صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
روز به سرانجام رساندن دادخواهی در ایران دور نیست
منصوره بهکیش
آغاز شهریور برایم روزهای بسیار تلخی را تداعی می کند. دوم شهریور ۶۲ علی کوچولوی ما یا همان محمدعلی بهکیش که ۱۹ سال بیشتر سن نداشت را در خیابانی در تهران دستگیر و وحشیانه شکنجه کردند. سوم شهریور ۶۲ او را با پاهای خونین که توان ایستادن نداشت به خانه مادر و پدرم در خیابان طالقانی کرج بردند و خانه را محاصره کردند و سه برادر عزیز دیگرم محسن که در خانه بود و جعفر و محمود که عصر به آن خانه رفته بودند را بازداشت کردند. همان روز صبح به خانه خواهر عزیزم زهرا در تهران نیز حمله کردند و گفته شده که زهرا سیانور خورده و ماموران سیانور را خنثی کردند و زهرا را در کمیته مشترک یا در زندان اوین زیر شکنجه های وحشیانه کشتند و گفته شده که در خاوران است. همان روز غروب مادرم با حال نزار به خانه ما در حصار کرج کنار رودخانه آمد و این آوار فرو ریخته بر سرمان را خبر داد و من با همسر و دخترم خانه را شبانه ترک کردیم و آواره شدیم.
گفته شده روز بعد نیز برای بازداشت ما به همان خانه در حصار کرج رفته بودند که ما در خانه نبودیم و دیگر به آن خانه باز نگشتیم. احتمالاً روز پنجم شهریور ۶۷ دو برادر عزیزم محمدعلی و محمود که هر کدام به ترتیب به ۸ و ۱۰ سال حبس ناعادلانه محکوم شده و ۵ سال از محکومیت خود را کشیده بودند را در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت مخفیانه کشتند و در گورهای جمعی خاوران سر به نیست کردند. محسن عزیزم را نیز در ۲۴ اردیبهشت ۶۴ در زندان اوین اعدام کردند و مخفیانه و به دور از چشم ما به خاک سپردند و شماره ای در قطعه ۹۹ بهشت زهرا به ما دادند. درست سی سال و چند ماه پس از اعدام محسن، مادرم در دی ۱۳۹۴ از میان ما رفت و با پیگیری های فراوان من و خواهرم توانستیم او را با همراهی مادران و خانوادههای خاوران و یاران و با حضور سرکوبگرانه سه گروه از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی سپاه، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی به همراه استخوانهای احتمالی برادرم محسن به خاک بسپاریم، ولی نگذاشتند که تکهای از آن استخوانها را به یادگاری بردارم.
یادشان و عشقها همواره با من و با جنبش مبارزاتی و دادخواهی ایران گرامی و ماندگار است و دادشان را از بیدادگران خواهیم ستاند و روز به سرانجام رساندن دادخواهی در ایران دور نیست.
سربلند و پیروز باشیم
منصوره بهکیش
۴ شهریور ۱۴۰۰
برگرفته از صفحهی فیسبوک منصوره بهکیش
#دادخواهی #مادران_دادخواه #علیه_فراموشی #خاوران_حافظه_تاریخی #خاوران_هنوز_سرخ_است #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
منصوره بهکیش
آغاز شهریور برایم روزهای بسیار تلخی را تداعی می کند. دوم شهریور ۶۲ علی کوچولوی ما یا همان محمدعلی بهکیش که ۱۹ سال بیشتر سن نداشت را در خیابانی در تهران دستگیر و وحشیانه شکنجه کردند. سوم شهریور ۶۲ او را با پاهای خونین که توان ایستادن نداشت به خانه مادر و پدرم در خیابان طالقانی کرج بردند و خانه را محاصره کردند و سه برادر عزیز دیگرم محسن که در خانه بود و جعفر و محمود که عصر به آن خانه رفته بودند را بازداشت کردند. همان روز صبح به خانه خواهر عزیزم زهرا در تهران نیز حمله کردند و گفته شده که زهرا سیانور خورده و ماموران سیانور را خنثی کردند و زهرا را در کمیته مشترک یا در زندان اوین زیر شکنجه های وحشیانه کشتند و گفته شده که در خاوران است. همان روز غروب مادرم با حال نزار به خانه ما در حصار کرج کنار رودخانه آمد و این آوار فرو ریخته بر سرمان را خبر داد و من با همسر و دخترم خانه را شبانه ترک کردیم و آواره شدیم.
گفته شده روز بعد نیز برای بازداشت ما به همان خانه در حصار کرج رفته بودند که ما در خانه نبودیم و دیگر به آن خانه باز نگشتیم. احتمالاً روز پنجم شهریور ۶۷ دو برادر عزیزم محمدعلی و محمود که هر کدام به ترتیب به ۸ و ۱۰ سال حبس ناعادلانه محکوم شده و ۵ سال از محکومیت خود را کشیده بودند را در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت مخفیانه کشتند و در گورهای جمعی خاوران سر به نیست کردند. محسن عزیزم را نیز در ۲۴ اردیبهشت ۶۴ در زندان اوین اعدام کردند و مخفیانه و به دور از چشم ما به خاک سپردند و شماره ای در قطعه ۹۹ بهشت زهرا به ما دادند. درست سی سال و چند ماه پس از اعدام محسن، مادرم در دی ۱۳۹۴ از میان ما رفت و با پیگیری های فراوان من و خواهرم توانستیم او را با همراهی مادران و خانوادههای خاوران و یاران و با حضور سرکوبگرانه سه گروه از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی سپاه، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی به همراه استخوانهای احتمالی برادرم محسن به خاک بسپاریم، ولی نگذاشتند که تکهای از آن استخوانها را به یادگاری بردارم.
یادشان و عشقها همواره با من و با جنبش مبارزاتی و دادخواهی ایران گرامی و ماندگار است و دادشان را از بیدادگران خواهیم ستاند و روز به سرانجام رساندن دادخواهی در ایران دور نیست.
سربلند و پیروز باشیم
منصوره بهکیش
۴ شهریور ۱۴۰۰
برگرفته از صفحهی فیسبوک منصوره بهکیش
#دادخواهی #مادران_دادخواه #علیه_فراموشی #خاوران_حافظه_تاریخی #خاوران_هنوز_سرخ_است #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میگذرد در شب آئینهٔ رود
خفته هزاران گل در سینهٔ رود
گُلبُن لبخند فردائی موج
سر زده از اشک سیمینهٔ رود.
فَرازِ رودِ نغمهخوان
شکفته باغِ کهکشان
میسوزد شب در این میان
رود و سرودش اوج و فرودش می رود تا دریای دور
باغ آئینه دارد در سینه مـی رود تا ژرفای دور.
موجی در موجی میبندد
بر افسون شب میخندد
با آبیها میپیوندد
فردا رود افشان ابریشم در دریا میخوابد
خورشید از باغ خاور میروید بر دریا میتابد.
موجی در موجی میبندد
بر افسون شب میخندد
با آبیها میپیوندد
فردا رود طغیان شورافکن در دریا میخوابد
خورشید از شرق سوزان میروید بر دریا میتابد.
موجی در موجی میبندد
بر افسون شب میخندد
با آبیها میپیوندد
آیینهٔ رود
سعید سلطانپور
#برهان_منصورنیا #مادران_دادخواه #دادخواهی #علیه_فراموشی #آبان_ادامه_دارد
@Blackfishvoice
خفته هزاران گل در سینهٔ رود
گُلبُن لبخند فردائی موج
سر زده از اشک سیمینهٔ رود.
فَرازِ رودِ نغمهخوان
شکفته باغِ کهکشان
میسوزد شب در این میان
رود و سرودش اوج و فرودش می رود تا دریای دور
باغ آئینه دارد در سینه مـی رود تا ژرفای دور.
موجی در موجی میبندد
بر افسون شب میخندد
با آبیها میپیوندد
فردا رود افشان ابریشم در دریا میخوابد
خورشید از باغ خاور میروید بر دریا میتابد.
موجی در موجی میبندد
بر افسون شب میخندد
با آبیها میپیوندد
فردا رود طغیان شورافکن در دریا میخوابد
خورشید از شرق سوزان میروید بر دریا میتابد.
موجی در موجی میبندد
بر افسون شب میخندد
با آبیها میپیوندد
آیینهٔ رود
سعید سلطانپور
#برهان_منصورنیا #مادران_دادخواه #دادخواهی #علیه_فراموشی #آبان_ادامه_دارد
@Blackfishvoice
مادر بر مزار فرزند ۱۹سالهاش که در روز ۲۵ #آبان۹۸ به ضرب گلولهی پاسداران ارتجاع و سرمایه کشته شد.
#رضا_معظمی_گودرزی #مادران_دادخواه #علیه_فراموشی #دادخواهی #آبان_ادامه_دارد
@Blackfishvoice
#رضا_معظمی_گودرزی #مادران_دادخواه #علیه_فراموشی #دادخواهی #آبان_ادامه_دارد
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قلبهای #مادران_دادخواه آرام نخواهد گرفت بدون تحققِ #دادخواهی
#پژمان_قلی_پور #آبان_ادامه_دارد #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
#پژمان_قلی_پور #آبان_ادامه_دارد #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
خطابِ به بامشادِ اصلاحات:
اولا: #گوهر_عشقی تنها نبوده و نیست. او یکی از هزاران #مادران_دادخواه است که کمترین احترامی برای امثال تو قائل نیست و به همدردیهای شیادانهتان نیاز ندارد.
دوما: #گوهر_عشقی فرزندش را از دست نداده بلکه #ستار_بهشتی توسط دستگاه امنیتی-نظامی حاکمیت مطبوع شما تنها به دلیل انتقاد از نابرابری کشته شده است.
سوما: "ضعیف شدهاند" صحیح نیست، "ضعیف شدهایم" صحیح است. چون شما باندهایی هستید که دست در دست هم طبقهی حاکم را ساختهاید؛ منافعتان ایجاب کند شخصا سینهی معترضان را میدرید و باز منافعتان ایجاب کند در نقش دایهی مهربانتر از مادر ظاهر میشوید. فراموش نکنید:
#اصلاح_طلب_اصول_گرا_دیگه_تمومه_ماجرا
@Blackfishvoice
اولا: #گوهر_عشقی تنها نبوده و نیست. او یکی از هزاران #مادران_دادخواه است که کمترین احترامی برای امثال تو قائل نیست و به همدردیهای شیادانهتان نیاز ندارد.
دوما: #گوهر_عشقی فرزندش را از دست نداده بلکه #ستار_بهشتی توسط دستگاه امنیتی-نظامی حاکمیت مطبوع شما تنها به دلیل انتقاد از نابرابری کشته شده است.
سوما: "ضعیف شدهاند" صحیح نیست، "ضعیف شدهایم" صحیح است. چون شما باندهایی هستید که دست در دست هم طبقهی حاکم را ساختهاید؛ منافعتان ایجاب کند شخصا سینهی معترضان را میدرید و باز منافعتان ایجاب کند در نقش دایهی مهربانتر از مادر ظاهر میشوید. فراموش نکنید:
#اصلاح_طلب_اصول_گرا_دیگه_تمومه_ماجرا
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
با چشمها
ز حیرتِ این صبحِ نابجای
خشکیده بر دریچهی خورشیدِ چارتاق
بر تارکِ سپیدهی این روزِ پابهزای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.
فریاد برکشیدم:
«ــ اینک
چراغ معجزه
مَردُم!
تشخیصِ نیمشب را از فجر
در چشمهای کوردلیتان
سویی به جای اگر
ماندهست آنقدر،
تا
از
کیسهتان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمانِ شب
پروازِ آفتاب را !
با گوشهای ناشنواییتان
این طُرفه بشنوید:
در نیمپردهی شب
آوازِ آفتاب را!»
«ــ دیدیم
(گفتند خلق، نیمی)
پروازِ روشنش را. آری!»
نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:
«ــ با گوشِ جان شنیدیم
آوازِ روشنش را!»
باری
من با دهانِ حیرت گفتم:
«ــ ای یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر میکنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تایبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی!»
هر گاوگَندچاله دهانی
آتشفشانِ روشنِ خشمی شد:
«ــ این گول بین که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل میطلبد.»
توفانِ خندهها…
«ــ خورشید را گذاشته،
میخواهد
با اتکا به ساعتِ شماطهدارِ خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نیمه نیز برنگذشتهست.»
توفانِ خندهها…
من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیرِ آتش در جانم
پیچید.
سرتاسرِ وجودِ مرا
گویی
چیزی به هم فشرد
تا قطرهیی به تفتگیِ خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخیِ تمامیِ دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتِشان بود
احساسِ واقعیتِشان بود.
با نور و گرمیاش
مفهومِ بیریای رفاقت بود
با تابناکیاش
مفهومِ بیفریبِ صداقت بود.
(ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتا
با نانِ خشکِشان. ــ
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.)
افسوس!
آفتاب
مفهومِ بیدریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتابگونهیی
آنان را
اینگونه
دل
فریفته بودند!
ای کاش میتوانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش میتوانستم
ــ یک لحظه میتوانستم ای کاش ــ
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گردِ حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
میتوانستم!
«احمد شاملو»
#گوهر_عشقی #مادران_دادخواه #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
ز حیرتِ این صبحِ نابجای
خشکیده بر دریچهی خورشیدِ چارتاق
بر تارکِ سپیدهی این روزِ پابهزای،
دستانِ بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.
فریاد برکشیدم:
«ــ اینک
چراغ معجزه
مَردُم!
تشخیصِ نیمشب را از فجر
در چشمهای کوردلیتان
سویی به جای اگر
ماندهست آنقدر،
تا
از
کیسهتان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمانِ شب
پروازِ آفتاب را !
با گوشهای ناشنواییتان
این طُرفه بشنوید:
در نیمپردهی شب
آوازِ آفتاب را!»
«ــ دیدیم
(گفتند خلق، نیمی)
پروازِ روشنش را. آری!»
نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:
«ــ با گوشِ جان شنیدیم
آوازِ روشنش را!»
باری
من با دهانِ حیرت گفتم:
«ــ ای یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر میکنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تایبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی!»
هر گاوگَندچاله دهانی
آتشفشانِ روشنِ خشمی شد:
«ــ این گول بین که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل میطلبد.»
توفانِ خندهها…
«ــ خورشید را گذاشته،
میخواهد
با اتکا به ساعتِ شماطهدارِ خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نیمه نیز برنگذشتهست.»
توفانِ خندهها…
من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیرِ آتش در جانم
پیچید.
سرتاسرِ وجودِ مرا
گویی
چیزی به هم فشرد
تا قطرهیی به تفتگیِ خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخیِ تمامیِ دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتِشان بود
احساسِ واقعیتِشان بود.
با نور و گرمیاش
مفهومِ بیریای رفاقت بود
با تابناکیاش
مفهومِ بیفریبِ صداقت بود.
(ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتا
با نانِ خشکِشان. ــ
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.)
افسوس!
آفتاب
مفهومِ بیدریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتابگونهیی
آنان را
اینگونه
دل
فریفته بودند!
ای کاش میتوانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش میتوانستم
ــ یک لحظه میتوانستم ای کاش ــ
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گردِ حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
میتوانستم!
«احمد شاملو»
#گوهر_عشقی #مادران_دادخواه #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
#گوهر_عشقی #مادران_دادخواه
برگرفته از صفحهی اینستاگرام مرجان اندارودی
در روزگار من تمام راهها به مرداب ختم میشدند،
زبانم مرا به جلّادان لو میداد،
زورم زیاد نبود، امّا امید داشتم،
که برای زمامداران دردسر فراهم کنم!
عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت.
#برتولت_برشت #دادخواهی #مقاومت_زندگیست
@Blackfishvoice
برگرفته از صفحهی اینستاگرام مرجان اندارودی
در روزگار من تمام راهها به مرداب ختم میشدند،
زبانم مرا به جلّادان لو میداد،
زورم زیاد نبود، امّا امید داشتم،
که برای زمامداران دردسر فراهم کنم!
عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت.
#برتولت_برشت #دادخواهی #مقاومت_زندگیست
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مأموران بزدلِ دستگاه امنیتی با مادر #امیر_حسین_زارع_زاده از جانفشانانِ #آبان۹۸ تماس گرفتهاند تا با تهدید او را از همراهی با دیگر #مادران_دادخواه منصرف کنند.
صلابت این زن را ببینید و مقایسه کنید با هارت و پورتهای اوباشِ حاکم که پشتوانهشان نه آرمان و باور که ساز و برگِ نظامیست. کاش برای مبارزه با هیولای ارتجاع و سرمایه باوری راسخ از ایندست تکثیر شود نه دخیلبندیهای زبونانه به فاندهای امپریالیستی که مازادی ندارند جز کالاییسازیِ بدنهای مطرود و پارهپارهشدهی ستمدیدگان در بازارهای #صنعت_حقوق_بشر .
#دادخواهی #علیه_فراموشی
@Blackfishvoice
صلابت این زن را ببینید و مقایسه کنید با هارت و پورتهای اوباشِ حاکم که پشتوانهشان نه آرمان و باور که ساز و برگِ نظامیست. کاش برای مبارزه با هیولای ارتجاع و سرمایه باوری راسخ از ایندست تکثیر شود نه دخیلبندیهای زبونانه به فاندهای امپریالیستی که مازادی ندارند جز کالاییسازیِ بدنهای مطرود و پارهپارهشدهی ستمدیدگان در بازارهای #صنعت_حقوق_بشر .
#دادخواهی #علیه_فراموشی
@Blackfishvoice
ما برای ادامه دادن
هیچکسی را نداریم جز خودمان،
و این کافیست.
چارلز بوکوفسکی
#مادران_دادخواه #دادخواهی
@Blackfishvoice
هیچکسی را نداریم جز خودمان،
و این کافیست.
چارلز بوکوفسکی
#مادران_دادخواه #دادخواهی
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادران میدانِ مایو تشکیلاتیست از #مادران_دادخواه آرژانتینی که فرزندانشان در فاصلهی ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ توسط حکومت وقت ناپدید شدند.
نورا کورتیناس یکی از این مادران است که تولد ۹۲ سالگی خود را در تظاهرات دفاع از محيط زيست و اعتراض به غارت منابع آبی جشن گرفت.
@Blackfishvoice
نورا کورتیناس یکی از این مادران است که تولد ۹۲ سالگی خود را در تظاهرات دفاع از محيط زيست و اعتراض به غارت منابع آبی جشن گرفت.
@Blackfishvoice
ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸
کارِ مستندِ درخشانِ گروه بیدارزنی دقیقا نقطهی مقابلِ قربانیسازی و ابژهسازی از #مادران_دادخواه است. گفتگوهای ثبت شده بر مسیری پرتو میافکند که نمونهاش را در سازماندهی مادران میدان مایو در آرژانتین شاهد هستیم. امیدواریم چنین رویکردی در نقضِ منویاتِ #صنعت_حقوق_بشر مستمر باشد و از دلِ زمینِ مبارزه امکانهای مقاومت/مبارزه را استخراج کند.
به نوبهی خود از گردانندگان سایت بیدارزنی بابت انجام این گفتگوها و مستندسازیهای فوقِ ارزشمند قدردانی میکنیم.
فرازی از سخنان یکی از مادران:
امیدوارم بتوانیم مثل آنها صبور باشیم ولی خب من این صبوری را دوست ندارم. من میگویم شاید مادر ۸۸ صبوری کرد که ۹۶ پیش آمد. مادر ۹۶ صبوری کرد که ۹۸ آمد. من دوست ندارم که ما صبوری کنیم و یک سال دیگری بوجود بیاید. من دوست دارم ما فریاد بزنیم تا چند سال دیگر یک مادر مثل من محبوبه نیاید و بشود مادر پژمان و بگوید که من نمیدانستم ۹۸ چه خبر بوده. مثل منی که میگفتم من ۸۸ و ۹۶ را نمیدانستم. وقتی فرزند من کشته شد فهمیدم که چه خبر بوده. من میگویم اگر ۸۸ یا ۹۶ مادرها بلند فریاد میزدند شاید به گوش من میرسید و ۹۸ پیش نمیآمد. کاش خانوادههای ۹۸ آنقدر بلند فریاد بزنند تا هیچ سالی مثل ۹۸ نباشد.
https://bidarzani.com/43831
#آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #علیه_فراموشی #علیه_سکوت #خاوران_هنوز_سرخ_است
@Blackfishvoice
گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸
کارِ مستندِ درخشانِ گروه بیدارزنی دقیقا نقطهی مقابلِ قربانیسازی و ابژهسازی از #مادران_دادخواه است. گفتگوهای ثبت شده بر مسیری پرتو میافکند که نمونهاش را در سازماندهی مادران میدان مایو در آرژانتین شاهد هستیم. امیدواریم چنین رویکردی در نقضِ منویاتِ #صنعت_حقوق_بشر مستمر باشد و از دلِ زمینِ مبارزه امکانهای مقاومت/مبارزه را استخراج کند.
به نوبهی خود از گردانندگان سایت بیدارزنی بابت انجام این گفتگوها و مستندسازیهای فوقِ ارزشمند قدردانی میکنیم.
فرازی از سخنان یکی از مادران:
امیدوارم بتوانیم مثل آنها صبور باشیم ولی خب من این صبوری را دوست ندارم. من میگویم شاید مادر ۸۸ صبوری کرد که ۹۶ پیش آمد. مادر ۹۶ صبوری کرد که ۹۸ آمد. من دوست ندارم که ما صبوری کنیم و یک سال دیگری بوجود بیاید. من دوست دارم ما فریاد بزنیم تا چند سال دیگر یک مادر مثل من محبوبه نیاید و بشود مادر پژمان و بگوید که من نمیدانستم ۹۸ چه خبر بوده. مثل منی که میگفتم من ۸۸ و ۹۶ را نمیدانستم. وقتی فرزند من کشته شد فهمیدم که چه خبر بوده. من میگویم اگر ۸۸ یا ۹۶ مادرها بلند فریاد میزدند شاید به گوش من میرسید و ۹۸ پیش نمیآمد. کاش خانوادههای ۹۸ آنقدر بلند فریاد بزنند تا هیچ سالی مثل ۹۸ نباشد.
https://bidarzani.com/43831
#آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #علیه_فراموشی #علیه_سکوت #خاوران_هنوز_سرخ_است
@Blackfishvoice
بیدارزنی
ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم - بیدارزنی
مادران دادخواه آبان مانند مادران نسلهای پیشین پا به میدان دادخواهی گذاشتهاند و مبارزهای طولانی و جانفرسا را آغاز کردهاند.
صدای ماهی سیاه (BFV)
ما از مادران داغدار به مادران آبان و پس از آن به مادران دادخواه تبدیل شدیم گفتگو با مادران دادخواه آبان ۹۸ کارِ مستندِ درخشانِ گروه بیدارزنی دقیقا نقطهی مقابلِ قربانیسازی و ابژهسازی از #مادران_دادخواه است. گفتگوهای ثبت شده بر مسیری پرتو میافکند که نمونهاش…
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین؛ «مادران میدان مایو»
کیث ریچاردز
بریدهای از متن:
«مادران میدان مایو» (Las Madres de la Plaza de Mayo) عنوانی است برای توصیف جنبشی اجتماعی، که روشنترین صدای اعتراض را در آرژانتین و علیه دیکتاتوری نظامی خشونتباری که از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۲ بر این کشور سایه افکنده بود طنینانداز کرد. این جنبش از مادران کسانی تشکیل شده بود که «ناپدید شده بودند». «ناپدید شدن»، که نام رمزی بود برای راهبردهای ربودن، شکنجه دادن و نهایتا اعدام افراد توسط نظامیان، به منبعی از یاس و فروماندگی برای خانوادههایی مبدل شد که حتی بدون چنین اتفاقی هم به واسطهی خشونت فزایندهی پیرامونشان همچنان در هراس باقی میماندند؛ چرا که حکومت نظامی میکوشید تا جامعه را با امحاء هر آن کسی که مظنون به همدلی با تفکرات چپ بود «از نو سازمان دهد». این زنان، با روسریهای سفیدی که به نمادشان مبدل شد، و با پلاکاردهایی از تصاویر خویشان «ناپدیدشده»شان، تصویری را میسازند که امروز برای گزارشگران خبری و مستندسازان بسیار آشناست. اما به هر روی، تاثیرات سیاسی کنش آنان بسیار عظیم بود.
https://meidaan.com/archive/2808
#مادران_دادخواه #مادران_میدان_مایو #دادخواهی
@Blackfishvoice
کیث ریچاردز
بریدهای از متن:
«مادران میدان مایو» (Las Madres de la Plaza de Mayo) عنوانی است برای توصیف جنبشی اجتماعی، که روشنترین صدای اعتراض را در آرژانتین و علیه دیکتاتوری نظامی خشونتباری که از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۲ بر این کشور سایه افکنده بود طنینانداز کرد. این جنبش از مادران کسانی تشکیل شده بود که «ناپدید شده بودند». «ناپدید شدن»، که نام رمزی بود برای راهبردهای ربودن، شکنجه دادن و نهایتا اعدام افراد توسط نظامیان، به منبعی از یاس و فروماندگی برای خانوادههایی مبدل شد که حتی بدون چنین اتفاقی هم به واسطهی خشونت فزایندهی پیرامونشان همچنان در هراس باقی میماندند؛ چرا که حکومت نظامی میکوشید تا جامعه را با امحاء هر آن کسی که مظنون به همدلی با تفکرات چپ بود «از نو سازمان دهد». این زنان، با روسریهای سفیدی که به نمادشان مبدل شد، و با پلاکاردهایی از تصاویر خویشان «ناپدیدشده»شان، تصویری را میسازند که امروز برای گزارشگران خبری و مستندسازان بسیار آشناست. اما به هر روی، تاثیرات سیاسی کنش آنان بسیار عظیم بود.
https://meidaan.com/archive/2808
#مادران_دادخواه #مادران_میدان_مایو #دادخواهی
@Blackfishvoice
میدان
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین؛ «مادران میدان مایو»
«مادران میدان مایو» (Las Madres de la Plaza de Mayo) عنوانی است برای توصیف جنبشی اجتماعی، که روشنترین صدای اعتراض را در آرژانتین و علیه دیکتاتوری نظامی خشونتباری که از 1976 تا 1982 بر این کشور سایه افکنده بود طنینانداز کرد. این جنبش از مادران کسانی تشکیل…
صدای ماهی سیاه (BFV)
جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین؛ «مادران میدان مایو» کیث ریچاردز بریدهای از متن: «مادران میدان مایو» (Las Madres de la Plaza de Mayo) عنوانی است برای توصیف جنبشی اجتماعی، که روشنترین صدای اعتراض را در آرژانتین و علیه دیکتاتوری نظامی خشونتباری که از ۱۹۷۶…
مادران دادخواه میدان مایو (مادرانگی به مثابهی قوهی اجرای دموکراسی سیاسی)
نویسنده: دبورا دآنتونیو/ ترجمهی زهرا نعیمی
بریدهای از متن:
کند و جایی برای ترس نمیگذارد؛ ترسی که همیشه به ارتکاب جنایت راه میدهد». با این سخنان ثابت کردند که منطق سیاسی آنها رامنشدنی است و حذف حضورشان قابل مناقشه نیست. دقیقاً به همین دلیل است که برخی یادآور شدهاند که «ما پیکرهایشان را نمیخواهیم، قاتلانشان را میخواهیم». برخی دیگر گفتهاند «پیکرها بر شانهی قاتلان سنگینی میکند چرا که جسدها سخن میگویند». مادران هرگز نخواستهاند پیکر فرزندانشان را چون غنیمت بگیرند و بروند. تمام تلاششان را کردهاند تا از دردشان ابزاری برای یافتن مجازاتی درخور بسازند. فرایند این دیدگاه را میتوان در مورد جنبش عدالت و هویت فرزندان علیه فراموشی و سکوت (H.I.J.O.S) در اجرای رسوایی علنی[۱۰] مشاهده کرد. عملی برای نشاندادن و سازماندهی مجازاتی که حکومت از آنان دریغ کرده بود: «اگر عدالتی نیست، رسوایی علنی (escrache) هست».
http://problematicaa.com/madres-de-plaza-de-mayo/
#مادران_دادخواه #مادران_میدان_مایو #دادخواهی
@Blackfishvoice
نویسنده: دبورا دآنتونیو/ ترجمهی زهرا نعیمی
بریدهای از متن:
کند و جایی برای ترس نمیگذارد؛ ترسی که همیشه به ارتکاب جنایت راه میدهد». با این سخنان ثابت کردند که منطق سیاسی آنها رامنشدنی است و حذف حضورشان قابل مناقشه نیست. دقیقاً به همین دلیل است که برخی یادآور شدهاند که «ما پیکرهایشان را نمیخواهیم، قاتلانشان را میخواهیم». برخی دیگر گفتهاند «پیکرها بر شانهی قاتلان سنگینی میکند چرا که جسدها سخن میگویند». مادران هرگز نخواستهاند پیکر فرزندانشان را چون غنیمت بگیرند و بروند. تمام تلاششان را کردهاند تا از دردشان ابزاری برای یافتن مجازاتی درخور بسازند. فرایند این دیدگاه را میتوان در مورد جنبش عدالت و هویت فرزندان علیه فراموشی و سکوت (H.I.J.O.S) در اجرای رسوایی علنی[۱۰] مشاهده کرد. عملی برای نشاندادن و سازماندهی مجازاتی که حکومت از آنان دریغ کرده بود: «اگر عدالتی نیست، رسوایی علنی (escrache) هست».
http://problematicaa.com/madres-de-plaza-de-mayo/
#مادران_دادخواه #مادران_میدان_مایو #دادخواهی
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
مادران دادخواه میدان مایو (مادرانگی به مثابهی قوهی اجرای دموکراسی سیاسی) نویسنده: دبورا دآنتونیو/ ترجمهی زهرا نعیمی بریدهای از متن: کند و جایی برای ترس نمیگذارد؛ ترسی که همیشه به ارتکاب جنایت راه میدهد». با این سخنان ثابت کردند که منطق سیاسی آنها…
مادران میدان مایو: «ما نخستين مادرانی بوديم كه از فرزندان مان زاده شديم!»
بریدهای از متن:
مادران با شعار «فرزندان ما را دوباره برگردانید!» به راهپیماییهای خود ادامه دادند. تعدادی این شعارها را دیوانگی خواندند و کمیسیون هم که سازشکار بود این قضیه را تمام شده اعلان نمود. اما مادران بدون محاکمه قاتلان فرزندان شان آرام ننشستند و بیان داشتند: «چرا بايد اجساد را بپذيريم درحاليكه قاتلان بدون ترس از مجازات در كشور آزادانه زندگى مىكنند.»
مقاومت جسورانهی «مادران میدان مایو» بینتیجه نماند. بالاخره در سال ٢٠١٠ دیکتاتور نظامی (خورخه رافایل) بخاطر جنایاتی که در دوره حاکمیتش در سالهای ١٩٧٦ الی ١٩٨٣ صورت گرفته بود، در محکمهای در ارجنتاین به حبس ابد محکوم شد و در محکمه دیگری در سال ٢٠١٢، خورخه و دیگر افسران بالارتبه حکومتش به ٥٠ سال حبس محکوم گردیدند.
http://www.hambastagi.org/new/fa/article/1615-plaza-de-mayo-madres.html
@Blackfishvoice
#مادران_دادخواه #مادران_میدان_مایو #دادخواهی
@Blackfishvoice
بریدهای از متن:
مادران با شعار «فرزندان ما را دوباره برگردانید!» به راهپیماییهای خود ادامه دادند. تعدادی این شعارها را دیوانگی خواندند و کمیسیون هم که سازشکار بود این قضیه را تمام شده اعلان نمود. اما مادران بدون محاکمه قاتلان فرزندان شان آرام ننشستند و بیان داشتند: «چرا بايد اجساد را بپذيريم درحاليكه قاتلان بدون ترس از مجازات در كشور آزادانه زندگى مىكنند.»
مقاومت جسورانهی «مادران میدان مایو» بینتیجه نماند. بالاخره در سال ٢٠١٠ دیکتاتور نظامی (خورخه رافایل) بخاطر جنایاتی که در دوره حاکمیتش در سالهای ١٩٧٦ الی ١٩٨٣ صورت گرفته بود، در محکمهای در ارجنتاین به حبس ابد محکوم شد و در محکمه دیگری در سال ٢٠١٢، خورخه و دیگر افسران بالارتبه حکومتش به ٥٠ سال حبس محکوم گردیدند.
http://www.hambastagi.org/new/fa/article/1615-plaza-de-mayo-madres.html
@Blackfishvoice
#مادران_دادخواه #مادران_میدان_مایو #دادخواهی
@Blackfishvoice
www.hambastagi.org
مادران میدان مایو: «ما نخستين مادرانی بوديم كه از فرزندان مان زاده شديم!»
در سال ١٩٧٦ کودتایی تحت حمایت امریکا در ارجنتاین روی داد که حاصل آن رویکار آمدن دیکتاتوری نظامی به رهبری خورخه رافایل بود که جو دهشت و...
ثریا احمدینژاد (مادر الماسیان) چشم از جهان فرو بست. فرزند او سیامک الماسیان در جریان کشتارِ زندانیان سیاسی تابستان ۱۳۶۷ اعدام شد.
#مادران_دادخواه #دادخواهی #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice
#مادران_دادخواه #دادخواهی #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice