Forwarded from محمد مهدی مؤذن کاشی محتشمی
.
#لعن
#علنی
جریان لعن علنی مرحوم محقق کرکی به قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها و اعتراض عده ای از شیعیان در خصوص اینکه شما در ایران لعن میکنید شیعیان مکه را تحت فشار قرار میدهند و پاسخ علمی محقق به انان
✅برخی از مومنین از مکه که تحت فشار نواصب زندگی میکردند نامه ای به محقق #ثانی نوشتند که:
از شما درخواست داریم که در لعن مخالفین تقیه ای تر عمل کنید،
چون شما در ایران هستید و تحت فشار نیستید، اما ما در مکه تحت فشار نواصب هستیم!
#تقیه الان بر ما شدیدتر شده چون ما قبلا به مساجد #اهل_سنت نمیرفتیم اما الان باید طوری عمل کنیم که مخالفین گمان کنند ما از آنها هستیم، و به سبب لعن علنی و رفتار شما در ایران شرایط بر ما سخت تر هم شده است، لذا تقیه کنید و آرامتر عمل کنید چون خبرها زود منتشر میشود!
پس فقیه فاضل علامه محقق کرکی در پاسخ به نامه اهل مکه ابتدا از آنان دلجویی فرمودند، و آنها را به ثواب عظیم، و پاداش بزرگ در صبر مصیبت در ولایت امیرالمومنین علیه السلام وعده دادند، سپس فرمودند:
✅شرایط شما در مکه تکلیف ما را عوض نمیکند، چون شما در مکه شرایط خاص دارید، اما ما در ایران شرایط دیگری داریم!
✅ تقیه یک عنوان ثانوی است، و شرایط خاص را میطلبد، لذا شما آن شرایط را دارید، اما من ندارم!
✅ پس تا وقتی شرایط تقیه برای من به وجود نیاید من حق استعمال تقیه را ندارم!
بله شما درمکه تحت فشار نواصب هستید تقیه کنید، اما من در شهر خود آزاد هستم، لذا مجاز به تقیه نیستم!
✅ چون شرط استعمال تقیه در ترس از ضرر است، این شرایط فعلا نزد من وجود ندارد!
📕 قصص العلماء صفحه ۴۵۱ و فصل شمارۀ ۸۵ = فه.
#لعن
#علنی
جریان لعن علنی مرحوم محقق کرکی به قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها و اعتراض عده ای از شیعیان در خصوص اینکه شما در ایران لعن میکنید شیعیان مکه را تحت فشار قرار میدهند و پاسخ علمی محقق به انان
✅برخی از مومنین از مکه که تحت فشار نواصب زندگی میکردند نامه ای به محقق #ثانی نوشتند که:
از شما درخواست داریم که در لعن مخالفین تقیه ای تر عمل کنید،
چون شما در ایران هستید و تحت فشار نیستید، اما ما در مکه تحت فشار نواصب هستیم!
#تقیه الان بر ما شدیدتر شده چون ما قبلا به مساجد #اهل_سنت نمیرفتیم اما الان باید طوری عمل کنیم که مخالفین گمان کنند ما از آنها هستیم، و به سبب لعن علنی و رفتار شما در ایران شرایط بر ما سخت تر هم شده است، لذا تقیه کنید و آرامتر عمل کنید چون خبرها زود منتشر میشود!
پس فقیه فاضل علامه محقق کرکی در پاسخ به نامه اهل مکه ابتدا از آنان دلجویی فرمودند، و آنها را به ثواب عظیم، و پاداش بزرگ در صبر مصیبت در ولایت امیرالمومنین علیه السلام وعده دادند، سپس فرمودند:
✅شرایط شما در مکه تکلیف ما را عوض نمیکند، چون شما در مکه شرایط خاص دارید، اما ما در ایران شرایط دیگری داریم!
✅ تقیه یک عنوان ثانوی است، و شرایط خاص را میطلبد، لذا شما آن شرایط را دارید، اما من ندارم!
✅ پس تا وقتی شرایط تقیه برای من به وجود نیاید من حق استعمال تقیه را ندارم!
بله شما درمکه تحت فشار نواصب هستید تقیه کنید، اما من در شهر خود آزاد هستم، لذا مجاز به تقیه نیستم!
✅ چون شرط استعمال تقیه در ترس از ضرر است، این شرایط فعلا نزد من وجود ندارد!
📕 قصص العلماء صفحه ۴۵۱ و فصل شمارۀ ۸۵ = فه.
وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
بی احترامی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به مقدسات مشرکین و منهدم کردن بت ها در جریان فتح مکه 🔻 ابْنُ شَهْرَ آشُوبٍ:ذَكَرَ أَبُو بَكْرٍ الشِّيرَازِيُّ فِي(نُزُولِ الْقُرْآنِ فِي شَأْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)):عَنْ قَتَادَةَ،عَنِ ابْنِ…
بی احترامی #علنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به مقدس ترین مقدسات مشرکین، آن هم در اوج خفقان و قدرتمند بودن مشرکین
🔻 99-/6527 _2- شَرَفُ الدِّينِ النَّجَفِيُّ،قَالَ:ذَكَرَ الشَّيْخُ الطُّوسِيُّ(رَحِمَهُ اللَّهُ) [2]حَدِيثاً،بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ،عَنْ نُعَيْمِ بْنِ حُكَيْمٍ،عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الثَّقَفِيِّ،عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)قَالَ: «انْطَلَقَ بِي رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)حَتَّى أَتَى بِي إِلَى الْكَعْبَةِ،فَقَالَ لِي:اِجْلِسْ؛فَجَلَسْتُ إِلَى جَنْبِ الْكَعْبَةِ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)عَلَى مَنْكِبِي،ثُمَّ قَالَ لِي: انْهَضْ؛فَنَهَضْتُ،فَلَمَّا رَأَى مِنِّي ضَعْفاً قَالَ:اِجْلِسْ؛فَنَزَلَ [3]،ثُمَّ قَالَ لِي:يَا عَلِيُّ اصْعَدْ عَلَى مَنْكِبِي؛فَصَعِدْتُ عَلَى مَنْكِبِهِ،ثُمَّ نَهَضَ بِي رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)وَ خُيِّلَ لِي أَنْ لَوْ شِئْتُ لَنِلْتُ أُفُقَ السَّمَاءِ،فَصَعِدْتُ فَوْقَ الْكَعْبَةِ وَ تَنَحَّى رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،وَ قَالَ لِي:أَلْقِ صَنَمَهُمُ الْأَكْبَرَ [4]،وَ كَانَ مِنْ نُحَاسٍ مُوَتَّداً بِأَوْتَادِ حَدِيدٍ إِلَى الْأَرْضِ.فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ):عَالِجْهُ؛فَعَالَجْتُهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)يَقُولُ: جٰاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبٰاطِلُ إِنَّ الْبٰاطِلَ كٰانَ زَهُوقاً فَلَمْ أَزَلْ أُعَالِجُهُ حَتَّى اسْتَمْكَنْتُ مِنْهُ،فَقَالَ لِي:اِقْذِفْهُ؛فَقَذَفْتُهُ فَتَكَسَّرَ،فَنَزَلْتُ مِنْ فَوْقِ الْكَعْبَةِ، وَ انْطَلَقْتُ أَنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،وَ خَشِينَا أَنْ يَرَانَا أَحَدٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ غَيْرِهِمْ».
♦️شرف الدین نجفی از شیخ طوسی- که رحمت خدا بر او باد- با سند خود، از مردانش، از نُعَیم بن حکیم، از ابو مریم ثقفی، از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) راه افتاده تا به کعبه رسیدیم، پس به من فرمود: بنشین، من کنار کعبه نشستم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر روی شانه من رفت، پس به من فرمود: برخیز، برخاستم و وقتی پیامبر ضعف و ناتوانی من در حمل او را دید فرمود: بنشین، آن گاه پایین آمد سپس به من فرمود: ای علی! تو بر روی شانه من برو، پس من چنین کردم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جا برخاست و مرا بلند کرد و من گمان میکردم اگر بخواهم می توانم به افق آسمان دست بزنم. پس بر روی خانه کعبه رفتم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عقب تر ایستاد و به من فرمود: بت بزرگشان را بینداز. بتی از جنس مس که با میخهای آهنین به زمین میخ کوب شده بود. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: آن را تکان بده، پس من آن را تکان می دادم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» (الاسراء 81)
یعنی: حق آمد و باطل نابود شد قطعا باطل نابود شدنی است.
من آنقدر بت را تکان دادم تا از جا کنده شد، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: آن را پایین بینداز. پس من بت را پایین انداختم و تکه تکه شد (شکسته شد) پس از بام کعبه پایین آمدم و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روانه شدیم در حالی که می ترسیدیم کسی از قریش یا دیگران ما را ببیند.
تفسیر البرهان/ج3/ص576
دقت کنید به انتهای روایت که می فرماید می ترسیدیم مخالفین این برائت و بغض و بی احترامی به مقدساتشان را ببینند؛ یعنی این تبری پیامبر و امیرالمومنین صلی الله علیهما و آلهما در اوج تقیه صورت گرفته.
#جزء15
🔻 99-/6527 _2- شَرَفُ الدِّينِ النَّجَفِيُّ،قَالَ:ذَكَرَ الشَّيْخُ الطُّوسِيُّ(رَحِمَهُ اللَّهُ) [2]حَدِيثاً،بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ،عَنْ نُعَيْمِ بْنِ حُكَيْمٍ،عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الثَّقَفِيِّ،عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)قَالَ: «انْطَلَقَ بِي رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)حَتَّى أَتَى بِي إِلَى الْكَعْبَةِ،فَقَالَ لِي:اِجْلِسْ؛فَجَلَسْتُ إِلَى جَنْبِ الْكَعْبَةِ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)عَلَى مَنْكِبِي،ثُمَّ قَالَ لِي: انْهَضْ؛فَنَهَضْتُ،فَلَمَّا رَأَى مِنِّي ضَعْفاً قَالَ:اِجْلِسْ؛فَنَزَلَ [3]،ثُمَّ قَالَ لِي:يَا عَلِيُّ اصْعَدْ عَلَى مَنْكِبِي؛فَصَعِدْتُ عَلَى مَنْكِبِهِ،ثُمَّ نَهَضَ بِي رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)وَ خُيِّلَ لِي أَنْ لَوْ شِئْتُ لَنِلْتُ أُفُقَ السَّمَاءِ،فَصَعِدْتُ فَوْقَ الْكَعْبَةِ وَ تَنَحَّى رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،وَ قَالَ لِي:أَلْقِ صَنَمَهُمُ الْأَكْبَرَ [4]،وَ كَانَ مِنْ نُحَاسٍ مُوَتَّداً بِأَوْتَادِ حَدِيدٍ إِلَى الْأَرْضِ.فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ):عَالِجْهُ؛فَعَالَجْتُهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)يَقُولُ: جٰاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبٰاطِلُ إِنَّ الْبٰاطِلَ كٰانَ زَهُوقاً فَلَمْ أَزَلْ أُعَالِجُهُ حَتَّى اسْتَمْكَنْتُ مِنْهُ،فَقَالَ لِي:اِقْذِفْهُ؛فَقَذَفْتُهُ فَتَكَسَّرَ،فَنَزَلْتُ مِنْ فَوْقِ الْكَعْبَةِ، وَ انْطَلَقْتُ أَنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،وَ خَشِينَا أَنْ يَرَانَا أَحَدٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ غَيْرِهِمْ».
♦️شرف الدین نجفی از شیخ طوسی- که رحمت خدا بر او باد- با سند خود، از مردانش، از نُعَیم بن حکیم، از ابو مریم ثقفی، از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) راه افتاده تا به کعبه رسیدیم، پس به من فرمود: بنشین، من کنار کعبه نشستم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر روی شانه من رفت، پس به من فرمود: برخیز، برخاستم و وقتی پیامبر ضعف و ناتوانی من در حمل او را دید فرمود: بنشین، آن گاه پایین آمد سپس به من فرمود: ای علی! تو بر روی شانه من برو، پس من چنین کردم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جا برخاست و مرا بلند کرد و من گمان میکردم اگر بخواهم می توانم به افق آسمان دست بزنم. پس بر روی خانه کعبه رفتم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عقب تر ایستاد و به من فرمود: بت بزرگشان را بینداز. بتی از جنس مس که با میخهای آهنین به زمین میخ کوب شده بود. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: آن را تکان بده، پس من آن را تکان می دادم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» (الاسراء 81)
یعنی: حق آمد و باطل نابود شد قطعا باطل نابود شدنی است.
من آنقدر بت را تکان دادم تا از جا کنده شد، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: آن را پایین بینداز. پس من بت را پایین انداختم و تکه تکه شد (شکسته شد) پس از بام کعبه پایین آمدم و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روانه شدیم در حالی که می ترسیدیم کسی از قریش یا دیگران ما را ببیند.
تفسیر البرهان/ج3/ص576
دقت کنید به انتهای روایت که می فرماید می ترسیدیم مخالفین این برائت و بغض و بی احترامی به مقدساتشان را ببینند؛ یعنی این تبری پیامبر و امیرالمومنین صلی الله علیهما و آلهما در اوج تقیه صورت گرفته.
#جزء15
وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
Voice message
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM