#شام_غریبان
ای پیکر غلتیده بین خون ، سرت کو
روی سرت عمامه ی پیغمبرت کو
پیراهنت کو ، یادگار مادرت کو
آه ای برادر جان ، بگو انگشترت کو
عطر تنت پیچیده در صحرا عزیزم
خون تو حتی سرخ کرده آسمان را
بالا گرفتی دستهای ناتوان را
تفسیر کردی واژه های مهربان را
با دست خالی رد نکردی ساربان را
انگشترت را کرده ای اهدا عزیزم
تو ارباً ارباتر شدی از اکبر خود
پرپر شدی پیش نگاه مادر خود
فهمانده ای با حرفهای آخر خود
داری خجالت میکشی از خواهر خود
ای سربلند خوش قد و بالا عزیزم
تو خسته بودی ، تشنه بودی ، بی هوا زد
شاید وضو هم داشت در راه خدا زد
مصراع بعد آتش به جان کربلا زد
لعنت بر آن پیری که آمد با عصا زد
بر غارت جسمت شده دعوا عزیزم
این ضربه ها نظم نگاهت را بهم ریخت
تا اسب رد شد فرم دست و پا بهم ریخت
با روضه هایت عالم بالا بهم ریخت
شاعر زبانت لال که زهرا بهم ریخت
ای کشته ی تشنه ، لبِ دریا عزیزم
#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ای پیکر غلتیده بین خون ، سرت کو
روی سرت عمامه ی پیغمبرت کو
پیراهنت کو ، یادگار مادرت کو
آه ای برادر جان ، بگو انگشترت کو
عطر تنت پیچیده در صحرا عزیزم
خون تو حتی سرخ کرده آسمان را
بالا گرفتی دستهای ناتوان را
تفسیر کردی واژه های مهربان را
با دست خالی رد نکردی ساربان را
انگشترت را کرده ای اهدا عزیزم
تو ارباً ارباتر شدی از اکبر خود
پرپر شدی پیش نگاه مادر خود
فهمانده ای با حرفهای آخر خود
داری خجالت میکشی از خواهر خود
ای سربلند خوش قد و بالا عزیزم
تو خسته بودی ، تشنه بودی ، بی هوا زد
شاید وضو هم داشت در راه خدا زد
مصراع بعد آتش به جان کربلا زد
لعنت بر آن پیری که آمد با عصا زد
بر غارت جسمت شده دعوا عزیزم
این ضربه ها نظم نگاهت را بهم ریخت
تا اسب رد شد فرم دست و پا بهم ریخت
با روضه هایت عالم بالا بهم ریخت
شاعر زبانت لال که زهرا بهم ریخت
ای کشته ی تشنه ، لبِ دریا عزیزم
#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
Audio
بین این شب تار دشت کربلا سوخت،کل خیمه ها سوخت
#شام_غریبان
#حاج_محمود_کریمی
امشب فقط باید اینو گوش داد🚶🏻💔
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام_غریبان
#حاج_محمود_کریمی
امشب فقط باید اینو گوش داد🚶🏻💔
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام_غریبان
پس از تو دلخوشی مرد و پس از تو سینه سنگین شد
پس از تو شام تاریک و پس از تو کوفه نفرین شد
پس از تو مجلسی بردند ما را که در آن مجلس
حرامی جاش بالا بود و آل و الله پایین شد
به من که در تمام عمر خود پردهنشین بودم
به پیش چشم زین العابدین بی پرده توهین شد
دهانش بوی می میداد آنکه بر دهانت زد
که حتی خیزران آنروز از خون تو رنگین شد
برادر خطبه ای خواندم که ساق عرش را لرزاند
که دین از ما رایت الا جمیلا های من دین شد
برادر خطبه ای خواندم که بوی مرتضی میداد
که کاخ از واژههای حیدر کرار آذین شد
خودم داغ دو تا فرزند دیدم کربلا اما
در آغوشم غم و داغ رباب آنقدر تسکین شد
تو رفتی چند سالی بیشتر طاقت نیاوردم
دعایم آرزویم حاجتم را مرگ آمین شد
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
پس از تو دلخوشی مرد و پس از تو سینه سنگین شد
پس از تو شام تاریک و پس از تو کوفه نفرین شد
پس از تو مجلسی بردند ما را که در آن مجلس
حرامی جاش بالا بود و آل و الله پایین شد
به من که در تمام عمر خود پردهنشین بودم
به پیش چشم زین العابدین بی پرده توهین شد
دهانش بوی می میداد آنکه بر دهانت زد
که حتی خیزران آنروز از خون تو رنگین شد
برادر خطبه ای خواندم که ساق عرش را لرزاند
که دین از ما رایت الا جمیلا های من دین شد
برادر خطبه ای خواندم که بوی مرتضی میداد
که کاخ از واژههای حیدر کرار آذین شد
خودم داغ دو تا فرزند دیدم کربلا اما
در آغوشم غم و داغ رباب آنقدر تسکین شد
تو رفتی چند سالی بیشتر طاقت نیاوردم
دعایم آرزویم حاجتم را مرگ آمین شد
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#خرابه
#شام
روضه خوانی نشست بر منبر
گفت هرگز نمیرود از یاد
اهل روضه مرا حلال کنید
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
روضه خوان گفت روضه ای را که
بکند آب سینه ی فولاد
کاش این جمله جعل بود و دروغ
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
از زمین و زمان صدا خیزد
جبرئیل است میزند فریاد
غیرتی ها همه به هوش به هوش
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
روضه خوان گفت و مادرش غش کرد
گفت در کربلا چه ها رخ داد
ناگهان صیحه ای زد و گفتا
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
زینب و مجلس شراب کجا
معجرش دستِ کوفیان افتاد
ای امام زمان ، ببخش مرا
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
کوفه دام بلای زینب شد
روبرویش جماعتی صَیّاد
چه گذشته به حال او وقتی ...
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
دل زینب پر از غم و درد است
دور او مردمان تماماً شاد
کوفیان گرم هلهله وقتی ...
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
#یونس_وصالی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#خرابه
#شام
روضه خوانی نشست بر منبر
گفت هرگز نمیرود از یاد
اهل روضه مرا حلال کنید
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
روضه خوان گفت روضه ای را که
بکند آب سینه ی فولاد
کاش این جمله جعل بود و دروغ
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
از زمین و زمان صدا خیزد
جبرئیل است میزند فریاد
غیرتی ها همه به هوش به هوش
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
روضه خوان گفت و مادرش غش کرد
گفت در کربلا چه ها رخ داد
ناگهان صیحه ای زد و گفتا
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
زینب و مجلس شراب کجا
معجرش دستِ کوفیان افتاد
ای امام زمان ، ببخش مرا
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
کوفه دام بلای زینب شد
روبرویش جماعتی صَیّاد
چه گذشته به حال او وقتی ...
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
دل زینب پر از غم و درد است
دور او مردمان تماماً شاد
کوفیان گرم هلهله وقتی ...
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
#یونس_وصالی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شام
#اسارت
از من بجز کبود شده پیکری نماند
از تو برام غیر شکسته سری نماند
از من حسین چادر مادر نمانده است
از تو حسین پیرهن مادری نماند
تا کوفه که سر تو روی نیزه بند بود
اما به سنگ شام تو را حنجری نماند
این کوچه های شام کمال جهنم است
جز جای دست ها به رخ دختری نماند
میدان شهر پر شده از کینه های بدر
در شهر شام سنگزن دیگری نماند
از بس که سنگ خورد به پیشانی ات حسین
دیگر نشان بوسه ی پیغمبری نماند
انگشترت به دست سنان برق می زند
دیگر مپرس از چه مرا معجری نماند
سوغات مکه ای که خریدی ربوده شد
اینجا به گوش دختر تو زیوری نماند
#رضا_رسول_زاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام
#اسارت
از من بجز کبود شده پیکری نماند
از تو برام غیر شکسته سری نماند
از من حسین چادر مادر نمانده است
از تو حسین پیرهن مادری نماند
تا کوفه که سر تو روی نیزه بند بود
اما به سنگ شام تو را حنجری نماند
این کوچه های شام کمال جهنم است
جز جای دست ها به رخ دختری نماند
میدان شهر پر شده از کینه های بدر
در شهر شام سنگزن دیگری نماند
از بس که سنگ خورد به پیشانی ات حسین
دیگر نشان بوسه ی پیغمبری نماند
انگشترت به دست سنان برق می زند
دیگر مپرس از چه مرا معجری نماند
سوغات مکه ای که خریدی ربوده شد
اینجا به گوش دختر تو زیوری نماند
#رضا_رسول_زاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام
.
گاهی زِ روی نِی سَرِ تو می خورَد زمین
گاهی سَرِ بَرادَرِ تو می خورَد زمین
.
فریادِ "یا حُسینِ" دِلم می رَود به عَرش
تا صورَتِ مُطَهَّرِ تو می خورَد زمین
.
خوشحال می شَوَند که اَز خَستگیِ راه
در شَهرِ شام، خواهَرِ تو می خورَد زمین
.
مَحرَم نمانده تا که بُلندش کُند زِ خاک
وَقتی زِ ناقه دُختَرِ تو می خورَد زمین
.
با دَستِ خویش بَر دَهَنَش مُشت می زَنَد
پیشِ سه ساله، تا سَرِ تو می خورَد زمین
.
با ناله ی رُباب، شَوَد هَر دِلی کَباب
هَربار رَاسِ اَصغَرِ تو می خورَد زمین
.
اینجا دوباره دَستِ علی بَسته می شَوَد
اینجا دوباره مادَرِ تو می خورَد زمین
#رضا_رسول_زاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
.
گاهی زِ روی نِی سَرِ تو می خورَد زمین
گاهی سَرِ بَرادَرِ تو می خورَد زمین
.
فریادِ "یا حُسینِ" دِلم می رَود به عَرش
تا صورَتِ مُطَهَّرِ تو می خورَد زمین
.
خوشحال می شَوَند که اَز خَستگیِ راه
در شَهرِ شام، خواهَرِ تو می خورَد زمین
.
مَحرَم نمانده تا که بُلندش کُند زِ خاک
وَقتی زِ ناقه دُختَرِ تو می خورَد زمین
.
با دَستِ خویش بَر دَهَنَش مُشت می زَنَد
پیشِ سه ساله، تا سَرِ تو می خورَد زمین
.
با ناله ی رُباب، شَوَد هَر دِلی کَباب
هَربار رَاسِ اَصغَرِ تو می خورَد زمین
.
اینجا دوباره دَستِ علی بَسته می شَوَد
اینجا دوباره مادَرِ تو می خورَد زمین
#رضا_رسول_زاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام
.
از مَن، بِجُز کَبود شُده پِیکری نماند
از تو، بِجُز شِکسته و خونین سَری نماند
.
از من حُسین، چادُرِ مادر نمانده اَست
از تو حُسین، پیرُهَنِ مادَری نماند
.
تا کوفه که، سَرِ تو روی نِیزه بَند بود
اینجا که آمَدیم، تو را حَنجَری نماند
.
این کوچه های شام، شَبیهِ جَهنّم اَست
جُز جای شُعله بَر سَرِ هَر دُختَری نماند
.
مِیدانِ شَهر، پُر شُده اَز کینه های بَدر
دَر شَهرِ شام، سَنگزَنِ دیگَری نماند
.
اَز بَس که سَنگ خورد به پیشانی اَت حُسِین
دیگَر نِشانِ بوسه ی پِیغَمبَری نماند
.
اَنگُشتَرَت به دَستِ سَنان بَرق می زَنَد
دیگَر مَپُرس اَز چه مَرا مَعجَری نماند
.
سوغاتِ مَکّه ای که خَریدی رُبوده شُد
اینجا به گوشِ دُخترِ تو زیوَری نماند
.
#رضا_رسول_زاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
.
از مَن، بِجُز کَبود شُده پِیکری نماند
از تو، بِجُز شِکسته و خونین سَری نماند
.
از من حُسین، چادُرِ مادر نمانده اَست
از تو حُسین، پیرُهَنِ مادَری نماند
.
تا کوفه که، سَرِ تو روی نِیزه بَند بود
اینجا که آمَدیم، تو را حَنجَری نماند
.
این کوچه های شام، شَبیهِ جَهنّم اَست
جُز جای شُعله بَر سَرِ هَر دُختَری نماند
.
مِیدانِ شَهر، پُر شُده اَز کینه های بَدر
دَر شَهرِ شام، سَنگزَنِ دیگَری نماند
.
اَز بَس که سَنگ خورد به پیشانی اَت حُسِین
دیگَر نِشانِ بوسه ی پِیغَمبَری نماند
.
اَنگُشتَرَت به دَستِ سَنان بَرق می زَنَد
دیگَر مَپُرس اَز چه مَرا مَعجَری نماند
.
سوغاتِ مَکّه ای که خَریدی رُبوده شُد
اینجا به گوشِ دُخترِ تو زیوَری نماند
.
#رضا_رسول_زاده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شام
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است
گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است
اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها
ناقهای را بیجهاز اینبار منبر کرده است
چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید
گرچه چشمش با سری نیزهنشین سر کرده است
بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی
محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است
آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست
عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است
مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد
مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است
بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید
چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است
#مرضیه_نعیم_امینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است
گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است
اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها
ناقهای را بیجهاز اینبار منبر کرده است
چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید
گرچه چشمش با سری نیزهنشین سر کرده است
بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی
محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است
آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست
عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است
مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد
مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است
بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید
چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است
#مرضیه_نعیم_امینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#دروازه_ساعات
#شام
دروازه ساعات را بستند ساعت ها
شد شهر شام آماده اوج جسارت ها
رقاصه آوردند مطرب را خبر کردند
جمعی چراغان کوی و بام و رهگذر کردند
بر پشت بام خانه ها سنگ و نی آوردند
بد مست ها پیمانه پیمانه مِی آوردند
زن ها حنا بستند وقت شادمانی شد
در جشن پیروزی بهار گل فشانی شد
دروازه ساعات وا شد قافله آمد
یک کاروان دلخسته و پای آبله آمد
وقت پذیرایی رسید و بی درنگ ای وای
سرها به روی نیزه شد آماج سنگ ای وای
شد اهل بیت حضرت خورشید اسیر شام
(یوم بیوم بدر) بر لب های میر شام
لبهای قرآن خیزران می خورد و خندیدند
مهتاب در کنج خرابه مرد و خندیدند
در امر استقبال ، شهر شام کم نگذاشت
از سنگ وطعنه خنده و دشنام کم نگذاشت
هرچه که بود آنروز بر زینب گذشت اما
لحظه به لحظه غرق تاب و تب گذشت اما
فریاد زین العابدین در گوش عالم ماند
نام حسین و شور پیغام محرم ماند
#کمیل_کاشانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام
دروازه ساعات را بستند ساعت ها
شد شهر شام آماده اوج جسارت ها
رقاصه آوردند مطرب را خبر کردند
جمعی چراغان کوی و بام و رهگذر کردند
بر پشت بام خانه ها سنگ و نی آوردند
بد مست ها پیمانه پیمانه مِی آوردند
زن ها حنا بستند وقت شادمانی شد
در جشن پیروزی بهار گل فشانی شد
دروازه ساعات وا شد قافله آمد
یک کاروان دلخسته و پای آبله آمد
وقت پذیرایی رسید و بی درنگ ای وای
سرها به روی نیزه شد آماج سنگ ای وای
شد اهل بیت حضرت خورشید اسیر شام
(یوم بیوم بدر) بر لب های میر شام
لبهای قرآن خیزران می خورد و خندیدند
مهتاب در کنج خرابه مرد و خندیدند
در امر استقبال ، شهر شام کم نگذاشت
از سنگ وطعنه خنده و دشنام کم نگذاشت
هرچه که بود آنروز بر زینب گذشت اما
لحظه به لحظه غرق تاب و تب گذشت اما
فریاد زین العابدین در گوش عالم ماند
نام حسین و شور پیغام محرم ماند
#کمیل_کاشانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#شام_غریبان
امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر
اما تو را خیلی اذیت کرد مادر
همسایههایت را دعا کردی و این شهر
هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر
چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند
دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر
بابا تو را میشست دیدم رفت از حال
وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر
این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد
ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر
هم اشک هم بابا عرق میریخت اما
حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر
از چادری که سهمِ من شد از تو ، پیداست
آتش فقط از تو عیادت کرد مادر
با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو
از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر
آنروز دیدم هفت جایت را شکستند
دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر
دست از قلافِ خویش قُنفذ برنمیداشت
هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر
از بس برایم روضه خواندی از حُسینم
چشمم به این خونگریه عادت کرد مادر
میآید آنروزی که میگویم : کجایی
پیراهنش را شمر غارت کرد مادر
بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی
پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر
بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار
عباس را غرقِ خجالت کرد مادر
عمداً سنان با چند نامردِ یهودی
ما را معطل چند ساعت کرد مادر
#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شام_غریبان
امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر
اما تو را خیلی اذیت کرد مادر
همسایههایت را دعا کردی و این شهر
هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر
چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند
دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر
بابا تو را میشست دیدم رفت از حال
وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر
این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد
ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر
هم اشک هم بابا عرق میریخت اما
حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر
از چادری که سهمِ من شد از تو ، پیداست
آتش فقط از تو عیادت کرد مادر
با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو
از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر
آنروز دیدم هفت جایت را شکستند
دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر
دست از قلافِ خویش قُنفذ برنمیداشت
هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر
از بس برایم روضه خواندی از حُسینم
چشمم به این خونگریه عادت کرد مادر
میآید آنروزی که میگویم : کجایی
پیراهنش را شمر غارت کرد مادر
بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی
پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر
بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار
عباس را غرقِ خجالت کرد مادر
عمداً سنان با چند نامردِ یهودی
ما را معطل چند ساعت کرد مادر
#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_س
کاش می مُردم و نمی دیدم روی نی ! طفل شیرخواره ی غرق خوابتو حرمله نمک رو زخمام می پاشید با همون کمون می زد رُبابتو
خیلی حظ می بردش از غربت مون ! شمریه واسه خودش، پستِ سنان وقتی خولی از زدن خسته می شد تازیانه شو می داد دستِ سنان
نگم از ناقه ی بی جهازمون ! دردسرهاش که یکی دو تا نبود کاش غریبه ها به من سنگ می زدن توی کوفه غیرِ آشنا نبود
کار دنیا رو ببین ! که قاتلت سرِ ظهری واسه ما اذون می داد روزگارو باش ! کسی مثلِ شبث به عروسش ، رُبابو نشون می داد !
خنده های دلقک بزم شراب عاقبت سکوت لبهاتو شکست معجر بلند دختر یزید غرور رقیه ساداتو شکست
#شام
#اسارت
#وحید_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
کاش می مُردم و نمی دیدم روی نی ! طفل شیرخواره ی غرق خوابتو حرمله نمک رو زخمام می پاشید با همون کمون می زد رُبابتو
خیلی حظ می بردش از غربت مون ! شمریه واسه خودش، پستِ سنان وقتی خولی از زدن خسته می شد تازیانه شو می داد دستِ سنان
نگم از ناقه ی بی جهازمون ! دردسرهاش که یکی دو تا نبود کاش غریبه ها به من سنگ می زدن توی کوفه غیرِ آشنا نبود
کار دنیا رو ببین ! که قاتلت سرِ ظهری واسه ما اذون می داد روزگارو باش ! کسی مثلِ شبث به عروسش ، رُبابو نشون می داد !
خنده های دلقک بزم شراب عاقبت سکوت لبهاتو شکست معجر بلند دختر یزید غرور رقیه ساداتو شکست
#شام
#اسارت
#وحید_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110