یادداشتی از #دکتر_ناصر_رحیمی: 👇
با استاد دکتر اسلامی ندوشن در ترم دوم دکتری درس " مکتبهای ادبی جهان " داشتیم. کلاس، روزهای یکشنبه ساعت یک تا سه برگزار می شد. دکتر اسلامی همیشه قبل از ساعت یک، سر کلاس بود. یکی دو جلسه ی اول تعجب می کردیم که چرا استاد قبل از ما در کلاس پشت میزشان نشسته اند ولی به تدریج دانستیم که این رویه ی معمول ایشان است. سر ساعت، درس را شروع می کرد. رووس مطالب را روی ورقهای A4 که از درازا بریده بود، قبلا یادداشت کرده بود. عینکش را به چهره می زد، به کاغذ نگاهی می انداخت، سپس عینک را بر می داشت و درباره ی یکی از عنوانهایی که یادداشت کرده بود، دقایقی حرف می زد؛ آنگاه نوبت به عنوان بعدی می رسید و به همین ترتیب حدود یک ساعت آرام و با طمانینه سخن می گفت. یکی دو بار پیش آمد که در خلال صحبتهای ایشان یکی دو نفر مطلبی پرسیدند، استاد فرمود در پایان عرایضم پاسخ می دهم و به این ترتیب کلاس به دو بخش شد، شصت دقیقه ی اول صحبتهای استاد و سی دقیقه ی آخر پرسش های دانشجویان و پاسخهای ایشان.
دکتر اسلامی مجله ای هم به نام " هستی " منتشر می کرد. تابستان سال ۸۱ که ترم تمام شده بود، به اتفاق یکی از همکلاسی ها برای تحویل تحقیق کلاسی رفتیم به دفتر مجله که در حوالی خیابان توانیر بود در ساختمانی به نام "دوستان". روزها و ساعتهای حضور دکتر اسلامی را پشت در دفتر زده بودند. به درون رفتیم، در کنار استاد نشستیم، خانم جوانی که کارشناس دفتر مجله بود، چایی آورد، روی میزی که دورش نشسته بودیم، قند و بیسکوئیت بود. استاد با احترام و کمی هم رسمی، احوالپرسی کرد. سپس پرسید که اهل کجا هستیم و به این صورت سر صحبت باز شد و از هر دری سخن گفتیم. حدود چهل دقیقه آنجا بودیم. تکلیف ها را تحویل دادیم و بدرود گفتیم. استاد مثل همیشه آراسته و با وقار بود. دفتر مجله هم همچنین. همه چیز از پاکیزگی و نظم و انضباط حکایت می کرد. از ساختمان دوستان که بیرون آمدیم، همدرسی و دوستم آقای سعید آثاری اردکانی، که هم استانی دکتر اسلامی هم بود، گفت نظم و پاکیزگی استاد را که دیدم، از اینکه امروز سر و وضع آراسته ای نداشتم، خجالت کشیدم.
باری، درد سر ندهم، سبب درازگویی، علاقه ای است که به دکتر اسلامی دارم. اگر چه یک ترم بیشتر با ایشان درس نداشتیم اما همان یک ترم کافی بود که سلوک و شخصیت استاد همیشه در یادم بماند.
دکتر اسلامی ندوشن وجود بسیار مغتنمی است. نگاهش به ایران و جهان، زبان فارسی، فرهنگ ایران، ادبیات فارسی و شاعران و نویسندگان قدیم و جدید ایران، جالب توجه و حائز اهمیت است. آثارش به خواننده دید می دهد. نثر زیبا و گرم و گیرایی هم دارد و تامل در انشای ایشان، نکته های بسیار به خواننده ی علاقه مند به چیزنویسی می آموزد. در جوانی مدتی به شاعری پرداخته بود ولی خیلی زود به نثر روی آورد و شاعری را دنبال نکرد.
اینها همه به کنار، دکتر اسلامی ندوشن برای من نمونه ی یک انسان بزرگ و شریف است.
https://t.me/Baghekhabushan/3703
#فصلنامه_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
با استاد دکتر اسلامی ندوشن در ترم دوم دکتری درس " مکتبهای ادبی جهان " داشتیم. کلاس، روزهای یکشنبه ساعت یک تا سه برگزار می شد. دکتر اسلامی همیشه قبل از ساعت یک، سر کلاس بود. یکی دو جلسه ی اول تعجب می کردیم که چرا استاد قبل از ما در کلاس پشت میزشان نشسته اند ولی به تدریج دانستیم که این رویه ی معمول ایشان است. سر ساعت، درس را شروع می کرد. رووس مطالب را روی ورقهای A4 که از درازا بریده بود، قبلا یادداشت کرده بود. عینکش را به چهره می زد، به کاغذ نگاهی می انداخت، سپس عینک را بر می داشت و درباره ی یکی از عنوانهایی که یادداشت کرده بود، دقایقی حرف می زد؛ آنگاه نوبت به عنوان بعدی می رسید و به همین ترتیب حدود یک ساعت آرام و با طمانینه سخن می گفت. یکی دو بار پیش آمد که در خلال صحبتهای ایشان یکی دو نفر مطلبی پرسیدند، استاد فرمود در پایان عرایضم پاسخ می دهم و به این ترتیب کلاس به دو بخش شد، شصت دقیقه ی اول صحبتهای استاد و سی دقیقه ی آخر پرسش های دانشجویان و پاسخهای ایشان.
دکتر اسلامی مجله ای هم به نام " هستی " منتشر می کرد. تابستان سال ۸۱ که ترم تمام شده بود، به اتفاق یکی از همکلاسی ها برای تحویل تحقیق کلاسی رفتیم به دفتر مجله که در حوالی خیابان توانیر بود در ساختمانی به نام "دوستان". روزها و ساعتهای حضور دکتر اسلامی را پشت در دفتر زده بودند. به درون رفتیم، در کنار استاد نشستیم، خانم جوانی که کارشناس دفتر مجله بود، چایی آورد، روی میزی که دورش نشسته بودیم، قند و بیسکوئیت بود. استاد با احترام و کمی هم رسمی، احوالپرسی کرد. سپس پرسید که اهل کجا هستیم و به این صورت سر صحبت باز شد و از هر دری سخن گفتیم. حدود چهل دقیقه آنجا بودیم. تکلیف ها را تحویل دادیم و بدرود گفتیم. استاد مثل همیشه آراسته و با وقار بود. دفتر مجله هم همچنین. همه چیز از پاکیزگی و نظم و انضباط حکایت می کرد. از ساختمان دوستان که بیرون آمدیم، همدرسی و دوستم آقای سعید آثاری اردکانی، که هم استانی دکتر اسلامی هم بود، گفت نظم و پاکیزگی استاد را که دیدم، از اینکه امروز سر و وضع آراسته ای نداشتم، خجالت کشیدم.
باری، درد سر ندهم، سبب درازگویی، علاقه ای است که به دکتر اسلامی دارم. اگر چه یک ترم بیشتر با ایشان درس نداشتیم اما همان یک ترم کافی بود که سلوک و شخصیت استاد همیشه در یادم بماند.
دکتر اسلامی ندوشن وجود بسیار مغتنمی است. نگاهش به ایران و جهان، زبان فارسی، فرهنگ ایران، ادبیات فارسی و شاعران و نویسندگان قدیم و جدید ایران، جالب توجه و حائز اهمیت است. آثارش به خواننده دید می دهد. نثر زیبا و گرم و گیرایی هم دارد و تامل در انشای ایشان، نکته های بسیار به خواننده ی علاقه مند به چیزنویسی می آموزد. در جوانی مدتی به شاعری پرداخته بود ولی خیلی زود به نثر روی آورد و شاعری را دنبال نکرد.
اینها همه به کنار، دکتر اسلامی ندوشن برای من نمونه ی یک انسان بزرگ و شریف است.
https://t.me/Baghekhabushan/3703
#فصلنامه_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی فصلنامه باغ خبوشان
.
#معرفی_کتاب_فرائد_الأدب_با_قلم_و_صدای_دکتر_ناصر_رحیمی
.
عبد العظیم قريب، مؤلف فرائد الادب، سال ۱۲۵۸ ه.ش. در گرکان از توابع آشتیان زاده شد و سال ۱۳۴4 ه. ش. در هشتادوشش سالگی در تهران درگذشت. او در مدرسههای علميه، نظام، دارالفنون، دار المعلمين مرکزی- که بعدها آن را دانشسرای عالی نامیدند_، مدرسه علوم سیاسی، و دانشگاه تهران روی هم به مدت پنجاه وهشت سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
دستور زبان فارسی، فرائد الادب، تصحیح و تحشيه کلیله و دمنه، تصحیح و تحشیه گلستان، تصحیح و تحشيه بوستان، و تصحیح تاریخ برامکه از آثار او به شمار میروند.
.
قریب فرائد الادب را برای تدریس در مراحل مختلف تحصیل در هفت جلد فراهم آورده است، دو جلد آن هر یک مختصری است در احوال شاعران از رودکی تا حافظ با ذکر اشعاری از هر شاعر، و پنج جلد دیگر منتخبانی است از متون نظم و نثر ادبی و تاریخی دورههای مختلف زبان و ادبیات فارسی از قدیم تا روزگار مؤلف. حکایات و اشعار و مطالبی که قریب در فرائد الادب گرد آورده، اغلب کوتاهند و خواننده در هر صفحه با شعر و حکایت و مطلب تازهای روبرو میشود و مطالبی که به دو سه صفحه برسند، بسیار اندکند.
.
دیگر اینکه کتاب آمیختهای از نظم و نثر است؛ اگر در یک صفحه حکایت یا مطلبی به نثر آمده باشد، در صفحه دیگر شعری آمده است. تنوع حكايات و اشعار و مطالب دیگر و آمیختگی نظم و نثر سبب میشود که خواننده بدون خستگی و ملالت كتاب را در مطالعه گیرد. قريب لغات مشكل و جملهها و بیتهای عربی متنها را در پای هر صفحه معنی کرده و این روش نیز بر حسن تأليف كتاب افزوده و مطالعه آن را آسانتر کرده است.
.
مطالب و حکایات و اشعار برگزیده اغلب حکمتآمیز و پند آموزند و مضامینی همچون امید به آینده، تلاش برای زندگی بهتر، به نتیجه مطلوب رسیدن کار وکوشش، وطن دوستی، انسانیت و خردمندی در آنها جلوهگر است، ترتیب مطالب کتاب تقریباً از آسان به دشوار است و هر چه خواننده پیشتر میرود ، سطح مطالب و اشعار و حکایات نیز از حیث ادبيات و انشاء اوج میگیرد.
.
قریب این متنها را از میان کتابهای بسیار انتخاب کرده که بیشتر ادبی و تعدادی نیز تاریخیاند، بعضی از این متنها را دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در واحدهای نظم و نثر دانشگاهی بطور کامل یا با تفصیل بیشتر میخوانند.
.
متنهایی مانند شاهنامه، خمسه نظامی، مثنوی، کلیات سعدی، دیوان حافظ، رودکی، منوچهری، فرخی سیستانی، ناصرخسرو، سنایی، خاقانی، مسعود سعد، قابوسنامه، سیاست نامه، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه، چهار مقاله، مرزبان نامه، و تاریخ جهانگشای جوینی.
.
بعضی متنها را نیز از کتابهایی انتخاب کرده که امروز جزء واحدهای درسی دانشگاهی در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی نیستند، مانند مطالبی که از این کتابها نقل کرده است: اخلاق ناصری، انوار سهیلی، نامۀ خسروان، تاریخ گزیده، اخلاق محسنی، نفائس الفنون، تاریخ معجم، فرج بعد از شدت، آداب الحرب والشجاعه، مقامات حمیدی، راحة الصدور، المعجم، تاریخ وصاف، منشآت قائم مقام، و بعضی دیگر.
.
مطالب کتاب و شیوۀ تدوین آنها به گونهای است که خوانندگان در سنین مختلف و با سلائق گوناگون میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از خواندن آن بهره و لذت ببرند. مطالعۀ جدی فرائد الأدب به خوانندۀ نوجوان و جوان آن قدر فضل و ادب میآموزد که پس از آن بتواند متنهای اصلی را بخواند و دریابد.
.
دفترهای هفتگانۀ فرائد الادب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در یک مجلد حاوی ۷۷۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
.
#دکتر_ناصر_رحیمی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
#معرفی_کتاب_فرائد_الأدب_با_قلم_و_صدای_دکتر_ناصر_رحیمی
.
عبد العظیم قريب، مؤلف فرائد الادب، سال ۱۲۵۸ ه.ش. در گرکان از توابع آشتیان زاده شد و سال ۱۳۴4 ه. ش. در هشتادوشش سالگی در تهران درگذشت. او در مدرسههای علميه، نظام، دارالفنون، دار المعلمين مرکزی- که بعدها آن را دانشسرای عالی نامیدند_، مدرسه علوم سیاسی، و دانشگاه تهران روی هم به مدت پنجاه وهشت سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
دستور زبان فارسی، فرائد الادب، تصحیح و تحشيه کلیله و دمنه، تصحیح و تحشیه گلستان، تصحیح و تحشيه بوستان، و تصحیح تاریخ برامکه از آثار او به شمار میروند.
.
قریب فرائد الادب را برای تدریس در مراحل مختلف تحصیل در هفت جلد فراهم آورده است، دو جلد آن هر یک مختصری است در احوال شاعران از رودکی تا حافظ با ذکر اشعاری از هر شاعر، و پنج جلد دیگر منتخبانی است از متون نظم و نثر ادبی و تاریخی دورههای مختلف زبان و ادبیات فارسی از قدیم تا روزگار مؤلف. حکایات و اشعار و مطالبی که قریب در فرائد الادب گرد آورده، اغلب کوتاهند و خواننده در هر صفحه با شعر و حکایت و مطلب تازهای روبرو میشود و مطالبی که به دو سه صفحه برسند، بسیار اندکند.
.
دیگر اینکه کتاب آمیختهای از نظم و نثر است؛ اگر در یک صفحه حکایت یا مطلبی به نثر آمده باشد، در صفحه دیگر شعری آمده است. تنوع حكايات و اشعار و مطالب دیگر و آمیختگی نظم و نثر سبب میشود که خواننده بدون خستگی و ملالت كتاب را در مطالعه گیرد. قريب لغات مشكل و جملهها و بیتهای عربی متنها را در پای هر صفحه معنی کرده و این روش نیز بر حسن تأليف كتاب افزوده و مطالعه آن را آسانتر کرده است.
.
مطالب و حکایات و اشعار برگزیده اغلب حکمتآمیز و پند آموزند و مضامینی همچون امید به آینده، تلاش برای زندگی بهتر، به نتیجه مطلوب رسیدن کار وکوشش، وطن دوستی، انسانیت و خردمندی در آنها جلوهگر است، ترتیب مطالب کتاب تقریباً از آسان به دشوار است و هر چه خواننده پیشتر میرود ، سطح مطالب و اشعار و حکایات نیز از حیث ادبيات و انشاء اوج میگیرد.
.
قریب این متنها را از میان کتابهای بسیار انتخاب کرده که بیشتر ادبی و تعدادی نیز تاریخیاند، بعضی از این متنها را دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در واحدهای نظم و نثر دانشگاهی بطور کامل یا با تفصیل بیشتر میخوانند.
.
متنهایی مانند شاهنامه، خمسه نظامی، مثنوی، کلیات سعدی، دیوان حافظ، رودکی، منوچهری، فرخی سیستانی، ناصرخسرو، سنایی، خاقانی، مسعود سعد، قابوسنامه، سیاست نامه، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه، چهار مقاله، مرزبان نامه، و تاریخ جهانگشای جوینی.
.
بعضی متنها را نیز از کتابهایی انتخاب کرده که امروز جزء واحدهای درسی دانشگاهی در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی نیستند، مانند مطالبی که از این کتابها نقل کرده است: اخلاق ناصری، انوار سهیلی، نامۀ خسروان، تاریخ گزیده، اخلاق محسنی، نفائس الفنون، تاریخ معجم، فرج بعد از شدت، آداب الحرب والشجاعه، مقامات حمیدی، راحة الصدور، المعجم، تاریخ وصاف، منشآت قائم مقام، و بعضی دیگر.
.
مطالب کتاب و شیوۀ تدوین آنها به گونهای است که خوانندگان در سنین مختلف و با سلائق گوناگون میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از خواندن آن بهره و لذت ببرند. مطالعۀ جدی فرائد الأدب به خوانندۀ نوجوان و جوان آن قدر فضل و ادب میآموزد که پس از آن بتواند متنهای اصلی را بخواند و دریابد.
.
دفترهای هفتگانۀ فرائد الادب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در یک مجلد حاوی ۷۷۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
.
#دکتر_ناصر_رحیمی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
.
نامهٔ منظوم آقای #دکتر_ناصر_رحیمی، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان، به جناب آقای #دکتر_علی_خیرالدین، استاد ممتاز دانشگاه سمنان و مشاور گرامی وزیر محترم علوم.
#نامه_منظوم
اوستاد ِ یگانه خیرالدّین
ای که ممتاز گشتهای چندین
افتخارآفرینِ سمنانی
نه، که خود افتخارِ ایرانی
نامت از مرزهای سمنان هم
برگذشتهست و گشتهای تو عَلَم
نه که تنها به عِلم میشایی
بلکه در کارهای اجرایی
هشت سالی رئیس ِ دانشگاه
بودهایّ و رساندهای تو به ماه
نام ِ پرافتخارِ سمنان را
تو به روغن سرشتهای نان را
نه که نانِ خودت که نانِ کسان
باز خیری به جملگی برسان
آفرین باد بر وزیرِ علوم
که گزیده ستارهای ز نجوم
تا که در تنگنا و تاریکی
راهْ روشن کند بهباریکی
تا ز نورش شود فضا روشن
گُلخَن از فکرِ او شود گُلشَن
هر کجا مشکلی، گشاده شود
حق به حقدار زود داده شود
هست اگر رویِ کار جوزگره
درهم و سفت و سخت همچو زره
فکرِ بازش کند گره را باز
مرغکان را دهد پرِ پرواز
بنده آن مرغکم که در قفسم
حبس گشته به سینه در، نفسم
قفس ِ تنگ ِ نوعِ استخدام
مانعِ پر زدن شدهست چو دام
چارده سال خدمتم رفته
چون اناری دلم کنون کَفته
زان که باشم بهشکلِ پیمانی
دائم است آنچنان که میدانی
تا به سی سال، اگر که عمری بود،
بنده پیمانیام، نِیَم خشنود
این چه آیین و بخشنامه بُوَد؟
وین چه کفش و کلاه و جامه بُوَد؟
کفشْ تنگ و لباسْ تنگ بُوَد،
دل پر اندوه و زاج و زنگ بُوَد
بخشنامه که خود هم از بشر است
نه همه خیر بلکه گاه شر است
بخشهای بدش بباید کاست
همچو باغی ز خار و خس پیراست
من که دائم بهشکلِ پیمانی
میکنم کار، هستم ایرانی
مخلص و مؤمن و مسلمانم
بندهٔ کردگارم، انسانم
با خلوص و درست، کار کنم
به چنین شیوه افتخار کنم
هیچ وقتی نبودهام کاهل
نیستم هم به رشتهام جاهل
رتبهٔ یک خدایِ حَیّ ِ وَدود
چند باری نصیب ِ بنده نمود
آزمونِ سراسری ارشد
که هزاران نفر در آن باشد،
رتبهٔ یک به فضلِ ربّ ِ وحید
در چنان امتحان به بنده رسید
گلِ صدبرگ و سرو و لاله نِیَم
لیک هم پاک بیمقاله نِیَم
بیتوجّه بُدَم به چاپ ِ اثر
غافل از این که دارد این چه خطر
بخت ِ بد نیز گشت با آن یار
بخشنامه بشد بسی دشوار
گشت پیمانیام چنین دائم
از چنین واقعه بُدَم نائم
بخشنامهنویس چند تَنَند
طرحها را به عِلم ِ خویش تَنَند
نیستند از علوم ِ انسانی
نشناسند آن بهآسانی
لاجرم جمله را به جدولها
میبرند و زنند صیقلها
تا کی آخر مهندسانِ علوم
بنویسند بهرِ جمله رسوم؟
عِلمها بیشمار و گوناگون
چون بگنجند در جداول چون؟
در یکی رشتهٔ زبان و ادب
بس تخصّص بُوَد وجب به وجب
گر کسی ادّعا کند که منم
کآخرین حرف هر کجا بزنم،
آن که دانا بُوَند، میخندند
نیمتصدیقکی بر او بندند
زان که دانند خودپسند بُوَد
حرفهایش همه چرند بُوَد
در یکی رشته بس تخصّص هست
چون توان رشتهها به هم پیوست؟
همگی را برانْد با یک چوب
بی که گردند ناقص و معیوب؟
وقتِ آن است تا جنابِ وزیر
بشنوند این کلام را ز حقیر
اندر آن بخشنامه دست برند
هر چه تلخ است چون کَبَست، برند
سدّ و مانع ز راه بردارند
تا همه پا به راه بگذارند
با دلی پرامید کار کنند
نه که دار و ندار بار کنند،
جانبِ شرق و غرب بگریزند
حاصلِ عمرِ خود به ره ریزند
آبرویِ وطن به باد رود
دشمن از این رویّه شاد رود
ما که فرزند ِ خاک ِ ایرانیم
از سرِ مهر این سخن رانیم
هیچ جا بهرِ ما وطن نشود
شخص ِ بیگانه همسخن نشود
گر سخن ما به ده زبان گوییم
عاقبت هم به اصلِ خود پوییم
انگلیسی اگرچه میدانیم
حرف دل را به فارسی رانیم
انگلیسی برای آن خوانیم
تا که رازِ علوم را دانیم
پس درآریم جملگی به دری
به زبانْمان دهیم مایهوری
ترجمهیْ خوب میدهد به زبان
نیرو و مایه، تاب و توش و توان
از سخن خود سخن شکافته شد
حرفهایی، چو حُلّه بافته شد
شد کلامم کمی درازآهنگ
کارْ بسیار و وقتها بس تنگ
بازگردم به اصلِ حرف و سخن
پیشرفت ِ وطن به توست و به من
چون که تصویب میکنی نظری
میزهد ناگزیر از او اثری
آن نظر هست سخت پرتأثیر
میتواند کند جوان را پیر
گردش ِ یک قلم چهها بکند
گاه درد و گهی دوا بکند
آنچه گفتیم نیک میدانید
اهلِ کارید، نیز میخوانید
خواهم از کردگارِ بیهمتا
از بنِ جان که تا برایِ شما
کارها صاف و سازگار کند
سال را بِهْ ز پیش و پار کند
پرتوان، تندرست و پاینده
خوش بمانید بهرِ آینده
پنجشنبه ۱۴۰۰/۷/۸
#دکتر_ناصر_رحیمی، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
نامهٔ منظوم آقای #دکتر_ناصر_رحیمی، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان، به جناب آقای #دکتر_علی_خیرالدین، استاد ممتاز دانشگاه سمنان و مشاور گرامی وزیر محترم علوم.
#نامه_منظوم
اوستاد ِ یگانه خیرالدّین
ای که ممتاز گشتهای چندین
افتخارآفرینِ سمنانی
نه، که خود افتخارِ ایرانی
نامت از مرزهای سمنان هم
برگذشتهست و گشتهای تو عَلَم
نه که تنها به عِلم میشایی
بلکه در کارهای اجرایی
هشت سالی رئیس ِ دانشگاه
بودهایّ و رساندهای تو به ماه
نام ِ پرافتخارِ سمنان را
تو به روغن سرشتهای نان را
نه که نانِ خودت که نانِ کسان
باز خیری به جملگی برسان
آفرین باد بر وزیرِ علوم
که گزیده ستارهای ز نجوم
تا که در تنگنا و تاریکی
راهْ روشن کند بهباریکی
تا ز نورش شود فضا روشن
گُلخَن از فکرِ او شود گُلشَن
هر کجا مشکلی، گشاده شود
حق به حقدار زود داده شود
هست اگر رویِ کار جوزگره
درهم و سفت و سخت همچو زره
فکرِ بازش کند گره را باز
مرغکان را دهد پرِ پرواز
بنده آن مرغکم که در قفسم
حبس گشته به سینه در، نفسم
قفس ِ تنگ ِ نوعِ استخدام
مانعِ پر زدن شدهست چو دام
چارده سال خدمتم رفته
چون اناری دلم کنون کَفته
زان که باشم بهشکلِ پیمانی
دائم است آنچنان که میدانی
تا به سی سال، اگر که عمری بود،
بنده پیمانیام، نِیَم خشنود
این چه آیین و بخشنامه بُوَد؟
وین چه کفش و کلاه و جامه بُوَد؟
کفشْ تنگ و لباسْ تنگ بُوَد،
دل پر اندوه و زاج و زنگ بُوَد
بخشنامه که خود هم از بشر است
نه همه خیر بلکه گاه شر است
بخشهای بدش بباید کاست
همچو باغی ز خار و خس پیراست
من که دائم بهشکلِ پیمانی
میکنم کار، هستم ایرانی
مخلص و مؤمن و مسلمانم
بندهٔ کردگارم، انسانم
با خلوص و درست، کار کنم
به چنین شیوه افتخار کنم
هیچ وقتی نبودهام کاهل
نیستم هم به رشتهام جاهل
رتبهٔ یک خدایِ حَیّ ِ وَدود
چند باری نصیب ِ بنده نمود
آزمونِ سراسری ارشد
که هزاران نفر در آن باشد،
رتبهٔ یک به فضلِ ربّ ِ وحید
در چنان امتحان به بنده رسید
گلِ صدبرگ و سرو و لاله نِیَم
لیک هم پاک بیمقاله نِیَم
بیتوجّه بُدَم به چاپ ِ اثر
غافل از این که دارد این چه خطر
بخت ِ بد نیز گشت با آن یار
بخشنامه بشد بسی دشوار
گشت پیمانیام چنین دائم
از چنین واقعه بُدَم نائم
بخشنامهنویس چند تَنَند
طرحها را به عِلم ِ خویش تَنَند
نیستند از علوم ِ انسانی
نشناسند آن بهآسانی
لاجرم جمله را به جدولها
میبرند و زنند صیقلها
تا کی آخر مهندسانِ علوم
بنویسند بهرِ جمله رسوم؟
عِلمها بیشمار و گوناگون
چون بگنجند در جداول چون؟
در یکی رشتهٔ زبان و ادب
بس تخصّص بُوَد وجب به وجب
گر کسی ادّعا کند که منم
کآخرین حرف هر کجا بزنم،
آن که دانا بُوَند، میخندند
نیمتصدیقکی بر او بندند
زان که دانند خودپسند بُوَد
حرفهایش همه چرند بُوَد
در یکی رشته بس تخصّص هست
چون توان رشتهها به هم پیوست؟
همگی را برانْد با یک چوب
بی که گردند ناقص و معیوب؟
وقتِ آن است تا جنابِ وزیر
بشنوند این کلام را ز حقیر
اندر آن بخشنامه دست برند
هر چه تلخ است چون کَبَست، برند
سدّ و مانع ز راه بردارند
تا همه پا به راه بگذارند
با دلی پرامید کار کنند
نه که دار و ندار بار کنند،
جانبِ شرق و غرب بگریزند
حاصلِ عمرِ خود به ره ریزند
آبرویِ وطن به باد رود
دشمن از این رویّه شاد رود
ما که فرزند ِ خاک ِ ایرانیم
از سرِ مهر این سخن رانیم
هیچ جا بهرِ ما وطن نشود
شخص ِ بیگانه همسخن نشود
گر سخن ما به ده زبان گوییم
عاقبت هم به اصلِ خود پوییم
انگلیسی اگرچه میدانیم
حرف دل را به فارسی رانیم
انگلیسی برای آن خوانیم
تا که رازِ علوم را دانیم
پس درآریم جملگی به دری
به زبانْمان دهیم مایهوری
ترجمهیْ خوب میدهد به زبان
نیرو و مایه، تاب و توش و توان
از سخن خود سخن شکافته شد
حرفهایی، چو حُلّه بافته شد
شد کلامم کمی درازآهنگ
کارْ بسیار و وقتها بس تنگ
بازگردم به اصلِ حرف و سخن
پیشرفت ِ وطن به توست و به من
چون که تصویب میکنی نظری
میزهد ناگزیر از او اثری
آن نظر هست سخت پرتأثیر
میتواند کند جوان را پیر
گردش ِ یک قلم چهها بکند
گاه درد و گهی دوا بکند
آنچه گفتیم نیک میدانید
اهلِ کارید، نیز میخوانید
خواهم از کردگارِ بیهمتا
از بنِ جان که تا برایِ شما
کارها صاف و سازگار کند
سال را بِهْ ز پیش و پار کند
پرتوان، تندرست و پاینده
خوش بمانید بهرِ آینده
پنجشنبه ۱۴۰۰/۷/۸
#دکتر_ناصر_رحیمی، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
.
غزلِ «نورِ ایمان» از #دکتر_ناصر_رحیمی، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان، بهمناسبت میلاد فرخندهٔ #حضرت_محمد(ص) و #امام_جعفر_صادق (ع)
#نور_ایمان
عمری به سر دویده به جانان رسیدهایم
با تشنگیّ ِ مهر به آبان رسیدهایم
گشتیم در سراچهٔ گردون به هر سراب
تا عاقبت به آب و به باران رسیدهایم
دردی نهفته داشته در سینه سالها
دیده طبیبِ خویش و به درمان رسیدهایم
حاذق طبیبِ غیبیِ ما حضرتِ نبی است
بهرِ دوای درد به قرآن رسیدهایم
امن آوَرَد پیام محمّد برای ما
از گمرهیّ و جهل به ایمان رسیدهایم
آیاتِ آسمانیِ او نور و روشنی است
در راه پر ز نور و درخشان رسیدهایم
راهِ نجات پیروی از خاندانِ اوست
پیمودهایم ره، به امامان رسیدهایم
عدلِ علیّ و صلحِ حسن، خیزش ِ حسین
دیدیم جمله را و به انسان رسیدهایم
ما شیعیانِ صادق و راهِ رضا رویم
خورشید جُستهایم و خراسان رسیدهایم
#دکتر_ناصر_رحیمی
دوّم ِ آبانِ ۱۴۰۰
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
غزلِ «نورِ ایمان» از #دکتر_ناصر_رحیمی، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان، بهمناسبت میلاد فرخندهٔ #حضرت_محمد(ص) و #امام_جعفر_صادق (ع)
#نور_ایمان
عمری به سر دویده به جانان رسیدهایم
با تشنگیّ ِ مهر به آبان رسیدهایم
گشتیم در سراچهٔ گردون به هر سراب
تا عاقبت به آب و به باران رسیدهایم
دردی نهفته داشته در سینه سالها
دیده طبیبِ خویش و به درمان رسیدهایم
حاذق طبیبِ غیبیِ ما حضرتِ نبی است
بهرِ دوای درد به قرآن رسیدهایم
امن آوَرَد پیام محمّد برای ما
از گمرهیّ و جهل به ایمان رسیدهایم
آیاتِ آسمانیِ او نور و روشنی است
در راه پر ز نور و درخشان رسیدهایم
راهِ نجات پیروی از خاندانِ اوست
پیمودهایم ره، به امامان رسیدهایم
عدلِ علیّ و صلحِ حسن، خیزش ِ حسین
دیدیم جمله را و به انسان رسیدهایم
ما شیعیانِ صادق و راهِ رضا رویم
خورشید جُستهایم و خراسان رسیدهایم
#دکتر_ناصر_رحیمی
دوّم ِ آبانِ ۱۴۰۰
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
.
نسخهٔ نهاییِ غزلِ «نورِ ایمان» پس از ویرایش، از #دکتر_ناصر_رحیمی، عضوِ هیأت علمیِ گروهِ زبان و ادبیّات ِ فارسیِ دانشگاهِ سمنان ( بهمناسبت ِ میلادِ باسعادت ِ حضرت ِ محمّد(ص) و امام جعفرِ صادق(ع). )
#نور_ایمان
عمری به سر دویده به جانان رسیدهایم
در بحرِ دین به لؤلؤ و مرجان رسیدهایم
گشتیم در سراچهٔ گردون به هر سراب
تا عاقبت به آب و به باران رسیدهایم
دردی نهفته داشته در سینه سالها
دیده طبیب ِ خویش و به درمان رسیدهایم
حاذق طبیب ِ غیبیِ ما حضرت ِ نبی است
بهرِ شفایِ درد به قرآن رسیدهایم
امن آوَرَد پیام ِ پیمبر برایِ ما
از گمرهیّ و جهل به ایمان رسیدهایم
آیات ِ آسمانیِ او نور و روشنی است
در راهِ پر ز نور و درخشان رسیدهایم
راهِ نجات پیروی از خاندانِ اوست
پیمودهایم ره، به امامان رسیدهایم
عدلِ علی ّ و صلحِ حسن، خیزش ِ حسین
دیدیم جمله را و به انسان رسیدهایم
ما پیروانِ صادق و راهِ رضا رویم
خورشید جستهایم و خراسان رسیدهایم
#ناصر_رحیمی
سرایش: ۱۴۰۰/۸/۲
ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۳
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
نسخهٔ نهاییِ غزلِ «نورِ ایمان» پس از ویرایش، از #دکتر_ناصر_رحیمی، عضوِ هیأت علمیِ گروهِ زبان و ادبیّات ِ فارسیِ دانشگاهِ سمنان ( بهمناسبت ِ میلادِ باسعادت ِ حضرت ِ محمّد(ص) و امام جعفرِ صادق(ع). )
#نور_ایمان
عمری به سر دویده به جانان رسیدهایم
در بحرِ دین به لؤلؤ و مرجان رسیدهایم
گشتیم در سراچهٔ گردون به هر سراب
تا عاقبت به آب و به باران رسیدهایم
دردی نهفته داشته در سینه سالها
دیده طبیب ِ خویش و به درمان رسیدهایم
حاذق طبیب ِ غیبیِ ما حضرت ِ نبی است
بهرِ شفایِ درد به قرآن رسیدهایم
امن آوَرَد پیام ِ پیمبر برایِ ما
از گمرهیّ و جهل به ایمان رسیدهایم
آیات ِ آسمانیِ او نور و روشنی است
در راهِ پر ز نور و درخشان رسیدهایم
راهِ نجات پیروی از خاندانِ اوست
پیمودهایم ره، به امامان رسیدهایم
عدلِ علی ّ و صلحِ حسن، خیزش ِ حسین
دیدیم جمله را و به انسان رسیدهایم
ما پیروانِ صادق و راهِ رضا رویم
خورشید جستهایم و خراسان رسیدهایم
#ناصر_رحیمی
سرایش: ۱۴۰۰/۸/۲
ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۳
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #صدق حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را پرسیدند که کمال چیست؟ گفت کردار به صدق و گفتار به حق. و معنی صدق و راستی در شش چیز بود و هرکه در همه به کمال رسد صدّیق بود. #صدق_اول در زبان است که هیچ دروغ نگوید نه در خبری که دهد از کسی یا از حال خویش از گذشته و…
.
#صدق
#حضرت_رسول صلّی الله علیه و آله را پرسیدند که کمال چیست؟ گفت کردار به صدق و گفتار به حق. و معنی صدق و راستی در شش چیز بود و هرکه در همه به کمال رسد صدّیق بود.
#صدق_اول در زبان است که هیچ دروغ نگوید نه در خبری که دهد از کسی یا از حال خویش از گذشته و نه وعدهای که دهد در مستقبل، زیرا که دل از زبان صفت گیرد و از کج گفتن کج گردد و از راست گفتن راست گردد.
#صدق_دوم آنکه در مناجات با حق تعالی صدق از خود طلب کند....
#صدق_سوم در عزم بود که اگر کسی وی را ولایتی باشد، عزم کند که عدل کند و اگر مال باشد عزم کند تا همه را به صدقه دهد... صدیق آن بود که همیشه در خود عزم خیرات به غایت قوّت یابد.
#صدق_چهارم در وفا بود...
#صدق_پنجم آن بود که هیچ چیز در اعمال فراننماید که باطن بدان صفت نبود... از این گفت رسول (ص) که بار خدایا سرّ مرا بهتر از علانیه گردان و علانیۀ مرا نیکو کن....
#صدق_ششم آنکه در مقامات دین حقیقت آن از خود طلب کند و به اوایل و ظواهر آن قناعت نکند چون زهد و محبّت و توکّل و رجا و خوف و رضا و شوق که هیچ مؤمن از اندک این خالی نباشد ولیکن آن ضعیف بود و آنکه در این قوی بود او صادق بود.
[ #فرائد_الادب، #عبدالعظیم_گرکانی، به کوشش #دکتر_ناصر_رحیمی، #محمدر_ول_دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر #محمود_افشار، ۱۳۹۸، ص ۶۵۹-۶۶۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
https://t.me/AfsharFoundation/2408
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#صدق
#حضرت_رسول صلّی الله علیه و آله را پرسیدند که کمال چیست؟ گفت کردار به صدق و گفتار به حق. و معنی صدق و راستی در شش چیز بود و هرکه در همه به کمال رسد صدّیق بود.
#صدق_اول در زبان است که هیچ دروغ نگوید نه در خبری که دهد از کسی یا از حال خویش از گذشته و نه وعدهای که دهد در مستقبل، زیرا که دل از زبان صفت گیرد و از کج گفتن کج گردد و از راست گفتن راست گردد.
#صدق_دوم آنکه در مناجات با حق تعالی صدق از خود طلب کند....
#صدق_سوم در عزم بود که اگر کسی وی را ولایتی باشد، عزم کند که عدل کند و اگر مال باشد عزم کند تا همه را به صدقه دهد... صدیق آن بود که همیشه در خود عزم خیرات به غایت قوّت یابد.
#صدق_چهارم در وفا بود...
#صدق_پنجم آن بود که هیچ چیز در اعمال فراننماید که باطن بدان صفت نبود... از این گفت رسول (ص) که بار خدایا سرّ مرا بهتر از علانیه گردان و علانیۀ مرا نیکو کن....
#صدق_ششم آنکه در مقامات دین حقیقت آن از خود طلب کند و به اوایل و ظواهر آن قناعت نکند چون زهد و محبّت و توکّل و رجا و خوف و رضا و شوق که هیچ مؤمن از اندک این خالی نباشد ولیکن آن ضعیف بود و آنکه در این قوی بود او صادق بود.
[ #فرائد_الادب، #عبدالعظیم_گرکانی، به کوشش #دکتر_ناصر_رحیمی، #محمدر_ول_دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر #محمود_افشار، ۱۳۹۸، ص ۶۵۹-۶۶۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
https://t.me/AfsharFoundation/2408
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
صدق
حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را پرسیدند که کمال چیست؟ گفت کردار به صدق و گفتار به حق. و معنی صدق و راستی در شش چیز بود و هرکه در همه به کمال رسد صدّیق بود.
صدق اوّل در زبان است که هیچ دروغ نگوید نه در خبری که دهد از کسی یا از حال خویش از گذشته و…
حضرت رسول صلّی الله علیه و آله را پرسیدند که کمال چیست؟ گفت کردار به صدق و گفتار به حق. و معنی صدق و راستی در شش چیز بود و هرکه در همه به کمال رسد صدّیق بود.
صدق اوّل در زبان است که هیچ دروغ نگوید نه در خبری که دهد از کسی یا از حال خویش از گذشته و…
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #بلندآشیان #یاد_دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن (۱۳۰۳-۱۴۰۱) اگرچه نام ِ زندهیاد دکتر محمّدعلیِ اسلامیِ نُدوشَن را از کتابهای فارسیِ دبیرستان به خاطر داشتم، در دانشگاه نام ِ ایشان را نخستین بار از زبانِ شادروان دکتر خسرو فرشیدورد(۱۳۰۸- ۱۳۸۸) شنیدم. سالِ…
.
حاصلِ دیدهها و خواندهها و تامّلاتش را در کتابها و مقالات و جُستارها به قلم آورد. شعر سرود. ترجمه کرد. و مجموعهٔ این تجربههای آفاقی و انفسی بعلاوهٔ خردمندی و آهستگیِ ذاتی و این که میکوشید به هر چیز از همهٔ جوانب بنگرد، در او اعتدالی پدید آورد. در پیِ تعادل و توازن بود. تعادلِ درون و بیرون، جان و تن، شور و خرد، فنّ و فرهنگ، مادّه و معنا، و چیزهای دیگر. همچنان که به فرهنگ و ادب و هنر میاندیشید، به همان سان نگرانِ اقتصاد و پاکیزگیِ آب و هوا و آراستگیِ کوی و برزن بود و ای بسا اینها را جداییناپذیر و پیوسته به هم میدید. اگر از اجتماع و ادارهٔ امور سخن میراند و پارهای کاستیها و ناهنجاریها را نشان میداد، راهِحل نیز پیشنهاد میکرد. و چون تاریخ و ادبیّات خوانده بود و از احوالِ سیاسیِ دو قرنِ اخیرِ جهان مطّلع بود، نمونههای بسیار برای مثال و مقایسه داشت و از طریقِ ذکرِ مثالها و شواهد ِ گوناگون، مطلب موردِ نظر را بهصورت ِ عینی پیش ِ چشم خواننده میآورد و او را اقناع میکرد. یک نمونه از خوی میانهروِ او در کتاب سیصد و پنجاه صفحهایِ «در کشورِ شوراها» بازتاب یافت که حاصلِ سفرِ یکماههاش بود که سال ۱۳۵۲ از طرف ِ دانشگاهِ تهران و بهدعوت ِ «آکادمیِ علوم ِ شوروی» به اتّحاد ِ جماهیرِ شوروی رفت و حاصلِ گشت و گذارهای فرهنگیاش را در شهرهای مسکو، لنینگراد، دوشنبه، تاشکند، بخارا و سمرقند در خلالِ سطرهای آن ماندگار کرد. در سرآغازِ آن کتاب نوشت: «دوست و دشمن دربارهٔ شوروی زیاد حرف زدهاند، ولی من در این کتاب کوشیدهام که نه این باشم و نه آن؛ حالتی برتر از دوستی و دشمنی هست و آن بینش به انصاف است؛ و این بهاندازهای گرانبهاست که بهآسانی نمیتوان پا بر سرِ آن نهاد.» و عجب اینکه پس از انتشار کتاب، هوادارانِ شوروی گفتند: « چرا بعضی اشارهها بر قلم آمده است و همه چیز سراپا حُسن شناخته نشده؟» و آنان که دشمنیِ آشتیناپذیری با شوروی داشتند، گفتند: «چرا کم نوشتی؟» و دکتر اسلامی به هر دو گروه با همان بینش به انصاف پاسخ داد.(۱)
در آنچه به ادبیّات مربوط میشد، فراوان سخن راند از فردوسی و خیّام و بیهقی و مولانا و سعدی و حافظ و هومر و هرودوت و شکسپیر و دهها شاعر و نویسندهٔ دیگرِ ایرانی و غیرایرانی. شاهنامه کتاب ِ اوّلِ او بود و آن را کتاب ِ کتابها میدانست بی آن که از دیوان و دفترهای مهم ِ دیگر غفلت بورزد. چون در همهٔ این آثار معنا و محتوا را بیش از جنبههای فنّی دنبال میکرد و حرفهای اصلی را میجُست، بیشتر از برخی محقّقانِ متخصّص فرصت ِ آن را داشت که بر سرِ گوهرِ آنها درنگ کند و مفاهیم اصلیِ نهفته در زیرِ انبوهِ ابیات و داستانها و تمثیلها را بیرون آوَرَد و در معرض ِ دید ِ خوانندگانِ آثارش بگذارد.
ایران با همهٔ جنبههای مادّی و معنویاش در مرکزِ توجّه ِ او بود. به قولِ خودش در نیم قرنِ اخیر هیچ کس بهاندازهٔ او از ایران سخن نگفت. این روش سبب ِ تکرار و بازگفت ِ پارهای مطالب نیز میشد؛ امّا کدام عاشقِ راستین در برابرِ معشوق، برجای و بِرَسم بوده است که او بوده باشد؟
دکتر اسلامی به زندگی و مرگ، هر دو، میاندیشید. در نگاه ِ او اگرچه اصل با زندگی بود، مرگ هم کمتر از آن ارزش نداشت و زندگیِ به هر قیمتی را بههیچرو نمیپذیرفت. بر خاک گام برمیداشت امّا دلش به هوای آرمان میتپید. اینجا نیز میبایست توازنی برقرار میشد. زندگی و مرگ به هم میآمیختند و مرگ ادامهٔ زندگی میشد با اثرگذاری و نامی که شخص از خود به جای مینهاد. میگفت بهترینِ مرگها آن است که همپای پُر شدنِ پیمانهٔ عمر، حقّ ِ آن نیز ادا شود، و حقّ ِ عمر را فرد با تلاشی که رو به روشنی داشت، میتوخت. زندگیِ خود ِ او نمونهٔ عملیِ بارزی از این طرزِ فکر بود؛ زندگیای بلند و پربار و روشنیبخش؛ آنسان که میتوان گفت مهمترین کتابی که در سرتاسرِ عمر نوشت، همان زندگیای بود که به سر آورد. و اکنون که آن شمعِ فروزان به خاموشی پیوسته، با همهٔ درد و دریغ و اندوه و افسوسی که داریم، این فکرِ تسلّیدهنده نیز با ماست که از خاکسترِ گرم ِ آن، شعلههای دیگری سر بر میآورند.
که یکی شمع زنده کرد به باغ
به یکی بوسه صدهزار چراغ
یادش گرامی و روشن
۱۴۰۱/۲/۱۲
------------------
۱- در کشورِ شوراها (سفرنامهٔ اتّحاد جماهیر شوروی)؛ محمّدعلی اسلامی ندوشن؛ چاپ سوّم؛ انتشارات یزدان؛ تهران؛ ۱۳۶۳.
#دکتر_ناصر_رحیمی
عضوِ هیأت علمی و استادیارِ گروهِ زبان و ادبیّات فارسیِ دانشگاهِ سمنان
صفحهی ۳ از ۳
منبع: فصلنامهٔ فرهنگی وهنری #فردان، دورهٔ جدید، سالِ چهارم،
شمارهٔ ۱(پیاپی ۱۳ و۱۴)، بهار و تابستان ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ👇
حاصلِ دیدهها و خواندهها و تامّلاتش را در کتابها و مقالات و جُستارها به قلم آورد. شعر سرود. ترجمه کرد. و مجموعهٔ این تجربههای آفاقی و انفسی بعلاوهٔ خردمندی و آهستگیِ ذاتی و این که میکوشید به هر چیز از همهٔ جوانب بنگرد، در او اعتدالی پدید آورد. در پیِ تعادل و توازن بود. تعادلِ درون و بیرون، جان و تن، شور و خرد، فنّ و فرهنگ، مادّه و معنا، و چیزهای دیگر. همچنان که به فرهنگ و ادب و هنر میاندیشید، به همان سان نگرانِ اقتصاد و پاکیزگیِ آب و هوا و آراستگیِ کوی و برزن بود و ای بسا اینها را جداییناپذیر و پیوسته به هم میدید. اگر از اجتماع و ادارهٔ امور سخن میراند و پارهای کاستیها و ناهنجاریها را نشان میداد، راهِحل نیز پیشنهاد میکرد. و چون تاریخ و ادبیّات خوانده بود و از احوالِ سیاسیِ دو قرنِ اخیرِ جهان مطّلع بود، نمونههای بسیار برای مثال و مقایسه داشت و از طریقِ ذکرِ مثالها و شواهد ِ گوناگون، مطلب موردِ نظر را بهصورت ِ عینی پیش ِ چشم خواننده میآورد و او را اقناع میکرد. یک نمونه از خوی میانهروِ او در کتاب سیصد و پنجاه صفحهایِ «در کشورِ شوراها» بازتاب یافت که حاصلِ سفرِ یکماههاش بود که سال ۱۳۵۲ از طرف ِ دانشگاهِ تهران و بهدعوت ِ «آکادمیِ علوم ِ شوروی» به اتّحاد ِ جماهیرِ شوروی رفت و حاصلِ گشت و گذارهای فرهنگیاش را در شهرهای مسکو، لنینگراد، دوشنبه، تاشکند، بخارا و سمرقند در خلالِ سطرهای آن ماندگار کرد. در سرآغازِ آن کتاب نوشت: «دوست و دشمن دربارهٔ شوروی زیاد حرف زدهاند، ولی من در این کتاب کوشیدهام که نه این باشم و نه آن؛ حالتی برتر از دوستی و دشمنی هست و آن بینش به انصاف است؛ و این بهاندازهای گرانبهاست که بهآسانی نمیتوان پا بر سرِ آن نهاد.» و عجب اینکه پس از انتشار کتاب، هوادارانِ شوروی گفتند: « چرا بعضی اشارهها بر قلم آمده است و همه چیز سراپا حُسن شناخته نشده؟» و آنان که دشمنیِ آشتیناپذیری با شوروی داشتند، گفتند: «چرا کم نوشتی؟» و دکتر اسلامی به هر دو گروه با همان بینش به انصاف پاسخ داد.(۱)
در آنچه به ادبیّات مربوط میشد، فراوان سخن راند از فردوسی و خیّام و بیهقی و مولانا و سعدی و حافظ و هومر و هرودوت و شکسپیر و دهها شاعر و نویسندهٔ دیگرِ ایرانی و غیرایرانی. شاهنامه کتاب ِ اوّلِ او بود و آن را کتاب ِ کتابها میدانست بی آن که از دیوان و دفترهای مهم ِ دیگر غفلت بورزد. چون در همهٔ این آثار معنا و محتوا را بیش از جنبههای فنّی دنبال میکرد و حرفهای اصلی را میجُست، بیشتر از برخی محقّقانِ متخصّص فرصت ِ آن را داشت که بر سرِ گوهرِ آنها درنگ کند و مفاهیم اصلیِ نهفته در زیرِ انبوهِ ابیات و داستانها و تمثیلها را بیرون آوَرَد و در معرض ِ دید ِ خوانندگانِ آثارش بگذارد.
ایران با همهٔ جنبههای مادّی و معنویاش در مرکزِ توجّه ِ او بود. به قولِ خودش در نیم قرنِ اخیر هیچ کس بهاندازهٔ او از ایران سخن نگفت. این روش سبب ِ تکرار و بازگفت ِ پارهای مطالب نیز میشد؛ امّا کدام عاشقِ راستین در برابرِ معشوق، برجای و بِرَسم بوده است که او بوده باشد؟
دکتر اسلامی به زندگی و مرگ، هر دو، میاندیشید. در نگاه ِ او اگرچه اصل با زندگی بود، مرگ هم کمتر از آن ارزش نداشت و زندگیِ به هر قیمتی را بههیچرو نمیپذیرفت. بر خاک گام برمیداشت امّا دلش به هوای آرمان میتپید. اینجا نیز میبایست توازنی برقرار میشد. زندگی و مرگ به هم میآمیختند و مرگ ادامهٔ زندگی میشد با اثرگذاری و نامی که شخص از خود به جای مینهاد. میگفت بهترینِ مرگها آن است که همپای پُر شدنِ پیمانهٔ عمر، حقّ ِ آن نیز ادا شود، و حقّ ِ عمر را فرد با تلاشی که رو به روشنی داشت، میتوخت. زندگیِ خود ِ او نمونهٔ عملیِ بارزی از این طرزِ فکر بود؛ زندگیای بلند و پربار و روشنیبخش؛ آنسان که میتوان گفت مهمترین کتابی که در سرتاسرِ عمر نوشت، همان زندگیای بود که به سر آورد. و اکنون که آن شمعِ فروزان به خاموشی پیوسته، با همهٔ درد و دریغ و اندوه و افسوسی که داریم، این فکرِ تسلّیدهنده نیز با ماست که از خاکسترِ گرم ِ آن، شعلههای دیگری سر بر میآورند.
که یکی شمع زنده کرد به باغ
به یکی بوسه صدهزار چراغ
یادش گرامی و روشن
۱۴۰۱/۲/۱۲
------------------
۱- در کشورِ شوراها (سفرنامهٔ اتّحاد جماهیر شوروی)؛ محمّدعلی اسلامی ندوشن؛ چاپ سوّم؛ انتشارات یزدان؛ تهران؛ ۱۳۶۳.
#دکتر_ناصر_رحیمی
عضوِ هیأت علمی و استادیارِ گروهِ زبان و ادبیّات فارسیِ دانشگاهِ سمنان
صفحهی ۳ از ۳
منبع: فصلنامهٔ فرهنگی وهنری #فردان، دورهٔ جدید، سالِ چهارم،
شمارهٔ ۱(پیاپی ۱۳ و۱۴)، بهار و تابستان ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ👇
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
.
#معرفی_کتاب_فرائد_الأدب_با_قلم_و_صدای_دکتر_ناصر_رحیمی
.
عبد العظیم قريب، مؤلف فرائد الادب، سال ۱۲۵۸ ه.ش. در گرکان از توابع آشتیان زاده شد و سال ۱۳۴4 ه. ش. در هشتادوشش سالگی در تهران درگذشت. او در مدرسههای علميه، نظام، دارالفنون، دار المعلمين مرکزی- که بعدها آن را دانشسرای عالی نامیدند_، مدرسه علوم سیاسی، و دانشگاه تهران روی هم به مدت پنجاه وهشت سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
دستور زبان فارسی، فرائد الادب، تصحیح و تحشيه کلیله و دمنه، تصحیح و تحشیه گلستان، تصحیح و تحشيه بوستان، و تصحیح تاریخ برامکه از آثار او به شمار میروند.
.
قریب فرائد الادب را برای تدریس در مراحل مختلف تحصیل در هفت جلد فراهم آورده است، دو جلد آن هر یک مختصری است در احوال شاعران از رودکی تا حافظ با ذکر اشعاری از هر شاعر، و پنج جلد دیگر منتخبانی است از متون نظم و نثر ادبی و تاریخی دورههای مختلف زبان و ادبیات فارسی از قدیم تا روزگار مؤلف. حکایات و اشعار و مطالبی که قریب در فرائد الادب گرد آورده، اغلب کوتاهند و خواننده در هر صفحه با شعر و حکایت و مطلب تازهای روبرو میشود و مطالبی که به دو سه صفحه برسند، بسیار اندکند.
.
دیگر اینکه کتاب آمیختهای از نظم و نثر است؛ اگر در یک صفحه حکایت یا مطلبی به نثر آمده باشد، در صفحه دیگر شعری آمده است. تنوع حكايات و اشعار و مطالب دیگر و آمیختگی نظم و نثر سبب میشود که خواننده بدون خستگی و ملالت كتاب را در مطالعه گیرد. قريب لغات مشكل و جملهها و بیتهای عربی متنها را در پای هر صفحه معنی کرده و این روش نیز بر حسن تأليف كتاب افزوده و مطالعه آن را آسانتر کرده است.
.
مطالب و حکایات و اشعار برگزیده اغلب حکمتآمیز و پند آموزند و مضامینی همچون امید به آینده، تلاش برای زندگی بهتر، به نتیجه مطلوب رسیدن کار وکوشش، وطن دوستی، انسانیت و خردمندی در آنها جلوهگر است، ترتیب مطالب کتاب تقریباً از آسان به دشوار است و هر چه خواننده پیشتر میرود ، سطح مطالب و اشعار و حکایات نیز از حیث ادبيات و انشاء اوج میگیرد.
.
قریب این متنها را از میان کتابهای بسیار انتخاب کرده که بیشتر ادبی و تعدادی نیز تاریخیاند، بعضی از این متنها را دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در واحدهای نظم و نثر دانشگاهی بطور کامل یا با تفصیل بیشتر میخوانند.
.
متنهایی مانند شاهنامه، خمسه نظامی، مثنوی، کلیات سعدی، دیوان حافظ، رودکی، منوچهری، فرخی سیستانی، ناصرخسرو، سنایی، خاقانی، مسعود سعد، قابوسنامه، سیاست نامه، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه، چهار مقاله، مرزبان نامه، و تاریخ جهانگشای جوینی.
.
بعضی متنها را نیز از کتابهایی انتخاب کرده که امروز جزء واحدهای درسی دانشگاهی در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی نیستند، مانند مطالبی که از این کتابها نقل کرده است: اخلاق ناصری، انوار سهیلی، نامۀ خسروان، تاریخ گزیده، اخلاق محسنی، نفائس الفنون، تاریخ معجم، فرج بعد از شدت، آداب الحرب والشجاعه، مقامات حمیدی، راحة الصدور، المعجم، تاریخ وصاف، منشآت قائم مقام، و بعضی دیگر.
.
مطالب کتاب و شیوۀ تدوین آنها به گونهای است که خوانندگان در سنین مختلف و با سلائق گوناگون میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از خواندن آن بهره و لذت ببرند. مطالعۀ جدی فرائد الأدب به خوانندۀ نوجوان و جوان آن قدر فضل و ادب میآموزد که پس از آن بتواند متنهای اصلی را بخواند و دریابد.
.
دفترهای هفتگانۀ فرائد الادب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در یک مجلد حاوی ۷۷۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
.
#دکتر_ناصر_رحیمی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
#معرفی_کتاب_فرائد_الأدب_با_قلم_و_صدای_دکتر_ناصر_رحیمی
.
عبد العظیم قريب، مؤلف فرائد الادب، سال ۱۲۵۸ ه.ش. در گرکان از توابع آشتیان زاده شد و سال ۱۳۴4 ه. ش. در هشتادوشش سالگی در تهران درگذشت. او در مدرسههای علميه، نظام، دارالفنون، دار المعلمين مرکزی- که بعدها آن را دانشسرای عالی نامیدند_، مدرسه علوم سیاسی، و دانشگاه تهران روی هم به مدت پنجاه وهشت سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
دستور زبان فارسی، فرائد الادب، تصحیح و تحشيه کلیله و دمنه، تصحیح و تحشیه گلستان، تصحیح و تحشيه بوستان، و تصحیح تاریخ برامکه از آثار او به شمار میروند.
.
قریب فرائد الادب را برای تدریس در مراحل مختلف تحصیل در هفت جلد فراهم آورده است، دو جلد آن هر یک مختصری است در احوال شاعران از رودکی تا حافظ با ذکر اشعاری از هر شاعر، و پنج جلد دیگر منتخبانی است از متون نظم و نثر ادبی و تاریخی دورههای مختلف زبان و ادبیات فارسی از قدیم تا روزگار مؤلف. حکایات و اشعار و مطالبی که قریب در فرائد الادب گرد آورده، اغلب کوتاهند و خواننده در هر صفحه با شعر و حکایت و مطلب تازهای روبرو میشود و مطالبی که به دو سه صفحه برسند، بسیار اندکند.
.
دیگر اینکه کتاب آمیختهای از نظم و نثر است؛ اگر در یک صفحه حکایت یا مطلبی به نثر آمده باشد، در صفحه دیگر شعری آمده است. تنوع حكايات و اشعار و مطالب دیگر و آمیختگی نظم و نثر سبب میشود که خواننده بدون خستگی و ملالت كتاب را در مطالعه گیرد. قريب لغات مشكل و جملهها و بیتهای عربی متنها را در پای هر صفحه معنی کرده و این روش نیز بر حسن تأليف كتاب افزوده و مطالعه آن را آسانتر کرده است.
.
مطالب و حکایات و اشعار برگزیده اغلب حکمتآمیز و پند آموزند و مضامینی همچون امید به آینده، تلاش برای زندگی بهتر، به نتیجه مطلوب رسیدن کار وکوشش، وطن دوستی، انسانیت و خردمندی در آنها جلوهگر است، ترتیب مطالب کتاب تقریباً از آسان به دشوار است و هر چه خواننده پیشتر میرود ، سطح مطالب و اشعار و حکایات نیز از حیث ادبيات و انشاء اوج میگیرد.
.
قریب این متنها را از میان کتابهای بسیار انتخاب کرده که بیشتر ادبی و تعدادی نیز تاریخیاند، بعضی از این متنها را دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در واحدهای نظم و نثر دانشگاهی بطور کامل یا با تفصیل بیشتر میخوانند.
.
متنهایی مانند شاهنامه، خمسه نظامی، مثنوی، کلیات سعدی، دیوان حافظ، رودکی، منوچهری، فرخی سیستانی، ناصرخسرو، سنایی، خاقانی، مسعود سعد، قابوسنامه، سیاست نامه، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه، چهار مقاله، مرزبان نامه، و تاریخ جهانگشای جوینی.
.
بعضی متنها را نیز از کتابهایی انتخاب کرده که امروز جزء واحدهای درسی دانشگاهی در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی نیستند، مانند مطالبی که از این کتابها نقل کرده است: اخلاق ناصری، انوار سهیلی، نامۀ خسروان، تاریخ گزیده، اخلاق محسنی، نفائس الفنون، تاریخ معجم، فرج بعد از شدت، آداب الحرب والشجاعه، مقامات حمیدی، راحة الصدور، المعجم، تاریخ وصاف، منشآت قائم مقام، و بعضی دیگر.
.
مطالب کتاب و شیوۀ تدوین آنها به گونهای است که خوانندگان در سنین مختلف و با سلائق گوناگون میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از خواندن آن بهره و لذت ببرند. مطالعۀ جدی فرائد الأدب به خوانندۀ نوجوان و جوان آن قدر فضل و ادب میآموزد که پس از آن بتواند متنهای اصلی را بخواند و دریابد.
.
دفترهای هفتگانۀ فرائد الادب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در یک مجلد حاوی ۷۷۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
.
#دکتر_ناصر_رحیمی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
#پویش_کتاب_خوانی_ملی
توصیه به مطالعۀ «کتب ادبیات کلاسیک»، بهویژه کتاب فرائدالادب
#دکترسیدمصطفی_محقق_داماد
رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
به نقل از کانال تلگرام سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی ایران
[فرائد الادب، عبدالعظیم گرکانی، به کوشش #دکتر_ناصر_رحیمی، #محمدرسول_دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار.
https://t.me/inmmedia/3184
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
توصیه به مطالعۀ «کتب ادبیات کلاسیک»، بهویژه کتاب فرائدالادب
#دکترسیدمصطفی_محقق_داماد
رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
به نقل از کانال تلگرام سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی ایران
[فرائد الادب، عبدالعظیم گرکانی، به کوشش #دکتر_ناصر_رحیمی، #محمدرسول_دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار.
https://t.me/inmmedia/3184
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
🎥 پویش کتابخوانی ملی
🔴 سیدمصطفی محقق داماد؛ توصیه به مطالعه《کتب ادبیات کلاسیک》
کاری از ادارهکل حوزه ریاست، روابطعمومی و امور بینالملل
#پویش_کتابخوانی_ملی
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی
#سازمان_اسناد_و_کتابخانه_ملی_ایران
🆔 @inmmedia
🔴 سیدمصطفی محقق داماد؛ توصیه به مطالعه《کتب ادبیات کلاسیک》
کاری از ادارهکل حوزه ریاست، روابطعمومی و امور بینالملل
#پویش_کتابخوانی_ملی
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی
#سازمان_اسناد_و_کتابخانه_ملی_ایران
🆔 @inmmedia
.
#آموزگاری_بزرگ
#یاد_دکتر_سید_جعفر_شهیدی(۱۲۹۷-۱۳۸۶)
وقتی در سالهایِ دانشجویی از زبانِ دانشمندی پرکار در نگارش و تألیف، خواندم که «از حاصلِ عمرِ گذشتهام هیچ چیز را بهاندازهٔ اوقات ِ پرباری که در کارِ معلّمی گذراندهام، مایهٔ خرسندیِ باطن نمییابم.»(۱) به شگفت آمدم و آن سخن برایِ همیشه در خاطرم نقش بست. با خود میگفتم چهطور ممکن است کسی که سالیانِ سال در کارِ پژوهش و قلم زدن بوده، دهها جلد کتاب ِ پرخواننده نوشته، و چند نسل از استادان و دانشجویان و جوانانِ کشور با مطالعهٔ آثارِ وی اوقات ِ خود را بارور و خوش داشتهاند، «معلّمی» را مایهٔ خرسندیِ باطن بیابد؟...
متن کامل مقالهی وزین #آموزگاری_بزرگ به قلم استاد #دکتر_ناصر_رحیمی را در شش صفحه زیر بخوانید👇
استفاده از مقاله فوق با ذکر منابع: #فردان و #باغ_خبوشان بلامانع خواهد بود
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
#آموزگاری_بزرگ
#یاد_دکتر_سید_جعفر_شهیدی(۱۲۹۷-۱۳۸۶)
وقتی در سالهایِ دانشجویی از زبانِ دانشمندی پرکار در نگارش و تألیف، خواندم که «از حاصلِ عمرِ گذشتهام هیچ چیز را بهاندازهٔ اوقات ِ پرباری که در کارِ معلّمی گذراندهام، مایهٔ خرسندیِ باطن نمییابم.»(۱) به شگفت آمدم و آن سخن برایِ همیشه در خاطرم نقش بست. با خود میگفتم چهطور ممکن است کسی که سالیانِ سال در کارِ پژوهش و قلم زدن بوده، دهها جلد کتاب ِ پرخواننده نوشته، و چند نسل از استادان و دانشجویان و جوانانِ کشور با مطالعهٔ آثارِ وی اوقات ِ خود را بارور و خوش داشتهاند، «معلّمی» را مایهٔ خرسندیِ باطن بیابد؟...
متن کامل مقالهی وزین #آموزگاری_بزرگ به قلم استاد #دکتر_ناصر_رحیمی را در شش صفحه زیر بخوانید👇
استفاده از مقاله فوق با ذکر منابع: #فردان و #باغ_خبوشان بلامانع خواهد بود
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan