میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.7K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
614 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#شام_غریبان

ای پیکر غلتیده بین خون ، سرت کو
روی سرت عمامه ی پیغمبرت کو
پیراهنت کو ، یادگار مادرت کو
آه ای برادر جان ، بگو انگشترت کو

عطر تنت پیچیده در صحرا عزیزم

خون تو حتی سرخ کرده آسمان را
بالا گرفتی دستهای ناتوان را
تفسیر کردی واژه های مهربان را
با دست خالی رد نکردی ساربان را

انگشترت را کرده ای اهدا عزیزم

تو ارباً ارباتر شدی از اکبر خود
پرپر شدی پیش نگاه مادر خود
فهمانده ای با حرفهای آخر خود
داری خجالت میکشی از خواهر خود

ای سربلند خوش قد و بالا عزیزم

تو خسته بودی ، تشنه بودی ، بی هوا زد
شاید وضو هم داشت در راه خدا زد
مصراع بعد آتش به جان کربلا زد
لعنت بر آن پیری که آمد با عصا زد

بر غارت جسمت شده دعوا عزیزم

این ضربه ها نظم نگاهت را بهم ریخت
تا اسب رد شد فرم دست و پا بهم ریخت
با روضه هایت عالم بالا بهم ریخت
شاعر زبانت لال که زهرا بهم ریخت

ای کشته ی تشنه ، لبِ دریا عزیزم

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
مارا ز خاک پای علی آفریده اند
پس با همین حساب علی بوتراب شد
سجاده ی نماز شبش بال جبرئیل
گل بود و اشکهای دو چشمش گلاب شد
هر حاجتی که پیش خداوند برده ام
گفتم خدا به حق علی مستجاب شد
باید غلام قنبر او شد که از ازل
هر کس غلام او شده عالیجناب شد

گفتیم یاعلی و شعف آفریده شد
با خنده هاش دُرّ نجف آفریده شد

ما در تو دیده ایم صفات امیر را
طی کرده ایم با تو تمام مسیر را
با لطف فاطمه به دو عالم عَلَم نمود
علامه ی امینیِ ما الغدیر را
باید اضافه کرد به القابت ای علی
جای امیر ، لفظ امیرِ کبیر را
آنکه سروده تو اسدالله غالبی
تشبیه کرده است به چشم تو شیر را
این جذبه ی نگاه تو مارا گرفته است
یعنی اسیر کرده نگاهت ، اسیر را

یا قاهر العدو و یا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

جایی که آب هست تیمم مجاز نیست
وقتی امام هست خلیفه نیاز نیست
سوگند میخورم به تمام مقدسات
بی حُبِّ او نماز شما هم نماز نیست
مبهوتم از زیارت ایوان طلای تو
کعبه گمان کنم نجف است و حجاز نیست
بر سردر بهشت نوشتند یاعلی
یعنی به جز لوای تو در اهتزاز نیست
اصلاً قیام کرده قیامت برای تو
آنجا که غیر حُبّ علی چاره ساز نیست

حتما علی کنار خدا ایستاده است
حتما علی بخاطر ما ایستاده است

هوهوی ذوالفقار علی اسم اعظم است
حیدر خودش تجلی آیات محکم است
حیدر بشر نبود اگر چه خدا نبود
اما برای بنده خدای مجسم است
آیینه ی تمام نمای خدا علیست
هر چه نوشته اند ز اوصاف او کم است
گفتیم‌ یا علی و شنیدیم فاطمه
زهراست جان حیدر و او جان فاطمه ست
ساقی علی ، پیاله علی ، باده هم علی
امشب بساط مستی ما هم فراهم است

با یاعلی ، علی و علی مست میشویم
ما می نخورده ایم ولی مست میشویم

حیدر اگر نبود صفایی نداشتیم
شبهای جمعه حال دعایی نداشتیم
بیچاره میشدیم اگر روز اربعین
راه نجف به کرببلایی نداشتیم
پابند صحن حضرت زهرا شدیم که
وابستگی به هیچ کجایی نداشتیم
یادش بخیر جز دم لبیک یاحسین
در کاروان خسته صدایی نداشتیم
دلتنگ لحظه های زیارت که میشویم
ای وای اگر امام رضایی نداشتیم

عمریست ما گدای همین خانواده ایم
مدیون بچه های همین خانواده ایم

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#ولادت


نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور

منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه‌ آیه‌ی کوثر

به واژه واژه‌ی هر بیت میخورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر

چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه‌ و احساس می‌شود دفتر

علی چه گفت به ام البنین؟ که می‌روید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر

چه کهکشان قشنگی‌ شود به خانه‌ی نور
سه تا ستاره‌ی پر نور در کنار قمر

رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر

زبان علم نجوم از قیاس در مانده‌ست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر

بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانه‌ی الماس عرش زیباتر

گرفت لحظه‌ای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفته‌ست در بغل گوهر

بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر

چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر

علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر

روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر

که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقه‌ی شریفش پر

می‌آورند که خوشبو کنند جان‌ها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر

زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همه‌ی آسمانیان انور

به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر

همیشه نزد برادر چنان ادب می‌کرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر

همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر

همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر

کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر

فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر

به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر

چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر

دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل می‌شود لنگر

بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر

قیام کرد و قیامت شده‌ست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر

چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر

علی عذاب برای یهود آورده‌ست!
خدا به جنگ یهود آمده‌ست یا که بشر؟

صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند می‌شود از سوی مردم خیبر

پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست
همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر

چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید
چنان حسین که در کربلا کند محشر

رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ
امامزاده شود بر امام ها یاور

چه لقمه‌های حرامی که چشم و گوش همه
زمان خطبه‌ی ارباب کور بوده و کر

دوباره قصه به آیات انشقاق رسید
نشست تیر قضا بین چشم‌های قدر

بعید نیست که زهرا به علقمه برسد
همان که از نفس افتاد در حوالی در

بعید نیست که او را صدا زند پسرم
بعید نیست که او را صدا زند مادر

نوشته‌اند سرش رفته بود و قولش نه
گواه اوست لب تشنه‌ی علی اصغر

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر

بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟
نشسته بود بر آن سرزمین پهناور

قسم به‌ صفحه‌ی سرخ تمام مقتل ها
قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر

حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند
نمی‌رود ز سر دختران او معجر

صدا زند رحم الله عمی العباس
که بود کوه وفادار لحظه های خطر

به صفحه صفحه‌ی تاریخ نام او پیداست
از اولین نفس واژه ها الی آخر

هزار سال گذشت و دخیل می‌بندند
به سفره های اباالفضل مردم مضطر

برای از نفس افتاده ها تنفس اوست
به هر کویر ترک خورده اوست آب آور

چه گویمش که کُمیتم همیشه می‌لنگد
که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر

قسم به کاسه‌ی آبی که دست مادرهاست
که نام اوست موثرتر از دعای سفر

همیشه زندگی‌ام از امید لبریز است
و پر شده‌ست جهانم ز عشق سرتاسر

چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست
رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر

دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات

اگر در سرنوشتت نیست تا "ام البنین" باشی
فقط زهرای تو کافیست "ام المؤمنین" باشی

شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر
خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی

زنی بالاتر از حوّا ، زنی همسایه ی مریم
یقینا آمدی همکُفو ختم المرسلین باشی

تو قبل از هر زنی اسلام آوردی و پس باید
برای خاتمِ "پیغمبرِ خاتم" نگین باشی

فقط میخواستی از دوش پیغمبر عبایش را
که در آغوش مهر رحمة للعالمین باشی

همیشه نیمه ی ماه خدا از عرش میایی
برای تک تک جامانده ها حبل المتین باشی

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_صادق_ع

نیمه شب شعله به مهمانی در می آید
اشک آتش به سر هیزم تر می آید
کوچه را دود گرفت و وسط آتش ها
پشت در حضرت زهرا به نظر می آید
روضه خوان کیست؟امامیست که چون ابراهیم
مثل خیری ست که در دامن شر می آید
روضه خوان باش که درک صفحات مقتل
فقط از عهده ی لبهای تو بر می آید
بی وفا شهر مدینه ، بی حیا ای بغداد
سوز این روضه به پابوس جگر می آید
گرچه عمامه نداری و عبایی هم نیست
به تنت نور ولایت چقدر می آید
ماه ، روبند بیانداز ببین در دل شب
مو پریشان وسط کوچه قمر می آید
مو پریشان شدی و زجر کشیدی ، آری
مو پریشان بشود حوصله سر می آید

روضه بر حاشیه ی برگ شقایق بنویس
مثل زهراست غمت ، حضرت صادق بنویس
.

چه رسیده ست به حال بدن محترمت
و چه سنگین شده بر شانه ی تو کوه غمت
ریسمان بر تن مهتاب تو بی تاب شده
کوچه پر نور شده نیمه ی شب از قدمت
تو اگر تندتر از این بروی میفتی
آه ای پیر قبیله ، آه از قد خمت
مو سفیدی و ولیکن پسر فاطمه ای
مادرت گفت بُنَیَّ به فدای قدمت
مثل آن سینه ی سنگین شده در ظهر عطش
چه قدر سخت شده هم دم و هم بازدمت
تو چه گفتی که سزاوار مصیبت شده ای؟
تو چه کردی که کند قاتل تو متهمت؟
بنویس آنچه که اسلام به آن وابسته
رستگاری مرا داده خدا در قلمت

روضه بر حاشیه ی برگ شقایق بنویس
مثل زهراست غمت ، حضرت صادق بنویس
.

چشم هایت نگران و به لبت جان آمد
آسمان بغض نکن ، نم نم باران آمد
فطرسی هست کنار تو که پرواز کند
جان من ، روی لبت ذکر حسین جان آمد
ولی آقا چه بگویم؟ نه سرت بر نی شد
نه به تشتی ز لبت نغمه ی قرآن آمد
نه سرت ماه تنور است که خاکی بشود
نه کسی پیش تنت موی پریشان آمد
دخترت کنج خرابه نشده منتظرت
آه از آن لحظه که بابا سر دامان آمد
شُکر ، ناموس تو اصلا سر بازار نرفت
نه اسیری ز تو بر ناقه ی عریان آمد
شُکر ، ناموس تو در مجلس اغیار نبود
نه اسیری ز تو در مجلس مستان آمد
پا به پای تو و این روضه که من میرم
پا به پای تو و این روضه که نَتْوان آمد

روضه بر حاشیه ی برگ شقایق بنویس
مثل زهراست غمت ، حضرت صادق بنویس

#احمد_ایرانی_نسب
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین... دوباره جهان رنگ غم گرفت

صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت

رحمت بر آن کسی که به تو اعتماد کرد
لعنت بر آن کسی که تورا دست کم گرفت

باید دخیل پرچم مشکی روضه شد
باید شفا ز مرثیه ی محتشم گرفت

دم کرده است مادر تو چای روضه را
با اشک های سینه زنان ، چای دم گرفت

ما را رها کنی همه از دست می رویم
آدم شده ست هرکه در این روضه دم گرفت

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س

گوشوارم را بگیر انگشترش را پس بده
آه ، تنها دلخوشی دخترش را پس بده

موی بابا را رها کن ، گیسوی من را بکش
هر چه میخواهی بزن اما سرش را پس بده

چشمهایش پر ز خاکستر شده ، نشناختم
لطف کن مژگان چشمان ترش را پس بده

معجرم آتش گرفت و گیسوانم سوخته
جای آن ، کهنه لباس مادرش را پس بده

لااقل قبل از رسیدن تا سر بازار شام
تکه ای از روسری خواهرش را پس بده

عاقبت جان میدهد از این پریشانی رباب
جای این طعنه زدن ها اصغرش را پس بده

کودکی از بام سنگی را به سویم پرت کرد
داد زد خلخال پای لاغرش را پس (نده)

روضه خوان مبهوت مانده در ردیف روضه ها
گوشوارش را نگیر ، انگشترش را پس بده


#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مصائب‌_شام_بلا
#السلام‌_علی_آل_بیت_محمد_علیهم‌السلام

می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را

سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را

کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را

علت لکنت من را که خودت می بینی
ورم صورت و زخم لب و خون لثه را

جان من فکر نکن قافیه را باخته ام
خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را

بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند
دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را

کاش ب
ودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را

عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این غائله را

عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم
مادری کرد ، که آرام کند قافله را

خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند
شام حس کرد دم صحبت او زلزله را

راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟
عمه آتش زده این سلسله ی باطله را

او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند
دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را

حسم این است که من دردسر قافله ام
کاش با خود ببری دردسر قافله را

می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی
می کشم روی زمین پای پر از آبله را


#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام‌الله‌علیها‌
#حضرت_محسن_ابن‌علی‌_‌علیه‌السلام
#شهادت

چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است

چه کرده اند که این باغبان با احساس
کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است

شکست‌شیشه‌ی عطری که‌بوی محسن داشت
در این فضای معطر به فضه رو زده است

چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس
توان نداشت و آخر به فضه رو زده است

نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت
و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است

یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد
پیامبر دو برابر به فضه رو زده است

چگونه شرح دهم روضه های محسن را
همین بس است که مادر به فضه رو زده است

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_س
#مدح

"کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفره‌های احسانت
و "ابر" ، تشنه‌ی در جستجوی بارانت

"قیام" حاصل "قَد قامَتِ الصَلوة" تو بود
نشسته "دین خدا" در مسیر ایمانت

اطاعت از تو همان طاعت خداوند است
"بهشت" شاخه گلِ کوچکی ز گلدانت

قنوت نیمه شبت کهکشان حاجت هاست
به آسمان برود نوری از شبستانت

به چادر تو ملائک دخیل می‌بندند
عجیب نیست یهودی شود مسلمانت

همیشه "چرخِ فلک" در طواف دستاس‌ ات
همیشه "حور و ملک" در طواف دستانت

همه فقیر و یتیم و اسیر آمده‌ایم
نشسته‌ایم به امید لقمه‌ی نانت

اگر حسین و حسن میوه‌ی دلت هستند
نبی چو روح تو می‌گردد و علی، جانت

اگرچه چادر گلدار تو در آتش سوخت
دوباره لاله‌ دمیده به دشت دامانت

همین شکوفه‌ی پیراهن تو شاهد ماست
چنان خلیلی و آتش، شده گلستانت

بهار خانه‌ی حیدر خزان نمی گردی
قسم به برف سر گیسوی زمستانت

به شانه‌های تو قوّت نبود و شانه زدی
که زینبت نشود بیش از این پریشانت

به پهلوی تو و بازو و سینه‌ات سوگند
خودت شکستی و نشکسته‌است پیمانت

ز بی‌هوا زدنت، طعنه می‌زند به علی
که باخبر شود از روضه‌های پنهانت...

علی برای تو نهج البلاغه میخواند
مگر بلند شود از تو صوت قرآنت

علیست آینه‌ی روی تو، "بَکَتْ وَ بَکَی"
تو گریه کردی و حیدر شده‌ست گریانت

دوباره پیرهنی را به دجله اندازش
مگر خدای دهد باز در بیابانت
.
.
.
حسین پیرهنی داشت، پس چرا گفتی؟
فدای پیکر غرق به خون و عریانت...

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام

آنکه صوت خویش را تا عرش اعلی می‌رسانَد
گاه با اشکش به گوش‌ چاه، نجوا می‌رسانَد

بغض خود را نیمه‌های شب به سینه‌ می‌فشارد
درد هایش را به دست صبح فردا می‌رساند

در زمین خشک هم از جای پایش نخل رویَد
چون بیابان را به پابوسی دریا می‌رساند

آن قَدَر در بین نخلستان علی زحمت کشیده
همچنان بر سفره‌هامان نان و خرما می‌رساند

عشق ثابت کرد رزق بچه‌ی بی دست و پا را
دور از چشم همه، هربار بابا می‌رساند

پهلوان های قدیمی شاهد این اعتقادند
مرتضی رزق زمین افتاده هارا می‌رساند

تا زمین خوردیم، هر دفعه علی مارا بغل کرد
زودتر از هر کسی مولا خودش را می‌رساند

عشقِ مولا عاقبت او را به زهرا می‌رساند
عشقِ زهرا عاقبت او را به مولا می‌رساند

فاطمه تفسیری از "انا الیه راجعون" است
ابن ملجم! ضربه ات او را به زهرا می‌رساند

کوچه کوچه، کاسه کاسه، راه شیری یتیمان
عشق، بر حیدر سلام الله علیها می‌رساند

خواست دختر فرق غرق خون بابا را نبیند
خواست پیش زینبش خود را به آرامی رساند
.
.
مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم از روضه هایش
دختر تو روضه را تا شام غم‌ها می‌رساند


#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
یا علی مددی..

پهلوان های قدیمی شاهد این اعتقادند
مرتضی رزق زمین افتاده هارا می‌رساند

#احمد_ایرانی_نسب
🍃🌼
#اربعین

از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه

حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه

نوکر درِ این خانه باشد آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه

نام مرا بنویس بین اربعینی ها
من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه

امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه؟
.
.
ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه

دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار
یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه

اشک تمام زائران کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه

من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام

سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند

رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق
نان چشمان مرا هربار آجر می کند

یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست
جای خالی مرا در کربلا پُر می کند

در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی
پشت بام خانه را مرقد تصور می کند

آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند
رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند

مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند

#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110