Blackfishvoice (BFV)
7.49K subscribers
4.88K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
درباره‌ی تله‌ی دولتی میلیتاریزه‌سازی خیزش انقلابی
(در امتداد هشدار کامران متین)

توضیح کارگاه:
کامران‌ متین در یک پست کوتاه توئیتری هشدار داده است که میلیتاریزه‌سازی خیزش انقلابی ژینا، راهکار مطلوب حاکمان برای به‌انحراف کشاندن و سرکوب نهایی آن است؛ اینکه در این‌صورت، دولت اسلامی ایران قادر خواهد بود بار دیگر داعیه‌های سابق‌اش مبنی بر تجزیه‌طلب‌بودن مخالفان و‌ غیره را برجسته سازد و بدین‌طریق می‌تواند در صفوف معترضان شکاف ایجاد کند‌ و همزمان در صفوف رو به تزلزل نیروهای سرکوب و هوادارانش تکانه‌ی وحدت‌بخشی تزریق کند تا ناکامی‌ آشکارش در مهار خیزش انقلابی را جبران نماید.
از همین زاویه، متین به درستی تاکید می‌کند که « اگرچه دفاع مسلحانه از معترضان و شهروندان غیرنظامی [خصوصا در مناطق «حاشیه‌ای»، که دولت عامدانه دست به کشتار معترضین زده است] به‌لحاظ اخلاقی و حقوقی مشروع است، ولی به‌لحاظ سیاسی خطایی استراتژیک است». خطاب او خصوصا به احزاب کوردستان است که بنا بر جایگاه سیاسی‌شان، شرایط حساسی بر آنان تحمیل شده است (هم کشتار وحشیانه‌ی رژیم در کوردستان، و هم بمباران مستمر مقر احزاب کورد در اقلیم).


در امتداد نقطه‌نظر متین مایلیم نکاتی را به این بحث مهم استراتژیک اضافه کنیم:

-----------------------------------------

یک.
میلیتاریزه‌شدن فضای اعتراضات به دولت امکان اعلام «وضعیت اضطراری» می‌دهد. تحت این شرایط، دولت امکانات توجیهی و تبلیغاتی بیشتری می‌یابد تا هرگونه مقاومت فردی و‌ جمعی را با شدت و‌ قاطعیت مضاعفی سرکوب نماید و دامنه‌ی ارعاب عمومی (تروریزه‌سازی فضا) را از آنچه هست فراتر ببرد. بدین‌ترتیب، هزینه‌ی پیوستن به مبارزات بالاتر می‌رود و دامنه‌ی اجتماعی مشارکت در آن محدود می‌شود. حال آنکه گسترش دامنه‌ی اجتماعی اعتراضات، توان ماشین سرکوب را کاهش می‌دهد؛ هزینه‌ی فردی پیوستن به اعتراضات را کاهش می‌دهد، و اشکال و ابتکارات اعتراضی را وسعت می‌بخشد و بدین‌ترتیب، کیفیت جنبش اعتراضی را ارتقا می‌دهد.

دو.
همه می‌دانند که پاشنه‌ی آشیل این خیزش برای انکشاف افق انقلابی‌اش، فقدان سازمان‌یابی‌ یا اشکال سازمان‌یافته‌ برای پیشبرد موثرتر مبارزه است، که خود پیامدی‌ست از استیلای چهل و اندی‌ ساله‌ی خفقان سیاسی و سرکوب. از سوی دیگر، تداوم اعتراضات بی‌گمان امکانات بالقوه‌ی سازمان‌یابی را از دل پتانسیل‌های درونی خیزش فعلیت خواهد بخشید. به‌بیان دیگر، تداوم پویای خیزش انقلابی - دیر یا زود - ملزومات دسترسی به افق‌های سیاسی‌اش را به‌‌لحاظ کمی و کیفی فراهم می‌آورد. ازجمله زمینه‌های تدارک اعتصابات سراسری سازمان‌یافته را خلق می‌کند (همان‌طور که در چند روز گذشته شاهد گامی به پیش در اقبال عمومی به راهکار اعتصاب بودیم). رژیم با آگاهی از این مساله، عامدانه می‌کوشد این فرآیند جوشش و زایش درونی را منقطع سازد.


سه.
شالوده‌ی قدرت دولت اسلامی ایران بر زیرساخت‌های نظامی‌-امنیتی و دستگاه سرکوب گسترده‌ی آن استوار است. به‌همین اعتبار، «نقطه‌ی قوت» (دلیل استمرار) این دولت استبدادی نیز در کاربست عریان زور مستقیم نهفته است، که همواره مترصد شرایطی‌ برای موجه‌نمایی آن است. خطر «دشمن خارجی» و به اتکای آن، «گفتار امنیت ملی» همواره محمل‌هایی برای کاربست سازوکارهای عریان قهر و سرکوب علیه مخالفان داخلی بوده‌اند. بنابراین، در مصاف بزرگ و سرنوشت‌سازی که به میانجی خیزش ژینا بین دولت اسلامی و انبوه ستمدیدگان معترض برپاشده، نباید در میدان حریف بازی کرد: جایی که او توان به‌کارگرفتن نقطه‌ی قوت خود را دارد. در عوض، باید با رویکردی استراتژیک، مسیر مبارزه را به زمینی هدایت کرد که نقطه‌ی قوت ستمدیدگان در آن جای دارد: نقطه‌ی قوت ما آن است که «ما بسیاریم»؛ و لذا سازمان‌دهی هوشیارانه و صبورانه‌ی مبارزه «از پایین»، بی‌گمان حریف جان‌سخت را از پا می‌اندازد.

