🎓 یادداشت
به مناسبت روز جهانی آوارگی
#آرش_عباسی
سي و نه سال پيش يك امروز روزي دوم آذر #غلامحسین_ساعدي در غربت این جهان را ترک کرد سي و شش سال از مرگ مهمترین چهره ادبیات نمایشی ایران میگذرد و براي ادبیات نمایشی ایران در همچنان بر همان پاشنه می چرخد. ساعدي مُرد اما آواره کنندگانش زنده اند.
آواره آگاه است که جا و مکان ،ندارد پول ،ندارد خستگی مزمن گرسنگی مزمن از او آشفته حالی میسازد که فرسنگها از بیدار بختی و امید
فاصله دارد و بدتر از همه اضطراب مزمن ترس مزمن آواره از کنار سگهای جلیقه پوش با احترام و لبخند رد میشود که مبادا کارت اقامتش را بگیرند. به همه چیز این گوشه دنیا باید احترام گذاشت، حدیث "همه جای دنیا سرای من "است یادش میرود آواره در سرزمین از ما بهتران است طعم حقارت را می چشد اداره پلیس اداره پناهندگی اداره درماندگی آواره حس میکند تمام مناعت طبعش را از دست داده است. لبخند یک پیر مرد دائم الخمر یا چشمک یک سبزی فروش یا یک جواب سلام سرایدار یک خانه وضع روحی او را از این رو به آن رو میکند آواره از پاسبانی که کنار گل فروشی ایستاده و سیگار دود میکند از مامور بی آزاری که وارد قطار میشود از گریه بچه همسایه میترسد آواره بیمارگونه میترسد آواره وقتی میشنود که دو نفر به زبان مادری او حرف میزنند به شدت وحشت میکند پشت به آنها میکند و در اولین ایستگاه پیاده می.شود اگر در خیابان است به اولین کوچه راه کج می کند، آواره حتی از خود میترسد از تصویر خود میترسد و فکر مرگ هیچ وقت او را رها نمیکند خاطرات کفن و دفن اموات دور و نزدیک را جلو چشم دارد میترسد بمیرد و لاشه صاحب مردهاش روی دست کسی بماند. خیال میکند نعش کشی آوارهها قدغن است و نمیداند و حاضر نیست قبول کند وقتی که ،مردی مردی بدرک به هر حال برای چال کردن یک جسد زندهها به خاطر خودشان هم ،شده چالهای پیدا خواهند کرد.
غلامحسین ساعدی
@goharmorads
به مناسبت روز جهانی آوارگی
#آرش_عباسی
سي و نه سال پيش يك امروز روزي دوم آذر #غلامحسین_ساعدي در غربت این جهان را ترک کرد سي و شش سال از مرگ مهمترین چهره ادبیات نمایشی ایران میگذرد و براي ادبیات نمایشی ایران در همچنان بر همان پاشنه می چرخد. ساعدي مُرد اما آواره کنندگانش زنده اند.
آواره آگاه است که جا و مکان ،ندارد پول ،ندارد خستگی مزمن گرسنگی مزمن از او آشفته حالی میسازد که فرسنگها از بیدار بختی و امید
فاصله دارد و بدتر از همه اضطراب مزمن ترس مزمن آواره از کنار سگهای جلیقه پوش با احترام و لبخند رد میشود که مبادا کارت اقامتش را بگیرند. به همه چیز این گوشه دنیا باید احترام گذاشت، حدیث "همه جای دنیا سرای من "است یادش میرود آواره در سرزمین از ما بهتران است طعم حقارت را می چشد اداره پلیس اداره پناهندگی اداره درماندگی آواره حس میکند تمام مناعت طبعش را از دست داده است. لبخند یک پیر مرد دائم الخمر یا چشمک یک سبزی فروش یا یک جواب سلام سرایدار یک خانه وضع روحی او را از این رو به آن رو میکند آواره از پاسبانی که کنار گل فروشی ایستاده و سیگار دود میکند از مامور بی آزاری که وارد قطار میشود از گریه بچه همسایه میترسد آواره بیمارگونه میترسد آواره وقتی میشنود که دو نفر به زبان مادری او حرف میزنند به شدت وحشت میکند پشت به آنها میکند و در اولین ایستگاه پیاده می.شود اگر در خیابان است به اولین کوچه راه کج می کند، آواره حتی از خود میترسد از تصویر خود میترسد و فکر مرگ هیچ وقت او را رها نمیکند خاطرات کفن و دفن اموات دور و نزدیک را جلو چشم دارد میترسد بمیرد و لاشه صاحب مردهاش روی دست کسی بماند. خیال میکند نعش کشی آوارهها قدغن است و نمیداند و حاضر نیست قبول کند وقتی که ،مردی مردی بدرک به هر حال برای چال کردن یک جسد زندهها به خاطر خودشان هم ،شده چالهای پیدا خواهند کرد.
غلامحسین ساعدی
@goharmorads
ساعدی-صادقی.pdf
1.6 MB
🎓 ساعدی و صادقی
چند روز ِدیگه سالگرد مرگ #بهرام_صادقی است و چند روز پیش، سالروزِ تولدش بود. به این بهانه نوشتهای از #غلامحسین_ساعدی دربارهی کارهای بهرام صادقی را از کتاب «شناختنامهی ساعدی» (به کوششِ جواد مجابی) عکس گرفتهام و پیدیاف کردهام.
بخشی از متن:
«صادقی مدام رمان پلیسی میخواند، جذابیت داستانهای پلیسی برای او بهخاطر پوچی آغاز و پوچی فرجاماش بود […] پس از پایان این داستانها با لبخندی بر لب میگفت: «چیزی نداشت، خیلی خوب میبود اگر در وسطْ قضایا را رها میکردم» […] در کارهای صادقی حادثه اصلاً مهم نیست. کشمکشها پوچ و بیمعنی است. درگیریها تقریباً به جایی نمیرسد […] صادقی، آخر سرْ لقمهای در دهان مخاطب میگذاشت که طعم نداشت، انگار که مشتی خاکاره بر دهان خواننده ریخته شود.»
برداشت از؛
کانال تصویر زندگی
@goharmorads
چند روز ِدیگه سالگرد مرگ #بهرام_صادقی است و چند روز پیش، سالروزِ تولدش بود. به این بهانه نوشتهای از #غلامحسین_ساعدی دربارهی کارهای بهرام صادقی را از کتاب «شناختنامهی ساعدی» (به کوششِ جواد مجابی) عکس گرفتهام و پیدیاف کردهام.
بخشی از متن:
«صادقی مدام رمان پلیسی میخواند، جذابیت داستانهای پلیسی برای او بهخاطر پوچی آغاز و پوچی فرجاماش بود […] پس از پایان این داستانها با لبخندی بر لب میگفت: «چیزی نداشت، خیلی خوب میبود اگر در وسطْ قضایا را رها میکردم» […] در کارهای صادقی حادثه اصلاً مهم نیست. کشمکشها پوچ و بیمعنی است. درگیریها تقریباً به جایی نمیرسد […] صادقی، آخر سرْ لقمهای در دهان مخاطب میگذاشت که طعم نداشت، انگار که مشتی خاکاره بر دهان خواننده ریخته شود.»
برداشت از؛
کانال تصویر زندگی
@goharmorads
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎓 به بهانه ۲۴ دی
هشتادو هشتمین زاد روز زندهیاد
دکتر غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی (گوهرمراد) را بهتر بشناسیم.
گفتگوی مهدی فلاحتی، با فرج سرکوهی و ناصر رحمانی نژاد.
برنامه صفحه آخر صدای آمریکا
|سپرده شده به یوتوپ ۱۸ مارچ۲۰۱۶|
@goharmorads
هشتادو هشتمین زاد روز زندهیاد
دکتر غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی (گوهرمراد) را بهتر بشناسیم.
گفتگوی مهدی فلاحتی، با فرج سرکوهی و ناصر رحمانی نژاد.
برنامه صفحه آخر صدای آمریکا
|سپرده شده به یوتوپ ۱۸ مارچ۲۰۱۶|
@goharmorads
فیلمنامه_مولوس_کورپوس_از_غلامحسین_ساعدی_و_داریوش_مهرجویی.pdf
1 MB
🎓 فیلمنامه
مولوس کورپوس
نوشته مشترک:
زنده یادان #غلامحسین_ساعدی و #داریوش_مهرجویی
یادشان گرامی
@GOHARMORADS
مولوس کورپوس
نوشته مشترک:
زنده یادان #غلامحسین_ساعدی و #داریوش_مهرجویی
یادشان گرامی
@GOHARMORADS
🎓 دو کار مشترک
▪︎مولوس کورپوس
نوشته مشترک:
زنده یادان #غلامحسین_ساعدی و #داریوش_مهرجویی
▪︎امریکا امریکا
#الیا_کازان
ترجمه:
غلامحسین ساعدی و محمدنقی براهنی
@goharmorads
▪︎مولوس کورپوس
نوشته مشترک:
زنده یادان #غلامحسین_ساعدی و #داریوش_مهرجویی
▪︎امریکا امریکا
#الیا_کازان
ترجمه:
غلامحسین ساعدی و محمدنقی براهنی
@goharmorads
🎓 گزیده
تحمل تنها وسیلهای است که پدر همه چیز را در می آورد و گاهی حتا پدر آدمِ متحمل را ...
#غلامحسین_ساعدی
T.me/goharmorads
تحمل تنها وسیلهای است که پدر همه چیز را در می آورد و گاهی حتا پدر آدمِ متحمل را ...
#غلامحسین_ساعدی
T.me/goharmorads