Forwarded from جوانان انقلابی محلات مریوان
#مریوان
فضای شهر به شدت جنگی است و مبارزه و مقاومت همچنان ادامه دارد.
آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی توسط جوانان انقلابی شهر مریوان.
یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱
#آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #علیه_فراموشی #مادران_دادخواه #آبان_ماه_تابان_نظام_رو_به_پایان #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#جوانان_محلات
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان
#انقلاب_ایران
#ژینا_امینی
@JavananeEnghlabe
فضای شهر به شدت جنگی است و مبارزه و مقاومت همچنان ادامه دارد.
آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی توسط جوانان انقلابی شهر مریوان.
یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱
#آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #علیه_فراموشی #مادران_دادخواه #آبان_ماه_تابان_نظام_رو_به_پایان #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی
#جوانان_محلات
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان
#انقلاب_ایران
#ژینا_امینی
@JavananeEnghlabe
Blackfishvoice (BFV)
Photo
#محمد_داستان_خواه دانشآموز ۱۵ سالهای بود که روز ۲۵ #آبان۹۸ با رخت و لباس فرم مدرسه به خانه برمیگشت و در حوالی خیابان مولانای #شیراز گلوله مستقیم پاسداران خامنهای به قبلش اصابت کرد و جان باخت.
خانواده او از ساعت ۴ تا ۹ شب، تمام خیابانهای اطراف محل سکونت خود را جستوجو کردند تا فرزندشان را بیابند و در نهایت پیکر بیجانش را در سردخانه بیمارستان پیوند اعضای صدرا پیدا کردند، با لباس فرم مدرسه و در حالی که کیف و کتابش را کنار کشوی آهنی سردخانه گذاشته بودند. پزشکی قانونی علت مرگ این کودک را خونریزی وسیع داخلی ناشی از پارگی ریه، قلب، طحال به دنبال نفوذ جسم سخت اعلام کرد. مادر محمد میگوید: ما همان هفته اول دو شکایت مجزا تحویل مراجع قضایی دادیم. یکی به دادسرای نظام در مورد چرایی قتل و دومی شکایت از مدرسه که چرا بدون هماهنگی ما، محمد را در آن ساعت شلوغ
آشفتگی، راهی خانه کرده بودند. در مورد پرونده اولی گفتند پسرم با علم به ناامن بودن محل، در عمق اغتشاشات و ناآرامیهای شهر، جلوی بسیج حضور داشته که با توجه به تعرض مردم به مقر بسیج، پلیس برای اعاده نظم و دفاع مشروع، ناچار به تیراندازی شده و پسرم هم گلوله خورده و برای این شکایت، قرار
منع تعقیب صادر کردند.
به شکلی رای صادره را نوشته بودند که یعنی بچه، خودش مقصر بوده که داشته از خیابان عبور میکرده. بعد از آن بود که به حکم اعتراض کردیم؛ مبلغی هم گرفتند برای بررسی مجدد پرونده، ولی در نهایت گفتند دیگر تمام شد و فرزندتان مُرد. دنبال چه هستید که هی میآیید و میروید؟
خود مدیر و ناظم و بابای مدرسه گفتند که محمد آن روز در میان دانشآموزان بوده است. همه دانشآموزان هم تایید کردند. شب که مدیر مدرسه تماس گرفت تا جویای وضعیت محمد شود، به او گفتیم که محمد را کشتهاند. یکدفعه از مدرسه به اطلاعات و نهادهای امنیتی گفته شد که اصلا در آن روز محمد در مدرسه حضور نداشته است. بابای مدرسه میگفت هرکجا بخواهید میآیم تا شهادت دهم که محمد آن روز در مدرسه بوده. به نشانه آنکه حتی ساندویچ و تخمشربتی هم خریده بود؛ اما وقتی برای تحویل جنازه رفتیم، هیچکس برای شهادت نیامد. حتی مدیر و ناظم اعلام کردند که محمد ۳ ۴روز غیبت داشته است.» تعدادی
از دانشآموزان و همکلاسیهای محمد که حالا رفیق و همکلاسیشان را ازدستداده بودند، با دستخط خود نوشتند و امضا کردند که ۲۵ آبان، محمد در مدرسه حضور داشت. گفتند دوربینهای مدرسه را هم همان شب اطلاعات برده بود. بعید میدانم این بخش را هم حقیقت بگویند. مدیر مدرسه با اینکه پای تلفن به من گفت «خانم داستانخواه من محمد را تعطیل کردم و به خانه آمده» زیر حرفش زد و گفت متوجه نشده با مادر کدام دانشآموز صحبت میکند. ۲۹ آبان، پیکر محمد تحویل داده شد و جمعه ۱ آذر ۹۸ در روستای #کوه_سبز از توابع #مرودشت در کنار آرامگاه پدربزرگش به خاک سپرده شد.
#جمهوری_کودک_کش_اسلامی
#حکومت_کودک_کش
#جمهوری_کشتار
#آبان_خونین
#علیه_فراموشی
#دادخواهی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
خانواده او از ساعت ۴ تا ۹ شب، تمام خیابانهای اطراف محل سکونت خود را جستوجو کردند تا فرزندشان را بیابند و در نهایت پیکر بیجانش را در سردخانه بیمارستان پیوند اعضای صدرا پیدا کردند، با لباس فرم مدرسه و در حالی که کیف و کتابش را کنار کشوی آهنی سردخانه گذاشته بودند. پزشکی قانونی علت مرگ این کودک را خونریزی وسیع داخلی ناشی از پارگی ریه، قلب، طحال به دنبال نفوذ جسم سخت اعلام کرد. مادر محمد میگوید: ما همان هفته اول دو شکایت مجزا تحویل مراجع قضایی دادیم. یکی به دادسرای نظام در مورد چرایی قتل و دومی شکایت از مدرسه که چرا بدون هماهنگی ما، محمد را در آن ساعت شلوغ
آشفتگی، راهی خانه کرده بودند. در مورد پرونده اولی گفتند پسرم با علم به ناامن بودن محل، در عمق اغتشاشات و ناآرامیهای شهر، جلوی بسیج حضور داشته که با توجه به تعرض مردم به مقر بسیج، پلیس برای اعاده نظم و دفاع مشروع، ناچار به تیراندازی شده و پسرم هم گلوله خورده و برای این شکایت، قرار
منع تعقیب صادر کردند.
به شکلی رای صادره را نوشته بودند که یعنی بچه، خودش مقصر بوده که داشته از خیابان عبور میکرده. بعد از آن بود که به حکم اعتراض کردیم؛ مبلغی هم گرفتند برای بررسی مجدد پرونده، ولی در نهایت گفتند دیگر تمام شد و فرزندتان مُرد. دنبال چه هستید که هی میآیید و میروید؟
خود مدیر و ناظم و بابای مدرسه گفتند که محمد آن روز در میان دانشآموزان بوده است. همه دانشآموزان هم تایید کردند. شب که مدیر مدرسه تماس گرفت تا جویای وضعیت محمد شود، به او گفتیم که محمد را کشتهاند. یکدفعه از مدرسه به اطلاعات و نهادهای امنیتی گفته شد که اصلا در آن روز محمد در مدرسه حضور نداشته است. بابای مدرسه میگفت هرکجا بخواهید میآیم تا شهادت دهم که محمد آن روز در مدرسه بوده. به نشانه آنکه حتی ساندویچ و تخمشربتی هم خریده بود؛ اما وقتی برای تحویل جنازه رفتیم، هیچکس برای شهادت نیامد. حتی مدیر و ناظم اعلام کردند که محمد ۳ ۴روز غیبت داشته است.» تعدادی
از دانشآموزان و همکلاسیهای محمد که حالا رفیق و همکلاسیشان را ازدستداده بودند، با دستخط خود نوشتند و امضا کردند که ۲۵ آبان، محمد در مدرسه حضور داشت. گفتند دوربینهای مدرسه را هم همان شب اطلاعات برده بود. بعید میدانم این بخش را هم حقیقت بگویند. مدیر مدرسه با اینکه پای تلفن به من گفت «خانم داستانخواه من محمد را تعطیل کردم و به خانه آمده» زیر حرفش زد و گفت متوجه نشده با مادر کدام دانشآموز صحبت میکند. ۲۹ آبان، پیکر محمد تحویل داده شد و جمعه ۱ آذر ۹۸ در روستای #کوه_سبز از توابع #مرودشت در کنار آرامگاه پدربزرگش به خاک سپرده شد.
#جمهوری_کودک_کش_اسلامی
#حکومت_کودک_کش
#جمهوری_کشتار
#آبان_خونین
#علیه_فراموشی
#دادخواهی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
#آذر_میرزاپور_زهابی، متولد ۱۳۵۰ در #خرم_آباد لود که در جریان قیام #آبان۹۸ به ضرب گلولهی پاسداران خامنهای جان خود را از دست داد.
آذر، پرستار و سرپرست خانواده و مادر چهار فرزند بود.
در روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ پس از دو شیفت کار پشت سر هم، در حال بازگشت به خانه که خیابانها شلوغ بود. خودروها خاموش وسط خیابان بودند. آذر میرزاپور با پای پیاده به طرف منزلش میرود؛ و به پسرش زنگ میزند و میگوید که خیابانها خیلی شلوغ است و تا دو دقیقه دیگر به خانه میرسد؛ ولی دیگر هیچ خبری از او نمیشود. بچههای خانم میرزاپور با خالهشان تماس میگیرند و ماجرا را به وی میگویند. سپس جمعی همهجا را جستجو میکنند. تا اینکه ردش را در بیمارستان کوثر پیدا میکنند؛ و میگویند که باید به پزشک قانونی مراجعه کنید. در گواهی فوت آذر میرزاپور علت مرگ اصابت گلوله به قلب عنوان شده بود.
خواهر آذر میرزاپور میگوید:
«من مطمئنم که آذر اصلاً خبر از گران شدن بنزین هم نداشته چون تلویزیونشان سوخته بود. تلویزیون نداشتند. او نه ماشین داشت نه خانه. خواهرم حتی تلفن دستیاش معمولی بود «گوشی غیرهوشمند» یعنی نه میتوانسته عکس بگیرد و نه فیلم. اما مستقیم به قلبش شلیک کردهاند؛ و اینگونه او را شهید کردند.»
#آبان_خونین #علیه_فراموشی #جمهوری_کشتار #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
آذر، پرستار و سرپرست خانواده و مادر چهار فرزند بود.
در روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ پس از دو شیفت کار پشت سر هم، در حال بازگشت به خانه که خیابانها شلوغ بود. خودروها خاموش وسط خیابان بودند. آذر میرزاپور با پای پیاده به طرف منزلش میرود؛ و به پسرش زنگ میزند و میگوید که خیابانها خیلی شلوغ است و تا دو دقیقه دیگر به خانه میرسد؛ ولی دیگر هیچ خبری از او نمیشود. بچههای خانم میرزاپور با خالهشان تماس میگیرند و ماجرا را به وی میگویند. سپس جمعی همهجا را جستجو میکنند. تا اینکه ردش را در بیمارستان کوثر پیدا میکنند؛ و میگویند که باید به پزشک قانونی مراجعه کنید. در گواهی فوت آذر میرزاپور علت مرگ اصابت گلوله به قلب عنوان شده بود.
خواهر آذر میرزاپور میگوید:
«من مطمئنم که آذر اصلاً خبر از گران شدن بنزین هم نداشته چون تلویزیونشان سوخته بود. تلویزیون نداشتند. او نه ماشین داشت نه خانه. خواهرم حتی تلفن دستیاش معمولی بود «گوشی غیرهوشمند» یعنی نه میتوانسته عکس بگیرد و نه فیلم. اما مستقیم به قلبش شلیک کردهاند؛ و اینگونه او را شهید کردند.»
#آبان_خونین #علیه_فراموشی #جمهوری_کشتار #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
#علیرضا_استوان ۱۷ساله اهل #رباط_کریم بود.
ساعت ۱۹ شامگاه ۲۵ #آبان۹۸ در حوالی میدان فرمانداری رباطکریم در نزدیکی پادگان سپاه، با اصابت گلولهی پاسداران خامنهای به پیشانیاش، جان خود را از دست داد.
#آبان_خونین #علیه_فراموشی #حکومت_کودک_کش #جمهوری_کودک_کش_اسلامی
#دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
ساعت ۱۹ شامگاه ۲۵ #آبان۹۸ در حوالی میدان فرمانداری رباطکریم در نزدیکی پادگان سپاه، با اصابت گلولهی پاسداران خامنهای به پیشانیاش، جان خود را از دست داد.
#آبان_خونین #علیه_فراموشی #حکومت_کودک_کش #جمهوری_کودک_کش_اسلامی
#دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
#محمد_حشم_دار متولد جوان متولد ۲۰سالهای بود که در جریان قیام #آبان۹۸ به ضرب گلولهی پاسداران خامنهای جان خود را از دست داد.
صبح شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ با قرار قبلی برای تعمیر میز تلویزیون یک مشتری از منزل خارج شد.
محمد در میان معترضانی که در خیابان گود چهک #بهبهان نزدیک جایی که به آن گود بقال گفته میشود، مقابل فروشگاه زنجیرهای افق کوروش تجمع کرده بودند، از ناحیهی گلو، هدف تکتیراندازی که بالای مسجد بود، قرار گرفت.
در این هنگام یکی از آشناهایش که در آن نزدیکی بودهاست، پیکر او را بر روی موتورش میاندازد و به بیمارستان میبرد، پس از آن با همان موتور و لباسهای آغشته به خون به منزل محمد مراجعه کرده و حدود ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر، مادر محمد حشمدار را به بیمارستان میرساند. در این زمان پیکر او به سردخانه منتقل شده بود.
۳ روز پس از شهادت، پیکر او درحالیکه کفن شده و آماده خاکسپاری بود در فرمانداری اهواز به خانواده تحویل داده شد.
محمد متاهل بود و سرپرستی مادر و برادر ۲۵سالهی مبتلا به سندروم داون را بر عهده او داشت.
#علیه_فراموشی #جمهوری_کشتار
#آبان_خونین #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
صبح شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ با قرار قبلی برای تعمیر میز تلویزیون یک مشتری از منزل خارج شد.
محمد در میان معترضانی که در خیابان گود چهک #بهبهان نزدیک جایی که به آن گود بقال گفته میشود، مقابل فروشگاه زنجیرهای افق کوروش تجمع کرده بودند، از ناحیهی گلو، هدف تکتیراندازی که بالای مسجد بود، قرار گرفت.
در این هنگام یکی از آشناهایش که در آن نزدیکی بودهاست، پیکر او را بر روی موتورش میاندازد و به بیمارستان میبرد، پس از آن با همان موتور و لباسهای آغشته به خون به منزل محمد مراجعه کرده و حدود ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر، مادر محمد حشمدار را به بیمارستان میرساند. در این زمان پیکر او به سردخانه منتقل شده بود.
۳ روز پس از شهادت، پیکر او درحالیکه کفن شده و آماده خاکسپاری بود در فرمانداری اهواز به خانواده تحویل داده شد.
محمد متاهل بود و سرپرستی مادر و برادر ۲۵سالهی مبتلا به سندروم داون را بر عهده او داشت.
#علیه_فراموشی #جمهوری_کشتار
#آبان_خونین #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
#علی_تمیمی اگر توسط پاسداران خامنهای به قتل نمیرسید امروز ۳۱ ساله میشد.
علی در تاریخ ۲۵ #آبان۹۸ در اهواز به ضرب گلولههای جنایتکاران جمهوری نکبت اسلامی از ناحیهی سر و گردنش مجروح شد و در روز ۸ آذر در اثر شدت جراحات وارده، جان باخت.
علی متولد ۲۱ تیر ۱۳۷۱ بود و هنگام مرگ فقط ۲۷ سال داشت.
#جمهوری_کشتار #آبان_خونین #علیه_فراموشی #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
علی در تاریخ ۲۵ #آبان۹۸ در اهواز به ضرب گلولههای جنایتکاران جمهوری نکبت اسلامی از ناحیهی سر و گردنش مجروح شد و در روز ۸ آذر در اثر شدت جراحات وارده، جان باخت.
علی متولد ۲۱ تیر ۱۳۷۱ بود و هنگام مرگ فقط ۲۷ سال داشت.
#جمهوری_کشتار #آبان_خونین #علیه_فراموشی #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یکشنبه ۲۵ تیر ماه، جمعی از زنان #رشت با در دست داشتن دستبند #دادخواهی در پارک توحید این شهر، با نصب تصاویر تعدادی از کشتهشدگان گیلانی #قیام #زن_زندگی_آزادی، #آبان_خونین_۹۸ و #اعتراضات_۸۸، در همبستگی با خانوادههای دادخواه اعلام کردند که تا سرنگونی ماشین کشتار جمهوری اسلامی، دست از مبارزه بر نخواهند داشت.
#علیه_سکوت #مبارزه_ادامه_دارد #علیه_بی_تفاوتی
@Blackfishvoice1
#علیه_سکوت #مبارزه_ادامه_دارد #علیه_بی_تفاوتی
@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگستَرَد
آن که نهالِ نازکِ دستانش
از عشق
خداست
و پیشِ عصیانش
بالای جهنم
پست است.
#احمد_شاملو
#آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #علیه_فراموشی #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #جمهوری_کشتار #آبان۹۸
#چه_غزه_چه_تهران_مرگ_بر_ظالمان
@Blackfishvoice1
آن که نهالِ نازکِ دستانش
از عشق
خداست
و پیشِ عصیانش
بالای جهنم
پست است.
#احمد_شاملو
#آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #علیه_فراموشی #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #جمهوری_کشتار #آبان۹۸
#چه_غزه_چه_تهران_مرگ_بر_ظالمان
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
متنی از #مهستی_محمدی مادر #مهدی_دائمی از شهدای #آبان_خونین:
"من همان روز ۲۵ آبان تمام شدم.
روز تولدت بود. ۲۵ آبان سال ۱۳۷۳، من در بیمارستانی در شهری کوچک مادر شدم. آن روز احساس میکردم من هم بار دیگر با تو متولد شدهام. میگفتم آن مهستی قدیم تمام شد و من از امروز قرار است مادری کنم. با کوهی از رویا و خیال تو را در آغوش گرفتم؛ رویای بزرگشدن و قدکشیدنت، رویای موفقیتهایت، دامادیت و …
۲۵ سال بعد در سال ۹۸، درست در همان روز و همین لحظهای که مردم ثبتش کردهاند، همین صحنه که هر بار با نگاهکردنش نفس از جانم بیرون میرود، من بار دیگر تمام شدم. همان دم که نگاهت در چشمانم ثابت ماند و شنیدن حرفی که حتی گلوله مجال نداد شروعش کنی، شد آرزوی من. همان لحظه من تمام شدم. وقتی به خودم آمدم، در اورژانس بودم و بعد هم بیمارستان.
جالب نیست مهدیجانم؟...
باز هم ۲۵ آبان بود و من در بیمارستان بودم، اما اینبار پشت درب سردخانه بیمارستان.
دیگر اتاق زایمان نبود. دیگر نه تنها تو را به آغوش من ندادند که من برای لحظهای دیدنت التماسشان کردم. التماس کردم که یکبار دیگر ببوسمت، در آغوشت بگیرم.
من تمام شدم مهدی قهرمان من، و دوباره در همان روز از من مهستی دیگری متولد شد که قرار بود مادری دادخواه باشد. دیگر بهجای رویای قدکشیدن پسرکش، آرزوی دادخواهی خونش را دارد.
