📚قسمتی از کتاب "روزگار سپری شده مردم سالخورده"
نوشته :محمود دولت آبادی
عشق! بله ... عشق! عشق؟
چه است و که است عشق؟
چه می پرسی؟ دیدنی نیست، و نه با شنیدن شناختنی.
مثل هستی که واقع، که حادث می شود. نمیدانیش ... اما او هست، هست.
در شریان هایت می شتابد و در نبض شقیقه هایت،
و در مفاصل پاها ... نه، ذره تر از آن است؛
بسی ذره تر از ذرات، پس بن هستی تو است،
بن هستی که چشم توان دیدن و ذهن تاب گمان آن را ندارد؛
مگر اما به تشخیص بروزات آن.
#ادبیات
#داستان
#روزگار_سپری_شده_ی_مردم_سالخورده
#محمود_دولت_آبادي
@derakhte_honar
منبع:
@Mahmoud_Dowlatabadi
نوشته :محمود دولت آبادی
عشق! بله ... عشق! عشق؟
چه است و که است عشق؟
چه می پرسی؟ دیدنی نیست، و نه با شنیدن شناختنی.
مثل هستی که واقع، که حادث می شود. نمیدانیش ... اما او هست، هست.
در شریان هایت می شتابد و در نبض شقیقه هایت،
و در مفاصل پاها ... نه، ذره تر از آن است؛
بسی ذره تر از ذرات، پس بن هستی تو است،
بن هستی که چشم توان دیدن و ذهن تاب گمان آن را ندارد؛
مگر اما به تشخیص بروزات آن.
#ادبیات
#داستان
#روزگار_سپری_شده_ی_مردم_سالخورده
#محمود_دولت_آبادي
@derakhte_honar
منبع:
@Mahmoud_Dowlatabadi