@DrNematallahFazeli
🔸خطای اتصال
▫️#نعمتالله_فاضلی ٣٠ تیر ١۴٠١
#پییر_بوردیو در سخنرانی با عنوان "کاربردهای اجتماعی دانش" میگوید آنها که در دانشگاهها قدرت دارند و دیگران را ارزیابی میکنند، "اما هرگز خود را در معرض ارزیابی شدنی قرار نمیدهند، نه در زمینه عملکردهای مدیریتیشان، نه در زمینه عملکردهای علمیشان، یعنی همان ارزیابیهایی که با سخاوتمندی تمام درباره دیگران اجرا میکنند" (بوردیو ۱۳۹۶: ج دوم ص ۷۶)، خارها و خطرهای نهاد علم هستند.
بوردیو میگوید مهمترین کار ویرانگری که این افراد میکنند "خطای اتصال" است؛ این که میدان علم را میدان ترکتازی ایدیولوژی و حکومت و نیرویهای سیاسی میکنند. بوردیو میگوید اتصال سیاست به بدنه دانشگاه و نهاد علم، اتصال سیم لخت برق فشار قوی به تن علم و سوختن و نابودی نهاد آن است (همان ۴۱).
این روزها یکی از همکاران علوم اجتماعی به رحمت خدا رفتهاند و خداوند ایشان را قرین مهر و محبتش قرار دهد. قصد داوری درباره آن مرحوم را ندارم. او را فقط به اسم میشناختم و از دور احوالپرسی گاهی میکردیم. اما میان برخی همکاران بحثی درباره نقش سیاسی ایشان در #شبکههای اجتماعی از جمله " گروه تاریخ شفاهی جامعه شناسی" جاری است. این بحثها تداعی کننده نظریه "خطای اتصال" پییر بوردیو است.
در عین حال این گفت و شنودها نشان م دهد که فضای جامعه متاثر از شبکهای شدن، تغییر کرده و آنها که بر اسب قدرت سوارند یا روزگاری سوار بوده و تاخته و تازاندهاند، اکنون "با همان معیارهای ارزیابی کنندهها ارزیابی میشوند".
نکته دیگر گسترش تاریخ شفاهی انتقادی است. بحثهای انتقادی که حول "تاریخ عاملیت" و "عملکردهای فردی" بعد از مرگ "افراد فرادست" انجام میشود، مثل مرگ سیاستمداران، استادان دانشگاه و افراد سرشناس دیگر، از بحثهای مهم سنت تاریخ شفاهی است. #لین آبرامز در کتاب "نظریه تاریخ شفاهی"_به ما میگوید از مشخصههای متمایز کننده تاریخ شفاهی اینست که "صدای فرودستان" باشد؛ صداهایی که در تاریخنگاریهای دیگر دیده و شنیده نمیشوند.
تاریخ شفاهی این نیست که گفتوگوهایی با یک یا چند نفر انجام دهیم و منتشر کنیم، تاریخ شفاهی آرمانی انسانی دارد و میخواهد مانع فراموش شدن فرودستان شود. در سالهای اخیر با درگذشت سیاستمداران و استادان و افراد فرادست، روایتهای فرودستان در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد. اگرچه محتاج سواد رسانهای انتقادی هستیم والا طعمه شیادان و کینهتوزیهای فردی این و آن نیز ممکن است بشویم، اما در هر حال روایت فرودستان نیز دیگر در جایی به نام شبکههای اجتماعی ثبت میشود.
مداخله حکومت و سیاست در نهاد دانشگاه در ایران عریانتر از سیم عریان است و برق گرفتگی و سوختگیهای نهاد علم فراتر از پنهان کردن است. استادان دانشگاه وقتی در قدرت هستند و "منصبهای اداری" دانشگاه را دارند، فرادستانی با قدرت مضاعفاند. هم در جایگاه پر منزلت علمی هستند و هم بر صندلی دیوانسالاری علم نشستهاند.
این استادان اکنون در تاریخ شفاهی شبکههای اجتماعی پرسش میشوند. این پرسشگری میتواند نظارت اجتماعی غیررسمی بر نهاد دانشگاه را تقویت کند؛ اما سرشت و سرنوشت دانشگاه تا حدودی به عملکرد استادان بستگی دارد. چندان به سرزنش کردن سیاست نمیشود بسنده کرد و این مسئولیت فردی استادان است که در برابر وسوسههای قدرت مقاومت کنند. در هر حال بکوشیم خطای اتصال کم شود والا همه دیر یا زود جزغاله میشویم!
🔸خطای اتصال
▫️#نعمتالله_فاضلی ٣٠ تیر ١۴٠١
#پییر_بوردیو در سخنرانی با عنوان "کاربردهای اجتماعی دانش" میگوید آنها که در دانشگاهها قدرت دارند و دیگران را ارزیابی میکنند، "اما هرگز خود را در معرض ارزیابی شدنی قرار نمیدهند، نه در زمینه عملکردهای مدیریتیشان، نه در زمینه عملکردهای علمیشان، یعنی همان ارزیابیهایی که با سخاوتمندی تمام درباره دیگران اجرا میکنند" (بوردیو ۱۳۹۶: ج دوم ص ۷۶)، خارها و خطرهای نهاد علم هستند.
بوردیو میگوید مهمترین کار ویرانگری که این افراد میکنند "خطای اتصال" است؛ این که میدان علم را میدان ترکتازی ایدیولوژی و حکومت و نیرویهای سیاسی میکنند. بوردیو میگوید اتصال سیاست به بدنه دانشگاه و نهاد علم، اتصال سیم لخت برق فشار قوی به تن علم و سوختن و نابودی نهاد آن است (همان ۴۱).
این روزها یکی از همکاران علوم اجتماعی به رحمت خدا رفتهاند و خداوند ایشان را قرین مهر و محبتش قرار دهد. قصد داوری درباره آن مرحوم را ندارم. او را فقط به اسم میشناختم و از دور احوالپرسی گاهی میکردیم. اما میان برخی همکاران بحثی درباره نقش سیاسی ایشان در #شبکههای اجتماعی از جمله " گروه تاریخ شفاهی جامعه شناسی" جاری است. این بحثها تداعی کننده نظریه "خطای اتصال" پییر بوردیو است.
در عین حال این گفت و شنودها نشان م دهد که فضای جامعه متاثر از شبکهای شدن، تغییر کرده و آنها که بر اسب قدرت سوارند یا روزگاری سوار بوده و تاخته و تازاندهاند، اکنون "با همان معیارهای ارزیابی کنندهها ارزیابی میشوند".
نکته دیگر گسترش تاریخ شفاهی انتقادی است. بحثهای انتقادی که حول "تاریخ عاملیت" و "عملکردهای فردی" بعد از مرگ "افراد فرادست" انجام میشود، مثل مرگ سیاستمداران، استادان دانشگاه و افراد سرشناس دیگر، از بحثهای مهم سنت تاریخ شفاهی است. #لین آبرامز در کتاب "نظریه تاریخ شفاهی"_به ما میگوید از مشخصههای متمایز کننده تاریخ شفاهی اینست که "صدای فرودستان" باشد؛ صداهایی که در تاریخنگاریهای دیگر دیده و شنیده نمیشوند.
تاریخ شفاهی این نیست که گفتوگوهایی با یک یا چند نفر انجام دهیم و منتشر کنیم، تاریخ شفاهی آرمانی انسانی دارد و میخواهد مانع فراموش شدن فرودستان شود. در سالهای اخیر با درگذشت سیاستمداران و استادان و افراد فرادست، روایتهای فرودستان در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد. اگرچه محتاج سواد رسانهای انتقادی هستیم والا طعمه شیادان و کینهتوزیهای فردی این و آن نیز ممکن است بشویم، اما در هر حال روایت فرودستان نیز دیگر در جایی به نام شبکههای اجتماعی ثبت میشود.
مداخله حکومت و سیاست در نهاد دانشگاه در ایران عریانتر از سیم عریان است و برق گرفتگی و سوختگیهای نهاد علم فراتر از پنهان کردن است. استادان دانشگاه وقتی در قدرت هستند و "منصبهای اداری" دانشگاه را دارند، فرادستانی با قدرت مضاعفاند. هم در جایگاه پر منزلت علمی هستند و هم بر صندلی دیوانسالاری علم نشستهاند.
این استادان اکنون در تاریخ شفاهی شبکههای اجتماعی پرسش میشوند. این پرسشگری میتواند نظارت اجتماعی غیررسمی بر نهاد دانشگاه را تقویت کند؛ اما سرشت و سرنوشت دانشگاه تا حدودی به عملکرد استادان بستگی دارد. چندان به سرزنش کردن سیاست نمیشود بسنده کرد و این مسئولیت فردی استادان است که در برابر وسوسههای قدرت مقاومت کنند. در هر حال بکوشیم خطای اتصال کم شود والا همه دیر یا زود جزغاله میشویم!