🔅براساس پژوهش صورت گرفته توسط zendesk :
براي %88 مشتريان كيفيت عامل وفاداري بوده است
سپس مدیریت ارتباط بامشتریان ( CRM) با %72
قیمت %54
و راحتی %50
/جعبه ابزارمدیریت
@honaremodiriat
براي %88 مشتريان كيفيت عامل وفاداري بوده است
سپس مدیریت ارتباط بامشتریان ( CRM) با %72
قیمت %54
و راحتی %50
/جعبه ابزارمدیریت
@honaremodiriat
چه موضوعاتی در مدارس سرتاسر دنیا تدریس می شود؟
ایالات متحده آمریکا
موضوعات اجباری در دبیرستان: ریاضیات، ادبیات، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تربیت بدنی.
موضوعات انتخابی که هر دانش آموز یکی یا چن مورد را انتخاب میکند: بازیگری، تربیت بدنی، آمار،کامپیوتر، زبان های خارجی، تکنولوژی محیطی، نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، هنر فیلمبرداری، تئاتر، نوازندگی، رقص، گرافیک کامپیوتر، طراحی وب، خبرنگاری، تعمیر ماشین و نجاری نیز هستند.
استرالیا
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی علاوه بر موضوعات حساب، زبان بومی، تربیت بدنی و درس های خلاقیت به کودکان نحوه سخنرانی نیز آموزش داده می شود.
مدارس راهنمایی: انگلیسی، ریاضی، احتمال، سواد کامپیوتری، علوم اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، زیست، هنر، تربیت بدنی و علوم طبیعی موضوعات اجباری هستند.
دبیرستان: در دبیرستان دانش آموزان اصول اولیه حرفه آینده خود را یاد می گیرند. به علاوه در شرکت ها دوره کاردانی می گذرانند. به همین دلیل بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی جذب کار می شوند.
نکته جالب مدارس استرالیا این است که هیچ مدرسه ای باشگاه ندارد و اگر هوا بارانی باشد مدارس کاملا تعطیل می شوند.
و نکته جالب دیگر این که اگر مدرسه به ساحل نزدیک باشد آموزش های موج سواری می بینند.
ژاپن
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی ژاپن به دانش آموزان علاوه بر زبان ژاپنی جدید زبان ژاپنی قدیمی نیز آموزش داده می شود و همینطور خوشنویسی، شعر، حساب، علوم طبیعی، علوم اجتماعی، موسیقی، هنرهای تجسمی، تربیت بدنی و خانه داری.
دبیرستان: علوم انسانی و علوم طبیعی. هدف اصلی از درس خواندن رفتن به دانشگاه است به همین دلیل دانش آموزان بقیه موضوعات را به دلخواه خودشان انتخاب می کنند. به عنوان مثال: کشاورزی، صنعت، تجارت، ماهیگیری، پزشکی، زبان های خارجی و بسیاری موارد دیگر…
عربستان سعودی
موضوعات اجباری در مدارس عربستان سعودی شامل مذهب، ریاضیات و علوم طبیعی (زیست و فیزیک) می شود. در مدارس خصوصی علوم انسانی مثل تاریخ و مطالعات اجتماعی تدریس نمی شوند.
ایرلند
در مدارس ایرلند ۲ موضوع اجباری تدریس می شود:
زبان انگلیسی و ریاضی.
بقیه موضوعات کاملا اختیاری هستند. دانش آموزان باید در موضوعی که می خواهند آزمون بدهند و قبول شوند. مدارس ۳۴ موضوع مختلف دارند از جمله: حسابداری، علوم تجاری، مدیریت، موسیقی ، نقاشی، تکنولوژی اطلاعات، نجاری، زبان های خارجی، کشاورزی، تئاتر و بسیاری موارد دیگر…
اسپانیا
آموزش های ابتدایی شامل زبان اسپانیایی، ادبیات، علوم طبیعی، تربیت بدنی، ریاضی، زبان های خارجی و هنرو موسیقی
مدارس متوسطه: علوم اجتماعی، جغرافیا، تاریخ، گرافیک، هنر پلاستیک، موسیقی و تکنولوژی
در دبیرستان ها ۴ رشته انتخابی وجود دارد: علوم انسانی، تکنولوژی، علوم طبیعی و هنر.
چین
موضوعات اجباری: ریاضیات، زبان چینی، زبان خارجی، نقاشی، موسیقی و تربیت بدنی
اما در مدارس متوسطه و دبیرستان موضوعات: علوم طبیعی (فیزیک، شیمی و زیست) علوم اجتماعی، مهارت های کامپیوتر و علوم کامپیوتر آموزش داده می شود. هر سال سطح پیچیدگی مدارس بیشتر و بیشتر می شود به همین دلیل مدارس چین به سخت ترین سیستم های آموزشی دنیا معروف هستند.
همانطور که میبینید کشورهای پیشرفته بیشتر به علوم انسانی و هنر تاکید دارند.
در مدارس کشور ما چه موضوعاتی تدریس می شوند و کدام یک از این سیستم های آموزشی به شما نزدیک تر است؟
ترجمه:مریم اسدی
@honaremodiriat
ایالات متحده آمریکا
موضوعات اجباری در دبیرستان: ریاضیات، ادبیات، علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تربیت بدنی.
موضوعات انتخابی که هر دانش آموز یکی یا چن مورد را انتخاب میکند: بازیگری، تربیت بدنی، آمار،کامپیوتر، زبان های خارجی، تکنولوژی محیطی، نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، هنر فیلمبرداری، تئاتر، نوازندگی، رقص، گرافیک کامپیوتر، طراحی وب، خبرنگاری، تعمیر ماشین و نجاری نیز هستند.
استرالیا
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی علاوه بر موضوعات حساب، زبان بومی، تربیت بدنی و درس های خلاقیت به کودکان نحوه سخنرانی نیز آموزش داده می شود.
مدارس راهنمایی: انگلیسی، ریاضی، احتمال، سواد کامپیوتری، علوم اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، زیست، هنر، تربیت بدنی و علوم طبیعی موضوعات اجباری هستند.
دبیرستان: در دبیرستان دانش آموزان اصول اولیه حرفه آینده خود را یاد می گیرند. به علاوه در شرکت ها دوره کاردانی می گذرانند. به همین دلیل بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی جذب کار می شوند.
نکته جالب مدارس استرالیا این است که هیچ مدرسه ای باشگاه ندارد و اگر هوا بارانی باشد مدارس کاملا تعطیل می شوند.
و نکته جالب دیگر این که اگر مدرسه به ساحل نزدیک باشد آموزش های موج سواری می بینند.
ژاپن
مدارس ابتدایی: در مدارس ابتدایی ژاپن به دانش آموزان علاوه بر زبان ژاپنی جدید زبان ژاپنی قدیمی نیز آموزش داده می شود و همینطور خوشنویسی، شعر، حساب، علوم طبیعی، علوم اجتماعی، موسیقی، هنرهای تجسمی، تربیت بدنی و خانه داری.
دبیرستان: علوم انسانی و علوم طبیعی. هدف اصلی از درس خواندن رفتن به دانشگاه است به همین دلیل دانش آموزان بقیه موضوعات را به دلخواه خودشان انتخاب می کنند. به عنوان مثال: کشاورزی، صنعت، تجارت، ماهیگیری، پزشکی، زبان های خارجی و بسیاری موارد دیگر…
عربستان سعودی
موضوعات اجباری در مدارس عربستان سعودی شامل مذهب، ریاضیات و علوم طبیعی (زیست و فیزیک) می شود. در مدارس خصوصی علوم انسانی مثل تاریخ و مطالعات اجتماعی تدریس نمی شوند.
ایرلند
در مدارس ایرلند ۲ موضوع اجباری تدریس می شود:
زبان انگلیسی و ریاضی.
بقیه موضوعات کاملا اختیاری هستند. دانش آموزان باید در موضوعی که می خواهند آزمون بدهند و قبول شوند. مدارس ۳۴ موضوع مختلف دارند از جمله: حسابداری، علوم تجاری، مدیریت، موسیقی ، نقاشی، تکنولوژی اطلاعات، نجاری، زبان های خارجی، کشاورزی، تئاتر و بسیاری موارد دیگر…
اسپانیا
آموزش های ابتدایی شامل زبان اسپانیایی، ادبیات، علوم طبیعی، تربیت بدنی، ریاضی، زبان های خارجی و هنرو موسیقی
مدارس متوسطه: علوم اجتماعی، جغرافیا، تاریخ، گرافیک، هنر پلاستیک، موسیقی و تکنولوژی
در دبیرستان ها ۴ رشته انتخابی وجود دارد: علوم انسانی، تکنولوژی، علوم طبیعی و هنر.
چین
موضوعات اجباری: ریاضیات، زبان چینی، زبان خارجی، نقاشی، موسیقی و تربیت بدنی
اما در مدارس متوسطه و دبیرستان موضوعات: علوم طبیعی (فیزیک، شیمی و زیست) علوم اجتماعی، مهارت های کامپیوتر و علوم کامپیوتر آموزش داده می شود. هر سال سطح پیچیدگی مدارس بیشتر و بیشتر می شود به همین دلیل مدارس چین به سخت ترین سیستم های آموزشی دنیا معروف هستند.
همانطور که میبینید کشورهای پیشرفته بیشتر به علوم انسانی و هنر تاکید دارند.
در مدارس کشور ما چه موضوعاتی تدریس می شوند و کدام یک از این سیستم های آموزشی به شما نزدیک تر است؟
ترجمه:مریم اسدی
@honaremodiriat
چشمان کور دولت؟ مقایسه دولت هلند و ایران
چرا این قدر حاشیه نشین،گورخواب، بی خانمان و کارتن خواب در کشور داریم؟ چرا ما با «روسپیگری معیشتی» یعنی روسپیگری با هدف تامین معیشت خانوار روبرو هستیم؟علیرغم اینکه در کشورمان بیش از ده سازمان عریض و طویل حمایتی و رفاهی داریم و ماهانه میلیاردها تومان صرف امور حمایتی می شود.سازمان بهزیستی،کمیته امداد، سهام عدالت، سازمان هدفمندی یارانه ها،بنیاد برکت،بنیادهای دیگر و... نمونه ای از سازمان های حمایتی و رفاهی موجود هستند که گردش مالی آنان سر به فلک میکشد. به عنوان نمونه فقط عدد یارانه در سال برابر است با ۳۰ هزار میلیارد تومان!چرا این اعداد نجومی نمیتواند منجر به پایان کارتن خوابی و کاهش حاشیه نشینی و روسپی گری معیشتی شود.برای پاسخ به این سوال بگذارید تجربه هلند را با هم بررسی کنیم.
در هلند تمام پرداخت های حمایتی و یارانه ای کاملا متناسب با نیاز و سطح درآمد افراد پرداخت میشود.اینگونه نیست گشاده دستانه و با چشمان بسته به همه یارانه داده شود.دولت یک پایگاه اطلاعاتی جامع،شفاف و کامل دارد.تمام اطلاعات که از درگاه های مختلف توسط خودتان یا دیگران وارد می شود، در یک پایگاه اطلاعاتی جامع ثبت می شود که ۶۰۰ ارگان و سازمان دولتی تماماً به این سامانه متصل هستند و حسب نیاز، به برخی اطلاعات آن دسترسی دارند.
هر تغییری که در میزان دارایی،محل سکونت، تعداد فرزندان مهدکودکی، محصل و دانشجو، میزان حقوق،نوع ماشین،میزان اجاره و مالیات و ... بیفتد تمام تغییرات در دسترس ۶۰۰ ارگان دولتی قرار می گیرد.قرارداد اجاره خانه تان را نه فقط خود شما بلکه صاحبخانه و آژانس املاکی نیز موظفند که به دولت اطلاع دهند.
خوب وقتی چنین اطلاعاتی وجود دارد چه اتفاقی در هلند می افتد؟دولت دو رابطه مالی اصلی با مردم دارد. یکی زمانی که پول می گیرد (مالیات و عوارض) و دیگری زمانی که پول می دهد (یارانه و پرداخت حمایتی)
مالیات و عوارض: وقتی دولت سطح مالی فرد یا خانوار را محاسبه کرد متناسب با وضعیت مالی، از وی مالیات و عوارض می گیرد و بخشودگی زیادی را نیز شامل برخی افراد می کند.در هلند شهروندان موظفند سالیانه ۷۰۰ € برای جمع آوری زباله و مالیات فاضلاب پرداخت کنند.ولی شما می توانید درخواست بدهید از این عوارض (مالیات شهری) معاف شوید.چگونه؟ به راحتی!چون شهرداری به اطلاعات شما دسترسی دارد و درخواست شما را راستی آزمایی می کند (وبسایت عیارآنلاین).
یارانه یا پرداخت های حمایتی: دولت هلند تمام کمک هزینه ها و یارانه های خود را منوط می کند به اطلاعاتی که از وضعیت مالی شما دارد. یعنی به خانواده الف ۱۰۰۰€ و به خانواده ب ۱۲۰۰€ کمک می کند. اینست معجزه کشورداری مبتنی بر اطلاعات.آن عدالتی که ما همیشه از آن دم میزنیم،سازوکارش آن است که دولت مبتنی بر یک پایگاه اطلاعاتی جامع تصمیم گیری کند با چشمانی کاملا باز.
تجویز راهبردی:
حالا نظام مالی-اطلاعاتی هلند را مقایسه کنید با طرح های رفاهی-حمایتی که در کشور اجرا می شود. به عنوان مثال در سهام عدالت به جای آنکه افراد بر اساس میزان تمکن مالی،مشمول سهام عدالت شوند بر اساس صنف انتخاب شدند و خیلی دردناک تر اینکه استادان دانشگاه مشمول سهام عدالت شدند چون اطلاعاتشان در دسترس بود اما کارتن خوابان و ۷ میلیون کارگران فصلی_ ساختمانی و خانواده هایشان فراموش شدند!!! در همین هدفمندی یارانه ها شما اگر بوگاتی سه میلیاردی سوار می شدید یا موتور گازی ۳۰ هزار تومانی، یارانه هر دو یکی است.
فاجعه دیگری که وجود دارد این است که برخی افراد از تمام سازوکارهای حمایتی استفاده می کنند یعنی هم یارانه می گیرند هم تحت پوشش سازمان های دیگر هستند هم خانه برایشان ساخته شده است و هم سهام عدالت دریافت کرده اند.و عده ای دیگر حتی یارانه هم دریافت نمی کنند.
چه می توان کرد؟خوشبختانه عده ای جوان باهوش و مدیر لایق در این کشور پایگاه جامع رفاه ایرانیان را ایجاد کرده اند که به بیش از ۵۰ پایگاه اطلاعاتی ملی دسترسی دارد.اکنون دیگر می توان بر اساس اطلاعات موجود با دقت خوبی، یارانه بگیران ثروتمند را حذف کرد. اکنون می توان تمام پرداختهای رفاهی و حمایتی را یکپارچه کرد و منوط کرد به آزمون وسیع.هر سازمان و سازوکار حمایتی باید مبتنی بر یک پایگاه اطلاعات جامع و مشترک تصمیم گیری کند. چشمان دولت کور نیست بلکه بسته است. با همین منابع محدودی که دولت دارد اگر بخواهد می تواند پرداخت های حمایتی را به گونه ای انجام دهد که کارتن خوابان و حاشیه نشینان نه 2 برابر که صد برابر دیگران پرداخت حمایتی دریافت کنند و ثروتمندان صدها برابر دیگران مالیات بپردازند بشرط آنکه دولت چشمانش را باز کند.ما چیزی از هلند کم نداریم به جز جسارت برای باز کردن چشمان و اعتماد به نظام های اطلاعاتی پیشرفته
مجتبی لشکربلوکی
@honaremodiriat
چرا این قدر حاشیه نشین،گورخواب، بی خانمان و کارتن خواب در کشور داریم؟ چرا ما با «روسپیگری معیشتی» یعنی روسپیگری با هدف تامین معیشت خانوار روبرو هستیم؟علیرغم اینکه در کشورمان بیش از ده سازمان عریض و طویل حمایتی و رفاهی داریم و ماهانه میلیاردها تومان صرف امور حمایتی می شود.سازمان بهزیستی،کمیته امداد، سهام عدالت، سازمان هدفمندی یارانه ها،بنیاد برکت،بنیادهای دیگر و... نمونه ای از سازمان های حمایتی و رفاهی موجود هستند که گردش مالی آنان سر به فلک میکشد. به عنوان نمونه فقط عدد یارانه در سال برابر است با ۳۰ هزار میلیارد تومان!چرا این اعداد نجومی نمیتواند منجر به پایان کارتن خوابی و کاهش حاشیه نشینی و روسپی گری معیشتی شود.برای پاسخ به این سوال بگذارید تجربه هلند را با هم بررسی کنیم.
در هلند تمام پرداخت های حمایتی و یارانه ای کاملا متناسب با نیاز و سطح درآمد افراد پرداخت میشود.اینگونه نیست گشاده دستانه و با چشمان بسته به همه یارانه داده شود.دولت یک پایگاه اطلاعاتی جامع،شفاف و کامل دارد.تمام اطلاعات که از درگاه های مختلف توسط خودتان یا دیگران وارد می شود، در یک پایگاه اطلاعاتی جامع ثبت می شود که ۶۰۰ ارگان و سازمان دولتی تماماً به این سامانه متصل هستند و حسب نیاز، به برخی اطلاعات آن دسترسی دارند.
هر تغییری که در میزان دارایی،محل سکونت، تعداد فرزندان مهدکودکی، محصل و دانشجو، میزان حقوق،نوع ماشین،میزان اجاره و مالیات و ... بیفتد تمام تغییرات در دسترس ۶۰۰ ارگان دولتی قرار می گیرد.قرارداد اجاره خانه تان را نه فقط خود شما بلکه صاحبخانه و آژانس املاکی نیز موظفند که به دولت اطلاع دهند.
خوب وقتی چنین اطلاعاتی وجود دارد چه اتفاقی در هلند می افتد؟دولت دو رابطه مالی اصلی با مردم دارد. یکی زمانی که پول می گیرد (مالیات و عوارض) و دیگری زمانی که پول می دهد (یارانه و پرداخت حمایتی)
مالیات و عوارض: وقتی دولت سطح مالی فرد یا خانوار را محاسبه کرد متناسب با وضعیت مالی، از وی مالیات و عوارض می گیرد و بخشودگی زیادی را نیز شامل برخی افراد می کند.در هلند شهروندان موظفند سالیانه ۷۰۰ € برای جمع آوری زباله و مالیات فاضلاب پرداخت کنند.ولی شما می توانید درخواست بدهید از این عوارض (مالیات شهری) معاف شوید.چگونه؟ به راحتی!چون شهرداری به اطلاعات شما دسترسی دارد و درخواست شما را راستی آزمایی می کند (وبسایت عیارآنلاین).
یارانه یا پرداخت های حمایتی: دولت هلند تمام کمک هزینه ها و یارانه های خود را منوط می کند به اطلاعاتی که از وضعیت مالی شما دارد. یعنی به خانواده الف ۱۰۰۰€ و به خانواده ب ۱۲۰۰€ کمک می کند. اینست معجزه کشورداری مبتنی بر اطلاعات.آن عدالتی که ما همیشه از آن دم میزنیم،سازوکارش آن است که دولت مبتنی بر یک پایگاه اطلاعاتی جامع تصمیم گیری کند با چشمانی کاملا باز.
تجویز راهبردی:
حالا نظام مالی-اطلاعاتی هلند را مقایسه کنید با طرح های رفاهی-حمایتی که در کشور اجرا می شود. به عنوان مثال در سهام عدالت به جای آنکه افراد بر اساس میزان تمکن مالی،مشمول سهام عدالت شوند بر اساس صنف انتخاب شدند و خیلی دردناک تر اینکه استادان دانشگاه مشمول سهام عدالت شدند چون اطلاعاتشان در دسترس بود اما کارتن خوابان و ۷ میلیون کارگران فصلی_ ساختمانی و خانواده هایشان فراموش شدند!!! در همین هدفمندی یارانه ها شما اگر بوگاتی سه میلیاردی سوار می شدید یا موتور گازی ۳۰ هزار تومانی، یارانه هر دو یکی است.
فاجعه دیگری که وجود دارد این است که برخی افراد از تمام سازوکارهای حمایتی استفاده می کنند یعنی هم یارانه می گیرند هم تحت پوشش سازمان های دیگر هستند هم خانه برایشان ساخته شده است و هم سهام عدالت دریافت کرده اند.و عده ای دیگر حتی یارانه هم دریافت نمی کنند.
چه می توان کرد؟خوشبختانه عده ای جوان باهوش و مدیر لایق در این کشور پایگاه جامع رفاه ایرانیان را ایجاد کرده اند که به بیش از ۵۰ پایگاه اطلاعاتی ملی دسترسی دارد.اکنون دیگر می توان بر اساس اطلاعات موجود با دقت خوبی، یارانه بگیران ثروتمند را حذف کرد. اکنون می توان تمام پرداختهای رفاهی و حمایتی را یکپارچه کرد و منوط کرد به آزمون وسیع.هر سازمان و سازوکار حمایتی باید مبتنی بر یک پایگاه اطلاعات جامع و مشترک تصمیم گیری کند. چشمان دولت کور نیست بلکه بسته است. با همین منابع محدودی که دولت دارد اگر بخواهد می تواند پرداخت های حمایتی را به گونه ای انجام دهد که کارتن خوابان و حاشیه نشینان نه 2 برابر که صد برابر دیگران پرداخت حمایتی دریافت کنند و ثروتمندان صدها برابر دیگران مالیات بپردازند بشرط آنکه دولت چشمانش را باز کند.ما چیزی از هلند کم نداریم به جز جسارت برای باز کردن چشمان و اعتماد به نظام های اطلاعاتی پیشرفته
مجتبی لشکربلوکی
@honaremodiriat
چرا اشتیاق سازمانی مهم است؟
افزایش اشتیاق پرسنل اثرات قابل توجهی در پارامترهای مثبت نیروی انسانی مانند رضایت شغلی، افزایش انگیزه های کاری، سلامت روانی در محیط کار، کاهش استرس و شادی بیشتر دارد. همزمان منجر به بهبود فاکتورهای کارایی یک سازمان میشود. بطور خلاصه آمارها نشان میدهد، در شرکتهایی که از نظر اشتیاق پرسنل جزء 25 درصد بالا هستند:
• 65درصد خروج نیروی انسانی کمتر
• 48 درصد کاهش حوادث ایمنی کار
• 41درصد کاهش خطاهای کیفی
• 37 درصد کاهش غیبت از کار
• 21 درصد افزایش بهره وری
• 22درصد سودآوری بالاتر
• و10 درصد افزایش در سنجش های رضایت مشتری وجود دارد. (Stephen Wendel,2014)
آخرین گزارش منتشر شده موسسه گالوپ ( معتبرترین موسسه سنجش و بهبود اشتیاق سازمانی در جهان) نشان میدهد سطح اشتیاق در کارمندان ایرانی 9 درصد و بسیار پایین تر از متوسط جهانی آن(16 درصد) میباشد. سطح اشتیاق کاری در اکثر کشورهای توسعه یافته بالای 30 درصد است. این آمار نشان میدهد که از هر 100 شاغل ایرانی تنها 9 نفر با علاقه و اشتیاق و متعهدانه کار میکنند!
@honaremodiriat
افزایش اشتیاق پرسنل اثرات قابل توجهی در پارامترهای مثبت نیروی انسانی مانند رضایت شغلی، افزایش انگیزه های کاری، سلامت روانی در محیط کار، کاهش استرس و شادی بیشتر دارد. همزمان منجر به بهبود فاکتورهای کارایی یک سازمان میشود. بطور خلاصه آمارها نشان میدهد، در شرکتهایی که از نظر اشتیاق پرسنل جزء 25 درصد بالا هستند:
• 65درصد خروج نیروی انسانی کمتر
• 48 درصد کاهش حوادث ایمنی کار
• 41درصد کاهش خطاهای کیفی
• 37 درصد کاهش غیبت از کار
• 21 درصد افزایش بهره وری
• 22درصد سودآوری بالاتر
• و10 درصد افزایش در سنجش های رضایت مشتری وجود دارد. (Stephen Wendel,2014)
آخرین گزارش منتشر شده موسسه گالوپ ( معتبرترین موسسه سنجش و بهبود اشتیاق سازمانی در جهان) نشان میدهد سطح اشتیاق در کارمندان ایرانی 9 درصد و بسیار پایین تر از متوسط جهانی آن(16 درصد) میباشد. سطح اشتیاق کاری در اکثر کشورهای توسعه یافته بالای 30 درصد است. این آمار نشان میدهد که از هر 100 شاغل ایرانی تنها 9 نفر با علاقه و اشتیاق و متعهدانه کار میکنند!
@honaremodiriat
مدیران استراتژیست چه ویژگی هایی دارند؟
امروزه مدیرانی که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند قادرند سازمان هایی ایجاد کنند که بلندمدت گرا و همه جانبه نگر باشند. استراتژیست ها از هفت استراتژی در حل مسائل بهره می گیرند:
۱- چشم انداز دارند: آن ها تصوری از آینده در ذهن خود دارند و برای دست یافتن به آن تلاش می کنند.
۲- تجزیه و تحلیل گرند: آن ها موضوعات را به اجزای سازنده شان می شکنند و هر مسئله ای را با دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند.
۳- روابط را می بینند: آن ها به طور بخشی تصمیم نمی گیرند. می دانند که هر مسئله ای ابعاد گوناگونی دارد و تأثیرات آن وسیع است. به علاوه موضوعات بسیاری هستند که می توانند آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
۴- پرسشگرند: فرضیات بدیهی را به چالش می کشند. از نظر آنان اگر کاری تا به امروز به شیوه یکسانی انجام می گرفته از این پس می تواند به شکل متفاوتی انجام شود. آن ها به موضوعات و علل آن ها جور دیگری می نگرند.
۵- خلاقند: آن ها موضوعات ظاهراً نامرتبط را به هم متصل می کنند و راه حل های جدیدی برای مسائل پیدا می کنند.
۶- هم افزایی ایجاد می کنند: آن ها منابع و قابلیت های موجود را به گونه ای با هم ترکیب می کنند که نتیجه از مجموع اجزا بزرگتر و مؤثرتر باشد.
۷- مزیت خلق می کنند: آن ها قادرند به منابع و قابلیت های برتر و عملکرد و نتایجی بهتر از رقبا دست پیدا کرد.
@honaremodiriat
امروزه مدیرانی که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند قادرند سازمان هایی ایجاد کنند که بلندمدت گرا و همه جانبه نگر باشند. استراتژیست ها از هفت استراتژی در حل مسائل بهره می گیرند:
۱- چشم انداز دارند: آن ها تصوری از آینده در ذهن خود دارند و برای دست یافتن به آن تلاش می کنند.
۲- تجزیه و تحلیل گرند: آن ها موضوعات را به اجزای سازنده شان می شکنند و هر مسئله ای را با دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند.
۳- روابط را می بینند: آن ها به طور بخشی تصمیم نمی گیرند. می دانند که هر مسئله ای ابعاد گوناگونی دارد و تأثیرات آن وسیع است. به علاوه موضوعات بسیاری هستند که می توانند آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
۴- پرسشگرند: فرضیات بدیهی را به چالش می کشند. از نظر آنان اگر کاری تا به امروز به شیوه یکسانی انجام می گرفته از این پس می تواند به شکل متفاوتی انجام شود. آن ها به موضوعات و علل آن ها جور دیگری می نگرند.
۵- خلاقند: آن ها موضوعات ظاهراً نامرتبط را به هم متصل می کنند و راه حل های جدیدی برای مسائل پیدا می کنند.
۶- هم افزایی ایجاد می کنند: آن ها منابع و قابلیت های موجود را به گونه ای با هم ترکیب می کنند که نتیجه از مجموع اجزا بزرگتر و مؤثرتر باشد.
۷- مزیت خلق می کنند: آن ها قادرند به منابع و قابلیت های برتر و عملکرد و نتایجی بهتر از رقبا دست پیدا کرد.
@honaremodiriat
تئوری اسب مُرده
سرخپوستان آمريکا یک ضربالمثل قدیمی دارند با اين مضمون که: "وقتی ديديد اسبتان مرده، پياده شويد." شاید گمان کنید که اين ضربالمثل بيان بدیهيات است. با اين وجود، کافيست کمی به شرکتها و سازمانهای اطراف خود نگاه کنیم.
متاسفانه اسب بسياری از شرکتها و سازمانهای ايرانی مرده است! بیشتر شرکتهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، به ارائه محصولات و خدماتی مشغولند که دوره آنها گذشته و مشتريان از آنها استقبال نمیکنند. بیشک شما هم تایید میکنيد که این شرکتها و سازمانها باید پيشتر از این برای توسعه محصولات و خدمات بهتر و جايگزین، نوآوری پيشه میکردند.
اگر اين کار را کرده بودند، الان میتوانستند از اسب مرده پیاده و به سرعت اسبی چالاک، جوان و تازهنفس را سوار شوند.
هنوز هم فرصت نوآوری برای برخی از این شرکتها کاملا از دست نرفته است. اما در کمال شگفتی بيشتر آنها بهجای پياده شدن از اسب مرده، کارهای عجيب ديگری میکنند.
مثلاً:
- تازیانه محکمتری میخرند!
- اسبسواران را عوض میکنند!
- کميتهای برای بررسی اسب منصوب میکنند!
- ماموريتی به ديگر کشورها میروند تا ببینند دیگران چگونه اسب مرده سوار میشوند!
- استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شوند!
- اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام "زنده بیتحرک" دستهبندی میکنند!
- پيمانکار برونسازمانی میگيرند تا اسب مرده را سوار شود!
- چند اسب مرده را همزمان به کار میگيرند تا سرعت زیاد شود!
- بودجه و آموزش بيشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند!
- اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزينهها کاهش و سود افزايش میيابد!
- اهداف عملکردی کل اسبهای ديگر را کاهش میدهند!
@honaremodiriat
سرخپوستان آمريکا یک ضربالمثل قدیمی دارند با اين مضمون که: "وقتی ديديد اسبتان مرده، پياده شويد." شاید گمان کنید که اين ضربالمثل بيان بدیهيات است. با اين وجود، کافيست کمی به شرکتها و سازمانهای اطراف خود نگاه کنیم.
متاسفانه اسب بسياری از شرکتها و سازمانهای ايرانی مرده است! بیشتر شرکتهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، به ارائه محصولات و خدماتی مشغولند که دوره آنها گذشته و مشتريان از آنها استقبال نمیکنند. بیشک شما هم تایید میکنيد که این شرکتها و سازمانها باید پيشتر از این برای توسعه محصولات و خدمات بهتر و جايگزین، نوآوری پيشه میکردند.
اگر اين کار را کرده بودند، الان میتوانستند از اسب مرده پیاده و به سرعت اسبی چالاک، جوان و تازهنفس را سوار شوند.
هنوز هم فرصت نوآوری برای برخی از این شرکتها کاملا از دست نرفته است. اما در کمال شگفتی بيشتر آنها بهجای پياده شدن از اسب مرده، کارهای عجيب ديگری میکنند.
مثلاً:
- تازیانه محکمتری میخرند!
- اسبسواران را عوض میکنند!
- کميتهای برای بررسی اسب منصوب میکنند!
- ماموريتی به ديگر کشورها میروند تا ببینند دیگران چگونه اسب مرده سوار میشوند!
- استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شوند!
- اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام "زنده بیتحرک" دستهبندی میکنند!
- پيمانکار برونسازمانی میگيرند تا اسب مرده را سوار شود!
- چند اسب مرده را همزمان به کار میگيرند تا سرعت زیاد شود!
- بودجه و آموزش بيشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند!
- اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزينهها کاهش و سود افزايش میيابد!
- اهداف عملکردی کل اسبهای ديگر را کاهش میدهند!
@honaremodiriat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ آماری از نحوه تقسیم ثروت جهان
⭕️ یک درصد ثروتمند جهان،
ثروتمندتر از باقی نود و نه درصد!
✅ از کانال تخصصی هنرمدیریت دیدن کنید:
@honaremodiriat
⭕️ یک درصد ثروتمند جهان،
ثروتمندتر از باقی نود و نه درصد!
✅ از کانال تخصصی هنرمدیریت دیدن کنید:
@honaremodiriat
چرا همه انرژی خود را مصرف میکنی وقتی نیمی کفایت می کند؟
اگر دو نفر با هم طنابی را بکشند هر کدام ۹۳ درصد از قدرت خود را به کار میگیرند وقتی سه نفر باهم بکشند این عدد ۸۵ درصد است و اگر هشت نفر بکشند فقط از ۴۹ درصد قدرت استفاده میکنند
به این پدیده اثر کم کاری اجتماعی گویند زمانی که عملکرد فردی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و با تلاش گروهی آمیخته می شود کم کاری اجتماعی قابل مشهود است
مخصوصا وقتی که این کوتاهی ها به چشم نمی آید
یک سوال پیش می آید
چه کسی این ایده تحسین شده را مطرح کرده که تیم ها بسیار بیشتر از افراد موفق می شوند؟
شاید ژاپنی ها !زیرا کم کاری اجتماعی به ندرت در ژاپن اتفاق می افتد در غرب تیم ها فقط و فقط در صورتی بهتر عمل میکنند که کوچکتر و متشکل از افراد مختلف و متخصص باشد زیرا در این گروهها عملکرد فردی هر متخصص قابل ردیابی است
کم کاری اجتماعی پیامدهای جالبی دارد ما نه تنها در مشارکت بلکه حتی در حوزه جواب گویی هم تمایل به عقب نشینی داریم هیچ کس نمی خواهد مسئولیت کارهای خلاف یا تصمیم های بد کل گروه را قبول کند ما پشت تصمیم های تیمی پنهان می شویم
به همین دلیل است که تیم ها نسبت به تک تک اعضا ریسک های بزرگتری دارند زیرا افراد گروه استدلال میکنند که اگر کارها بد پیش برود آن ها تنها کسانی نیستند که سرزنش خواهند شد این اثر را انتقال مخاطره آمیز گویند که این برای شرکت ها و استراتژیست های صندوق بازنشستگی خطرناک است جایی که پای میلیاردها پول در میان است یا در وزارت دفاع یعنی جایی که در مورد استفاده از سلاح اتمی تصمیم میگیرند
در نتیجه مردم در گروه ها نسبت به وقتی تنها هستند متفاوت رفتار میکنند با آشکار شدن عملکردهای فردی تا حد امکان میتوان نقاط ضعف گروهها را خفیف کرد .زنده باد شایسته سالاری!زنده باد جامعه ی عملکرد محور!
هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی
@honaremodiriat
اگر دو نفر با هم طنابی را بکشند هر کدام ۹۳ درصد از قدرت خود را به کار میگیرند وقتی سه نفر باهم بکشند این عدد ۸۵ درصد است و اگر هشت نفر بکشند فقط از ۴۹ درصد قدرت استفاده میکنند
به این پدیده اثر کم کاری اجتماعی گویند زمانی که عملکرد فردی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و با تلاش گروهی آمیخته می شود کم کاری اجتماعی قابل مشهود است
مخصوصا وقتی که این کوتاهی ها به چشم نمی آید
یک سوال پیش می آید
چه کسی این ایده تحسین شده را مطرح کرده که تیم ها بسیار بیشتر از افراد موفق می شوند؟
شاید ژاپنی ها !زیرا کم کاری اجتماعی به ندرت در ژاپن اتفاق می افتد در غرب تیم ها فقط و فقط در صورتی بهتر عمل میکنند که کوچکتر و متشکل از افراد مختلف و متخصص باشد زیرا در این گروهها عملکرد فردی هر متخصص قابل ردیابی است
کم کاری اجتماعی پیامدهای جالبی دارد ما نه تنها در مشارکت بلکه حتی در حوزه جواب گویی هم تمایل به عقب نشینی داریم هیچ کس نمی خواهد مسئولیت کارهای خلاف یا تصمیم های بد کل گروه را قبول کند ما پشت تصمیم های تیمی پنهان می شویم
به همین دلیل است که تیم ها نسبت به تک تک اعضا ریسک های بزرگتری دارند زیرا افراد گروه استدلال میکنند که اگر کارها بد پیش برود آن ها تنها کسانی نیستند که سرزنش خواهند شد این اثر را انتقال مخاطره آمیز گویند که این برای شرکت ها و استراتژیست های صندوق بازنشستگی خطرناک است جایی که پای میلیاردها پول در میان است یا در وزارت دفاع یعنی جایی که در مورد استفاده از سلاح اتمی تصمیم میگیرند
در نتیجه مردم در گروه ها نسبت به وقتی تنها هستند متفاوت رفتار میکنند با آشکار شدن عملکردهای فردی تا حد امکان میتوان نقاط ضعف گروهها را خفیف کرد .زنده باد شایسته سالاری!زنده باد جامعه ی عملکرد محور!
هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی
@honaremodiriat
به طور مشخص استراتژی پاسخ به پنج پرسش مرتبط با همدیگر است.
۱. آرمان پیروزی شما چیست؟
هدف کسب و کارتان، آرمان برانگیزاننده کسب و کارتان چیست؟
۲. زمین بازی کجاست؟
حوزه فعالیتی که در آن به آرمان تان دست پیدا خواهید کرد کجاست؟
۳. چگونه پیروز میشوید؟
روشی که در حوزه فعالیت و زمین بازی تان با آن پیروز خواهید شد چیست؟
۴. برای رسیدن به پیروزی به چه قابلیت هایی نیاز داریم؟
۵. برای رسیدن به پیروزی نیاز به چه سیستم های مدیریتی است؟
و اما جمع بندی استراتژیک؛
چه سیستم های مدیریتی دارید که بتواند از ۴ مورد فوق حمایت کنند؟
/مدیران خلاق
@honaremodiriat
۱. آرمان پیروزی شما چیست؟
هدف کسب و کارتان، آرمان برانگیزاننده کسب و کارتان چیست؟
۲. زمین بازی کجاست؟
حوزه فعالیتی که در آن به آرمان تان دست پیدا خواهید کرد کجاست؟
۳. چگونه پیروز میشوید؟
روشی که در حوزه فعالیت و زمین بازی تان با آن پیروز خواهید شد چیست؟
۴. برای رسیدن به پیروزی به چه قابلیت هایی نیاز داریم؟
۵. برای رسیدن به پیروزی نیاز به چه سیستم های مدیریتی است؟
و اما جمع بندی استراتژیک؛
چه سیستم های مدیریتی دارید که بتواند از ۴ مورد فوق حمایت کنند؟
/مدیران خلاق
@honaremodiriat
اهمیت لیست نبایدها در کارآفرینی
اغلب کارآفرینان تنها روی هدف نهایی و کارهایی که باید انجام دهند تمرکز می کنند درصورتی که تهیه ی لیست نبایدها نیز به همان اندازه مهم است...
کارآفرینی یا همان راه اندازی کسب وکار جدید بیش از هر زمانی میان مردم جا افتاده است و اغلب آن ها با تهیه ی یک لیست انجام کار و لیستی از انتظاراتشان وارد بازار می شوند. نکته ی مهم این که که تهیه ی لیستی از کارهایی که نباید انجام شود نیز به همان اندازه مهم است. به عبارت دیگر این افراد مقصد نهایی خود را می دانند اما مشکلات مسیر را پیش بینی نمی کنند. این افراد باید عجله را کنار بگذارند و از خود و ایده شان محافظت کنند. هدف داشتن در هر کسب وکاری ضروری است اما اجتناب از اشتباهات نیز مهم است. علاوه براین پیش بینی مشکلات مسیر، سرعت رسیدن به اهداف نهایی را نیز تسریع می کند. در ادامه این مقاله ی زومیت به بررسی زیادتر کارهایی می پردازیم که باید در لیست نبایدهای یک کارآفرین جا بگیرد.
۱. انتظار نداشته باشید بازاریابان اولین مشتری را پیدا کنند.
هرگز انتظار نداشته باشید که اولین مشتری کسب وکار از کمپین های بازاریابی پیدا شود. مشتری های اولیه برند باید توسط کارآفرین کشف شده و سپس وارد مذاکره شوند. بسیاری از محققان موافق این موضوع هستند و عنوان کرده اند مذاکرات رو در رو تا ۳۴ درصد موفق تر از بازاریابی ایمیلی عمل می کند.
۲. کسب درآمد تمام ماجرا نیست.
پول درآوردن مهم است اما نباید هدف اول و آخر یک کارآفرین باشد. حتی تمام پول های کره ی زمین هم نمی توانند کسب وکاری با طراحی و بنیان گذاری ضعیف را نجات دهند. بنابراین پیش از اینکه به فکر جذب سرمایه باشید، استراتژی های خود را دوباره ارزیابی کنید. به عنوان مثال بسیاری از مردم حتی پیش از ارزیابی محصول خود برای جذب سرمایه اقدام می کنند. شاید مفهوم ایده روی کاغذ جالب باشد اما مشکلات اصلی را حل نمی کند. بسیاری از مشکلات زمانی که وارد عمل شوید بروز پیدا می کنند. جالب است بدانید اغلب استارتاپ ها به دلیل عدم آگاهی از کار و نه به دلیل کمبود سرمایه محکوم به شکست هستند.
۳. حسرت فرصتهای گذشته را نخورید.
هیچکس به فرصتهای از دست رفته اهمیت نمیدهد بنابراین دست از سرزنش خودتان بردارید و نگویید که میتوانستید قانعکنندهتر ظاهر شوید. این افکار نه تنها نتیجهی مثبتی ندارند بلکه ابتکار عمل را نیز از بین میبرند. تصور و مرور موقعیتهای غیرواقعی شانس رسیدن به دستاوردهای جدید را کاهش میدهد، فرآیند پیشرفت را کند کرده و فرصت پیشرفت را به رقبا واگذار میکند.
به جای فکر کردن به اینکه چرا نفر اول نیستید روی دستاوردهایی که داشتهاید تمرکز کنید. کارآفرینی مسیری است که باید به کمک اعضای تیم طی شود و هیچکس دلیل اصلی موفقی یا شکست نیست. اینکه چه توانایی یامهارتهایی دارید مهم نیست، مهم این است که کل اعضای تیم تا چه اندازه موفق خواهند بود.
۴. گوش دادن را فدای صحبت کردن نکنید.
آیا همیشه دنبال این هستید که خودتان را ثابت کنید؟ شما یک زبان و دو گوش دارید. به عبارت دیگر باید دو برابر بیشتر از زمانی که حرف میزنید، گوش دهید تا نکات مثبت و جدید یاد بگیرید. از سوال کردن نترسید و با دقت به پاسخ طرف مقابل گوش دهید. داشتن مربی و گوش دادن به صحبتهای او بهترین تمرین برای تقویت مهارت شنیداری است.
۵. برای پیشرفت عجله نکنید
اگر برای رسیدن به موفقیت عجله دارید و بیش از اندازه روی این موضوع تمرکز کردهاید باید بدانید احتمال اشتباه کردن را افزایش دادهاید. موفق شدن در هر کسبوکاری مهم است اما یک شبه حاصل نمیشود. موفقیت در استارتاپ مانند مسابقهی دوی ماراتن است نه دوی سرعت.
پیشرفت کردن را در اولیت قرار دهید و از شکستها استقبال کنید. قبل از اینکه به گسترش کسبوکار فکر کنید، از استخدامنیروی کار مناسب مطمئن شوید و ببنید آیا در مسیر درستی قرار گرفتهاید یا خیر؟ آیا استراتژی کسبوکارتان با هدف جذب مشتریهای وفادار طراحی شده است یا خیر؟ این موارد بهتر است پیش از گسترش کسبوکار در نظر گرفته شوند.
قبل از اینکه به طور جدی به راهاندازی استارتاپ فکر کنید لیست نبایدها را نیز همزمان با لیست بایدها تنظیم کنید. در این صورت میتوانید رو به جلو حرکت کرده و با پیشبینی اشتباهها مسیر موفقیت را هموار کنید.
/زومیت
@honaremodiriat
اغلب کارآفرینان تنها روی هدف نهایی و کارهایی که باید انجام دهند تمرکز می کنند درصورتی که تهیه ی لیست نبایدها نیز به همان اندازه مهم است...
کارآفرینی یا همان راه اندازی کسب وکار جدید بیش از هر زمانی میان مردم جا افتاده است و اغلب آن ها با تهیه ی یک لیست انجام کار و لیستی از انتظاراتشان وارد بازار می شوند. نکته ی مهم این که که تهیه ی لیستی از کارهایی که نباید انجام شود نیز به همان اندازه مهم است. به عبارت دیگر این افراد مقصد نهایی خود را می دانند اما مشکلات مسیر را پیش بینی نمی کنند. این افراد باید عجله را کنار بگذارند و از خود و ایده شان محافظت کنند. هدف داشتن در هر کسب وکاری ضروری است اما اجتناب از اشتباهات نیز مهم است. علاوه براین پیش بینی مشکلات مسیر، سرعت رسیدن به اهداف نهایی را نیز تسریع می کند. در ادامه این مقاله ی زومیت به بررسی زیادتر کارهایی می پردازیم که باید در لیست نبایدهای یک کارآفرین جا بگیرد.
۱. انتظار نداشته باشید بازاریابان اولین مشتری را پیدا کنند.
هرگز انتظار نداشته باشید که اولین مشتری کسب وکار از کمپین های بازاریابی پیدا شود. مشتری های اولیه برند باید توسط کارآفرین کشف شده و سپس وارد مذاکره شوند. بسیاری از محققان موافق این موضوع هستند و عنوان کرده اند مذاکرات رو در رو تا ۳۴ درصد موفق تر از بازاریابی ایمیلی عمل می کند.
۲. کسب درآمد تمام ماجرا نیست.
پول درآوردن مهم است اما نباید هدف اول و آخر یک کارآفرین باشد. حتی تمام پول های کره ی زمین هم نمی توانند کسب وکاری با طراحی و بنیان گذاری ضعیف را نجات دهند. بنابراین پیش از اینکه به فکر جذب سرمایه باشید، استراتژی های خود را دوباره ارزیابی کنید. به عنوان مثال بسیاری از مردم حتی پیش از ارزیابی محصول خود برای جذب سرمایه اقدام می کنند. شاید مفهوم ایده روی کاغذ جالب باشد اما مشکلات اصلی را حل نمی کند. بسیاری از مشکلات زمانی که وارد عمل شوید بروز پیدا می کنند. جالب است بدانید اغلب استارتاپ ها به دلیل عدم آگاهی از کار و نه به دلیل کمبود سرمایه محکوم به شکست هستند.
۳. حسرت فرصتهای گذشته را نخورید.
هیچکس به فرصتهای از دست رفته اهمیت نمیدهد بنابراین دست از سرزنش خودتان بردارید و نگویید که میتوانستید قانعکنندهتر ظاهر شوید. این افکار نه تنها نتیجهی مثبتی ندارند بلکه ابتکار عمل را نیز از بین میبرند. تصور و مرور موقعیتهای غیرواقعی شانس رسیدن به دستاوردهای جدید را کاهش میدهد، فرآیند پیشرفت را کند کرده و فرصت پیشرفت را به رقبا واگذار میکند.
به جای فکر کردن به اینکه چرا نفر اول نیستید روی دستاوردهایی که داشتهاید تمرکز کنید. کارآفرینی مسیری است که باید به کمک اعضای تیم طی شود و هیچکس دلیل اصلی موفقی یا شکست نیست. اینکه چه توانایی یامهارتهایی دارید مهم نیست، مهم این است که کل اعضای تیم تا چه اندازه موفق خواهند بود.
۴. گوش دادن را فدای صحبت کردن نکنید.
آیا همیشه دنبال این هستید که خودتان را ثابت کنید؟ شما یک زبان و دو گوش دارید. به عبارت دیگر باید دو برابر بیشتر از زمانی که حرف میزنید، گوش دهید تا نکات مثبت و جدید یاد بگیرید. از سوال کردن نترسید و با دقت به پاسخ طرف مقابل گوش دهید. داشتن مربی و گوش دادن به صحبتهای او بهترین تمرین برای تقویت مهارت شنیداری است.
۵. برای پیشرفت عجله نکنید
اگر برای رسیدن به موفقیت عجله دارید و بیش از اندازه روی این موضوع تمرکز کردهاید باید بدانید احتمال اشتباه کردن را افزایش دادهاید. موفق شدن در هر کسبوکاری مهم است اما یک شبه حاصل نمیشود. موفقیت در استارتاپ مانند مسابقهی دوی ماراتن است نه دوی سرعت.
پیشرفت کردن را در اولیت قرار دهید و از شکستها استقبال کنید. قبل از اینکه به گسترش کسبوکار فکر کنید، از استخدامنیروی کار مناسب مطمئن شوید و ببنید آیا در مسیر درستی قرار گرفتهاید یا خیر؟ آیا استراتژی کسبوکارتان با هدف جذب مشتریهای وفادار طراحی شده است یا خیر؟ این موارد بهتر است پیش از گسترش کسبوکار در نظر گرفته شوند.
قبل از اینکه به طور جدی به راهاندازی استارتاپ فکر کنید لیست نبایدها را نیز همزمان با لیست بایدها تنظیم کنید. در این صورت میتوانید رو به جلو حرکت کرده و با پیشبینی اشتباهها مسیر موفقیت را هموار کنید.
/زومیت
@honaremodiriat
۳۰ ویژگی مثبت چرچیل
دکتر محمود سریع القلم
۱-وقتی مسایل برخلاف میل او بود، میگفت: زمان یادگیری و تغییر است؛
۲-از چالش های زندگی نمیترسید؛
۳-معتقد بود برای پیروزی در هر امری، باید شریک داشت؛
۴-در جنگ جهانی دوم، بارها از فراز آسمان آلمان پرواز کرد؛
۵-سخنرانی های او، یک مجموعه ۱۸ جلدی است؛
۶-با Fact تصمیم میگرفت؛
۷-قدرت خارق العاده در تمرکز داشت؛
۸-وقتی اشتباه میکرد از زیردستان خود عذرخواهی میکرد؛
۹-از مخالفین خود، انتقام نمیگرفت؛
۱۰-معنای استراتژی را آمادگی برای جابه جایی اولویتها میدانست؛
۱۱- ۹۰ درصد مدیریت را در هماهنگی امور با دیگران میدانست؛
۱۲-از هیچکس متنفر نبود؛
۱۳-در دو دوره نخست وزیری (مجموعاً ۹ سال)، حدود یازده هزار یادداشت دست نویس کاری برای زیرمجموعه خود نوشت؛
۱۴-در هر لحظه برای مسایل دور از انتظار، آمادگی داشت؛
۱۵-برای سخنرانی های خود بسیار وقت میگذاشت؛
۱۶-در ۲۱ سالگی، متون فلاسفه و اقتصاد دانان بزرگ را خوانده بود؛
۱۷-از نظر او، مدیریت جزحل و فصل بحران نیست؛
۱۸-اعتقاد داشت برای موفق شدن، باید اول ناکامی ها را قبول کرد؛
۱۹-با افراد قوی کار میکرد حتی اگر بحث برانگیز باشند؛
۲۰-در سخنرانی همیشه یک درخواست مهم از مخاطبان خود داشت؛
۲۱-از منظر او، توانایی افراد را باید در سطح درک آنها از جزئیات سراغ گرفت؛
۲۲-معتقد بود افراد قوی عموماً آمادگی کنار آمدن را دارند. ضعیف ها بیشتر دعوا میکنند؛
۲۳-مسایل سخت با مخالفین داخلی و خارجی خود را، سر میز ناهار یا شام مطرح میکرد؛
۲۴-در سخنرانی ها با محاسبه قبلی، چند بار مکث میکرد؛
۲۵-بهترین فرصت برای نمایش شجاعت را زمانی میدانست که شرایط بد است؛
۲۶-از ۹ صبح تا ۲ بامداد روز بعد کار میکرد (۱۷ ساعت کار در روز)؛
۲۷-بهترین واکنش به توهین را سکوت میدانست؛
۲۸-معتقد بود زندگی ذاتاً بهم ریخته است، ولی باید یک هدف والا داشت؛
۲۹-عاشق زندگی کردن بود؛
۳۰-با دستان خود نیز کار میکرد: ۲۰۰ آجر در روز را برای ساختن خانه روستایی پیشخدمت خود، آجرچینی میکرد.
کانال دکتر سریع القلم
@honaremodiriat
دکتر محمود سریع القلم
۱-وقتی مسایل برخلاف میل او بود، میگفت: زمان یادگیری و تغییر است؛
۲-از چالش های زندگی نمیترسید؛
۳-معتقد بود برای پیروزی در هر امری، باید شریک داشت؛
۴-در جنگ جهانی دوم، بارها از فراز آسمان آلمان پرواز کرد؛
۵-سخنرانی های او، یک مجموعه ۱۸ جلدی است؛
۶-با Fact تصمیم میگرفت؛
۷-قدرت خارق العاده در تمرکز داشت؛
۸-وقتی اشتباه میکرد از زیردستان خود عذرخواهی میکرد؛
۹-از مخالفین خود، انتقام نمیگرفت؛
۱۰-معنای استراتژی را آمادگی برای جابه جایی اولویتها میدانست؛
۱۱- ۹۰ درصد مدیریت را در هماهنگی امور با دیگران میدانست؛
۱۲-از هیچکس متنفر نبود؛
۱۳-در دو دوره نخست وزیری (مجموعاً ۹ سال)، حدود یازده هزار یادداشت دست نویس کاری برای زیرمجموعه خود نوشت؛
۱۴-در هر لحظه برای مسایل دور از انتظار، آمادگی داشت؛
۱۵-برای سخنرانی های خود بسیار وقت میگذاشت؛
۱۶-در ۲۱ سالگی، متون فلاسفه و اقتصاد دانان بزرگ را خوانده بود؛
۱۷-از نظر او، مدیریت جزحل و فصل بحران نیست؛
۱۸-اعتقاد داشت برای موفق شدن، باید اول ناکامی ها را قبول کرد؛
۱۹-با افراد قوی کار میکرد حتی اگر بحث برانگیز باشند؛
۲۰-در سخنرانی همیشه یک درخواست مهم از مخاطبان خود داشت؛
۲۱-از منظر او، توانایی افراد را باید در سطح درک آنها از جزئیات سراغ گرفت؛
۲۲-معتقد بود افراد قوی عموماً آمادگی کنار آمدن را دارند. ضعیف ها بیشتر دعوا میکنند؛
۲۳-مسایل سخت با مخالفین داخلی و خارجی خود را، سر میز ناهار یا شام مطرح میکرد؛
۲۴-در سخنرانی ها با محاسبه قبلی، چند بار مکث میکرد؛
۲۵-بهترین فرصت برای نمایش شجاعت را زمانی میدانست که شرایط بد است؛
۲۶-از ۹ صبح تا ۲ بامداد روز بعد کار میکرد (۱۷ ساعت کار در روز)؛
۲۷-بهترین واکنش به توهین را سکوت میدانست؛
۲۸-معتقد بود زندگی ذاتاً بهم ریخته است، ولی باید یک هدف والا داشت؛
۲۹-عاشق زندگی کردن بود؛
۳۰-با دستان خود نیز کار میکرد: ۲۰۰ آجر در روز را برای ساختن خانه روستایی پیشخدمت خود، آجرچینی میکرد.
کانال دکتر سریع القلم
@honaremodiriat
هنر مدیریت
@honaremodiriat
کدام برندهای خودرویی وفادارترین مشتریان را دارند؟
این گزارش به بررسی روند نقل و انتقال و خرید 13.9 میلیون خودرو بین سالهای 2007 تا 2017 پرداخته است.
ممکن است مرسدس ارزشمندترین برند خودرویی جهان باشد، اما قطعا نتوانسته آن قدر خوب نشان دهد که مشتریانش وفادارترین مشتریان یک برند خودرویی در جهان باشند و در انتخابهای بعدی خود چیزی جز یک بنز را ترجیح ندهند.
به گزارش گزارش خودروی عصر ایران به نقل از"اتومارکتینگ"، به نظر میرسد وفاداراترین مشتریان خودرو در جهان طرفدار برندهای ژاپنی هستند.
موسسه تحلیلی- خبری ادموند در سال 2018 گزارشی را در خصوص وفاداری مشتریان به برندها منتشر کرده که در آن به بررسی روند نقل و انتقال و خرید 13.9 میلیون خودرو بین سالهای 2007 تا 2017 پرداخته است.
نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که مشتریان برندهای تویوتا، سوبارو و هوندا پس از استفاده از محصولات این کارخانهها همچنان خودروی دیگری از این کمپانی را برمیگزینند و تمایلی به خودروهای دیگر نشان نمیدهند.
برندهای رم و شورلت نیز در این طبقهبندی، با نرخ وفاداری 54 درصدی مشتریان در رتبههای چهارم و پنجم قرار میگیرند.
درست در جریان مخالف این مشتریان وفادار، برندهایی کرایسلر، اسمارت و دوج قرار دارند. فیات و میتسوبیشی نیز مشتریانی دارند که در انتخابهای بعدی از این برندها رو برمیگردانند و یا دیگران را تشویق به خرید خودرویی از برندهای دیگر میکنند.
این روند در دهه گذشته برنده و بازندگان بزرگی داشته است. سوبارو و مزدا یک جهش و رشد بزرگی را در حفظ دوباره مشتریان نشان میدهند . مزدا به تنهایی در سال 2017 با ساخت کراساوور CX-5 خود توانست تعداد زیادی از مشتریان از دست رفتهاش را به سمت خود بازگرداند.
در بخش بازندگان نیز باید از فرار مشتریان دوج و کرایسلر سخن بگوییم. در هر دو برند نرخ وفاداری مشتریان در طی دهه گذشته حدود 50 درصد کاهش نشان میدهد. بیوک نیز در این زمینه کار و فعالیت زیادی نشان نداده و به همین دلیل نرخ وفاداری مشتریانش از 35 درصدر از سال 2007 به 29 درصد در سال 2017 میرسد.
در بخش خودروهای لاکچری بیشترین مشتریان وفادار علاقهمند به لکسوس هستند. آئودی و لندروور نیز در مقام اول و دوم قرار میگیرند. مرسدس، پورشه و بامو نیز با اختلاف اندکی با این خودرو در مقام چهارم تا ششم قرار می گیرند. در انتهای این لیست مشتریان اینفینیتی، جگوار و ولوو وفاداری کمتری به برند خود نشان میدهند.
@honaremodiriat
این گزارش به بررسی روند نقل و انتقال و خرید 13.9 میلیون خودرو بین سالهای 2007 تا 2017 پرداخته است.
ممکن است مرسدس ارزشمندترین برند خودرویی جهان باشد، اما قطعا نتوانسته آن قدر خوب نشان دهد که مشتریانش وفادارترین مشتریان یک برند خودرویی در جهان باشند و در انتخابهای بعدی خود چیزی جز یک بنز را ترجیح ندهند.
به گزارش گزارش خودروی عصر ایران به نقل از"اتومارکتینگ"، به نظر میرسد وفاداراترین مشتریان خودرو در جهان طرفدار برندهای ژاپنی هستند.
موسسه تحلیلی- خبری ادموند در سال 2018 گزارشی را در خصوص وفاداری مشتریان به برندها منتشر کرده که در آن به بررسی روند نقل و انتقال و خرید 13.9 میلیون خودرو بین سالهای 2007 تا 2017 پرداخته است.
نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که مشتریان برندهای تویوتا، سوبارو و هوندا پس از استفاده از محصولات این کارخانهها همچنان خودروی دیگری از این کمپانی را برمیگزینند و تمایلی به خودروهای دیگر نشان نمیدهند.
برندهای رم و شورلت نیز در این طبقهبندی، با نرخ وفاداری 54 درصدی مشتریان در رتبههای چهارم و پنجم قرار میگیرند.
درست در جریان مخالف این مشتریان وفادار، برندهایی کرایسلر، اسمارت و دوج قرار دارند. فیات و میتسوبیشی نیز مشتریانی دارند که در انتخابهای بعدی از این برندها رو برمیگردانند و یا دیگران را تشویق به خرید خودرویی از برندهای دیگر میکنند.
این روند در دهه گذشته برنده و بازندگان بزرگی داشته است. سوبارو و مزدا یک جهش و رشد بزرگی را در حفظ دوباره مشتریان نشان میدهند . مزدا به تنهایی در سال 2017 با ساخت کراساوور CX-5 خود توانست تعداد زیادی از مشتریان از دست رفتهاش را به سمت خود بازگرداند.
در بخش بازندگان نیز باید از فرار مشتریان دوج و کرایسلر سخن بگوییم. در هر دو برند نرخ وفاداری مشتریان در طی دهه گذشته حدود 50 درصد کاهش نشان میدهد. بیوک نیز در این زمینه کار و فعالیت زیادی نشان نداده و به همین دلیل نرخ وفاداری مشتریانش از 35 درصدر از سال 2007 به 29 درصد در سال 2017 میرسد.
در بخش خودروهای لاکچری بیشترین مشتریان وفادار علاقهمند به لکسوس هستند. آئودی و لندروور نیز در مقام اول و دوم قرار میگیرند. مرسدس، پورشه و بامو نیز با اختلاف اندکی با این خودرو در مقام چهارم تا ششم قرار می گیرند. در انتهای این لیست مشتریان اینفینیتی، جگوار و ولوو وفاداری کمتری به برند خود نشان میدهند.
@honaremodiriat
🔅 مقایسه 10 مهارت در سال 2015 و 2020
🔵 صعود 7 پله ای خلاقیت از سال 2015 تا 2020
🔵 اضافه شدن هوش هیجانی به این ده مهارت در سال 2020
@honaremodiriat
🔵 صعود 7 پله ای خلاقیت از سال 2015 تا 2020
🔵 اضافه شدن هوش هیجانی به این ده مهارت در سال 2020
@honaremodiriat
⭕️فقیرترین کشورهای جهان در سال ۲۰۱۸
تازهترین گزارش فوکوس اکونومیکس، ردهبندی فقیرترین کشورهای جهان را بر اساس سرانه تولید ناخالص داخلی منتشر کرده است. بر این اساس، کشورهای کنگو، موزامبیک و اوگاندا در صدر این فهرست هستند. اغلب این کشورها در قاره آفریقا قرار دارند./ایسنا
@honaremodiriat
تازهترین گزارش فوکوس اکونومیکس، ردهبندی فقیرترین کشورهای جهان را بر اساس سرانه تولید ناخالص داخلی منتشر کرده است. بر این اساس، کشورهای کنگو، موزامبیک و اوگاندا در صدر این فهرست هستند. اغلب این کشورها در قاره آفریقا قرار دارند./ایسنا
@honaremodiriat
برگه تقلب مدیریت زمان برای مدیران
۱. ابتدای هفته تمام کارهای مهمی که باید طی هفته انجام شود را بنویسید.
حداقل یک کار غیرفوری در فهرستان بنویسید که باعث رشد یا بهبود کارتان میشود.
۲. هر روز صبح، ۳ کار مهم آن روز را مشخص کنید.
کارهای مهم کارهایی هستند که انجام آنها تاثیری درازمدت بر شما و کارتان دارند.
۳. قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید:
آیا فقط خودم از عهده این کار بر میآیم؟
یا شاید بتوان این کار را واگذار کرد و به کار مهمتری پرداخت.
کارها را تا جای ممکن واگذار کنید.
۴. قبل از شروع هر کاری زمان تقریبی آن را مشخص کنید و از یک شمارنده معکوس استفاده کنید.
میتوانید از نرمافزارهای رایگان مثل Free countdown timer استفاده کنید.
۵. کارهایی را مشخص کنید که میتوان از انجامش صرفنظر کرد.
برخی کارها قابل حذف هستند و شاید صرفا به این دلیل که سالها است آن کارها را انجام دادهایم، آنها را ادامه میدهیم!
۶. زمان انجام کارهای مهم را به ۹۰ دقیقه محدود کنید.
اگر نود دقیقه به طور پیوسته کار کنید بالاترین عملکرد ممکن را خواهید داشت.
۷. قبل از شروع هر کار مهم تمام موارد لازم را آماده کنید تا هنگام کار بتوانید پیوسته و بدون وقفه کار کنید.
۸. از مدل زندانی و اعدام استفاده کنید.
در انجام هر کار فرض کنید شما زندانی هستید و به شما مثلا ۹۰ دقیقه وقت دادهاند که کار را تمام کنید.
یا کار تمام میشود یا اعدام میشوید!
۹. هر روز حداقل نیم ساعت را به برنامهریزی کوتاهمدت و همچنین بلندمدت اختصاص دهید.
مثل افرادی نباشید که بدون آنکه تبر خود را تیز کنند فقط هیزم خورد میکنند و بازده پایینی دارند!
۱۰. جلوی وقفهها را بگیرید.
قبل از انجام کار مهم به همکاران بگویید کارتان را قطع نکنند.
همچنین تمام موارد حواسپرتی مثل موبایل و … را از خود دور کنید.
یادتان باشد شما زندانی هستید و نمیخواهید اعدام شوید!
ژان بقوسیان، مدیر سبز
@honaremodiriat
۱. ابتدای هفته تمام کارهای مهمی که باید طی هفته انجام شود را بنویسید.
حداقل یک کار غیرفوری در فهرستان بنویسید که باعث رشد یا بهبود کارتان میشود.
۲. هر روز صبح، ۳ کار مهم آن روز را مشخص کنید.
کارهای مهم کارهایی هستند که انجام آنها تاثیری درازمدت بر شما و کارتان دارند.
۳. قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید:
آیا فقط خودم از عهده این کار بر میآیم؟
یا شاید بتوان این کار را واگذار کرد و به کار مهمتری پرداخت.
کارها را تا جای ممکن واگذار کنید.
۴. قبل از شروع هر کاری زمان تقریبی آن را مشخص کنید و از یک شمارنده معکوس استفاده کنید.
میتوانید از نرمافزارهای رایگان مثل Free countdown timer استفاده کنید.
۵. کارهایی را مشخص کنید که میتوان از انجامش صرفنظر کرد.
برخی کارها قابل حذف هستند و شاید صرفا به این دلیل که سالها است آن کارها را انجام دادهایم، آنها را ادامه میدهیم!
۶. زمان انجام کارهای مهم را به ۹۰ دقیقه محدود کنید.
اگر نود دقیقه به طور پیوسته کار کنید بالاترین عملکرد ممکن را خواهید داشت.
۷. قبل از شروع هر کار مهم تمام موارد لازم را آماده کنید تا هنگام کار بتوانید پیوسته و بدون وقفه کار کنید.
۸. از مدل زندانی و اعدام استفاده کنید.
در انجام هر کار فرض کنید شما زندانی هستید و به شما مثلا ۹۰ دقیقه وقت دادهاند که کار را تمام کنید.
یا کار تمام میشود یا اعدام میشوید!
۹. هر روز حداقل نیم ساعت را به برنامهریزی کوتاهمدت و همچنین بلندمدت اختصاص دهید.
مثل افرادی نباشید که بدون آنکه تبر خود را تیز کنند فقط هیزم خورد میکنند و بازده پایینی دارند!
۱۰. جلوی وقفهها را بگیرید.
قبل از انجام کار مهم به همکاران بگویید کارتان را قطع نکنند.
همچنین تمام موارد حواسپرتی مثل موبایل و … را از خود دور کنید.
یادتان باشد شما زندانی هستید و نمیخواهید اعدام شوید!
ژان بقوسیان، مدیر سبز
@honaremodiriat
حرفه ای بودن در محیط کار به چه معناست؟
حتما میدانید که اگر میخواهید موفق باشید، حرفه ای بودن بسیار ضروری است. اما «حرفه ای بودن» دقیقا به چه معناست؟
شاید برای بعضیها به معنای هوشمندانه لباس پوشیدن در محل کار، توانایی ایجاد ارتباطات یا انجام درست کارشان باشد. برای برخی دیگر، حرفهای بودن به معنای داشتن مدارک پیشرفته یاگواهی هایی است که آنها را روی دیوار دفتر نصب کردهاند. حرفهایگری همهی این تعاریف را در بر میگیرد، اما تعاریف بیشتری هم دارد.
دیکشنری وبستر حرفهایگری را اینطور تعریف میکند: «رفتار، اهداف، یا ویژگیهایی که معرف یا نشانگر حرفه یا فرد حرفهای است»؛ و حرفه را «شغلی که مستلزم دانش تخصصی و اغلب آمادگی آکادمیک در درازمدت و به صورت فشرده است» تعریف میکند.
این تعاریف میگویند حرفهایگری شامل ویژگیهای مختلف بسیاری است و این ویژگیها فرد حرفه ای را مشخص و تعریف میکنند. اما این ویژگیها چه هستند؟
دانش تخصصی
نخست آنکه افراد حرفهای به خاطر دانش تخصصی خود شناخته میشوند. آنها تعهد شخصی عمیقی به پیشرفت و بهبود مهارتهای خود دارند.
البته همهی حوزههای کسب و کار دارای صلاحیتهای دانشگاهی مرتبط نیستند. با این حال، آنچه اهمیت دارد این است که افراد حرفه ای، جدی و اندیشمندانه و با پشتکار کار کردهاند تا بر دانش تخصصی لازم برای موفقیت در حوزههای کاریشان تسلط یابند.
شایستگی
افراد حرفهای کار را به انجام میرسانند. آنها قابل اعتماد هستند و به قول خود عمل میکنند. اگر شرایطی به وجود بیاید که نتوانند به عهدشان وفا کنند، از قبل انتظارات را مدیریت میکنند و نهایت تلاش خود را میکنند تا وضعیت را سر و سامان ببخشند.
صداقت و راستی
افراد حرفهای به قولشان عمل میکنند و به همین دلیل قابل اعتماد هستند. هرگز ارزشهای خود را به خطر نمیاندازند و کار درست را انجام میدهند؛ حتی اگر این امر به معنای در پیش گرفتن مسیر دشوارتر باشد.
مسئولیتپذیری
افراد حرفهای خود را مسئول تفکرات و سخنان و اقدامات خودشان میدانند؛ به ویژه اگر دچار اشتباه شده باشند. این مسئولیت پذیری شخصی، پیوند نزدیکی با صداقت و راستی دارد و عنصری حیاتی در حرفهایگری است.
خودتنظیمی
آنها تحت فشار نیز حرفهای باقی میمانند. برای مثال کارمندی در بخش خدمات مشتریان را در نظر بگیرید که با مشتری عصبانیای مواجه میشود. به جای آنکه کارمند هم در واکنش به او آشفته و عصبانی شود، با حفظ آرامش و انجام رفتاری متناسب با محیط کسبوکار و با انجام هر کاری که وضعیت را بهتر میکند، حرفهایگری حقیقی را نشان میدهد.
ظاهر
افراد حرفهای ظاهر مناسبی دارند. آنها با لباس شلخته و موهای ژولیده سر کار حاضر نمیشوند. آراسته هستند و متناسب با وضعیت لباس میپوشند. به همین دلیل از خود اطمینان ساطع میکنند و برای این کار احترام هم میبینند.
با توجه به این ویژگیها میبینید که افراد حرفهای کسانی هستند که دیگران به آنها احترام میگذارند و برای آنها ارزش قائلند. آنها اعتباری حقیقی برای سازمانشان هستند و نخستین کسانی هستند که برای ترفیع در نظر گرفته میشوند و پروژهها یا مراجعهکنندگان ارزشمند را به آنها ارجاع میدهند.
بنابراین به منظور پیشرفت حرفهایگری خود، باید بر روی بهبود هر کدام از این ویژگیها تمرکز کنید. به علاوه، راهبردهای دیگری نیز وجود دارد که به شما کمک خواهند کرد تا در محل کار حرفهایتر باشید:
مهارتسازی کنید
نگذارید دانش و مهارتهایتان منسوخ شوند. نسبت به یادگیری مهارتهای جدید حساس باشید و در صنعتتان بهروز بمانید.
هوش هیجانی خود را تقویت کنید
افراد حرفهای میتوانند نیازهای عاطفی دیگران را درک کنند. آنها قادرند به مراجعهکنندگان و همکارانشان آنچه را نیاز دارند بدهند؛ زیرا میدانند چگونه فعالانه گوش بدهند و آنچه را که رخ میدهد مشاهده کنند.
برای تعهدات خود احترام قائل باشید
هر زمان به رئیس یا همکار یا مراجعهکنندگان قولی میدهید، به آن عمل کنید.
بهانهتراشی نکنید
در عوض بر روی برآوردن انتظارات به نحو احسن و بر روی سامان بخشیدن به وضعیت تمرکز کنید.
مؤدب باشید
با هر کسی که ارتباط دارید، فارغ از سِمَت او و احساس خودتان، رفتار خوبی داشته باشید.
ابزار موردنیازتان را همراه داشته باشید
آیا به محل کار میرسید و تازه متوجه میشوید که فایل بسیار مهمی را در خانه جا گذاشتهاید؟ روی بهبود مدیریت زمان و مهارتهای برنامه ریزی تمرکز کنید تا همیشه همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
توجه:
اگر چه حرفهای بودن به معنای حفظ تعهدات، انجام کار باکیفیت و داشتن خبرگی است، اما گاهی اوقات، حرفهای بودن یعنی برای پروژههایی که خارج از توانمندیهایتان است داوطلب نشوید!
@honaremodiriat
حتما میدانید که اگر میخواهید موفق باشید، حرفه ای بودن بسیار ضروری است. اما «حرفه ای بودن» دقیقا به چه معناست؟
شاید برای بعضیها به معنای هوشمندانه لباس پوشیدن در محل کار، توانایی ایجاد ارتباطات یا انجام درست کارشان باشد. برای برخی دیگر، حرفهای بودن به معنای داشتن مدارک پیشرفته یاگواهی هایی است که آنها را روی دیوار دفتر نصب کردهاند. حرفهایگری همهی این تعاریف را در بر میگیرد، اما تعاریف بیشتری هم دارد.
دیکشنری وبستر حرفهایگری را اینطور تعریف میکند: «رفتار، اهداف، یا ویژگیهایی که معرف یا نشانگر حرفه یا فرد حرفهای است»؛ و حرفه را «شغلی که مستلزم دانش تخصصی و اغلب آمادگی آکادمیک در درازمدت و به صورت فشرده است» تعریف میکند.
این تعاریف میگویند حرفهایگری شامل ویژگیهای مختلف بسیاری است و این ویژگیها فرد حرفه ای را مشخص و تعریف میکنند. اما این ویژگیها چه هستند؟
دانش تخصصی
نخست آنکه افراد حرفهای به خاطر دانش تخصصی خود شناخته میشوند. آنها تعهد شخصی عمیقی به پیشرفت و بهبود مهارتهای خود دارند.
البته همهی حوزههای کسب و کار دارای صلاحیتهای دانشگاهی مرتبط نیستند. با این حال، آنچه اهمیت دارد این است که افراد حرفه ای، جدی و اندیشمندانه و با پشتکار کار کردهاند تا بر دانش تخصصی لازم برای موفقیت در حوزههای کاریشان تسلط یابند.
شایستگی
افراد حرفهای کار را به انجام میرسانند. آنها قابل اعتماد هستند و به قول خود عمل میکنند. اگر شرایطی به وجود بیاید که نتوانند به عهدشان وفا کنند، از قبل انتظارات را مدیریت میکنند و نهایت تلاش خود را میکنند تا وضعیت را سر و سامان ببخشند.
صداقت و راستی
افراد حرفهای به قولشان عمل میکنند و به همین دلیل قابل اعتماد هستند. هرگز ارزشهای خود را به خطر نمیاندازند و کار درست را انجام میدهند؛ حتی اگر این امر به معنای در پیش گرفتن مسیر دشوارتر باشد.
مسئولیتپذیری
افراد حرفهای خود را مسئول تفکرات و سخنان و اقدامات خودشان میدانند؛ به ویژه اگر دچار اشتباه شده باشند. این مسئولیت پذیری شخصی، پیوند نزدیکی با صداقت و راستی دارد و عنصری حیاتی در حرفهایگری است.
خودتنظیمی
آنها تحت فشار نیز حرفهای باقی میمانند. برای مثال کارمندی در بخش خدمات مشتریان را در نظر بگیرید که با مشتری عصبانیای مواجه میشود. به جای آنکه کارمند هم در واکنش به او آشفته و عصبانی شود، با حفظ آرامش و انجام رفتاری متناسب با محیط کسبوکار و با انجام هر کاری که وضعیت را بهتر میکند، حرفهایگری حقیقی را نشان میدهد.
ظاهر
افراد حرفهای ظاهر مناسبی دارند. آنها با لباس شلخته و موهای ژولیده سر کار حاضر نمیشوند. آراسته هستند و متناسب با وضعیت لباس میپوشند. به همین دلیل از خود اطمینان ساطع میکنند و برای این کار احترام هم میبینند.
با توجه به این ویژگیها میبینید که افراد حرفهای کسانی هستند که دیگران به آنها احترام میگذارند و برای آنها ارزش قائلند. آنها اعتباری حقیقی برای سازمانشان هستند و نخستین کسانی هستند که برای ترفیع در نظر گرفته میشوند و پروژهها یا مراجعهکنندگان ارزشمند را به آنها ارجاع میدهند.
بنابراین به منظور پیشرفت حرفهایگری خود، باید بر روی بهبود هر کدام از این ویژگیها تمرکز کنید. به علاوه، راهبردهای دیگری نیز وجود دارد که به شما کمک خواهند کرد تا در محل کار حرفهایتر باشید:
مهارتسازی کنید
نگذارید دانش و مهارتهایتان منسوخ شوند. نسبت به یادگیری مهارتهای جدید حساس باشید و در صنعتتان بهروز بمانید.
هوش هیجانی خود را تقویت کنید
افراد حرفهای میتوانند نیازهای عاطفی دیگران را درک کنند. آنها قادرند به مراجعهکنندگان و همکارانشان آنچه را نیاز دارند بدهند؛ زیرا میدانند چگونه فعالانه گوش بدهند و آنچه را که رخ میدهد مشاهده کنند.
برای تعهدات خود احترام قائل باشید
هر زمان به رئیس یا همکار یا مراجعهکنندگان قولی میدهید، به آن عمل کنید.
بهانهتراشی نکنید
در عوض بر روی برآوردن انتظارات به نحو احسن و بر روی سامان بخشیدن به وضعیت تمرکز کنید.
مؤدب باشید
با هر کسی که ارتباط دارید، فارغ از سِمَت او و احساس خودتان، رفتار خوبی داشته باشید.
ابزار موردنیازتان را همراه داشته باشید
آیا به محل کار میرسید و تازه متوجه میشوید که فایل بسیار مهمی را در خانه جا گذاشتهاید؟ روی بهبود مدیریت زمان و مهارتهای برنامه ریزی تمرکز کنید تا همیشه همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
توجه:
اگر چه حرفهای بودن به معنای حفظ تعهدات، انجام کار باکیفیت و داشتن خبرگی است، اما گاهی اوقات، حرفهای بودن یعنی برای پروژههایی که خارج از توانمندیهایتان است داوطلب نشوید!
@honaremodiriat
خصوصیات یک مدیر اجرایی موثر
یک مدیر اجرایی تاثیرگذار به آن مفهومی که به طور رایج استفاده میشود، لازم نیست حتماً یک «رهبر» باشد.
برای مثال، هری ترومن ذرهای کاریزما نداشت و جز موثرترین مدیران تاریخ آمریکا بود.
طی بیش از ۶۵ سال فعالیت حرفهای ام در حوزه مشاوره، با مدیرعامل های مختلفی کار کرده ام.
آنها به معنی رایج کلمه، رهبر نبودند.
در میان آنها، از برونگرا تا تقریبا منزوی، از بردبار تا سختگیر و از سخاوتمند تا صرفه جو وجود داشتند.
عاملی که همهی آنها را به مدیران موثری تبدیل میکرد، پیروی از ۸ روش بود:
۱. می پرسیدند چه کاری باید انجام شود؟
۲. می پرسیدند صلاح سازمان در چیست؟
۳. برنامه اقدام تدوین میکردند.
۴. مسئولیت تصمیم های خود را بر عهده میگرفتند.
۵. مسئولیت ایجاد ارتباطات را عهده دار میشدند.
۶. بیش از مشکلات روی فرصت ها تمرکز داشتند.
۷. جلسات پرباری برگزار میکردند.
۸. به جای «من»، «ما» میگفتند و می اندیشیدند.
دو روش نخست دانش مورد نیاز مدیران را در اختیارشان قرار میداد.
چهار روش بعدی به آنها کمک میکرد تا این دانش را به اقدام موثر تبدیل کنند.
دو روش آخر تضمین میکردند که همه سازمان احساس مسئولیت و پاسخگویی دارند.
کتاب رهبری - انتشارات دانشکده کسب و کار هاروارد
@honaremodiriat
یک مدیر اجرایی تاثیرگذار به آن مفهومی که به طور رایج استفاده میشود، لازم نیست حتماً یک «رهبر» باشد.
برای مثال، هری ترومن ذرهای کاریزما نداشت و جز موثرترین مدیران تاریخ آمریکا بود.
طی بیش از ۶۵ سال فعالیت حرفهای ام در حوزه مشاوره، با مدیرعامل های مختلفی کار کرده ام.
آنها به معنی رایج کلمه، رهبر نبودند.
در میان آنها، از برونگرا تا تقریبا منزوی، از بردبار تا سختگیر و از سخاوتمند تا صرفه جو وجود داشتند.
عاملی که همهی آنها را به مدیران موثری تبدیل میکرد، پیروی از ۸ روش بود:
۱. می پرسیدند چه کاری باید انجام شود؟
۲. می پرسیدند صلاح سازمان در چیست؟
۳. برنامه اقدام تدوین میکردند.
۴. مسئولیت تصمیم های خود را بر عهده میگرفتند.
۵. مسئولیت ایجاد ارتباطات را عهده دار میشدند.
۶. بیش از مشکلات روی فرصت ها تمرکز داشتند.
۷. جلسات پرباری برگزار میکردند.
۸. به جای «من»، «ما» میگفتند و می اندیشیدند.
دو روش نخست دانش مورد نیاز مدیران را در اختیارشان قرار میداد.
چهار روش بعدی به آنها کمک میکرد تا این دانش را به اقدام موثر تبدیل کنند.
دو روش آخر تضمین میکردند که همه سازمان احساس مسئولیت و پاسخگویی دارند.
کتاب رهبری - انتشارات دانشکده کسب و کار هاروارد
@honaremodiriat
زیان ۱۹.۲ میلیارد دلاری بزوس طی دو روز
شاخص میلیاردرهای بلومبرگ نشان می دهد که ثروت جف بزوس موسسآمازون که به عنوان ثروتمندترین مرد جهان هم شناخته می شود تنها در دو روز بازار معاملاتبورس ۱۹ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار کاهش پیدا کرد.
اگرچه بزوس با ضرر هنگفتی طی ۴۸ ساعت در بازار بورس روبرو شد؛ اما همچنان در جایگاه ثروتمندترین فرد جهان قرار دارد. البته مجموع ثروت وی در حال حاضر بسیار نزدیک به «بیل گیتس» مدیر عامل سابق مایکرو سافت است. «بیل گیتس» در جایگاه دومین شخص ثروتمند جهان بر اساس شاخص میلیاردرهای بلومبرگ قرار دارد.
شاخص نزدک در روز دوشنبه به کمترین سطح خود از ماه آوریلسال جاری میلادی به بعد رسید که منجر به سقوط ارزش سهام آمازون تا تقریبا ۱۴ درصد شد که در نهایت ثروت «بزوس» را به ۱۲۸ میلیارد و یکصد میلیون دلار رساند؛ این در حالی است که در اوایل ماه گذشته میلادی مجموع ثروت او با رسیدن به ۱۶۷ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار به بالاترین رقم رسیده بود.
پیش از این هم در ماه جولای دارایی «مارک زاکربرگ» موسس فیس بوک در یک شب ۱۶ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار کاهش پیدا کرد که یک رکورد محسوب شد.
بلومبرگ فارسی
@honaremodiriat
https://www.bloomberg.com/news/articles/2018-10-29/bezos-sets-new-wealth-record-losing-19-2-billion-over-two-days
شاخص میلیاردرهای بلومبرگ نشان می دهد که ثروت جف بزوس موسسآمازون که به عنوان ثروتمندترین مرد جهان هم شناخته می شود تنها در دو روز بازار معاملاتبورس ۱۹ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار کاهش پیدا کرد.
اگرچه بزوس با ضرر هنگفتی طی ۴۸ ساعت در بازار بورس روبرو شد؛ اما همچنان در جایگاه ثروتمندترین فرد جهان قرار دارد. البته مجموع ثروت وی در حال حاضر بسیار نزدیک به «بیل گیتس» مدیر عامل سابق مایکرو سافت است. «بیل گیتس» در جایگاه دومین شخص ثروتمند جهان بر اساس شاخص میلیاردرهای بلومبرگ قرار دارد.
شاخص نزدک در روز دوشنبه به کمترین سطح خود از ماه آوریلسال جاری میلادی به بعد رسید که منجر به سقوط ارزش سهام آمازون تا تقریبا ۱۴ درصد شد که در نهایت ثروت «بزوس» را به ۱۲۸ میلیارد و یکصد میلیون دلار رساند؛ این در حالی است که در اوایل ماه گذشته میلادی مجموع ثروت او با رسیدن به ۱۶۷ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار به بالاترین رقم رسیده بود.
پیش از این هم در ماه جولای دارایی «مارک زاکربرگ» موسس فیس بوک در یک شب ۱۶ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار کاهش پیدا کرد که یک رکورد محسوب شد.
بلومبرگ فارسی
@honaremodiriat
https://www.bloomberg.com/news/articles/2018-10-29/bezos-sets-new-wealth-record-losing-19-2-billion-over-two-days