امروز ۴ سال از آن روز شوم گذشته است و باز ۲۵ آبان است. نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت، میدانی آخر امروز سالگرد شیرینترین و تلخترین روز زندگی من است. تو باعث شدی که من دو بار متولد شوم و هر بار زنی قدرتمندتر متولد شد. میدانم که انتظار داری اینبار هم مادری قدرتمند بمانم و دادخواهی کنم اما بگذار در روز تولدت اعتراف کنم سخت است، خیلی سخت.
پسر زیبا، قهرمان و شیرینم،
تولدت بر همه ما مبارک."
🔺 ویدیو مربوط به لحظهی تیر خوردن #مهدی است و مادرش که بر پیکر او فریاد میزند.
🔺مهدی دائمی، متولد زاده ۲۵ آبانماه ۱۳۷۳، #لشتنشا، #رشت بود. مهدی در روز ۲۵ آبانماه ۱۳۹۸ در #شهریار به ضرب گلولهی پاسداران خامنهای جان خود را از دست داد.
#آبان_ادامه_دارد #از_یاد_مبر_خون_را #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #علیه_فراموشی #مادران_دادخواه
@Blackfishvoice1
"من همان روز ۲۵ آبان تمام شدم.
روز تولدت بود. ۲۵ آبان سال ۱۳۷۳، من در بیمارستانی در شهری کوچک مادر شدم. آن روز احساس میکردم من هم بار دیگر با تو متولد شدهام. میگفتم آن مهستی قدیم تمام شد و من از امروز قرار است مادری کنم. با کوهی از رویا و خیال تو را در آغوش گرفتم؛ رویای بزرگشدن و قدکشیدنت، رویای موفقیتهایت، دامادیت و …
۲۵ سال بعد در سال ۹۸، درست در همان روز و همین لحظهای که مردم ثبتش کردهاند، همین صحنه که هر بار با نگاهکردنش نفس از جانم بیرون میرود، من بار دیگر تمام شدم. همان دم که نگاهت در چشمانم ثابت ماند و شنیدن حرفی که حتی گلوله مجال نداد شروعش کنی، شد آرزوی من. همان لحظه من تمام شدم. وقتی به خودم آمدم، در اورژانس بودم و بعد هم بیمارستان.
جالب نیست مهدیجانم؟...
باز هم ۲۵ آبان بود و من در بیمارستان بودم، اما اینبار پشت درب سردخانه بیمارستان.
دیگر اتاق زایمان نبود. دیگر نه تنها تو را به آغوش من ندادند که من برای لحظهای دیدنت التماسشان کردم. التماس کردم که یکبار دیگر ببوسمت، در آغوشت بگیرم.
من تمام شدم مهدی قهرمان من، و دوباره در همان روز از من مهستی دیگری متولد شد که قرار بود مادری دادخواه باشد. دیگر بهجای رویای قدکشیدن پسرکش، آرزوی دادخواهی خونش را دارد.
امروز ۴ سال از آن روز شوم گذشته است و باز ۲۵ آبان است. نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت، میدانی آخر امروز سالگرد شیرینترین و تلخترین روز زندگی من است. تو باعث شدی که من دو بار متولد شوم و هر بار زنی قدرتمندتر متولد شد. میدانم که انتظار داری اینبار هم مادری قدرتمند بمانم و دادخواهی کنم اما بگذار در روز تولدت اعتراف کنم سخت است، خیلی سخت.
پسر زیبا، قهرمان و شیرینم،
تولدت بر همه ما مبارک."
🔺 ویدیو مربوط به لحظهی تیر خوردن #مهدی است و مادرش که بر پیکر او فریاد میزند.
🔺مهدی دائمی، متولد زاده ۲۵ آبانماه ۱۳۷۳، #لشتنشا، #رشت بود. مهدی در روز ۲۵ آبانماه ۱۳۹۸ در #شهریار به ضرب گلولهی پاسداران خامنهای جان خود را از دست داد.
#آبان_ادامه_دارد #از_یاد_مبر_خون_را #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #علیه_فراموشی #مادران_دادخواه
@Blackfishvoice1