🌳نشریه درخت هنر🌳
34 subscribers
119 photos
26 videos
65 files
59 links
🌳 فصلنامه فرهنگی-هنری
https://www.instagram.com/derakhte_honar
در این خیل نادلبخواهی، با شما هستیم...با هم هستیم... از هنر و ادبیات می گوییم و می شنویم...و آنچه را که از دست داده ایم باز می یابیم!
*
سردبیر: آرمان کوچکی پیرکوهی
@Armankp_10
09011296307
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جغرافیای رمان های مشهور ایرانی:

رمان های فارسی از کجای سرزمین ایران و از کدام جغرافیا سخن می‌گویند؟

#ادبیات_فارسی
#رمان
@Derakhte_Honar
«بینوایان» آخرین رمان کلاسیک مشهور جهان:

همۀ ما «بینوایان» را با حسی نوستالژیک دوست داریم و گویی نمی‌توانیم چهرۀ کوزت را، که با لباس‌هایی مندرس مقابل عروسک مورد علاقه‌اش ایستاده است، فراموش کنیم. هیچ کس ژان والژان، و ژاور و خانوادۀ تناردیه را فراموش نمی‌کند و حتی گاه کسی که را مدام در حال کار و تلاش است و سختی می‌کشد کوزت می‌نامد. دختران بدجنس تناردیه با قیافه‌های زشت و لوسشان همیشه در خاطرمان است، یادمان نمی‌رود که ژان والژان فقط به جرم دزدیدن یک نان نوزده سال از عمرش را در زندان سپری کرد.
پس از گذر زمانی طولانی هنوز هم بینوایان برای همه زنده است و در خاطرها ماندگار؛ گویی گذر زمان نتوانسته است از اهمیت و ماندگاری آن در ذهن مردم جهان بکاهد.
به زعم بسیاری و به گفتۀ ماریو بارگاس یوسا، بینوایان آخرین رمان کلاسیک مشهور جهان است؛ رمانی که نویسنده‌اش، ویکتور هوگو، بی‌ شک امتیاز و جایگاه رفیع خود را در عصر مدرن بیش از هر اثری مرهون همین رمان بوده و هم‌اکنون نیز نامش در کنار رمان بینوایان اهمیت خاصی به خود گرفته است. هوگو نویسنده‌ای است بزرگ، اصیل و خلاق و دارای قلمی جذاب و همه‌فهم. وی آنچنان آثار خود را نگاشته است که هر مخاطبی با کمترین یا حتی بیشترین میزان دانش و آگاهی به راحتی می‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند و حتی با آنچه وی می‌گوید عمیقاً مانوس شود.
درکل می‌توان گفت این نویسنده با نگارش رمان‌های اجتماعی به ‌بالاترین سطح مقبولیت در نزد همگان دست یافته و بینوایان از میان انبوه آثار این نویسنده، در اثری سبک رمانتیسم است که سبب شهرت جهانی نویسندۀ خود شده است.
ماندگاری بینوایان در جهان انکارناپذیر است؛ زیرا شخصیت‌های این اثر، بخشی از شخصیت‌های موجود در هر جامعه‌اند؛ شخصیت‌هایی که بی‌گمان همیشه وجود خواهند داشت و ازاین‌رو است که همه و در هر زمان آنچه را هوگو نوشته است درک می‌کنند و همراهش می‌شوند.
هوگو در این کتاب بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه را بیان کرده؛ یعنی برای ما از عواملی سخن گفته است که سبب شدند انقلاب کبیر در فرانسه روی دهد. در اصل به نوعی می‌توان گفت این نویسنده در خلال پردازش شخصیت‌های داستان و روان‌شناسی‌شان، چگونگی درگیری و مداخلۀ آنها را در این نهضت اجتماعی و توده‌ای نشان می‌دهد.
ژان والژان قرصی نان می‌دزدد تا خواهرزاده‌اش زنده بماند، اما حکومت زمان او را دربند می‌کشد چون زندگی را برای گروهی خاص می‌خواهد. پس از آزادی از زندان، ژان از خانۀ کشیش دزدی می‌کند، ولی کشیش او را می‌بخشد چون دوست دارد او زندگی کند. ژان والژان با اینکه به جنگ، قیام و انقلاب عقیده‌ای ندارد، به میدان نبرد می‌رود؛ زیرا می‌خواهد جان ماریوس را نجات بخشد.
ژان والژان صبح روزی، جان ژاور را نجات می‌دهد. عصر همان روز، آن دو دوباره رودررو می‌شوند و این بار ژاور از ژان والژان درمی‌گذرد.
جنگ به پا می‌شود و انقلاب روی می‌دهد، ولی زندگی مردم و شهر همچنان ادامه دارد و… .
اینها بخشی از رویدادهای رمان بینوایان است که به خوبی نشان می‌دهد هوگو، جامعه و محیط زندگی‌اش را به خوبی شناخته و از مسائلی سخن گفته که گویی با همۀ وجود و از عمق جانش درک کرده است. هوگو گرسنگی مردم را می‌دید و می‌فهمید، عوامل جرم را می‌شناخت و می‌دانست ریشۀ معضلات کجاست. این‌گونه بود که با زبان و بیانی روان همه آنچه را هستی مردم و جامعه‌اش را تحت الشعاع خویش قرار داده و کام آنها را زهرآگین کرده بود در بینوایان متجلی ‌کرد تا شاهکاری بشود که مردم جهان فراموشش نکنند.
آری بینوایان ماندگار می‌شود. این کتاب، دردهای التیام‌ناپذیری را بیان می‌کند که هرچند به جامعۀ فرانسه پیش از انقلاب کبیر مربوط است، هنوز جوامع بشری را می‌آزارند. هنوز هم گویی درد بشر التیام نیافته است و ناکامی‌ها و تلخ‌کامی‌هایش همچون سیلی بنیان کن پیش می‌رود و طغیان می‌کند.
همه بینوایان را می‌شناسند؛ چون از دردهای مشترک انسان حرف می‌زند؛ دردهایی که به زمان و مکان خاصی منحصر نیست و شاید بتوان گفت به نوعی در همۀ جهان گستره دارد و انکارناپذیر است.

#ادبیات
#مقاله_ادبی
#رمان
#بینوایان
#ویکتور_هوگو

www.nasour.net

@Derakhte_Honar
رمان‌هایی که دنیا را تغییر دادند:
(قسمت اول)


۱. کلبه‌ی عمو تام/ اثر هریت بیچراستو

" پس این­طور شما بانوی کوچک کتابی نوشتید که این جنگ بزرگ را به راه انداخت". این جمله­‌ی احوال­پرسی آبراهام لینکلن در ۱۸۶۲از هریت بیچراستو هنگام ملاقات با او بود، این ملاقات درست ده سال بعد از ا اتفاق افتاد ­که او کتاب کلبه­‌ی عمو تام، دومین کتاب پرفروش قرن نوزدهم بعد از انجیل را نوشت.
داستان کلبه­‌ی عمو تام(یک برده‌­ی افریقایی-امریکایی) وحشت از برده‌­داری را برای نخستین بار به توجه عموم از طریق مطالعه‌ی شخصی افراد جامعه رسانید و غوغا راه انداخت.
این رمان نهضت الغای برده‌­داری را در شمال امریکا گسترده‌­تر کرد، تنش‌­ها با برده داران جنوب امریکا را افزایش داد و همانطور که لینکلن اشاره کرد، حتی باعث راه انداختن جنگ داخلی در کشور شد.


۲. جنگل /اثر آپتون سینکلار

در۱۹۰۶، آپتون سینکلار، روزنامه­‌نگار افشاگر در رمانی، شرایط سخت کاری، فقر مفرط و استثماری را به تصویر کشید که کارگران مهاجر صنعت بسته­‌بندی گوشت شیکاگو با آن­ها مواجه بودند.

اگر چه این کتاب برای روشن کردن وضعیت اسفناک قشر محروم کارگر و فساد عمیق صاحبان قدرت نوشته شده است، موجب اعتراض عموم به بهداشت غذایی نیز شد. گلایه‌­ی معروف سینکلر این است: " من قلب آ­ن­ها را نشانه گرفتم ولی اتفاقی تیرم به شکم­شان خورد"
این رمان یکی از پر نفوذترین رمان­‌های امریکایی به لحاظ سیاسی در قرن گدشته بود.
تئودور روزولت، رییس­ جمهور وقت، پس از خواندن رمان جنگل خواستار بررسی صنعت بسته‌­بندی گوشت شیکاگو شد. در عرض یک سال، قانون بازرسی گوشت، همراه قانون غذا و داروی خالص، وضع شد که بعدها راه را برای سازمان غذا و دارو هموار کرد.


3. در جبهه­‌ی غرب خبری نیست /اثر اریش ماریا رمارک :

در جبهه‌­ی غرب خبری نیست، یکی از بهترین رمان­‌های ضد جنگ است که ترس از سنگرهای خندق مانندِ جنگ جهانی اول را از دید یک سرباز جوان آلمانی نشان می‌­دهد.
این کتاب که به بیش از۲۰ زبان ترجمه شده و فیلم مشهور هالیوودی در ۱۹۳۰ بر طبق آن ساخته شده است، برای نسلی صحبت می‌­کند که به گفته­‌ی رمارک، " از خمپاره جان سالم به در بردند اما به هر روی در اثر جنگ تباه شدند".
این رمان، به بیهودگی جنگ می­‌پردازد و اغلب از سوی هم­وطنان رمارک که احساس می­‌کردند این رمان تلاش­‌های جنگ آلمان را کوچک شمرده، هم تحسین و هم انتقادهای تند را هم­زمان برانگیخته است. این رمان جزو کتاب­‌های ممنوعه بود و توسط نازی­‌ها در ملا عام سوزانده شد.


۴. همه چیز فرو می‌­پاشد /اثر چینوآ آچه به

شاید بهترین رمان از رمان­‌نویس، شاعر و نویسنده­‌ی نیجریه‌­ای به نام چینوآ آچه به، است که جامعه‌­ای را توصیف می­‌کند که در نتیجه­‌ی ورود مبلغان مسیحیت از هم پاشیده شده است.
این رمان که در ۱۹۵۸ نوشته شده است در بیش از ۱۰ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفته‌است و در ۵۰ زبان مختلف چاپ شده است. این رمان هنوز به عنوان نمونه‌­ای از نفوذ استعمارگری بر فرهنگ و هویت افریقایی به شکل گسترده‌­ای خوانده و مطالعه می­­‌شود.


#ادبیات
#رمان

رمان‌هایی که دنیا را تغییر دادند
#قسمت_اول
http://www.naghdefarsi.com/international-articles/19430-1396-07-24-10-53-13.html


@Derakhte_Honar
درباره کتاب «مرشد و مارگاریتا» اثر بولگاکف
*
مرشد و مارگریتا رمانی روسی است که نویسنده، یعنی میخائیل بولگاکف آن را در سال ۱۹۲۸ آغاز کرد و تا ۴ هفته پیش از مرگش یعنی تا سال ۱۹۴۰ ادامه داد. این رمان فلسفی دارای فضای رئال و سورئال به صورت توأمان است و مضامین سیاسی و تاریخی را مطرح می‌کند.

داستان کتاب:
کتاب دارای دو خط اصلی داستانی است که هر دو با زاویه دید سوم شخص بیان می‌شوند.
داستان اول ورود شیطان و همراهانش به مسکو، در زمان حکومت استالین را مطرح می‌کند که حوادث شگفت‌انگیز و بدیعی را می‌آفریند. در داستان دوم با بخشهایی از کتاب مرشد مواجه می‌شویم که به داستان زندگی پونتیوس پیلاطس، قیصر روم در زمان مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره دارد. داستان عشق مرشد و مارگریتا از داستانهای فرعی کتاب و پیوند‌دهنده‌ی سایر خطوط به هم می‌باشد.
داستان کتاب از یک پارک شروع می شود که یک سردبیر و یک شاعر در مورد سرودن شعری بحث می کنند که شخصی خارجی به نام ولند (ابلیس) وارد بحث آن ها می شود و از الحاد آن ها تعجب می کند و با آن ها بحث می کند و شیوه ی مرگ سردبیر را به او می گوید که به واقعیت منجر می شود.

مرشد و مارگریتا کتابی سخت خوان و دارای مفاهیم فلسفی عمیق است. این کتاب را باید بسیار با حوصله خواند. داستان در مسکو و در زمان استالین جریان دارد که با ظهور ابلیس در آن شهر بسیاری از جریانات عجیب شروع می شود.
این کتاب مانند شمشیری دو لبه به نقد می پردازد، در یک بستر سیاسی از شرایط حاکم بر شوروی می گوید از سیستم فکری خشک توده ی مردم می گوید، سیر فکری معمول مذهبیون را به چالش می کشد. در جای جای کتاب فضای سورئال حس می شود، در نگاه نخست، اینگونه برداشت می شود که بولگاکف سعی دارد ما را درگیر متافیزیک کند و ما را به سوی آن سوق دهد ولی با پیش رفتن در داستان این مسئله به شیوه ای دیگر خود را نشان می دهد.
«بولگاکف» در این کتاب از مافیای ادبی می گوید که دگراندیشان را به حاشیه کشانده اند و اجازه رشد به آن ها نمی دهند. نمونه آن رفتار با مرشد و کتابش بود.
این کتاب بارها از فضای بسته و سرکوبگر زمان می گوید که به چه شکل آنچه را که با سیستم نسازد خفه می کند و بولگاکف این را حتی به متافیزیک کشاند که چطور آن اتفاق های عجیب را با توضیحاتی سطحی فیصله دادند. جنبه ی دیگری از کتاب که شدیدا جذبم کرد تفاوت اندیشه ی حاکم بود. ابلیس در این کتاب شخصی بسیار بدی نبود، هر چند مشکلاتی به وجود آورد ولی گویی در قسمت هایی حتی قهرمان می شود.
کتاب بیشتر با دیدی نقادانه به شرایط زمان استالین میپردازه چطور در اینجا به اندیشه های خارج از مذهب میدان نمی دهند در آن زمان در شوروی گرایش جامعه به سوی بس اعتقادی بود به همین خاطر به سایر اندیشه ها میدان نمیداد از سانسور و بی لیاقتی مشتی قدرت به دست و پول دوست می گوید از مشکلات زندگی معاصر می گوید در واقع بیشتر نقادانه از اوضاع جامعه می گوید و این حرف ها رو در لفافه میزند.
*
این کتاب را نخستین بار «عباس میلانی» به زبان فارسی ترجمه کرده است. پشت جلد ترجمه فارسی این کتاب آمده است:
میخائیل بولگاکف سیزده سال آخر عمر خود را صرف نوشتن مرشد و مارگریتا کرد که به گمان بسیاری از منتقدان با رمان های کلاسیک پهلو زده و بی تردید از درخشان ترین آثار ادبی روسیه به شمار می رود. هنگام درگذشت بولگاکف جز همسر و دوستان نزدیکش کسی از وجود این کتاب خبر نداشت. ربع قرن پس از مرگ نویسنده، رمان بالاخره اجازه انتشار یافت و شمارگان سیصدهزارتایی آن یک شبه به فروش رفت و سپس هر نسخه آن تا صد برابر قیمت فروخته شد. درباره این رمان شگفت انگیز بیش از صد کتاب و مقاله تنها به زبان انگلیسی نوشته شده است.
*
قسمتی از متن کتاب:
سؤالی که ناراحتم کرده این است که اگر خدا نباشد، چه کسی حاکم بر سرنوشت انسان است و به جهان نظم می دهد؟
بزدومنی با عصبانیت در پاسخ به این سؤال کاملاً بی معنی گفت: انسان خودش بر سرنوشت خودش حاکم است.
* *
#ادبیات
#کتاب
#رمان
#جستجو
#مارسل_پروست
@Derakhte_Honar
رمان چیزی نیست جز به تصویر کشیدن یک فلسفه و در یک رمان خوب، کل فلسفه به تصویر کشیده شده است. اما اگر فلسفه به شکل اغراق‌آمیز از شخصیت‌های رمان و کارهای‌شان سرازیر باشد و مانند برچسبی روی کار قرار بگیرد داستان اصالتش را و رمان زنده بودنش را از دست می‌دهد. با این وجود اثر ماندگار نمی‌تواند خالی از افکار ژرف باشد. آنچه رمان‌نویس بزرگ را متمایز می‌کند عبارت است از: آمیختن نامحسوس اتفاقات رمان با افکار و عقاید و زندگی با تعمق بر معنای آن.

‌یادداشت آلبر کامو بر روی رمان "تهوع" اثر ژان پل سارتر در روزنامه‌ی "ریپبلیکن آلژر" ١٩٣٨.

#آلبر_کامو
#رمان
#تهوع
#سارتر
@Reading_Camus

@derakhte_honar