بررسی سرکوب در چند دهه اخیر در ایران بسیار اهمیت دارد همچنین باید دید که آیا سرکوب به یکی از مناسک یا آیین تبدیل شده است؟ در این برنامه بیشتر بشنوید.
این برنامه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ با حضور شارمین میمندینژاد، بنیانگذار جمعیت امام علی، وریا امیری، پژوهشگر فلسفه، مجید محمدی، جامعهشناس و برخی از پژوهشگران و کنشگران از اتاق کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
لینک وبسایت
https://tolerance.tavaana.org/fa/Say-listen-21
لینک یوتیوب
https://www.youtube.com/watch?v=6MwKcNOm1NY
لینک ساندکلاد
https://soundcloud.com/tavaana/uxrypfvmhbza
#گفتگو_توانا #آیین_سرکوب #جمهوری_اسلامی #رواداری_سیاسی
@Dialogue1402
این برنامه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ با حضور شارمین میمندینژاد، بنیانگذار جمعیت امام علی، وریا امیری، پژوهشگر فلسفه، مجید محمدی، جامعهشناس و برخی از پژوهشگران و کنشگران از اتاق کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
لینک وبسایت
https://tolerance.tavaana.org/fa/Say-listen-21
لینک یوتیوب
https://www.youtube.com/watch?v=6MwKcNOm1NY
لینک ساندکلاد
https://soundcloud.com/tavaana/uxrypfvmhbza
#گفتگو_توانا #آیین_سرکوب #جمهوری_اسلامی #رواداری_سیاسی
@Dialogue1402
یکی از خصایص یهودیستیزی این است که افراد هر چه را که نمیپسندند به آن دین و ملت نسبت میدهند.
به عنوان مثال به این جمله از علمالهدی توجه کنیم. این فرد از این رو اهمیت دارد که متاسفانه در وضعیتی که در کشور ما حاکم است اکنون به عنوان نماینده ولی فقیه، اختیارات فوقالعادهای در خراسان رضوی دارد.
او در نماز جمعه مشهد با اعلام ستیزهجویی با عقلانیت، مدرنیته و یهودیت چنین گفت:
«یکی از اصول مدرنیسم، راسیونالیسم است که میگوید انسانها تنها باید به خواستههای نفسانی خود توجه کنند». او در ادامه بیان کرد که: «در مقابل تفکر یهود، ما میگوییم تنها خدا برای ما کافی است». علمالهدی همچنین ادامه داد: «صهیونیستها فکر میکنند هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند. همین منطق صهیونیستی بر آمریکا نیز حاکم است و تمام راهبردهای آمریکا بر همین اساس تنظیم میشود. در حقیقت این صهیونیستها هستند که استکبار و جهانخواری آمریکاییها را شکل میدهند».
بدیهی است که کسی که آیین یهود و یهودیان را در تقابل با خداوند تعریف میکند و مدعی میشود که یهودیان «استکبار و جهانخواری» را شکل میدهند طبعا نمیتواند با یهودیستیزی نیز مشکل خاصی داشته باشد و با کشتار غیرنظامیان یهودی در اسراییل نیز همدلی میکند.
#گفتگو_توانا #آیین_یهود #یهودی_ستیزی #ولایت_فقیه
@dialogue1402
به عنوان مثال به این جمله از علمالهدی توجه کنیم. این فرد از این رو اهمیت دارد که متاسفانه در وضعیتی که در کشور ما حاکم است اکنون به عنوان نماینده ولی فقیه، اختیارات فوقالعادهای در خراسان رضوی دارد.
او در نماز جمعه مشهد با اعلام ستیزهجویی با عقلانیت، مدرنیته و یهودیت چنین گفت:
«یکی از اصول مدرنیسم، راسیونالیسم است که میگوید انسانها تنها باید به خواستههای نفسانی خود توجه کنند». او در ادامه بیان کرد که: «در مقابل تفکر یهود، ما میگوییم تنها خدا برای ما کافی است». علمالهدی همچنین ادامه داد: «صهیونیستها فکر میکنند هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند. همین منطق صهیونیستی بر آمریکا نیز حاکم است و تمام راهبردهای آمریکا بر همین اساس تنظیم میشود. در حقیقت این صهیونیستها هستند که استکبار و جهانخواری آمریکاییها را شکل میدهند».
بدیهی است که کسی که آیین یهود و یهودیان را در تقابل با خداوند تعریف میکند و مدعی میشود که یهودیان «استکبار و جهانخواری» را شکل میدهند طبعا نمیتواند با یهودیستیزی نیز مشکل خاصی داشته باشد و با کشتار غیرنظامیان یهودی در اسراییل نیز همدلی میکند.
#گفتگو_توانا #آیین_یهود #یهودی_ستیزی #ولایت_فقیه
@dialogue1402
کنفدراسیون ایرانی؟
شاید همان روزها که محمد خاتمی شعار گفتگوی تمدنها را طرح کرد تا جلوهای زیبا به باطن انحصارطلب و تنگنظر جمهوری اسلامی بدهد، باید صدای نخبگانی مانند داریوش فرهود شنیده میشد که میپرسیدند مگر در داخل قلمرو ایران بزرگ فرهنگی به گفتگو راه دادهاید که حالا میخواهید بانی گفتگوی بین تمدنها در سطح سیاره باشید!؟
ایران فرهنگی اصطلاحیست که به گستردگی فرهنگی ایران اشاره میکند و از مرزهای سیاسی ایران فعلی فراتر میرود. پرفسور داریوش فرهود اگرچه متخصص علم ژنتیک است و از بنیانگذاران این رشته در ایران به شمار میرود، با این حال مطالعات انسانشناختی با تمرکز بر ایران دارد. از وی کتاب «ایران فرهنگی: نخستین ساکنان، فرمانروایان، پایتختها و پرچمهای ایران» در سال ۱۳۹۲ به همت انتشارات صبا منتشر شده است.
در برش زیر از مصاحبهی مفصل ایشان در برنامهی دیدار، میشنوید که ایشان در مورد این اصطلاح توضیح میدهد: ایران فرهنگی به تمامی سرزمینهایی قابل اطلاق است که نوروز داشته باشند و زبان فارسی میان مردمش شناختهشده باشد. مولفهی سوم به اعتقاد ایشان، دولتهاییست که به مفهوم ایران پایبندی داشته باشند.
در حالی که ایشان در بخشهای دیگری از این مصاحبه به درستی یادآوری میکند که هویت ایرانی در چهل و اندی سال اخیر مورد بیمهری مقامات فعلی قرار گرفته، میگوید که از سالها پیش، ایدهی تشکیل یک کنفدراسیون ایرانی را مطرح کرده بوده است؛ کنفدراسیونی که قرار است مانند کشورهای عضو اتحادیهی اروپا، برمبنای اشتراکات فرهنگی و منافع سیاسی مشترک میان اعضاء تشکیل شود و صد البته مایهی این پیوند در وهلهی اول همان میراث فرهنگی ایران است.
شوربختانه در حالی که دولت حاکم بر سرزمین اصلی ایران، اساساً خود غیر ایرانگراست - اگر نگوییم ایرانستیز است - به تشکیل چنین کنفدراسیونی به سختی بتوان امید بست. فرهود میگوید که چنین کنفدراسیونی، کاری به مناسبتها و تعصبهای دینی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، مفهوم فراگیر «ایران» از مرزهای هویتهای متنوع دینی عبور میکند و یک چتر جامع برای مردمانی که «ایر» نامیده شدهاند، فراهم میآورد. اما افسوس که پس از ۵۷ دولتی در ایران بر سر کار آمد، که همواره تلاش برای جایگزینی مفهوم «ایران» با «امت مسلمان» دارد؛ آن هم امت مسلمانی که در رأسش، شیعهای تندرو و متعصب، شهروند درجهی یک باشد.
آیا شما تشکیل کنفدراسیون ایرانی را امری مثبت تلقی میکنید؟ چرا؟
https://x.com/dialogue1402/status/1763289946310226116?s=46
#گفتگو #رواداری #ایران #داریوش_فرهود #نوروز #آیین #فارسی #وحدت_ملی #ایرانیان #ایر #هویت_ملی #هویت_دینی
@Dialogue1402
شاید همان روزها که محمد خاتمی شعار گفتگوی تمدنها را طرح کرد تا جلوهای زیبا به باطن انحصارطلب و تنگنظر جمهوری اسلامی بدهد، باید صدای نخبگانی مانند داریوش فرهود شنیده میشد که میپرسیدند مگر در داخل قلمرو ایران بزرگ فرهنگی به گفتگو راه دادهاید که حالا میخواهید بانی گفتگوی بین تمدنها در سطح سیاره باشید!؟
ایران فرهنگی اصطلاحیست که به گستردگی فرهنگی ایران اشاره میکند و از مرزهای سیاسی ایران فعلی فراتر میرود. پرفسور داریوش فرهود اگرچه متخصص علم ژنتیک است و از بنیانگذاران این رشته در ایران به شمار میرود، با این حال مطالعات انسانشناختی با تمرکز بر ایران دارد. از وی کتاب «ایران فرهنگی: نخستین ساکنان، فرمانروایان، پایتختها و پرچمهای ایران» در سال ۱۳۹۲ به همت انتشارات صبا منتشر شده است.
در برش زیر از مصاحبهی مفصل ایشان در برنامهی دیدار، میشنوید که ایشان در مورد این اصطلاح توضیح میدهد: ایران فرهنگی به تمامی سرزمینهایی قابل اطلاق است که نوروز داشته باشند و زبان فارسی میان مردمش شناختهشده باشد. مولفهی سوم به اعتقاد ایشان، دولتهاییست که به مفهوم ایران پایبندی داشته باشند.
در حالی که ایشان در بخشهای دیگری از این مصاحبه به درستی یادآوری میکند که هویت ایرانی در چهل و اندی سال اخیر مورد بیمهری مقامات فعلی قرار گرفته، میگوید که از سالها پیش، ایدهی تشکیل یک کنفدراسیون ایرانی را مطرح کرده بوده است؛ کنفدراسیونی که قرار است مانند کشورهای عضو اتحادیهی اروپا، برمبنای اشتراکات فرهنگی و منافع سیاسی مشترک میان اعضاء تشکیل شود و صد البته مایهی این پیوند در وهلهی اول همان میراث فرهنگی ایران است.
شوربختانه در حالی که دولت حاکم بر سرزمین اصلی ایران، اساساً خود غیر ایرانگراست - اگر نگوییم ایرانستیز است - به تشکیل چنین کنفدراسیونی به سختی بتوان امید بست. فرهود میگوید که چنین کنفدراسیونی، کاری به مناسبتها و تعصبهای دینی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، مفهوم فراگیر «ایران» از مرزهای هویتهای متنوع دینی عبور میکند و یک چتر جامع برای مردمانی که «ایر» نامیده شدهاند، فراهم میآورد. اما افسوس که پس از ۵۷ دولتی در ایران بر سر کار آمد، که همواره تلاش برای جایگزینی مفهوم «ایران» با «امت مسلمان» دارد؛ آن هم امت مسلمانی که در رأسش، شیعهای تندرو و متعصب، شهروند درجهی یک باشد.
آیا شما تشکیل کنفدراسیون ایرانی را امری مثبت تلقی میکنید؟ چرا؟
https://x.com/dialogue1402/status/1763289946310226116?s=46
#گفتگو #رواداری #ایران #داریوش_فرهود #نوروز #آیین #فارسی #وحدت_ملی #ایرانیان #ایر #هویت_ملی #هویت_دینی
@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خنک آنکه دل شاد دارد به نوش
دیگرینامه
اپیزود ۲۲
مجید دهقانی، ایرانپژوه و سردبیر مجلهی «هوای بیداری» میگوید:
«آنچه جای تأمل دارد ماندگاری عجیب برخی رسوم نوروزی گذشته است که از سدههای بسیار دور تا اواخر قاجار نیز وجود داشته است. با وجود نهی و انکار فرهنگ ایرانیان پیش از اسلام توسط زمامداران دوره اسلامی، بسیاری از رسوم با تغییرات اندک چه در میان مردم و چه در دربار پادشاهان، به زیبایی و شکوه هرچه تمامتر انجام و حفظ میشده است.
برگزاری نوروز، شاهنامهخواهی و سنگتراشیهای دوره قاجار که با الهام از نقوش تختجمشید و داستانهای شاهنامه صورت میگرفت را میتوان نمونه بارز گرایش ایرانیان به تاریخ و فرهنگ باستانی خود دانست که بعدها ذهنیت مردم را در قبول ملیگرایی آمادهتر میکرد…
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که اشیا و خوراکیهایی که در این سفره دارای اصالت و ریشه کهن هستند عبارتند از: نان، سکه، سیب، آب، دانه غلات مانند گندم، جو، عدس و غیره، انار، سمنو، شیر، سبزه و شکر. در دوره صفوی سرکه و در دوره قاجار نیز سیر بدان افزوده شده است که شاید آنها نیز ریشه در قدیم داشته باشند.
انتخاب هفت مورد یا بیشتر اقلام فوق بسته به ذوق و سلیقه مردمان و مناطق مختلف ایران فرهنگی، همواره متفاوت بوده است و امروزه نمیتوان برای آن قالب خاصی تعریف کرد تا سنتی که هزارهها از آن گذشته را خشک و ثابت به صورت گذشته درآورد. با توجه به گذر زمان، و تحولات فرهنگی، هیچ خردهای نمیتوان به سفره امروزی گرفت به جز وجود ماهی که در حقیقت گرفتن جان جانداریست برای زینت بخشیدن به خوان نوروزی.»
برای مطالعهی متن کامل این اپیزود رجوع کنید به صفحهی گفتوشنود در:
https://dialog.tavaana.org/others-22/
و برای شنیدن نسخهی کامل در یوتیوب به:
https://youtu.be/xjJcyosg9zI?si=GrwfM8VXe5EizbXJ
و برای شنیدن نسخهی کامل در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/683641974
و برای شنیدن نسخهی کامل در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/7tVhtxuzLgU9nFNv9
رجوع کنید.
#هفت_سین #نوروز #آیین_نوروز #دیگری_نامه #جمشید #مجید_دهقانی #ایران_فرهنگی #شمشون #راما #آپولون #والتر_هینتس #کمبوجیه #نوروز_بابلی #آکیتو
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود ۲۲
مجید دهقانی، ایرانپژوه و سردبیر مجلهی «هوای بیداری» میگوید:
«آنچه جای تأمل دارد ماندگاری عجیب برخی رسوم نوروزی گذشته است که از سدههای بسیار دور تا اواخر قاجار نیز وجود داشته است. با وجود نهی و انکار فرهنگ ایرانیان پیش از اسلام توسط زمامداران دوره اسلامی، بسیاری از رسوم با تغییرات اندک چه در میان مردم و چه در دربار پادشاهان، به زیبایی و شکوه هرچه تمامتر انجام و حفظ میشده است.
برگزاری نوروز، شاهنامهخواهی و سنگتراشیهای دوره قاجار که با الهام از نقوش تختجمشید و داستانهای شاهنامه صورت میگرفت را میتوان نمونه بارز گرایش ایرانیان به تاریخ و فرهنگ باستانی خود دانست که بعدها ذهنیت مردم را در قبول ملیگرایی آمادهتر میکرد…
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که اشیا و خوراکیهایی که در این سفره دارای اصالت و ریشه کهن هستند عبارتند از: نان، سکه، سیب، آب، دانه غلات مانند گندم، جو، عدس و غیره، انار، سمنو، شیر، سبزه و شکر. در دوره صفوی سرکه و در دوره قاجار نیز سیر بدان افزوده شده است که شاید آنها نیز ریشه در قدیم داشته باشند.
انتخاب هفت مورد یا بیشتر اقلام فوق بسته به ذوق و سلیقه مردمان و مناطق مختلف ایران فرهنگی، همواره متفاوت بوده است و امروزه نمیتوان برای آن قالب خاصی تعریف کرد تا سنتی که هزارهها از آن گذشته را خشک و ثابت به صورت گذشته درآورد. با توجه به گذر زمان، و تحولات فرهنگی، هیچ خردهای نمیتوان به سفره امروزی گرفت به جز وجود ماهی که در حقیقت گرفتن جان جانداریست برای زینت بخشیدن به خوان نوروزی.»
برای مطالعهی متن کامل این اپیزود رجوع کنید به صفحهی گفتوشنود در:
https://dialog.tavaana.org/others-22/
و برای شنیدن نسخهی کامل در یوتیوب به:
https://youtu.be/xjJcyosg9zI?si=GrwfM8VXe5EizbXJ
و برای شنیدن نسخهی کامل در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/683641974
و برای شنیدن نسخهی کامل در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/7tVhtxuzLgU9nFNv9
رجوع کنید.
#هفت_سین #نوروز #آیین_نوروز #دیگری_نامه #جمشید #مجید_دهقانی #ایران_فرهنگی #شمشون #راما #آپولون #والتر_هینتس #کمبوجیه #نوروز_بابلی #آکیتو
@Dialogue1402
#بازنشر
یکی از خصایص یهودیستیزی این است که افراد هر چه را که نمیپسندند به آن دین و ملت نسبت میدهند.
به عنوان مثال به این جمله از علمالهدی توجه کنیم. این فرد از این رو اهمیت دارد که متاسفانه در وضعیتی که در کشور ما حاکم است اکنون به عنوان نماینده ولی فقیه، اختیارات فوقالعادهای در خراسان رضوی دارد.
او در نماز جمعه مشهد با اعلام ستیزهجویی با عقلانیت، مدرنیته و یهودیت چنین گفت:
«یکی از اصول مدرنیسم، راسیونالیسم است که میگوید انسانها تنها باید به خواستههای نفسانی خود توجه کنند». او در ادامه بیان کرد که: «در مقابل تفکر یهود، ما میگوییم تنها خدا برای ما کافی است». علمالهدی همچنین ادامه داد: «صهیونیستها فکر میکنند هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند. همین منطق صهیونیستی بر آمریکا نیز حاکم است و تمام راهبردهای آمریکا بر همین اساس تنظیم میشود. در حقیقت این صهیونیستها هستند که استکبار و جهانخواری آمریکاییها را شکل میدهند».
بدیهی است که کسی که آیین یهود و یهودیان را در تقابل با خداوند تعریف میکند و مدعی میشود که یهودیان «استکبار و جهانخواری» را شکل میدهند طبعا نمیتواند با یهودیستیزی نیز مشکل خاصی داشته باشد و با کشتار غیرنظامیان یهودی در اسراییل نیز همدلی میکند.
#گفتگو_توانا #آیین_یهود #یهودی_ستیزی #ولایت_فقیه
@dialogue1402
یکی از خصایص یهودیستیزی این است که افراد هر چه را که نمیپسندند به آن دین و ملت نسبت میدهند.
به عنوان مثال به این جمله از علمالهدی توجه کنیم. این فرد از این رو اهمیت دارد که متاسفانه در وضعیتی که در کشور ما حاکم است اکنون به عنوان نماینده ولی فقیه، اختیارات فوقالعادهای در خراسان رضوی دارد.
او در نماز جمعه مشهد با اعلام ستیزهجویی با عقلانیت، مدرنیته و یهودیت چنین گفت:
«یکی از اصول مدرنیسم، راسیونالیسم است که میگوید انسانها تنها باید به خواستههای نفسانی خود توجه کنند». او در ادامه بیان کرد که: «در مقابل تفکر یهود، ما میگوییم تنها خدا برای ما کافی است». علمالهدی همچنین ادامه داد: «صهیونیستها فکر میکنند هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند. همین منطق صهیونیستی بر آمریکا نیز حاکم است و تمام راهبردهای آمریکا بر همین اساس تنظیم میشود. در حقیقت این صهیونیستها هستند که استکبار و جهانخواری آمریکاییها را شکل میدهند».
بدیهی است که کسی که آیین یهود و یهودیان را در تقابل با خداوند تعریف میکند و مدعی میشود که یهودیان «استکبار و جهانخواری» را شکل میدهند طبعا نمیتواند با یهودیستیزی نیز مشکل خاصی داشته باشد و با کشتار غیرنظامیان یهودی در اسراییل نیز همدلی میکند.
#گفتگو_توانا #آیین_یهود #یهودی_ستیزی #ولایت_فقیه
@dialogue1402
«۱۶۰ سال مبارزه با آيین بهایی»
معرفی کتاب
در کتاب «۱۶۰ سال مبارزه با آیین بهایی» که نمونههای وحشتناکی از حملات دستهجمعی به بهاییان گزارش شده است، به واقعهای اشاره میشود که در زمان حکومت ظلالسلطان، فرزند ناصرالدین شاه در اصفهان رخ داد.
ظلالسلطان بنا را بر بهاییکشی میگذارد و از همراهی امام جمعهی اصفهان، شیخ محمدتقی نجفی هم بهرهی کافی و وافی میبرد! اما وحشیانهترین این کشتارها، صحنههایی که دلالت بر نوعی جنون یا هیستری جمعی میکند، در یزد رخ داد؛ مولف کتاب فریدون وهمن گزارشی از یک مبلغ مذهبی به نام نایپور مَلْکم میآورد که در کتاب خود با نام «پنج سال در یک شهر ایرانی»، این بلاگردان ساختن از بهاییها را شرح میدهد.
ملای جوانی حدوداً سیساله، به نام سید محمد ابراهیم که از راه عتبات و از مسیر اصفهان به یزد برمیگشت، با توجه به کارزار بهاییکشی ظلالسلطان، موقع را برای کسب شهرت مناسب دید. وهمن مینویسد:
«[ سید محمد ابراهیم] یک روز پس از ورود به یزد که مصادف با ۱۷ ربیعالاول و تولد پیغمبر اسلام بود، پس از نماز جماعت به منبر رفت و موعظهی شدیدی علیه بهاییان نمود. بعد از ظهر همان روز جمعیت آزار و کشتار بهاییان را با غارت مغازهها و سوزاندن خانهها و کشتن مردان و زجر و شکنجهی زنان و کودکان آغاز کردند. قتل بهاییان در یزد نمونههای شرمآوری از قساوت و بیرحمیست که نشان میدهد تعصبات دینی میتواند برخی انسانها را به صورت حیوانی درنده درآورد. مردم یزد، بیش از یک هفته کار را تعطیل کردند و پر گروههای خشمناک به طور وحشیانهای شب و روز به شکار بهاییان و کشتن ایشان پرداختند.»
در اپیزود بیست و هفتم با نام «بلاگردان» که به زودی منتشر میشود، تلاش کردهایم که مفهوم انتقال شر از راه برساختن بلاگردان را از منظر انسانشناسی معرفی کرده و با ارجاع به نمونههای دردناک تاریخ نزدیک، آنها را ملموس سازیم. کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» از منابع مورداستفاده در این اپیزود بوده است.
تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی این کتاب را به تمامی پژوهندگان ادیان معاصر ایرانی و به ویژه علاقهمندان به مقولهی آزادی ادیان پیشنهاد میدهد. این کتاب توسط پایگاه اینترنتی آسو، به رایگان برای دانلود، عرضه شده است.
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/fight-with-baha-i-faith/
#دیگری_نامه #سرکوب__دینی #دگردینی #بهایی #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #فریدون_وهمن #مدارا #رواداری
@dialogue1402
معرفی کتاب
در کتاب «۱۶۰ سال مبارزه با آیین بهایی» که نمونههای وحشتناکی از حملات دستهجمعی به بهاییان گزارش شده است، به واقعهای اشاره میشود که در زمان حکومت ظلالسلطان، فرزند ناصرالدین شاه در اصفهان رخ داد.
ظلالسلطان بنا را بر بهاییکشی میگذارد و از همراهی امام جمعهی اصفهان، شیخ محمدتقی نجفی هم بهرهی کافی و وافی میبرد! اما وحشیانهترین این کشتارها، صحنههایی که دلالت بر نوعی جنون یا هیستری جمعی میکند، در یزد رخ داد؛ مولف کتاب فریدون وهمن گزارشی از یک مبلغ مذهبی به نام نایپور مَلْکم میآورد که در کتاب خود با نام «پنج سال در یک شهر ایرانی»، این بلاگردان ساختن از بهاییها را شرح میدهد.
ملای جوانی حدوداً سیساله، به نام سید محمد ابراهیم که از راه عتبات و از مسیر اصفهان به یزد برمیگشت، با توجه به کارزار بهاییکشی ظلالسلطان، موقع را برای کسب شهرت مناسب دید. وهمن مینویسد:
«[ سید محمد ابراهیم] یک روز پس از ورود به یزد که مصادف با ۱۷ ربیعالاول و تولد پیغمبر اسلام بود، پس از نماز جماعت به منبر رفت و موعظهی شدیدی علیه بهاییان نمود. بعد از ظهر همان روز جمعیت آزار و کشتار بهاییان را با غارت مغازهها و سوزاندن خانهها و کشتن مردان و زجر و شکنجهی زنان و کودکان آغاز کردند. قتل بهاییان در یزد نمونههای شرمآوری از قساوت و بیرحمیست که نشان میدهد تعصبات دینی میتواند برخی انسانها را به صورت حیوانی درنده درآورد. مردم یزد، بیش از یک هفته کار را تعطیل کردند و پر گروههای خشمناک به طور وحشیانهای شب و روز به شکار بهاییان و کشتن ایشان پرداختند.»
در اپیزود بیست و هفتم با نام «بلاگردان» که به زودی منتشر میشود، تلاش کردهایم که مفهوم انتقال شر از راه برساختن بلاگردان را از منظر انسانشناسی معرفی کرده و با ارجاع به نمونههای دردناک تاریخ نزدیک، آنها را ملموس سازیم. کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آیین بهایی» از منابع مورداستفاده در این اپیزود بوده است.
تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی این کتاب را به تمامی پژوهندگان ادیان معاصر ایرانی و به ویژه علاقهمندان به مقولهی آزادی ادیان پیشنهاد میدهد. این کتاب توسط پایگاه اینترنتی آسو، به رایگان برای دانلود، عرضه شده است.
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/fight-with-baha-i-faith/
#دیگری_نامه #سرکوب__دینی #دگردینی #بهایی #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #فریدون_وهمن #مدارا #رواداری
@dialogue1402
Dialog Project
معرفی کتاب، ۱۰: ۱۶۰ سال مبارزه با آیین بهایی؛ اثر فریدون وهمن - Dialog Project
«از سال ۱۹۲۸ به بعد، با تحکیم موقعیت رضاشاه، روابط وی با ملایان تغییر کرد. وی که دریافته بود هیچگونه اصلاحاتی با مداخلات ایشان در امور کشور عملی نیست با روشی سخت و خشن سیاست خود را تغییر داد. در سال ۱۹۲۸ وارد حرم حضرت معصومه شد و آخوندی را که روز قبل به…
کارل گوستاو یونگ
فیلسوف و روانپزشک
«از آغاز زندگی بشر این فکر قوت داشته است که بایستی نفوذ بیقاعده و نامعقول نیروهای فوق طبیعی را به کمک آیین و قوانین معین محدود کرد؛ و این عمل طی تحول تاریخ به وسیلهی تکثیر رسوم و نهادها و اعتقادات تعقیب شده است.
طی دو هزار سال اخیر، کلیسای مسیح نقش میانجی و حامی را بین این نفوذها و انسان برعهده گرفته است… مذهب پروتستان که بسیاری از برج و باروهایی را که کلیسای کاتولیک با کمال دقت برپا داشته بود ویران کرد، زود دریافت که نتیجهی مجاز دانستن وحی و الهام فردی ایجاد تجزیه و تفرقه است.
در حقیقت، به مجرد اینکه سد اعتقادات جزمی شکسته شد و رسوم و آیین دینی اعتبار و نفوذ خود را از دست داد، انسان خود را در معرض حالتی درونی دید که در برابر آن نمیتوانست از حمایت و راهنمایی اعتقادات و مناسک دینی استفاده کند؛ و حال آنکه این رسوم خلاصه و گزیدهی تجربهی دینی، چه مسیحی و چه مشرک هستند.»
- روانشناسی و دین
برگردان از فواد روحانی
در اپیزود بیست و هفتم با نام «بلاگردان» و همچنین اپیزود بیست و هشتم با نام «شستن گناهان با آب»، با نقل از «شاخهی زرین» اثر جیمز فریزر، به فرم کلی بسیاری از آیینهای کهن خواهیم پرداخت که در سراسر سیاره مشابه یا نظیر دارند. فریزر معتقد بود که عیسی مسیح همان «بلاگردان» است که قرار است شر با آن انتقال یافته و دفع شود. به نظر میرسد کارل یونگ متوجه بود که آیینهای مفصل کلیسای مسیحی، میراث فرهنگهای به اصطلاح «مشرک» پیش از مسیحیت است.
این دو اپیزود به زودی منتشر خواهد شد.
#دیگری_نامه #کارل_یونگ #آیین #بلاگردان #انتقال_شر #شاخه_زرین #کلیسا #پروتستان #کاتولیک
@Dialogue1402
فیلسوف و روانپزشک
«از آغاز زندگی بشر این فکر قوت داشته است که بایستی نفوذ بیقاعده و نامعقول نیروهای فوق طبیعی را به کمک آیین و قوانین معین محدود کرد؛ و این عمل طی تحول تاریخ به وسیلهی تکثیر رسوم و نهادها و اعتقادات تعقیب شده است.
طی دو هزار سال اخیر، کلیسای مسیح نقش میانجی و حامی را بین این نفوذها و انسان برعهده گرفته است… مذهب پروتستان که بسیاری از برج و باروهایی را که کلیسای کاتولیک با کمال دقت برپا داشته بود ویران کرد، زود دریافت که نتیجهی مجاز دانستن وحی و الهام فردی ایجاد تجزیه و تفرقه است.
در حقیقت، به مجرد اینکه سد اعتقادات جزمی شکسته شد و رسوم و آیین دینی اعتبار و نفوذ خود را از دست داد، انسان خود را در معرض حالتی درونی دید که در برابر آن نمیتوانست از حمایت و راهنمایی اعتقادات و مناسک دینی استفاده کند؛ و حال آنکه این رسوم خلاصه و گزیدهی تجربهی دینی، چه مسیحی و چه مشرک هستند.»
- روانشناسی و دین
برگردان از فواد روحانی
در اپیزود بیست و هفتم با نام «بلاگردان» و همچنین اپیزود بیست و هشتم با نام «شستن گناهان با آب»، با نقل از «شاخهی زرین» اثر جیمز فریزر، به فرم کلی بسیاری از آیینهای کهن خواهیم پرداخت که در سراسر سیاره مشابه یا نظیر دارند. فریزر معتقد بود که عیسی مسیح همان «بلاگردان» است که قرار است شر با آن انتقال یافته و دفع شود. به نظر میرسد کارل یونگ متوجه بود که آیینهای مفصل کلیسای مسیحی، میراث فرهنگهای به اصطلاح «مشرک» پیش از مسیحیت است.
این دو اپیزود به زودی منتشر خواهد شد.
#دیگری_نامه #کارل_یونگ #آیین #بلاگردان #انتقال_شر #شاخه_زرین #کلیسا #پروتستان #کاتولیک
@Dialogue1402
فتوا علیه خداناباوران و اقلیتهای مذهبی در میان مراجع تقلید حوزه قم ریشه عمیقی دارد. آنان عمیقا دیگریستیز هستند و هیچ ابایی ندارند که خداناباوران را «نجس» بخوانند یا بهاییان را طوری به حاشیه برانند که رفتار نازیها با یهودیان در اذهان متبادر شود.
این نمونهای از یکی از این فتواهاست. بایستی ریشه مشکل را بشناسیم. ریشه ضعف مدارای مذهبی در کشور از جمله در وجود کسانی است که خود را آیتالله مینامند و به نام الله، به نفرت پراکنی علیه شهروندان ایرانی مشغول هستند.
تصور کنید یک شهروند مذهبی که تحت تاثیر مکارم شیرازی باشد، این فتوا را جدی بگیرد و تخم نفرت از شهروندان باورمند به آیین بهایی را در دل فرزندان خود بکارد.
آیا امثال مکارم پاسخگوی این حجم از کینه مذهبی و عقیدتی بین شهروندان ایرانی خواهند بود؟
#مکارم_شیرازی #جمهوری_اسلامی #حوزه_قم #آیین_بهایی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
این نمونهای از یکی از این فتواهاست. بایستی ریشه مشکل را بشناسیم. ریشه ضعف مدارای مذهبی در کشور از جمله در وجود کسانی است که خود را آیتالله مینامند و به نام الله، به نفرت پراکنی علیه شهروندان ایرانی مشغول هستند.
تصور کنید یک شهروند مذهبی که تحت تاثیر مکارم شیرازی باشد، این فتوا را جدی بگیرد و تخم نفرت از شهروندان باورمند به آیین بهایی را در دل فرزندان خود بکارد.
آیا امثال مکارم پاسخگوی این حجم از کینه مذهبی و عقیدتی بین شهروندان ایرانی خواهند بود؟
#مکارم_شیرازی #جمهوری_اسلامی #حوزه_قم #آیین_بهایی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
نیچه آرزو میکرد که مکانهایی برای ژرفاندیشی در شهرها ساخته شود که بدیل و رقیب نیایشگاههای کلاسیک مانند کلیسا باشد.
در «حکمت شادان» میگوید آن زمان گذشت که تنها شکل حیات ژرفاندیشانه (Vita Contemplativa) حیات دینی (Vita Religiosa) بود. وقتی در مقالهی تو «حال و آینده اقدامات جوامع بهایی» خواندم که معابد بهایی یا همان مشرقالاذکارها، نیایشگاههایی مختص بهاییان نیست بلکه همه میتوانند به این اماکن بیایند و از فضای آن استفاده کنند، به فکرم رسید که شاید این معابد بهایی عملاً همان چیزیست که نیچه آرزو میکرد در فضاهای شهری روزی به وجود بیاید.
من قبلاً در هیچ مشرقالاذکاری نبودهام اما اگر مکانی باشد برای ژرفاندیشی در کار انسان و زندگی و آینده، بیآنکه استفاده از آن مستلزم وابستگی به هیچ سنت دینی باشد، در این صورت مکانی منحصراً برای ژرفاندیشیست که با معماری کاملاً متفاوتی نسبت به نیایشگاههای کلاسیک تدارک شده است. اما آنچه مانع تصور من است این است که زندگی بهایی نیز شکلی از زندگی دینی (Vita Religiosa) ست. بگو در این مورد چه فکر میکنی و خودت چه تجربهای از حضور در مشرقالاذکار داری؟
ایقان شهیدی:
مشرقالاذکارها یا معابدی که توسط بهائیان ساخته میشود، که اگر در اینترنت فردی برای Bahai Temple سرچ کند میتواند شکلهای خلاقانهی آنها را بیابد، متعلق به تمامی مردم محلی است و فضایی برای نیایشِ در سکوت، مراقبه و مدیتیشن است. عمدتا این معابد برای «عبادت» هم در مناطق شهری و روستاییای ساخته میشود که فعالیتهای آموزشی - که آن هم جامعه بهائی برای گروههای سنی مختلف مثل کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان ارائه میکند و هدفش توانمند شدن برای «خدمت» به جامعه است - گسترش یافته باشد. این هم به دلیل این طرز فکر بهائی است که «عبادت» و «خدمت» دست در دست همدیگر پیش میروند. به همین علت هم هست که آثار بهائی توصیه کرده است که در اطراف این معابد، موسسات عامالمنفعه نظیر دانشگاه و مدرسه و موسسات خیریه و … تاسیس شود.
من تجربه حضور در مشرقالاذکاری در فرانکفورت آلمان را داشتم. باید بگویم که معماری زیبای آن با شیشههای شفاف بزرگش، تجربه حضور در قلب طبیعت را به افراد میدهد؛ سکوت حاکم بر آن، و تنوع نژادی و باور افرادی که در آن حاضر بودند، همگی تجربهای منحصر به فرد از کثرت مبتنی بر همزیستی و صلح را منعکس میکرد و در عین حال ضرورت و غنای تجربه «وحدت در کثرت» را منعکس میکرد. همانطور که گفتم، رویکرد جامعه بهائی آن است که با دنبال کردن و گسترش فعالیتهای آموزشی با هدف گسترش برابری، خدمتورزی و مهر در جوامع محلی، فضایی از همزیستی و اتحاد ایجاد کند، که مشرقالاذکار تجسم و انعکاسی از آن روح جمعی در قالبی مادی باشد.
نکتهای که هم مرتبط با مشرقالاذکار است و هم زندگی دینی بهائیان، این است که این زندگی از چند جهت با زندگی در ادیان سنتی متفاوت است. اولا بهائیان قائل به این هستند که ادیانی که در گذشته بودهاند، همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام، مقتضیات زیست در جهان قدیم را به جا میآوردند. این در حالی است که آموزههای بهائی، متناسب با روح عصر جدید، از چندین وجه متمایز است که به دو جنبه آن اشاره میکنم: یکی، قائل بودن به دموکراسی روحانی یا معنوی است. یعنی در آئین بهائی، طبقهای به نام روحانیت وجود ندارد: موبد، خاخام، کشیش و آخوند یا هرگونه فرد روحانی خاصی در آئین بهائی وجود ندارد؛ همه میتوانند بلاواسطه با معبود خود در ارتباط باشند، پیام او را بخوانند و برداشت و زیست خود را داشته باشند. بنابراین فردی وجود ندارد که بخواهد موعظه کند یا دیگران را نصیحت کند و فهم او، فهم معیار باشد. این در ساختار مسطح مشرقالاذکار، که فاقد هرگونه منبری هم هست مشخص است.