-----------------------------------------

دسترسی به نسخه‌ی کامل این متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-154f_Falle_der_Militarisierung_des_Aufstands.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------------------------------------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#استراتژی_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#تله‌ی_فاز_مسلحانه
#کامران_متین

-----------------------------------------

کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
فوتبال ملی:
محملی سُست برای احیای ناسیونالیسم 
شیعی-فارسی



نویسنده: کارگاه دیالکتیک
۳۰ آبان ۱۴۰۱


دستگاه تبلیغاتی دولت با جدیتی رقت‌انگیز در حال تقویت پارازیت جام‌ جهانی فوتبال بر امواج بلند خیزش انقلابی ژیناست؛ جدیتی ماشین‌وار، همان‌گونه که ماشین از درک پیچیدگی جهان انسانی عاجز است. تورم پروپاگاندای دولتی حول «فوتبال ملی» بی‌گمان با هدفِ انحراف توجهات داخلی و جهانی از تداوم اعتراضات مردمی و نرمالیزه‌سازیِ سرکوب خونین معترضان از سوی دولت انجام می‌گیرد. اما با درنظرگرفتنِ زمینه‌های ساختاری و تاریخی، ابعاد موضوع قدری فراتر از این تصویر بی‌واسطه می‌رود. برای فهم خاستگاه‌ها و دلالت‌های وسیع‌تر این پروپاگاندای دولتی، بیایید در ابتدا (دست‌کم) تصویر زیر را در کنار تصویر فوق قرار دهیم، تا منظر نگاه‌مان را قدری وسعت ببخشیم:

هر قدر ناکامی و استیصال دولت ایران در مهار اعتراضات ستمدیدگان بیشتر می‌شود، دستگاه تبلیغاتی عریض‌طویل دولت (با همراهی زائده‌های چپ‌نمای بیرونی‌اش) با شدت و حدت بیشتری معترضان را به وابستگی به «بیگانگان» و «دشمنان» خارجی متهم می‌کند. معترضان خیابان و همراهان قیام ژینا که در ابتدا «اغتشاش‌گران» و/یا «(نو)جوانانی» خام و ناآگاه و صرفاً عاصی قلمداد می‌شدند، با گسترش دامنه‌ی خیزش، به‌زودی در ردیف دشمنان «منافع ملی» قرار گرفتند. اما مساله به همین‌جا ختم نشد: وقتی توسل فزآینده‌ی دولت به کشتار معترضان، خشم اخلاقی عمومی را در داخل و خارج کشور برانگیخت، لازم آمد که از معترضان و کُشتگان (و نیز جان‌باختگان آتی)، با برچسب  «تروریست و داعشی»، انسان‌زُدایی شود تا در انظار عمومی از هولناک‌بودن قتل دولتیِ آنها  کاسته شود: تو‌گویی یک «دولت قانونی» در برابر «تهاجم تروریست‌ها» از «نظم قانونی» و «امنیت عمومی» پاسداری می‌کند (بدین‌طریق، همچنین کشتن آنها برای نیروهای سرکوب‌گر تسهیل شده و عمل کشتار برای طیف خودی، موجه‌نمایی می‌گردد). اصرار دولتیان بر تروریست‌خواندن معترضان، اگرچه متکی بر کاربرد حربه‌ی گوبلزی «دروغ هرچه بزرگ‌تر، موثرتر!» در میدان «جنگ‌ اطلاعاتی1» است، ولی بنیان‌ نیرومندتری در ریشه‌های ناسیونالیستیِ دولت-ملتِ مدرن دارد. چون بار منفی واژه‌ی «تروریست» صرفا وابسته به تداعی معنای خشونت کور در ذهن‌ مخاطبان نیست. بلکه بار منفی آن، همچنین در پیوند فرضی بین تروریسم با تهاجم «دشمن خارجی» نهفته است؛ تهاجمی که عمدتا در قالبی مسلحانه تجلی می‌یابد. در بافتار تاریخیِ فراگیربودن منطق ناسیونالیسم، انسان‌زُدایی از کُشتگان و مجروحان اعتراضات در اثر خشونت‌ کور دولتیْ زمانی کامل می‌شود که با برچسب «تروریست» بتوان آنها را بیرون از دایره‌ی شهروندان، و بیگانه با سرزمینِ ملی قلمداد کرد و به قلمرو «دشمن خارجی» متصل ساخت. حربه‌ی دولتی انسان‌زُدایی از مخالفان و معترضانْ تنها با برانگیختن هراس از «دشمن خارجی» تکمیل می‌شود (گرچه، بسته به شرایط، تکفیر مذهبی و فساد اخلاقی هم مکمل‌های رایجی هستند).

حال برگردیم به فوتبال:
فوتبال یکی از محبوب‌ترین بازی‌های ورزشیِ جهان مدرن است و به‌همین دلیل، توامان یکی از سیاسی‌ترین و اقتصادی‌ترین عرصه‌های ورزشی هم هست. وجه اقتصادی فوتبال نیازی به شرح و بسط ندارد (دست‌کم در این یادداشت کوتاه): همان‌گونه‌ که محبوبیت عمومی سینما، سویه‌ی هنری فیلم را خیلی زود به انقیاد «صنعت سینما» درآورد، محبوبیت عمومی/جهانی بازی فوتبال هم خیلی زود ورزش فوتبال را به انقیاد «صنعت فوتبال» درآورد. در همین راستا، هر دوی این صنعت‌های پول‌ساز، در فرآیندهای مشابهی به‌طور ژرفی در ساختار صنعت جهانی سرگرمی گنجانده شده‌اند. با نظر به محبوبیت فزآینده‌ی فوتبال و زمینه‌های مادی-اقتصادیِ گسترش جهانی این محبوبیت، سویه‌ی سیاسیِ فوتبال دست‌کم با درنظرگرفتن دو عامل زیر قابل‌ بیان است:


----------

نسخه‌ی کامل این متن:

https://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155a_Worldcup_Nationalism_and_Oppression_in_Iran.pdf

نسخه‌ی ورد

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#تاکتیک‌های_مبارزه
#تداوم_خیزش_انقلابی
#همبستگی_ستمدیدگان
#فوتبال_از_پایین
#ملت‌سازی_دولتی
#ناسیونالیسم_شیعی_فارسی
#ناسیونالیسم_دولت‌محور

---------
کارگاه دیالکتیک:

@kdialectic
«دیر یا زود، دیکتاتورها سقوط می‌کنند»

مصاحبه با یک شاهد عینی قیام سودان


{درس‌های انقلاب سودان - متن چهارم}


مصاحبه‌ی اما ویلده بوتا با محمد مصطفی دیاب
۲۴ مه ۲۰۱۹  (خرداد ۱۳۹۸)


ترجمه: کارگاه دیالکتیک | آذر ۱۴۰۱

نسخه‌ی کامل مصاحبه

متن اول | متن دوم | متن سوم


----------------------

درآمدی بر متن چهارم:‌

گفتگوی حاضر روایت انقلاب سودان را از جایی پی می‌گیرد که پس از سقوط عمر البشیر، دستگاه نظامی-امنیتیْ کنترل سیاسی را به‌دست گرفته و می‌کوشد خیزش انقلابی را به یک گذار سیاسیِ ضدانقلابی هدایت کند. در این روایت کوتاه، به‌طور فشرده می‌خوانیم که: چگونه بافت قدرت سیاسی و ساختار اقتصادی در سودان با منافع قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی پیوند داشته/دارد؛ اینکه شالوده‌ی نظامی-امنیتیِ دولت سودان چگونه با سلب‌ مالکیت آمرانه از مردم (و حراج همه‌چیز)، در جهت تحکیم منافع اقتصادی طبقه‌ي حاکم عمل می‌کرده/می‌کند؛ اینکه دولت سودان چگونه با دامن‌زدن به تفاوت‌های اتنیکی-مذهبیْ خیزش‌ها و مقاومت‌های مکرر توده‌ای را از درون تضعیف و مضمحل می‌کرد؛ اینکه زنان، دانشجویان و اتحادیه‌های کارگری، به‌عنوان نیروی پیش‌ران خیزش انقلابی اخیر، چگونه سازوکارهای معمول دستکاری سیاسی و سیادت دولت را مختل کردند؛ اینکه ایستادگی معترضان در برابر تلاش ضدانقلابی دستگاه نظامی-امنیتی سودان (برای مصادره‌ي انقلاب) چه مسیری را طی کرد؛ و اینکه آموزش سیاسی در متن خیزش انقلابی چه نقشی در ارتقای آگاهی عمومی و رشد همبستگی مبارزاتی ستمدیدگان دارد. با نظر به فراز و نشیب‌های خیزش انقلابی در ایران، شاید مهم‌ترین سویه‌ی تجربه‌ی انقلاب سودان که در این گفتگو برجسته می‌شود، ضرورت تداوم خیزش و حفظ عزم همبسته‌ی ستمدیدگان است. انقلاب سودان با درس‌آموزی از خیزش بهار عربی، ضمن احیای3 شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» [مردم سقوط نظام را می‌خواهند]، نشان داد که نیاز و قابلیت ستمدیدگان برای سرنگون‌سازی مناسبات سلطه و ستم مهم‌ترین عامل پیوند و همبستگی فراملی آنهاست. درست همان‌طور که خیزش ژینا با فراگیرسازی شعار «ژن، ژیان، ئازادی»، بخشی از سویه‌های رهایی‌بخش جنبش روژآوا را درونی‌ ساخته و امتداد داده است. / آذر ۱۴۰۱


----------------------

مقدمه‌ی مصاحبه‌گر:

روند انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا همچنان ادامه دارد. زیرا قیام‌های سودان و الجزایر، موج ضدانقلابی‌ای که پس از بهار عربیِ ۲۰۱۱ سراسر منطقه را در نوردیده، به چالش کشیده شده‌اند. در الجزایر، یک جنبش اعتراضی پایدار، عبدالعزیز بوتفلیقه، رهبر اقتدارگرا را در 2 آوریل سال جاری سرنگون کرد. حدود یک هفته بعد، تداوم مقاومتِ مردمی در سودان، دیکتاتور حاکم - عمر البشیر - را از قدرت ساقط کرد. در هر دو کشور، ارتش همچنان در قدرت باقی‌مانده است، اگرچه سران رژیم‌های قبلی رفته‌اند. قیام سودان از سطح بالایی از سازمان‌دهی برخوردار است و با رهبری چشم‌گیر دانشجویان، زنان و اتحادیه‌های کارگری همراه بوده است. از زمان سقوط البشیر، «شورای نظامی گذار4» تلاش می‌کند تا با حمایت کامل قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، قدرت خویش را تحکیم نماید. اما معترضان همچنان متعهدند که قیام را تا تغییر کامل رژیم قدیمی ادامه دهند. مبارزه‌ی آنها چراغ امید و مایه‌ی الهامِ برای همه کسانی‌ست که برای آزادی پیکار می‌کنند.
محمد مصطفی دیاب یک پزشک و فعال سیاسی سودانی‌ست که در خارطوم متولد شده و پرورش یافته است. دیاب که در حال حاضر در ایالات متحده زندگی می‌کند، در ژانویه [۲۰۱۹] به خانه بازگشت تا در قیام شرکت کند. با او درباره‌ی جنبش اعتراضی سودان و آینده‌ی آن گفتگو کرده‌ایم. برای وضوح بیشتر و کوتاه‌سازی، متن اصلی مصاحبه کمی ویرایش شده است.

----------------------

لینک نسخه‌ی کامل متن:

http://pdf.kaargaah.net/TeleKar-155c_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text4_Botta.pdf

نسخه‌ی ورد

----------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#تسقط_بس
----------------------

@kdialectic
پدران قاتل و‌ نفرین فرزندان

نویسنده: کارگاه دیالکتیک
۱۸ آذر ۱۴۰۱


این روزهای کشتار و اعدام بی‌گمان در شمار انبوهی از تاریک‌ترین روزهای تاریخ معاصر این سرزمین ثبت خواهند شد. قیام ژینا اساسا خیزشی انقلابی برای پایان‌دادن به همین تاریکی‌ست، که سال‌های سال حاکم بلامنازع بوده و با نخوت تمام خود را پایان‌ناپذیر قلمداد کرده است. انقلاب ادامه دارد، چون ستمدیدگان عزم‌شان را جزم‌ کرده‌اند که این خدایگان نخوت و قساوت را به زمین بزنند. در میانه‌ی این ستیز آشتی‌ناپذیر و سرنوشت‌ساز، نه حاکمان و نه ستمدیدگان راه برگشتی به وضعیت گذشته ندارند. خاک این سرزمین چنان خون‌آلود و آسمان‌اش چنان تاریک است، که تنها انقلاب می‌تواند سبزی و نور را برای مردمان ستمدیده‌اش به ارمغان بیاورد.

اما در این نوشتار استثنائا روی سخن ما نه با ستمدیدگان، بلکه با ستمگران است؛ یا دقیق‌تر بگوییم، با آنهایی که خواه از روی باورهای بت‌واره، خواه از روی نفع‌طلبی، و خواه از سر اضطرار وحشت و بی‌چارگی، در تحمیل و تکثیر مرگ مشارکت می‌کنند؛ آنهایی که کمک می‌کنند تا زیباترین جان‌های سرکش این جامعه، زنده‌ترین و عاشق‌ترین زندگان از نفس بیافتند و به زمهریر مرگ رانده شوند؛ و خصوصا رو به آنهایی سخن می‌گوییم که غافل‌اند که در همراهی چشم‌بسته‌شان با رژیم مسلط، ماشین کشتار را تقویت می‌کنند، تا همچنان دل‌های پرشمار بیشتری را داغ‌دار کند.

باری، آنها که در ازای چشم‌پوشی از شرف‌شان، به رفاه مادی و آتیه‌ی خود و خانواده‌شان چشم دوخته‌اند را به شعری از سیلویا پلات مهمان می‌کنیم، تا بدانند که فرزندان‌شان در آینده - یحتمل - چگونه از آنها یاد خواهند کرد. چون فرزندان‌شان برای رستگارشدن چاره‌ای جز گشودگی به حقیقت نخواهند داشت؛ چاره‌ای جز آنکه پدران‌شان را بی‌وقفه نفرین و انکار کنند.

پس ما هیچ‌گاه از حاکمان ستم‌گر انصاف و ترحم طلب نمی‌کنیم (مواجهه‌ی ما با آنان پیکاری آشتی‌ناپذیر بر سر هست و نیست خواهد ماند). بلکه صرفا قدرت مقاومت‌ناپذیر حقیقت و عظمت بنیان‌کن انقلاب را به حلقه‌های سست‌تر زنجیره‌ی همراهان ستم‌گری خاطرنشان می‌کنیم تا به خود و سرنوشت فرزندان‌شان رحم کنند. ... چون تاریخ داور بسیار سخت‌گیر و بی‌رحمی‌ست.


https://tinyurl.com/47aj2vny

---------------------------------------
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ادامه_دارد
#نه_به_اعدام
#همبستگی_ستمدیدگان
#علیه_ماشین_کشتار
#سیلویا_پلات
#رزا_جمالی

-----------------------------------------
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
مردگان اغلب زنده می‌شوند: برخی در قامت قهرمان، و برخی زامبی

کارگاه دیالکتیک
۲۰ آذر ۱۴۰۱


سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور اسبق کشور و نماد «جنبش اصلاح‌طلبی» ایران اسلامی یک‌بار مرد. یک‌بار مردنش با احتساب آن است که صرفا از کل فرآیند مردن مکررش برآیند بگیریم؛ وگرنه طی این فرآیند (دست‌کم از ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) بارها مرده بود. خودش و بسیاری دیگر هیچ‌گاه این مرگ را نپذیرفتند، یا اذعان نکردند. به‌ویژه آنکه بعد از برکناری اصلاح‌طلبان حکومتی، آنها نمایش مضحک باند احمدی‌نژاد و‌ یکه‌تازی فزآینده‌ی خامنه‌ای و مجذوبانش را دلیل حقانیت سیاسی خود تلقی/قلمداد کردند (درست همان‌طور که سلطنت‌طلبان فاجعه‌ی حکومت اسلامی را دلیل حقانیت سلطنت پهلوی می انگارند و جلوه می‌دهند.). اما در خیزش توده‌ای دی‌ماه ۹۶ خبر مرگ خاتمی و همراهانش در همه‌ی خیابان‌های کشور اعلام شد. طبعا از مرگ سیاسی او سخن می‌گوییم [وگرنه همه می‌دانیم که پیکرهای نخبگان و زمامداران اسلامی با چه حرص زایدالوصفی به «دنیای دون» چنگ زده‌اند].
خاتمی را البته کسی نکشت. او همانند بسیاری دیگر از اهالی سیاست، خودش قاتل خودش بود. خودکشی سیاسی او نه از سر اضطرار و فشار شرایط بیرونی، بلکه ناشی از باورهای درونی‌اش بود. باورهایی که با یک دال مرکزی پیوندی وثیق داشت که همان «حضرت امام» بود. این پیوند چنان جاذبه‌ی فلج‌کننده‌ای داشت که او حتی در خلال فاجعه‌بارترین و رسواترین تناقضات دستگاه حاکم هم هیچ‌گاه نتوانست تصور گسست از «نظام اسلامی» را در مخیله‌اش بگنجاند. [این میدان‌ جاذبه چنان قوی‌ست که میرحسین موسوی را از مقطع خیزش ۱۳۸۸ تاکنون در تله‌ی تناقضی رفع‌ناشدنی قرار داده است].
برخی از ما یکی از نخستین‌ مرگ‌های خودخواسته‌ی خاتمی را هنگامی مشاهده کردیم که او در مقام رئیس‌جمهور در پاسخ به خبرنگار روزنامه‌ی شرق صراحتا گفت: «اگر بنا باشد بین مردم و نظام یکی را انتخاب کنم، انتخاب من نظام است». بی‌گمان این یکی از معدود فاش‌گویی‌های خاتمی، از میان هزاران گزاره‌ی دوپهلو، جذاب و سهل‌وممتنعی بود که او طی این سالیان با لبخندی رضایت‌آمیز ازطریق رسانه‌ها تحویل مردم داده است. مضمون این گزاره را باید بسیار جدی گرفت، نه به‌خاطر خود خاتمی، که دیرزمانی‌ست در صحنه‌ی سیاست، مرده‌ی متحرکی بیش نیست. حتی نه بدین‌خاطر که این گزاره عصاره‌ی سیاست‌های اصلاح‌طلبان حکومتی را در خود جای داده است. بلکه بدین خاطر که این گزاره همچنین چکیده‌ی سیاست دولت جمهوری اسلامی بوده و هست. اگر فکر می‌کنید در این ارزیابی، اغراقی رتوریک [از سر بغض و غرض] نهفته است، بیایید معنای سرراست‌تر آن را مرور کنیم:
«نظام اسلامی مقدم بر مردم است، تحت هر شرایطی».

این دقیقا ترجمان همان جمله‌ی مشهور خمینی‌ست که با تحکم گفته بود حتی اصول دین و شریعت اسلام هم در برابر ضرورت حفظ نظام اسلامی قابل تعلیق هستند. خمینی صرفا به حرف‌زدن بسنده نکرد، بلکه کارنامه‌ی خونین و فاجعه‌بار رهبری سیاسی ده‌ساله‌ی او پیکریابی عیان همین باور مرکزی‌اش بود.

https://tinyurl.com/2c4whwr9

---------------------------------------
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#حقیقت_انقلابی_است
#انقلاب_ادامه_دارد
#همبستگی_ستمدیدگان
#علیه_قدرتمداران

-----------------------------------------
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
Blackfishvoice (BFV)
Photo
به سوی ایجاد تشکل مستقل زنان

«فراخوان برای تشکیل شبکه‌های زنان انقلابی و برابری‌طلب»

ستم بر زنان جرقه‌، یکی از موتورهای محرکه و‌ از سوخت‌های اصلی #خیزش_انقلابی_ژینا است. زنان به صورت آحاد در این جنبش نقش مهم و پیشروی دارند اما این کافی نیست چرا که ضمانت کسب و حفظ #دستاوردهای_زنان در گرو ایجاد تشکل توده‌ای و مستقل است. این نگرانی وجود دارد که در فقدان زنان سازمان‌یافته، افق و‌ مطالباتمان زیر سایه‌ی جنبش سرنگونی قرار بگیرد و بار دیگر مانند قیام ۵۷ «در طلوع آزادی جای حق زن خالی» بماند. به همین دلیل شبکه‌های مخفی و حرکت توده‌ای زنان برابری طلب با فرموله کردن اصلی‌ترین خواسته‌های زنان و تبدیل کردن این #مطالبات به شعارهای روزانه‌ی زنان و مردان آزادیخواه تلاش می‌کند رهایی زن را همچون یکی از اهداف اصلی جنبش انقلابی جاری تضمین نماید.

مطالبات مشخص و‌ مترقی زنان، مرزبندی نیروهای انقلابی با جریانات ارتجاعی و ضد زن را روشن‌تر می‌کند. زنان پیشرو و متشکل همواره اهرم فشاری بر گرده‌ی مدافعان مردسالاری و سرمایه‌داری، و سکوی پرتابی برای آرمان آزادی و برابری خواهند بود. #شبکه‌های_مخفی زنان‌ برابری طلب می‌کوشد از هم‌اکنون ملزومات ذهنی و نیروی اولیه‌ی تشکل توده‌ای زنان را فراهم کند تا در فرصت‌ها و توازن قوای مناسب‌تر، #تشکل_مستقل_زنان را به سرعت ایجاد نماید. زنان و مردان پیشرو در جامعه به کمتر از برابری کامل زن و‌ مرد رضایت نمی‌دهند و معتقدند کە آزادی بدون برابری امکان پذیر نیست و‌ برای رسیدن به این آزادی لازم است یکی از ابزارهای مهم مبارزه یعنی تشکل توده‌ای زنان را ایجاد کرد. ما زنان انقلابی و برابری‌طلب همه‌ی شما زنان و‌ مردان آزادیخواه را فرامی‌خوانیم تا به هر طریق می‌توانیم به این اهداف یاری رسانده و کمیته‌های سه الی پنج نفره‌ی #زنان_برابری‌طلب را در مدارس، در میان والدین و محافل خانوادگی، دانشگاهها، بیمارستان‌ها و مراکز خدماتی، کارگاهها و‌ کارخانه‌ها، شهرها و روستاها، و‌ محلات شهری بوجود بیاوریم.

پیشنهاد برای آغاز فعالیت‌های میدانی کمیته‌های مخفی زنان انقلابی و برابری‌طلب در شرایط کنونی:

۱- کمیته‌های سه الی پنج نفره‌ی زنان برابری‌طلب در مدارس، در میان والدین و محافل خانوادگی، دانشگاهها، بیمارستان‌ها و مراکز خدماتی، کارگاهها و‌ کارخانه‌ها، شهرها، روستاها و محلات شهری سازمان دهیم.

۲- علاوه بر حمایت از جنبش به تاکید و تقویت شعارهای برابری‌طلبانه در تجمع‌های اعتراضی مدارس، دانشگاهها، مراکز کار، محلات و خیابانها بپردازیم.

۳- با الفاظ و شعارهای جنسی، فحش گونه، ضدزن، ناموس پرستانه و ارتجاعی در سطح جامعه مقابله کنیم.

۴- مطالبات زنان را بر روی پلاکارد و با انتشار ویدیو و عکس دسته جمعی در فضاهای بسته و روباز ( بدون مشخص شدن چهره‌ی نفرات)، اجرای پرفورمنس، پخش تراکت، اطلاعیه و دیگر ابتکارات هنری و اعتراضی فرموله کنیم.

۵- مطالبات مشخص زنان را به صورت یادداشت‌، کلیپ، پوستر و... توضیح دهیم.

۶- بر دیوارها شعارهای مترقی و دفاع از حقوق و‌ مطالبات زنان را بنویسیم.

۷- با این فعالیت‌ها از هم‌اکنون سطح آمادگی ذهنی زنان را بالا ببریم و بر ضرورت ایجاد تشکل مستقل زنان در اولین فرصت تاکید کنیم.

زنده باد تشکل توده‌ای زنان
زنان انقلابی و‌ برابری‌طلب کردستان
آذرماه ۱۴۰۱


#ماتم_نگیرید_سازماندهی_کنید


@Blackfishvoice1
درس‌های انقلاب سودان – متن پنجم:


زندگی بر مدار انقلاب:

درک دینامیسیم
خیزش‌های سودان و الجزایر


نویسنده: آن الکساندر

۲۶ ژوئن ۲۰۱۹ (تیر ۱۳۹۸)

ترجمه‌: حمید بردبار


نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف. / نسخه‌ی ورد


متن اول | متن دوم | متن سوم | متن چهارم


* * *

درآمدی بر متن پنجم:‌

مقاله‌ی حاضر روایتی‌ست تحلیلی از انقلاب سودان همزمان با مشاهده‌ی فراز و فرودهای فرآیند انقلابی و با نظر به ملزومات پیروزی نهایی. هدف این تحلیل، مشارکت در روند انقلابی ازطریق سنتز درس‌های انقلاب‌های گذشته با شرایط سیال اکنون است، که مشارکتی‌ست درجهت غنای بازاندیشی‌های انتقادی در فضای درونی خیزش. نویسنده با ارجاع به آرای لوکزامبورگ خاطرنشان می‌کند که که بحران انقلابی پیامدی‌ست از دینامیسم اثرات متقابل بین مبارزات اقتصادی و سیاسی؛ و این‌‌که چنین موقعیتی هم حوزه‌ی آماج مبارزه‌ی انقلابی را گسترش می‌دهد و هم دامنه‌ی مشارکت‌کنندگان در فرآیند انقلابی را. در این معنا، قیام‌های الجزایر و سودان تبلور «جشن ستمدیدگان» هستند، که نمود آن در خیابان‌ها در حضور پرشور و مبارزه‌جویانه‌ی زنان و همه‌ی گروه‌هایی که در معرض تبعیض‌های سیستماتیک قرار داشته‌اند/دارند نمایان شده است. به باور نویسنده، امواج انقلابی در خاورمیانه از سال ۲۰۱۰ بدین‌سو نشان داده‌اند که در این جوامع ملغمه‌ای از اشکال ناموزون و مرکبِ توسعه‌ی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک پدید آمده که کیفیتی انفجاری دارد و واجد این پتانسیل است که جریان‌هایی از تحولات بسیار ژرف‌تر را آزاد سازد. خط سیر قیام‌ها و مبارزات اجتماعی‌ در الجزایر و سودان مؤید آن است که ایجاد وحدت بین شاغلان و بیکاران، بین کسانی که نسبتاً دارای امتیازاتی هستند (از نظر دستمزد، یا سطح تحصیلات، و یا موقعیت حرفه‌ای)، و افراد به‌حاشیه رانده‌شده و به‌لحاظ اجتماعیْ مطرود، برای اقدام و پیکار مشترک، امکان‌پذیر است. اما آزادشدن همه‌ی این پتانسیل‌ها به‌خودی خود نمی‌تواند ضامن پیروزی نهایی باشد، اگر برپایه‌ی این نیروی آزادشده شالوده‌ی نهاد دولت درهم‌شکسته نشود. در اینجا نویسنده معتقد است که رهبری مبارزه به‌منظور درهم‌شکستن دولت نیازمند وجود یک حزب انقلابی یا سازمانی از انقلابون حرفه‌ای‌ست، که البته جایگزینی برای سازمان‌های توده‌ای طبقه‌ی کارگر و فقرا، که موتور جنبش انقلابی هستند، نخواهد بود. شاید تا همین‌‌جا مخاطب این متن هم تصدیق نماید که همه‌ی این مباحث و پرسش‌ها اهمیتی حیاتی برای پیشبرد مبارزه‌ي انقلابی در ایران در مقطع کنونی قیام ژینا دارند. امیدواریم تجارب مبارزات انقلابی در سودان و دیگر جوامع هم‌زنجیر، به توشه‌ی آگاهی ستمدیدگانِ جغرافیای ایران در مسیر انقلاب راه یابند. 

کارگاه دیالکتیک - بهمن ۱۴۰۱

* * *

لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1317

نسخه‌ی ورد
نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف.

http://pdf.kaargaah.net/157_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text5_Alexander.pdf

---------------------------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#ماتم_نگیریم_سازماندهی_کنیم
#انقلاب_ادامه_دارد

-------------------------------------
کانال تلگرام‌ کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
تزهایی درباره‌ی:

مسیرهای کنونی مواجهه‌ی قدرت‌ها با قیام ژینا

نویسنده: امین حصوری


۲ اسفند ۱۴۰۱


مقدمه: حدود پنج‌ماه از شروع قیام ژینا گذشته است؛ یکی از رشته خیزش‌هایی که از دی ۱۳۹۶ تاکنون دومینوی سقوط جمهوری اسلامی ایران را رقم زده‌اند. خیزش انقلابی ژینا هم به‌نوبه‌ی خود زمان تاریخی را فشرده کرده است: از یک‌سو شتاب تحولات، که حتی ترسیم طرح‌واره‌ای از تسلسل و ارتباطات درونی رویدادها و ریشه‌ها و پیامدهای آن‌ها را دشوار کرده است؛ و از سوی دیگر، تأثیرات چشمگیری که مجموع این تحولات در فضای فکری و سیاسی جامعه بر جای گذاشته‌اند، طوری‌که ردیابی و خصلت‌یابی آن‌ها با سنجه‌های متعارف گذشته به‌هیچ رو امکان‌پذیر نیست. تاریخ در جغرافیای ایران آبستن تحولات تعیین‌کننده‌ای‌ست، و در همین راستا، ذهنیت و ارزش‌های حاکم بر جامعه دستخوش تغییرات شگرفی شده‌اند. با این همه، برای جهت‌یابی در میدان ناهموار این مبارزه‌ي خطیر باید خطر کرد و شمایی از مسیر پرتلاطم و ناپایدار تحولات را به‌تصور درآورد، گیریم نارسا و موقتی‌بودنِ این تصویر از پیش مسلم باشد.

برای روشن‌کردن نقطه‌ی عزیمت و پیش‌فرض‌های این نوشتار، برخی از رویدادها و موقعیت‌هایی که در مقطع کنونی اهمیت ویژه‌ای دارند را برمی‌شماریم: الف) اعتراضات مستمر خیابانی کمابیش فروکش کرده‌اند (با استثنای بزرگ جمعه‌های اعتراضی زاهدان)، اما همان‌طور که انتظار می‌رفت وضعیت به روال «عادی» گذشته بازنگشت و همه می‌دانند که وضع کنونی حکایت آتش زیر خاکستر است؛ ب) حربه‌ی اعدام‌ دستگیرشدگان و تهدید زندان با شرایطی موحش‌تر، نتوانست سازوکار ارعاب مورد انتظار حاکمان را تأمین نماید. درعوض، مقاومت در اشکال مختلف همچنان ادامه دارد؛ ج) در اثر مبارزات گسترده‌ی مردمی و سرکوب‌های قساوت‌بار حاکمیت، بازمانده‌ی مشروعیت رژیم نزد اکثریت مردم فروریخته است. ضرورت عبور از جمهوری اسلامی به یک توافق نانوشته‌ی عمومی بدل شده است؛ د) روند ریزش نیروهای «خودی» در ساختار درونی حاکمیت به‌طور آشکار و پنهان افزایش یافته و با بیانیه‌ی موسوی مسیر آن هموارتر شده است؛‌ ه) سرکوب عریان اعتراضات مردمی این‌بار بهانه‌ای شد برای تشدید انزوای سیاسی دولت ایران در عرصه‌ي بین‌المللی و تعلیق مذاکرات برجام (گرچه دلیل واقعی این فشارهای شدت‌یافته پافشاری رژیم ایران در همراهی با روسیه بود، اما وجهه‌ی جهانی خیزش ژینا محمل اجرای آن واقع شد)؛ و) حاکمان در چرخشی نسبتا غیرمنتظره، ظاهراً به‌مناسبت ۲۲ بهمن و با داعیه‌ی پیروزی و اقتدار و در قالب عفو رهبری، برخی از زندانیان سیاسی را آزاد کرده‌اند؛ ز) هسته‌ی سخت قدرت شتاب‌زده سازوکاری شبه‌قانونی برای واگذاری باقیمانده‌ی ثروت‌های عمومی (تحت مالکیت دولت) به نخبگان خودی تدارک دیده است؛ ح) روند آلترناتیوسازی از بالا برای آینده‌ی سیاسی ایران در قالب همراهی اپوزیسیون راستگرا با دولت‌های غربی شتاب گرفته است؛ ط) با کاهش نسبی فضای امنیتی خیابان‌ها، اعتراضات و اعتصابات کارگری بار دیگر سیر صعودی یافته‌اند و ناقوس بحران‌ فزآینده‌ی اقتصادی [و پیامدهای سیاسی تهدیدآمیز آن برای دولت] را به‌صدا درآورده‌اند؛ ی) حاکمان در مراودات دیپلماتیک با قدرت‌های غربی پیغام‌های مصرانه‌ای برای بازگشت به پای میز مذاکره ارسال می‌کنند و برای نشان‌دادن حسن‌نیت، شروع به آزادی شهروندان غربی گروگان‌ در زندان‌های ایران کرده‌اند.

با این مقدمات، که فهرست آن می‌تواند بلندتر باشد، شاید خواننده‌ی این سطور هم تصدیق نماید که با نقطه‌ی عطفی در روند تحولات جاری مواجهیم که نیازمند واکاوی و تحلیل (جمعی و مستمر) است. نوشتار حاضر، که برای سهولت در قالب چند تزِ مرتبط ارائه می‌شود، تلاشی‌ست در این جهت. خاطرنشان می‌کنیم که با توجه به نارسایی و ناتمامی این تزها، عرضه‌ی آن‌ها صرفاً محملی‌‌ست برای دعوت از نیروهای چپ و مترقی به هم‌اندیشی حول دلالت‌های موقعیت کنونی، که خود ضرورتی‌ست برای راهجویی‌های جمعی. چون خیزش ژینا به‌ناگزیر به میدان زنده و خطیری برای پیکارهای هژمونیک و ضدهژمونیک نیروهای متعارض بدل شده است. با توجه به پیشروی مشهود راست‌گرایان به‌پشتوانه‌ی قدرت‌های داخلی و خارجی، آینده‌ی فرودستان و ستمدیدگانِ (طبقه‌ی کارگر در معنای وسیع آن) جغرافیای ایران در گرو آن است که بتوانند هرچه زودتر بلوک نیروهای مستقل خود را تشکیل دهند.

-----------

ادامه‌ی مقاله:

https://kaargaah.net/?p=1326

نسخه‌ی ورد

نسخه‌ی پی.دی.اف:

http://pdf.kaargaah.net/159_Theses_on_current_confrontations_of_powers_with_Jina_Uprising.pdf

-----------

#خیزش_انقلابی_ژینا
#انقلاب_ادامه_دارد
#بدیل‌سازی_از_بالا
#استبداد_و_امپریالیسم
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_ستمدیدگان
#سازماندهی_جای_ماتم
#کمیته‌های_مقاومت_محلات
#گفتگوی_انقلابی_ستمدیدگان
#اعتصابات_سراسری

------------
کانال تلگرام کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
درس‌های انقلاب سودان – متن ششم:

کمیته‌های مقاومت محلات در سودان -
از تداوم مقاومت مردمی تا تدوین منشور سیاسی انقلاب



گزارش دریافتی از یک نشست

کارگاه دیالکتیک

۱۴ اسفند ۱۴۰۱

نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف. / نسخه‌ی ورد


متن اول | متن دوم | متن سوم | متن چهارممتن پنجم


* * *

درآمدی بر متن ششم:‌

متن پیش رو عمدتا مبتنی بر گزارش جلسه‌ای‌ست که در فوریه‌ی ۲۰۲۳ بین تعدادی از رفقای تبعیدی ایران و سودان برای تبادل‌نظر حول فرایندهای انقلابی در دو کشور برگزار گردید. چهار رفیق سودانی حاضر در این نشست در زمان حضورشان در سودان در «انجمن متخصصان سودان»، کمیته‌های مقاومت محلات خارطوم، و در نهادهای مقاومت در منطقه‌ي دارفور فعال بوده‌اند. این گزارش از جانب رفقای ایرانی برای کارگاه ارسال شد تا در چارچوب متون «درس‌های انقلاب سودان» منتشر گردد. آن‌ها برگزاری این نشست را در پیوند با فراخوان یک پلتفرم همبستگی فرامحلیِ جمع‌های چپ معرفی کردند که در بزرگداشت انقلاب ۵۷ و انقلاب‌های خاورمیانه اکسیون‌های هماهنگی را در ۱۱ فوریه با عنوان« همراه با انقلاب: علیه ستم و ارتجاع، برای رهایی») برگزار کرد. گفتنی‌ست که در تنظیم نهایی متن حاضر، در هماهنگی با این رفقا، تنها به موضوع «کمیته‌های مقاومت محلات» و نقش آن‌ها در پویش انقلابی سودان و نیز در فرآیند تدوین «منشور سیاسی انقلابی» بسنده‌ کرده‌ایم؛ چرا که بسیاری از تحلیل‌گران بر این نظرند که کمیته‌های مقاومت محلات از بازیگران اصلی در تداوم و پویایی فرآیند انقلابی سودان بوده‌اند. همچنین، برای تکمیل مفاد گزارش یادشده حول این موضوع مشخص، در مواردیْ از منابع بیرونی استفاده شده است. در شرایطی که قیام ژینا در کنار همه‌ی سرکوب‌های خشونت‌بار دولتیْ (ازجمله، حملات شیمیایی به مدارس دختران)، با سازوکارهای تحریف و استحاله و مصادره از سوی نیروهای ارتجاعی و قدرت‌های جهانی روبروست، تجارب مبارزاتی کمیته‌های مقاومت محلات در سودان می‌تواند به ستمدیدگان جغرافیای ایران بصیرت‌های ارزنده‌ای برای تداوم مبارزه‌ی انقلابی عرضه کند.

کارگاه دیالکتیک - اسفند ۱۴۰۱

* * *

لینک دسترسی به متن:

https://kaargaah.net/?p=1330

نسخه‌ی ورد
نسخه‌ی پی‌.دی‌.اف.

http://pdf.kaargaah.net/160_Experiences_from_Sudans_Revolution_Text6_Resistance_Committees.pdf

---------------------------------------

#درس‌های_انقلاب_سودان
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#المرأة_الحیاة_الحریة
#زن_زندگی_آزادی
#همبستگی_انترناسیونالیستی_ستمدیدگان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#سازماندهی_جای_ماتم
#انقلاب_ادامه_دارد

-------------------------------------
کانال تلگرام‌ کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic