#امیر_المومنین_علیهالسلام
هر زمان سارِ سخن کرد به هرجا داوود
اشهد ان علیا ولی الله سرود
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
هر زمان سارِ سخن کرد به هرجا داوود
اشهد ان علیا ولی الله سرود
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
#امیر_المومنین_علیهالسلام
آدم آب و گلش آنروز که در قالب بود
پدر خاک علی ابن ابیطالب بود
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
آدم آب و گلش آنروز که در قالب بود
پدر خاک علی ابن ابیطالب بود
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
#امیر_المومنین_علیهالسلام
چه بگویم ز مقامات علی حیرانم
ها علی بشر کیف بشر میخوانم
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
چه بگویم ز مقامات علی حیرانم
ها علی بشر کیف بشر میخوانم
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
#امیر_المومنین_علیهالسلام
آنشبسختکهاسمششبطوفانبلاست
نوح میگفت نترسید یدالله اینجاست
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
آنشبسختکهاسمششبطوفانبلاست
نوح میگفت نترسید یدالله اینجاست
#مسعود_یوسف_پور
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
فرشته آمده تا دورت ازدحام کند
بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند
به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این
دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند
بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل
بگو بر این حجر الاسود استلام کند
شده ست زائر تو زائر خدا در عرش
به جبرئیل بگو وصف این مقام کند
برو به دوش رسول خدا که میخواهد
از این طریق تو را باز احترام کند
تو نور چشم خدایی، علیست عین الله
خدا بناست که نسل تو را امام کند
به نص لحمک لحمی پیمبر آمده است
به شوق روی تو خورشید با سر آمده است
بعید نیست نگاهت به مرده جان بدهد
و یا به دست سلیمانِ عصر، نان بدهد
بعید نیست ز نامت بلال مست شود
به عشقت از سر شب تا سحر اذان بدهد
بعید نیست که روزی سه بار قبله نما
به جای کعبه ضریح تو را نشان بدهد
طلای اصل بریزد به جای گرد و غبار
اگر عبای تو را یکنفر تکان بدهد
اجل اسیر غم توست، کشته مرده ی توست
بگو که ابرویت اینبار را امان بدهد
تو کیستی که جهان مست شد از آمدنت
رسول اکرم ما خورد از می دهنت
بکش در آینه ای روی دلربایت را
برای آنکه ببینیم ما خدایت را
گذاشته ست از این شانه روی آن شانه
نبی به فخر عوض کرده باز جایت را
تو را زمین بگذارد دلش نمی آید
به دست باد دهد گرد رد پایت را!
گرفته ای سر یک دوش کیسه ی اطعام
و روی دوش دگر عشق مرتضایت را
به کوری همه ی دشمنان دین، تک تک
علی گذاشته ای اسم بچه هایت را
دل من این دل سرمست باز حیران شد
ز نام نامی او شعر من پریشان شد
علی امام ابوذر، علی معلم سلمان
علیست اسم خدا طبق نقل های فراوان
علیست مظهر توحید و قلب سوره ی انسان
کتاب مدح علی هم خلاصه اش شده قرآن
علیست مالک یوم الجزا و معنی میزان
و نام عشق علی را خدا گذاشته ایمان
علی امیر علی شیر حق علی یل میدان
دوباره معرکه و شاه و ذوالفقار پریشان
شده ست با رجزش بین جنگ هجمه ی طوفان
نگاه با جبروتش شده ست معرکه گردان
نداشته زرهش پشت و لشکری شده حیران
شنیده اند که سربند زرد گشته رجزخوان
نظر به تیغ دو دم هم نبوده ساده و آسان
به سادگی نرسد کار کارزار به پایان
شده ست لذت توصیف این نبرد دوچندان
که بعد کشتن کفار آمد و همه دیدند
علی گرفته ابالفضل را دوباره به دامان!
که خورده است گره جان او به جان ابالفضل
چقدر بوسه علی زد به بازوان ابالفضل
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
فرشته آمده تا دورت ازدحام کند
بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند
به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این
دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند
بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل
بگو بر این حجر الاسود استلام کند
شده ست زائر تو زائر خدا در عرش
به جبرئیل بگو وصف این مقام کند
برو به دوش رسول خدا که میخواهد
از این طریق تو را باز احترام کند
تو نور چشم خدایی، علیست عین الله
خدا بناست که نسل تو را امام کند
به نص لحمک لحمی پیمبر آمده است
به شوق روی تو خورشید با سر آمده است
بعید نیست نگاهت به مرده جان بدهد
و یا به دست سلیمانِ عصر، نان بدهد
بعید نیست ز نامت بلال مست شود
به عشقت از سر شب تا سحر اذان بدهد
بعید نیست که روزی سه بار قبله نما
به جای کعبه ضریح تو را نشان بدهد
طلای اصل بریزد به جای گرد و غبار
اگر عبای تو را یکنفر تکان بدهد
اجل اسیر غم توست، کشته مرده ی توست
بگو که ابرویت اینبار را امان بدهد
تو کیستی که جهان مست شد از آمدنت
رسول اکرم ما خورد از می دهنت
بکش در آینه ای روی دلربایت را
برای آنکه ببینیم ما خدایت را
گذاشته ست از این شانه روی آن شانه
نبی به فخر عوض کرده باز جایت را
تو را زمین بگذارد دلش نمی آید
به دست باد دهد گرد رد پایت را!
گرفته ای سر یک دوش کیسه ی اطعام
و روی دوش دگر عشق مرتضایت را
به کوری همه ی دشمنان دین، تک تک
علی گذاشته ای اسم بچه هایت را
دل من این دل سرمست باز حیران شد
ز نام نامی او شعر من پریشان شد
علی امام ابوذر، علی معلم سلمان
علیست اسم خدا طبق نقل های فراوان
علیست مظهر توحید و قلب سوره ی انسان
کتاب مدح علی هم خلاصه اش شده قرآن
علیست مالک یوم الجزا و معنی میزان
و نام عشق علی را خدا گذاشته ایمان
علی امیر علی شیر حق علی یل میدان
دوباره معرکه و شاه و ذوالفقار پریشان
شده ست با رجزش بین جنگ هجمه ی طوفان
نگاه با جبروتش شده ست معرکه گردان
نداشته زرهش پشت و لشکری شده حیران
شنیده اند که سربند زرد گشته رجزخوان
نظر به تیغ دو دم هم نبوده ساده و آسان
به سادگی نرسد کار کارزار به پایان
شده ست لذت توصیف این نبرد دوچندان
که بعد کشتن کفار آمد و همه دیدند
علی گرفته ابالفضل را دوباره به دامان!
که خورده است گره جان او به جان ابالفضل
چقدر بوسه علی زد به بازوان ابالفضل
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ماه شب چارده، ابالفضل
مهرست حسین و مه ابالفضل
فرمود خدا اذا تلاها
تا رفت کنار شه ابالفضل
آن قِسم قَسَم که عاشقان راست
گه نام خداست گه ابالفضل
برخاست ندا بنفسی انت
تا زد به دل سپه ابالفضل
شمشیر به کف نمی نهد شیر
آمد غران ز ره ابالفضل
صف می شکند به تیغ ابرو
باری که کند نگه ابالفضل
چون اوست فلک اگر قدم داشت
چون اوست قمر اگر علم داشت
دریا نبرد به ذات او راه
کوه است کنار او پر کاه
وقتی که علم به شانه میبرد
می شد قدِ آفتاب کوتاه
آری به غلط نگفت شاعر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی، علیست عباس
جانم به تجلیات آن شاه
یادم آمد ز خطبه ی او
الله از آن خطابه الله
ذی الحجه ی سال شصت هجری
میرفت به بام کعبه آن ماه
میرفت چنان عقاب بر اوج
از بهر شکار فوج تا فوج
میرفت به حکم شاه عالم
آنسان که علی به دوش خاتم
ساقی چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
فرمود خدای کعبه را شکر
میریخت ز خطبه سربه سر سکر
بر خانه ی کعبه قبل ایجاد
خاک قدم علی شرف داد
گر سرّ خدا نبود هرآن
مانند پرنده ای شتابان
پا میشد و پرزنان از این دشت
کعبه دور حسین می گشت
دل را ز خطابه زیر و رو کرد
وانگاه به قوم فتنه رو کرد
چون عزم شکار کرد آن باز
یک بیت بگویمت به ایجاز:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه ی لاغری چه خیزد؟
خورشید جمال او برآشفت
با بانگ بلند این چنین گفت:
ای ذره چه ات به خودنمایی؟
بسم الله اگر حریف مایی
عباس که در مصاف باشد
شمشیر عرب غلاف باشد
ای ملک سخن همه به نامت
تیغ دو دم علی کلامت
آگاه ز جهل و وهمشان کرد
شمشیر تو شیر فهمشان کرد
یاد آنکه دل از علی ربودی
بر چهره نقاب بسته بودی
سن تو قریب سیزده بود
محو تو نگاه مهر و مه بود
صفین صف بست بر تماشات
هیهات از آن نگاه، هیهات
مالک آمد ولی چنان بید
تا دید تو را به خویش لرزید
تیغ تو رسید بی محابا
مبهوت تو بود ابن شعثا
از نسل علیست گرچه شک نیست
پرسید کسی که این جوان کیست
قربان تو ای نقاب بر رخ
بگذار بگویمش به پاسخ
عباس علی کارزار است
عباس، غریو ذوالفقار است
عباس تمام افتخار است
عباس امام اقتدار است
عباس مه طلایه دار است
عباس بلندی وقار است
عباس بلاغت شعار است
عباس شکوه آشکار است
عباس چه گویمت ز عباس
حبس است مرا به سینه انفاس
حبس است مرا به سینه انفاس
لب بستم و گفت شیخ عباس:
این شعرِ به سینه نقش بسته
هستم سگگی ز حبس جسته
از مدح تو با قلاده ی زر
زنجیر وفا به حلقم اندر
خود را به قبول رایگانت
بستم به طویله سگانت
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگم مزن و مرانم از پیش
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع_ولادت
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین
رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین
شروع میکنم آغاز شعر را به رجز
خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این
هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است
تمام گوش شو و پای این خبر بنشین
در انتظار علی بود خصم و در میدان
نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین
به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت
تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه ات سنگین
به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان
گریزد اسب، بدون سواره و بی زین
شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست
که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین
رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله
چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!
به جنگ، اذن که از بوتراب میگیرد
نخست مردم چشمش شتاب میگیرد
به ذمۀ همه بیشک نماز آیات است
اگر نقاب زند، ماهتاب میگیرد
فدای همت ماهی که عکس دستش را
فرات در همۀ عمر، قاب میگیرد
فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر
برای زینب کبری رکاب میگیرد
مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت
ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت
به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت
هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت
علی به دوش نبی رفت، کاش میگفتند
که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!
از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی
دوباره کعبه گمان میکنم ترک برداشت
به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا
دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت
نه کربلا که علمدار ما نخستین بار
به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت
نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله
به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت
نه مست جام که عمریست مست عباسم
قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین
رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین
شروع میکنم آغاز شعر را به رجز
خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این
هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است
تمام گوش شو و پای این خبر بنشین
در انتظار علی بود خصم و در میدان
نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین
به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت
تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه ات سنگین
به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان
گریزد اسب، بدون سواره و بی زین
شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست
که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین
رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله
چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!
به جنگ، اذن که از بوتراب میگیرد
نخست مردم چشمش شتاب میگیرد
به ذمۀ همه بیشک نماز آیات است
اگر نقاب زند، ماهتاب میگیرد
فدای همت ماهی که عکس دستش را
فرات در همۀ عمر، قاب میگیرد
فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر
برای زینب کبری رکاب میگیرد
مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت
ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت
به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت
هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت
علی به دوش نبی رفت، کاش میگفتند
که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!
از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی
دوباره کعبه گمان میکنم ترک برداشت
به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا
دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت
نه کربلا که علمدار ما نخستین بار
به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت
نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله
به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت
نه مست جام که عمریست مست عباسم
قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_علی_اکبر_ع
#مدح
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چهقدَر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"
سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک، از اوّل علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخاست
نفس پنج تن آل عبا بر میخاست
ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته
قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش
بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت:
"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات
چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟
رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم
میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب
میشود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی
رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت
ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است
بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چهقدَر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"
سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک، از اوّل علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخاست
نفس پنج تن آل عبا بر میخاست
ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته
قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش
بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت:
"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات
چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟
رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم
میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب
میشود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی
رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت
ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است
بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_س
بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان، یا چه؟
یقیناً ماه، وصفش خارج است از درک دریاچه
مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را
چه باید خواند غیر از مادر امّ ابیها؟ چه؟
سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم
که باید از شب معراج چیزی گفت... اما چه؟
حسودانِ قریش او را رها کردند، حق میخواست،
که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه!
همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر
چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟
کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز
به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان، یا چه؟
یقیناً ماه، وصفش خارج است از درک دریاچه
مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را
چه باید خواند غیر از مادر امّ ابیها؟ چه؟
سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم
که باید از شب معراج چیزی گفت... اما چه؟
حسودانِ قریش او را رها کردند، حق میخواست،
که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه!
همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر
چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟
کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز
به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح
ماه، گرم همزبانی با یتیمی دیرجوش
سرو، آن سروی که دارد بار خرما روی دوش
گوهر، آن گوهر که از شوق ظهور روی او
رودها از روز اول گشتهاند آئینه پوش
نام او را میبرم، نامی که بعد از بردنش
میشود شیرین دهانِ میثم خرمافروش
بند بند من گدای مدحت آن شاه شد
کاسه پیش آورده چشم و مشت وا کردهست گوش
من دلم سنگ است اما کعبه یادم دادهاست
گاه لب وا میکند از شوق، سنگ سخت کوش
ای خوشا تیغی که در پیکار بردارد خراش
یک دم اما در دفاع از او نیفتد از خروش
ای خوشا همامِ عاشق دید مولا را و گفت
«نرخ جام باده، جان کرده ست پیر می فروش»*
ای برادر آنکه با مهر علی داده ست دست
شمع بیت المال را باری نمیخواهد خموش
نام او را خوانده اما در مقامش ماندهام
چشم نابینای من درکی ندارد از نقوش
جای گل رویید چاه و رفت بالا نخل آه
خون خاک از غربت او بارها آمد به جوش
کاسۀ صبر یتیم آنشب سرآمد پشت در
رفت او و در خیالم بارها رفتم ز هوش
قرنها بعد از علی دنیا بهارانی ندید
عاقبت از راه میآید سواری سبز پوش
* وامی از میرداماد
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
ماه، گرم همزبانی با یتیمی دیرجوش
سرو، آن سروی که دارد بار خرما روی دوش
گوهر، آن گوهر که از شوق ظهور روی او
رودها از روز اول گشتهاند آئینه پوش
نام او را میبرم، نامی که بعد از بردنش
میشود شیرین دهانِ میثم خرمافروش
بند بند من گدای مدحت آن شاه شد
کاسه پیش آورده چشم و مشت وا کردهست گوش
من دلم سنگ است اما کعبه یادم دادهاست
گاه لب وا میکند از شوق، سنگ سخت کوش
ای خوشا تیغی که در پیکار بردارد خراش
یک دم اما در دفاع از او نیفتد از خروش
ای خوشا همامِ عاشق دید مولا را و گفت
«نرخ جام باده، جان کرده ست پیر می فروش»*
ای برادر آنکه با مهر علی داده ست دست
شمع بیت المال را باری نمیخواهد خموش
نام او را خوانده اما در مقامش ماندهام
چشم نابینای من درکی ندارد از نقوش
جای گل رویید چاه و رفت بالا نخل آه
خون خاک از غربت او بارها آمد به جوش
کاسۀ صبر یتیم آنشب سرآمد پشت در
رفت او و در خیالم بارها رفتم ز هوش
قرنها بعد از علی دنیا بهارانی ندید
عاقبت از راه میآید سواری سبز پوش
* وامی از میرداماد
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
شب وصال چنان میرمد غم از دو طرف
که گرم دوست شود چشم پر نم از دو طرف
نه راه پیش و نه پس دارم از دو ابرویش
به قصد کشتنم آورده آدم از دو طرف
به اوست بسته حیاتم که نسبتِ نَفَسش
رسیدهاست به عیسی بن مریم از دو طرف
عرق نشسته بر آن رخ در آفتاب تموز
به گُل نشسته تو گویی که شبنم از دو طرف
نگو شکاف و ترک، کعبه آن مطافِ ملک
به حرمت پدر خاک، شد خم از دو طرف
میان ما و ولایش، مباهلهست و غدیر
شدهست رشتۀ پیوند، محکم از دو طرف
مسیحیان جهان «ایلیا» به او گفتند
یکیست خوانی اگر، نقش پرچم از دو طرف
به شرق و غرب نماند پناهگاهی راست
اگر برآورد آن تیغ خم، دم از دو طرف
علیست آینه ذات حق و نفس نبی
خدا گذاشته آئینه، آنهم از دو طرف
بهشت اوست، مرو راهِ آن دو دیگر را
جهنّم است برادر! جهنّم از دو طرف
میان ما و رسیدن به آن مقام، دریست
دری که بسته خداوندِ عالم از دو طرف
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
شب وصال چنان میرمد غم از دو طرف
که گرم دوست شود چشم پر نم از دو طرف
نه راه پیش و نه پس دارم از دو ابرویش
به قصد کشتنم آورده آدم از دو طرف
به اوست بسته حیاتم که نسبتِ نَفَسش
رسیدهاست به عیسی بن مریم از دو طرف
عرق نشسته بر آن رخ در آفتاب تموز
به گُل نشسته تو گویی که شبنم از دو طرف
نگو شکاف و ترک، کعبه آن مطافِ ملک
به حرمت پدر خاک، شد خم از دو طرف
میان ما و ولایش، مباهلهست و غدیر
شدهست رشتۀ پیوند، محکم از دو طرف
مسیحیان جهان «ایلیا» به او گفتند
یکیست خوانی اگر، نقش پرچم از دو طرف
به شرق و غرب نماند پناهگاهی راست
اگر برآورد آن تیغ خم، دم از دو طرف
علیست آینه ذات حق و نفس نبی
خدا گذاشته آئینه، آنهم از دو طرف
بهشت اوست، مرو راهِ آن دو دیگر را
جهنّم است برادر! جهنّم از دو طرف
میان ما و رسیدن به آن مقام، دریست
دری که بسته خداوندِ عالم از دو طرف
#مسعود_یوسف_پور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110