دومین خصوصیت آن است که آئین بهائی توصیه میکند که هر فردِ دین باوری، اعتقادات خود را با علم روز مورد سنجش قرار دهد و آنچه که خرافات است را کنار بگذارد. اگر دین را بدون علم و عقل در نظر بگیریم منتج به خرافات میشود و آن را کنار میگذاریم. کارکرد دین، در نگاه آئین بهائی، ایجاد پیشرفت و وحدت است و اگر دینی باعث اختلاف شود، طبق توصیه عبدالبهاء، بیدینی نسبت به آن ارجحیت دارد. این معیارها، و البته معیارهای دیگر است که زندگی بهائی را شکل میدهد.
آنچه در بالا خواندید، مصاحبهی صفحهی گفتوشنود با ایقان شهیدی، کنشگر بهاییست. صورت کامل این مصاحبهی مفصل که سوالاتی بیپرده و بالنسبه تازه در آن مطرح شده است، به زودی انتشار خواهد یافت.
https://x.com/dialogue1402/status/1793320780031201364?s=46
#بهایی #مشرق_الاذکار #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #دین #دین_خواهی #نوگرایی_دینی #دگردینی #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
در «حکمت شادان» میگوید آن زمان گذشت که تنها شکل حیات ژرفاندیشانه (Vita Contemplativa) حیات دینی (Vita Religiosa) بود. وقتی در مقالهی تو «حال و آینده اقدامات جوامع بهایی» خواندم که معابد بهایی یا همان مشرقالاذکارها، نیایشگاههایی مختص بهاییان نیست بلکه همه میتوانند به این اماکن بیایند و از فضای آن استفاده کنند، به فکرم رسید که شاید این معابد بهایی عملاً همان چیزیست که نیچه آرزو میکرد در فضاهای شهری روزی به وجود بیاید.
من قبلاً در هیچ مشرقالاذکاری نبودهام اما اگر مکانی باشد برای ژرفاندیشی در کار انسان و زندگی و آینده، بیآنکه استفاده از آن مستلزم وابستگی به هیچ سنت دینی باشد، در این صورت مکانی منحصراً برای ژرفاندیشیست که با معماری کاملاً متفاوتی نسبت به نیایشگاههای کلاسیک تدارک شده است. اما آنچه مانع تصور من است این است که زندگی بهایی نیز شکلی از زندگی دینی (Vita Religiosa) ست. بگو در این مورد چه فکر میکنی و خودت چه تجربهای از حضور در مشرقالاذکار داری؟
ایقان شهیدی:
مشرقالاذکارها یا معابدی که توسط بهائیان ساخته میشود، که اگر در اینترنت فردی برای Bahai Temple سرچ کند میتواند شکلهای خلاقانهی آنها را بیابد، متعلق به تمامی مردم محلی است و فضایی برای نیایشِ در سکوت، مراقبه و مدیتیشن است. عمدتا این معابد برای «عبادت» هم در مناطق شهری و روستاییای ساخته میشود که فعالیتهای آموزشی - که آن هم جامعه بهائی برای گروههای سنی مختلف مثل کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان ارائه میکند و هدفش توانمند شدن برای «خدمت» به جامعه است - گسترش یافته باشد. این هم به دلیل این طرز فکر بهائی است که «عبادت» و «خدمت» دست در دست همدیگر پیش میروند. به همین علت هم هست که آثار بهائی توصیه کرده است که در اطراف این معابد، موسسات عامالمنفعه نظیر دانشگاه و مدرسه و موسسات خیریه و … تاسیس شود.
من تجربه حضور در مشرقالاذکاری در فرانکفورت آلمان را داشتم. باید بگویم که معماری زیبای آن با شیشههای شفاف بزرگش، تجربه حضور در قلب طبیعت را به افراد میدهد؛ سکوت حاکم بر آن، و تنوع نژادی و باور افرادی که در آن حاضر بودند، همگی تجربهای منحصر به فرد از کثرت مبتنی بر همزیستی و صلح را منعکس میکرد و در عین حال ضرورت و غنای تجربه «وحدت در کثرت» را منعکس میکرد. همانطور که گفتم، رویکرد جامعه بهائی آن است که با دنبال کردن و گسترش فعالیتهای آموزشی با هدف گسترش برابری، خدمتورزی و مهر در جوامع محلی، فضایی از همزیستی و اتحاد ایجاد کند، که مشرقالاذکار تجسم و انعکاسی از آن روح جمعی در قالبی مادی باشد.
نکتهای که هم مرتبط با مشرقالاذکار است و هم زندگی دینی بهائیان، این است که این زندگی از چند جهت با زندگی در ادیان سنتی متفاوت است. اولا بهائیان قائل به این هستند که ادیانی که در گذشته بودهاند، همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام، مقتضیات زیست در جهان قدیم را به جا میآوردند. این در حالی است که آموزههای بهائی، متناسب با روح عصر جدید، از چندین وجه متمایز است که به دو جنبه آن اشاره میکنم: یکی، قائل بودن به دموکراسی روحانی یا معنوی است. یعنی در آئین بهائی، طبقهای به نام روحانیت وجود ندارد: موبد، خاخام، کشیش و آخوند یا هرگونه فرد روحانی خاصی در آئین بهائی وجود ندارد؛ همه میتوانند بلاواسطه با معبود خود در ارتباط باشند، پیام او را بخوانند و برداشت و زیست خود را داشته باشند. بنابراین فردی وجود ندارد که بخواهد موعظه کند یا دیگران را نصیحت کند و فهم او، فهم معیار باشد. این در ساختار مسطح مشرقالاذکار، که فاقد هرگونه منبری هم هست مشخص است.
دومین خصوصیت آن است که آئین بهائی توصیه میکند که هر فردِ دین باوری، اعتقادات خود را با علم روز مورد سنجش قرار دهد و آنچه که خرافات است را کنار بگذارد. اگر دین را بدون علم و عقل در نظر بگیریم منتج به خرافات میشود و آن را کنار میگذاریم. کارکرد دین، در نگاه آئین بهائی، ایجاد پیشرفت و وحدت است و اگر دینی باعث اختلاف شود، طبق توصیه عبدالبهاء، بیدینی نسبت به آن ارجحیت دارد. این معیارها، و البته معیارهای دیگر است که زندگی بهائی را شکل میدهد.
