کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
شعر تازه‌ای از #سید_علی_صالحی

نگاهش کنید
گریلای گیسو بارِ من
گره از قطارِ گلوله گشوده است.

نیمی ماه و نیمی مادر
گهواره‌بانِ باران وُ
گلِ سرخ است هنوز.

این خطِ شیرکو،
این هم نشانِ شوان:
من
قبالهٔ کردستان را
در محضرِ انار و کبوتر و زیتون
امضاء کرده‌ام!

#فصلنامه_باغ_خبوشان

telegram.me/baghekhabushan
.
🔶با رویاهامان چه می‌کنید؟
.
با آن‌ها که بالای ديوار نشسته‌اند
.
نان از سفره و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه از انار،
آب از پياله و پروانه از پسين،
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌ايد،
با روياهامان چه می‌کنيد!
.
ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد...
دروغ می‌گوييد که اين کوچه، بُن‌بست و
آن کبوترِ پَربسته، بی‌آسمان و
صبوریِ ستاره بی‌سرانجام است.
ما گهواره به دوش از خوفِ خندق و
از رودِ زمهرير خواهيم گذشت.
ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار
هنوز علائمی عريان از عطر علاقه و
آواز نور و کرانه‌ی ارغوان باقی‌ست.
سرانجام روزی از همين روزها برمی‌گرديم
پرده‌های پوسيده‌ی پرسوال را کنار می‌زنيم
پنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می‌دهيم
که آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار
باغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب و
نم‌نمِ روشنِ باران باقی‌ست.
.
ستاره از آسمان و باران از ابر،
ديده از دريا و زمزمه از خيال،
کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،
رود از رفتن و آب از آوازِ آينه گرفته‌ايد،
با روياهامان چه می‌کنيد؟
.
ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد...
دروغ می‌گوييد که فانوسِ خانه شکسته و
کبريتِ حادثه خاموش و
مردمان در خوابِ گريه‌اند،
ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار،
روزنی روشن از رويای شبتاب و ستاره روييده است.
سرانجام روزی از همين روزها
ديده‌بانانِ بوسه و رازدارانِ دريا می‌آيند
خبر از کشفِ کرانه‌ی ارغوان و
آواز نور و عطر علاقه می‌آورند.
.
حالا بگو که فرض
سايه از درخت و ری‌را از من،
خواب از مسافر و ری‌را از تو،
بوسه از باران و ری‌را از ما،
ريشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفته‌ايد،
با روياهامان چه می‌کنيد!؟
.
شعرخوانی سیدعلی صالحی یک دهه پیش در لندن
.
منتشر شده در کانال رسمی شیرین عبادی
https://t.me/SeyyedAliSalehi/1213
.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
.
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#پژوهش
#پژوهشگر
#کتاب
#شعر
#سید_علی_صالحی
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#محمد_معین_فر
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
یادداشت تازهٔ #سید_علی_صالحی

نیما و ملاقات در گورستان

بعضی زنده‌گان در گور زنده‌گی می‌کنند، بعضی مُرده‌گان در کاخ‌های مجلل! بسیارند که بی‌سقف و سایه، و باز کم نیستند کسانی که دو گور و دو سنگ را صاحب شده‌اند، آن هم (سه نقطه...)
علی اسفندیاری که پشتِ سرِ نیما یوشیج پنهان شده است، دارای دو مزار است، یکی در تهران، دیگری در یوش. درود بر دلسوزان و مسئولین گل و بلبل و شعر و چیز...! و این سنگ تازه بر گور خالی نیما... فوق‌العاده‌ است! خود نیما بعضی شب‌ها در گورستان به بقیه پُز می‌دهد: «به این می‌گویند مزار. دلتان بسوزد. در ساختار عالی و انشاء متن هم به گمانم از مرحوم سعدی است:
«من پدر نوین!» هستم، و تازه هنوز همهٔ مرا کشف نکرده‌اند!
دردآور است: فروکاستن کلمات تا سطح انشایی دبستانی، نگاه دکهْ دارانهٔ این خدمتِ فرهنگی را درک کرده‌اید؟ این دست خطِ احتمالاً میرعماد خودمان است. آه... چه مرمری!
پدر جان شما را به اهلِ قلم چه‌کار؟ چرا از زندهٔ ما دچار اضطراب می‌شوید، اما برای مردهٔ ما: مرحبا، مرحبا، مرحبا...! تازه بعضی مردگان را هم تحمل نمی‌کنید. حیثیتِ قلم را مضحکهٔ هول‌آور ترجمه کرده‌اید. بازسازی مزارِ نیما، آفرین... آفرین! اما خانه‌ات آباد، شما که تیم حرفه‌ای شکستن سنگ مزار را دورادور... شنیده‌اید! همان‌ها را گسیل کنید این سنگ تازهٔ «پدر نوین شعر» را نجات دهند. در سرزمین شعر (!) چه شعری مرتکب شده‌اید! این سنگ «پدر نوین» را ببرید موزهٔ زبان پارسی، در غیر این صورت ممکن است یک شب، شاعران بزرگ ایران از گور برخاستند و کل گورستان را جا‌به‌جا کردند. من خواب دیده‌ام لشکری از شاعران دارند به سویِ مزار اوّل نیما می‌آیند. من خوف دارم اتفاقی بیفتد که کلاً شعرنو دست به خودکشی بزند. صدای پای شاعران را می‌شنوید؟ رودکی، فردوسی و بقیه تا شهریار، شب‌ها فانوس بدست، به شیوهٔ کرال، متن مشعشع سنگ نیما را می‌خوانند. من اگر کرونا نگرفته بودم حتماً موضع خود را اعلام می‌کردم.
الان سوز می‌آید. برگشته‌ام خانه چند قمقمه چای و نان و پنیری برای بر و بچه‌ها ببرم.
بعضی‌ها شخصاً با لباس خواب و با بیل و کلنگ در تاریکی منتظرند، اما نمی‌شود حدس زد برای شکستن سنگ مزار آمده‌اند یا بازسازی و دلسوزی و چند سوزِ دیگر.
آقای علی اسفندیاری... ما را ببخش!

https://t.me/SeyyedAliSalehi/1452

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan