مجله هنرى ژوان
237K subscribers
35.2K photos
4.86K videos
72 files
4.63K links
❤️كانال مجله هنرى ژوان ❤️

تنها راه ارتباطى و تنها ادمين:
@zhuan

@zhuanbot
Instagram.com/zhuaan
Download Telegram
@zhuanchannel
هر کس به طریقی دوست داشتنش را ابراز میکند.
به طریقی که برای خودش راحت است، به طریقی که خودش دوست داشتن را
در گذشته دریافت کرده است.
و هر کس به اندازه ی امنیتی که در رابطه اش دریافت میکند همان دوست داشتنِ مخصوص را به طرفش نشان میدهد.
پدرهایی را میشناسم که دوست داشتن خود را با پول به فرزندانشان نشان میدهند.
یا با اخمی تصنعی و صدایی محکم جمله ای تکراری را هر شب از فرزندشان میپرسند" چه خبر؟"
مادرانی را میشناسم که با هر روز صبحانه چیدن دوست داشتن را نشان میدهند، یا با اتو کردن لباسها و یا با صدها تماس تلفنی و چک کردن فرزندان.
اگر روشهای مخصوص دوست داشتن آدمهای اطرافتان را میبینید، به روش های آنها احترام بگذارید. همه به روش شما نمیتوانند ابراز احساسات کنند.
آدمها به روشهایی که زخمی شده اند، امن ترین روشِ دوست داشتن را انتخاب میکنند تا کمترین ریجکت شدن را در رابطه تجربه کنند.
اگر آنقدر عمیق میتوانید به آدمها و نحوه ی عشق ورزیشان نگاه کنید، پس میتوانید درک کنید که چرا اینقدر "جمله ی دوستت دارم " را در هزار رفتار و کلمه میپیچند و به شما تحویل میدهند.
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
در هر نااميدي ، فرصتي وجود دارد . شبيه جوانه اي كوچك كه اگر ان را در ميان خرابه اي ببينيم تصوير ان خرابه معنا پيدا ميكند . و اگر ان را نبينيم تصوير خرابه تا هميشه تلخ و تيره در ذهن ما باقي خواهد ماند . گاهي ديدنِ يك جوانه كوچك ميتواند اخر داستان را جور ديگري تمام كند .

ايا ميشود انسان باشيم و نااميدي را تجربه نكنيم ؟ نااميدي بخشي از رشد ماست ، بخشي از بزرگ تر شدن ماست .
نااميدي ها ديدِ ما را از شرايط و ادمها تغيير ميدهند و به ما ياد ميدهند كه به دنبال جوانه ها بگرديم !
نااميد شدن ها ، دست ما را ميگيرند و به ما ميگويند: حالا بدون اين شرايط جلو برو ! حالا بدون اين رابطه! حالا مسير رفتن را عوض كن ! حالااگر شبيه قبل نميتواني جلو بروي ، راه ديگري پيدا كن و بعد به جوانه اي كوچك كه نحيف و ظريف تازه سربراورده اشاره ميكند و ميرود !
نااميدي ها تمام ميشوند و ميروند و هميشه قبل از رفتنهايشان با ما حرف ميزنند . حرفهايشان هميشه راه را به ما نشان ميدهد .
تا ما از موقعيت ها و ادمها نااميد نشويم
هيچگاه نااميد شدنتان را جرياني هميشگي در نظر نگيريد . ما نااميد ميشويم تا دوباره از نو شروع كنيم با هويتي مستقل تر و قوي تر .
نااميدي بخشي از قد كشيدن ماست .

اگر در نااميدي هستيد ، اگر از ادمها و شرايط مأيوس شده ايد ، صبر داشته باشيد . تلخي اش را طاقت بياوريد . تمام ميشود . چشمهايتان كه نااميدي را تجربه كنند ، ارام ارام جوانه ها را پيدا ميكنند .
به خودتان فرصت بدهيد . نااميدي ميرود . فقط قبل از رفتنش حرفهايش را گوش دهيد ، او مسيري جديد را به شما نشان خواهد داد.
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
آدم ها ناگهان خداحافظی نمیکنند، ناگهان دلسرد نمیشوند و ناگهان رابطه را تمام نمیکنند.
جایی در مسیر رابطه اتفاق هایی میافتد، دردهایی را تجربه میکنند که هر درد آنها را به تصمیمشان نزدیک تر میکند
وبالاخره روزی "ناگهان" تصمیمشان را با ما در میان میگذارند.
آدمها آرام آرام خسته میشوند.
ارام ارام دلسرد ميشوند از تمام تلاش هايي كه كرده اند و ديده نشده است .

ارام ارام دوست داشتنشان كم ميشود و تهي ميشوند .
تهي ميشوند از هر انچه سعي ميكردند بگوييند و نشان دهند .

براي بعضي ادمها اين تمام شدن با سر و صداي بلند، هياهو و داد و بيداد است و براي برخي ديگر فقط "رفتن" است .
ميروند بي انكه توضيحي باشد و توضيحي بخواهند .

حقيقت اين است كه ما در رابطه ها ميمانيم چون بخشي از ما احساس ميكند ارزشش را دارد.

بخشي از ما حس ميكند هم ادم رو به رو باارزش است و هم خود دروني مان؛ و بعد جرياني از دوست داشتن و صميمت به وجود مي ايد .
جرياني كه كم كم تبديل به جوانه اي ظريف و نحيف ميشود .
اسم اين جوانه ، رابطه است!

بسياري از ما تلاش ميكنيم كه جوانه ها را به وجود اوريم اما بعد فكر ميكنيم اين جوانه قرار است خودش روزي درختي تنومند و زيبا شود!!

هيچ درختي ، بدون رسيدگي و اب و خاك رشد نكرده است ؛ و هميشه درخت ها زماني جوانه هايي اسيب پذير بوده اند.

رابطه هاي صميمانه و عميق ، رابطه هايي هستند كه هر دو طرف مسئوليتي مساوي را قبول ميكنند.
رابطه هاي صميمانه "من "و "تو" ندارد .
"ما" دارد؛ فروتني و همدلي دارد .

نخواهيد توانست رابطه اي اصيل و عميق را تجربه كنيد اگر نميتوانيد به ادمها شبيه ادم نگاه كنيد؛
اگر سختتان است به رابطه تان "دوست داشتن" بدهيد؛ اگر سختتان است خودتان را هم سطح ديگري ببينيد و هر دو به مقدار مساوي به جوانه ي رابطه عشق بورزيد ، حمايت كنيد ، ابياري كنيد و گاهي تكيه گاهش شويد تا ريشه هايش محكم تر شود.

اگر مدتهاست احساس ميكنيد فقط يك نفر است كه به جوانه رسيدگي ميكند صبر كنيد .

همراهتان را نگاه كنيد ، قبل از انكه خيلي خسته شود در اغوشش بگيريد . به او بگوييد باارزش است .
به او بگوييد شما هم مسئول هستيد و به او كمك خواهيد كرد .

اگر رابطه تان را دوست دارید و احساس میکنید بی رحمی ای داشته اید، اگر بی توجه بوده اید، اگر دردهایی را بیدار کرده اید که از عمق آنها خبر نداشتید ،" برگردید".

برگردید و دست آنها را بگیرید و بهشان یادآوری کنید که هنوز هم "مهم هستند".
برگرديد و به چشمهايشان نگاه كنيد . خستگي هايشان را بتكانيد قبل از اينكه دير شود .
#پونه_مقیمی #روانشناسی
@zhuanchannel
بسياري از ما از صبح كه بيدار ميشويم تا اخر شب در ذهنمان با هزاران نفر حرف ميزنيم ، بحث ميكنيم، دعوا ميكنيم و حتي عشق ميورزيم .
در ذهن هر كدام از ما، ادمهايي وجود دارند، اسم هايي هستند كه زنده اند! و ما به اين زنده بودن رسميت ميبخشيم ! چون با آنها حرف ميزنيم !
ممكن است در ظاهر هيچ رفتاري نشان ندهيم اما در ذهنمان اتفاقات ، اتفاق ميافتند .
گاهي شخصي را محكوم ميكنيم ، گاهي كشيده اي به گوش كسي ميزنيم و گاهي كسي را ميبوسيم بي آنكه طرف خبر داشته باشد !
ما با ادمها در ذهنمان وارد رابطه ميشويم و هزاران حرف نامرئي بين ما مبادله ميشود چون " بخشي از ما ميخواهد گذشته ي ما را تغيير دهد !
" و اميد به تغييرِ اتفاقات در گذشته بيهوده ترين و غم انگيز ترين نوعِ "اميد" است !
هنگامي ما وارد رابطه هاي نامرئي ذهني و حرفهاي پنهاني ذهني ميشويم كه اتفاقي كه در گذشته افتاده است را نپذيرفته ايم ! و بخشي از ما تلاش ميكند كه آن را تغيير دهد و طور ديگري آن را در ذهنمان بايگاني كند . آن بخش ميخواهد اخرِ داستان را طور ديگري تمام كند !

بسياري از ما درگير گذشته مان هستيم و ادمهايي كه ديگر در زندگي مان حضور ندارند را در ذهنمان زنده نگه داشته ايم و با آنها وارد رابطه و گفتگوي پنهاني شده ايم چون نميخواهيم گذشته را بپذيريم .

ذهن، زمان را نميتواند درست پردازش كند !
و وقتي به صورت ذهني نميخواهيم اتفاق ها را بپذيريم ذهنمان شروع به دستكاري ميكند به اين اميد كه پايانِ داستان تغيير كند . اما بدن مدتهاست كه از ان زمان به صورت جسمي عبور كرده است .
مثلا بدن سه سال پيش از اتفاقي گذر كرده است و امروز سه سال پيرتر شده است اما در ذهن ما هنوز گفتگو ها با ان ادم تمام نشده ! ه
نوز ما به خانه اش ميرويم ، هنوز با او بحث ميكنيم يا در اغوشش ميكشيم و يا محكومش ميكنيم !
به این میگویند:بازي زمان و بدن .
اينكه بدن فقط يك زمان را در آنِ واحد ميتواند پردازش كند اما ذهن در سه زمان ميتواند شناور باشد .
و اين شناور شدن اگر زياد شود بدن به شدت گيج ميشود . "دست از تغيير گذشته برداريد"، تا ذهنتان كمي ارام بگيرد و به خودش اجازه دهد كه داستانها پايان گيرند همانگونه كه تمام شده بودند .

لازم نيست هميشه همه چيز واضح و شفاف تمام شوند . گاهي ما نخواهيم فهميد دقيقا چه اتفاقي افتاده و چه شده است . گاهي تا سالها بعد در بهت خواهيم ماند.
كمي كنترل ذهنتان را در دستتان بگيريد. شما حاكم بدنتان هستيد . حاكم خوبي باشيد و اجازه دهيد راحت تر و اسوده تر در امروزش قدم بزند .

#پونه_مقیمی
@zhuanchannel

كمر ما را آن ادمهايي خم كرده اند كه روزي قرار بوده پشت و پناهمان باشند .
قرار بوده حمايت گر ما باشند .
قرار بوده بي دريغ به ما عشق بورزند و هميشه كنارمان بمانند. چشم هاي ما بي دليل به در خيره نشدند .
ما بي دليل در انتظار امدن ادمها و دوست داشته شدن از طرف آنها نيستيم.
ما دليل داريم ! ما مدتها پيش در انتظار بوده ايم !
در انتظارِ آنهايي كه برايمان مهم بوده اند ، آنهايي كه در دنياي ما نامهاي مقدسي را بر دوش حمل ميكنند بياييند و ما را ببينند! بيايند و ما را حمايت كنند . در اغوش بكشند و بگويند افرين ! ما كنارت هستيم!
اما نيامدند ! و ما هنوز منتظرشان هستيم .

و امتدادِ اين انتظار را در ادمهاي ديگر جستجو ميكنيم .
بي دليل نيست كه اميدواريم . اميدواريم چون زخمي شديم و منتظريم كسي بيايد و زخمهاي عميق قديمي مان را ترميم كند .
ما امتدادِ اميدهاي از دست رفته مان را در ادمهاي ديگر، در رابطه هاي ديگر جستجو ميكنيم و اين بزرگترين اسيب ما به خودمان است .

ما توقع داريم ادمها آن حفره هاي خالي را در ما پر كنند كه هيچگاه پر نخواهد شد .
چون اين چاله هاي احساسي كه متعلق به آنها نيست !
اين چاله هاي احساسي متعلق به مقدس ترين ادمهاي زندگي ما بوده است !
و اكنون اين ماييم كه بايد با اين حقيقت كنار بياييم پر شدنِ اين چاله ها تاريخ انقضا داشته است و بهتر است با خودمان صادق باشيم .
ديگر تمام شده است و آن ادمهاي خاص ، جاهاي خالي را پر نكرده اند .
اين ماييم كه بايد كنار بياييم و بدانيم كه ديگران طاقت اورده اند و ما هم طاقت مياوريم .

كمر ما را آن ادمهايي خم ميكنند كه روزي احساس ميكرديم بزرگترين بت هاي زندگي مان هستند و حالا بايد حواسمان به خودمان باشد.

رابطه ها ميتوانند ارام بخش ما باشند اما نميتوانند ان چاله ها را پر كنند .
امتدادِ اميدهاي واهي مان را در رابطه هاي صميمانه ي امروزمان جستجو نكنيم .
اين جستجو ما را نااميد خواهد كرد و ممكن است امروز دوباره كمرمان خم شود اما نه به دست ان ادمهاي خاص ، بلكه به دست خودمان ! .

پ.ن:
گاهي وقتي ميدانيم چرا مدام در انتظار تغييريم ، راحت تر خودمان را درك ميكنيم و ديگر براي رفتارهايمان خودمان را سرزنش نخواهيم كرد . اميد هاي واهي را قطع خواهيم كرد و شايد روزي خودمان بتوانيم خودمان را در اغوش بكشيم و بگوييم "افرين "! .
#پونه_مقیمی #روانشناسی
@zhuanchannel
ما به دنيا نيامده ايم كه با ادمها در رابطه هايمان بجنگيم !
ما به دنيا امده ايم كه ادمها را با تمام نقصهايشان بپذيريم!
دنيا محل جنگ نيست محل پذيرش است !
پذيرش تفاوت ها و نقص ها !

و گاهي اين پذيرش انقدر سخت ميشود كه بسياري از ادمها ترجيح ميدهند بجنگند تا مجبور به تحمل پذيرش نشوند .

به هر حال در بسياري از ما ، خشمگين بودن راحت ترين راه حل است چون در خشم خيلي لازم نيست چيزي را بپذيريم و در حمله كردن خيلي لازم نيست منطقي به نظر برسيم !

تكرار ميكنم چون در خشم خيلي لازم نيست چيزي را بپذيريم و لازم نيست منطقي به نظر برسيم!
در خشم حواس خودمان و ادم رو به رويمان را پرت ميكنيم . او با خشم و حمله ي ما عقب ميكشد و ما دور ميشويم از خودمان و نقطه ضعفي كه آن ادم فشار داده است.

خشم كه هميشه فرياد و فحش نيست! خشم ميتواند نامرئي وارد شود.
اينكه در دام ثابت كردني دائم گير ميكنيم و قرار است حرف ما درست باشد و ديگران كمتر بفهمند.

اينكه قرار است ديگران هميشه مقصر داستان باشند و ما مسئوليتي داريم كه به آنها ثابت كنيم اشتباه ميكنند!

اينكه حتما ديگران متوجه شوند كه چقدر ما بهتر و تواناتر و بزرگتريم !!
ثابت كردن ها ، رابطه ها را ارام ارام از بين خواهد برد . اينها جنگهايي نامرئي هستند كه پايه هاي رابطه هاي ما را سست خواهند كرد .

پذيرش انچه كه اتفاق افتاده و انچه كه در جريان است ما را به خودمان و نقطه ضعف هاي دروني مان نزديك تر ميكند و اين نزديكي در نهايت قلب ما را براي پذيرش نقص هاي ديگران بزرگتر خواهد كرد .

خشمگين بودن هميشه راحت ترين راه بوده و خواهد بود .
اين يك تكامل ژنتيكي ست در ما انسانها .

اما آانهايي كه راحت ترين راهها را نرفتند ما را با مسيرهاي ديگري اشنا كردند . با مسيرهايي كه بخش ديگري از انسان بودن را به ما نشان داد !

آنها به ما نشان دادند كه ما به دنيا نيامده ايم كه بجنگيم ، بلكه به دنيا امده ايم كه تمام تفاوتها را در اغوش بگيريم و بپذيريم .
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
اگر ميتوانستم تو را از غمها دور نگه ميداشتم و كاري ميكردم كه هيچگاه اشك از چشمانت سرازير نشود مگر براي خنده هاي بدون وقفه .
اگر ميتوانستم تو را از سختي ها دور نگه ميداشتم و دنيا را هميشه به كامت ميگرداندم .
اگر ميتوانستم كاري ميكردم كه هيچگاه اسيب نبيني و دلت نشكند .
اگر ميتوانستم كاري ميكردم كه هيچگاه نااميد نشوي .
اگر ميتوانستم خيلي كارها برايت ميكردم .
اما نميتوانم .
من نميتوانم دنيا و قوانين دنيا را تغيير دهم ؛ نميتوانم كاري كنم كه پير نشوي ، كه طرد نشوي ، كه اشتباه نكني كه اسيب نبيني !!
من هيچگاه نميتوانم شبيه يك احمق با تو برخورد كنم و به تو بگويم همه چيز درست ميشود .
من نميتوانم به تو دروغ بگويم كه قرار است هميشه احساس خوشبختي كني !
من نميتوانم چيزي را تغيير دهم كه در دستان من نيست !
اما ميتوانم يك كار انجام دهم .
من ميتوانم در تمام لحظاتت همراهت باشم و از تو حمايت كنم .
من ميتوانم در تمام غم ها ، خشم ها و نااميدي ها كنارت باشم تا تو با خيال راحت تجربه كني .
من مسئوليت تو را قبول ميكنم در هر شرايطي كه باشي . در هر موقعيت سختي كه باشي .
سخت ترين موقعيت ها را تصور كن !
تلخ ترين از دست دادنها، از دست دادن پدر و مادر ، فرزند و برادر . تمام سرمايه زندگي ات ، زيبايي ات .
تمام برچسب هاي دنيا را تصور كن ، تمام قضاوتهاي بيرحمانه ي مردم را ؛ بيوه، ورشكسته ، زشت ، اجاق كور ، لنگ، سطح پايين، بي پول ، بي كلاس،...
تصور كن ، تمام اينها را !
تصور كن تمام آن لحظاتي كه از ترس نميتوانستي راه بروي ، حس كن آن ترس را!
حالا به چشمهاي من نگاه كن؛ تو دوام خواهي آورد چون من دوستت خواهم داشت براي هميشه .
چون تمام سختي ها ، برچسب ها و ترسها فقط بخشي از اتفاقاتي هستند كه براي تو افتاده و من مسئوليت تمام تو را قبول ميكنم .
تو براي من ، جدا از هر انچه كه برايت اتفاق افتاده و جدا از هر انچه كه ديگران فكر ميكنند، وجود داري و ارزشمند هستي .
تو براي من كامل و زيبايي با تمام تجربه هاي سخت و زخم هاي خوب نشده ات .
تو براي من ، من هستي .
دوام خواهيم اورد .
پ.ن: تصور كنيد كه قرار است پا به دنيا بگذاريد . قرار است به دنيا بياييد.
نوزادي كوچك را تصور كنيد كه شما هستيد . به او چه ميگوييد ؟ ايا حاضريد كنارش بايستيد و در تمام تجربه هاي زندگي همراهش باشيد؟
ببينيد خودتان را ، اكنون در چه تجربه اي از زندگي تان هستيد . تجربه ي تلخ، سخت و يا شاد؟
در هر تجربه اي كه هستيد كنار خودتان بايستيد و خودتان را در اغوش بكشيد.
او دوام خواهد اورد .
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
تحسین از آنِ زنی ست که درد را به دوش میکشد همچون درختی که میداند در بیابان، بارانِ کمتری را تجربه میکند و با سری افراشته بیابان رامیپذیرد

تحسین از آنِ زنیست که در مقابلِ زمزمه‌های سنتی و قدیمی، بغضش را میبیند اما شک نمیکند. گریه‌ میکند اما تن به انتخابی اشتباه نمیدهد.

خمشگین میشود اما دفاع نمیکند چون میداند دفاع در مقابلِ حرفهایی که با چشم‌هایی بسته زده میشود، دفاعی بیهوده است.

تحسین از آن زنانی‌ست که اندام‌هایشان، آنها را تعریف نکرده‌اند و برای عمیق‌تر شناختنِ ماهیتشان به عنوان یک فرد تلاش میکنند نه یک جنس.

تحسین از آنِ زنانی‌ست که نداشتنِ مردی در زندگی‌شان به آنها احساس نقص نداده است و تمامِ هدفشان پیدا کردنِ مرد و راضی نگه داشتنِ آن نیست. بلکه برای داشتنِ رابطه‌های صمیمانه‌ی عمیق و سالم تلاش میکنند

تحسین از آنِ زنانی‌ست که از انتخاب‌های اشتباهشان بیرون میآیند حتی اگر سالیانِ زیادی را از دست داده باشند

تحسین از آن زنانی ست که سالهاست تغییرِ نگاه و تفکر را در هم‌جنسانِ خود و مردهای اطرافشان میبینند، فقط به این علت که ازدواج نکرده اند و یا از ازدواجشان بیرون‌آمده اند، اما همچنان ادامه میدهند و به جای آن به کودکانِ اطرافشان میآموزند که چطور از قضاوت‌ها رد شوند و به خودشان شک نکنند.


تحسین از آن زنانی ست که انتخاب کرده اند ازدواج کنند اما به ازدواج به چشم دستآورد نگاه نکرده اند.

تحسین از آن زنانی‌ست که از ازدواجشان بیرون آمده اند چون میدانستند تنها بودن بهتر از در آسیب بودن است.

و در نهایت تحسین و احترامِ بسیارعمیق از آن زنانی ست که خودشان انتخاب کرده اند ازدواج نکنند و یا به هر دلیلی ازدواج نکرده‌اند و با تمامِ فشار‌ها و تبعیض‌ها به خودشان قول داده‌اند که برای هیچ تصمیمِ آگاهانه ای که بارها عواقبش را بررسی کرده اند به دیگران توضیح ندهند.

#پونه_مقیمی

پ.ن:سعی کنید تمرین کنید که انقد تو مهمونیها و این ور اونور به دختر مردم نگید چرا ازدواج نکردین. واقعا هیچ ربطی به منو شما نداره که چرا ازدواج نکرده.
@zhuanchannel
ما در کشوری زندگی میکنیم که ناکامی‌های زیادی تجربه میکنیم و زیاد بودنِ این ناکامی‌ها میتواند به شدت ما را مضطرب کند. به هر حال، در هر ناکامی نوعی از دست دادن وجود دارد و در هر از دست دادن به زمانی برای بهبود و تطبیق با شرایط احتیاج داریم. اما وقتی به علت شرایط اقتصادی و فرهنگی یک جامعه، ناکامی‌ها در فواصلِ کم اتفاق میافتد، بدن و ذهن فرصت کافی برای عبور از درد را ندارد.

وقتی در یک بازه ی زمانی طولانی، ناکامی‌های زیادی را تجربه میکنیم بهتر است آگاه باشیم که بدن به راهی برای تخلیه‌ی اضطراب احتیاج دارد و اگر به این نیاز اگاه نباشیم و نتوانیم اضطراب را درست تخلیه کنیم ممکن است اضطراب را با رفتارهایی در روابط صمیمانه‌مان تخلیه کنیم و یا با سرکوب انرژی و نیروی روانی‌مان، به سمت انزوا و یا کرختی و بی‌حوصلگی برویم.

اضطراب احتیاج به دیده شدن و بیرون آمدن از بدن دارد.

زمان‌هایی که از اضطرابِ ناکامیِ اجتماعی و اقتصادی رنج میبرید برای رابطه‌های صمیمانه‌تان تصمیمات جدی نگیرید.
در ورشکستگی برای طلاق اقدام نکنید
در یک بحران اجتماعی تصمیم به پناهنده شدن نگیرید.
اجازه دهید زمان بگذرد و سعی کنید اضطراب را کم کنید تا ذهنتان روشن شود و بتوانید عاقلانه تصمیم بگیرید نه در یک برانگیختگیِ موقت.

حتما ورزشی را برای خودتان انتخاب کنید و سعی کنید در آن ورزش جلو بروید.
ورزشکار شدن با ورزشکار ماندن فرق دارد، سعی کنید ورزشکار بمانید و حتما حرکات ورزشی را تبدیل به بخشی از زندگی روزمره‌تان کنید.

حتما دوستان صمیمی داشته باشید که نگرششان به اتفاقات و آدمها نگرشی واقع‌بینانه است.

ما مردمی به شدت انتقادگر و تحلیل گر هستیم که به علت ناکامی‌هایی که تجربه میکنیم نگاهمان هم بدبینانه و تلخ شده و بسیاری مواقع با غر زدن و شکایت کردن صحبت میکنیم و حس میکنیم که درددل میکنیم در صورتی که هیچ فایده‌ای ندارد.

دوستانی داشته باشید که با احترام و شایستگی به اتفاقات و آدمها و دنیا نگاه میکنند.

و در آخر اگاه باشید به این حقیقت که “ناکامی بخشی از زندگی ست و من به علت شرایط اجتماعی بیشتر در معرض تجربه‌اش هستم و میتوانم در فواصل تلخی‌های اجتماعی و فرهنگی در مسیر خودم جلو بروم و با ذهنی باز ، اضطراب‌هایم را در رابطه‌هایم خالی نکنم”.

#پونه_مقیمی
#روانشناسی
@zhuanchannel

آدم‌هایی که از درون، آرام‌تر و در رفتار متین‌تر هستند افرادی هستند که قدرت دردها و زخم‌ها را سریع بر سر دیگران آوار نمی‌کنند.
اجازه می‌دهند قدرت به جای تبدیل شدن به تخریب، به سکوتی عمیق اما آگاه‌کننده تبدیل شود.

کار سختی‌ است زمانی که می‌توانیم سریع‌ترین راه را برای تخلیه انتخاب کنیم، به درونمان برگردیم و شاهد حضور زخم‌های گذشته‌مان و دردهای اکنونمان باشیم و شبیه به دیگران سریع‌ترین راه را انتخاب نکنیم.

کار سختی است اما تفاوت ما در همین است. تفاوت ما در تحمل و درک است و در تصمیم‌ها و انتخاب‌ها.
اگر می‌دانستیم چقدر دردهایمان شبیه به یکدیگر است، بیشتر همدیگر را درک می‌کردیم و کمتر حمله می‌کردیم. اگر می‌دانستیم در بیشتر مواقع آدم‌ها نمی‌خواهند به ما آسیب بزنند بلکه فقط بدون اینکه متوجه باشند دردهای قدیمی ما را بیدار می‌کنند، بیشتر صبوری می‌کردیم.

#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
هر آدمی مثل یک خانه است

گاهی ما به رابطه‌ی قدیمی و آسیب‌رسانمان برمیگردیم چون به دنبال چیزی میگردیم که در آن شخص ندیده بودیم.
انگار برمیگردیم که بگردیم شاید این‌بار پیدایش کنیم.
شاید که اینبار پیدا کنیم
مهری که ندارد را
حمایتی که ندارد را
یا عشقی که ندارد را

اما در بیشتر مواقع برگشت به رابطه‌های قدیمی، همان نتیجه ی قبل را هم به همراه دارد و لازم نیست ما مدام برگردیم تا مطمئن شویم که اینبار نتیجه‌بخش یا بی‌نتیجه است!

واقعا آدمها و رابطه‌ها شبیه به اتاقی تاریک نیستند که سالها طول بکشد که ما متوجه حضور اشیا شویم.

آدمها شبیه به یک خانه هستند که از همان ابتدا مهم‌ترین بخش‌های خانه را به ما نشان میدهند.

در خانه‌ای که پنجره و در وجود ندارد، مرز و امنیت هم وجود ندارد.
در خانه ای که سقف وجود ندارد، حمایت وجود ندارد.
در خانه‌ای که پایه‌هایش سست و در حال افتادن است، احساسِ تکیه‌گاه داشتن وجود ندارد.

خانه‌ها میتوانند، کاغذ دیواری و یا رنگ خوب نداشته باشند، میتوانند تخت خواب نرم راحت نداشته باشند
میتوانند لوله کشی خیلی تمیزی نداشته باشند اما قطعا باید مهم‌ترین بخش‌های خانه را داشته باشند.

پایه‌های قوی که بتوان بر روی آن برنامه ریزی کرد.
پنجره و در که بتوان مرزها را رعایت کرد و حریم را حفظ کرد و سقفی که بتوان در زیرش آرامش را تجربه کرد.

برای فهمیدن و دیدنِ بخش‌های اصلیِ خانه احتیاج به صرف زمانِ طولانی نداریم.
برگشت به خانه‌ای که مهمترین بخش های یک خانه را ندارد، تلاشی بیهوده است.

هر آدمی، خانه‌ای ست.

#پونه_مقیمی
@abandkht65 🌱

مـن برایت آرزو میکنـم چه در سخت ترین و دردناک ترین لحظات زندگی و چه در شادترین و آرامش بخش ترین ثانیه هایت، چشم های فردی را در کنارت داشته باشی که بتوانی به او نگاه کنی و با نگاهش احساس امنیت کنی و جرات پیدا کنی عبور کنی، عبور از درد و شادی، عبور از هر آنچه که باید از آن گذر کنی.فقط همین.

#پونه_مقیمی
‌ ‌ ‌ ‌

«آبـاךּدُخــت»
«بـهتـرین مـَـتن هایی که خـوانـدم . . . .‌»☘️

@abandkht65 🌱
@abandkht65 🌱
@zhuanchannel

اگه کودکی داشته باشید آیا او را حتی برای چند ساعت نزد مادری می سپارید که کودک خود را کتک می‌زند؟ قطعاً جواب ما به این سوال یک "نه" بزرگ و محکم خواهد بود. اما داستان غم‌انگیز رابطه‌ی ما با خودمان بسیاری از مواقع شبیه مثال بالا است‌.

بسیاری از ما، رابطه‌ای به‌شدت سرزنشی و مخرب با آدم درونی‌مان داریم و جالب است که دوست داریم "دوست داشتن" عمیق را با یک فرد دیگر تجربه کنیم.

مگر می‌شود با خودمان و درونمان مهربان نباشیم و رابطه‌ای دوست داشتنی را با فردی دیگر تجربه کنیم؟

مگر می‌شود آدم درونی‌مان را کتک بزنیم و به دیگران عشق بورزیم؟ تجربه‌ی یک رابطه‌ی امن و دوست‌داشتنی در عمیق‌ترین سطح آن مستقیماً به تجربه‌ی رابطه‌ی ما با آدم درونی‌مان برمی‌گردد.
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel

بودن در رابطه‌های طولانی تمرین می‌خواهد. تمرین درست گوش دادن، درست نگاه کردن به تمام غم‌ها و دردهایی که در رابطه بالا می‌آید و بعد «استفاده نکردن» از تمام نقطه‌ضعف‌هایی که دوستمان به ما نشان می‌دهد.
درست رفتار کردن را تمرین کنیم و مهم‌تر از همه «درک کردن».

درک اینکه تمام ما گم‌شدگانی هستیم که به رابطه‌ها پناه می‌آوریم تا آرام‌تر شویم.
تا دیده شویم تا دوست‌داشتنی باشیم و ستایش شویم.

تا همدلی داشته باشیم که ما را در آغوش بکشد و به ما امنیت بدهد.
بودن در رابطه‌های طولانی مدت «گذشت» می‌خواهد.

آدم‌ها که به ما نزدیک می‌شوند، می‌خواهند دیده شوند و به ما اعتماد می‌کنند.

#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
من برایت آرزو میکنـم چه در سخت ترین و دردناک ترین لحظات زندگی و چه در شادترین و آرامش بخش ترین ثانیه هایت، چشم های فردی را در کنارت داشته باشی که بتوانی به او نگاه کنی و با نگاهش احساس امنیت کنی و جرات پیدا کنی عبور کنی، عبور از درد و شادی، عبور از هر آنچه که باید از آن گذر کنی.فقط همین.
#پونه_مقیمی
@zhuanchannel

قدم زدن در خاطرات،اگر طولانی شود
خاصیتِ خاطره بودنشان را از دست میدهند
و تبدیل میشوند به خودآزاری.

نه از بیدار شدنِ خاطراتمان فرار کنیم و نه در آنها گم شویم.
حواسمان باشد معمولا بیشترِ خاطراتمان مربوط به آدمها و روابطی‌ست که اکنون در قبرستانِ ذهنمان دفن شده‌اند.

گاهی رفتن به قبرستان و مرور خاطرات مشکلی ایجاد نمیکند این یک فرایند طبیعی‌ست.
دلتنگی طبیعی‌ست مخصوصا برای کسی که در زندگیِ اکنونمان دیگر حضور ندارد و در واقع مرده است در اکنونمان.

اما زیادی ماندن در قبرستان، میتواند از ما یک مرده‌ی متحرک بسازد و دیگر توانایی حضور در اکنونمان را از دست بدهیم.

تواناییِ حضور در رابطه‌های اکنونمان
ادمهای اکنونمان
موقعیت‌های اکنونمان
و فرصت‌های بی‌نظیری که اکنون در اختیارمان هستند.
بیدار شدنِ خاطرات و احساساتِ قدیمی‌مان نسبت به گذشته، یک اتفاقِ گذراست.
موقت و کوتاه است.

به موقت بودنش که آگاه باشیم میتوانیم متوجه شویم که اگر بیشتر بخواهد طول بکشد یعنی خودمان تمایل داریم در قبرستانمان زندگی کنیم تا در زمان اکنونیِ غیرقابل پیش‌بینی و واقعی

به تمایلِ زندگی کردن در قبرستانمان آگاه باشیم تا اگر زیادی طول کشید، بتوانیم خودمان را نجات دهیم و دوباره برگردیم به جریان زندگیِ واقعی‌مان.
برای اتصال به زندگی و بیرون آمدن از قبرستان به اکنونمان نگاه کنیم و از خود بپرسیم:
امروز چه روزی‌ست؟
من چند سالم است؟
چقدر از خاطره‌هایم گذشته است؟ چند سال؟
آیا میخواهم امروزم را از دست بدهم با فکر کردن و غرق شدن درگذشته؟

من چه چیزهایی امروز دارم که به آنها توجه نمیکنم؟
امروز چطور میتوانم توجهم را به داشته‌هایم جلب کنم نه به نداشته‌هایم؟
امروز چطور میتوانم برای خودم کاری بکنم که حال درونم بهتر شود؟
امروز روی چه لذتی میتوانم متمرکز شوم؟ لذتی جسمانی نه ذهنی( ورزش، ماساژ، معاشرت، غذای مورد علاقه و...)

امروز چطور میتوانم احساساتم را به آدمهایی که در اکنونم وجود دارند نشان دهم؟
نزار قبانی میگوید :
اگر برای تو خیری داشت میماند
اگر دوستدارت بود حرف ميزد
و اگر مشتاق دیدنت بود می‌آمَد ...!

پس چطور و با چه رفتاری میتوانم احساساتم را به آنهایی نشان دهم که ماندند، حرف زدند و آمدند؟

#پونه_مقیمی
@zhuanchannel

تصور کنید هر کدام از ما زمانی که به دنیا آمده ایم در قایقی جداگانه گذاشته شده‌ایم.

هزاران هزار قایق را با سرنشینانی شکننده و ظریف تصور کنید که در اقیانوسی بی‌انتها به نام زندگی رها شده‌اند.
اقیانوسی که گاهی آرام است، گاهی طوفانی، گاهی متلاطم و گاهی ساکن.

ما در قایق‌هایمان، بدون مهارتِ شنا کردن، کم کم با افراد و قایق‌هایی آشنا میشویم که مادر و پدر نام دارند و قرار است هر کدام در قایق خودشان اما کنار هم، به ما بیاموزند که چطور شنا کنیم و از قایق‌هایمان محافظت کنیم تا ترسِ غرق شدن و ترسِ خراب شدنِ قایق را به حداقل برسانیم و بتوانیم به افرادی مستقل و شناگرانی سرزنده تبدیل شویم که میتوانیم از پس تعمییرات قایق و موج های بلند اقیانوس بربیاییم. به موقع شنا کنیم و به موقع پارو بزنیم و به سمت هدف‌هایی برویم که دوست داریم تجربه‌اش کنیم.

ما کم‌کم با الگوی رفتاری که در پدر و مادرمان میبینیم میتوانیم مهارت‌هایی را اموزش ببینیم و ترسمان را از تنهایی جلو رفتن و پارو زدن کمتر و کمتر کنیم.

حال تصور کنید، کودکی ظریف و شکننده در قایقش به رابطه‌ی پدر و مادرش و رابطه‌ی آن دو با خودش نگاه میکند.
میبیند قایق مادرش به شدت مشکل دارد و احتیاج به تعمیر دارد و مادرش به جای رسیدگی به قایقش به قایق پدر چسبیده است و تمام وزنش را بر روی او انداخته.

متوجه میشود نه پدرش درست و حسابی میتواند شنا کند و نه مادرش آموخته چطور با جرات و جسارت گاهی شنا کند و برگردد به قایقش! حتی برای لذت! نه حتی برای ضرورتِ شنا کردن.

میبیند مادر با ترسی همیشگی به او و پدرش چسبیده و حتی اجازه نمیدهد آن دو هم راحت جدا شوند و شنا کنند چون برای کسی که نمیداند چطور شنا کند، آب، منبعِ  بی‌انتهای خطر است نه منبعِ بی‌انتهای کشف و لذت و تجربه.

مادر کم کم نشان میدهد که برای نجات، باید قایقی را پیدا کند، به آن قایق بچسبد و با تمام نیرویش تلاش کند که آن قایق را از دست ندهد تا امنیت خودش و قایقش تامین شود.
کودک با ترس همیشگیِ در معرضِ غرق شدن بزرگ میشود.

نه یاد گرفته از پس تعمییرات اولیه‌ی قایق بربیاید و نه یاد گرفته به تنهایی شنا کند و زندگی را تجربه کند.
وارد رابطه‌ها میشود و فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟
.
.
.
.
این داستان بسیاری از ماست.
قایق‌هایی که بلد نیستم مشکلشان را شناسایی کنیم. تعمیرشان کنیم و بدن‌هایی که نمیدانند چطور شنا کنند و ترس‌های عمیقی که سعی میکنیم با پناه بردن به دیگران پنهانشان کنیم.

قایق در ذهن من نماد رابطه‌ی ما با درونمان است و نشان دهنده‌ی شخصیتی که در طول زمان از خودمان میشناسیم و اگر به مشکلات شخصیتی‌مان بی‌توجه باشیم و آنها را درمان نکنیم، قایقمان آرام آرام تبدیل به تکه پاره‌هایی از چوب میشود که نه میتواند وزن ما را تحمل کند نه میتواند با حالات غیرقابل پیش بینیِ اقیانوس دوام بیاورد و شنا کردن نمادِ استقلال و رو به رو شدن با ذاتِ تنهایی‌ست که هر انسانی برای تجربه‌ی یک رابطه‌ی صمیمانه‌ی سالم به آن احتیاج دارد.

هیچ راه گریزی نیست از واقعیت.
اگر واقعیت این باشد که نمیتوانیم شنا کنیم، ما با ترسی همیشگی در رابطه‌مان رفتار میکنیم و از ترسِ از دست دادنِ فرد مقابلمان طوری به او و رویاهایمان از او میچسبیم که کم‌کم هر دو تبدیل به آدمهایی خسته، خشمگین و بی‌انگیزه میشویم چون لذت شنا کردن و رویارویی با زندگی را از دست میدهیم.

و چه کسی میتواند هر لحظه در فکر غرق شدن باشد و زندگی را بر خودش و همراهش سخت نکند؟
قبل از اینکه رابطه‌تان را جدی کنید، نگاهی به قایقتان بکنید.
آیا احتیاج به تعمیراتی دارد؟
آیا میتواند وزن خودتان و گاه‌گاهی وزنِ یارتان را تحمل کند؟
و ببینید آیا یاد گرفته‌اید شنا کنید؟ با مهارتِ کسی که میداند در موج‌ها غرق نمیشود و در سکون دلزده نمیشود؟
اگر نه، کمی برای تنها شدن و لذت بردن در تنهایی‌تان بدون پناه بردن به آدمها برنامه‌ریزی کنید.
تعهد دادن و کسی را هم‌مسیرِ زندگی‌تان کردن، بدون کسب مهارت‌ِ تنها بودن، بی‌مسئولیتی‌ست.

#پونه_مقیمی
@zhuanchannel

آیا آن فاصله‌ی کوتاه را میبینی؟
آن فاصله‌ی کوتاهِ بین دم و بازدم را
درست همانجایی که دم تبدیل به بازدم میشود؟
یا آن فاصله‌ی کوتاه بین راه رفتن را
درست همان فضای کوتاهِ بین قدم از قدم برداشتن را
آن فاصله‌ی کوتاه بین دست‌‌ها را چطور؟
درست همان فضای مشترک و کوتاهی که دست‌ها با هم وسیله‌ای را جا به جا میکنند و در هماهنگی کاری را انجام میدهند؟
آیا به فاصله‌های کوتاه توجه میکنی؟
مثلا فاصله‌ی کوتاهِ تبدیل شدن اکنون به گذشته؟
و حتی کوتاه‌تر از آن، تبدیل شدن این نوشته‌ها به یک مکث؟

توجه به فاصله‌های کوتاه و فضاهای خلوتِ بین پدیده‌ها و حرکت‌ها گاهی از قوی‌ترین مسکن‌ها بیشتر به ما کمک میکنند که آرام بگیریم.
گاهی عمیق‌ترین دردهای زندگی با توجه به کوتاه‌ترین فاصله‌ها، آرام آرام طوری بدن شما را ترک میکنند که خودتان هم از عبور درد متعجب خواهید شد.
ترک میکنند، چون در مشاهده‌ی فاصله‌ها، درک شده‌اند و دیگر نیازی به ماندن ندارند.

#پونه_مقیمی
@zhuanchannel
بیماریِ روان داشتن درست مانند بیماری جسمی داشتن است.
یادمان باشد که هیچ احساس شرم یا گناهی در داشتن بیماریِ روان نیست.
اینکه جامعه چطور به اتفاقات برچسب میزد، یک الگوی قدیمیِ کنترل افکار و دسته بندی کردنِ افراد است.

با این کنترل و دسته بندی در بعضی از افراد احساس مهم‌تر بودن و یا با ارزش‌تر بودن به وجود میآورد.
اما شما به عنوان کسی که درمان را شروع کرده اید یا می خواهید شروع کنید از بازی های پنهانِ جامعه‌ای که در آن زندگی میکنید آگاه باشید و خودتان را همچون تفکرِ متعصب جامعه‌تان قضاوت نکنید.

دنیا به سمتی حرکت خواهد کرد که چند سال دیگر بیماری های روان درست مانند بیماری های جسمی دیده خواهند شد و آیندگان به ما میخندد که چرا برای داشتن اختلال دوقطبی یا اختلال مرزی یا افسردگی اینقدر به خودمان سخت میگرفتیم و می ترسیدیم و پنهان می کردیم؟

مگر ما وقتی دستمان شکسته باشد یا مثلا سرطانِ سینه داشته باشیم یا آسم داشته باشیم اینقدر میترسیم و پنهانش می کنیم؟

سرتان را بالا بگیرید و در مورد سابقه ی بیماری های روان در خانوادتان تحقیق کنید.
در زنان و مردان خانوادتان دقت کنید و الگوهای رفتاری مشابه را پیدا کنید، به ویژگی‌های رفتاری تکرار شونده دقت کنید و همیشه به خاطر داشته باشید که بیماری می تواند در ژن وجود داشته باشد اما میتواند بیدار نشود!

با بستر مناسب با درمانِ دقیق و درمانگری که الگوی روابط صمیمانه را تغییر دهند ما میتوانیم بسترِ تولدِ ژن را تغییر دهیم یا حتی تولدش را به تاخیر بیاندازیم.

درمانِ روان پروسه ای طولانی و پیچیده است که به طور کلی به ان «اگاه شدن» می گوییم.
آگاهی آرامش بخش نیست، ما برای آرامش پیدا کردن وارد درمان نمی شویم. ما برای فهمیدن و درک کردن بیشتر دنیای درون روانی خودمان وارد درمان می شویم.

این رویارویی با درونمان و دیدنِ پتانسیل‌های بیماری‌مان و حتی داشتن علایمی از بیماری بسیار سخت و دردناک است.

اما لذتی در کشف خودمان وجود دارد که به تمام دردهای این مسیر غلبه می کند.
و در نهایت در مسیر درمان و شناخت، روزی با این حقیقت رو به رو خواهیم شد که بیداری سخت‌تر از خواب است، اما لذتِ بیدار زندگی کردن با خواب زندگی کردن را فقط افرادِ شجاعی می توانند حس کنند که دردِ رو در رو شدن با خودشان را پذیرفته اند.

آدمهای شجاع بدون الگوهای قضاوت‌گرایانه ی رایج جامعه، تصمیم هایشان را می گیرند. اگر شما هم بخشی از آن آدمهای شجاع هستید می توانیم به داشتن خانواده هایی آگاه تر و کم آسیب تر امیدوار باشیم.

#پونه_مقیمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
هر شبی، صبح دارد و‌ هر صبحی، شب.
هیچ‌وقت ناگهان شب نمی‌شود و ‌ناگهان صبح نمی‌شود.
شب آرام ‌‌آرام، مرزهایش در نور صبح ناپدید می‌شود و صبح آرام آرام در سایه‌های شب گم می‌شود.
به آهستگیِ این تغییرات نگاه کنیم و اجازه دهیم این ‌آهستگی‌ به ما بیاموزد همه‌چیز در آهستگی و‌ سرعت خودش تغییر می‌کند.
و البته واقعیت دیگری هم در دل این آهستگی به ما یادآوری می‌شود؛ اینکه همه چیز تغییر می‌کند.

#پونه_مقیمی