانیان. انقلابی که شکست نخواهد خورد زیرا مبتنی بر آگاهی نوین است. آگاهی مگر شکست‌خوردنی است؟!

#گفتگو_توانا #حقوق_شهروندی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران

@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره حمایت‌گری از سرکوب‌شدگان

جلسه چهارم: توتالیتاریسم و دیگری: از یهودی‌ستیزی تا نظریه توطئه

مدرس: رامین جهانبگلو

در این جلسه، رامین جهانبگلو، در مورد «دیگرستیزی» در نظام‌های توتالیتر قرن بیستم سخن می‌گوید. در این برنامه جهانبگلو به اندیشه‌های هانا آرنت، فبلسوف و تاریخ‌نگار قرن بیستم می‌پردازد و دیگری و دیگربودگی را در اندیشه این فیلسوف می‌کاود.

https://youtu.be/hNORQC7S3BM

#دیگری #توتالیتاریسم #یهودی_ستیزی #رامین_جهانبگلو #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
تیموتی گارتون در کتاب «انقلاب لهستان: همبستگی» مینویسد: "مخالفین در لهستان طوری
عمل کردند که "انگار" در یک کشور آزاد زندگی می‌کنند". به محض اینکه این کنش سیاسی آغاز شد، اتفاق غیرقابل انتظاری روی داد. کلمه "انگار" هم از ذهن آن‌ها حذف شد و واقعا به دفاع از کارگران برخاستند و در بسیاری اوقات، توام با موفقیت هم بود.

بند بالا برگرفته از کتاب «نامه‌های از زندان» است که درباره یک کنشگر لهستانی است. همانگونه که نویسنده تاکید می‌کند، مخالفین آزادیخواه لهستانی حتی زمانی که آزاد نبودند، طوری عمل می‌کردند که «انگار» در یک کشور آزاد زندگی می‌کند. این از آن رو اهمیت داشت که هم در آنان عنصر شجاعت را تقویت می‌کرد و هم آنان را برای فردای یک آزادی واقعی آماده می‌ساخت.

این می‌تواند شامل ما ایرانیان هم باشد؛ ما ایرانیانی که اکنون در ذیل یک حکومت تمامیت‌خواه زندگی می‌کنیم اما در عین‌حال خواستار یک حکومت مردم‌سالار و دموکراتیک هستیم.

نظر شما چیست؟

- کتاب «نامه‌های از زندان» توسط آموزشکده توانا به فارسی ترجمه شده است. این لینک را کپی کنید و با استفاده از آن، از تلگرام توانا پی‌دی‌اف کتاب را صورت رایگان دریافت کنید.

https://t.me/Tavaana/1142

#گفتگو_توانا #حقوق_شهروندی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران

@Dialogue1402
ایران در تاریخ خود همیشه در موقعیت‌های غریبی بوده است. حوادث فراوانی بر این کشور گذشته است. اما شاید وضعیت کنونی ایرانیان در طول تاریخ این کشور هیچ پیشینه‌ای نداشته است.

این وضعیت ویژه را به کوتاهی می‌توان چنین توصیف کرد؛ ملتی آزادیخواه و حکومتی تمامیت‌خواه.

این نکته از این رو جالب توجه است که بسیاری گمان می‌برند ایران به علت اینکه در طول تاریخ خاستگاه و محل پرورش ادیان گوناگون و مختلف و نحله‌های گوناگون عرفانی بوده است پس نمی‌تواند آزادیخواهی را ورای تفاوت‌های مذهبی و عقیدتی پی بگیرد.

اما تحولات چندسال اخیر و بررسی در نوع شعارها نشان می‌دهد ایرانیان نه تنها این تکثر مذهبی و عقیدتی را در نوع مناسبات حقوق شهروندی خود دخیل نمی‌دانند بلکه از آن ابزاری ساخته‌اند برای همبستگی هر چه بیشتر. بدون تردید این همبستگی مقصدی ندارد جز شناسایی حقوق شهروندی ایرانیان در یک نظم قانون‌سالار و دموکراتیک که تبعیض را دفن خواهد کرد.

#گفتگو_توانا #حقوق_شهروندی #مدارای_مذهبی #حقوق_خداناباوران

@Dialogue1402
«حتی در برابر افراد نزدیک به خودم که نه مذهبی هستند نه سیاست‌های نظام حاکم را ذره‌ای قبول دارند، وقتی از خداناباوری من مطلع می‌شوند، وارد فاز نصیحت می‌شوند. بنابراین من جایی حرف می‌زنم که خیلی هزینه‌ای برایم نداشته باشد».

این سخن دختری به نام «شعله» است که در اصفهان زندگی می‌کند و در گفت‌وگو با یک وبسایت فارسی‌زبان از تجربه خود به عنوان خداناباور در جمع شهروندان و اطرافیان خود می‌گوید.

او در این گفت‌و‌‌گو که در خرداد ۱۴۰۱ انجام گرفت در توضیح اینکه منظورش از «هزینه» چیست، آن را بیش‌تر هزینه‌های عاطفی ارزیابی می‌کند و تاکید می‌کند از اینکه سخن بگوید ولی به رسمیت شناخته نشود، احساس ناگواری به او دست می‌دهد به گونه‌ای که برای او «غیرقابل تحمل» است.

توضیح خود او را بخوانیم: «همین که من و اندیشه‌ام به عنوان یک تفکر مستقل به رسمیت شناخته نشوم، برای من غیرقابل تحمل است. حتی گاهی محبت اطرافیان به این دلیل از ما دریغ می‌شود. به اشکال مختلف تحت فشار قرار می‌گیریم که عقیده آن‌ها را بپذیریم یا دست از افراط برداریم. اگر حداقل نزدیکانمان این طور هزینه‌های روحی و روانی برایمان نمی‌تراشیدند و توی این حلقه خودمان بودیم، چقدر زندگی زیباتر بود».

آنچه در سخنان این دختر برجسته و قابل توجه است، تاکیدی ست که او بر جنبه‌های عاطفی و روانی این مسئله دارد. اگر این مسئله برای بسیاری از شهروندان جا بیفتد که باورهای افراد بایستی به عنوان جزئی از هویت و شخصیت آنان شناخته شود، شاید بتوان امیدوار بود با شهروندانی که مانند آنان نمی‌اندیشند، بهتر و انسانی‌تر رفتار کنند.

اینکه فردی خداناباور احساس کند به علت نوع باور خود نادیده گرفته می‌شود، یا دچار ریاکاری و دورویی می‌شود که یک رذیلت اخلاقی است و ابعاد منفی در زندگی شخصی و اجتماعی دارد یا دچار انزوای اجتماعی می‌شود و عملا جامعه را از حضور فعال یک شهروند در مقام شهروند محروم می‌سازد. این جدای از ضربات شخصی همچون افسردگی، یا اضطراب است.

بحث از «هزینه‌های روحی» که «شعله» در سخنان خود در رابطه با نوع رفتار اطرافیان خویش مطرح کرده است، صرفا جنبه‌های فردی و شخصی ندارد و تحقیقاتی که انجام گرفته است ثابت می‌کند، افسردگی شهروندان تاثیرات سوء اجتماعی و اقتصادی برای کلیت جامعه نیز دارد.

بیش‌تر بخوانید:
https://tolerance.tavaana.org/fa/Mental_Non_believers

#گفتگو_توانا

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای مداراگری در آینده ایران چه باید کرد؟

در این ویدیوی  کوتاه فرهاد ثابتان، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا و سخنگوی جامعه بهائیان ایران، به این سوال پاسخ می‌دهد که برای مداراگری در آینده ایران چه باید کرد.

این برنامه بریده‌ای از گفت‌وگوی زنده در اتاق کلاب‌هاوس تواناست که دهم خرداد ۱۴۰۲با حضور برخی اندیشمندان حوزه  علوم اجتماعی  و دینداری و خداناباوری برگزار شده است.
https://tolerance.tavaana.org/fa/Tolernce_in_future_Iran

در یوتیوب:
https://youtu.be/iy5cis33Yi8

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/kpansgnszlkg

#مداراگری #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
چرا باید در جمهوری اسلامی کافر بود؟ 

«چون دین در دست زمامداران آن ابزار جنایت و ستمکاری شده است و باید این را از آنها گرفت.

در این نوشته هیچ کاری به درستی یا نادرستی مذهب نداریم. که حرف زیاد است و جایش اینجا نیست.  حرفم این است که حتی اگر مذهبی باشیم بروز آن در جمهوری اسلامی خطا است و از آگاهی و انصاف و نوعدوستی بدور.

خیلی ها این را فهمیده اند که موضوع این حکومت دیگر دین و مذهب نیست.  بلکه تنها قدرت است و بر سر کار ماندن. و رژیم از مذهب و اعتقادات مذهبی مردم تنها برای قدرت و حکومت بر آنها استفاده میکند و بس.

بدبختانه بسیاری از دوستان مذهبی هم که مخالف قطعی رژیم هم هستند ناخواسته و ندانسته در این دام افتاده اند و بدون اینکه چنین هدفی داشته باشند باعث تقویت و استمرار رژیم می شوند؛ با شرکت در مراسم مذهبی برنامه ریزی شده و  دلخواه رژیم. خواه این مراسم یک مسجد رفتن ساده و عضویت در هیئت های مذهبی باشد یا پول به روضه خوان دادن و پرداخت وجوهات شرعی به سیستم و آخوند و یا سفر حج.  هرچه و هرچه بطور سیستماتیک و برنامه ریزی شده از سوی رژیم انجام میشود مشروعیت دادن به آن برای حکومت و سیاست های آن هم هست.  

پس دیندار هم که باشی باید در نهان باشد و بس. که هرگونه بروزی در جامعه خواه ناخواه آب به آسیاب این رژیم ریختن است.

همچنانکه اگر کسانی خانه یا محله شما را با نیرنگ یا بزور اسلحه از آن خود کرده باشند اگر توان بیرون راندن آنها نباشد،  دست کم نمی نشینید به گپ زدن و دورهمی گرفتن با آنها و یا شرکت در برنامه هایشان دیگر. که اگر چنین کردید نمیتوانید دیگر بگویید با حضورشان مخالف هم هستید».

- متن برگرفته از کانال تلگرام «بزرگترین نعمت سلامتی نیست»

-- این متن را از باب همخوان کردن تاملات مختلف شهروندان ایرانی پیرامون نسبت مذهب و حکومت و نقش شهروندان منتشر کرده‌ایم و مشتاقانه خواهان نظرات شما مخاطبان گرامی پیرامون تامل این شهروند گرامی هستیم.

#گفتگو_توانا #شهروندان_ایران #مومن_کافر #جمهوری_اسلامی

@Dialogue1402
زوال اسلام در ایران پیامد حکومت اسلام است

سخنی با ایرانیان مسلمان

«به عنوان کسی که در ایران زندگی می‌کنم به چشم خود زوال اسلام در ایران را مشاهده می‌کنم. تفکر مذهبی رخت بسته است و از نزدیکان خودم کسانی را دیده‌ام که مناسک بجا می‌آوردند و اکنون دست شسته‌اند. حتی مردمی که مذهبی هستند تمایلی ندارند این مذهبی بودن را و ادای مناسک مذهبی را در چشم دیگران بنمایند چه آنکه از قضاوت مردم می‌هراسند که مبادا آنان را با مزدوران حکومتی مربوط بدانند. البته که هنوز بسیاری از مردم مسلمان شیعه هستند و باور دارند و در عین حال هیچ نسبتی با حکومت ندارند و بلکه مخالف هستند. من آنان را درک می‌کنم که مذهب را برای چهاردیواری خود می‌خواهند و از اینکه مورد داوری قرار بگیرند رنج می‌برند. اما این روزگار می‌گذرد و جمهوری اسلامی برخواهد افتاد ولی جمهوری اسلامی تنها مدل حکومت اسلامی نیست؛ از آنان به عنوان هم‌میهن آنان می‌خواهم که تامل کنند حکومت اسلامی چه بلایی سر باور و مذهب آنان آورده است و پس از جمهوری اسلامی خود پیشگام مبارزه با حضور اجتماعی و سیاسی اسلام در جامعه و دولت باشند. اجازه ندهند اسلام خود را در قانون اساسی پسا جمهوری اسلامی بر شهروندان تحمیل کند. همانطور که هیچ عقیده و باور دیگری نباید خود را در جامعه و سیاست تحمیل کند، مسلمانان شیعه هم نباید به گمان اکثریت بودن روزی باز فیل مسلمانی‌شان یاد هندوستان دولت کند و دوباره همانند ۵۷ در پی برکشیده‌شدن احکام اسلامی باشند»

- متن ارسالی از همراهان

-- این متن را از باب همخوان کردن تاملات مختلف شهروندان ایرانی پیرامون نسبت مذهب و حکومت و نقش شهروندان منتشر کرده‌ایم و مشتاقانه خواهان نظرات شما مخاطبان گرامی پیرامون تامل این شهروند گرامی هستیم.

#گفتگو_توانا #حکومت_اسلامی #ایرانیان_مسلمان #جمهوری_اسلامی

@Dialogue1402
مولانا جلال‌الدین، شاعر و ادیب و عارف بزرگ ایرانی در «مجالس سبعه» خود به روایت از قومی می‌پردازد که: «کِشت کرده بودند، چون تمام شد، آتش در آن زدند».

کمی در این گزاره تامل کنیم و به نسبت‌سنجی وضعیت خود با آنچه از این واژگان بر می‌آید، برآییم و بیینم ما ایرانیان آیا دگرباره مصداق قومی خواهیم شد که آتش می‌زنند بر آنچه زحمت کشیده بودند؟

ما ایرانیان - از خداباور تا خداناباور، از مسلمان تا غیرمسلمان - پی برده‌ایم که حکومت مذهبی و ایدئولوژی اسلامی چه بلایی بر سر هر آنچه هستیم می‌آورد.

ایدئولوژی نسبت ما را با پیرامون دستخوش تنظیمات ناواقعی می‌سازد و در طول کمتر از یک دهه از ایرانی که در جهان آبرومند بود به وضعیتی می‌رسیم که سران آن در دادگاه میکونوس پیرامون قتل مخالفان در خاک اروپا به عنوان سردمداران ترور شناخته می‌شوند.

این بی‌آبرویی ناشی از تسلط ایدئولوژی اسلامی بر قضا و قدر ما بود.

اکنون که پی برده‌ایم نامداراگری و ایدئولوژی‌مداری چه بلایی بر سر زیست و هست و نیست ما می‌آورد بهتر نیست در مسیر مبارزه با حکومت تمامیت‌خواه، خود تمامیت‌خواهی پیشه نکنیم و از هم‌اکنون برای ایران ملی و دموکراتیک فردا تمرین کنیم؟ ‌

از اکنون تمرین کنیم ایران فردا بایستی ایرانی «ملی» باشد یعنی همه ایرانیان از همه باورها را در بر بگیرد و باید «دموکراتیک» باشد یعنی بایستی همه ایرانیان فرصت مشارکت در تعیین و تنظیم سیاست‌های کلان را داشته باشند بی‌آنکه از باور و پیش‌فرض‌های مذهبی و عقیدتی آنان پرسیده شود.

این تجربه را قدر بدانیم و بر این دستاورد آتش نزنیم.

#گفتگو_توانا #حکومت_اسلامی #ایرانیان_مسلمان #جمهوری_اسلامی

@Dialogue1402
آگاهی ملی در زمانه‌ی عسرت

تاملی بر وضعیت امروز ایران

شمایل شاهزاده عباس‌ میرزا ولیعهد قاجاری را مشاهده می‌کنیم؛ ولیعهدی که به توطئه درباریان به پادشاهی نرسید و شاهزاده‌ای خوشنام و شایسته تقدیر است.

او نمونه‌ای از بزرگانی بود که وقتی از قِبل شکست ایران در جنگ‌های ایران و روس، به ضعف ایران پی برد، بی‌آنکه در صدد بر آید آن را به گردن قضا و قدر بیندازد، درصدد بر آمد پی ببرد چه سبب شد که ایران به چنین ضعفی افتاد.

مکالمه او با ژوبر، نماینده ناپلئون مکالمه مشهوری است و در اینجا بازگو نمی‌کنیم و صرفا به این اشاره می‌کنیم که پرسش‌های عباس میرزا از ان مرد فرانسوی نمودی بارز از آگاهی ملی به ضعف و انحطاط بود؛ آگاهی ارزشمندی که از پس شکست بدست آمده بود؛ آگاهی ملی در زمانه‌ی عسرت!

با اشاره به چنین تجربه تاریخی می‌توان نظری به وضعیت امروز ما ایرانیان انداخت و گفت که اگرچه ملت ایران تجربه بسیار تلخ جمهوری اسلامی را چشیده‌اند و به چشم خود دیده‌اند چگونه حرمت و عزت و بالادستی و سرمستی ایرانیان در ذیل این حکومت اسلامی تبدیل به انحطاط و زوال و فرودستی و بدمستی شده است، اما از پس آن آگاهی ملی بسیار ارزشمندی بدست آمده است.

تسلط جمهوری اسلامی بر سرنوشت ایرانیان را با تسلط روسیه بر ایران در دوران عباس میرزا قیاس بگیریم؛ همانگونه که عباس میرزا از پس آن شکست‌های خفت بار، ایرانیانی را به اروپا فرستاد که دانش نوین بیاموزند ما ایرانیان نیز در ذیل حکومت اسلامی و تمامیت‌خواهی مذهبی به ضرورت مداراگری و سبک زیست آزادیخواهانه بیش از هر زمان باور آورده‌ایم.

اکنون به جرئت می‌توان گفت کمتر ملتی در خاورمیانه همچون ملت ایران به سکولاریسم باورمند است. این ملت صراحتا خروج دین و مناسبات دینی از دولت‌ و سیاست را طلب می‌کند؛ آگاهی ملی در زمانه‌ی عسرت.

این آگاهی ملی را قدر بدانیم و برای بازسازی ایران آزاد و مداراجو در ایران فردا از آن بهره بگیریم.

#گفتگو_توانا #حکومت_اسلامی #ایرانیان_مسلمان #جمهوری_اسلامی

@Dialogue1402
اکنون سخن پیرامون نسبت شهروندان ایرانی مسلمان با جمهوری اسلامی فراگیر شده است.

برخی گمان می‌برند گذار از جمهوری اسلامی نیازمند آن است که ایرانیان مسلمان از باور اسلامی خود دست بشویند.

چنین چیزی اما نه امکان دارد نه مطلوب است و نه نسبتی با واقعیت دارد.

امکان ندارد؛ چون حتی شوروی علی‌رغم نزدیک به یک قرن حکومت توتالیریستی و تمامیت‌خواهانه‌ی ضد مذهبی نتوانست روسیه را غیرمسیحی و ضدمسیحی کند. مبارزه با مذهب مردم و نابودی آن امکان ندارد. مبارزه جمهوری اسلامی با بهاییان توانسته است ایرانیان بهایی را ناباور به آیین بهایی سازد؟ پاسخ روشن است!

مطلوب نیست؛ زیرا دخالت و تمامیت‌خواهی محض است. به هیچ نهاد و شهروندی مربوط نیست دیگران در چارچوب منزل و چاردیواری خود چه مذهبی دارند و در خلوت خویش چه نسبتی با پرسش‌های وجودی خویش برقرار می‌سازند. کسانی خداناباور هستند و کسانی تماما خداباور هستند و تا زمانی که آنان در صدد تحمیل باور خود بر نیایند هیچ نهاد یا شهروندی حق دخالت در تنظیم باور آنان را ندارد.

نسبتی با واقعیت ندارد؛ ما مسلمانان زیادی می‌شناسیم که در مبارزه با جمهوری اسلامی هستند. مسلمانی ارتباطی با هواداری از جمهوری اسلامی ندارد. محمدرضاشاه به عوان پادشاه حکومت پیشین باورهای مذهبی داشت ولی باور مذهبی خود را از شیوه حکمرانی جدا ساخته بود. رضاشاه پیشگام مبارزه با حضور سیاسی اجتماعی آخوندهای شیعه بود ولی در سخنرانی‌های خویش هیچ سخن ضداسلامی از او نیست و بلکه حرمت باورهای اسلامی را نگاه می‌دارد. اسدالله علم که سال‌ها وزیر دربار محمدرضاشاه بود عمیقا باورهای مذهبی داشت و در عین‌حال عمیقا مخالف حضور سیاسی اجتماعی روحانیت شیعه بود.

به عنوان نمونه‌ای امروزین نیز پیشنهاد می‌کنیم به فاطمه سپهری بنگریم؛ زن شجاع ایرانی که از مشهدی که جمهوری اسلامی آن را «مقدس» می‌داند به مبارزه تمام‌قد با جمهوری «مقدس» برخاسته است. زنی که از قضا مسلمانی باورمند است ولی نه تنها مخالف جمهوری اسلامی است و برای این هدف هم‌اکنون نیز در زندان بسر می‌برد بلکه حتی در چارچوب منزل او نیز نمونه‌ای از تنوع باورها را می‌بینیم. به عنوان نمونه فرزند دختر ایشان با سبک پوشش متفاوتی از مادر خویش در رسانه‌ها ظاهر می‌شود.

فاطمه سپهری نمونه یک شهروند ایرانی مسلمان تراز قرن ۲۱ است؛ ایران‌دوست، مسلمان و آزادیخواه که آزادیخواهی او از منزل او آغاز می‌شود.

#گفتگو_توانا
واقعیت این است که ایرانیان اگر در پی جامعه‌ای مداراجو هستند، نمی‌توانند آن را در بستر حکومتی بجویند که در پی اجرای قوانین اسلامی است؛ حتی اگر جامعه ایران در فرض محال، در درصد بسیار بالایی خواستار اجرای این قوانین باشد.

به تعریف فیلسوفانی که لیبرال دموکراسی را تئوریزه کرده‌اند، دموکراسی اساسا یعنی حفظ حقوق اقلیت. بر این اساس، گاهی از دیکتاتوری اکثریت سخن گفته می‌شود. شاید بتوان انقلاب سال ۱۳۵۷ که یک حکومت اسلامی را در ایران حاکم کرد دیکتاتوری اکثریت نامید. دیکتاتوری اکثریتی که در پی اجرای قوانین اسلامی بود.

این سخنی است که بنیان‌گذار حکومت اسلامی، یعنی خمینی، آن را صراحتا بیان کرده بود: «احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوق تا روز قیامت باقی و لازم‌الاجرا است، هیچ‌یک از احکام الهی نسخ نشده، از بین نرفته است. این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب می‌کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده دار اجرای آن‌ها شود؛ چه اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان پذیر نیست».

تجربه اجرای احکام اسلامی اکنون پیش ‌روی ایرانیان است؛ نقض سیستماتیک مدارا و مهاجرت گسترده ایرانیان غیرمسلمان و حتی مسلمان از ایران. به عنوان نمونه حدود سه‌هزار سال است که یهودیان در ایران زندگی می‌کنند. پیش از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، جمعیت یهودیان بیش از صدهزار نفر بود، اما اکنون کم‌تر از ۹‌هزار نفر یهودی در ایران زندگی می‌کنند. این در حالی است که جمعیت ایران چند برابر شده است.

بر این اساس است که می‌توان گفت سکولاریسم سیاسی، یعنی تفکیک کامل قوانین حکومتی از هر نوع نگاهی فقهی و دینی، زیربنای ناگزیر استقرار مدارا در ایران است.

در واقع، بر خلاف آنچه جمهوری اسلامی تلاش می‌کند بپراکند و متاسفانه توانسته است، برخی از دین‌داران را نیز فریب دهد، سکولاریسم سیاسی نه تنها دین‌ستیزی و نامداراگری با دینداران نیست، بلکه زیربنای مدارا است. سکولاریسم سیاسی تلاش می‌کند دولت را در قبال مذهب - هر گونه مذهبی - بی‌طرف سازد و در این راستا، حکومت را به سوی برابری و عدالت بیش‌تر در قبال شهروندان سوق می‌دهد.


بیش‌تر بخوانید:
https://tolerance.tavaana.org/fa/Secularism_and_Tolerance

#سکولاریسم #مدارا #گفتگو_توانا


@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیشینه و آینده رواداری در جامعه و فرهنگ ایران
شما اینجا هستید
صفحه اصلی  پیشینه و آینده رواداری در جامعه و فرهنگ ایران
چنان با نیک و بد سرکن که بعد از مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
این ایراد گاهی بسیارگرفته می‌شود که چرا باید این همه مدارا با افکار و باورهای مختلف درجامعه مدارا داشت و کرنش داشت؟
در این برنامه گیتی پورفاضل، حقوقدان، از پیشینه و آینده رواداری در جامعه و فرهنگ ایران سخن می‌گوید.
این برنامه بریده‌ای از گفت‌وگوی زنده در اتاق کلاب‌هاوس تواناست که دهم خرداد ۱۴۰۲با حضور برخی اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی، حقوق، دینداری و خداناباوری برگزار شده است.
https://tolerance.tavaana.org/fa/Tolerance_History_and_Future

در یوتیوب:
https://youtu.be/RnL8-ACApVk

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/mnjkhlbsjgdb

#گفتگو_توانا #رواداری #مداراگری #ایران

@Dialogue1402
«می‌خواهم نکته‌ای از خودم به عنوان یک انسان مذهبی و مسلمان متشرع را با شما به اشتراک بگذارم و اگر مایل بودید منتشر کنید. من به عنوان کسی که مرجع تقلید داشتم زمانی نگاهم اساسا به روحانیت عوض شد که دیدم محسن امیراصلانی زنجانی را با اتهام بدعت و توهین به حضرت یونس اعدام کردند و حتی شب قبل از اعدام اجازه ندادند او تک فرزندش را ببیند. همین چند سال پیش بود که این اتفاق افتاد.

این مسئله برای من باورنکردنی بود که کسی را اعدام کردند که گفته بود حضور یونس در دل نهنگ طبیعی نیست. این اتفاق برای من نقطه عطف بود. چون دقیقا من هم که مذهبی و مسلمان هستم دقیقا همین باور را داشتم و دارم که خیلی از سوره‌های قرآن اساطیری هستند و نمیتوانند واقعی باشند. اصلا طبیعی نیست حضور یک آدم در دل نهنگ. یعنی اگر من هم این حرفم را ادا میکردم و عمومی میکردم من را اعدام میکردند!

و دقت کنید که هیچ مرجع تقلیدی به این ظلم و ستم مسلم به این قتل یک اعتراض ساده هم نکرد. من مرجع تقلید داشتم و وقتی دیدم مرجع تقلید من به چنین ظلم آشکاری اعتراض نمیکند مسئله تقلید را کنار گذاشتم. خدا محسن امیراصلانی را رحمت کند. لعنت بر ستمگرانی که یک جوان ۳۷ ساله را به قتل رساندند. من میتوانستم جای محسن امیراصلانی باشم. من میتوانستم اعدام شوم. من چرا باید از کسی تقلید کنم که اگر من را اعدام میکردند هیچ اعتراضی نداشت که شاید رضایت هم داشت؟»

-- این متن را یکی از همراهان گرامی و محترم ما ارسال کرده است. نکته بسیار پراهمیتی را طرح کرده‌اند؛ یعنی مسلمان بودن در عین مرزبندی با مرجعیت تقلید.

-- در تصویر، تصویر زنده‌یاد محسن امیراصلانی را مشاهده می‌فرمایید که به اتهام بدعت در اسلام و توهین به یونس پیامبر و ارتداد در سال ۱۳۹۳ توسط جمهوری اسلامی اعدام شد.

نظر شما درباره متن این همراه گرامی چیست؟

#گفتگو_توانا #محسن_امیراصلانی #حکومت_اسلامی #مرجعیت_تقلید

@Dialogue1402
واقعیت این است که نسبت کنونی اسلام با شهروندان ایرانی و زیست آنان، نشانه‌های یک بحران جدی است. بایستی تاکید کرد این بحران فراتر از بحث وجود جمهوری اسلامی است.

به بیان دیگر، حتی اگر جمهوری اسلامی از میان برود و حکومتی سکولار روی کار بیاید، باز بنظر می‌رسد شهروندان مسلمان بایستی به تعریف نسبتی جدید و نوین از خود و اسلام دست بزنند.

به ویژه که حکومت سکولار نیز باید در نظر داشته باشد که چگونه می‌خواهد ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام را مورد مدیریت قرار دهد بی‌آنکه استقلال مذهبی و عقیدتی شهروندان ضربه بخورد.

این نکته از آن رو اهمیت دارد که تجربه چهار دهه حکمرانی جمهوری اسلامی ابعادی خشن و ضدانسانی از احکام اسلامی را به نمایش گذاشته است. احکامی که بعضا و مستقیما برگرفته از نص و سنت اسلامی هستند.

بایستی به این پرسش پاسخ داد که چگونه می‌توان استقلال عقیدتی شهروندان را حفظ کرد و در عین حفظ حرمت چارچوب خصوصی آنان، ابعاد زحمت‌آفرین باور آنان را در جامعه کنترل کرد.

به عبارت ساده‌تر، چگونه می‌توان مسلمان باورمند بود ولی اجرای احکام ضدانسانی اسلام علیه شهروندان ایران را امری ضد حقوق بشر دانست؟

فراتر از نوع تنظیم قانون - که قطعا باید مناسبات حقوق بشری را در خود لحاظ کند - این مسئله باید برای خود شهروندان و متفکران مسلمان نیز مورد دغدغه و تدقیق باشد.

نظر شما مخاطبان محترم و آگاه چیست؟

#سکولاریسم #مدارا #گفتگو_توانا

@Dialogue1402