آنچه در بالا خواندید، مصاحبهی صفحهی گفتوشنود با ایقان شهیدی، کنشگر بهاییست. صورت کامل این مصاحبهی مفصل که سوالاتی بیپرده و بالنسبه تازه در آن مطرح شده است، به زودی انتشار خواهد یافت.
https://x.com/dialogue1402/status/1793320780031201364?s=46
#بهایی #مشرق_الاذکار #ایمان_بهایی #آیین_بهایی #دین #دین_خواهی #نوگرایی_دینی #دگردینی #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
سفرنامه والتر هینتس
معرفی کتاب
«رضا شاه توانست در دورترین گوشه کشورش محبوب باشد و ترس بر دلها اندازد! برای تبلور تواناییهای درون ایرانی، هر دو حس باید یکجا به سراغ او بیاید. چون هنگامی میتوان بر تاثیر فلجکننده فلاتی عظیم که سه برابر خاک آلمان است و در چنگال کویرها و باتلاقهای نمک و بیابانهاست، و آب و هواهای کاملا متضاد دارد، چیره شد که ترس از خشم فرمانروا، بیشتر باشد از رویاروییهای جغرافیایی و اقلیمی. و تردیدی نیست که ایرانی امروز از رضاشاه بیشتر میترسد تا رنج کار و گرمای سوزان. و تقریبا میخواهم بگویم: ایرانی از فرمانروا، بیشتر از مرگ در بیم است. با ترسی که فقط با اجرای دقیق عدالت و تنبیه هر کسی که شانه از زیر بار مسئولیت خالی میکند، عشقی ریشهدار به وابستگی و بهتِ آمیخته به شوق، نسبت به کسی که ایران را دوباره به کشوری آزاد، محترم و پیشرفته تبدیل کرده است، در پیوند است.»
سفرنامه والتر هینتس، چنانکه خود در مقدمه مینویسد، محصول اجابت کردن شوق دیدار سرزمینی بود که تا پیش از آن، فقط از راه کتاب و پژوهش با آن آشنا شده بود.
پرفسور والتر هینتس، متخصص در تاریخ ایلام باستان و همینطور هخامنشیان که کتاب مشهور او به نام «داریوش و پارسیان» توسط شاگرد ایرانیاش، پرویز رجبی و با نام «داریوش و ایرانیان» معرف حضور علاقهمندان تاریخ باستانی ایران است، در دوران رضاشاه به ایران سفر کرد و از شهرهای بسیاری دیدن کرد. تاریخ امضای هینتس در مقدمه سفرنامه خود، اکتبر ۱۹۳۸ است. یعنی یک سال پیش از آنکه جنگ دوم جهانی آغاز شود. در مقطعی که هینتس به ایران سفر کرده بود، مناسبات رو به گسترش اقتصادی و فنی میان ایران و آلمان، موجب شد که او هموطنان صنعتکار خود را در گوشه و کنار ایران بیابد و با آنها دوستی صمیمانه ایجاد کند.
برای مطالعهی متن کامل یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/book-2-walther-hinz-itinerary/
در اپیزود ۲۲ از پادکست دیگرینامه، با نام «خنک آنکه دل شاد دارد به نوش» به نقل از هینتس، به دردسرهای کمبوجیه برای شرکت در مراسم نوروز بابلی (آکیتو) پرداختیم و این نوروز را با نوروز ایرانی مقایسه کردیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-22/
#نوروز #ایران #آیین #گفتگو #رواداری #والتر_هینتس #هینتس #رضا_شاه #رضاشاه #نوسازی
@Dialogue1402
معرفی کتاب
«رضا شاه توانست در دورترین گوشه کشورش محبوب باشد و ترس بر دلها اندازد! برای تبلور تواناییهای درون ایرانی، هر دو حس باید یکجا به سراغ او بیاید. چون هنگامی میتوان بر تاثیر فلجکننده فلاتی عظیم که سه برابر خاک آلمان است و در چنگال کویرها و باتلاقهای نمک و بیابانهاست، و آب و هواهای کاملا متضاد دارد، چیره شد که ترس از خشم فرمانروا، بیشتر باشد از رویاروییهای جغرافیایی و اقلیمی. و تردیدی نیست که ایرانی امروز از رضاشاه بیشتر میترسد تا رنج کار و گرمای سوزان. و تقریبا میخواهم بگویم: ایرانی از فرمانروا، بیشتر از مرگ در بیم است. با ترسی که فقط با اجرای دقیق عدالت و تنبیه هر کسی که شانه از زیر بار مسئولیت خالی میکند، عشقی ریشهدار به وابستگی و بهتِ آمیخته به شوق، نسبت به کسی که ایران را دوباره به کشوری آزاد، محترم و پیشرفته تبدیل کرده است، در پیوند است.»
سفرنامه والتر هینتس، چنانکه خود در مقدمه مینویسد، محصول اجابت کردن شوق دیدار سرزمینی بود که تا پیش از آن، فقط از راه کتاب و پژوهش با آن آشنا شده بود.
پرفسور والتر هینتس، متخصص در تاریخ ایلام باستان و همینطور هخامنشیان که کتاب مشهور او به نام «داریوش و پارسیان» توسط شاگرد ایرانیاش، پرویز رجبی و با نام «داریوش و ایرانیان» معرف حضور علاقهمندان تاریخ باستانی ایران است، در دوران رضاشاه به ایران سفر کرد و از شهرهای بسیاری دیدن کرد. تاریخ امضای هینتس در مقدمه سفرنامه خود، اکتبر ۱۹۳۸ است. یعنی یک سال پیش از آنکه جنگ دوم جهانی آغاز شود. در مقطعی که هینتس به ایران سفر کرده بود، مناسبات رو به گسترش اقتصادی و فنی میان ایران و آلمان، موجب شد که او هموطنان صنعتکار خود را در گوشه و کنار ایران بیابد و با آنها دوستی صمیمانه ایجاد کند.
برای مطالعهی متن کامل یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/book-2-walther-hinz-itinerary/
در اپیزود ۲۲ از پادکست دیگرینامه، با نام «خنک آنکه دل شاد دارد به نوش» به نقل از هینتس، به دردسرهای کمبوجیه برای شرکت در مراسم نوروز بابلی (آکیتو) پرداختیم و این نوروز را با نوروز ایرانی مقایسه کردیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-22/
#نوروز #ایران #آیین #گفتگو #رواداری #والتر_هینتس #هینتس #رضا_شاه #رضاشاه #نوسازی
@Dialogue1402