Forwarded from اتچ بات
#بابازگشت_شاهزاده_چه_میشود!!
بخش دوم
در بخش اول مقاله بطور کلی به مواردی از شرایط اقتصادی و اجتماعی پرداختیم و در این بخش به ابعاد دیگری اشاره مینماییم.
قبل از وقوع شورش 57 که ایران با رشد اقتصادی و فرهنگی مناسب و شتابزا بسوی دروازه های تمدن پیش میرفت این حرکت و رشد رو به جلو با دسیسه های جهانی و خیانت خواص و روشنفکرنماهای داخلی دچار ایست مطلق گردید و علاوه بر تحمیل جنگ 8 ساله برمردم ایران که نیاز استحکام پایه ریزی حکومتهای دیکتاتوری میباشد ، ایران را متحمل آسیبهای فراوان اقتصادی ، زیربنایی و انسانی نمود..
مهمترین آسیب وارده بر پیکر جامعه ایران در طول این چهار دهه ، آسیب انسانی میباشد
در هر جامعه ایی که در زمینه های مختلف پیشرفت نموده است فاکتور اساسی آن #انسان و یا همان #شهروند جامعه بوده است بطوریکه حتی کشورهایی که از ذخائر معدنی و طبیعی بی بهره هستند ولی با تکیه بر نیروهای انسانی توانمند و کارآمد توانسته اند در بالاترین سطوح قرار بگیرند.
در ایران فعلی انسان و #شهروند ماهیت واقعی خود را در ابعاد گوناگونی چون فرهنگ ، شان، امنیت روانی، سلامت واخلاق از دست داده است و به موجودی فرمانبردار ، بی اراده ، بی اخلاق ، بی ثبات و بی فرهنگ تبدیل شده است که میتوان موارد گوناگون آن را در سطح جامعه و حتی نگاه بیرونی و بین المللی به وفور مشاهده کرد.
اساسی ترین منشا چنین انحطاطی یقینا وجود حکومت دینی فاسد و غیر دموکراتیک میباشد که برای بقای خود ناگزیر از نابودی خصائل انسانی و آلوده نمودن شهروندان جامعه به انواع فسادها و رفتارهای غیر متمدنانه در جامعه تحت حاکمیتش میباشد
#بابازگشت_شاهزاده و درصورت برخورداری از جامعه آزاد و رسانه های آزاد و همچنین برقراری نظام پایدار و #قانونمدارسالم میتوان امیدوار شد که با طرح قوانینی بر پایه #اعلامیه_جهانی_حقوق_بشر و برپایی #عدالت_اجتماعی مبتنی بر همکاری و احترام متقابل #ملت_ودولت و با یک رنسانس فرهنگی متناسب با هویت و فرهنگ تاریخی ایران که تا کنون مغفول مانده است ، میتوان مانع از گسترش این پدیده شوم انسانیت زدایی از جامعه ایران گردید.
#بابازگشت_شاهزاده و فراهم نمودن بستر مناسب جهت برگزاری #انتخابات_آزاد و با یک اراده ملی میتوان شان و کرامت انسانی را در سایه قانون به جامعه ایران برگرداند و ایران و ملت ایران را از این سقوط شتابزا که ایران را رو به زوال و انحطاط میرود نجات داد.. #SAM
@c_b_shahzadeh
بخش دوم
در بخش اول مقاله بطور کلی به مواردی از شرایط اقتصادی و اجتماعی پرداختیم و در این بخش به ابعاد دیگری اشاره مینماییم.
قبل از وقوع شورش 57 که ایران با رشد اقتصادی و فرهنگی مناسب و شتابزا بسوی دروازه های تمدن پیش میرفت این حرکت و رشد رو به جلو با دسیسه های جهانی و خیانت خواص و روشنفکرنماهای داخلی دچار ایست مطلق گردید و علاوه بر تحمیل جنگ 8 ساله برمردم ایران که نیاز استحکام پایه ریزی حکومتهای دیکتاتوری میباشد ، ایران را متحمل آسیبهای فراوان اقتصادی ، زیربنایی و انسانی نمود..
مهمترین آسیب وارده بر پیکر جامعه ایران در طول این چهار دهه ، آسیب انسانی میباشد
در هر جامعه ایی که در زمینه های مختلف پیشرفت نموده است فاکتور اساسی آن #انسان و یا همان #شهروند جامعه بوده است بطوریکه حتی کشورهایی که از ذخائر معدنی و طبیعی بی بهره هستند ولی با تکیه بر نیروهای انسانی توانمند و کارآمد توانسته اند در بالاترین سطوح قرار بگیرند.
در ایران فعلی انسان و #شهروند ماهیت واقعی خود را در ابعاد گوناگونی چون فرهنگ ، شان، امنیت روانی، سلامت واخلاق از دست داده است و به موجودی فرمانبردار ، بی اراده ، بی اخلاق ، بی ثبات و بی فرهنگ تبدیل شده است که میتوان موارد گوناگون آن را در سطح جامعه و حتی نگاه بیرونی و بین المللی به وفور مشاهده کرد.
اساسی ترین منشا چنین انحطاطی یقینا وجود حکومت دینی فاسد و غیر دموکراتیک میباشد که برای بقای خود ناگزیر از نابودی خصائل انسانی و آلوده نمودن شهروندان جامعه به انواع فسادها و رفتارهای غیر متمدنانه در جامعه تحت حاکمیتش میباشد
#بابازگشت_شاهزاده و درصورت برخورداری از جامعه آزاد و رسانه های آزاد و همچنین برقراری نظام پایدار و #قانونمدارسالم میتوان امیدوار شد که با طرح قوانینی بر پایه #اعلامیه_جهانی_حقوق_بشر و برپایی #عدالت_اجتماعی مبتنی بر همکاری و احترام متقابل #ملت_ودولت و با یک رنسانس فرهنگی متناسب با هویت و فرهنگ تاریخی ایران که تا کنون مغفول مانده است ، میتوان مانع از گسترش این پدیده شوم انسانیت زدایی از جامعه ایران گردید.
#بابازگشت_شاهزاده و فراهم نمودن بستر مناسب جهت برگزاری #انتخابات_آزاد و با یک اراده ملی میتوان شان و کرامت انسانی را در سایه قانون به جامعه ایران برگرداند و ایران و ملت ایران را از این سقوط شتابزا که ایران را رو به زوال و انحطاط میرود نجات داد.. #SAM
@c_b_shahzadeh
Telegram
attach 📎
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
❌ #نجومی_بگیر و نُخودی بگیر
کاریکاتور: جواد علیزاده
روزنامه #شهروند
#اعتراضات_سراسرى
#اعتصابات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
کاریکاتور: جواد علیزاده
روزنامه #شهروند
#اعتراضات_سراسرى
#اعتصابات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
🛑#نافرمانی_مدنی دیگر: #تحریم و تضعیف #رژیم از هر راهی که موجب ضربه نابودی شود صورت پذیر است.
۱- استفاده از #پول_نقد به جای خرید با #کارت_بانکی چون هر #شهروند با خرید کارت بانکی #کارمزدی را روزانه به جیب رژیم روانه خواهد کرد.
۲- حتی المکان غیر از مواقع ضروری از دریافت #وام_بانک ها خود داری کنیم چون با #سود چندین برابر باز پرداخت موجب تغذیه رژیم خواهیم شد.
۳- تمامی #قبوض پرداختی #اب ؛ #برق ؛ #گاز ؛ و..#مالیات ها و #عوارض ها را تا اخرین #اخطار پرداخت نکنیم و سبب ضعف #چرخه_اقتصادی رژیم شویم .
۴- تخیله #حساب_بانکی و تبدیل به #طلا ؛ #ملک و.... باعث سرخوردگی #اقتصادی شویم.
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
۱- استفاده از #پول_نقد به جای خرید با #کارت_بانکی چون هر #شهروند با خرید کارت بانکی #کارمزدی را روزانه به جیب رژیم روانه خواهد کرد.
۲- حتی المکان غیر از مواقع ضروری از دریافت #وام_بانک ها خود داری کنیم چون با #سود چندین برابر باز پرداخت موجب تغذیه رژیم خواهیم شد.
۳- تمامی #قبوض پرداختی #اب ؛ #برق ؛ #گاز ؛ و..#مالیات ها و #عوارض ها را تا اخرین #اخطار پرداخت نکنیم و سبب ضعف #چرخه_اقتصادی رژیم شویم .
۴- تخیله #حساب_بانکی و تبدیل به #طلا ؛ #ملک و.... باعث سرخوردگی #اقتصادی شویم.
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#لبنان، #سوریه، #فلسطین...به #ایران چه؟!
من ، فریادبرآوردم و چند سال پیش گفتم :
" ما را چه به بد بختی لبنان و فلسطین؟
جایی که #وطن یکسره در آه و فغان است"
دریغا...دریغا.... دریغا
دریغا که گوش شنوایی نبود...و البته مجبور می شنوند که روزی بگویند" ما صدای انقلاب شمارا شنیدیم"... و همه می دانیم که آن روز خیلی دیر است، خیلی....خیلی...
من گاه از تعجب خشکم می زند که آیا #مسئولان امور، #حاکمیت_ونظام ، اصلا چیزی به عنوان "#ملت_ایران" و"#کشورایران" را به رسمیت می شناسند؟؟؟
آیا یادشان هست که می گفتند :" ما #تشنگان_خدمتیم #نه_شیفتگان_قدرت؟!!
آیا یادشان هست که می گفتند (و هم اکنون در #صحیفه_نور، سخنان بنیانگذار این نظام هست )، " مردم ولینعمت ما هستند"!!!
چه شده است که بالاترین آمار حوادث هوایی و #سقوط_هواپیما را ایران تجربه می کند و جان هم میهنان بیگناه منظما در خطر است؟! آیا خزانه خالی است یا درد مردم درد #نظام_حاکم نیست؟
چرا جنایتکاری چون #بشاراسد را باید حمایت کرد و میلیاردها #دلار را در سوریه ریخت تا او بماند اما ملت ما #هوای_پاک نداشته باشد ؟ #دارو نداشته باشد؟ هرروز چندین گروه #کارگر، #مالباخته و ...جلوی مراکز رسمی کشور، #تظاهرات_مسالمت_آمیز داشته باشند که " حقوق و سپرده هایشان" را بخواهند؟
چرا #بحران_آب را بر کشور مسلط کردید؟ چرا #ریزگردهارا نمی توانیدکنترل کنید؟ چرا نرخ #اختلاس ها مانند " #شاتل" از #نرخ_تورم پیشی می گیرد؟
چرا بودجه ی #نهادهای_مذهبی، #دینی، تخیلی و وابسته به مراکز قدرت ، بر جامعه تحمیل می شود؟؟؟؟ آیا براستی #حاکمیت خودرا " #مالک_مردم " می داند یا " #خادم_مردم"؟؟؟!!!!
من به عنوان یک #شهروند، فریاد می زنم که به جای مقابله با " #دختران_انقلاب"، باید با " #زالوهای_انقلاب " مقابله کرد و از خروج #ارز به #فلسطین، #لبنان، #عراق، #سوریه، #یمن، #حزب_الله، #افغانستان، و....و.......جلوگیری نمود.
ما یقینا می دانیم و #تاریخ هم گواهی می دهد که اگر صدای #اعتراض_های_مسالمت_آمیز مردم را نشنوید، مجبور می شوید #فریادانتقامشان را بشنوید..#سرکوب_ها موقتند ...چاره ی کار همراهی با #ملت است و بس.
من یک #شهروندایرانی، غیر وابسته به هیچ نهاد، گروه و دسته بندی های کذایی هستم...نه #دلواپسان را تایید می کنم و نه #اصلاح_طلب_های ساکت و گوشه ی مصلحت خزیده را.... من وظیفه می دانم که به عنوان یک " #شاعرمردمی" فریادم را در شکل های مختلف برآورم و بدون اینکه خودرا " #نماینده_ی_مردم " بدانم، فقط در جایگاه " قطره ای از #اقیانوس فعلا آرام ایران عزیز" فریاد برآورم که:
"شما مالک مردم نیستید"، ما با شما بر اساس #قانون_اساسی پیمان بسته بودیم، و شما هر بند از بندهای قانون اساسی را زیر پا بگذارید، در برابر #خداوند بزرگ و #ملت_ایران مسئولید و باید پاسخگو باشید
#پاینده_ایران، سرافراز ایرانی
#مصطفی_بادکوبه_ای
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzade
من ، فریادبرآوردم و چند سال پیش گفتم :
" ما را چه به بد بختی لبنان و فلسطین؟
جایی که #وطن یکسره در آه و فغان است"
دریغا...دریغا.... دریغا
دریغا که گوش شنوایی نبود...و البته مجبور می شنوند که روزی بگویند" ما صدای انقلاب شمارا شنیدیم"... و همه می دانیم که آن روز خیلی دیر است، خیلی....خیلی...
من گاه از تعجب خشکم می زند که آیا #مسئولان امور، #حاکمیت_ونظام ، اصلا چیزی به عنوان "#ملت_ایران" و"#کشورایران" را به رسمیت می شناسند؟؟؟
آیا یادشان هست که می گفتند :" ما #تشنگان_خدمتیم #نه_شیفتگان_قدرت؟!!
آیا یادشان هست که می گفتند (و هم اکنون در #صحیفه_نور، سخنان بنیانگذار این نظام هست )، " مردم ولینعمت ما هستند"!!!
چه شده است که بالاترین آمار حوادث هوایی و #سقوط_هواپیما را ایران تجربه می کند و جان هم میهنان بیگناه منظما در خطر است؟! آیا خزانه خالی است یا درد مردم درد #نظام_حاکم نیست؟
چرا جنایتکاری چون #بشاراسد را باید حمایت کرد و میلیاردها #دلار را در سوریه ریخت تا او بماند اما ملت ما #هوای_پاک نداشته باشد ؟ #دارو نداشته باشد؟ هرروز چندین گروه #کارگر، #مالباخته و ...جلوی مراکز رسمی کشور، #تظاهرات_مسالمت_آمیز داشته باشند که " حقوق و سپرده هایشان" را بخواهند؟
چرا #بحران_آب را بر کشور مسلط کردید؟ چرا #ریزگردهارا نمی توانیدکنترل کنید؟ چرا نرخ #اختلاس ها مانند " #شاتل" از #نرخ_تورم پیشی می گیرد؟
چرا بودجه ی #نهادهای_مذهبی، #دینی، تخیلی و وابسته به مراکز قدرت ، بر جامعه تحمیل می شود؟؟؟؟ آیا براستی #حاکمیت خودرا " #مالک_مردم " می داند یا " #خادم_مردم"؟؟؟!!!!
من به عنوان یک #شهروند، فریاد می زنم که به جای مقابله با " #دختران_انقلاب"، باید با " #زالوهای_انقلاب " مقابله کرد و از خروج #ارز به #فلسطین، #لبنان، #عراق، #سوریه، #یمن، #حزب_الله، #افغانستان، و....و.......جلوگیری نمود.
ما یقینا می دانیم و #تاریخ هم گواهی می دهد که اگر صدای #اعتراض_های_مسالمت_آمیز مردم را نشنوید، مجبور می شوید #فریادانتقامشان را بشنوید..#سرکوب_ها موقتند ...چاره ی کار همراهی با #ملت است و بس.
من یک #شهروندایرانی، غیر وابسته به هیچ نهاد، گروه و دسته بندی های کذایی هستم...نه #دلواپسان را تایید می کنم و نه #اصلاح_طلب_های ساکت و گوشه ی مصلحت خزیده را.... من وظیفه می دانم که به عنوان یک " #شاعرمردمی" فریادم را در شکل های مختلف برآورم و بدون اینکه خودرا " #نماینده_ی_مردم " بدانم، فقط در جایگاه " قطره ای از #اقیانوس فعلا آرام ایران عزیز" فریاد برآورم که:
"شما مالک مردم نیستید"، ما با شما بر اساس #قانون_اساسی پیمان بسته بودیم، و شما هر بند از بندهای قانون اساسی را زیر پا بگذارید، در برابر #خداوند بزرگ و #ملت_ایران مسئولید و باید پاسخگو باشید
#پاینده_ایران، سرافراز ایرانی
#مصطفی_بادکوبه_ای
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzade
🔴 چگونه یک #تمدن ویرانه شد !
#رضاشاه بزرگ موسس اولین دولت مدرن ایران است ابتدا لازم است به معنی دولت مدرن در ادبیات سیاسی جهان توجه نماییم .
دولتِ ملی یا #ملت_دولت (به انگلیسی: Nation-State) (یا با نام عمومیتر آن، «کشور») نوع خاصی از دولت ویژهٔ جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند.
در این نوع دولت، جمعیت کشور #شهروند محسوب میشوند.
#ملت_دولت یا #ملت_کشور شکل خاصی از دولتسازی است که مشروعیت خود را از اعمال حاکمیت به نام یک ملت در واحد سرزمینی دارای حاکمیت کسب میکند.
#وبر ؛ ملت-کشور مدرن را «ساختار سیاسی دارای حق انحصاری اعمال اقتدار مشروع در سرزمینی مشخص» تعریف کرده است.
#ملت_کشور پدیدهای مدرن است که عقلانی شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، آن را از ساختارهای سیاسی پیشین مانند امپراطوریها و حکومتهای قبیلهای متمایز میکند.
#دولت_پهلوی اول با توجه به تعریف فوق اقدام به نوسازی نظام سیاسی اجتماعی ایران نمود
در نوسازی نظام اداری و اموزشی و قضایی و حاکمیت ملی موفقیتهای چشمگیری بدست اورد
#دولت_پهلوی دوم با تغییر در زیربنای جامعه با برنامه #انقلاب_سفید اقدامات دولت پهلوی اول را در بعد اجتماعی تثبیت کرد و میوه دولت مدرن را به ملت ایران ارزانی داشت
با تغییر جامعه #رعیت_دهقان به طبقه متوسط شهری ، ملت ایران را به حقوق #شهروندی مانند ازادی زنان و حمایت از حقوق کارگران و برابری حقوق همه شهروندان و همچنین به حق مسکن و حق تامین اجتماعی و حق اولاد و اموزش رایگان و بهداشت عمومی اشنا کرد و در این موارد با تاسیس نهادهای مدرن خدمات بسیار بزرگی را بنیان گذاشت .
پس از سالهای 1330 با ورود دو #ایدیولوژی متضاد ولی در کنار هم در جامعه تحصیلکرده کشور بتدریج افکار عمومی از دولت مدرن روی گردان شد یکی #مارکسیسم بود و دیگری قرائت جدید از اسلام بنام اسلام انقلابی بود
در اسلام انقلابی که در شیعه حزب تمام و شیعه گری و انقلاب تکاملی اسلام ودیگر منابع نگاشته شده است در مجموع یک ایده زیربنا می باشد و سایر مطالب بر اساس ان چیده شده است در اسلام انقلابی تعریف ( امت و امام ) اصل و اساس است یعنی جامعه مومنین که امام در راس ان قرار دارد .
تئوری امت و امام در مقابل اصل جهانی دولت ملت قرار گرفت با مقایسه شخصیت های پرورش یافته دو الگوی مدرن و انقلابی اسلامی می توان به تفاوتها پی برد
خانمهای #فروغ_فرخزاد و #فرخ_رو_پارسا نماد زن مدرن و همچنین خانمهای #دباغ و #دستغیب نماد زن انقلابی اسلامی می باشند و همچنین شاید مجموعه کانون پرورش فکری الگوی اموزشی مدرن باشد و مجموعه #حسینیه_ارشاد الگوی اموزشی اسلام انقلابی باشد
در کانون به نوجوانان مدادرنگی و خمیر مجسمه سازی می دادند و انان را با داستان و موسیقی و نمایش اشنا می کردند و در حسینه ارشاد جوانان را بسمت #تفنگ و نارنجک و #سیانور هدایت می کردند
تفاوت دو سرود #ایران_مرز_پرگهر و سرود انقلابی #ایران_خونو_مرگو_عصیان معرف کامل دو جهت فکری مدرن و انقلابی اسلامی است..
نگارش از اعضای #کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
#رضاشاه بزرگ موسس اولین دولت مدرن ایران است ابتدا لازم است به معنی دولت مدرن در ادبیات سیاسی جهان توجه نماییم .
دولتِ ملی یا #ملت_دولت (به انگلیسی: Nation-State) (یا با نام عمومیتر آن، «کشور») نوع خاصی از دولت ویژهٔ جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند.
در این نوع دولت، جمعیت کشور #شهروند محسوب میشوند.
#ملت_دولت یا #ملت_کشور شکل خاصی از دولتسازی است که مشروعیت خود را از اعمال حاکمیت به نام یک ملت در واحد سرزمینی دارای حاکمیت کسب میکند.
#وبر ؛ ملت-کشور مدرن را «ساختار سیاسی دارای حق انحصاری اعمال اقتدار مشروع در سرزمینی مشخص» تعریف کرده است.
#ملت_کشور پدیدهای مدرن است که عقلانی شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، آن را از ساختارهای سیاسی پیشین مانند امپراطوریها و حکومتهای قبیلهای متمایز میکند.
#دولت_پهلوی اول با توجه به تعریف فوق اقدام به نوسازی نظام سیاسی اجتماعی ایران نمود
در نوسازی نظام اداری و اموزشی و قضایی و حاکمیت ملی موفقیتهای چشمگیری بدست اورد
#دولت_پهلوی دوم با تغییر در زیربنای جامعه با برنامه #انقلاب_سفید اقدامات دولت پهلوی اول را در بعد اجتماعی تثبیت کرد و میوه دولت مدرن را به ملت ایران ارزانی داشت
با تغییر جامعه #رعیت_دهقان به طبقه متوسط شهری ، ملت ایران را به حقوق #شهروندی مانند ازادی زنان و حمایت از حقوق کارگران و برابری حقوق همه شهروندان و همچنین به حق مسکن و حق تامین اجتماعی و حق اولاد و اموزش رایگان و بهداشت عمومی اشنا کرد و در این موارد با تاسیس نهادهای مدرن خدمات بسیار بزرگی را بنیان گذاشت .
پس از سالهای 1330 با ورود دو #ایدیولوژی متضاد ولی در کنار هم در جامعه تحصیلکرده کشور بتدریج افکار عمومی از دولت مدرن روی گردان شد یکی #مارکسیسم بود و دیگری قرائت جدید از اسلام بنام اسلام انقلابی بود
در اسلام انقلابی که در شیعه حزب تمام و شیعه گری و انقلاب تکاملی اسلام ودیگر منابع نگاشته شده است در مجموع یک ایده زیربنا می باشد و سایر مطالب بر اساس ان چیده شده است در اسلام انقلابی تعریف ( امت و امام ) اصل و اساس است یعنی جامعه مومنین که امام در راس ان قرار دارد .
تئوری امت و امام در مقابل اصل جهانی دولت ملت قرار گرفت با مقایسه شخصیت های پرورش یافته دو الگوی مدرن و انقلابی اسلامی می توان به تفاوتها پی برد
خانمهای #فروغ_فرخزاد و #فرخ_رو_پارسا نماد زن مدرن و همچنین خانمهای #دباغ و #دستغیب نماد زن انقلابی اسلامی می باشند و همچنین شاید مجموعه کانون پرورش فکری الگوی اموزشی مدرن باشد و مجموعه #حسینیه_ارشاد الگوی اموزشی اسلام انقلابی باشد
در کانون به نوجوانان مدادرنگی و خمیر مجسمه سازی می دادند و انان را با داستان و موسیقی و نمایش اشنا می کردند و در حسینه ارشاد جوانان را بسمت #تفنگ و نارنجک و #سیانور هدایت می کردند
تفاوت دو سرود #ایران_مرز_پرگهر و سرود انقلابی #ایران_خونو_مرگو_عصیان معرف کامل دو جهت فکری مدرن و انقلابی اسلامی است..
نگارش از اعضای #کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Forwarded from پیوند نگار
تأملی بر دو افسانه سیاسی تاریخ ایران معاصر:
1- «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»! 2- کودتای 28 مرداد!
قسمت اول
فهم تاریخ معاصر ایران به ویژه عصر مشروطه (1285 - 1357)، با توجه به غلبه اصحاب ایدئولوژی بر عرصه فکر و اندیشه ایرانی، برای ایرانیان بسیار سخت شده است. جوفروشان گندمنمایی که تیشه به ریشه مشروطه ایرانی و دستآوردهای گرانسنگ آن، و نتایج قابلقبول برنامه توسعه نسبتاً موفق عصر پهلوی زدند و نتیجه آن انقلاب بهمن 1357 و دوران عقبگرد 40 ساله اخیر شد. خیانت این فرقه به اینجا ختم نشد، با ساختن دروغها و افسانههای گوناگون، ذهن مخاطب ایرانی را مغشوش کردند. جریان روشنفکری ایدئولوژیزده و اخته ایرانی، با ساختن یک الهه آزادی از محمد مصدق و تجسم اهریمنی از محمدرضا شاه پهلوی، کل تاریخ عصر پهلوی را در کودتای 28 مرداد 1332 و ساواک خلاصه کردند، اما روند توسعه کمنظیر عصر پهلوی، قوانین درخشان و روزآمد، نظام حقوقی کارآمد و استاندارد، آزادیهای اجتماعی، پرستیژ ایران در منطقه و جهان، سیاست خارجی نسبتاً موفق، اقتصاد رو به توسعه، و موارد مثبت دیگر را نادیده گرفتند. کلیدواژه این جریان در مجموع در دو گزاره «کودتای 28 مرداد»! و اینکه «شاه باید سلطنت میکرد، نه حکومت»! خلاصه میشد. در حالیکه هر دو گزاره، دروغ و افسانهای بیش نبودند.
اساساً این عبارت «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»، یک عبارت عوامانه، پریشان و بیمبناست و هیچ پایه و اساس حقوقی ندارد. منظورشان از «سلطنت» هم «تشریفاتی بودن» شاه بود! خیلی جالب است که معنای کلماتی که بکار میبردند نمیدانستند و هنوز هم نمیدانند، نه معنای کودتا را میدانند، نه معنای سلطنت و نه معنای «شاه»!
اتفاقاً اختیارات شاه در متن قانون اساسی مشروطه و متمم آن کاملآ اجرایی بود. به این موارد توجه بفرمایید:
1- در اصل ۴۸ قانون اساسی مشروطه، اختیار انحلال هر دو مجلس شورای ملی و سنا، به شاه داده شده است. در نظر داشته باشید که در قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی که اختیارات گستردهای به ولیفقیه داده شده، اما اختیار انحلال مجلس به ولی فقیه داده نشده است. چون یک مسأله بسیار حیاتی و مهمی است.
2- بند سوم اصل 27 متمم ق.ا.م : «قوه اجراییه مخصوص پادشاه است ...»
3- اصل 46 متمم ق.ا.م: «عزل و نصب وزراء به موجب فرمان همایون پادشاه است.»
4- اصل 48 متمم ق.ا.م: «انتخاب مأمورین رئیسه دوائر دولتی از داخله و خارجه با تصویب وزیر مسئول از حقوق پادشاه است ...»
5- اصل 49 متمم ق.ا.م: «صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است ...»
6- اصل 50 متمم ق.ا.م : «فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است.»
7- اصل 51 متمم ق.ا.م: «اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه است.»
و اصول دیگر که در این خلاصه نمیگنجد.
میبینیم که این اختیارات، که مستند به نص قانون اساسی مشروطه هستند، کاملاً وجه اجرایی داشتند نه تشریفاتی!. پس این عبارت «شاه باید سلطنت میکرد نه حکومت»! از کجا آمده است؟! در این عبارت، یک مغلطه دیگر هم وجود دارد، سیستم شاهی، و اساساً دیسکورس شاهی، با دیسکورس سلطنت در تضاد کامل است، «شاه» یک کلیدواژه ایرانی است، اساس آن بر اشرافیت و نخبهسالاری سنتی ایرانی بود. اما نهاد و دیسکورس سلطنت که اساس آن بر سلطه و تغلب (بقول روزبهان خنجی) است، جایی در تمدن ایرانی نداشته است. نهاد پادشاهی، مهمترین تأسیس حقوقی، و دستآوردِ نهادسازیِ سیاسیِ ایرانیان در چند هزار سال تمدن ایرانزمین است. حتی بنیادگرایان شیعی هم بعد از اخراج پادشاه ایران در سال 1357 خورشیدی، نهاد ولایت فقیه را به عنوان تالیتلو نهاد پادشاهی (یک تالیتلو تقلبی) گنجاندند، اساساً بدون این نهاد یا نسخه تقلبی آن، امکان حکومت بر میهن و ملت ایران وجود ندارد. از اینها گذشته، منادیان شعار «شاه باید سلطنت میکرد، نه حکومت»، اختیار حکومت کردن را برای کدام شخص یا نهاد قائل بودند؟ نهاد نخستوزیری؟! در حالیکه اساساً پستی تحت عنوان نخستوزیر در قانون اساسی مشروطه پیشبینی نشده بود! قوه مجریه هم طبق نص اصل 27 متمم مخصوص پادشاه بود.
از قدیمالایام، در کنار نهاد پادشاهی، نهاد وزارت هم در ایران تکوین یافته بود. از دههها قبل از انقلاب مشروطه، تلاش برای تفکیک بین نهاد پادشاهی و نهاد وزارت در ایران آغاز شده بود. یکی از مباحث پایهای در حقوق اساسی، تفکیک دو نهاد (State) و (Government) است، یک قرینه بسیار مهم در اواسط دوره قاجاریه، وجود دارد که نشان میدهد، این تمایل به تفکیک نهادی در میان نخبگان حکومتی شکل گرفته بود.
✍ #شهروند_ایرانشهر
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
ادامه در پست بعدی 👇👇👇
1- «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»! 2- کودتای 28 مرداد!
قسمت اول
فهم تاریخ معاصر ایران به ویژه عصر مشروطه (1285 - 1357)، با توجه به غلبه اصحاب ایدئولوژی بر عرصه فکر و اندیشه ایرانی، برای ایرانیان بسیار سخت شده است. جوفروشان گندمنمایی که تیشه به ریشه مشروطه ایرانی و دستآوردهای گرانسنگ آن، و نتایج قابلقبول برنامه توسعه نسبتاً موفق عصر پهلوی زدند و نتیجه آن انقلاب بهمن 1357 و دوران عقبگرد 40 ساله اخیر شد. خیانت این فرقه به اینجا ختم نشد، با ساختن دروغها و افسانههای گوناگون، ذهن مخاطب ایرانی را مغشوش کردند. جریان روشنفکری ایدئولوژیزده و اخته ایرانی، با ساختن یک الهه آزادی از محمد مصدق و تجسم اهریمنی از محمدرضا شاه پهلوی، کل تاریخ عصر پهلوی را در کودتای 28 مرداد 1332 و ساواک خلاصه کردند، اما روند توسعه کمنظیر عصر پهلوی، قوانین درخشان و روزآمد، نظام حقوقی کارآمد و استاندارد، آزادیهای اجتماعی، پرستیژ ایران در منطقه و جهان، سیاست خارجی نسبتاً موفق، اقتصاد رو به توسعه، و موارد مثبت دیگر را نادیده گرفتند. کلیدواژه این جریان در مجموع در دو گزاره «کودتای 28 مرداد»! و اینکه «شاه باید سلطنت میکرد، نه حکومت»! خلاصه میشد. در حالیکه هر دو گزاره، دروغ و افسانهای بیش نبودند.
اساساً این عبارت «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»، یک عبارت عوامانه، پریشان و بیمبناست و هیچ پایه و اساس حقوقی ندارد. منظورشان از «سلطنت» هم «تشریفاتی بودن» شاه بود! خیلی جالب است که معنای کلماتی که بکار میبردند نمیدانستند و هنوز هم نمیدانند، نه معنای کودتا را میدانند، نه معنای سلطنت و نه معنای «شاه»!
اتفاقاً اختیارات شاه در متن قانون اساسی مشروطه و متمم آن کاملآ اجرایی بود. به این موارد توجه بفرمایید:
1- در اصل ۴۸ قانون اساسی مشروطه، اختیار انحلال هر دو مجلس شورای ملی و سنا، به شاه داده شده است. در نظر داشته باشید که در قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی که اختیارات گستردهای به ولیفقیه داده شده، اما اختیار انحلال مجلس به ولی فقیه داده نشده است. چون یک مسأله بسیار حیاتی و مهمی است.
2- بند سوم اصل 27 متمم ق.ا.م : «قوه اجراییه مخصوص پادشاه است ...»
3- اصل 46 متمم ق.ا.م: «عزل و نصب وزراء به موجب فرمان همایون پادشاه است.»
4- اصل 48 متمم ق.ا.م: «انتخاب مأمورین رئیسه دوائر دولتی از داخله و خارجه با تصویب وزیر مسئول از حقوق پادشاه است ...»
5- اصل 49 متمم ق.ا.م: «صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است ...»
6- اصل 50 متمم ق.ا.م : «فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است.»
7- اصل 51 متمم ق.ا.م: «اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه است.»
و اصول دیگر که در این خلاصه نمیگنجد.
میبینیم که این اختیارات، که مستند به نص قانون اساسی مشروطه هستند، کاملاً وجه اجرایی داشتند نه تشریفاتی!. پس این عبارت «شاه باید سلطنت میکرد نه حکومت»! از کجا آمده است؟! در این عبارت، یک مغلطه دیگر هم وجود دارد، سیستم شاهی، و اساساً دیسکورس شاهی، با دیسکورس سلطنت در تضاد کامل است، «شاه» یک کلیدواژه ایرانی است، اساس آن بر اشرافیت و نخبهسالاری سنتی ایرانی بود. اما نهاد و دیسکورس سلطنت که اساس آن بر سلطه و تغلب (بقول روزبهان خنجی) است، جایی در تمدن ایرانی نداشته است. نهاد پادشاهی، مهمترین تأسیس حقوقی، و دستآوردِ نهادسازیِ سیاسیِ ایرانیان در چند هزار سال تمدن ایرانزمین است. حتی بنیادگرایان شیعی هم بعد از اخراج پادشاه ایران در سال 1357 خورشیدی، نهاد ولایت فقیه را به عنوان تالیتلو نهاد پادشاهی (یک تالیتلو تقلبی) گنجاندند، اساساً بدون این نهاد یا نسخه تقلبی آن، امکان حکومت بر میهن و ملت ایران وجود ندارد. از اینها گذشته، منادیان شعار «شاه باید سلطنت میکرد، نه حکومت»، اختیار حکومت کردن را برای کدام شخص یا نهاد قائل بودند؟ نهاد نخستوزیری؟! در حالیکه اساساً پستی تحت عنوان نخستوزیر در قانون اساسی مشروطه پیشبینی نشده بود! قوه مجریه هم طبق نص اصل 27 متمم مخصوص پادشاه بود.
از قدیمالایام، در کنار نهاد پادشاهی، نهاد وزارت هم در ایران تکوین یافته بود. از دههها قبل از انقلاب مشروطه، تلاش برای تفکیک بین نهاد پادشاهی و نهاد وزارت در ایران آغاز شده بود. یکی از مباحث پایهای در حقوق اساسی، تفکیک دو نهاد (State) و (Government) است، یک قرینه بسیار مهم در اواسط دوره قاجاریه، وجود دارد که نشان میدهد، این تمایل به تفکیک نهادی در میان نخبگان حکومتی شکل گرفته بود.
✍ #شهروند_ایرانشهر
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
ادامه در پست بعدی 👇👇👇
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
در متن قانون اساسی مشروطه و متمم آن، هیچ جایی، اختیارات نخستوزیر گفته نشده و اساساً پست نخستوزیری در آن قانون تعریف نشده است، و به جر اصل ۳۸ متمم قانون اساسی مشروطه (که در مورد فرآیند انتقال قدرت از شاه قبلی به ولیعهد و ترکیب شورای سلطنت است)، در هیچ اصلی، هیچ اشارهای حتی به لفظ «نخستوزیر» هم نشده است. پست نخستوزیری، نتیجه انقلاب مشروطه و پست مشروعیتیافته از مجلس شورای ملی بود. میبینیم که شاه طبق اصل 46 متمم، حق عزل و نصب وزرا را داشت اما بطور عرفی، این حق را به نخستوزیر واگذار کرده بود و قانوناً می توانست این حق را دوباره استیفا کند. میتوان از اصل 48 متمم قانون اساسی مشروطه، این تفسیر را ارائه کرد که نخستوزیر هم میتواند در ذیل لفظ «وزرا» در این اصل قرار بگیرد و عزل و نصب آن هم حق پادشاه باشد، چون هیچ جایی در قانون اساسی مشروطه و متمم آن، اشارهای به پست نخستوزیر، شیوه انتخاب و عزل آن و حیطه اختیارات آن نشده است. و این نهاد پادشاهی بود که از ابتدای مشروطه، اختیار انتخاب نخستوزیر را بطور عرفی به مجلس واگذار کرده بود. پس این حضرات با استناد به کدام قاعده حقوقی، اختیار «حکومت» و عرصه اجرایی کشور را برای نخستوزیر قائل میشوند، و برای شاه که طبق قانون اساسی، دارای بالاترین اختیارات است، قائل به سلطنت و «مقام تشریفاتی بودن» میشوند؟!
در دوران مشروطه، مشروعیتِ نخستوزیر به وجود مجلس بود، و بدون مجلس، اساساً نخستوزیر منتخب آن مجلس، خودبخود منعزل بود، مگر اینکه، شاه با اراده خود، ادامه حضور آن را «تنفیذ» میکرد. در رویه و عرف حقوقی عصر مشروطه، در دوره فَترَت (دوره تعطیلی مجلس)، شاه بطور طبیعی، اختیارِ عزل و نصب نخست وزیر را داشت. حتی غلامحسین صدیقی، یکی از نزدیکترین یاران مصدق هم قائل به این اختیار قانونی شاه معترف بود. نمونههایی در این رابطه در تاریخ مشروطه بود. یک نمونه آن عزل سیدضیاء از نخستوزیری و انتصاب قوامالسلطنه به این مقام از سوی احمدشاه قاجار در عصر فَترَت بود. جالب اینجاست که مصدق یکی از وزرای کابینه قوام بود و هیچ ایراد حقوقی به این عزل و نصب نگرفت. از اینها گذشته، حتی هیچ منع حقوقی، در عزل نخستوزیر در دورههای غیرفَترَت هم وجود نداشت. و برکناری نخستوزیر توسط شاه، با هر ابزاری، با هیچ منطق حقوقی و سیاسی، «کودتا» محسوب نمیشود.
مصدق با انحلال مجلس در 22 مرداد 1332، عملاً خودش، خودش را عزل کرد. یعنی شاه از روز 22 مرداد 1332 که مصدق نتایج رفراندوم انحلال مجلس را به شاه فرستاد، اختیار عزل مصدق و نصب نخست وزیر جدید را داشت. و مقاومت مصدق در عدم پذیرش فرمان شاه، یک اعلان جنگ علیه قانون اساسی مشروطه محسوب میشد. لذا دقیقاً به همین دلیل، اتفاقی که در روزهای 25 و 28 مرداد افتاد، اصولاً «کودتا» محسوب نمیشوند، حالا هرکسی که اسم این واقعه را کودتا بگذارد مهم نیست، مهم برای ما قانون اساسی مشروطه و عرف و رویه حقوقی در آن دوره است. طبق مبانی حقوق اساسی مشروطه، عزل مصدق از نخستوزیری و نصب زاهدی به عنوان نخستوزیر جدید، مطلقاً کودتا نبود. اتفاقاً برعکس، مصدق و فاطمی، با مقاومت در برابر فرمان قانونی شاه، خواسته یا ناخواسته، قصد خود برای کودتا علیه نظام مشروطه را علنی کردند. اما اینکه شاه برای اِعمال اراده خود مبنی بر نصب نخست وزیر جدید و بیرون راندن نخست وزیر قبلی (که عزل شده بود و ادامه حضورش در دفتر نخست وزیری، نامشروع و غیرقانونی بود)، از نیروهای نظامی و افراد دیگر، و همچنین از سرویسهای اطلاعاتی غربی کمک گرفت، حرف درستی است و میتوان شاه را از این بابت ملامت کرد. اما آیا شاه نباید کاری میکرد؟! آیا باید اجازه میداد که یک فردی که مجلس را منحل کرده بود و خودبخود منعزل بود و کارهای غیرقانونی دیگری انجام داده بود، و شیرازه عرصه اجرایی کشور از هم پاشیده بود، به حضور نامشروع و غیرقانونی خود در دفتر نخست وزیری ادامه می داد؟! آیا اساساً ادامه دولت مصدق با آن وضعیت به نفع کشور بود؟! به نظر میرسد که غائله 28 مرداد گرچه تلخیهایی هم داشت، اما برای اعمال حق حاکمیت براساس قانون اساسی مشروطه، لازم بود. دخالت خارجی در این امر هم چندان مذموم نبود، بقول دکتر مرتضی مردیها، «نه هر دخالت بیگانهای بد است و نه هر استقلال رآی حاکمی خوب است» اینها اموری نسبی هستند، خسروپرویز، یکی از موفقترین شاهان ساسانی هم توسط رومیان به تخت پادشاهی برگشت، اینجا نمی خواهم، محمدرضاشاه را با خسروپرویز، و مصدق را با بهرام چوبین مقایسه کنم. بلکه سخن اینجاست که نباید به صِرف کمک خارجی ها برای نصب نخست وزیر جدید به محمدرضاشاه خرده گرفت،باید اقدامات غیرقانونی مصدق را هم در تحلیل خود جای داد.
✍ #شهروند_ایرانشهر
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
در دوران مشروطه، مشروعیتِ نخستوزیر به وجود مجلس بود، و بدون مجلس، اساساً نخستوزیر منتخب آن مجلس، خودبخود منعزل بود، مگر اینکه، شاه با اراده خود، ادامه حضور آن را «تنفیذ» میکرد. در رویه و عرف حقوقی عصر مشروطه، در دوره فَترَت (دوره تعطیلی مجلس)، شاه بطور طبیعی، اختیارِ عزل و نصب نخست وزیر را داشت. حتی غلامحسین صدیقی، یکی از نزدیکترین یاران مصدق هم قائل به این اختیار قانونی شاه معترف بود. نمونههایی در این رابطه در تاریخ مشروطه بود. یک نمونه آن عزل سیدضیاء از نخستوزیری و انتصاب قوامالسلطنه به این مقام از سوی احمدشاه قاجار در عصر فَترَت بود. جالب اینجاست که مصدق یکی از وزرای کابینه قوام بود و هیچ ایراد حقوقی به این عزل و نصب نگرفت. از اینها گذشته، حتی هیچ منع حقوقی، در عزل نخستوزیر در دورههای غیرفَترَت هم وجود نداشت. و برکناری نخستوزیر توسط شاه، با هر ابزاری، با هیچ منطق حقوقی و سیاسی، «کودتا» محسوب نمیشود.
مصدق با انحلال مجلس در 22 مرداد 1332، عملاً خودش، خودش را عزل کرد. یعنی شاه از روز 22 مرداد 1332 که مصدق نتایج رفراندوم انحلال مجلس را به شاه فرستاد، اختیار عزل مصدق و نصب نخست وزیر جدید را داشت. و مقاومت مصدق در عدم پذیرش فرمان شاه، یک اعلان جنگ علیه قانون اساسی مشروطه محسوب میشد. لذا دقیقاً به همین دلیل، اتفاقی که در روزهای 25 و 28 مرداد افتاد، اصولاً «کودتا» محسوب نمیشوند، حالا هرکسی که اسم این واقعه را کودتا بگذارد مهم نیست، مهم برای ما قانون اساسی مشروطه و عرف و رویه حقوقی در آن دوره است. طبق مبانی حقوق اساسی مشروطه، عزل مصدق از نخستوزیری و نصب زاهدی به عنوان نخستوزیر جدید، مطلقاً کودتا نبود. اتفاقاً برعکس، مصدق و فاطمی، با مقاومت در برابر فرمان قانونی شاه، خواسته یا ناخواسته، قصد خود برای کودتا علیه نظام مشروطه را علنی کردند. اما اینکه شاه برای اِعمال اراده خود مبنی بر نصب نخست وزیر جدید و بیرون راندن نخست وزیر قبلی (که عزل شده بود و ادامه حضورش در دفتر نخست وزیری، نامشروع و غیرقانونی بود)، از نیروهای نظامی و افراد دیگر، و همچنین از سرویسهای اطلاعاتی غربی کمک گرفت، حرف درستی است و میتوان شاه را از این بابت ملامت کرد. اما آیا شاه نباید کاری میکرد؟! آیا باید اجازه میداد که یک فردی که مجلس را منحل کرده بود و خودبخود منعزل بود و کارهای غیرقانونی دیگری انجام داده بود، و شیرازه عرصه اجرایی کشور از هم پاشیده بود، به حضور نامشروع و غیرقانونی خود در دفتر نخست وزیری ادامه می داد؟! آیا اساساً ادامه دولت مصدق با آن وضعیت به نفع کشور بود؟! به نظر میرسد که غائله 28 مرداد گرچه تلخیهایی هم داشت، اما برای اعمال حق حاکمیت براساس قانون اساسی مشروطه، لازم بود. دخالت خارجی در این امر هم چندان مذموم نبود، بقول دکتر مرتضی مردیها، «نه هر دخالت بیگانهای بد است و نه هر استقلال رآی حاکمی خوب است» اینها اموری نسبی هستند، خسروپرویز، یکی از موفقترین شاهان ساسانی هم توسط رومیان به تخت پادشاهی برگشت، اینجا نمی خواهم، محمدرضاشاه را با خسروپرویز، و مصدق را با بهرام چوبین مقایسه کنم. بلکه سخن اینجاست که نباید به صِرف کمک خارجی ها برای نصب نخست وزیر جدید به محمدرضاشاه خرده گرفت،باید اقدامات غیرقانونی مصدق را هم در تحلیل خود جای داد.
✍ #شهروند_ایرانشهر
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
تأملی بر دو افسانه سیاسی تاریخ ایران معاصر:
1- «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»! 2- کودتای 28 مرداد!
قسمت سوم و پایانی
در مورد کلیشه «تشریفاتی بودن مقام پادشاهی»، باید گفت که، حتی در کشورهای توسعهیافته پادشاهی مشروطه کنونی چون، انگلستان و دانمارک و سوئد و اسپانیا و بلژیک و ... هم، مقام پادشاهی، در اصل تشریفاتی نیست، در قانون اختیارات بعضاً وسیعی دارند. اما به تدریج و به دنبال تکامل عرف سیاسی، اختیارات خود را به پارلمان و قوه مجریه تفویض کردهاند و از برخی اختیارات دیگر هم استفاده نمیکنند و عملاً مقام تشریفاتی هستند و به عنوان نماد ثبات، اتحاد و همبستگی ملی محسوب میشوند، و دقیقاً به همین دلیل است که آزادترین، دموکراتترین و توسعهیافتهترین کشورها آنهایی هستند که دارای نظام پادشاهی مشروطه پارلمانی میباشند. بهترین سیستمهای رفاه و عدالت اجتماعی هم در این قبیل کشورها پیاده شده است، مثل دانمارک، سوئد، نروژ، هلند، بلژیک، انگلستان، کانادا، استرالیا و نیوزیلند (در این سه کشور آخری، پادشاه بریتانیا، رئیس دولت State محسوب میشود و برای هرکدام از آنها یک نماینده با عنوان «فرماندار کل» با تصویب مجالس آن کشورها تعیین میکند)
روند تفویض اختیارات شاه به نهادهای دیگر، و تبدیل نهاد پادشاهی، به یک نهاد نمادین، و تشریفاتی، یک پروسه زمانبر هست. جالب است که این روند در انگلستان بیش از 800 سال زمان برد، نهاد پادشاهی در انگلیس، از منشور مگناکارتا در سال 1215 میلادی تا انقلاب شکوهمند در قرن هفدهم و به دنبال تحولات دیگر، و آرام آرام، تبدیل به چنین مقام نسبتاً تشریفاتی شده است. یعنی پادشاه در انگلستان حدود نیم قرن است که اینگونه است، وگرنه تا همین چند دهه پیش، حقوق قانونی خود را اِعمال میکرد و به هیچ نهادی، تفویض نکرده بود. آنگاه برخیها در ایران فکر کرده و میکنند که این دوره 800 ساله باید بصورت MP4 و در چند سال بعد از مشروطه در ایران رخ میداد و شاه مقام تشریفاتی میشد! آن هم در ایرانی که بعد از مشروطه، در حال تجزیه و فروپاشی بود. در ایرانی که در دو جنگ جهانی اول و دوم، کشور اشغال شد. در ایرانی که در عصر جنگ سرد، به عنوان یک منطقه سوقالجیشی، محل منازعه قدرتها بود. قطعاً ولیعهد محمدرضاشاه و جانشینان او اختیارات بیشتری به مجلس و دولت تفویض میکردند. کسی ادعا نمیکند که عین آن 800 سال در ایران هم باید طی میشد، اما این روند در چند دهه هم قابل طی شدن نبود، و به نظر میرسد تا اوایل قرن 21 می توانستیم به یک استاندارد قابل قبول برسیم، میشد از راه تفویض تدریجی اختیارات نهاد پادشاهی، به سایر نهادها، و اصلاح و تکمیل قانون اساسی مشروطه، به یک روند مطلوب رسد. اما انقلاب اشتباه بهمن 1357 این روند را مختل کرد.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
✍ #شهروند_ایرانشهر
1- «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»! 2- کودتای 28 مرداد!
قسمت سوم و پایانی
در مورد کلیشه «تشریفاتی بودن مقام پادشاهی»، باید گفت که، حتی در کشورهای توسعهیافته پادشاهی مشروطه کنونی چون، انگلستان و دانمارک و سوئد و اسپانیا و بلژیک و ... هم، مقام پادشاهی، در اصل تشریفاتی نیست، در قانون اختیارات بعضاً وسیعی دارند. اما به تدریج و به دنبال تکامل عرف سیاسی، اختیارات خود را به پارلمان و قوه مجریه تفویض کردهاند و از برخی اختیارات دیگر هم استفاده نمیکنند و عملاً مقام تشریفاتی هستند و به عنوان نماد ثبات، اتحاد و همبستگی ملی محسوب میشوند، و دقیقاً به همین دلیل است که آزادترین، دموکراتترین و توسعهیافتهترین کشورها آنهایی هستند که دارای نظام پادشاهی مشروطه پارلمانی میباشند. بهترین سیستمهای رفاه و عدالت اجتماعی هم در این قبیل کشورها پیاده شده است، مثل دانمارک، سوئد، نروژ، هلند، بلژیک، انگلستان، کانادا، استرالیا و نیوزیلند (در این سه کشور آخری، پادشاه بریتانیا، رئیس دولت State محسوب میشود و برای هرکدام از آنها یک نماینده با عنوان «فرماندار کل» با تصویب مجالس آن کشورها تعیین میکند)
روند تفویض اختیارات شاه به نهادهای دیگر، و تبدیل نهاد پادشاهی، به یک نهاد نمادین، و تشریفاتی، یک پروسه زمانبر هست. جالب است که این روند در انگلستان بیش از 800 سال زمان برد، نهاد پادشاهی در انگلیس، از منشور مگناکارتا در سال 1215 میلادی تا انقلاب شکوهمند در قرن هفدهم و به دنبال تحولات دیگر، و آرام آرام، تبدیل به چنین مقام نسبتاً تشریفاتی شده است. یعنی پادشاه در انگلستان حدود نیم قرن است که اینگونه است، وگرنه تا همین چند دهه پیش، حقوق قانونی خود را اِعمال میکرد و به هیچ نهادی، تفویض نکرده بود. آنگاه برخیها در ایران فکر کرده و میکنند که این دوره 800 ساله باید بصورت MP4 و در چند سال بعد از مشروطه در ایران رخ میداد و شاه مقام تشریفاتی میشد! آن هم در ایرانی که بعد از مشروطه، در حال تجزیه و فروپاشی بود. در ایرانی که در دو جنگ جهانی اول و دوم، کشور اشغال شد. در ایرانی که در عصر جنگ سرد، به عنوان یک منطقه سوقالجیشی، محل منازعه قدرتها بود. قطعاً ولیعهد محمدرضاشاه و جانشینان او اختیارات بیشتری به مجلس و دولت تفویض میکردند. کسی ادعا نمیکند که عین آن 800 سال در ایران هم باید طی میشد، اما این روند در چند دهه هم قابل طی شدن نبود، و به نظر میرسد تا اوایل قرن 21 می توانستیم به یک استاندارد قابل قبول برسیم، میشد از راه تفویض تدریجی اختیارات نهاد پادشاهی، به سایر نهادها، و اصلاح و تکمیل قانون اساسی مشروطه، به یک روند مطلوب رسد. اما انقلاب اشتباه بهمن 1357 این روند را مختل کرد.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
✍ #شهروند_ایرانشهر
Telegram
attach📎
Forwarded from پیوند نگار
🔵 فایل PDF مقاله مفصل بنده درباره مفهوم حقوقی فدرالیسم، با موضوع «امتناع و عدم موضوعیت فدرالیسم و فدرالطلبی در مورد ایران کنونی»، که در آن به تمامی جوانب آن پرداختهام.👆
یکی از مبتذلترین بحثها در میان برخی از باشندگان سیاسی ایرانی، که ناشی از فقر مطلق فلسفه حقوق است، بحث فدرالیسم و فدرالطلبی درباره وضعیت کنونی ایران است. موافقت یا مخالفت فدرالیسم و فدرالطلبی در مورد ایران کنونی، هیچ موضوعیتی ندارند. کسانی که خود را فدرالطلب میدانند و مخالفان خود را مرکزگرا مینامند. از دو حالت خارج نیست، یا هیچ فهمی از فدرالیسم ندارند، و یا اینکه در فکر فراهم کردن شرایط تجزیه و نابودی ایران هستند. هیچ هدف و انگیزه دیگری نمیتوانند داشته باشند. فدرالیسم، ابزاری برای ساخت کشور با قلمرویی جدید است، حرکت از کثرت به وحدت، و از جزء به کل است، نه بالعکس. فدرالطلبی، به مراتب بدتر، سخبفتر و ابلهانهتر از تجزیهطلبی است. باید برای همیشه به این بحثهای سخیف خاتمه داد. فدرالیسم، برای تمرکززدایی از قدرت در کشوری با دولت واحد، برای رفع تبعیض و توسعهنیافتگی مناطق و نواحی مختلف و برای حل مشکل قومیت، ابداع نشده است.
#شهروند_ایرانشهر
🔵 https://t.me/C_B_SHAHZADEH
یکی از مبتذلترین بحثها در میان برخی از باشندگان سیاسی ایرانی، که ناشی از فقر مطلق فلسفه حقوق است، بحث فدرالیسم و فدرالطلبی درباره وضعیت کنونی ایران است. موافقت یا مخالفت فدرالیسم و فدرالطلبی در مورد ایران کنونی، هیچ موضوعیتی ندارند. کسانی که خود را فدرالطلب میدانند و مخالفان خود را مرکزگرا مینامند. از دو حالت خارج نیست، یا هیچ فهمی از فدرالیسم ندارند، و یا اینکه در فکر فراهم کردن شرایط تجزیه و نابودی ایران هستند. هیچ هدف و انگیزه دیگری نمیتوانند داشته باشند. فدرالیسم، ابزاری برای ساخت کشور با قلمرویی جدید است، حرکت از کثرت به وحدت، و از جزء به کل است، نه بالعکس. فدرالطلبی، به مراتب بدتر، سخبفتر و ابلهانهتر از تجزیهطلبی است. باید برای همیشه به این بحثهای سخیف خاتمه داد. فدرالیسم، برای تمرکززدایی از قدرت در کشوری با دولت واحد، برای رفع تبعیض و توسعهنیافتگی مناطق و نواحی مختلف و برای حل مشکل قومیت، ابداع نشده است.
#شهروند_ایرانشهر
🔵 https://t.me/C_B_SHAHZADEH
Telegram
attach📎
Forwarded from Amar Onlineآمار آنلاین
✳️ میهنپرستی، یا علائم «سندرم استکهلم»؟!
نامه فرهاد میثمی، زندانی سیاسی، مورد استقبال افراد و جریانهای حامی جمهوری اسلامی شده است، جوفروشانِ گندمنمایی که از نامه یک زندانی سیاسی، برای کوبیدن اپوزیسیون استفاده نموده، این نامه را نشانه میهنپرستی نویسنده آن تلقی کرده، و هر معترضی که غیر از این فکر کند و بنویسد را وطنفروش و ویرانیطلب میخوانند! آقای میثمی، در بخشی از نامه خود نوشته است: «ترجیح میدهم تمام عمر در حبس گروهی از ظالمان هموطن خطاکارم بمانم و زندگیام را صرف تلاش اصلاحگرانه خطاهایشان سازم، اما لحظهای مشمول ننگ حمایت پیمانشکنان [آمریکا به دلیل خروج از برجام] قرار نگیرم»!
اول از همه، به نظرم میتوان در مورد اینکه واقعاً این نامه را شخص فرهاد میثمی، با طیب خاطر و با میل و اراده خود نوشته باشد، تردید اساسی کرد. اما حتی اگر خودش هم با کمال میل نوشته باشد، نامه او مندرج در تحت میهنپرستی نیست و نمیتوان نویسنده آن را صرفاً به واسطه نوشتن آن یک میهنپرست نامید. شاید واقعاً آقای میثمی میهنپرست باشد، اما این نامه، ابداً دلالتی بر میهنپرستی نمیکند.
این سبک از گفتار، که هرگونه تلاشی غیر از «تلاش اصلاحگرانه خطاهای ظالمان هموطن خطاکار»! را «مشمول ننگ حمایت پیمانشکنان» تلقی میکند، عملاً راه تغییر را میبندد، و تحقق آرمان تغییر در ایران را تعلیق به محال میکند. این تلقی، یا از روی ناآگاهی و سطحینگری است، و یا ناشی از علاقه به ادامه نظم حاکم کنونی (ولو اینکه فرد به برخی افراد و رویههای این نظام معترض هم باشد) است. این دیسکورس را به عنوان «میهنپرستی»، به مخاطب قالب کردن، مصداق بارز گنجشک را رنگ کردن و به اسم قناری به مشتری تحویل دادن است.
اصولاً اکثر جریانهای مدعی ملیگرایی و یا میهنپرستی در ایران، به ویژه جریان مصدقی (من جریانهای مصدقی را ملیگرا و یا میهنپرست نمیدانم)، در هفت دهه اخیر، پدیده ملیگرایی و میهنپرستی و میهندوستی در ایران را به ابتذال کشاندهاند. از میهندوستی، فقط مفهوم «استقلال» را فهمیدهاند، آن هم به شکلی کاملاً سطحی، سخیف، غربستیزانه، و به شدت چپزده!
صدالبته حفظ استقلال کشور، مهم است. اما سیاست، امری خطی نیست و امری خوشهای است. استقلال کشور و عدم دخالت بیگانه، اموری نسبی هستند. میتوان ضمن حفظ استقلال کشور، از فرصتها و ابزارهای داخلی و خارجی هم به نفع مصالح عالیه ملت و میهن استفاده کرد. اصولاً نه هر استقلال رأی حاکمی خوب است و نه هر دخالت بیگانهای بد است. استقلال، فقط در معنای حفظ «تمامیت ارضی» کشور، و در معنایِ انحصار انتخاب حاکمان و تعیین نظام حقوقی کشور در دست «ملت»، امری مطلق است. اما در امور دیگر، مفهوم استقلال، نسبی و منعطف است. در هیچکدام از تحولات مهم تاریخ ایران (اعم از تلخ و شیرین)، غیبت عنصر خارجی مشاهده نمیشود.
نشانههایی از ابتلا به «سندرم استکهلم» در این نامه قابل مشاهده است. قضیه «سندرم استکهلم» جالب است! «در سال 1972 در شهر استکهلم سوئد چند سارق وارد بانکی شدند و کارمندان و مشتریان آن را به گروگان گرفتند. گروگانگیری به مدت 6 روز طول انجامید؛ بین پلیس و سارقان مسلح تبادل آتش صورت گرفت و سارقان گروگانها را سپر قرار دادند تا پلیس به خاطر اینکه آسیبی به گروگانها نرسد شلیک را متوقف نماید؛ در نهایت شلیک متوقف شد و در پایان بدون آسیب به دو طرف این غائله ختم شد. پس از اتمام گروگانگیری، اتفاقات عجیبی افتاد. گروگانهایی که 6 روز در دست سارقان اسیر بودند بدون آنکه از طرف آنها تهدید شده باشند، به طرفداری از آنها پرداختند. آنها نه تنها در دادگاه علیه گروگانگیرها شهادت ندادند بلکه از رفتارهای پلیس شکایت کردند. جالب تر آنکه یکی از گروگانها با سردسته گروه سارقین روابط عاطفی پیدا کرد و بعدها با وی نیز ازدواج نمود!!» بعد از این واقعه، روانشناسان، به پدیده «بیتفاوتیِ مظلوم نسبت به ظلمِ ظالم و علاقهمندشدنِ تدریجیِ مظلوم به ظالم، زندانی به زندانبان، مالباخته به دزدِ مال و ...» را اصطلاحاً «سندرم استکهلم» نامیدند.
نخبگان و عوام ما باید بدانند و بفهمند که «استقلال» امری کاملاً نسبی است که در آن هم باید جانب اعتدال و واقعگرایی را در نظر گرفت، وگرنه افراط و تفریط در استقلالخواهی هم میتواند به ضرر میهن تمام شود. مثلاً طرحهای احمقانه خودکفایی در محصولات کشاورزی، که با شعار استقلال، طراحی شد، و نتیجهای جز نابودی اقلیم ایرانزمین نداشت. و یا سیاست خارجی جمهوری اسلامی که آن هم با شعار استقلال اتخاذ شده، بیشترین آسیب را به امنیت ملی و جایگاه و پرستیژ ایران در جهان وارد کرده، و کشور را به شدت تضعیف نموده است. و قس علیهذا اینکه به بهانه استقلال میهن، تن به ادامه حکومتی بدهیم که دشمنی آن با میهن، اگر بیشتر از بیگانگان نباشد کمتر از آن نیست، اسمش میهنپرستی نیست!
#شهروند_ایرانشهر
نامه فرهاد میثمی، زندانی سیاسی، مورد استقبال افراد و جریانهای حامی جمهوری اسلامی شده است، جوفروشانِ گندمنمایی که از نامه یک زندانی سیاسی، برای کوبیدن اپوزیسیون استفاده نموده، این نامه را نشانه میهنپرستی نویسنده آن تلقی کرده، و هر معترضی که غیر از این فکر کند و بنویسد را وطنفروش و ویرانیطلب میخوانند! آقای میثمی، در بخشی از نامه خود نوشته است: «ترجیح میدهم تمام عمر در حبس گروهی از ظالمان هموطن خطاکارم بمانم و زندگیام را صرف تلاش اصلاحگرانه خطاهایشان سازم، اما لحظهای مشمول ننگ حمایت پیمانشکنان [آمریکا به دلیل خروج از برجام] قرار نگیرم»!
اول از همه، به نظرم میتوان در مورد اینکه واقعاً این نامه را شخص فرهاد میثمی، با طیب خاطر و با میل و اراده خود نوشته باشد، تردید اساسی کرد. اما حتی اگر خودش هم با کمال میل نوشته باشد، نامه او مندرج در تحت میهنپرستی نیست و نمیتوان نویسنده آن را صرفاً به واسطه نوشتن آن یک میهنپرست نامید. شاید واقعاً آقای میثمی میهنپرست باشد، اما این نامه، ابداً دلالتی بر میهنپرستی نمیکند.
این سبک از گفتار، که هرگونه تلاشی غیر از «تلاش اصلاحگرانه خطاهای ظالمان هموطن خطاکار»! را «مشمول ننگ حمایت پیمانشکنان» تلقی میکند، عملاً راه تغییر را میبندد، و تحقق آرمان تغییر در ایران را تعلیق به محال میکند. این تلقی، یا از روی ناآگاهی و سطحینگری است، و یا ناشی از علاقه به ادامه نظم حاکم کنونی (ولو اینکه فرد به برخی افراد و رویههای این نظام معترض هم باشد) است. این دیسکورس را به عنوان «میهنپرستی»، به مخاطب قالب کردن، مصداق بارز گنجشک را رنگ کردن و به اسم قناری به مشتری تحویل دادن است.
اصولاً اکثر جریانهای مدعی ملیگرایی و یا میهنپرستی در ایران، به ویژه جریان مصدقی (من جریانهای مصدقی را ملیگرا و یا میهنپرست نمیدانم)، در هفت دهه اخیر، پدیده ملیگرایی و میهنپرستی و میهندوستی در ایران را به ابتذال کشاندهاند. از میهندوستی، فقط مفهوم «استقلال» را فهمیدهاند، آن هم به شکلی کاملاً سطحی، سخیف، غربستیزانه، و به شدت چپزده!
صدالبته حفظ استقلال کشور، مهم است. اما سیاست، امری خطی نیست و امری خوشهای است. استقلال کشور و عدم دخالت بیگانه، اموری نسبی هستند. میتوان ضمن حفظ استقلال کشور، از فرصتها و ابزارهای داخلی و خارجی هم به نفع مصالح عالیه ملت و میهن استفاده کرد. اصولاً نه هر استقلال رأی حاکمی خوب است و نه هر دخالت بیگانهای بد است. استقلال، فقط در معنای حفظ «تمامیت ارضی» کشور، و در معنایِ انحصار انتخاب حاکمان و تعیین نظام حقوقی کشور در دست «ملت»، امری مطلق است. اما در امور دیگر، مفهوم استقلال، نسبی و منعطف است. در هیچکدام از تحولات مهم تاریخ ایران (اعم از تلخ و شیرین)، غیبت عنصر خارجی مشاهده نمیشود.
نشانههایی از ابتلا به «سندرم استکهلم» در این نامه قابل مشاهده است. قضیه «سندرم استکهلم» جالب است! «در سال 1972 در شهر استکهلم سوئد چند سارق وارد بانکی شدند و کارمندان و مشتریان آن را به گروگان گرفتند. گروگانگیری به مدت 6 روز طول انجامید؛ بین پلیس و سارقان مسلح تبادل آتش صورت گرفت و سارقان گروگانها را سپر قرار دادند تا پلیس به خاطر اینکه آسیبی به گروگانها نرسد شلیک را متوقف نماید؛ در نهایت شلیک متوقف شد و در پایان بدون آسیب به دو طرف این غائله ختم شد. پس از اتمام گروگانگیری، اتفاقات عجیبی افتاد. گروگانهایی که 6 روز در دست سارقان اسیر بودند بدون آنکه از طرف آنها تهدید شده باشند، به طرفداری از آنها پرداختند. آنها نه تنها در دادگاه علیه گروگانگیرها شهادت ندادند بلکه از رفتارهای پلیس شکایت کردند. جالب تر آنکه یکی از گروگانها با سردسته گروه سارقین روابط عاطفی پیدا کرد و بعدها با وی نیز ازدواج نمود!!» بعد از این واقعه، روانشناسان، به پدیده «بیتفاوتیِ مظلوم نسبت به ظلمِ ظالم و علاقهمندشدنِ تدریجیِ مظلوم به ظالم، زندانی به زندانبان، مالباخته به دزدِ مال و ...» را اصطلاحاً «سندرم استکهلم» نامیدند.
نخبگان و عوام ما باید بدانند و بفهمند که «استقلال» امری کاملاً نسبی است که در آن هم باید جانب اعتدال و واقعگرایی را در نظر گرفت، وگرنه افراط و تفریط در استقلالخواهی هم میتواند به ضرر میهن تمام شود. مثلاً طرحهای احمقانه خودکفایی در محصولات کشاورزی، که با شعار استقلال، طراحی شد، و نتیجهای جز نابودی اقلیم ایرانزمین نداشت. و یا سیاست خارجی جمهوری اسلامی که آن هم با شعار استقلال اتخاذ شده، بیشترین آسیب را به امنیت ملی و جایگاه و پرستیژ ایران در جهان وارد کرده، و کشور را به شدت تضعیف نموده است. و قس علیهذا اینکه به بهانه استقلال میهن، تن به ادامه حکومتی بدهیم که دشمنی آن با میهن، اگر بیشتر از بیگانگان نباشد کمتر از آن نیست، اسمش میهنپرستی نیست!
#شهروند_ایرانشهر
🔴 هردم از این باغ بری میرسد..
دستگیری #مدير_عامل_بنياد_تعاون_ناجا
در مالزي همراه با مقادیری ارز و مواد مخدر دستگير شد..
👈#مامورين_امنيتي هتل رنسانس #كوالالامپور روز شنبه 8 دی ماه جاری به مراجعاتي كه به #سردار_درويشی در هتل محل اقامت وي مي شد مشكوك مي شوند. مامورين امنيتي هتل از طريق دوربين هاي مدار بسته هتل متوجه رد و بدل كردن يك #ساك_بزرگ بين سردار درويشی با يك #شهروند_مالزيايي مي شوند. شهروند مالزيايي هنگاميكه قصد خروج از هتل را داشت توسط ماموريني امنيتي هتل #متوقف مي گردد.
در بازرسي ساك مزبور، 10 كيلوگرم #هروئين و 9 كيلوگرم ساير انواع مواد مخدر کشف مي شود.
در بازرسي پليس مبارزه با مواد مخدر از اتاق سردار هابل درويشی، مبلغ 14 ميليون #دلار_نقد و مقادير متنابهي مواد مخدر كه عمدتاً هروئين بوده كشف مي گردد.
👈سردار درويشی پس از دستگيري، به بازداشتگاه پليس كوالالامپور منتقل میشود..
#جنبش_فیروزه_ای
#میدان_میلیونی
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
@c_b_shahzadeh
دستگیری #مدير_عامل_بنياد_تعاون_ناجا
در مالزي همراه با مقادیری ارز و مواد مخدر دستگير شد..
👈#مامورين_امنيتي هتل رنسانس #كوالالامپور روز شنبه 8 دی ماه جاری به مراجعاتي كه به #سردار_درويشی در هتل محل اقامت وي مي شد مشكوك مي شوند. مامورين امنيتي هتل از طريق دوربين هاي مدار بسته هتل متوجه رد و بدل كردن يك #ساك_بزرگ بين سردار درويشی با يك #شهروند_مالزيايي مي شوند. شهروند مالزيايي هنگاميكه قصد خروج از هتل را داشت توسط ماموريني امنيتي هتل #متوقف مي گردد.
در بازرسي ساك مزبور، 10 كيلوگرم #هروئين و 9 كيلوگرم ساير انواع مواد مخدر کشف مي شود.
در بازرسي پليس مبارزه با مواد مخدر از اتاق سردار هابل درويشی، مبلغ 14 ميليون #دلار_نقد و مقادير متنابهي مواد مخدر كه عمدتاً هروئين بوده كشف مي گردد.
👈سردار درويشی پس از دستگيري، به بازداشتگاه پليس كوالالامپور منتقل میشود..
#جنبش_فیروزه_ای
#میدان_میلیونی
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
@c_b_shahzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اعتصابات سراسری؛ پلی به سوی براندازی – اعتصابات به سرعت در حال گسترش است
گزارشهای رسیده از ایران میگوید بر خلاف آن چیزی که رژیم سعی در القای آن به افکار عمومی در داخل کشور دارد اعتصابات نه تنها کاهش نیافته بلکه در حال گسترش به صنایع مختلف کشور است و رفته رفته به یک اعتصاب فراگیر و سراسری تبدیل می شود.
#اعتصابات_سراسری
#شهروند_مسئول
@C_B_SHAHZADEH
گزارشهای رسیده از ایران میگوید بر خلاف آن چیزی که رژیم سعی در القای آن به افکار عمومی در داخل کشور دارد اعتصابات نه تنها کاهش نیافته بلکه در حال گسترش به صنایع مختلف کشور است و رفته رفته به یک اعتصاب فراگیر و سراسری تبدیل می شود.
#اعتصابات_سراسری
#شهروند_مسئول
@C_B_SHAHZADEH
Forwarded from خسرو انوشیروان
⚫️ #اپوزوسیون و #بحران_تجزیه_طلبی
https://t.me/khosrovanooshiravan/5251
#فدرالیسم_قومی همان شتر گاو پلنگ نحسی است که بیگانگان به هر شیوه قصد تحمیل آن را به #ملت_ایران دارند.
فارغ از ایرادات و سوابق مشعشع و متعدد این نوع از حکومتگری و نقش آن در فروپاشی بسیاری از کشورها نظیر شوروی و یوگسلاوی ، همچنین عدم موضوعیت کارآمدی آن در ایران امروز ؛ طبیعتاً هیچ عقل سلیمی خود را از درجه ی متعالی #شهروند_متمدن به یک عضو از قوم و قبیله تقلیل نخواهد داد
اما ...
نام آن اپوزوسیون که با لجاجت در دشمنی با #اساس_دولت_در_ایران ، پیگیر جااندازی سیستمی عقب مانده در سپهر سیاسی کشور است را چه میتوان نهاد ؟
جز #تجزیه_طلب ؟
https://t.me/khosrovanooshiravan
با تأمل به جمهوریخواهان اپوزوسیون بنگرید ؛ آنها بلااستثنا برای شما از فدرالیسم میگویند برای ایران ...
👈 آن هم بر اساس قومیت
به یاری یزدان پاک باز مینویسم 🙏
#خسرو
https://t.me/khosrovanooshiravan/5251
#فدرالیسم_قومی همان شتر گاو پلنگ نحسی است که بیگانگان به هر شیوه قصد تحمیل آن را به #ملت_ایران دارند.
فارغ از ایرادات و سوابق مشعشع و متعدد این نوع از حکومتگری و نقش آن در فروپاشی بسیاری از کشورها نظیر شوروی و یوگسلاوی ، همچنین عدم موضوعیت کارآمدی آن در ایران امروز ؛ طبیعتاً هیچ عقل سلیمی خود را از درجه ی متعالی #شهروند_متمدن به یک عضو از قوم و قبیله تقلیل نخواهد داد
اما ...
نام آن اپوزوسیون که با لجاجت در دشمنی با #اساس_دولت_در_ایران ، پیگیر جااندازی سیستمی عقب مانده در سپهر سیاسی کشور است را چه میتوان نهاد ؟
جز #تجزیه_طلب ؟
https://t.me/khosrovanooshiravan
با تأمل به جمهوریخواهان اپوزوسیون بنگرید ؛ آنها بلااستثنا برای شما از فدرالیسم میگویند برای ایران ...
👈 آن هم بر اساس قومیت
به یاری یزدان پاک باز مینویسم 🙏
#خسرو
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ #اپوزوسیون و #بحران_تجزیه_طلبی
https://t.me/khosrovanooshiravan/5250
کشور در آستانه ی فروپاشی است .
جمهوری اسلامی مستأصل از بحران مشروعیت و ناتوان در عبور از چالشهای اقتصادی و تهدید مکرر #تمامیت_ارضی ؛ امنیت و منافع ملی از سوی بیگانگان در چهار سوی ایران…
https://t.me/khosrovanooshiravan/5250
کشور در آستانه ی فروپاشی است .
جمهوری اسلامی مستأصل از بحران مشروعیت و ناتوان در عبور از چالشهای اقتصادی و تهدید مکرر #تمامیت_ارضی ؛ امنیت و منافع ملی از سوی بیگانگان در چهار سوی ایران…
Forwarded from خسرو انوشیروان
⚫️ #چپ_آپیژیشیون بر #حقوق_بشر تأکید داره و دلیل داره برای پایفشاری بر این تأکید به ظاهر زیبا اما مضر برای #اساس_دولت ...
با این کار سعی میکنه #ابزار_حقوق رو در اختیار خودش بگیره .
https://t.me/khosrovanooshiravan/9030
👈 باید به #قانون_اساسی_مشروطه_شاهنشاهی استناد کنیم و این ابزار دروغین را از ایشان بگیریم . در نخستین گام باید توجه داشته باشیم :
#حقوق_شهروندی در ادبیات سیاسی ما زیبندهتر از حقوق بشر است.
👈 ما #شهروند_ایران هستیم .
#شهروند_دولت_ایران
در همین راستا :
جمهوری اسلامی #دولت نیست ، ما شهروند جمهوری اسلامی نیستیم اما شهروند #دولت_ایران هستیم .
بنابراین موظف به #رفتار_شهروندی در چهارچوب دولت ایران هستیم.
👈 دولت ایران حافظ #منافع_ملی_ایران است .
#حفظ_تمامیت_ارضی رکن منفعت ملی است.
👈 ادعای استقلال خواهی ؛ تجزیه طلبی یا هرچه ... جزو حقوق هیچیک از شهروندان ایران نیست ؛ حال اگر آنها شهروند ایران نیستند و فقط بشرند مسأله متفاوت است .
https://t.me/khosrovanooshiravan
#پاینده_ایران
#جاوید_شاه
#خسرو
با این کار سعی میکنه #ابزار_حقوق رو در اختیار خودش بگیره .
https://t.me/khosrovanooshiravan/9030
👈 باید به #قانون_اساسی_مشروطه_شاهنشاهی استناد کنیم و این ابزار دروغین را از ایشان بگیریم . در نخستین گام باید توجه داشته باشیم :
#حقوق_شهروندی در ادبیات سیاسی ما زیبندهتر از حقوق بشر است.
👈 ما #شهروند_ایران هستیم .
#شهروند_دولت_ایران
در همین راستا :
جمهوری اسلامی #دولت نیست ، ما شهروند جمهوری اسلامی نیستیم اما شهروند #دولت_ایران هستیم .
بنابراین موظف به #رفتار_شهروندی در چهارچوب دولت ایران هستیم.
👈 دولت ایران حافظ #منافع_ملی_ایران است .
#حفظ_تمامیت_ارضی رکن منفعت ملی است.
👈 ادعای استقلال خواهی ؛ تجزیه طلبی یا هرچه ... جزو حقوق هیچیک از شهروندان ایران نیست ؛ حال اگر آنها شهروند ایران نیستند و فقط بشرند مسأله متفاوت است .
https://t.me/khosrovanooshiravan
#پاینده_ایران
#جاوید_شاه
#خسرو
Telegram
خسرو انوشیروان
⚫️ سحرم هاتف میخانه به #دولت_خواهی
گفت باز آی که دیرینهی این درگاهی
همچو جم جرعهی می کش که ز سر ملکوت
پرتو جام جهان بین دهدت #آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند #افسر_شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب…
گفت باز آی که دیرینهی این درگاهی
همچو جم جرعهی می کش که ز سر ملکوت
پرتو جام جهان بین دهدت #آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند #افسر_شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب…