@zhuanchannel
مدير و 10 نفر از كاركنانش از طناب بالگردي كه در صدد نجات آنها بود، آويزان بودند. طناب آنقدر محكم نبود كه بتواند وزن هر يازده نفر را تحمل كند. كمك خلبان با بلندگوي دستي از آنها خواست كه يك نفرشان داوطلب شود و طناب را رها كند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان و به ظاهر كسي حاضر نبود داوطلب شود. دراين هنگام، مدير گفت كه حاضر است طناب را رها كند ولي دلش مي خواهد براي آخرين بار براي كاركنان سخنراني كند.
او گفت: چون كاركنان حاضرند براي سازمان دست به هر كاري بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و درمورد هزينه هاي افراد خانواده هيچ گله و شكايتي ندارند و بدون هيچ گونه چشمداشتي پس از خاتمه ساعت كار در اداره مي مانند من براي نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد!
به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسين برانگيز مدير، كاركنان كه به وجد آمده بودند شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاري از مدير!
#مدیریت #طنز
مدير و 10 نفر از كاركنانش از طناب بالگردي كه در صدد نجات آنها بود، آويزان بودند. طناب آنقدر محكم نبود كه بتواند وزن هر يازده نفر را تحمل كند. كمك خلبان با بلندگوي دستي از آنها خواست كه يك نفرشان داوطلب شود و طناب را رها كند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان و به ظاهر كسي حاضر نبود داوطلب شود. دراين هنگام، مدير گفت كه حاضر است طناب را رها كند ولي دلش مي خواهد براي آخرين بار براي كاركنان سخنراني كند.
او گفت: چون كاركنان حاضرند براي سازمان دست به هر كاري بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و درمورد هزينه هاي افراد خانواده هيچ گله و شكايتي ندارند و بدون هيچ گونه چشمداشتي پس از خاتمه ساعت كار در اداره مي مانند من براي نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد!
به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسين برانگيز مدير، كاركنان كه به وجد آمده بودند شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاري از مدير!
#مدیریت #طنز
@zhuanchannel
دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور بنام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند باز نگه داشته است.
این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود باز می ماند.
این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یکبار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.
و این چنین است که دولت ژاپن مورد تکریم ملتش می باشد چرا که آموزش، اولویت اول دولت می باشد و مسئولین حاضرند برای حفظ منافع حتی یک دانش آموز متحمل هزینه های سنگین شوند.
در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:
" من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ، چون هیچ کودکی بحال خود رها نمی شود "
#روانشناسی #مدیریت
دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور بنام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند باز نگه داشته است.
این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود باز می ماند.
این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یکبار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.
و این چنین است که دولت ژاپن مورد تکریم ملتش می باشد چرا که آموزش، اولویت اول دولت می باشد و مسئولین حاضرند برای حفظ منافع حتی یک دانش آموز متحمل هزینه های سنگین شوند.
در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:
" من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ، چون هیچ کودکی بحال خود رها نمی شود "
#روانشناسی #مدیریت
@zhuanchannel
تکنیک پا لای در
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که با درخواست کوچک فردی موافقت کنید و کمی بعد، در حالی به خود بیایید که یک خواستۀ بزرگتر از طرف همان فرد را هم قبول کردهاید؟
اگر پاسختان به این سوال مثبت است، شما یک قربانی رسمی تکنیک پا لای در شده اید.
این سناریو را تجسّم کنید.
یک فروشنده، درب منزل شما را میزند و از شما میپرسد اشکال نداره یک سوال کوچک ازتون بکنم؟ این یک درخواست کوچک از سوی اوست. ضرر چندانی هم برای شما ندارد. پس شما در را باز میکنید تا به حرفهایش کامل گوش بدهید. اما کمی بعد خود را در یک موقعیّت متفاوت مییابید.
اکنون او درخواست بزرگ خود را مطرح کرده است حالا فقط یک مخلوطکن میخواهید یا اینکه حاضرید برای تندرستی خودتون یک آبمیوهگیری خوب و مقاوم هم بخرید؟
به این آزمایش پژوهشی دقت کنید:
۱۵۶ زن خانهدار به چهار گروه تقسیم شدند.
برای شروع، با زنانِ سه گروه تماس گرفتند و از آنها یک سوال ساده پرسیدند: میتونید به ما بگید که شما در حال حاضر از کدام محصولات خانگی، مثلاً چه صابون و پاککنندهای، استفاده میکنید؟ سه روز بعد، آنها دوباره با تمام این زنان، به علاوۀ گروه چهارم، تماس گرفتند.
اینبار، از زنان پرسیدند که آیا مایل هستند به یک محقق اجازه بدهند به خانۀ آنها بیاید و انواع مختلف محصولات خانگی که در خانهشان وجود دارد را لیست کند؟
بیایید کمی در این درخواست دقیق شوم: چیز واقعاً بزرگی خواسته شده است.
در درجۀ اول، شما باید درِ خانۀ خود را به روی یک غریبه باز کنید. به علاوه، این غریبه قرار است کشوها، کابینتها، کمدها و سایر سوراخ سنبههای خانۀ شما را بگردد تا ببیند چه محصولاتی دارید، آنها را بر دارد، لمس کند، اندازه بگیرد و در مورد آنها اطلاعاتی را یادداشت نماید.
قبول کنید که این کار، در حالت عادی به منزلۀ تجاوز به حریم شخصی است.
و اما نتایج: از سه گروه اول که قبلاً با آنها تماس گرفته شده بود، ۵۲٫۸% با این درخواست موافقت کردند.
اما از گروه چهارم که قبلا درب منزلشان نرفته بودند، فقط ۲۲٫۲% بودند که به این درخواست جواب مثبت دادند.
تحلیل :
پا لای در (foot in the door) یک تکنیکِ همراه سازی و متقاعدسازی است که در آن قبل از آنکه درخواست اصلی مطرح شود، ابتدا یک درخواست کوچک و بی اهمیت را مطرح میکنید و بعد از گرفتن جواب مثبت، درخواست بعدی و اصلی را مطرح می کنید.
نام این تکنیک از همین مفهوم گرفته شده است: وقتی شما پای خود را لای در بگذارید (خواسته کوچک اول)، احتمال اینکه درب بسته نشود و برای گام های بعدی باز شود (خواسته بزرگ اصلی) بیشتر خواهد شد.
همراه سازی و گرفتن جواب مثبت از دیگران یکی از مهم ترین تکنیک های موفقیت در زندگی شخصی و سازمانی است: مثلا می خواهیم دیگران را متقاعد کنیم که روی پروژه پیشنهادی ما سرمایه گذاری کنند یا محصول ما را بخرند یا ما را استخدام کنند یا با ما ازدواج کنند …
می توانیم از اول ایده اصلی خود را مطرح کنیم و هی اصرار کنیم.
اما اگر تکنیک پا لای در را به کار ببریم، فشار بسیار کمی از طرف شما بر روی طرف مقابل وارد میشود.
یعنی فقط یک درخواست کوچک از او میکنید و راه را برای پذیرش آسان تر درخواست های بعدی فراهم می کنید.
پس فراموش نکنید: با یک درخواست کوچک و کم هزینه رابطه خود را شروع کنید و از این ابزار، اخلاقی استفاده کنید.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
#مدیریت #روانشناسی
تکنیک پا لای در
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که با درخواست کوچک فردی موافقت کنید و کمی بعد، در حالی به خود بیایید که یک خواستۀ بزرگتر از طرف همان فرد را هم قبول کردهاید؟
اگر پاسختان به این سوال مثبت است، شما یک قربانی رسمی تکنیک پا لای در شده اید.
این سناریو را تجسّم کنید.
یک فروشنده، درب منزل شما را میزند و از شما میپرسد اشکال نداره یک سوال کوچک ازتون بکنم؟ این یک درخواست کوچک از سوی اوست. ضرر چندانی هم برای شما ندارد. پس شما در را باز میکنید تا به حرفهایش کامل گوش بدهید. اما کمی بعد خود را در یک موقعیّت متفاوت مییابید.
اکنون او درخواست بزرگ خود را مطرح کرده است حالا فقط یک مخلوطکن میخواهید یا اینکه حاضرید برای تندرستی خودتون یک آبمیوهگیری خوب و مقاوم هم بخرید؟
به این آزمایش پژوهشی دقت کنید:
۱۵۶ زن خانهدار به چهار گروه تقسیم شدند.
برای شروع، با زنانِ سه گروه تماس گرفتند و از آنها یک سوال ساده پرسیدند: میتونید به ما بگید که شما در حال حاضر از کدام محصولات خانگی، مثلاً چه صابون و پاککنندهای، استفاده میکنید؟ سه روز بعد، آنها دوباره با تمام این زنان، به علاوۀ گروه چهارم، تماس گرفتند.
اینبار، از زنان پرسیدند که آیا مایل هستند به یک محقق اجازه بدهند به خانۀ آنها بیاید و انواع مختلف محصولات خانگی که در خانهشان وجود دارد را لیست کند؟
بیایید کمی در این درخواست دقیق شوم: چیز واقعاً بزرگی خواسته شده است.
در درجۀ اول، شما باید درِ خانۀ خود را به روی یک غریبه باز کنید. به علاوه، این غریبه قرار است کشوها، کابینتها، کمدها و سایر سوراخ سنبههای خانۀ شما را بگردد تا ببیند چه محصولاتی دارید، آنها را بر دارد، لمس کند، اندازه بگیرد و در مورد آنها اطلاعاتی را یادداشت نماید.
قبول کنید که این کار، در حالت عادی به منزلۀ تجاوز به حریم شخصی است.
و اما نتایج: از سه گروه اول که قبلاً با آنها تماس گرفته شده بود، ۵۲٫۸% با این درخواست موافقت کردند.
اما از گروه چهارم که قبلا درب منزلشان نرفته بودند، فقط ۲۲٫۲% بودند که به این درخواست جواب مثبت دادند.
تحلیل :
پا لای در (foot in the door) یک تکنیکِ همراه سازی و متقاعدسازی است که در آن قبل از آنکه درخواست اصلی مطرح شود، ابتدا یک درخواست کوچک و بی اهمیت را مطرح میکنید و بعد از گرفتن جواب مثبت، درخواست بعدی و اصلی را مطرح می کنید.
نام این تکنیک از همین مفهوم گرفته شده است: وقتی شما پای خود را لای در بگذارید (خواسته کوچک اول)، احتمال اینکه درب بسته نشود و برای گام های بعدی باز شود (خواسته بزرگ اصلی) بیشتر خواهد شد.
همراه سازی و گرفتن جواب مثبت از دیگران یکی از مهم ترین تکنیک های موفقیت در زندگی شخصی و سازمانی است: مثلا می خواهیم دیگران را متقاعد کنیم که روی پروژه پیشنهادی ما سرمایه گذاری کنند یا محصول ما را بخرند یا ما را استخدام کنند یا با ما ازدواج کنند …
می توانیم از اول ایده اصلی خود را مطرح کنیم و هی اصرار کنیم.
اما اگر تکنیک پا لای در را به کار ببریم، فشار بسیار کمی از طرف شما بر روی طرف مقابل وارد میشود.
یعنی فقط یک درخواست کوچک از او میکنید و راه را برای پذیرش آسان تر درخواست های بعدی فراهم می کنید.
پس فراموش نکنید: با یک درخواست کوچک و کم هزینه رابطه خود را شروع کنید و از این ابزار، اخلاقی استفاده کنید.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
#مدیریت #روانشناسی
مجله هنرى ژوان🌱
@zhuanchannel مدرسه های ژاپن سرایدار ندارند در ژاپن دانش آموزان تا ۱۰ سالگی امتحان ندارند. آن ها تا این زمان یاد می گیرند که چگونه زندگی کنندو ارزش هایی چون مسئولیت و عدالت را می آموزند.
@zhuanchannel
در ژاپن دانش آموزان تا ۱۰ سالگی امتحان ندارند. آن ها تا این زمان یاد می گیرند که چگونه زندگی کنند. یاد می گیرند از حیوانات مراقبت کنند، به دیگران احترام بگذارند و طبیعت را درک کنند. آن ها در طول این مدت ارزش هایی چون خودکنترلی، مسئولیت و عدالت را می آموزند.
چرا مدرسه های ژاپن سرایدار ندارند؟
در مدارس ژاپن به عنوان بخشی از آموزش به بچه ها یاد می دهند که محیط اطرافشان را تمیز نگه دارند. اگر هر شخصی به نوبه خود مراقب فضایی که در آن با دیگران سهیم است باشد همیشه در محیطی هماهنگ زندگی خواهیم کرد.
این ذهنیت به بچه ها احترام و مسئولیت پذیری را می آموزد. بنابراین بچه ها خودشان را جدای از این مسئولیت نمی بینند و در مقوله نظافت به یکدیگر کمک می کنند.
دانش آموزان در مدرسه نهار می خورند و بعد از غذا میز را تمیز کرده و زباله را داخل زباله دان می ریزند.
بطری های شیر را برای بازیابی جمع آوری می کنند.
دانش آموزان حتی در داخل کلاس همراه با معلم نیز نهار می خورند. این کار باعث قوی شدن رابطه بین معلم و دانش آموز می شود.
هنگام نهار بچه ها وظیفه دارند از معلم پذیرایی کنند چون هیچ نیروی خدماتی در مدرسه وجود ندارد.
بعد از نهار همه جا تمیز و پاکیزه می شود به طوری که فکرش را هم نمی کنید که قبلا در این مکان غذا خورده شده.
علاوه بر این در مدارس به بچه ها یاد می دهند که چگونه غذاهای ساده درست کنند.
این روش آموزش به بچه ها کمک می کند تا استقلال و مسئولیت و اخلاق کاری را بیاموزند.
فواید طولانی مدت این نوع آموزش چیست؟
آموزش نظافت به بچه ها بهترین راه برای ایجاد فرهنگی است که نظافت نیز جزء حقوق محسوب می شود.
آن ها یاد می گیرند که از محیط به خوبی حفاظت کنند و با کار گروهی از کمک های یکدیگر بهره ببرند.
آن ها در حال تمیز کاری می توانند با دوستانشان هم گفتگویی داشته باشند به همین دلیل این کار برایشان کاری کسل کننده نیست.
پشت این آموزش اهداف ارزشمند دیگری هم وجود دارد. بچه ها یاد می گیرند که محیط زیست حفاظت کنند و هرگز این رفتار و عادت خوب را فراموش نمی کنند. در واقع نظافت ابزاری است برای آموزش یک عادت.
به گفته یکی از آموزگاران ژاپنی:
مدرسه فقط آموزش کتاب ها نیست، مدرسه آموزش عضو جامعه بودن و مسئولیت پذیری به عنوان یک عضو جامعه می باشد.
هدف مدارس عمومی آموزش تمام جنبه های زندگی است نه تنها آموزش کتاب ها. آن ها زندگی کردن را یاد می گیرند. آن ها یاد می گیرند که در آینده کسی به نظافت آن ها نمی پردازد و تنها خودشان باید این کار را انجام دهند.
والدین از این داستان چه چیزی می آموزند؟
بچه ها به آموزش نیاز دارند. آموزش تنها راهی برای پرورش هوش آن ها نیست بلکه راهی برای انسانی مفید بودن است. انسانی که برای طبیعت و محلوقات ارزش قائل است. دوران مدرسه بهترین دوره در زندگی بچه هاست. آن ها در مدرسه مهارت ها، عادت ها و تجربیات را می آموزند.
ما به عنوان والدین باید به پیشرفت مدارس در جهت ساخت آینده کودکانمان کمک کنیم.
بچه ها نیاز دارند که احترام، مسئولیت و عدالت را بیاموزند. فقط پیشرفت هوش مهم نیست بلکه پیشرفت در انسانیت نیز مهم است.
شاید والدین دوست نداشته باشند کار کردن و نظافت کودکانشان را ببینند اما بدون شک دوست دارند که شخصیت کاملی داشته باشند. پس خود عمل نظافت در مدرسه مهم نیست بلکه نتایجی که از آن بدست می آید مهم است.
#مدیریت #روانشناسی
در ژاپن دانش آموزان تا ۱۰ سالگی امتحان ندارند. آن ها تا این زمان یاد می گیرند که چگونه زندگی کنند. یاد می گیرند از حیوانات مراقبت کنند، به دیگران احترام بگذارند و طبیعت را درک کنند. آن ها در طول این مدت ارزش هایی چون خودکنترلی، مسئولیت و عدالت را می آموزند.
چرا مدرسه های ژاپن سرایدار ندارند؟
در مدارس ژاپن به عنوان بخشی از آموزش به بچه ها یاد می دهند که محیط اطرافشان را تمیز نگه دارند. اگر هر شخصی به نوبه خود مراقب فضایی که در آن با دیگران سهیم است باشد همیشه در محیطی هماهنگ زندگی خواهیم کرد.
این ذهنیت به بچه ها احترام و مسئولیت پذیری را می آموزد. بنابراین بچه ها خودشان را جدای از این مسئولیت نمی بینند و در مقوله نظافت به یکدیگر کمک می کنند.
دانش آموزان در مدرسه نهار می خورند و بعد از غذا میز را تمیز کرده و زباله را داخل زباله دان می ریزند.
بطری های شیر را برای بازیابی جمع آوری می کنند.
دانش آموزان حتی در داخل کلاس همراه با معلم نیز نهار می خورند. این کار باعث قوی شدن رابطه بین معلم و دانش آموز می شود.
هنگام نهار بچه ها وظیفه دارند از معلم پذیرایی کنند چون هیچ نیروی خدماتی در مدرسه وجود ندارد.
بعد از نهار همه جا تمیز و پاکیزه می شود به طوری که فکرش را هم نمی کنید که قبلا در این مکان غذا خورده شده.
علاوه بر این در مدارس به بچه ها یاد می دهند که چگونه غذاهای ساده درست کنند.
این روش آموزش به بچه ها کمک می کند تا استقلال و مسئولیت و اخلاق کاری را بیاموزند.
فواید طولانی مدت این نوع آموزش چیست؟
آموزش نظافت به بچه ها بهترین راه برای ایجاد فرهنگی است که نظافت نیز جزء حقوق محسوب می شود.
آن ها یاد می گیرند که از محیط به خوبی حفاظت کنند و با کار گروهی از کمک های یکدیگر بهره ببرند.
آن ها در حال تمیز کاری می توانند با دوستانشان هم گفتگویی داشته باشند به همین دلیل این کار برایشان کاری کسل کننده نیست.
پشت این آموزش اهداف ارزشمند دیگری هم وجود دارد. بچه ها یاد می گیرند که محیط زیست حفاظت کنند و هرگز این رفتار و عادت خوب را فراموش نمی کنند. در واقع نظافت ابزاری است برای آموزش یک عادت.
به گفته یکی از آموزگاران ژاپنی:
مدرسه فقط آموزش کتاب ها نیست، مدرسه آموزش عضو جامعه بودن و مسئولیت پذیری به عنوان یک عضو جامعه می باشد.
هدف مدارس عمومی آموزش تمام جنبه های زندگی است نه تنها آموزش کتاب ها. آن ها زندگی کردن را یاد می گیرند. آن ها یاد می گیرند که در آینده کسی به نظافت آن ها نمی پردازد و تنها خودشان باید این کار را انجام دهند.
والدین از این داستان چه چیزی می آموزند؟
بچه ها به آموزش نیاز دارند. آموزش تنها راهی برای پرورش هوش آن ها نیست بلکه راهی برای انسانی مفید بودن است. انسانی که برای طبیعت و محلوقات ارزش قائل است. دوران مدرسه بهترین دوره در زندگی بچه هاست. آن ها در مدرسه مهارت ها، عادت ها و تجربیات را می آموزند.
ما به عنوان والدین باید به پیشرفت مدارس در جهت ساخت آینده کودکانمان کمک کنیم.
بچه ها نیاز دارند که احترام، مسئولیت و عدالت را بیاموزند. فقط پیشرفت هوش مهم نیست بلکه پیشرفت در انسانیت نیز مهم است.
شاید والدین دوست نداشته باشند کار کردن و نظافت کودکانشان را ببینند اما بدون شک دوست دارند که شخصیت کاملی داشته باشند. پس خود عمل نظافت در مدرسه مهم نیست بلکه نتایجی که از آن بدست می آید مهم است.
#مدیریت #روانشناسی
@zhuanchannel
گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد. سه بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جاخوابيدند.
قطار در حال آمدن بود و سوزنبان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد ...
سوزنبان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان سه فرزند را نجات دهد و نتها يك کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.
سوال: اگر شما به جای سوزنبان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟
بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات سه کودک انتخاب کنند و يك کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی چطور ...؟
در این تصمیم، آن کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (سه کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک (ریل سالم) بازی کنند، قربانی می شود.
این نوع تصمیمگیری معضلی است كه هر روز در اطراف ما، در اداره، در جامعه و در... اتفاق می افتد، دانایان قربانی نادانان میشوند.
اگرچه هر چهارکودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن سه کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه و عاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن سه کودک احمق نبود.
زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار که با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.
به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست... و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست!
#فهیمه_فرزانه
#مدیریت
گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد. سه بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جاخوابيدند.
قطار در حال آمدن بود و سوزنبان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد ...
سوزنبان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان سه فرزند را نجات دهد و نتها يك کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.
سوال: اگر شما به جای سوزنبان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟
بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات سه کودک انتخاب کنند و يك کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی چطور ...؟
در این تصمیم، آن کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (سه کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک (ریل سالم) بازی کنند، قربانی می شود.
این نوع تصمیمگیری معضلی است كه هر روز در اطراف ما، در اداره، در جامعه و در... اتفاق می افتد، دانایان قربانی نادانان میشوند.
اگرچه هر چهارکودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن سه کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه و عاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن سه کودک احمق نبود.
زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار که با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.
به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست... و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست!
#فهیمه_فرزانه
#مدیریت
@zhuanchannel
مازوخیسم جمعی ایرانیان و دو راهکار شخصی
تجربه عجیبی در سخنرانیها و ارائه ها در جاهای مختلف پیدا کرده ام و آن میل شدید جامعه به طرح نکات منفی و ناامیدکننده در مورد اقتصاد ایران است.
هرچقدر از مشکلات و وخیم بودن شرایط صحبت کنی مورد استقبال بیشتری قرار میگیری.
هرچقدر بذر ناامیدی بیشتری نسبت به آینده پراکنده کنی عالم تر قلمداد میشوی.
اگر نقاط مثبت را هم بگویی یا چشماندازهای پیشرفت را هم بیان کنی، چنان با دیده تردید در تو مینگرند که گویی از حکومت پول گرفته ای تا به مردم اطلاعات نادرست دهی.
شگفت است که ما از آزار خود لذت میبریم و به آن عادت کرده ایم.
بله باید مشکلات را گفت ولی پیشرفت ها را هم دید.
آدمی احساس می کند که مردم تلافی رفتار حکومت در دهههای گذشته را می خواهد درآورد.
در گذشته حکومت صرفا پیشرفتها را گزارش میکرد و مشکلات را انکار مینمود حالا جامعه از این سمت به موضعگیری افتاده و صرفاً بر تاریکیها چشم دوخته است.
واقعیت این است که در کنار تاریکی، روشنیها هم هست و باید این روشناییها را هم دید.
خدا نگذرد از کسانی که ما را به جایی رساندند که خوبیهای ایران را کم نمایی و خوبی های غرب را بیش نمایی (overestimate ) می کنیم و به عکس بدی های خودمان را بیش نمایی و بدیهای غرب را کم انگاری میکنیم.
آنچه در بالا خواندیم نوشته دکتر علی سرزعیم مشاور مرکز بررسی های استراتژیک یود.
من نیز تجربه ای به شدت مشابه با وی دارم.
نمی خواهم من هم دوباره از ایران و ایرانی انتقاد کنم.
بس است! فقط این نکته را بگویم که آنقدر جو ناامیدی سنگین است که در جمع های مختلف حتی نمی شود از نشانه های قطعی پیشرفت نیز سخن گفت.
به محض شنیدن یک بهبود رتبه یا افزایش یک شاخص شروع می کنند به زیر سوال بردن آمار و ارقام حتی شاخص های بین المللی را. انگار یک ولع خاصی دارند که شما از ناامیدی، فلاکت و بدبختی بگویید.
وقتی صحبت از مشکلات می کنید همه به دیده تحسین در شما می نگرند و شما احساس روشنفکری می کنید اما وقتی در مورد پیشرفت ها می گویید همه به شما به دیده جیره خوار حکومت نگاه می کنند.
امیل سیوران فیلسوف اهل رومانی جمله ای گفته است که سخت باید به آن اندیشید:
ناامیدی جمعی مهمترین عامل انهدام ملتها است. ملتی كه دچار آن شود هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد.
من دو راهکار/تکنیک را گاهی (و نه همیشه) برای خودم استفاده می کنم و از آن جواب گرفته ام که با شما نیز در میان می گذارم.
راهکار اول: هر گاه مشکلی را مطرح می کنم، برای آن راه حل ارایه می کنم. این گونه باعث می شود که ذهنم را ورزش دهم که راه حل محور (solution minded) باشد و همچنین از تلخی انتقاد بکاهم و دریچه ای رو به حل مساله و روشنایی در کنار نشان دادن یک تاریکی باز کنم.
راهکار دوم: اگر مشکلی را در جامعه می بینم قبل از آنکه از آن انتقاد کنم. خودم آن را ترک می کنم.
مثلا به جای آن که در مورد آشغال ریختن در خیایان صحبت کنم خودم آن را ترک می کنم و سپس در مورد آن سخن می گویم. اگر نتوانستم آن را رعایت کنم، دیگر انتقاد نمی کنم.
مثلا من چون خودم بد رانندگی می کنم هیچگاه در جمع از رانندگی بد دیگران یا رفتارهای زشت ترافیکی انتقاد نمی کنم چون خودم هنوز تبدیل به یک راننده منظم و قاعده مند نشده ام.
تاکید می کنم که در کنار همه مشکلات، وضعیت کشور با بیست سال پیش قابل مقایسه نیست.
من تصمیم گرفته ام به جای آن که یک روشنفکر منفی نگر محبوب باشم یک تحلیل گر مثبت اندیش و واقعیت گرا باشم. شما را نیز به مثبت اندیشی و مبارزه با مازوخسیم جمعی دعوت می کنم.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
#مدیریت #روانشناسی
پ.ن:مرسی دکتر🙏
مازوخیسم جمعی ایرانیان و دو راهکار شخصی
تجربه عجیبی در سخنرانیها و ارائه ها در جاهای مختلف پیدا کرده ام و آن میل شدید جامعه به طرح نکات منفی و ناامیدکننده در مورد اقتصاد ایران است.
هرچقدر از مشکلات و وخیم بودن شرایط صحبت کنی مورد استقبال بیشتری قرار میگیری.
هرچقدر بذر ناامیدی بیشتری نسبت به آینده پراکنده کنی عالم تر قلمداد میشوی.
اگر نقاط مثبت را هم بگویی یا چشماندازهای پیشرفت را هم بیان کنی، چنان با دیده تردید در تو مینگرند که گویی از حکومت پول گرفته ای تا به مردم اطلاعات نادرست دهی.
شگفت است که ما از آزار خود لذت میبریم و به آن عادت کرده ایم.
بله باید مشکلات را گفت ولی پیشرفت ها را هم دید.
آدمی احساس می کند که مردم تلافی رفتار حکومت در دهههای گذشته را می خواهد درآورد.
در گذشته حکومت صرفا پیشرفتها را گزارش میکرد و مشکلات را انکار مینمود حالا جامعه از این سمت به موضعگیری افتاده و صرفاً بر تاریکیها چشم دوخته است.
واقعیت این است که در کنار تاریکی، روشنیها هم هست و باید این روشناییها را هم دید.
خدا نگذرد از کسانی که ما را به جایی رساندند که خوبیهای ایران را کم نمایی و خوبی های غرب را بیش نمایی (overestimate ) می کنیم و به عکس بدی های خودمان را بیش نمایی و بدیهای غرب را کم انگاری میکنیم.
آنچه در بالا خواندیم نوشته دکتر علی سرزعیم مشاور مرکز بررسی های استراتژیک یود.
من نیز تجربه ای به شدت مشابه با وی دارم.
نمی خواهم من هم دوباره از ایران و ایرانی انتقاد کنم.
بس است! فقط این نکته را بگویم که آنقدر جو ناامیدی سنگین است که در جمع های مختلف حتی نمی شود از نشانه های قطعی پیشرفت نیز سخن گفت.
به محض شنیدن یک بهبود رتبه یا افزایش یک شاخص شروع می کنند به زیر سوال بردن آمار و ارقام حتی شاخص های بین المللی را. انگار یک ولع خاصی دارند که شما از ناامیدی، فلاکت و بدبختی بگویید.
وقتی صحبت از مشکلات می کنید همه به دیده تحسین در شما می نگرند و شما احساس روشنفکری می کنید اما وقتی در مورد پیشرفت ها می گویید همه به شما به دیده جیره خوار حکومت نگاه می کنند.
امیل سیوران فیلسوف اهل رومانی جمله ای گفته است که سخت باید به آن اندیشید:
ناامیدی جمعی مهمترین عامل انهدام ملتها است. ملتی كه دچار آن شود هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد.
من دو راهکار/تکنیک را گاهی (و نه همیشه) برای خودم استفاده می کنم و از آن جواب گرفته ام که با شما نیز در میان می گذارم.
راهکار اول: هر گاه مشکلی را مطرح می کنم، برای آن راه حل ارایه می کنم. این گونه باعث می شود که ذهنم را ورزش دهم که راه حل محور (solution minded) باشد و همچنین از تلخی انتقاد بکاهم و دریچه ای رو به حل مساله و روشنایی در کنار نشان دادن یک تاریکی باز کنم.
راهکار دوم: اگر مشکلی را در جامعه می بینم قبل از آنکه از آن انتقاد کنم. خودم آن را ترک می کنم.
مثلا به جای آن که در مورد آشغال ریختن در خیایان صحبت کنم خودم آن را ترک می کنم و سپس در مورد آن سخن می گویم. اگر نتوانستم آن را رعایت کنم، دیگر انتقاد نمی کنم.
مثلا من چون خودم بد رانندگی می کنم هیچگاه در جمع از رانندگی بد دیگران یا رفتارهای زشت ترافیکی انتقاد نمی کنم چون خودم هنوز تبدیل به یک راننده منظم و قاعده مند نشده ام.
تاکید می کنم که در کنار همه مشکلات، وضعیت کشور با بیست سال پیش قابل مقایسه نیست.
من تصمیم گرفته ام به جای آن که یک روشنفکر منفی نگر محبوب باشم یک تحلیل گر مثبت اندیش و واقعیت گرا باشم. شما را نیز به مثبت اندیشی و مبارزه با مازوخسیم جمعی دعوت می کنم.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
#مدیریت #روانشناسی
پ.ن:مرسی دکتر🙏
@zhuanchannel
ما برای خاک ایران خون دل ها خورده ایم.
ما نخواهیم گذاشت یک وجب از خاک کشورمان به دست بیگانگان بیفتد.
سال هاست که ما دعوا داریم بر سر خلیج فارس و خلیج عربی و یا سالهاست که بر سر تقسیم دریای خزر دعوا داریم. ما اصولا به این موارد حساسیم.
حاضریم برای یک وجب از خاک ایران جان مان را بدهیم و در طول هشت سال دفاع مقدس دادیم.
اما آیا به همان اندازه که به یک وجب از خاک وطن حساس هستیم و غیرت نشان می دهیم به موارد زیر نیز حساس هستیم؟
1- کشورهای همسایه دارند از میادین مشترک، سهم نفت و گاز ما را می بلعند و بالا می کشند. آیا میلیون های بشکه نفت خام به اندازه یک وجب از خاک ایران ارزش گریبان دریدن ندارد.
2- سالانه هزاران نفر از نخبگان ثروت و معرفت از کشور خارج می شوند. آیا این سرمایه های تکرارنشدنی به اندازه یک متر از دریای خزر و یا به اندازه نام خلیج همیشه فارس اهمیت ندارد. خود من بیش از ده ها بار به کمپین های اعتراضی علیه تغییر نام خلیج فارس دعوت شده ام اما حتی یک بار هم به کمپین اعتراض علیه خروج میلیون ها ضریب هوشی و میلیاردها دلار ثروت دعوت نشده ام.
3- سالانه هزارن کیلومتر مربع جنگل از بین می رود. بیابان ها گسترش می یابند، سطح آب کاهش پیدا می کند و ایران جزو ۱۰ کشور تخریب کننده محیط زیست شناخته می شود. آیا تخریب جنگل ها و فرسایش خاک به اندازه یک وجب خاک اهمیت ندارد؟
4- سالانه هزاران نفر از بیکاری به اعتیاد، دزدی و فساد روی می آورند و مجبورند برای زندگی شرافت خود را به بازار خرید و فروش خدمات جنسی ارایه کنند. آمارهای ۱۰ ساله مرکز آمار ایران نشان میدهد با افزایش ۶.۸ میلیونی جمعیت غیرفعال کشور، هماکنون جمعیت خانهنشین به ۴۰.۲ میلیون نفر رسیده است. آیا این مساله به اندازه یک وجب خاک ایران اهمیت ندارد؟
تحلیل راهبردی
بنیادین ترین آموزه علوم تصمیم گیری این است: نقطه تمرکزتان را درست تعریف کنید و مساله تان را به خوبی تعریف کنید!
چرا؟ چون از آنجا به بعد تمام تلاش ما برای حل مساله و تصمیم گیری و تمام تکنیک هایی که بکار می گیریم، وابسته است به مساله ای که تعریف کرده ایم.
متاسفانه ما در طول زمان به برخی موضوعات و مسایل حساس می شویم و نسبت به برخی از موضوعات و مسایل، کوری و نابینایی پیدا می کنیم.
یکی از بهترین تکنیک ها، مقایسه زوجی است. یعنی چه؟ یک مساله ای که برای تان مهم است را انتخاب کنید و سپس مسایل دیگر را با آن مقایسه کنید و از خود بپرسید کدام مهم تر است.
این باعث می شود که ذهن حالت تحلیلی و منتقدانه بگیرد و رها از پیش فرض ها قضاوت کند.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
#مدیریت
ما برای خاک ایران خون دل ها خورده ایم.
ما نخواهیم گذاشت یک وجب از خاک کشورمان به دست بیگانگان بیفتد.
سال هاست که ما دعوا داریم بر سر خلیج فارس و خلیج عربی و یا سالهاست که بر سر تقسیم دریای خزر دعوا داریم. ما اصولا به این موارد حساسیم.
حاضریم برای یک وجب از خاک ایران جان مان را بدهیم و در طول هشت سال دفاع مقدس دادیم.
اما آیا به همان اندازه که به یک وجب از خاک وطن حساس هستیم و غیرت نشان می دهیم به موارد زیر نیز حساس هستیم؟
1- کشورهای همسایه دارند از میادین مشترک، سهم نفت و گاز ما را می بلعند و بالا می کشند. آیا میلیون های بشکه نفت خام به اندازه یک وجب از خاک ایران ارزش گریبان دریدن ندارد.
2- سالانه هزاران نفر از نخبگان ثروت و معرفت از کشور خارج می شوند. آیا این سرمایه های تکرارنشدنی به اندازه یک متر از دریای خزر و یا به اندازه نام خلیج همیشه فارس اهمیت ندارد. خود من بیش از ده ها بار به کمپین های اعتراضی علیه تغییر نام خلیج فارس دعوت شده ام اما حتی یک بار هم به کمپین اعتراض علیه خروج میلیون ها ضریب هوشی و میلیاردها دلار ثروت دعوت نشده ام.
3- سالانه هزارن کیلومتر مربع جنگل از بین می رود. بیابان ها گسترش می یابند، سطح آب کاهش پیدا می کند و ایران جزو ۱۰ کشور تخریب کننده محیط زیست شناخته می شود. آیا تخریب جنگل ها و فرسایش خاک به اندازه یک وجب خاک اهمیت ندارد؟
4- سالانه هزاران نفر از بیکاری به اعتیاد، دزدی و فساد روی می آورند و مجبورند برای زندگی شرافت خود را به بازار خرید و فروش خدمات جنسی ارایه کنند. آمارهای ۱۰ ساله مرکز آمار ایران نشان میدهد با افزایش ۶.۸ میلیونی جمعیت غیرفعال کشور، هماکنون جمعیت خانهنشین به ۴۰.۲ میلیون نفر رسیده است. آیا این مساله به اندازه یک وجب خاک ایران اهمیت ندارد؟
تحلیل راهبردی
بنیادین ترین آموزه علوم تصمیم گیری این است: نقطه تمرکزتان را درست تعریف کنید و مساله تان را به خوبی تعریف کنید!
چرا؟ چون از آنجا به بعد تمام تلاش ما برای حل مساله و تصمیم گیری و تمام تکنیک هایی که بکار می گیریم، وابسته است به مساله ای که تعریف کرده ایم.
متاسفانه ما در طول زمان به برخی موضوعات و مسایل حساس می شویم و نسبت به برخی از موضوعات و مسایل، کوری و نابینایی پیدا می کنیم.
یکی از بهترین تکنیک ها، مقایسه زوجی است. یعنی چه؟ یک مساله ای که برای تان مهم است را انتخاب کنید و سپس مسایل دیگر را با آن مقایسه کنید و از خود بپرسید کدام مهم تر است.
این باعث می شود که ذهن حالت تحلیلی و منتقدانه بگیرد و رها از پیش فرض ها قضاوت کند.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
#مدیریت
@zhuanchannel
راز موفقیت از زبان ۱۰ میلیاردرجهان
1. اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: 2/7 میلیارد دلار
شما به آن چیزی میرسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.
2. پیِر اُمیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: 6/7 میلیارد دلار
آنچه ما هر روز اینجا میگوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماعمان دارد.
3. کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: 25/4 میلیارد دلار
زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.
4. موکش آمبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: 22/3 میلیارد دلار
من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.
5. مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: 22 میلیارد دلار
کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است.
6. ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: 18 میلیارد دلار
اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم.
7. مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: 15/9 میلیارد دلار
با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.
8. چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: 25 میلیارد دلار
نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند.
9. اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: 298/3 میلیارد دلار
کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند.
10. تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: 840 میلیون دلار
تعریف نهایی موفقیت این است:
شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.
#مدیریت
راز موفقیت از زبان ۱۰ میلیاردرجهان
1. اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: 2/7 میلیارد دلار
شما به آن چیزی میرسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.
2. پیِر اُمیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: 6/7 میلیارد دلار
آنچه ما هر روز اینجا میگوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماعمان دارد.
3. کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: 25/4 میلیارد دلار
زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.
4. موکش آمبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: 22/3 میلیارد دلار
من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.
5. مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: 22 میلیارد دلار
کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است.
6. ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: 18 میلیارد دلار
اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم.
7. مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: 15/9 میلیارد دلار
با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.
8. چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: 25 میلیارد دلار
نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند.
9. اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: 298/3 میلیارد دلار
کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند.
10. تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: 840 میلیون دلار
تعریف نهایی موفقیت این است:
شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.
#مدیریت
@zhuanchannel
قانون "پل طلایی" در روانشناسی روابط
اگر کسی موقع حرف زدن به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ میگوید، نباید این مسئله را مطرح کنید. به عبارتی، ما اصلا حق نداریم طرف مقابلمان را ضایع کنیم.
چرا که در مذاکره، طرف مقابل، یا همکار من است یا دوست یا یکی از اعضای خانواده من.
باید به یاد داشته باشیم که به هر حال، میخواهم رابطهام را با این فرد ادامه بدهم و اگر بخواهم دروغش را به رویش بیاورم، برای خودم نامطلوب خواهد بود.
چرا که حرمتها از بین میرود و دیگر به سختی میتوان رابطه را ادامه داد.
به همین دلیل در مذاکره مفهومی داریم به نام «پل طلایی».
این مفهوم که یک قانون خیلی قدیمی چینی است، میگوید اگر دشمن به شما حمله کرد و از پلی بر روی رودخانهای گذشت، پل پشت سرش را خراب نکنید؛
چون وقتی دشمن بداند دیگر راه برگشتی ندارد، انرژی و تلاشش برای شکست دادن شما مضاعف خواهد شد.
در عوض بروید و پل پشت سرش را از طلا بسازید تا اگر خواست عقبنشینی کند، احساس کند که روی این پل طلایی، حتی عقبنشینی هم افتخار است.
پس ما، نه تنها نباید طرف مذاکرهمان را ضایع کنیم، بلکه حتی موظف هستیم کمک کنیم که او خطایش را به شیوه آبرومندانهای بپوشاند و عقبنشینی کند.
در این صورت، رابطه قابل ترمیم خواهد بود. مطرح کردن دروغ و خیانت دیگران، تنها در حالتی معنا پیدا میکند که تصمیم گرفته باشیم دیگر تحت هیچ شرایطی به دوستی و همکاری با آنان ادامه ندهیم.
نه تنها مثال های متعدد سیاسی و تجاری، بلکه حتی مثال های خانوادگی هم در این زمینه وجود دارد.
وقتی مادری از فرزندش میپرسد که تو سیگار میکشی؟ فرزند هم میگوید نه؛ اصلا! مادر ممکن است یک لحظه اشتباه کند و بخواهد ثابت کند که من گیج نیستم! من زرنگم و واقعیت را میفهمم. با بیان واقعیت، اولین اتفاقی که میافتد این است که قبح این ماجرا در خانواده میریزد.
ولی زمانی که قبح این قضیه ریخته نشده است حداقلش این است که در ساعتی که فرزندشان در خانه است، به خاطر پنهان کردن از آنها سیگار نمیکشد.
حتی اگر در خانه دیدند که ته سیگار افتاده، میتوانند پل طلایی بسازند: «آن مهمانی که سیگاری بود چرا ته سیگارش را اینجا انداخته» که فرزند احساس کند هنوز حرمتی وجود دارد و باید مواظب باشد.
سخت است که من چیزی را بفهمم و نگویم؛ ولی من میخواهم بچهام تربیت شود نه اینکه شعور خودم را ثابت کنم! این خیلی خطرناک است که ما با اطرافیانمان به شکلی برخورد کنیم که چیزی برای از دست دادن باقی نماند.
اگر شما به من دروغ بگویید و من این دروغ را به روی شما بیاورم، شما مسلما به من نمیگویید: «من نمیدانستم تو متوجه میشوی من دروغ میگویم!
پس از این به بعد من دیگر به تو دروغ نمیگویم!»
بلکه با خودتان میگویید باید به این آدم دروغهای پیچیدهتری گفت!
پس شما با این کار آن فرد را تبدیل به یک آدم راستگو نمیکنید، بلکه او را به یک دروغگوی حرفهایتر تبدیل میکنید.
بنابراین منی که کیف بچهام را میگردم، در واقع امنیت ایجاد نمیکنم، بلکه باعث میشوم فرزندم سوراخهای بهتر و امنتری برای قایمکردن پیدا کند.
#روانشناسی #مدیریت
قانون "پل طلایی" در روانشناسی روابط
اگر کسی موقع حرف زدن به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ میگوید، نباید این مسئله را مطرح کنید. به عبارتی، ما اصلا حق نداریم طرف مقابلمان را ضایع کنیم.
چرا که در مذاکره، طرف مقابل، یا همکار من است یا دوست یا یکی از اعضای خانواده من.
باید به یاد داشته باشیم که به هر حال، میخواهم رابطهام را با این فرد ادامه بدهم و اگر بخواهم دروغش را به رویش بیاورم، برای خودم نامطلوب خواهد بود.
چرا که حرمتها از بین میرود و دیگر به سختی میتوان رابطه را ادامه داد.
به همین دلیل در مذاکره مفهومی داریم به نام «پل طلایی».
این مفهوم که یک قانون خیلی قدیمی چینی است، میگوید اگر دشمن به شما حمله کرد و از پلی بر روی رودخانهای گذشت، پل پشت سرش را خراب نکنید؛
چون وقتی دشمن بداند دیگر راه برگشتی ندارد، انرژی و تلاشش برای شکست دادن شما مضاعف خواهد شد.
در عوض بروید و پل پشت سرش را از طلا بسازید تا اگر خواست عقبنشینی کند، احساس کند که روی این پل طلایی، حتی عقبنشینی هم افتخار است.
پس ما، نه تنها نباید طرف مذاکرهمان را ضایع کنیم، بلکه حتی موظف هستیم کمک کنیم که او خطایش را به شیوه آبرومندانهای بپوشاند و عقبنشینی کند.
در این صورت، رابطه قابل ترمیم خواهد بود. مطرح کردن دروغ و خیانت دیگران، تنها در حالتی معنا پیدا میکند که تصمیم گرفته باشیم دیگر تحت هیچ شرایطی به دوستی و همکاری با آنان ادامه ندهیم.
نه تنها مثال های متعدد سیاسی و تجاری، بلکه حتی مثال های خانوادگی هم در این زمینه وجود دارد.
وقتی مادری از فرزندش میپرسد که تو سیگار میکشی؟ فرزند هم میگوید نه؛ اصلا! مادر ممکن است یک لحظه اشتباه کند و بخواهد ثابت کند که من گیج نیستم! من زرنگم و واقعیت را میفهمم. با بیان واقعیت، اولین اتفاقی که میافتد این است که قبح این ماجرا در خانواده میریزد.
ولی زمانی که قبح این قضیه ریخته نشده است حداقلش این است که در ساعتی که فرزندشان در خانه است، به خاطر پنهان کردن از آنها سیگار نمیکشد.
حتی اگر در خانه دیدند که ته سیگار افتاده، میتوانند پل طلایی بسازند: «آن مهمانی که سیگاری بود چرا ته سیگارش را اینجا انداخته» که فرزند احساس کند هنوز حرمتی وجود دارد و باید مواظب باشد.
سخت است که من چیزی را بفهمم و نگویم؛ ولی من میخواهم بچهام تربیت شود نه اینکه شعور خودم را ثابت کنم! این خیلی خطرناک است که ما با اطرافیانمان به شکلی برخورد کنیم که چیزی برای از دست دادن باقی نماند.
اگر شما به من دروغ بگویید و من این دروغ را به روی شما بیاورم، شما مسلما به من نمیگویید: «من نمیدانستم تو متوجه میشوی من دروغ میگویم!
پس از این به بعد من دیگر به تو دروغ نمیگویم!»
بلکه با خودتان میگویید باید به این آدم دروغهای پیچیدهتری گفت!
پس شما با این کار آن فرد را تبدیل به یک آدم راستگو نمیکنید، بلکه او را به یک دروغگوی حرفهایتر تبدیل میکنید.
بنابراین منی که کیف بچهام را میگردم، در واقع امنیت ایجاد نمیکنم، بلکه باعث میشوم فرزندم سوراخهای بهتر و امنتری برای قایمکردن پیدا کند.
#روانشناسی #مدیریت
@zhuanchannel
قانون پارکینسون !
چرا وقتي براي انجام كاري يك ساعته سه ساعت وقت داريم
انجام آن سه ساعت طول مي كشد؟
چرا وقتی انجام پروژهای را یک ساله تعریف میکنیم، در
یک سال انجام میشود و اگر همان را هشت ماه تعیین کنیم
در هشت ماه انجام میشود؟
پاسخ همه این سوالات در "قانون پارکینسون" نهفته است.
بر اساس قانون پارکینسون در مدیریت :
"ذهن، کار را به مدت زمانی که به آن اختصاص داده شده
کش میدهد"
در واقع میتوان اینگونه بیان کرد، براساس قانون
پارکینسون:
وقت بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
کارمند بیشتر = بیکاری بیشتر
دخل بیشتر = خرج بیشتر
لذا بهعنوان مدیر، مهم است بتوانیم بر قانون پارکینسون
غلبه کنیم و مهمترین تکنیک برای غلبه بر آن:
تعیین مهلت زمانی و ضربالاجل معقول و پایبندی به انجام
کارها در زمان تعیین شدهاست.
اگر کاری به کارمند یا گروههای کاری سپرده میشود حتما
باید مهلت معقول انجام(براساس تجربه، امکانات و حجم
کار) کاملا مشخص باشد
و بهطور شفاف به فرد یا گروه اعلام شود تا از اتلاف
زمان، انرژی و هزینه جلوگیری گردد.
#مدیریت
قانون پارکینسون !
چرا وقتي براي انجام كاري يك ساعته سه ساعت وقت داريم
انجام آن سه ساعت طول مي كشد؟
چرا وقتی انجام پروژهای را یک ساله تعریف میکنیم، در
یک سال انجام میشود و اگر همان را هشت ماه تعیین کنیم
در هشت ماه انجام میشود؟
پاسخ همه این سوالات در "قانون پارکینسون" نهفته است.
بر اساس قانون پارکینسون در مدیریت :
"ذهن، کار را به مدت زمانی که به آن اختصاص داده شده
کش میدهد"
در واقع میتوان اینگونه بیان کرد، براساس قانون
پارکینسون:
وقت بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
کارمند بیشتر = بیکاری بیشتر
دخل بیشتر = خرج بیشتر
لذا بهعنوان مدیر، مهم است بتوانیم بر قانون پارکینسون
غلبه کنیم و مهمترین تکنیک برای غلبه بر آن:
تعیین مهلت زمانی و ضربالاجل معقول و پایبندی به انجام
کارها در زمان تعیین شدهاست.
اگر کاری به کارمند یا گروههای کاری سپرده میشود حتما
باید مهلت معقول انجام(براساس تجربه، امکانات و حجم
کار) کاملا مشخص باشد
و بهطور شفاف به فرد یا گروه اعلام شود تا از اتلاف
زمان، انرژی و هزینه جلوگیری گردد.
#مدیریت
@zhuanchannel
تفکر دلفینی
چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که در ارتباطات اجتماعی،
برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم
برساند؟
به طور کلی، انسانها همانند موجودات دریایی به ۳طبقه
تقسیم ميشوند:
ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول:
ماهیهای کپور: که همیشه ماهیهای قربانیاند؛
زیرا توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
برخی از انسانها نیز چنین هستند؛
آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این
یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است
قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم:
کوسه ماهیها:
با روش (برنده – بازنده). برای اینکه من برنده شوم تو
باید بازنده باشی.
برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن و یک وعده غذایی
بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل با
انسانهای کوسه مسلک برخورد کرده باشیم مثل کارکنانی که
برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را میدرند.
دسته سوم:
دلفین ها: این پستانداران آبزی باهوش دارای روحیه
همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده _ برنده را
برگزیده اند .
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با
همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، 4 دلفین دیگر
او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
درامریکا پژوهشگران 95 کوسه و 5 دلفین را به مدت یک
هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات
رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسه ها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد
زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفین ها حمله ور شدند.
دلفین ها فقط می خواستند با آنها بازی کنند ولی کوسه ها بی
وقفه به آنها حمله می کردند.
سرانجام دلفین ها به آرامی کوسه ها را محاصره کرده و
هنگامی که یکی از کوسه ها حمله می کرد آنها به ستون
فقرات پشت یا دنده هایش می کوبیدند و آنها را می شکستند.
به این ترتیب کوسه ها یکی بعد از دیگری کشته می شدند.
پس از یک هفته 95 کوسه مرده و 5 دلفین زنده در حالی
که با هم زندگی می کردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسه ای، برای برنده شدن دیگران یا باید بمیرند
و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از
تشخیص های پربار است.
از کتاب راهبرد دلفینی #مدیریت #روانشناسی
تفکر دلفینی
چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که در ارتباطات اجتماعی،
برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم
برساند؟
به طور کلی، انسانها همانند موجودات دریایی به ۳طبقه
تقسیم ميشوند:
ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول:
ماهیهای کپور: که همیشه ماهیهای قربانیاند؛
زیرا توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
برخی از انسانها نیز چنین هستند؛
آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این
یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است
قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم:
کوسه ماهیها:
با روش (برنده – بازنده). برای اینکه من برنده شوم تو
باید بازنده باشی.
برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن و یک وعده غذایی
بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل با
انسانهای کوسه مسلک برخورد کرده باشیم مثل کارکنانی که
برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را میدرند.
دسته سوم:
دلفین ها: این پستانداران آبزی باهوش دارای روحیه
همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده _ برنده را
برگزیده اند .
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با
همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، 4 دلفین دیگر
او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
درامریکا پژوهشگران 95 کوسه و 5 دلفین را به مدت یک
هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات
رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسه ها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد
زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفین ها حمله ور شدند.
دلفین ها فقط می خواستند با آنها بازی کنند ولی کوسه ها بی
وقفه به آنها حمله می کردند.
سرانجام دلفین ها به آرامی کوسه ها را محاصره کرده و
هنگامی که یکی از کوسه ها حمله می کرد آنها به ستون
فقرات پشت یا دنده هایش می کوبیدند و آنها را می شکستند.
به این ترتیب کوسه ها یکی بعد از دیگری کشته می شدند.
پس از یک هفته 95 کوسه مرده و 5 دلفین زنده در حالی
که با هم زندگی می کردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسه ای، برای برنده شدن دیگران یا باید بمیرند
و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از
تشخیص های پربار است.
از کتاب راهبرد دلفینی #مدیریت #روانشناسی
@zhuanchannel
چند نکته ی طلایی حاصل از خواندن 45 کتاب مدیریتی:
- میتوان مدیر مردم نبود ولی آنان را دوست داشت,اما بدون عشق به مردم نمیتوان آنها را مدیریت کرد.
- رمز برد و پیروزی روشن است:
بکوشیم تا در یک زمینه، دوبار، بازنده نشویم.
- انسان در بازی گاهی میبرد و گاهی چیزی یاد میگیرد.
- به جای شغل, در پی مشتری باشید, اگر انسان بتواند محصولی عرضه کند که خواهان داشته باشد, از بیکاری نجاتیافته است.
- دنیا را دوگونه میتوان تغییر داد:
با قلم (کاربست اندیشه) و با شمشیر (کاربست زور)
- موفقیت اغلب باعث غرور شده
و غرور باعث شکست میشود.
- برای پیروزی شیطان, کافی است آدمهای خوب
دست روی دست بگذارند.
- هزینه به دست آوردن یک مشتری تازه, حداقل پنج برابر هزینه خشنود نگهداشتن مشتریان کنونی است.
- مدیریت هنر گوش دادن به دیگران است. چنانچه به سخنان کسی خوب گوش فراندهید, نمیتوانید درون او را بشناسید.به حرف مشتری تان بی واسطه گوش کنید
- روش تخمین زدن هوش یک فرمانروا این است که به آنهایی که در اطرافش جمع شدند نگاه کنیم!
#مدیریت #روانشناسی
چند نکته ی طلایی حاصل از خواندن 45 کتاب مدیریتی:
- میتوان مدیر مردم نبود ولی آنان را دوست داشت,اما بدون عشق به مردم نمیتوان آنها را مدیریت کرد.
- رمز برد و پیروزی روشن است:
بکوشیم تا در یک زمینه، دوبار، بازنده نشویم.
- انسان در بازی گاهی میبرد و گاهی چیزی یاد میگیرد.
- به جای شغل, در پی مشتری باشید, اگر انسان بتواند محصولی عرضه کند که خواهان داشته باشد, از بیکاری نجاتیافته است.
- دنیا را دوگونه میتوان تغییر داد:
با قلم (کاربست اندیشه) و با شمشیر (کاربست زور)
- موفقیت اغلب باعث غرور شده
و غرور باعث شکست میشود.
- برای پیروزی شیطان, کافی است آدمهای خوب
دست روی دست بگذارند.
- هزینه به دست آوردن یک مشتری تازه, حداقل پنج برابر هزینه خشنود نگهداشتن مشتریان کنونی است.
- مدیریت هنر گوش دادن به دیگران است. چنانچه به سخنان کسی خوب گوش فراندهید, نمیتوانید درون او را بشناسید.به حرف مشتری تان بی واسطه گوش کنید
- روش تخمین زدن هوش یک فرمانروا این است که به آنهایی که در اطرافش جمع شدند نگاه کنیم!
#مدیریت #روانشناسی
@zhuanchannel
“کامرون جانسون” در دوران دبیرستان ۴۰۰،۰۰۰ دلار در ماه درآمد داشت.
ماجرا از زمانی شروع شد که او برای یک مهمانی خودمانی که پدر و مادرش ترتیب داده بودند مسئولیت طراحی کارت ها را بر عهده گرفت.
وقتی مهمانان کارت ها را دیدند از “کامرون” خواستند تا در ازای پولی که به او می پردازند برایشان کارت طراحی کند.
او از پول هایی که از این کار بدست آورد عروسک های زیادی در حراجی خریداری کردوآنهارا در سایت خودش و همچنین ebayبه فروش رساند.
در این زمان اولین ۵۰۰۰۰دلار را در ۱۲ سالگی بدست آورد.
او “چیرز اند تیرز” را در ۱۴ سالگی تاسیس کرد و از آن پس پا به عرصه ی توسعه ی نرم افزاری و تبلیغات آنلاین گذاشت که او را در دوران دبیرستان تبدیل به یک میلیونر کرد.
سن نمی تواند ما را محدود کند. خیلی کوچک و یا خیلی پیر، وجود ندارد.
اگر واقعاً دلتان می خواهد تحولی در دنیا ایجاد کنید از همین حالا دست به کار شوید و هیچ توجهی به سن و هر عامل محدود کننده ی دیگر نداشته باشید.حتی اگر هنوز یک دانش آموز دبیرستانی و یا حتی یک بازنشسته هستید!
#مدیریت #روانشناسی
“کامرون جانسون” در دوران دبیرستان ۴۰۰،۰۰۰ دلار در ماه درآمد داشت.
ماجرا از زمانی شروع شد که او برای یک مهمانی خودمانی که پدر و مادرش ترتیب داده بودند مسئولیت طراحی کارت ها را بر عهده گرفت.
وقتی مهمانان کارت ها را دیدند از “کامرون” خواستند تا در ازای پولی که به او می پردازند برایشان کارت طراحی کند.
او از پول هایی که از این کار بدست آورد عروسک های زیادی در حراجی خریداری کردوآنهارا در سایت خودش و همچنین ebayبه فروش رساند.
در این زمان اولین ۵۰۰۰۰دلار را در ۱۲ سالگی بدست آورد.
او “چیرز اند تیرز” را در ۱۴ سالگی تاسیس کرد و از آن پس پا به عرصه ی توسعه ی نرم افزاری و تبلیغات آنلاین گذاشت که او را در دوران دبیرستان تبدیل به یک میلیونر کرد.
سن نمی تواند ما را محدود کند. خیلی کوچک و یا خیلی پیر، وجود ندارد.
اگر واقعاً دلتان می خواهد تحولی در دنیا ایجاد کنید از همین حالا دست به کار شوید و هیچ توجهی به سن و هر عامل محدود کننده ی دیگر نداشته باشید.حتی اگر هنوز یک دانش آموز دبیرستانی و یا حتی یک بازنشسته هستید!
#مدیریت #روانشناسی
@zhuanchannel
۱۸ کسب و کاری که بزودی نابود میشوند
چه بخواهیم چه نخواهیم در آینده نزدیک برخی از مشاغل حذف و یا محدود خواهند شد . و در عوض کسب و کارهای نوظهور از راه خواهند رسید . اگر امروز به فکر نباشیم ،فردا دیر خواهد بود . مشاغلی که به تدریج حذف خواهند شد :
۱- بنگاه های مسکن سنتی
٢- آژانس های تاکسی تلفنی غیر هوشمند
٣- آژانس های سنتی مسافرتی فروش بلیط
٤- تولید بنزین و مدیریت پمپ بنزین ها ،با توجه به کاهش مصرف سوخت در خودروهای برقی و هیبریدی
٥- فروشگاه های خرده فروشی غیر زنجیره ای و غیر برند
٦- بوتیکهای متفرقه لباس و کیف و کفش
٧- شغل ویزیتوری و فروشندگی
۸- پلیس راهنمایی و رانندگی در خیابانها
٩- دفاتر خدمات ترجمه ، با توجه به رشد سریع نرم افزارهای خبره ترجمه
١٠- دفاتر خدمات کپی و نشر و اسکن و ...
١١- روزنامه های کاغذی، به خصوص آگهی های روزنامه ای
١٢- برگزاری دوره های آموزش حضوری و مدارک حرفه ای
١٣- پیک های موتوری، زودتر از آنچه فکر میکنید با آمدن پهبادها تهدید جدی خواهند شد.
١٤- مشاغل دلالی، مثل فروش خودرو دست دوم
١٥- تعمیرگاه های خودرو و فروش لوازم یدکی ، با توجه به ورود برندهای جدید و افزایش سطح کیفیت و ارتقا تکنولوژی خودرو و انجام تعمیرات بيشتر توسط نمایندگی های رسمی انجام خواهد شد.
١٦- خدمات انبارداری و اجاره انبارها ، با توجه به ورود نرم افزارها و تکنولوژی های جدید ...
۱۷- تولید و فروش مصالح سنگین ساختمانی، مانند بلوک سیمانی و آجر و درب و پنجره سنگین و ... با توجه جایگزینی مصالح جدید و ارتقا استانداردها
۱۸- دفاتر و نمایندگی های فیزیکی بیمه
#مدیریت
۱۸ کسب و کاری که بزودی نابود میشوند
چه بخواهیم چه نخواهیم در آینده نزدیک برخی از مشاغل حذف و یا محدود خواهند شد . و در عوض کسب و کارهای نوظهور از راه خواهند رسید . اگر امروز به فکر نباشیم ،فردا دیر خواهد بود . مشاغلی که به تدریج حذف خواهند شد :
۱- بنگاه های مسکن سنتی
٢- آژانس های تاکسی تلفنی غیر هوشمند
٣- آژانس های سنتی مسافرتی فروش بلیط
٤- تولید بنزین و مدیریت پمپ بنزین ها ،با توجه به کاهش مصرف سوخت در خودروهای برقی و هیبریدی
٥- فروشگاه های خرده فروشی غیر زنجیره ای و غیر برند
٦- بوتیکهای متفرقه لباس و کیف و کفش
٧- شغل ویزیتوری و فروشندگی
۸- پلیس راهنمایی و رانندگی در خیابانها
٩- دفاتر خدمات ترجمه ، با توجه به رشد سریع نرم افزارهای خبره ترجمه
١٠- دفاتر خدمات کپی و نشر و اسکن و ...
١١- روزنامه های کاغذی، به خصوص آگهی های روزنامه ای
١٢- برگزاری دوره های آموزش حضوری و مدارک حرفه ای
١٣- پیک های موتوری، زودتر از آنچه فکر میکنید با آمدن پهبادها تهدید جدی خواهند شد.
١٤- مشاغل دلالی، مثل فروش خودرو دست دوم
١٥- تعمیرگاه های خودرو و فروش لوازم یدکی ، با توجه به ورود برندهای جدید و افزایش سطح کیفیت و ارتقا تکنولوژی خودرو و انجام تعمیرات بيشتر توسط نمایندگی های رسمی انجام خواهد شد.
١٦- خدمات انبارداری و اجاره انبارها ، با توجه به ورود نرم افزارها و تکنولوژی های جدید ...
۱۷- تولید و فروش مصالح سنگین ساختمانی، مانند بلوک سیمانی و آجر و درب و پنجره سنگین و ... با توجه جایگزینی مصالح جدید و ارتقا استانداردها
۱۸- دفاتر و نمایندگی های فیزیکی بیمه
#مدیریت
@zhuanchannel
پیشبینیهای انجام گرفته درباره 10 اقتصاد برتر جهان در
سال 2050 میلادی
به گزارش روزنامه ایندپندنت، شرکت PwC، یکی از
شرکتهای مشهور در زمینه تحلیل بازار با ارائه تحلیلی
درباره 33 سال آینده اقتصاد جهانی، از سه شگفتی بزرگ
پرده برداشت.
سه شگفتی که در راس هرم اقتصاد جهان و در ردهبندی
10 اقتصاد برتر جهان رخ خواهد داد.
براساس این پیشبینیها
چین به رده اول فهرست 10 اقتصاد برتر جهان صعود کرده
و آمریکا را کنار خواهد زد.
هند در جای دوم خواهد ایستاد و آمریکا با فاصله بسیار زیاد
از دو کشور اول و دوم، به جایگاه سوم سقوط خواهد کرد.
شگفتی دوم ورود یک کشور مسلمان به فهرست 10 کشور
برتر است. اندونزی به عنوان بزرگترین کشور مسلمان،
در سال 2050 در رده چهارم برترین اقتصادهای جهان
خواهد ایستاد.
شگفتی سوم نیز به بریتانیا تعلق دارد. این کشور که
شهروندانش به خروج از اتحادیه اروپا رای دادهاند، با پنج
پله سقوط از جایگاه پنجمی فعلی، در رده دهم 10 اقتصاد
برتر جهان خواهد ایستاد.
بر این اساس 10 کشور زیر در سال 2050 در 10 رده
اول بزرگترین اقتصادهای جهان قرار خواهند گرفت:
1. چین، 58.499 تریلیون دلار
2. هند، 44.128 تریلیون دلار
3. آمریکا، 34.102 تریلیون دلار
4. اندونزی، 10.502 تریلیون دلار
5. برزیل، 7.540 تریلیون دلار
6. روسیه، 7.131 تریلیون دلار
7. مکزیک، 6.863 تریلیون دلار
8. ژاپن، 6.779 تریلیون دلار
9. آلمان، 6.138 تریلیون دلار
10. بریتانیا، 5.369 تریلیون دلار
#مدیریت
پیشبینیهای انجام گرفته درباره 10 اقتصاد برتر جهان در
سال 2050 میلادی
به گزارش روزنامه ایندپندنت، شرکت PwC، یکی از
شرکتهای مشهور در زمینه تحلیل بازار با ارائه تحلیلی
درباره 33 سال آینده اقتصاد جهانی، از سه شگفتی بزرگ
پرده برداشت.
سه شگفتی که در راس هرم اقتصاد جهان و در ردهبندی
10 اقتصاد برتر جهان رخ خواهد داد.
براساس این پیشبینیها
چین به رده اول فهرست 10 اقتصاد برتر جهان صعود کرده
و آمریکا را کنار خواهد زد.
هند در جای دوم خواهد ایستاد و آمریکا با فاصله بسیار زیاد
از دو کشور اول و دوم، به جایگاه سوم سقوط خواهد کرد.
شگفتی دوم ورود یک کشور مسلمان به فهرست 10 کشور
برتر است. اندونزی به عنوان بزرگترین کشور مسلمان،
در سال 2050 در رده چهارم برترین اقتصادهای جهان
خواهد ایستاد.
شگفتی سوم نیز به بریتانیا تعلق دارد. این کشور که
شهروندانش به خروج از اتحادیه اروپا رای دادهاند، با پنج
پله سقوط از جایگاه پنجمی فعلی، در رده دهم 10 اقتصاد
برتر جهان خواهد ایستاد.
بر این اساس 10 کشور زیر در سال 2050 در 10 رده
اول بزرگترین اقتصادهای جهان قرار خواهند گرفت:
1. چین، 58.499 تریلیون دلار
2. هند، 44.128 تریلیون دلار
3. آمریکا، 34.102 تریلیون دلار
4. اندونزی، 10.502 تریلیون دلار
5. برزیل، 7.540 تریلیون دلار
6. روسیه، 7.131 تریلیون دلار
7. مکزیک، 6.863 تریلیون دلار
8. ژاپن، 6.779 تریلیون دلار
9. آلمان، 6.138 تریلیون دلار
10. بریتانیا، 5.369 تریلیون دلار
#مدیریت
@zhuanchannel
امارات متحده عربی، با صرف یک میلیون دلار هزینه، یک کوه عظیم یخی را از قطب جنوب به سواحل دوبی و فُجیره خواهد کشاند و از آن برای خنک کردن هوای منطقه و تامین آب آشامیدنی مردم امارات استفاده میکند!
در جریان این سفر ۹۲۰۰ کیلومتری به روی اقیانوس هند، یک سوم کوه یخی ذوب میشود، اما آنچه از آن باقی میماند، حاوی بیست میلیارد لیتر آب شیرین است که آب آشامیدنی مورد نیاز مردم امارات متحده عربی را برای پنج سال تامین خواهد کرد و باعث صرفهجویی در میلیونها دلار هزینهای میشود که اماراتیها سالانه برای خرید بطریهای آب معدنی وارداتی پرداخت میکنند.
این پروژه رویایی که دو قرن پیش به ذهن بشر رسید، حالا توسط یک مهندس اماراتی به حقیقت نزدیک میشود؛
قرار است هزاران توریست از سراسر جهان برای تماشای لنگرانداختن کوه یخی در سواحل امارات به این کشور سفر کنند.
کوه یخ در مدت زمان کوتاهی بعد از ورود به سواحل امارات بر اثر گرمای هوا، ذوب شده و آب آن در انبارهای بزرگ سیستم تصفيه ذخیره مبشود؛
شرکت فرانسوی که قرار است در این پروژه با طرف اماراتی همکاری کند، در زمینه حمل و نقل قطعات یخی با کشتیهای یدککش تخصص دارد و قطعات غولپیکر یخی را از قارهای به قاره دیگر حمل میکند.
این شرکت اکنون یک قطعه یخی به طول سه کیلومتر آماده فروش دارد؛ ضخامت بخشی از این قطعه یخی که در زیر آب قرار دارد، سیصد متر میباشد و اکنون در دو هزار کیلومتری سواحل شمال قطب جنوب مستقر شده است.
این قطعهی آماده فروش باید به بندر فُجیره یدک شود و در فاصله بیست و چهار کیلومتری ساحل متوقف شده و پس از انجام مراحل تصفيه آب، کشور و مردم امارات متحده عربی از برکت خنکی هوا و آب مورد نیاز برای آشامیدن بهرهمند شوند.
#مدیریت
امارات متحده عربی، با صرف یک میلیون دلار هزینه، یک کوه عظیم یخی را از قطب جنوب به سواحل دوبی و فُجیره خواهد کشاند و از آن برای خنک کردن هوای منطقه و تامین آب آشامیدنی مردم امارات استفاده میکند!
در جریان این سفر ۹۲۰۰ کیلومتری به روی اقیانوس هند، یک سوم کوه یخی ذوب میشود، اما آنچه از آن باقی میماند، حاوی بیست میلیارد لیتر آب شیرین است که آب آشامیدنی مورد نیاز مردم امارات متحده عربی را برای پنج سال تامین خواهد کرد و باعث صرفهجویی در میلیونها دلار هزینهای میشود که اماراتیها سالانه برای خرید بطریهای آب معدنی وارداتی پرداخت میکنند.
این پروژه رویایی که دو قرن پیش به ذهن بشر رسید، حالا توسط یک مهندس اماراتی به حقیقت نزدیک میشود؛
قرار است هزاران توریست از سراسر جهان برای تماشای لنگرانداختن کوه یخی در سواحل امارات به این کشور سفر کنند.
کوه یخ در مدت زمان کوتاهی بعد از ورود به سواحل امارات بر اثر گرمای هوا، ذوب شده و آب آن در انبارهای بزرگ سیستم تصفيه ذخیره مبشود؛
شرکت فرانسوی که قرار است در این پروژه با طرف اماراتی همکاری کند، در زمینه حمل و نقل قطعات یخی با کشتیهای یدککش تخصص دارد و قطعات غولپیکر یخی را از قارهای به قاره دیگر حمل میکند.
این شرکت اکنون یک قطعه یخی به طول سه کیلومتر آماده فروش دارد؛ ضخامت بخشی از این قطعه یخی که در زیر آب قرار دارد، سیصد متر میباشد و اکنون در دو هزار کیلومتری سواحل شمال قطب جنوب مستقر شده است.
این قطعهی آماده فروش باید به بندر فُجیره یدک شود و در فاصله بیست و چهار کیلومتری ساحل متوقف شده و پس از انجام مراحل تصفيه آب، کشور و مردم امارات متحده عربی از برکت خنکی هوا و آب مورد نیاز برای آشامیدن بهرهمند شوند.
#مدیریت
Forwarded from مجله هنرى ژوان🌱
@zhuanchannel
دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور بنام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند باز نگه داشته است.
این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود باز می ماند.
این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یکبار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.
و این چنین است که دولت ژاپن مورد تکریم ملتش می باشد چرا که آموزش، اولویت اول دولت می باشد و مسئولین حاضرند برای حفظ منافع حتی یک دانش آموز متحمل هزینه های سنگین شوند.
در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:
" من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ، چون هیچ کودکی بحال خود رها نمی شود "
#روانشناسی #مدیریت
دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور بنام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر اینکه یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند باز نگه داشته است.
این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از اینکه متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود باز می ماند.
این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یکبار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.
و این چنین است که دولت ژاپن مورد تکریم ملتش می باشد چرا که آموزش، اولویت اول دولت می باشد و مسئولین حاضرند برای حفظ منافع حتی یک دانش آموز متحمل هزینه های سنگین شوند.
در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:
" من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ، چون هیچ کودکی بحال خود رها نمی شود "
#روانشناسی #مدیریت
Forwarded from مجله هنرى ژوان🌱
@zhuanchannel
تفکر دلفینی
چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که در ارتباطات اجتماعی،
برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم
برساند؟
به طور کلی، انسانها همانند موجودات دریایی به ۳طبقه
تقسیم ميشوند:
ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول:
ماهیهای کپور: که همیشه ماهیهای قربانیاند؛
زیرا توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
برخی از انسانها نیز چنین هستند؛
آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این
یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است
قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم:
کوسه ماهیها:
با روش (برنده – بازنده). برای اینکه من برنده شوم تو
باید بازنده باشی.
برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن و یک وعده غذایی
بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل با
انسانهای کوسه مسلک برخورد کرده باشیم مثل کارکنانی که
برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را میدرند.
دسته سوم:
دلفین ها: این پستانداران آبزی باهوش دارای روحیه
همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده _ برنده را
برگزیده اند .
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با
همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، 4 دلفین دیگر
او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
درامریکا پژوهشگران 95 کوسه و 5 دلفین را به مدت یک
هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات
رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسه ها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد
زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفین ها حمله ور شدند.
دلفین ها فقط می خواستند با آنها بازی کنند ولی کوسه ها بی
وقفه به آنها حمله می کردند.
سرانجام دلفین ها به آرامی کوسه ها را محاصره کرده و
هنگامی که یکی از کوسه ها حمله می کرد آنها به ستون
فقرات پشت یا دنده هایش می کوبیدند و آنها را می شکستند.
به این ترتیب کوسه ها یکی بعد از دیگری کشته می شدند.
پس از یک هفته 95 کوسه مرده و 5 دلفین زنده در حالی
که با هم زندگی می کردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسه ای، برای برنده شدن دیگران یا باید بمیرند
و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از
تشخیص های پربار است.
از کتاب راهبرد دلفینی #مدیریت #روانشناسی
تفکر دلفینی
چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که در ارتباطات اجتماعی،
برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم
برساند؟
به طور کلی، انسانها همانند موجودات دریایی به ۳طبقه
تقسیم ميشوند:
ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول:
ماهیهای کپور: که همیشه ماهیهای قربانیاند؛
زیرا توسط دیگر ماهیها خورده میشوند.
برخی از انسانها نیز چنین هستند؛
آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این
یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است
قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
دسته دوم:
کوسه ماهیها:
با روش (برنده – بازنده). برای اینکه من برنده شوم تو
باید بازنده باشی.
برای کوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن و یک وعده غذایی
بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم یا حداقل با
انسانهای کوسه مسلک برخورد کرده باشیم مثل کارکنانی که
برای رسیدن به مقامهای بالا یکدیگر را میدرند.
دسته سوم:
دلفین ها: این پستانداران آبزی باهوش دارای روحیه
همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده _ برنده را
برگزیده اند .
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با
همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، 4 دلفین دیگر
او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
درامریکا پژوهشگران 95 کوسه و 5 دلفین را به مدت یک
هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات
رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسه ها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد
زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفین ها حمله ور شدند.
دلفین ها فقط می خواستند با آنها بازی کنند ولی کوسه ها بی
وقفه به آنها حمله می کردند.
سرانجام دلفین ها به آرامی کوسه ها را محاصره کرده و
هنگامی که یکی از کوسه ها حمله می کرد آنها به ستون
فقرات پشت یا دنده هایش می کوبیدند و آنها را می شکستند.
به این ترتیب کوسه ها یکی بعد از دیگری کشته می شدند.
پس از یک هفته 95 کوسه مرده و 5 دلفین زنده در حالی
که با هم زندگی می کردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسه ای، برای برنده شدن دیگران یا باید بمیرند
و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از
تشخیص های پربار است.
از کتاب راهبرد دلفینی #مدیریت #روانشناسی
@zhuanchannel
سگهای مارتین سلیگمن رو میشناسید؟
روانشناسی به نام سلیگمن آزمایش جالبی روی سگها انجام داد
او 20 سگ تربیت شده را به دو قفس A و B تقسیم کرد
که تو هر کدوم 10 قلاده سگ نگهداری میشدند
درب قفس A (گواه) با اهرم باز میشد
و درب قفس B (آزمایش) رو جوش دادن
و 30 روز و روزی 3 بار به قفس B شوک الکتریکی میدادن.
سگها در روزهای اول در زمان شوک بخاطر قفل بودن درب، خودشان را به میلههای قفس میزدند و خونی و زخمی نتیجهای نمیگرفتند.
اما پس از چند روز سگها فهمیدن که با تلاش موفق نمیشوند بجز اینکه زخمی میشن و رنج میکشند. اونا یاد گرفتن که زمان شوک در جای خود بایستند و فقط واق واق کنند زیرا دست کم از زخمی شدن در امان بودند.
سلیگمن در انتهای آزمایش، درب قفس را شکست و اونا را به سگهای قبلی یعنی قفس A (گواه) انتقال داد
همان قفس سالم که با فشار اهرم درش باز میشد و بعد دوباره شوک الکتریکی داد.
فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟! تمام 10 سگ قفس A (گواه) اهرم رو فشار دادن و بیرون آمدند اما سگهای قفس B (آزمایش) سر جاشون وایسادن و واق واق میکردن!
سلیگمن یکی از بزرگترین نظریه قرن را ارائه کرد:
"درماندگی آموخته شده" یعنی بعضی ها یاد میگیرن که بدبخت زندگی کنند. انقدر در فشار بودن که فکر میکنن زندگی همینه. همیشه بدبختی. و هیچوقت به راه نجات فکر نمیکنن!
آدمهایی که دست رو دست میذارن و فقط بلدن نق بزنن و ابراز ناراحتی کنند همینه!
اونا یاد گرفتند فقط بدبخت زندگی کنن
#مدیریت_رفتار_سازمانی
سگهای مارتین سلیگمن رو میشناسید؟
روانشناسی به نام سلیگمن آزمایش جالبی روی سگها انجام داد
او 20 سگ تربیت شده را به دو قفس A و B تقسیم کرد
که تو هر کدوم 10 قلاده سگ نگهداری میشدند
درب قفس A (گواه) با اهرم باز میشد
و درب قفس B (آزمایش) رو جوش دادن
و 30 روز و روزی 3 بار به قفس B شوک الکتریکی میدادن.
سگها در روزهای اول در زمان شوک بخاطر قفل بودن درب، خودشان را به میلههای قفس میزدند و خونی و زخمی نتیجهای نمیگرفتند.
اما پس از چند روز سگها فهمیدن که با تلاش موفق نمیشوند بجز اینکه زخمی میشن و رنج میکشند. اونا یاد گرفتن که زمان شوک در جای خود بایستند و فقط واق واق کنند زیرا دست کم از زخمی شدن در امان بودند.
سلیگمن در انتهای آزمایش، درب قفس را شکست و اونا را به سگهای قبلی یعنی قفس A (گواه) انتقال داد
همان قفس سالم که با فشار اهرم درش باز میشد و بعد دوباره شوک الکتریکی داد.
فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟! تمام 10 سگ قفس A (گواه) اهرم رو فشار دادن و بیرون آمدند اما سگهای قفس B (آزمایش) سر جاشون وایسادن و واق واق میکردن!
سلیگمن یکی از بزرگترین نظریه قرن را ارائه کرد:
"درماندگی آموخته شده" یعنی بعضی ها یاد میگیرن که بدبخت زندگی کنند. انقدر در فشار بودن که فکر میکنن زندگی همینه. همیشه بدبختی. و هیچوقت به راه نجات فکر نمیکنن!
آدمهایی که دست رو دست میذارن و فقط بلدن نق بزنن و ابراز ناراحتی کنند همینه!
اونا یاد گرفتند فقط بدبخت زندگی کنن
#مدیریت_رفتار_سازمانی
🔻 #مدیریت ، #حسابداری و #اقتصاد از اون رشتههای پرطرفدارن که این روزا خیلیا برای آزمون "کارشناسیارشد" این رشتهها دارن آماده میشن!
🔹 اگه دنبال بزرگترین و قویترین موسسه آموزشی تو این زمینهای و میخوای جز رتبههای تک و دو رقمی مثل "تصویر بالا" باشی 💪🏻
🔻وقتشه یه سر بزنی به "مدرسانشریف" تا از بقیه رقیبات جا نمونی!
🔸 بستههای آموزشی متفاوت
🔸 کلاسهای آنلاین
🔸 مشاوره هفتگی با رتبههای تکرقمی
🔸 آزمونهای آزمایشی با بالاترین و قویترین جامعه آماری
♨️ تلفن مشاوره و ثبت نام در سراسر کشور:
☎️ 0212966
👇🏻
@Modaresanesharif_channel
@Modaresanesharif_channel
🔹 اگه دنبال بزرگترین و قویترین موسسه آموزشی تو این زمینهای و میخوای جز رتبههای تک و دو رقمی مثل "تصویر بالا" باشی 💪🏻
🔻وقتشه یه سر بزنی به "مدرسانشریف" تا از بقیه رقیبات جا نمونی!
🔸 بستههای آموزشی متفاوت
🔸 کلاسهای آنلاین
🔸 مشاوره هفتگی با رتبههای تکرقمی
🔸 آزمونهای آزمایشی با بالاترین و قویترین جامعه آماری
♨️ تلفن مشاوره و ثبت نام در سراسر کشور:
☎️ 0212966
👇🏻
@Modaresanesharif_channel
@Modaresanesharif_channel