کانال رسمی هزار باده فرهنگ
751 subscribers
3.37K photos
466 videos
80 files
2.69K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
Forwarded from روز قلم=هر ایرانی یک امیر کبیر
#تقی_خاوری #شاعر، پژوهشگر و نویسنده برجسته معاصر #خراسانی و نویسنده کتاب تاریخ مردم هزاره و خراسان بزرگ پس از چند سال مبارزه با بیماری تنفسی، سرانجام درگذشت. #انجمن_توسعه_گردشگری_چهارباغ خراسان این فقدان بزرگ را به اهل فرهنگ وهنر #خراسان تسلیت می گوید.
https://t.me/anjoman4bagh
هستی شناسی #خبوشان کهن درختی است تناور، که آبشخورش از دریای ژرف و زلال هستی شناسی مدارا سرشت و آسان گیر، آزاده خوی و بردبار#خراسانی است. نحله ای که با فرهنگ سپند و دیرینه ی سرزمین خورشید پیوندی تنگ دارد. و بسیاری از آیین ها وباورهای انسان گرایش نمادو نمودی از فرهنگ وباورهای نژاده ی ایرانی است. «آقا سید عبدالله» یکی از واصلان و اولیای الهی درشهر عتیق بود. از او کرامات بسیاری نقل شده است. «آقا سید ابوالقاسم» که از معمرین و موثقین شهر کهنه است، برایم بازگو می کرد: «خودم شاهد بودم که آقا سید عبدالله بادست آتش جرق (= فروزان) را برمی داشت، و برسر قلیان می گذاشت، و آتش به دستش آسیبی نمی زد.» درویش محمد علی که درمیان مردم به «فقیر مندلی» مشهور است، یکی از پیران و واصلان هستی شناسی #قوچان و #خراسان است. از شادروان فقیر؛ کرامات بسیاری دربین مردم #قوچان رواج دارد، و در پیشگاه مردم پایگاهی بزرگ و آسمانی دارد. آقا سید ابوالقاسم خاطره‌ای بس شگفت از مرحوم فقیر را از قول برادر ش کربلایی حیدر برایم بازگو کرد: « کربلایی حیدر می گفتند که در روز چهارشنبه در دریک روز سرد و برفی به پاس و حرمت برادری؛ مقداری هیزم را بار الاغ کردم و تن‌پوش گرم ولحافی برداشته و به سوی شهرکهنه به راه افتادم، تا به باغ معروف برادرم رسیدم. اطاق ایشان دارای دو ورودی بود، اما دری نداشت، و سرمای زمستانی بیداد می کرد. بعداز احوال پرسی گفتم: برادرحان شما چگونه ازسرما و گزند درندگان هراسی ندارید. مرحوم فقیر خندید و گفت: کربلایی حیدر؛ درندگان و سرمای زمستان را با ماکاری نیست. به محض نشستن احساس گرمای جان نواز عجیبی را کردم که به اطاق آرامشی روحانی وگرمایی دل پذیر داده بود، که تا آن لحظه از عمرم چنین گرمای مطبوعی را حس نکرده بودم. بعداز کمی استراحت ؛ فقیر فرمود: بنده تا بعداز ظهر جمعه میهمان شما هستم، و درعصر جمعه از دنیا خواهم رفت. شما اقدامی برای دفن و کفنم نکنید. کسانی می آیند، مرا غسل داده و دفنم می کنند. کربلایی حیدر ادامه داد؛ در عصر جمعه کم کم آثار مرگ پدیدار گردید، و ایشان جان به جان آفرین تسلیم نمودند. پس از فوت ایشان؛ چهار درویش نورانی پدیدار شدند، وپس از مدتی ندبه و زاری؛ دستور دادند که نردبانی برای حمل جنازه ی ایشان فراهم کردم. ایشان جسد برادرم را در لحافی پیچیده و به سوی رود اترک حمل نمودند، یخ قطور رودخانه را شکستند، بدن برادرم را غسل داده و همان جا در میان برف و سرمای شدید نماز دادند، اورا دراطاقش درهمین قبری که خفته است به خاک سپردند، وپس از ساعتی سوگواری ناگهان ناپدید شدند. بعداز فوت برادرم و رفتن چهار درویش؛ احساس کردم که ازشدت سرما می لرزم، و دیگر از آن گرمای الهی خبری نبود.» این گرمای شگفت؛ همان آتش ایزدی است که در گات های زردشت در پیکر « آتش دل » و «آتش مینوی» سخن بسیار رفته است. می توانیم با اطمینان بگوییم، که این آیین های پراکنده در طول سال؛ بازمانده ی آیین های جشن های مربوط به آتش و به ویژه آذرگان است که مردم این دیار کهن با همه ی دشمنی ها و سختی های روزگاران از آنان پاس داری نموده، و در هر زمانی و به هر بهانه‌ای به برپایی این آیین های کهن مردمی و روستایی پای فشرده اند، تا زیباترین و مهربان ترین دردانه ی بارگاه اهورایی، آشا وهیشت ( اردی بهشت ) این بهترین نمود ونماد راستی را که در گیتی موکل و نگاهبان آتش است، خشنود سازند، وبه این شوند خوشی ورامش اهورایی را بهره ی باشندگان روشن روان سازند.
«تو هستی ای آذر، خوشی مزدا اهورا، مانند سپند مینو، تو خوشی اوهستی، بااین کارساز ترین نام تو، ای آذر مزدا اهورا به تو نزدیک می شویم... وآن چه ای وهومن دیدگان را مسرت بخشد، چه از نور خورشید وسپیده ی درخشان، جمله ازپی تسبیح توست، ای راستی، ای مزدا اهورا.»

تلخیصی از مقاله (راز ماندگاری آتش در فرهنگ ایرانی)

۱۹ / ۴ / ۱۳۸۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی

استفاده از مقاله‌های کانال رسمی فصلنامه باغ خبوشان با ذکر منبع بلامانع خواهد بود.

#یاری_نامه_ها:
۱- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، به کوشش اکبر دانا سرشت، انتشارات امیرکبیر، چ سوم، ۱۳۶۲
۲- پور داود، ابراهیم، یشت ها ، جلد یک. به کوشش دکتر بهرام فره وشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
۳- پور داود، ابراهیم، خرده اوستا، انتشارات انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی، بدون تاریخ
۴- پور داود، ابراهیم، یسنا، بخش یک، چ سوم، به کوشش دکتر بهرام فره وشی، ۱۳۵۶
۵- گردیزی، ضحاک بن محمود، زین الاخبار، به کوشش دکتر رحیم ملک زاده، ناشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چ اول، ۱۳۸۴
۶- رضوی، طاهر، پارسیان اهل کتابند، به کوشش پرفسور مازندی. سازمان انتشارات فروهر. چاپ دوم،۱۳۳۶

ص - 6
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
هستی شناسی #خبوشان کهن درختی است تناور، که آبشخورش از دریای ژرف و زلال هستی شناسی مدارا سرشت و آسان گیر، آزاده خوی و بردبار#خراسانی است. نحله ای که با فرهنگ سپند و دیرینه ی سرزمین خورشید پیوندی تنگ دارد. و بسیاری از آیین ها وباورهای انسان گرایش نمادو نمودی از فرهنگ وباورهای نژاده ی ایرانی است. «آقا سید عبدالله» یکی از واصلان و اولیای الهی درشهر عتیق بود. از او کرامات بسیاری نقل شده است. «آقا سید ابوالقاسم» که از معمرین و موثقین شهر کهنه است، برایم بازگو می کرد: «خودم شاهد بودم که آقا سید عبدالله بادست آتش جرق (= فروزان) را برمی داشت، و برسر قلیان می گذاشت، و آتش به دستش آسیبی نمی زد.» درویش محمد علی که درمیان مردم به «فقیر مندلی» مشهور است، یکی از پیران و واصلان هستی شناسی #قوچان و #خراسان است. از شادروان فقیر؛ کرامات بسیاری دربین مردم #قوچان رواج دارد، و در پیشگاه مردم پایگاهی بزرگ و آسمانی دارد. آقا سید ابوالقاسم خاطره‌ای بس شگفت از مرحوم فقیر را از قول برادر ش کربلایی حیدر برایم بازگو کرد: « کربلایی حیدر می گفتند که در روز چهارشنبه در دریک روز سرد و برفی به پاس و حرمت برادری؛ مقداری هیزم را بار الاغ کردم و تن‌پوش گرم ولحافی برداشته و به سوی شهرکهنه به راه افتادم، تا به باغ معروف برادرم رسیدم. اطاق ایشان دارای دو ورودی بود، اما دری نداشت، و سرمای زمستانی بیداد می کرد. بعداز احوال پرسی گفتم: برادرحان شما چگونه ازسرما و گزند درندگان هراسی ندارید. مرحوم فقیر خندید و گفت: کربلایی حیدر؛ درندگان و سرمای زمستان را با ماکاری نیست. به محض نشستن احساس گرمای جان نواز عجیبی را کردم که به اطاق آرامشی روحانی وگرمایی دل پذیر داده بود، که تا آن لحظه از عمرم چنین گرمای مطبوعی را حس نکرده بودم. بعداز کمی استراحت ؛ فقیر فرمود: بنده تا بعداز ظهر جمعه میهمان شما هستم، و درعصر جمعه از دنیا خواهم رفت. شما اقدامی برای دفن و کفنم نکنید. کسانی می آیند، مرا غسل داده و دفنم می کنند. کربلایی حیدر ادامه داد؛ در عصر جمعه کم کم آثار مرگ پدیدار گردید، و ایشان جان به جان آفرین تسلیم نمودند. پس از فوت ایشان؛ چهار درویش نورانی پدیدار شدند، وپس از مدتی ندبه و زاری؛ دستور دادند که نردبانی برای حمل جنازه ی ایشان فراهم کردم. ایشان جسد برادرم را در لحافی پیچیده و به سوی رود اترک حمل نمودند، یخ قطور رودخانه را شکستند، بدن برادرم را غسل داده و همان جا در میان برف و سرمای شدید نماز دادند، اورا دراطاقش درهمین قبری که خفته است به خاک سپردند، وپس از ساعتی سوگواری ناگهان ناپدید شدند. بعداز فوت برادرم و رفتن چهار درویش؛ احساس کردم که ازشدت سرما می لرزم، و دیگر از آن گرمای الهی خبری نبود.» این گرمای شگفت؛ همان آتش ایزدی است که در گات های زردشت در پیکر « آتش دل » و «آتش مینوی» سخن بسیار رفته است. می توانیم با اطمینان بگوییم، که این آیین های پراکنده در طول سال؛ بازمانده ی آیین های جشن های مربوط به آتش و به ویژه آذرگان است که مردم این دیار کهن با همه ی دشمنی ها و سختی های روزگاران از آنان پاس داری نموده، و در هر زمانی و به هر بهانه‌ای به برپایی این آیین های کهن مردمی و روستایی پای فشرده اند، تا زیباترین و مهربان ترین دردانه ی بارگاه اهورایی، آشا وهیشت ( اردی بهشت ) این بهترین نمود ونماد راستی را که در گیتی موکل و نگاهبان آتش است، خشنود سازند، وبه این شوند خوشی ورامش اهورایی را بهره ی باشندگان روشن روان سازند.
«تو هستی ای آذر، خوشی مزدا اهورا، مانند سپند مینو، تو خوشی اوهستی، بااین کارساز ترین نام تو، ای آذر مزدا اهورا به تو نزدیک می شویم... وآن چه ای وهومن دیدگان را مسرت بخشد، چه از نور خورشید وسپیده ی درخشان، جمله ازپی تسبیح توست، ای راستی، ای مزدا اهورا.»

تلخیصی از مقاله (راز ماندگاری آتش در فرهنگ ایرانی)

۱۹ / ۴ / ۱۳۸۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی

استفاده از مقاله‌های کانال رسمی فصلنامه باغ خبوشان با ذکر منبع بلامانع خواهد بود.

#یاری_نامه_ها:
۱- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، به کوشش اکبر دانا سرشت، انتشارات امیرکبیر، چ سوم، ۱۳۶۲
۲- پور داود، ابراهیم، یشت ها ، جلد یک. به کوشش دکتر بهرام فره وشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
۳- پور داود، ابراهیم، خرده اوستا، انتشارات انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی، بدون تاریخ
۴- پور داود، ابراهیم، یسنا، بخش یک، چ سوم، به کوشش دکتر بهرام فره وشی، ۱۳۵۶
۵- گردیزی، ضحاک بن محمود، زین الاخبار، به کوشش دکتر رحیم ملک زاده، ناشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چ اول، ۱۳۸۴
۶- رضوی، طاهر، پارسیان اهل کتابند، به کوشش پرفسور مازندی. سازمان انتشارات فروهر. چاپ دوم،۱۳۳۶

ص - 6
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
هستی شناسی #خبوشان کهن درختی است تناور، که آبشخورش از دریای ژرف و زلال هستی شناسی مدارا سرشت و آسان گیر، آزاده خوی و بردبار#خراسانی است. نحله ای که با فرهنگ سپند و دیرینه ی سرزمین خورشید پیوندی تنگ دارد. و بسیاری از آیین ها وباورهای انسان گرایش نمادو نمودی از فرهنگ وباورهای نژاده ی ایرانی است. «آقا سید عبدالله» یکی از واصلان و اولیای الهی درشهر عتیق بود. از او کرامات بسیاری نقل شده است. «آقا سید ابوالقاسم» که از معمرین و موثقین شهر کهنه است، برایم بازگو می کرد: «خودم شاهد بودم که آقا سید عبدالله بادست آتش جرق (= فروزان) را برمی داشت، و برسر قلیان می گذاشت، و آتش به دستش آسیبی نمی زد.» درویش محمد علی که درمیان مردم به «فقیر مندلی» مشهور است، یکی از پیران و واصلان هستی شناسی #قوچان و #خراسان است. از شادروان فقیر؛ کرامات بسیاری دربین مردم #قوچان رواج دارد، و در پیشگاه مردم پایگاهی بزرگ و آسمانی دارد. آقا سید ابوالقاسم خاطره‌ای بس شگفت از مرحوم فقیر را از قول برادر ش کربلایی حیدر برایم بازگو کرد: « کربلایی حیدر می گفتند که در روز چهارشنبه در دریک روز سرد و برفی به پاس و حرمت برادری؛ مقداری هیزم را بار الاغ کردم و تن‌پوش گرم ولحافی برداشته و به سوی شهرکهنه به راه افتادم، تا به باغ معروف برادرم رسیدم. اطاق ایشان دارای دو ورودی بود، اما دری نداشت، و سرمای زمستانی بیداد می کرد. بعداز احوال پرسی گفتم: برادرحان شما چگونه ازسرما و گزند درندگان هراسی ندارید. مرحوم فقیر خندید و گفت: کربلایی حیدر؛ درندگان و سرمای زمستان را با ماکاری نیست. به محض نشستن احساس گرمای جان نواز عجیبی را کردم که به اطاق آرامشی روحانی وگرمایی دل پذیر داده بود، که تا آن لحظه از عمرم چنین گرمای مطبوعی را حس نکرده بودم. بعداز کمی استراحت ؛ فقیر فرمود: بنده تا بعداز ظهر جمعه میهمان شما هستم، و درعصر جمعه از دنیا خواهم رفت. شما اقدامی برای دفن و کفنم نکنید. کسانی می آیند، مرا غسل داده و دفنم می کنند. کربلایی حیدر ادامه داد؛ در عصر جمعه کم کم آثار مرگ پدیدار گردید، و ایشان جان به جان آفرین تسلیم نمودند. پس از فوت ایشان؛ چهار درویش نورانی پدیدار شدند، وپس از مدتی ندبه و زاری؛ دستور دادند که نردبانی برای حمل جنازه ی ایشان فراهم کردم. ایشان جسد برادرم را در لحافی پیچیده و به سوی رود اترک حمل نمودند، یخ قطور رودخانه را شکستند، بدن برادرم را غسل داده و همان جا در میان برف و سرمای شدید نماز دادند، اورا دراطاقش درهمین قبری که خفته است به خاک سپردند، وپس از ساعتی سوگواری ناگهان ناپدید شدند. بعداز فوت برادرم و رفتن چهار درویش؛ احساس کردم که ازشدت سرما می لرزم، و دیگر از آن گرمای الهی خبری نبود.» این گرمای شگفت؛ همان آتش ایزدی است که در گات های زردشت در پیکر « آتش دل » و «آتش مینوی» سخن بسیار رفته است. می توانیم با اطمینان بگوییم، که این آیین های پراکنده در طول سال؛ بازمانده ی آیین های جشن های مربوط به آتش و به ویژه آذرگان است که مردم این دیار کهن با همه ی دشمنی ها و سختی های روزگاران از آنان پاس داری نموده، و در هر زمانی و به هر بهانه‌ای به برپایی این آیین های کهن مردمی و روستایی پای فشرده اند، تا زیباترین و مهربان ترین دردانه ی بارگاه اهورایی، آشا وهیشت ( اردی بهشت ) این بهترین نمود ونماد راستی را که در گیتی موکل و نگاهبان آتش است، خشنود سازند، وبه این شوند خوشی ورامش اهورایی را بهره ی باشندگان روشن روان سازند.
«تو هستی ای آذر، خوشی مزدا اهورا، مانند سپند مینو، تو خوشی اوهستی، بااین کارساز ترین نام تو، ای آذر مزدا اهورا به تو نزدیک می شویم... وآن چه ای وهومن دیدگان را مسرت بخشد، چه از نور خورشید وسپیده ی درخشان، جمله ازپی تسبیح توست، ای راستی، ای مزدا اهورا.»

تلخیصی از مقاله (راز ماندگاری آتش در فرهنگ ایرانی)

۱۹ / ۴ / ۱۳۸۰ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی

استفاده از مقاله‌های کانال رسمی فصلنامه باغ خبوشان با ذکر منبع بلامانع خواهد بود.

#یاری_نامه_ها:
۱- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، به کوشش اکبر دانا سرشت، انتشارات امیرکبیر، چ سوم، ۱۳۶۲
۲- پور داود، ابراهیم، یشت ها ، جلد یک. به کوشش دکتر بهرام فره وشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶
۳- پور داود، ابراهیم، خرده اوستا، انتشارات انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی، بدون تاریخ
۴- پور داود، ابراهیم، یسنا، بخش یک، چ سوم، به کوشش دکتر بهرام فره وشی، ۱۳۵۶
۵- گردیزی، ضحاک بن محمود، زین الاخبار، به کوشش دکتر رحیم ملک زاده، ناشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چ اول، ۱۳۸۴
۶- رضوی، طاهر، پارسیان اهل کتابند، به کوشش پرفسور مازندی. سازمان انتشارات فروهر. چاپ دوم،۱۳۳۶

ص - 6
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan