میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.9K subscribers
6.48K photos
792 videos
47 files
604 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#امیرالمومنین_علیه_السلام

علی ست جلوه ی کل صفات رحمانی
ظهور روح خدا در تنی ست انسانی

به یمن حجت حق است آسمان بر پا
به لطف اوست اگر خلق می خورد نانی

دل تهی ز علی سرزمین قحطی هاست
علی ست باعث هر  نعمت و فراوانی

برای خیل یتیمان شبانه نان می برد
به روی دوش خودش می کشید همیانی

زدیم سنگ علی را به سینه زیرا که
به سنگ عشق،محک می خورد مسلمانی

در آستین جهان حیدر است دست خدا
همیشه هست رجز هاش تند و طوفانی

زمان خطبه سخنور به وقت جنگ دلیر
و نیمه های شب و گریه های پنهانی

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح

دراین دوّار تنها نقطه‌ی پرگارحیدر بود
یقینا پس قسیمُ الجَنّة و النار حیدر بود

کسی‌که بوده تکرار تمام انبیا،دیگر
نخواهد شد در این دنیا ولی تکرار،حیدر بود

مکرر حمله بعد از حمله می کرده است یعنی که
میان معرکه تنها یل کرار،حیدر بود

همان که‌با‌غلامان بر سر یک سفره نان می‌خورد
همان‌که‌ بوده با مرد جذامی یار،حیدر بود

برای خیل مسکینان و ایتام و اسیران هم
همان شاهی که بوده همدم و غمخوار،حیدر بود

همان مولا که مِهرش می‌برد،بر دار هر دوران
هزاران عبد را چون میثم تمّار،حیدر بود

همان که چاه بوده بعد زهرا محرم رازش
که می شد تکیه گاهش شانه‌ی دیوار،حیدر بود

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
#مدح

محمدخُلق و حیدر صولت و زهرا صفت زینب
شکوه علم و کوه صبر و رود معرفت زینب

خدا در لوح محفوظش نوشته نام زینب را
تماشا کن به تعظیم مقامش،ماه و کوکب را

حجاز و حاجیان مات اند در تفسیر و عرفانش
عراق و شام مبهوتند در گفتار و برهانش

به دامانش ببین دست توسل برده میکائیل
به خاک بارگاهش می‌نهد سر با ادب جبریل

زنی که اعتبار مذهب است و روح ایمان است
وجودش زینت است و افتخار شاه مردان است

به تیغ خطبه اش رجّاله را از پا در آورده
کلامش کاخ شاهان عرب را زیر و رو کرده

قلم، از مدح او بنویس و از عمر خودت کم کن
سرت را پیش پای دختر شیر خدا خم کن

قلم با اشک خود از اضطرار خواهری بنویس‌
قلم از اتصال خنجری با حنجری بنویس

بگو از آن زمانی که سوار از روی زین افتاد
که زینب دید یک دم عرش بر روی زمین افتاد

که زینب مضطرب بود و حسینش را صدا می زد
برادر پیش چشم خواهرش هی دست و پا می زد

عطش بود و بیابان، آب هم نایاب تر می شد
در آغوش پدر هی کودکی بی تاب تر می شد

سه شعبه آمد و حلقی برید آشفته شد زینب
به جای اشک با خون صورت ارباب تر می شد

امان از عصر عاشورا که پیش چشم یک خواهر
برادر از سراب خون خود سیراب تر می شد

به روی او که دریای کرم بود آب را بستند
فرات از شرم بی شرمی آنها آب تر می شد

برادر رفت سمت علمقه آن گاه خواهر دید
پس از شقُّ القمر مهتاب هم مهتاب تر می شد

پس از هر داغ هی داغی می آمد بر دل زینب
پریشان بود هر لحظه ولی بی تاب تر می شد

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_رضا_ع

سلطان اگر چه نوکر او رو سپید نیست
جز‌ خانه‌ی سخا و کرامت امید نیست

پر می کند دو دست گدا را ابَاالحسن
سائل در آستان رضا نا امید نیست

در خیل زائران و گدایان آفتاب
اصلاََ کسی که مرحمتش را ندید نیست

باید طواف کرد شبیه کبوتران
دور مراد هر که نگردد مُرید نیست

آهو پناه می برد و ضامنِ رئوف
قول و قرار هاش که وعده وعید نیست

از ضجّه های زائر او پشت پنجره
فولاد اگر که آب شود هم بعید نیست

موسی تبار هست و مسیحا دم است او
در این تبارمعجزه چیزی جدید نیست

باب الجواد چون که درِ استجابت است
غم در دل کسی که به این در رسید نیست

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

چنان که بلبلی دنبال آب و دانه می گردد
"خماری دائماََ دنبال یک پیمانه می گردد"

علی می‌گویم و از عشق او پر می کشد قلبم
به دور هر گلی با شوق هی پروانه می‌گردد

اگر چه گرد بیت الله می‌گردند حاجی‌ها
زمین اما به گرد زاده‌ی این خانه می‌گردد

نبی همراه خود می آورد جان عزیزش را
که بی اذن علی اصلاََ جهان چرخش نمی‌گردد

جهان دست نیاز آورده سمت اهل بیتی که
گدا با لطف آنها سفره‌اش شاهانه می‌گردد

نبی دارد به همراهش دو فرزند مسیحا دم
که عیسی هر نفس دور دو تا درّدانه می گردد

خدا در خلقت زهرا یقیناََ رازها دارد
برای فهم آن هر عاقلی دیوانه می گردد

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

شبیه کیمیایی که طلا کرده ست مس ها را
گلستان کرده حُبِّ مرتضی دشت دل ما را

خُم از سرچشمه ی کوثر شراب عشق می نوشد
یقیناً لطف حیدر می کند سیراب دریا را

اگر دست خدا دست خدا را برده بالا پس
یقینا عرش اعلی برده بالا عرش اعلی را

زمینی ها،نه،حتی آسمانی ها چه می نوشند؟
فقط از دست ساقی ساغر[من کنتُ مولا]را

[وَ اتمَمتُ علیکم نعمتی] یعنی که ای مردم
خدا محض ولایت می دهد روزی دنیا را

رسالت با ولایت می شود تکمیل و می گیرد
رسول الله از پروردگار امروز امضا را

علی با حق و حق با اوست در هر برهه از دوران
یقینا می کند باطل تمام مدعی ها را

#عباس_گودرزی
#عید_غدیر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
خوشا آن لحظه ای که در نجف باشم به عشق او
بچینم از ضریحش خوشه‌ی انگور شیرین را

#عباس_گودرزی
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع

می گرید امشب باز حتی پیکر کوفه
عطر علی پیچیده در سر تا سر کوفه

مثل امیرالمومنین تنها ست مسلم در
پس کوچه های ساکت و کور و کر کوفه

وقتی که در ها روی مهمان بسته باشد پس
می نالد از این غصه دیوار و درِ کوفه

تقدیر مسلم نیست خاک کربلا اما
قسمت شده باشد یل رزم آور کوفه

وقتی که مسلم می شود محصور در آتش
ارباب سهمش می شودخاکسترِ کوفه

وقتی که مسلم تشنه لب جان می دهد یعنی
لب تشنه کشتن هست تیر آخر کوفه

می گفت مسلم لحظه جان دادنش: برگرد
ای میهمان بی کس و بی یاور کوفه

هم می برند انگشت و هم انگشترت را آه
مردانِ از نامرد بی مذهب تر کوفه

روزی به آتش می کشد کوفی خیامت را
آتش ببارد کاش پس روی سر کوفه

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام

تا که آن زلف پریشان گاه می ریزد به هم
آه قلب خواهری ناگاه می ریزد به هم

در مسیر کربلا تا شام روزش هم شب است
روزگارش خواه یا نا خواه می ریزد به هم

روضه‌ی گودال را یوسف اگر که بشنود
خون به جای اشک او در چاه می ریزد به هم

تا که می تابد به عالم آفتاب روی نی
«روزها خورشید و شب ها ماه»می ریزد به هم

در زمین ذبح عظیمی اتفاق اقتاده است
عرش با یک ناله‌ی جانکاه می ریزد به هم

سر زده بابا می آید دخترش را می برد
با لبی خونین و با صد آه،می ریزد به هم

بس که داغش تازه خواهد ماند، در روز حساب
کوه،تکّه تکّه مثل کاه می ریزد به هم

خوب و بد در روضه های شاه دین چون در هم است
هرکسی باشد، گدا یا شاه،می ریزد به هم

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س

عطش بود و بیابان، آب هم نایاب تر می شد
در آغوش پدر هی کودکی بی تاب تر می شد

سه شعبه آمد و حلقی برید آشفته شد زینب
به جای اشک با خون صورت ارباب تر می شد

به روی او که دریای کرم بود آب را بستند
فرات از شرم بی شرمی آنها آب تر می شد

برادر رفت سمت علمقه آن گاه خواهر دید
پس از شقُّ القمر مهتاب هی مهتاب تر می شد

امان از عصر عاشورا که پیش چشم یک خواهر
برادر آن زمان از خون خود سیراب تر می شد

پس از هر داغ هی داغی می آمد بر دل زینب
پریشان بود هر لحظه دلش بی تاب تر می شد

#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110