کانال رسمی هزار باده فرهنگ
594 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
یادداشت ارسال شده آقای #حسین_جیوار- وکیل پایه یک دادگستری، نویسنده و پژوهشگر قوچانی برای برگزاری شب #کافه_داش_آقا در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان 👇👇👇👇
telegram.me/baghekhabushan
یادداشت ارسال شده آقای #حسین_جیوار- وکیل پایه یک دادگستری، نویسنده و پژوهشگر قوچانی برای برگزاری شب #کافه_داش_آقا در دفتر #فصلنامه_باغ_خبوشان


جناب آقای معین فر
سلام، خسته نباشید


🔹در غیاب موقتی #فصلنامه_باغ_خبوشان ، #کانال_رسمی_باغ_خبوشان فرصتی فراهم آورده است تا بتوان اندکی از آن فترت را جبران نمود، گرچه هنوز مکتوب عینی را از مجازی بیشتر می پسندم و خواندن مطلبی را روی کاغذ به صفحه تلفن و کامپیوتر ترجیح می‌دهم که گفته‌اند ترک عادت موجب بعضی چیزهاست و البته موجب هم می‌خواهد...!


🔹گزارش مصور حضور "#کافه_داش_آقا " نشینان در "#باغ_خبوشان" با گل ها و سبزه‌های "#خبوشانی" برای دورنشینان از شهر و دیار چون من‌ی، حسی توأم از شعف و حسرت به همراه داشت که با خیره شدن در خطوط چهره همنشینان آن محفل سعی در بازآفرینی خاطرات دور داشتم که در کتابخانه شهر در پاساژ کرباسی و بعداً باغ ملی به همراهی چند دانش آموز به قدر تشنگی از دریای ادب استادان آن زمان حاضر در #قوچان می‌چشیدیم که:


آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید


🔹به یاد دارم فردی را در قوچان که ادیبی مولوی شناس و مفسر حافظ و عطار بود، و من در محضر او ابهامات و اشکالاتم در درس فلسفه و منطق را رفع و رجوع می‌کردم و بهتر از هر دبیری رسمی توضیحاتش را می‌نیوشیدم...
🔹و یا دبیران حاذقی چون مرحوم #پهلوانی که عاشق ادبیات بود و مشوّق شاهنامه خوانی و اسطوره شناسی در رفع آن عطش و تشنگی تاثیری به سزا داشت.


🔹سالها می گذرد و من هنوز یاد و خاطره آن عارف #شهر_قوچان را در کنه خاطره زنده می‌دارم که بی هیچ ادعا و تظاهری دنیایی از معرفت و دانش بود و افسوس که کمتر شناخته شده است آن مرد بزرگ...


🔹کاش نه تنها ادیبان و شاعران حاضر در آن محفل ششم دیماه که همه همشهریان این گونه گردهمایی‌ها را قدر بدانند و فرصت را غنیمت شمارند که زحمات جناب معین فر را پاسخی در خور باشد...
telegram.me/baghekhabushan
كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ

و #جابانی درختی بود که ریشه‌های ستبرش نه تنها در خاک #قوچان که در دل تک تک "مردم قوچان" جای گرفته و برگ برگ شاخه‌های گشن‌اش در صفحه صفحه‌ی کتاب‌هایش در کتابخانه هایمان بیادگار مانده است، #جابانی عشق به موطن و عشق به مردم را معنا بخشید و مصداقی شد بر این شاه‌ بیت حافظ:
"#هرگز_نمیرد_آن_که_دلش_زنده_شد_به_عشق

#ثبت_است_بر_جریده_عالم_دوام_ما"

آری جابانی نمرده است، جابانی زنده است و در بلندای "جغرافیای تاریخی قوچان" تا ابدیت همچون چراغی روشنگر راه پژوهندگان، سرفراز و ایستاده برپا خواهد ماند.
روانش شاد و راهش پر رهرو باد

#حسین_جیوار ۲۸ تیرماه ۱۳۹۹

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
💠#از_بین_مفاخر_ایران_دو_نفر_را_می_شناسیم_که_داماد_قوچانی_ها_شده_اند

1 - استاد فقید: #عبدالحسین_زرین_کوب، همسر خانم دکتر #قمر_آریان(قوچانی)
2 - استادِ آوازِ سنتی و اصیل ایران: #محمدرضا_شجریان، همسر خانم #فرخنده_گل_افشان(قوچانی)1
3 - ...

💠#تابش_قمر_بر_درخت_معرفت
🔹«بیست‌وچهارم شهریور سالگرد درگذشت استاد فقید دکتر عبدالحسین زرین‌کوب است که حقی بزرگ بر گردن نسلی از شاگردان دیروز و استادان امروز این سرزمین دارد که حتی اگر این حق شناخته و ادا هم نشود، از ارزش و اعتبار نام و آوازه این شخصیت ممتاز ادبی کاسته نمی‌شود.
🔹زرین‌کوب هم مانند استادانی چون خانلری و ریاحی ولی نه به اندازه آنان دچار چالش‌های سیاسی شد و شاید تنها استادی است که یک‌کتاب او(دو قرن سکوت) در دو حکومت متفاوت پهلوی و جمهوری‌اسلامی مایه دردسر نویسنده شد...
🔹زرین‌کوب استادی متعهد به ایران و فرهنگ و تاریخ این سرزمین و معلمی بلندپایه و ارجمند و دلسوز برای انتقال آموزه‌هایش به نسل پس از خود بود و دقت‌نظر و سلوک بی‌هیاهوی او و توجه نداشتن به شیوه وسوسه‌انگیز مریدپروری در نوع خود مثال‌زدنی است.
🔹در بیست و یکمین سال درگذشت استاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب به روح پاک‌و بی‌آلایش این استاد فرزانه و همسرشان بانو دکتر قمر آریان [قوچانی] درود و فاتحه نثار می‌کنیم‌ و به‌جای فرزندان جسمانی‌ای که نداشته‌اند، به آثار ممتاز استاد احترام می‌‌گزاریم...»

💠قمر_آریان_از نخستین_استادان_زن_در_دانشگاه_های_ایران_است.
🔹دکتر قمر آریان زاده اول فروردین ۱۳۰۱ در قوچان است... پدر قمر برای امکان تحصیل دختران در شهر قوچان مدرسه دخترانه‌ای راه اندازی می‌کند، پس از مدتی خانواده آریان به مشهد می روند، و سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات به تهران مهاجرت می‌کنند...
🔹«وقتی بانو قمر آریان به پدر می‌گوید که آقای زرین‌کوب خواستگار اوست، پدر می‌گوید: زرین‌کوب که مُسِن است و فاصله سنی‌تان زیاد، - یعنی پدر قمرخانم کثرت تالیفات دکتر زرین‌کوب را [دلیل] بر زیادی سن می‌گیرد، حال آنکه چنین نبوده و آقای زرین‌کوب جوان و همسن با قمر بوده، منتها جوانی کثیرالتالیف وعالِم...» و به هر روی در اوان دانشجویی و تحصیل در دوره دکتری با استاد جوانش [زرین‌کوب] ازدواج می‌کند.
💠#قمری_تحت_الشعاع_یک_خورشید!
🔹«... بانو دکتر قمر آریان[قوچانی] از نخستین و شاخص‌ترین استادان زن دانشگاه و از درخشان‌ترین چهره‌های فرهنگ و ادبیات ایران است. نام او بیشتر به عنوان «همسر دکتر عبدالحسین زرین‌کوب» شناخته و معرفی می‌شود؛ حال آن که اتفاقاً همین سبب شده جایگاه خود او چندان که باید و شاید پدیدار نشود؛ همانطور که گفته شد دکتر قمر آریان از نخستین زنان رده اول دانشگاهی در عرصۀ ادبیات به شمار می‌رود. او با چهره‌ی شاخص علمی و فرهنگی یعنی دکتر زرین‌کوب ازدواج کرد، روزنامه‌نگاری را در دوران جوانی تجربه کرد و یک دوره سردبیر «راهنمای کتاب» بود. قمر آریان بیش از چهل و پنج سال - یعنی نیمی از عمرش را - در کارهای تحقیقاتی با «عبدی [عبدالحسین زرین‌کوب]» همراه بود.
🔹قمر آریان اگر چه یک سر غرق ادبیات بود اما با جامعه و سیاست هم در حد لازم آشنایی داشت. چندان که از شاهدان دادگاه دکتر محمد مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بوده است؛ دادگاهی که از آن به عنوان نمایش «انسانیت، در مقابل رذالت» یاد می‌کرد و انگار همین خاطره برای آن که تمام سال‌های پس از آن را ارزیابی کند کافی بود.
🔹هر چند این جمله که «پشت سر هر مرد موفق، زنی قرار دارد» بسیار تکرار شده و گاه دربارۀ آن لطیفه هم ساخته‌اند اما بی‌گمان نقش قمر آریان را در آرامش و موفقیت عبدالحسین زرین‌کوب نمی‌توان انکار کرد. شمار کتاب‌ها و آثار و کیفیت نوشته‌ها و تحقیقات دکتر زرین‌کوب مایۀ شگفتی است و او را در جایگاه یکی از چند پژوهشگر و نویسنده و ادیب برتر ۱۰۰ سال اخیر ایران قرار می‌‌دهد. گشایش یکی از رازها می‌تواند همراهی زنی چون قمر آریان باشد؛ خصوصا در سفرهای خارجی و این که دغدغه‌ها و علایق مشترک داشتند.
🔹در پایان به مسئولان و متولیان فرهنگ پیشنهاد می‌شود که تا خیابانی را در قوچان به نام بزرگ بانوی فرهنگ و ادبیات نام گذاری کنند و بزرگداشتی در خورشأن و مقام علمی قمر آریان در این شهر برگزار نمایند و سردیس این بانوی شایسته را در خیابان موسوم به نام وی نصب و تابلویی درکنار آن با نام استاد فقید زرین‌کوب مزین کنند تا نشان دهنده سوابق و پیشینه علمی و فرهنگی این دو شخصیت دانشمند بروجرد و قوچان باشد که افتخاری است برای قوچان و قوچانیِ سربلند...
💧روح‌شان شاد و روان‌شان انوشه و مینوی باد 💧

با سپاسگزاری از فرهنگ دوستان ارجمندم: #حسین_جیوار، #عبدالرضا_مدرس_زاده، #محمد_ستایش، #غلام_رضا_توسی، #محبوبه_عصاره
1 – به زودی در باره خانم گل افشان جداگانه خواهم نوشت...

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
💧🖤پیام تسلیت دوست


کل شیئی هالک الا وجهه

جناب معین فر عزیز

با تاخیر مطلع شدم به مصیبت از دست دادن مادر، گرفتار آمده و به سوگ نشسته‌اید...

چگونه تسلی دهم شما را که یارای آن ندارم غم فقدان مادر را که خود سالها دست به گریبانش بوده‌ام وصف کنم
فقط شکیبایی‌تان را آرزو دارم که شکیبا باشید و سایر بازماندگان را هم دعوت به شکیبایی کنید...
روحش شاد و قرین آرامش و آمرزش باد.

#حسین_جیوار

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
مخصوصا وقتی سقوط ایران ساسانی به دست اعراب را با سقوط ایران هخامنشی بدست اسکندر مقایسه می‌کنم می‌بینم به احتمال نزدیک به قطع و یقین شرایط اجتماعی مشابه باعث سقوط دو ابر قدرت گردیده و وقتی لاف‌زنان خودی و بیگانه از اعراب دهها هزار امامزاده به ذهن تاریخی ما
قالب کرده‌اند اسکندر ذوالقرنین کبیر فاتح جهان !!؟ را هم می‌توانند قالب کنند و ما ملت هم عادت کرده‌ایم که با جان و دل بپذیریم.
.
باز می‌گویم رشته من نیست که در کار علمای تاریخ دخالت کنم ولی وقتی می‌خوانم در جنگ ایسوس یا گوگمل خانواده شاهی توسط سپاه اسکندر اسیر می‌شوند و در پاتک سپاه داریوش که لشکر مقدونی منهزم می‌شود مادر شاه و چند تن دیگر از درباریان حاضر به پیوستن به سپاه ایران نشده و اسارت را ترجیح می‌دهند، شرایط بد اجتماعی که باعث شکست هخامنشی‌ها می‌گردد به خوبی تصویر می‌شود، همان‌گونه که در اواخر دوره ساسانی شکاف بین مردم و حاکمیت یکی از عوامل شکست بوده است.
.
کاش استادان تاریخ هم‌چون دوست عزیزم دکتر
#نعمت_احمدی حداقل از شاگردانش بخواهد تا در این خصوص بررسی کارشناسانه‌ای انجام دهند و مقایسه‌ای از لشگرکشی #ناپلئون و #هیتلر در مسافتی بسیار کمتر به روسیه آنهم با تجهیزات قرن نوزدهم و بیستم با لشکر‌کشی بزرگ اسکندر با امکانات و تجهیزات قرن چهارم قبل از میلاد در گستره‌ی جغرافیایی مورد ادعا در۱۳ سال بازه زمانی حکومت عیاشانه اسکندر به عمل آورند. همین.
.
ص(2) پایانی
.
#حسین_جیوار
.
1400/3/17 خورشیدی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
"به یاد معلمی تأثیر گذار"
.
به قلم: #حسین_جیوار
.
بازنشر به مناسبت درگذشت شادروان #محمود_جابانی
.
از فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان
شماره: دوم و سوم
صص: 386 -381
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
به خواستاری جناب آقای #حسین_جیوار، یار و یاور همیشگی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان، یادداشت محبت آمیز ایشان جهت قدردانی و پاس‌داشت لطف بی دریغ‌شان در اینجا درج می‌گردد.

صاحب امتیاز و مدیر مسئول : هما معین‌فر
.
هوالحفیظ
.
مدتی‌است باغبان باغی پر طراوت و مملو از ظرافت از رسیدگی به این باغ باز مانده است و این مثنوی اندکی تاخیر شده و دعایی باید تا خون شیر شود، #باغ_خبوشان را می‌گویم و معین‌فر باغبانش را که برای طراوت این باغ از جان مایه می‌گذاشت و باز هم می‌گذارد....
.
باغی که سروقدانی چون
#مروجان و #رحمانی و #میری و .... سایر عزیزانی که فرصت ذکر نام یکایک آنان نیست در سایه سار باغ خبوشان پاسدار نام بزرگان شهرمان بوده و هستند....
.
معین‌فر خود یک فرهنگ است و مُبلّغ فرهنگ نه تنها قوچان که ایران و بلکه جهان فرهنگی و من صالح و قادر به ارج گذاشتن به کار او نیستم و با قطعه‌ای از حزین لاهیجی کلام را خاتمه می‌دهم.

بفرمود دانای روشن ضمیر
که فرهنگ را، نسخه بندد دبیر
نگارندهٔ نامه، بگرفت کلک
کشید آن گهرهای غلتان به سلک
سوادش سویدای هشیار مغز
ز هر جنس در وی سخنهای نغز
ز معنی چو گفتار من مایه دار
به گوش خرد پروران، گوشوار
پس اندرز، از نام و ناموس کرد
بیاض از رقم، بال طاووس کرد
پس آذر، ز گفتارهای بلند
به خار و خسِ پست رایان فکند
رقم زد قلم، حجّت خویش را
بخست از سنان، سینه بدکیش را
.
ارادتمند #حسین_جیوار
تهران، شهریور 1400
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
🔷"خورندۀ" یا "خورندِ"

پیش درامد:

بعد از انتشار ویدئوی ربّنای استاد زنده یاد محمدرضا شجریان همراه با متن کپشن در ذیل آن ویدئو در کانال رسمی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان یادداشتی از جانب همشهری پژوهش‌گر و فرهیخته‌ام، جناب آقای
#حسین_جیوار مبنی بر اینکه واژه‌ی " خورندۀ " در ابیات انتخابی استاد فقید محمدرضا شجریان برای مناجات ربّنا و نسخه‌های مثنوی "خورندِ" با اشتباه کاتبان و نسخه نویسان "خورندۀ" نوشته و ضبط شده است...


متن کامل را در ادامه‌ی این پست در سه صفحه بخوانید👇👇

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🔷"خورندۀ" یا "خورندِ" پیش درامد: بعد از انتشار ویدئوی ربّنای استاد زنده یاد محمدرضا شجریان همراه با متن کپشن در ذیل آن ویدئو در کانال رسمی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان یادداشتی از جانب همشهری پژوهش‌گر و فرهیخته‌ام، جناب آقای #حسین_جیوار مبنی بر اینکه…
.
جناب آقای معین‌فر
باسلام، در پی درج متن و صوت مناجات مشهور این دهان بستی.... بهمراه آیات ربنای استاد شجریان، در کانال فصلنامه وزین باغ خبوشان که واقعا میراث ماندگار هنر این مرز و بوم است نکته‌ای در مورد کلمه "خورندهء " مصرع دوم که سال‌ها خلجان ذهنم بوده را با شما درمیان گذاشتم:

این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورند ِ (شایستهء) لقمه‌های راز شد

خورندِ با کسر دال در بسیاری از نسخ خورنده درج شده است و همانگونه که جنابعالی در تماس تلفنی فرمودید تقریبا در تمامی نسخ مورد مراجعه به همین گونه نوشته شده است، احترام شما و همه بزرگان ادب ایجاب می‌کرد که دم فروکشم و از طرح این بحث صرفنظر کنم اما حیفم آمد این جرقه را به خرمن پژوهندگان نیندازم که از نظر من کلمه مزبور به سیاق معنا و مفهوم باید "خورندِ" باشد نه خورنده، نساخان درک و سلیقه خود را در نسخه برداری اعمال نموده‌اند و در استمرار و تکرار مطلب کسی حساسیت به خرج نداده است که خورنده مستلزم مفعول فیزیکی است همانطور که در فرهنگ دهخدا تصریح دارد: آنکه می‌خورد، آکل، طاعم، اکال...الخ و ذیل +خورند+ آمده است: درخور، شایسته، لایق، و قس علیهذا.
این دخل و تصرف نساخان با نقل جمله‌ای از استاد میر افضلی در کتاب رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی بیشتر نمایان می‌شود:

((متاسفانه ضعف سنت نقل در ادب فارسی، بی‌توجهی کاتبان و گردآورندگان دواوین شعرا به منابع مستند و تکیه بیش از حد بر ذوق ادبی، موجب راه یافتن اشعار دخیل و غیر اصیل به کارنامه شاعرانی مانند فردوسی، خیام، سنایی، عطار، عراقی، مولانا و حافظ شده است. شاعرانی که مورد توجه و اقبال مخاطبان بوده‌اند، از این تغییرات و تحریفات، لطمه بیشتری دیده‌اند. برخی نسخه‌های شاهنامه، به همان اندازه ابیات اصلی کتاب، بیت‌های افزوده دارد. برخی از این ابیات افزوده یا تحریف شده، مانند بیت مشهور: «چو ایران نباشد تن من مباد» یا «بسی رنج بردم در این سال سی» چنان شهرت عام یافته است که برای عده‌ای از علاقه‌مندان فرهنگ و ادب، سخن گفتن از اینکه این ابیات سروده فردوسی نیست، با توهین به شاهنامه و فرهنگ اصیل ایرانی توفیری ندارد.)) صفحه ۱۴ پیش گفتار
با عنایت به موارد بالا معتقدم لقمه های راز خوردنی و ماکول نیست و نور معرفت است که سعدی می‌فرماید:

اندرون از طعام خالی دار
تا در آن نور معرفت بینی
و مولانا می‌فرماید
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورندِ لقمه‌های راز شد

تردیدی نیست که استاد شجریان دقت و وسواسی قابل تحسین در انتخاب متن و ادای صحیح کلمات و لغات داشتند، اصولا اهالی موسیقی اصیل ایرانی و گویندگان برنامه‌های ادبی رادیو تا سال‌های اولیه انقلاب چنین بودند.
دربین خیل عظیم گوینده و خواننده تصانیف اصیل سنتی تلفظ اشتباه کلمات صفر یا نزدیک به صفر است، قرائت کلمه "خورندهء" در مصرع دوم بیت مورد اشاره نیز با توجه به منابع مورد استفاده محمول بر اشتباه نیست و نکته‌ای که مطرح می‌شود یک بحث ادبی و لغت‌شناسی صرف است تا اگر مقبول افتد اساتید ادامه دهند.
و درج خورنده در تمام یا قریب به تمام نسخ مثنوی نمی‌تواند الزامی برای صحت آن باشد و این اشتباه نساخ‌های متفاوت و متعدد مثنوی و سایر دواوین و آثار متفکرین متقدم بوده است که تا به امروز استمرار یافته است
فرمودید حتی استاد جعفری متعرض این کلمه نگردیده‌اند، استاد علامه جعفری این بیت راصرفا به همانگونه نقل کرده‌اند و توضیح یا تاویلی در مورد کلمه ارایه نفرموده‌اند اما توجه به بیت قبل آن به خوبی نشان می‌دهد که لقمه، لقمه معنوی و به تعبیر سعدی (معرفت) است.

فهم نان کردی، نه حکمت ای رهی
چونکه حق گفتت: کلوا من رزقه
رزق حکمت به بود در مرتبت
کان گلوگیرت نگردد عاقبت
این دهان بستی دهانی باز شد......
بیایید بپذیریم که با حفظ احترام بسیار برای استادان‌مان، جسارت ابراز نظر مخالف را البته مستدل داشته باشیم که اگر غیر از این بود نظریه‌ها درجا می‌زدند و پیشرفتی حاصل نمی‌گردید و من شاگردی کوچک در محضر شما استدعا دارم این بحث را تعمیم دهید شاید نکات دیگری هم بدست آید.
اشتباه نساخ و اینک در عصر چاپ نمی‌تواند مانعی برای اصلاح اشتباه آنان ولو در کتاب استاد علامه جعفری باشد به عنوان مثال در صفحه ۵۰۳ بیتی از حکیم سنایی که در مثنوی به آن استناد شده است چنین چاپ شده است که عکس آن ضمیمه است:
غمخور و نان غم افزایان مخور
زانکه عاقل غم خورد، کودک شکر
تردیدی نیست که کلمه مرکب (غمخور) اشتباه است و به جای آن فعل امر (غم خور) صحیح است.

توفیق روزافزونتان را آرزومندم
#حسین_جیوار
تهران ۱۸ فروردین ۱۴۰۱

ص (۳)

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
با درود و احترام به اعضای محترم و دانش دوست کانال رسمی #فصلنامه_باغ_خبوشان مقاله عالمانه‌‌ای از دوست پژوهشگر و فرزانه‌ام جناب آقای #مهدی_رحمانی_قوچانی به مناسبت جشن تیرگان با عنوان: #چرا_تیر_آرش_در_تیرگان_بر_گردوبن_نشست؟ به خوانندگان ارجمند #فصلنامه_باغ_خبوشان…
.


جناب آقای معین فر سردبیر محترم فصلنامه باغ خبوشان

باسلام

مقاله ارزشمند همشهری دانشمند را مطالعه کردم و به دوستان علاقمند به این قبیل تحقیقات نیز توصیه کردم.

در خلال خوانش متن چون به این عبارات رسیدم
:

"..... در شاه‌نامه٬ هماون کوهی است استراتژیک و حساس٬ که یکی از بزرگ‌ترین جنگ‌های ایران و توران در آن رخ می‌دهد٬ و سپاهیان ایران به شوند جادویی سیاه در آن کوه به محاصره‌ی سپاه توران در می‌آیند. ازسخن پیر توس برمی‌آید که این‌کوه شرقی (به احتمال زیاد٬ کپه داغ از رشته کوه‌های شمال خراسان) باید مرز ایران و توران باشد که آن همه جان فشانی از سوی ایرانیان برای نگاه داشتنش می‌شود. تشابه و همانندی داستان جنگ هماون و استوره‌ی آرش بسی محسوس است. در هر دو داستان صحبت از محاصره و تنگی و رنج معیشت است٬ که به سبب نیرنگ و هم‌دستی پتیاره‌ی جادو بر ایرانیان تحمیل شده است.‌..."

دلم به درد آمد که در قبال این همه جانفشانی ها برای صیانت ایران مقدس افرادی همچون میرزا آقاخان نوری به منظور نزدیک شدن به انگلیس تکه بزرگی از پیکر ایران "هرات " را بریده تقدیم استعمار کردند که با این خیانت همه افغانستان از ایران بزرگ جداشد گرچه پیش از اوهم با عهدنامهٔ گلستان حاکمیت ایران بر بخش‌هایی از شمال دولت شاهنشاهی ایران شامل قفقاز، ارمنستان، ایالت‌های شرقی و تمام شهرها و شهرک‌ها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه تا چچن و اینگوش امروزی از ایران سلب شده و به امپراتوری روسیه واگذار شد. طی این قرارداد در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران (ایالت‌ها و ولایت‌های چهارده گانهٔ مزبور عبارت بودند از: ایالت گنجه و قره‌باغ، ولایت‌های شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شوره‌گل، آچوق‌باشی، گروزیه، منگریل و آبخاز. افزون بر آن، بخشی از سرزمین تالش) نیز به تصرف روس‌ها، درآمد و حاکمیت بی چند و چون ایران بر دریای خزر، خدشه‌دار گردیده به همراه بخشی از خانات تالش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین برای ایران از دست رفت و بعدا یا با قراردادترکمانچای قفقاز، یعنی ایروان، نخجوان و بخش‌های دیگری از تالش هم زیر سلطهٔ روس‌ها قرار گرفت و حاکمیت ایران بر دریای خزر محدودترشد.

نقطه مقابل دلاوران یازده رخ و گودرزیان و کشوادیان و سام و زال و نریمان و آرش و... چه خائنانی ظهور و بروز یافتند تا امروزه کشورمان را به جای اوج عزت در حضیضی ببینیم که دل هر دردمندی را بدرد می آورد.
شعر بلند آرش کمانگیر سروده شادروان سیاوش کسرایی نیز جداگانه خدمتتان ارسال می شود.


#حسین_جیوار

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#حسین_جیوار
#آرش_کمانگیر
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

#کتابخانه_فرهنگ

#حسین_جیوار

شنیده بودم که قرار است کتابخانه فرهنگ راه اندازی شود، اگر اشتباه حافظه نباشد اواسط سا ل 1346 بود، سپاه صلح یا نمایندگان اصل 4 ترومن به قوچان هم رسیده بودند، زن و مردی آمریکایی که کلاسهای رایگان آموزش زبان و آموزش های دیگر مثل تئاتر و گردش های مثلاً علمی و .... که حداقل در قوچان باب نبود، را ساماندهی می کردند و تنی چند از بچه ها با آنان مأنوس شده بودند و این حشر و نشر چه تأثیري بر انتخاب راه و رشته تحصیلی آنان گذاشت و من متأسفانه بی هیچ دلیلی از این فرصت استفاده نکردم...


بقیه در صفحات بالا ... 👆👆


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#استاد_رمضانعلی_شاکری
#حسین_جیوار
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

#تهران_گردی

✍️#حسین_جیوار


روز های اول دانشجویی و شاید تا ماه ها در سال اول دانشگاه، پس از اتمام کلاس ها و همچنین روز های تعطیل سوار اتوبوس واحد می شدم و تا ته خط میرفتم و در انتهای خط ، خطی دیگر را سوار می شدم و اگر صندلی خالی نصیبم می شد کنار شیشه می نشستم و در مسیر حرکت اتوبوس های شرکت واحد شهر را تماشا می کردم و تابلو مغازه ها و اسم خیابان ها را می خواندم و به این ترتیب به تهران گردی پرداختم که با بهای دو و نیم ریالی بلیت اتوبوس بهترین شکل وقت گذرانی و گردش در شهر بود. 👇



https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #تهران_گردی ✍️#حسین_جیوار روز های اول دانشجویی و شاید تا ماه ها در سال اول دانشگاه، پس از اتمام کلاس ها و همچنین روز های تعطیل سوار اتوبوس واحد می شدم و تا ته خط میرفتم و در انتهای خط ، خطی دیگر را سوار می شدم و اگر صندلی خالی نصیبم می شد کنار شیشه…
.
یک از دو

#تهران_گردی

✍️
#حسین_جیوار

🔷روز های اول دانشجویی و شاید تا ماه ها در سال اول دانشگاه، پس از اتمام کلاس ها و همچنین روز های تعطیل سوار اتوبوس واحد می شدم و تا ته خط میرفتم و در انتهای خط ، خطی دیگر را سوار می شدم و اگر صندلی خالی نصیبم می شد کنار شیشه می نشستم و در مسیر حرکت اتوبوس های شرکت واحد شهر را تماشا می کردم و تابلو مغازه ها و اسم خیابان ها را می خواندم و به این ترتیب به تهران گردی پرداختم که با بهای دو و نیم ریالی بلیت اتوبوس بهترین شکل وقت گذرانی و گردش در شهر بود.
دو و نیم ریال را دو ریال می گفتند و مدتی به طول انجامید تا با مشکل ذهنی خودم کنار بیایم که دو ریال، دو و نیم ریال باشد و سکه دو ریالی دو زار نامیده شود برای تلفن همگانی دوزاری استفاده میشد ولی بلیت دو ریال بود، خط 101 از میدان 24 اسفند (انقلاب فعلی) به میدان شهناز می رفت که مردم هنوز فوزیه می نامیدند و اکنون امام حسین نامیده می شود.
از میدان فوزیه خط 128 را سوار می شدم و به ناصر خسرو می رفتم و از آن جا خطی دیگر و مسیری دیگر.
اگر اتوبوس دو طبقه بود سعی می کردم صندلی ردیف اول طبقه دوم را انتخاب کنم که دید بهتری به خیابان و اطراف داشت.
به این ترتیب ظرف چند ماه با اغلب خیابان های تهران که مسیر رفت و برگشت اتوبوس های شرکت واحد بود آشنا شدم، اگر محله یا منطقه ای جلب توجه ام می کرد پیاده می شدم و به قدم زدن می پرداختم، راه آهن، تجریش، ناصرخسرو، توپخانه یا میدان سپه (امام فعلی) میدان ولیعهد(ولیعصر)، خیابان و میدان فردوسی، موزه ایران باستان و چند موزه دیگر و به طور کلی جای جای تهران برایم دیدنی بود و جذابیتی خاص داشت.

🔷در قوچان فقط چند باری به سینما سوسن و سینما سعدی رفته بودم و یکی دو ماه هم به اتفاق علی داورپناه مسئولیت گیشه فروش بلیط سینما سعدی را عهده دار شده بودم که وقتی پدرم فهمید برای گرایر کار می کنم با تشتت ممانعت کرد و ناگزیر گیشه را به علی داورپناه سپردم و از آن کار دست کشیدم، اینجا در هر خیابان چند سینما بود که سینما نرفتن هایم را با هر چند هفته ای یکبار رفتن به یکی از سینماها جبران می کردم تشنه ای بودم که به آب رسیده بودم...

🔷خیابان لاله زار برای شهرستانی ها جاذبه ای وصف ناشدنی داشت، این خیابان که امروزه محل فعالیت الکتریکی ها شده در آن روزها مرکز سینما تآتر و لوازم صوتی و عکاسی و خیاط های معروف تهران، طلا و جواهر و هتل های لوکس بود و لوازم لوکس و گرانقیمت و جواهر و ساعت و پارچه ها و البسه گرانقیمت در مغازه های شیک عرضه می شد و من از پشت ویترین به تماشا می ایستادم و جرات وارد شدن به آن ها را نداشتم.
این خیابان نامش را از باغ و بوستانی مشحون از لاله ای که در آن احداث شده بود گرفته بود و اولین خانه‌های با معماریِ مدرن، هتل‌ها، چاپ‌خانه‌ها، مطب پزشکان، عکاس‌خانه‌ها، خیاط‌ خانه‌های فرنگی‌دوز، سلمانی‌ها، دفتر روزنامه‌ها، کاباره‌ها و کافه‌ها در این خیابان ساخته شده بودند.
در این خیابان با دیدن تابلو تآتر پارس و تآتر نصر و تآتر باربد، یاد نماشنامه نادر پسر شمشیر افتادم که که در سالن سینما سوسن اجرا شد و دنیوی که پدرش پاسبان بود و قد نسبتا بلندی داشت و صورتی استخوانی و درشت، نقش نادرشاه را اجرا کرد و چه خوب هیبتی پیدا کرده بود و به من هم با وجود جثه کوچکم نقش یکی از قراول ها را داده بودند، بعدا فهمیدم انتخاب کوچک اندام ها حساب شده بود تا ابهت نادرشاه بیشتر به چشم بیاید، قبلا هم در نمایش دیگری در جشن پایان سال تحصیلی ششم دبستان نقش شاگرد قهوه چی را داشتم که در جای دیگر راجع به آن نوشته ام، در مقابل هرتآتر تابلو و پلاکاردهایی اسم نمایش همراه با عکس و اسم هنر پیشه ها را برای جلب نظر عابرین نوشته بودند و یکی دو نفر هم فریاد کنان جملاتی در وصف نمایش و ساعت شروع سآنس ها می گفتند و مردم درحال گذر را به دیدن نمایش دعوت می کردند.
این سالن های تآتر با روی کار آمدن تآتر های مدرن مثل تآتر شهر در کنار پارک ولیعهد در چهارراه پهلوی از رونق افتاد و پس از انقلاب احتمالا به انبار الکتریکی های فعلی تبدیل شده است.
تنها در یکی از کوچه های خیلی کوچک و بن بست لاله زار که کوچه ملی نام داشت چند سینما بود که اسم سینما شهرزاد، مترو، رودکی، و فردوسی را بیاد دارم، در آن سالها این سینماها که قدرت رقابت با سینماهای بزرگ و مدرن را از دست داده بودند دست به ابتکاری جالب زده و چند فیلم با یک بلیط یا نمایش یکسره را باب کرده بودند یک بلیت می گرفتی و چند فیلم را با هم می دیدی یا یک بلیت می گرفتی و تا وقتی حوصله داشتی و چشمت خسته نمی شد در صندلی های چوبی و بعضا نیمکت مانند، تا هر وقت می خواستی به تماشای فیلم تکراری می نشستی، وسط نمایش فیلم هم می توانستی وارد سینما بشوی و لازم نبود منتظر باشی که سآنس تمام شود.👇
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 💢 #تحریف_تاریخ_یا_سرقت_ادبی؟* منتشر شده در روزنامه اطلاعات 26 آبان 1394 .... متن کامل در زیر همین پست👇 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر…
.

💢
#تحریف_تاریخ_یا_سرقت_ادبی؟*

منتشر شده در روزنامه اطلاعات 26 آبان 1394

🔷در روند سینمای خانگی، فیلمی تهیه و پخش شده به نام ” رستم و سهراب ” که با توجه به نوع فیلم که انیمیشن است، مخاطبانش بیشتر کودکان و نوجوانان خواهند بود.

🔷دالوندها قصه فیلم را از شاهنامه سرقت کرده‌اند و با تحریفی سخیف در بحبوحه درگیری پدر و فرزند، تهمینه را به صحنه وارد می کنند تا پدر و پسر را به یکدیگر معرفی و به این ترتیب از مرگ حتمی سهراب جلوگیری کند. شاید آرزوی دالوندها این بوده که از تکرار تراژدی در فیلم جلوگیری کنند، اما سؤال اینجاست که آیا تهیه کننده و کارگردان و فیلمنامه نویس، حق تحمیل چنین تحریفی به تاریخ و اسطوره ها را دارند؟

🔷روح فردوسی با شنیدن چنین تحریفی خواهد لرزید و زنده یاد استاد باستانی پاریزی از مرگ نابهنگام خود پشیمان خواهد شد که نیست تا پاسخی در خور به داریوش و کیانوش دالوند بدهد که آقایان، کودک و نوجوانی که شاهنامه خوانده یا از پدر و مادرش شنیده یا در کتاب فارسی دبستانش خوانده که تهیگاه سهراب به خنجر پدر دریده شده و چه عوامل خودی و بیگانه در آفرینش این تراژدی جاودان و ماندگار و البته غمناک و دردآلود نقش داشته اند که با کوته نگری کیکاوس نوشدارو هم برای تغییر تراژدی دیر می رسد که غمنامه همانگونه که حکیم توس خواسته به پایان برسد؛ حالا با دیدن این فیلم، تمام اندوخته هایش(!) با تعارضی حیرت آور مواجه و ذهنش درگیر می شود که کدام درست می تواند باشد؟ و یا چرا فردوسی همانند دالوندها روحیه انسان دوستانه نداشته است که از مرگ سهراب جلوگیری کند؟ نمی دانم اینها را که من می نویسم، اگر باستانی پاریزی بود، می گفت یانه؟
و این سؤال همچنان باقی است که فیلمنامه نویس و کارگردان تا کجا آزادند؟ و وزارت ارشاد که در صدور مجوز، مو را از ماست می کشد؛ پس چرا در مقابل چنین تحریفی سکوت کرده یا اصلا آن را ندیده است؟…

🔷آیا اگر تهیه کننده فیلم مسلم ابن عقیل در محل پرتاب مسلم از بالای قصر، یک تور نجات پهن می کرد؛ اجازه نمایش می گرفت؟ ایران است و شاهنامه و بر اساتید تاریخ و ادبیات این مرز وبوم است که صدای اعتراض سردهند که با میراث فرهنگی بازی نشود.

🔷آقای دالوند اگر قصد برداشت آزاد دارند، چرا سراغ کلیله و دمنه نمی روند؟ چرا داستان های گلستان را که تاب هرگونه تغییری را دارد، دستمایه قرار نمی دهند که قطعاً آموزنده هم خواهد بود. امید آن که شاهد دستبردهای دیگری از این قبیل نباشیم.

#حسین_جیوار


ـــــــــــــــــــــــــــــ * به نظر می‌رسد که احتمالاً حالت سومی هم وجود داشته باشد.صرف نظر از فرض تحریف تاریخ یا سرقت ادبی مورد نظر نویسنده ارجمند، ممکن است گزینه سومش همان حالت«هیچکدام»باشد .یعنی کارگردان اثر، در عالم تخیل و دخل و تصرف هنری، ابتکار به خرج داده و چنین شیوه هایی هم( البته با تصریح به آن) کمی تا قسمتی معمول است !

- ادب و هنر.





https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh



#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#هزار_باده_فرهنگ


#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
🔷"خورندۀ" یا "خورندِ"

پیش درامد:

بعد از انتشار ویدئوی ربّنای استاد زنده یاد محمدرضا شجریان همراه با متن کپشن در ذیل آن ویدئو در کانال رسمی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان یادداشتی از جانب همشهری پژوهش‌گر و فرهیخته‌ام، جناب آقای
#حسین_جیوار مبنی بر اینکه واژه‌ی " خورندۀ " در ابیات انتخابی استاد فقید محمدرضا شجریان برای مناجات ربّنا و نسخه‌های مثنوی "خورندِ" با اشتباه کاتبان و نسخه نویسان "خورندۀ" نوشته و ضبط شده است...


متن کامل را در ادامه‌ی این پست در سه صفحه بخوانید👇👇

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🔷"خورندۀ" یا "خورندِ" پیش درامد: بعد از انتشار ویدئوی ربّنای استاد زنده یاد محمدرضا شجریان همراه با متن کپشن در ذیل آن ویدئو در کانال رسمی فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان یادداشتی از جانب همشهری پژوهش‌گر و فرهیخته‌ام، جناب آقای #حسین_جیوار مبنی بر اینکه…
.
جناب آقای معین‌فر
باسلام، در پی درج متن و صوت مناجات مشهور این دهان بستی.... بهمراه آیات ربنای استاد شجریان، در کانال فصلنامه وزین باغ خبوشان که واقعا میراث ماندگار هنر این مرز و بوم است نکته‌ای در مورد کلمه "خورندهء " مصرع دوم که سال‌ها خلجان ذهنم بوده را با شما درمیان گذاشتم:

این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورند ِ (شایستهء) لقمه‌های راز شد

خورندِ با کسر دال در بسیاری از نسخ خورنده درج شده است و همانگونه که جنابعالی در تماس تلفنی فرمودید تقریبا در تمامی نسخ مورد مراجعه به همین گونه نوشته شده است، احترام شما و همه بزرگان ادب ایجاب می‌کرد که دم فروکشم و از طرح این بحث صرفنظر کنم اما حیفم آمد این جرقه را به خرمن پژوهندگان نیندازم که از نظر من کلمه مزبور به سیاق معنا و مفهوم باید "خورندِ" باشد نه خورنده، نساخان درک و سلیقه خود را در نسخه برداری اعمال نموده‌اند و در استمرار و تکرار مطلب کسی حساسیت به خرج نداده است که خورنده مستلزم مفعول فیزیکی است همانطور که در فرهنگ دهخدا تصریح دارد: آنکه می‌خورد، آکل، طاعم، اکال...الخ و ذیل +خورند+ آمده است: درخور، شایسته، لایق، و قس علیهذا.
این دخل و تصرف نساخان با نقل جمله‌ای از استاد میر افضلی در کتاب رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی بیشتر نمایان می‌شود:

((متاسفانه ضعف سنت نقل در ادب فارسی، بی‌توجهی کاتبان و گردآورندگان دواوین شعرا به منابع مستند و تکیه بیش از حد بر ذوق ادبی، موجب راه یافتن اشعار دخیل و غیر اصیل به کارنامه شاعرانی مانند فردوسی، خیام، سنایی، عطار، عراقی، مولانا و حافظ شده است. شاعرانی که مورد توجه و اقبال مخاطبان بوده‌اند، از این تغییرات و تحریفات، لطمه بیشتری دیده‌اند. برخی نسخه‌های شاهنامه، به همان اندازه ابیات اصلی کتاب، بیت‌های افزوده دارد. برخی از این ابیات افزوده یا تحریف شده، مانند بیت مشهور: «چو ایران نباشد تن من مباد» یا «بسی رنج بردم در این سال سی» چنان شهرت عام یافته است که برای عده‌ای از علاقه‌مندان فرهنگ و ادب، سخن گفتن از اینکه این ابیات سروده فردوسی نیست، با توهین به شاهنامه و فرهنگ اصیل ایرانی توفیری ندارد.)) صفحه ۱۴ پیش گفتار
با عنایت به موارد بالا معتقدم لقمه های راز خوردنی و ماکول نیست و نور معرفت است که سعدی می‌فرماید:

اندرون از طعام خالی دار
تا در آن نور معرفت بینی
و مولانا می‌فرماید
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورندِ لقمه‌های راز شد

تردیدی نیست که استاد شجریان دقت و وسواسی قابل تحسین در انتخاب متن و ادای صحیح کلمات و لغات داشتند، اصولا اهالی موسیقی اصیل ایرانی و گویندگان برنامه‌های ادبی رادیو تا سال‌های اولیه انقلاب چنین بودند.
دربین خیل عظیم گوینده و خواننده تصانیف اصیل سنتی تلفظ اشتباه کلمات صفر یا نزدیک به صفر است، قرائت کلمه "خورندهء" در مصرع دوم بیت مورد اشاره نیز با توجه به منابع مورد استفاده محمول بر اشتباه نیست و نکته‌ای که مطرح می‌شود یک بحث ادبی و لغت‌شناسی صرف است تا اگر مقبول افتد اساتید ادامه دهند.
و درج خورنده در تمام یا قریب به تمام نسخ مثنوی نمی‌تواند الزامی برای صحت آن باشد و این اشتباه نساخ‌های متفاوت و متعدد مثنوی و سایر دواوین و آثار متفکرین متقدم بوده است که تا به امروز استمرار یافته است
فرمودید حتی استاد جعفری متعرض این کلمه نگردیده‌اند، استاد علامه جعفری این بیت راصرفا به همانگونه نقل کرده‌اند و توضیح یا تاویلی در مورد کلمه ارایه نفرموده‌اند اما توجه به بیت قبل آن به خوبی نشان می‌دهد که لقمه، لقمه معنوی و به تعبیر سعدی (معرفت) است.

فهم نان کردی، نه حکمت ای رهی
چونکه حق گفتت: کلوا من رزقه
رزق حکمت به بود در مرتبت
کان گلوگیرت نگردد عاقبت
این دهان بستی دهانی باز شد......
بیایید بپذیریم که با حفظ احترام بسیار برای استادان‌مان، جسارت ابراز نظر مخالف را البته مستدل داشته باشیم که اگر غیر از این بود نظریه‌ها درجا می‌زدند و پیشرفتی حاصل نمی‌گردید و من شاگردی کوچک در محضر شما استدعا دارم این بحث را تعمیم دهید شاید نکات دیگری هم بدست آید.
اشتباه نساخ و اینک در عصر چاپ نمی‌تواند مانعی برای اصلاح اشتباه آنان ولو در کتاب استاد علامه جعفری باشد به عنوان مثال در صفحه ۵۰۳ بیتی از حکیم سنایی که در مثنوی به آن استناد شده است چنین چاپ شده است که عکس آن ضمیمه است:
غمخور و نان غم افزایان مخور
زانکه عاقل غم خورد، کودک شکر
تردیدی نیست که کلمه مرکب (غمخور) اشتباه است و به جای آن فعل امر (غم خور) صحیح است.

توفیق روزافزونتان را آرزومندم
#حسین_جیوار
تهران ۱۸ فروردین ۱۴۰۱

ص (۳)

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
دوست و استاد ارجمند
جناب آقای معین فر

درگذشت خواهر گرامی تان را صمیمانه تسلیت گفته، آمرزش مرحومه مغفوره و صبر و شکیبایی شما و بازماندگان را از درگاه خداوندخواهانم.

#حسین_جیوار


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan