🔶تیرگان
#پرویز_رجبی
🔷چیستا، شهریور ۱۳۶۰ شماره ۱.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
آلبوم اوّل
telegram.me/baghekhabushan
#پرویز_رجبی
🔷چیستا، شهریور ۱۳۶۰ شماره ۱.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
آلبوم اوّل
telegram.me/baghekhabushan
🔶تیرگان
#پرویز_رجبی
🔷چیستا، شهریور ۱۳۶۰ شماره ۱.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
آلبوم دوّم و پایانی
telegram.me/baghekhabushan
#پرویز_رجبی
🔷چیستا، شهریور ۱۳۶۰ شماره ۱.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
آلبوم دوّم و پایانی
telegram.me/baghekhabushan
✅همۀ اهل ایران عیال منند
محبوبیت کریمخان زند در تاریخ ایران بینظیر است. چرا کریمخان، این شاه بیتاج که خود را «وکیل رعایا» میخواند، چنین محبوب بود و ماند؟ کریمخان لر بود، متولد ملایر. همۀ بزرگیاش در سادگیاش بود. او پیچیده نبود، بیغل و غش و از جهت شخصیت فرقی با عوام نداشت، حتی درس نخوانده بود و بیسواد بود. اما همان سادگی عوام را تا درجۀ شاهی با خود حمل کرده بود و همین از او شخصیتی بینظیر ساخته بود. اینکه او تاج بر سر نمینهاد، از تظاهر و ریا نبود، بلکه سیرت شاهانه را بر سیمای ملوکانه ترجیح میداد. اگر بر زیلو مینشست، تزویر نبود. اگر ردایی ساده بر دوش و شالی مندرس بر کمر داشت، از زهدفروشی نبود، روح مردانگی را از خودآرایی عاری میدانست. او جنگاوری بود که خود را پدر رعیت و پدر مردم میدانست. چونان حکیم و جامعهشناسی خودآموخته اهل تدابیر عملی بود.
کریمخان اصلاً آدم متشرعی نبود. شیعه بود و ارادت دینی داشت. سکه ضرب کرده بود و بر سکه نوشته بود: «تا زر و سیم در جهان باشد / سکۀ صاحبالزمان باشد» و مُهر و نشانش این جمله بود: «یا من هو بمن رجاهُ کریم». اما بسیار اهل میگساری و طرب بود و از پیچاندن بازو در کمرگاه زیبارویان لولیوش خسته نمیشد.
آنچه کریمخان را اسطورهای ستایشبرانگیز کرد مردمداری و سخاوتش نسبت به زیردستانش بود. این مرد از آزمندی سیاسی و اقتصادی به دور بود و دستش در جیب رعیت نبود.
اواخر حکومتش مزارع فارس دچار آفت ملخ شد و در اصفهان نیز آفت سِن به جان کشتزارها افتاد. همین باعث شد قیمت گندم حدوداً ده برابر شود، از ۲۵ دینار به ۲۰۰ تا ۲۵۰ دینار رسید. کریمخان دستور داد در اصفهان ذخیرۀ دولتی گندم در چهار مکان در هر مکان با صد ترازو به مردم فروخته شود، هر من گندم دویست دینار و هر من جو صد دینار. برای احتیاط ذخیرۀ گندم شیراز را استفاده نکرد و دستور داد هر چه شتر و قاطر و اولاغ در دستگاه دولت است به آذربایجان و ری و قزوین برود و گندم آورد. با این انتقال قیمت هر من گندم به ۱.۴۰۰ دینار رسید.
کریمخان از مشاوران خود پرسید چه باید کرد. به او توصیه کردند دولت گندم را هر من ۱.۵۰۰ دینار بفروشد تا دولت هم سودی بکند. کریمخان از خشم بلندبلند خندید و گفت: «یک دکان حنّاطی [= گندمفروشی] هم برای ما بگشایید!... مانند شیر ژیان غرید و فرمود ما لشکر و رعیت خود را مانند اولاد خود دوست میداریم و همۀ اهل ایران عیال منند!» کریمخان مقرر کرد گندم هر من دویست و هر من جو صد دینار فروخته شود و ضرر آن از خزانۀ دولت تأمین شود (نقل از رستمالتواریخ).
از سخاوتمندی کریمخان بسیار گفتهاند. وقتی دیوار شهر شیراز را ۱۲.۰۰۰ کارگر میساختند، هنگام حفاری سکههای اشرفی فراوانی یافت شد. او به جای مصادرۀ سکه و به جیب زدن آن (به نام دولت و به کام خود)، سکهها را میان همان کارگران تقسیم کرد.
کریمخان جایی را که فتح میکرد غارت نمیکرد و میکوشید حقوق سربازانش را بدهد تا به اموال مردم دستدرازی نکنند. مردان جنگاور گاه مدتهای طولانی از خانه دورند و همین باعث میشود غریزۀ جنسی به آنها فشار آورد، نتیجه این است که همواره در تاریخ سربازان و لشکریان اگر فرصت مییافتند دامن به تجاوزگری به نوامیس مردم میآلودند. کریمخان برای جلوگیری از دستدرازی به زنهای منطقۀ جنگ همواره روسپیانی در سپاه خود همراه داشت. باز در رستمالتواریخ میخوانیم: «والاجاه کریمخان... در حضر و سفر با موکب خود، بر سبیل ضرورت، افواجِ فیوج [= کولیان] و فواحش بسیار به جهت لشکریان میداشت و لولیان شهرآشوب و دلربا و ارباب طرب با اردوی خود همهجا میبرد.»
از زندوستی کریمخان هم داستانها بسیار گفتهاند، از عشق او در۷۵ سالگی به شاخنبات، از بیشفعالی جنسی او... اهل بزم و شراب هم بود، هر شب، در جنگ و صلح. اما او شادی و طرب را برای خود و دیگران میخواست. در روضةالصفای ناصری (جلد۹، ص ۱۲۵) در این باره آمده است، او همیشه میکوشید رعیت او نیز کموبیش تا جایی که امکان دارد شاد باشد. شبها بر پشتبام به شهر گوش میداد، اگر صدای موسیقی و شادی میشنید، راضی بود، اما اگر صدای شادی نمیشنید روز بعد علت آن را جویا میشد.
منابع:
1- رستمالتواریخ، صفحات ۳۳۱؛ ۴۲۰-۴۲۲.
2- «کریمخان زند»، #عبدالحسین_نوایی، ص ۲۲۸؛
3- «کریمخان زند و زمانۀ او»، #پرویز_رجبی، صفحات ۱۱۵-۱۲۷.
#فصلنامه_باغ_خبوشان
telegram.me/baghekhabushan
محبوبیت کریمخان زند در تاریخ ایران بینظیر است. چرا کریمخان، این شاه بیتاج که خود را «وکیل رعایا» میخواند، چنین محبوب بود و ماند؟ کریمخان لر بود، متولد ملایر. همۀ بزرگیاش در سادگیاش بود. او پیچیده نبود، بیغل و غش و از جهت شخصیت فرقی با عوام نداشت، حتی درس نخوانده بود و بیسواد بود. اما همان سادگی عوام را تا درجۀ شاهی با خود حمل کرده بود و همین از او شخصیتی بینظیر ساخته بود. اینکه او تاج بر سر نمینهاد، از تظاهر و ریا نبود، بلکه سیرت شاهانه را بر سیمای ملوکانه ترجیح میداد. اگر بر زیلو مینشست، تزویر نبود. اگر ردایی ساده بر دوش و شالی مندرس بر کمر داشت، از زهدفروشی نبود، روح مردانگی را از خودآرایی عاری میدانست. او جنگاوری بود که خود را پدر رعیت و پدر مردم میدانست. چونان حکیم و جامعهشناسی خودآموخته اهل تدابیر عملی بود.
کریمخان اصلاً آدم متشرعی نبود. شیعه بود و ارادت دینی داشت. سکه ضرب کرده بود و بر سکه نوشته بود: «تا زر و سیم در جهان باشد / سکۀ صاحبالزمان باشد» و مُهر و نشانش این جمله بود: «یا من هو بمن رجاهُ کریم». اما بسیار اهل میگساری و طرب بود و از پیچاندن بازو در کمرگاه زیبارویان لولیوش خسته نمیشد.
آنچه کریمخان را اسطورهای ستایشبرانگیز کرد مردمداری و سخاوتش نسبت به زیردستانش بود. این مرد از آزمندی سیاسی و اقتصادی به دور بود و دستش در جیب رعیت نبود.
اواخر حکومتش مزارع فارس دچار آفت ملخ شد و در اصفهان نیز آفت سِن به جان کشتزارها افتاد. همین باعث شد قیمت گندم حدوداً ده برابر شود، از ۲۵ دینار به ۲۰۰ تا ۲۵۰ دینار رسید. کریمخان دستور داد در اصفهان ذخیرۀ دولتی گندم در چهار مکان در هر مکان با صد ترازو به مردم فروخته شود، هر من گندم دویست دینار و هر من جو صد دینار. برای احتیاط ذخیرۀ گندم شیراز را استفاده نکرد و دستور داد هر چه شتر و قاطر و اولاغ در دستگاه دولت است به آذربایجان و ری و قزوین برود و گندم آورد. با این انتقال قیمت هر من گندم به ۱.۴۰۰ دینار رسید.
کریمخان از مشاوران خود پرسید چه باید کرد. به او توصیه کردند دولت گندم را هر من ۱.۵۰۰ دینار بفروشد تا دولت هم سودی بکند. کریمخان از خشم بلندبلند خندید و گفت: «یک دکان حنّاطی [= گندمفروشی] هم برای ما بگشایید!... مانند شیر ژیان غرید و فرمود ما لشکر و رعیت خود را مانند اولاد خود دوست میداریم و همۀ اهل ایران عیال منند!» کریمخان مقرر کرد گندم هر من دویست و هر من جو صد دینار فروخته شود و ضرر آن از خزانۀ دولت تأمین شود (نقل از رستمالتواریخ).
از سخاوتمندی کریمخان بسیار گفتهاند. وقتی دیوار شهر شیراز را ۱۲.۰۰۰ کارگر میساختند، هنگام حفاری سکههای اشرفی فراوانی یافت شد. او به جای مصادرۀ سکه و به جیب زدن آن (به نام دولت و به کام خود)، سکهها را میان همان کارگران تقسیم کرد.
کریمخان جایی را که فتح میکرد غارت نمیکرد و میکوشید حقوق سربازانش را بدهد تا به اموال مردم دستدرازی نکنند. مردان جنگاور گاه مدتهای طولانی از خانه دورند و همین باعث میشود غریزۀ جنسی به آنها فشار آورد، نتیجه این است که همواره در تاریخ سربازان و لشکریان اگر فرصت مییافتند دامن به تجاوزگری به نوامیس مردم میآلودند. کریمخان برای جلوگیری از دستدرازی به زنهای منطقۀ جنگ همواره روسپیانی در سپاه خود همراه داشت. باز در رستمالتواریخ میخوانیم: «والاجاه کریمخان... در حضر و سفر با موکب خود، بر سبیل ضرورت، افواجِ فیوج [= کولیان] و فواحش بسیار به جهت لشکریان میداشت و لولیان شهرآشوب و دلربا و ارباب طرب با اردوی خود همهجا میبرد.»
از زندوستی کریمخان هم داستانها بسیار گفتهاند، از عشق او در۷۵ سالگی به شاخنبات، از بیشفعالی جنسی او... اهل بزم و شراب هم بود، هر شب، در جنگ و صلح. اما او شادی و طرب را برای خود و دیگران میخواست. در روضةالصفای ناصری (جلد۹، ص ۱۲۵) در این باره آمده است، او همیشه میکوشید رعیت او نیز کموبیش تا جایی که امکان دارد شاد باشد. شبها بر پشتبام به شهر گوش میداد، اگر صدای موسیقی و شادی میشنید، راضی بود، اما اگر صدای شادی نمیشنید روز بعد علت آن را جویا میشد.
منابع:
1- رستمالتواریخ، صفحات ۳۳۱؛ ۴۲۰-۴۲۲.
2- «کریمخان زند»، #عبدالحسین_نوایی، ص ۲۲۸؛
3- «کریمخان زند و زمانۀ او»، #پرویز_رجبی، صفحات ۱۱۵-۱۲۷.
#فصلنامه_باغ_خبوشان
telegram.me/baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
.
بیست ویکم بهمن سالروز درگذشت #پرویز_رجبی
( زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ #قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران ) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
پرویز رجبی در روستای امامقلی، حدود ۴۰ کیلومتری قوچان به دنیا آمد
کودکی را در زادگاه پدریاش در روستای آقکند، بین میانه و زنجان سپری کرد و در همانجا به مدرسهٔ ابتدایی رفت.
در مشهد دیپلم گرفت و آموزگاری را پیشه کرد.
در سال ۱۳۴۲ برای ادامهٔ تحصیل به آلمان رفت و در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه گوتینگن آلمان دکترا گرفت. در بازگشت نخست به استخدام دانشگاه اصفهان درآمد و در سال ۱۳۵۳ مرکز تحقیقات ایرانشناسی را تأسیس کرد.
در ۱۳۶۷ مجدداً به آلمان رفت و به مدت ۶ سال به تحقیق و تدریس در دانشگاههای ماربورگ و گوتینگن مشغول بود. سرانجام در ۱۳۷۳ دوباره به ایران بازگشت و ریاست بخش ایرانشناسی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عهدهدار شد.
۱۳۷۹ سالی بود که براثر سکته مغزی و فلج شدن نیمی از بدن خانهنشین شد اما همچنان به کار تحقیق و ترجمه اشتغال داشت. در این مدت بیش از ۲۰۰ مقاله علمی تالیف و حدود ۹۰ مقاله نیز برای مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی ویرایش کرد.
وی در سال ۱۳۸۹ یک دوره سخت بیماری را تحمل کرد ولی همچنان با سختکوشی تمام به تحقیقات خود ادامه داد.
دکتر پرویز رجبی در ۷۲ سالگی درگذشت.
تالیفات :
کریم خان زند و زمان او ، ۱۳۵۲، ۱۵۵۴، ۱۳۵۶، ۱۳۷۵
• معماری ایران در عصر پهلوی ، ۱۳۵۶
• جندق و ترود دو بندر فراموش شده کویر بزرگ نمک، ۱۳۵۳، ۱۳۵۶، ۱۳۸۴
• جشنهای ایرانی ، ۱۳۵۸، ۱۳۷۵ ، ۱۳۸۵
• تاریخ خط میخی فارسی باستان ، ۱۳۵۹
• مهر ایران، ۱۳۷۷
• تخت جمشید بارگاه تاریخ ، ۱۳۷۷
• ارج نامه شهریاری ، ۱۳۸۰
• ایرانشناسی، فرازها و فرودها ، ۱۳۸۱
• هزارههای گمشده: اهورامزدا، زرتشت، اوستا، جلد ۱، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزارههای گمشده: هخامنشیان به روایت، جلد ۲، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزاره های گمشده: از خشایارشا تا فروپاشی هخامنشیان، جلد ۳، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزارههای گمشده: اشکانیان، جلد ۴ ، ۱۳۸۱ ، ۱۳۸۳
• هزاره های گمشده: ساسانیان، جلد ۵ ، ۱۳۸۲ ، ۱۳۸۳
• ترازوی هزارکفه ، ۱۳۸۳
• شما در این خانه حقی ندارید ، ۱۳۸۳
• ایران، ۱۳۸۴
• سدههای گمشده، مجلد ۱، از فتح ایران به دست اعراب تا بر آمدن صفاریان (۱۳۸۵)
• سدههای گمشده، مجلد ۲، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان (۱۳۸۵)
• سدههای گمشده، مجلد ۳، علویان، دیلمیان، آل زیار و آل بویه (۱۳۸۵)
• سده های گمشده، مجلد ۴، سلجوقیان (۱۳۸۷)
• فرمایشهای شاهان، آماده چاپ در سال ۱۳۸۵
• سفرنامه اونور آب، ۱۳۸۴-۱۳۸۵
• خوشا شیراز...، زیر چاپ، ۱۳۸۵
• تاریخ جامع کاشان، برای بنیاد کاشان.
• تاریخ ایران در دوره ایلامی، مادی و هخامنشی (کتاب درسی دانشگاه پیام نور)، ۱۳۸۴
• تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴
ترجمه :
سون هدین، کویرهای ایران، ۱۳۵۴
آلفونس گابریل، مارکوپولو در ایران،۱۳۵۴ و۱۳۸۱
کارستن نیبور، سفرنامه نیبور،۱۳۵۵
ویلهم لیتن، ماه عسل ایرانی، ۱۳۵۵و۱۳۸۵
هایدماری کخ، از زبان داریوش ده چاپ، ۱۳۸۳-۱۳۷۵
والتر هینتس، یافتههای نو،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۱،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۲، ۱۳۸۵
نامنامه ایران باستان، ۱۳۸۰ آماده چاپ
والتر هینتس، شهریاری ایلام، ۱۳۸۹
ارنست گروبه، هنر جهان اسلام
از زبان داریوش که ۱۸ بار تجدید چاپ شده است
داستان ها :
• شهرما (مجموعه قصه)، ۱۳۵۲، ۱۳۸۴
• ماهی قرمز حوض همسایه (مجموعه قصه)، ۱۳۵۷
• دشنه و سیب گمشده (رمان)، ۱۳۷۹
• لاهوت (رمان)، ۱۳۸۴
• سیمرغ (رمان)، ۱۳۸۵
.
.
.
https://t.me/bargi_az_tarikh/7524
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
بیست ویکم بهمن سالروز درگذشت #پرویز_رجبی
( زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ #قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران ) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
پرویز رجبی در روستای امامقلی، حدود ۴۰ کیلومتری قوچان به دنیا آمد
کودکی را در زادگاه پدریاش در روستای آقکند، بین میانه و زنجان سپری کرد و در همانجا به مدرسهٔ ابتدایی رفت.
در مشهد دیپلم گرفت و آموزگاری را پیشه کرد.
در سال ۱۳۴۲ برای ادامهٔ تحصیل به آلمان رفت و در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه گوتینگن آلمان دکترا گرفت. در بازگشت نخست به استخدام دانشگاه اصفهان درآمد و در سال ۱۳۵۳ مرکز تحقیقات ایرانشناسی را تأسیس کرد.
در ۱۳۶۷ مجدداً به آلمان رفت و به مدت ۶ سال به تحقیق و تدریس در دانشگاههای ماربورگ و گوتینگن مشغول بود. سرانجام در ۱۳۷۳ دوباره به ایران بازگشت و ریاست بخش ایرانشناسی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عهدهدار شد.
۱۳۷۹ سالی بود که براثر سکته مغزی و فلج شدن نیمی از بدن خانهنشین شد اما همچنان به کار تحقیق و ترجمه اشتغال داشت. در این مدت بیش از ۲۰۰ مقاله علمی تالیف و حدود ۹۰ مقاله نیز برای مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی ویرایش کرد.
وی در سال ۱۳۸۹ یک دوره سخت بیماری را تحمل کرد ولی همچنان با سختکوشی تمام به تحقیقات خود ادامه داد.
دکتر پرویز رجبی در ۷۲ سالگی درگذشت.
تالیفات :
کریم خان زند و زمان او ، ۱۳۵۲، ۱۵۵۴، ۱۳۵۶، ۱۳۷۵
• معماری ایران در عصر پهلوی ، ۱۳۵۶
• جندق و ترود دو بندر فراموش شده کویر بزرگ نمک، ۱۳۵۳، ۱۳۵۶، ۱۳۸۴
• جشنهای ایرانی ، ۱۳۵۸، ۱۳۷۵ ، ۱۳۸۵
• تاریخ خط میخی فارسی باستان ، ۱۳۵۹
• مهر ایران، ۱۳۷۷
• تخت جمشید بارگاه تاریخ ، ۱۳۷۷
• ارج نامه شهریاری ، ۱۳۸۰
• ایرانشناسی، فرازها و فرودها ، ۱۳۸۱
• هزارههای گمشده: اهورامزدا، زرتشت، اوستا، جلد ۱، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزارههای گمشده: هخامنشیان به روایت، جلد ۲، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزاره های گمشده: از خشایارشا تا فروپاشی هخامنشیان، جلد ۳، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳
• هزارههای گمشده: اشکانیان، جلد ۴ ، ۱۳۸۱ ، ۱۳۸۳
• هزاره های گمشده: ساسانیان، جلد ۵ ، ۱۳۸۲ ، ۱۳۸۳
• ترازوی هزارکفه ، ۱۳۸۳
• شما در این خانه حقی ندارید ، ۱۳۸۳
• ایران، ۱۳۸۴
• سدههای گمشده، مجلد ۱، از فتح ایران به دست اعراب تا بر آمدن صفاریان (۱۳۸۵)
• سدههای گمشده، مجلد ۲، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان (۱۳۸۵)
• سدههای گمشده، مجلد ۳، علویان، دیلمیان، آل زیار و آل بویه (۱۳۸۵)
• سده های گمشده، مجلد ۴، سلجوقیان (۱۳۸۷)
• فرمایشهای شاهان، آماده چاپ در سال ۱۳۸۵
• سفرنامه اونور آب، ۱۳۸۴-۱۳۸۵
• خوشا شیراز...، زیر چاپ، ۱۳۸۵
• تاریخ جامع کاشان، برای بنیاد کاشان.
• تاریخ ایران در دوره ایلامی، مادی و هخامنشی (کتاب درسی دانشگاه پیام نور)، ۱۳۸۴
• تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان (کتاب درسی دانشگاه پیام نور) ۱۳۸۴
ترجمه :
سون هدین، کویرهای ایران، ۱۳۵۴
آلفونس گابریل، مارکوپولو در ایران،۱۳۵۴ و۱۳۸۱
کارستن نیبور، سفرنامه نیبور،۱۳۵۵
ویلهم لیتن، ماه عسل ایرانی، ۱۳۵۵و۱۳۸۵
هایدماری کخ، از زبان داریوش ده چاپ، ۱۳۸۳-۱۳۷۵
والتر هینتس، یافتههای نو،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۱،۱۳۸۵
والتر هینتس، داریوش و ایرانیان جلد ۲، ۱۳۸۵
نامنامه ایران باستان، ۱۳۸۰ آماده چاپ
والتر هینتس، شهریاری ایلام، ۱۳۸۹
ارنست گروبه، هنر جهان اسلام
از زبان داریوش که ۱۸ بار تجدید چاپ شده است
داستان ها :
• شهرما (مجموعه قصه)، ۱۳۵۲، ۱۳۸۴
• ماهی قرمز حوض همسایه (مجموعه قصه)، ۱۳۵۷
• دشنه و سیب گمشده (رمان)، ۱۳۷۹
• لاهوت (رمان)، ۱۳۸۴
• سیمرغ (رمان)، ۱۳۸۵
.
.
.
https://t.me/bargi_az_tarikh/7524
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
برگی از تقویم تاریخ
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۱ بهمن سالروز درگذشت پرویز رجبی
( زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران ) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
پرویز رجبی در روستای امامقلی، حدود ۴۰ کیلومتری قوچان به دنیا آمد
کودکی را در زادگاه پدریاش…
۲۱ بهمن سالروز درگذشت پرویز رجبی
( زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۸ قوچان -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ تهران ) مورخ، مترجم و محقق تاریخ ایران باستان
پرویز رجبی در روستای امامقلی، حدود ۴۰ کیلومتری قوچان به دنیا آمد
کودکی را در زادگاه پدریاش…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
بهیاد پروفسور #پرویز_رجبی، ایرانشناس شهیر #قوچانی
۱۳۱۸/۲/۲۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۱
- در چکاچک روزهای رفته از یاد
در غریو خاموش این مباد و آن باد
بلند بالای استوار
ای هم دیار
بر ما مباد فراموشیات
- همزاد آیینههای روان
ای مهربان
همراز مرخها و پونهها
راستین زبانِ زمان
بر ما مباد فراموشیات
بر ما که میدمد، گلخندههای درد
برما که میوزد، غم نالههای سرد
آتشفشان عشق
فرزانه مردِ مرد
بر ما مباد فراموشیات
شعر: #حسین_میری
گوینده: #محمد_معین_فر
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#نقد
#شعر
#داستان
#ادبیات
#فرهنگ
#پژوهش
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#محمد_معین_فر
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
بهیاد پروفسور #پرویز_رجبی، ایرانشناس شهیر #قوچانی
۱۳۱۸/۲/۲۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۱
- در چکاچک روزهای رفته از یاد
در غریو خاموش این مباد و آن باد
بلند بالای استوار
ای هم دیار
بر ما مباد فراموشیات
- همزاد آیینههای روان
ای مهربان
همراز مرخها و پونهها
راستین زبانِ زمان
بر ما مباد فراموشیات
بر ما که میدمد، گلخندههای درد
برما که میوزد، غم نالههای سرد
آتشفشان عشق
فرزانه مردِ مرد
بر ما مباد فراموشیات
شعر: #حسین_میری
گوینده: #محمد_معین_فر
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#نقد
#شعر
#داستان
#ادبیات
#فرهنگ
#پژوهش
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#محمد_معین_فر
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan