#سینماویژن
🔸 میان متنی بودن در سینما
▫️نوشته #روبرتا_ایپیرسون
▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا همان #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد.همانطور که محققان ادبی به دنبال نسخههای قدیمیتر هملت یا شاه لیر میگردند، یا وامگیریهای #شکسپیر را از وقایع نامههای هولین شر مورد توجه قرار میدهند، محققان فیلم و سینما ممکن است در جستجوی پیشگامان ادبی یا سینمایی فیلمها باشند و نقل قولهای مستقیم سایر متنها را مشخص نکنند.
🔸 میان متنی بودن در سینما
▫️نوشته #روبرتا_ایپیرسون
▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا همان #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد.همانطور که محققان ادبی به دنبال نسخههای قدیمیتر هملت یا شاه لیر میگردند، یا وامگیریهای #شکسپیر را از وقایع نامههای هولین شر مورد توجه قرار میدهند، محققان فیلم و سینما ممکن است در جستجوی پیشگامان ادبی یا سینمایی فیلمها باشند و نقل قولهای مستقیم سایر متنها را مشخص نکنند.
#سینما
🔸میان متنی بودن در سینما چیست؟
▫️نوشته روبرتا ای. پیرسون
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا همان #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد. همانطور که محققان ادبي به دنبال نسخههاي قديميتر هملت يا شاه لير ميگردند، يا وامگيريهاي شکسپير را از وقايع نامههاي هولين شر مورد توجه قرار ميدهند، محققان #فيلم و سينما ممکن است در جستجوي پيشگامان ادبي يا سينمايي فيلمها باشند و نقل قولهاي مستقيم ساير متنها را مشخص نکنند.
https://tinyurl.com/ycuuxe28
🔸میان متنی بودن در سینما چیست؟
▫️نوشته روبرتا ای. پیرسون
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا همان #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد. همانطور که محققان ادبي به دنبال نسخههاي قديميتر هملت يا شاه لير ميگردند، يا وامگيريهاي شکسپير را از وقايع نامههاي هولين شر مورد توجه قرار ميدهند، محققان #فيلم و سينما ممکن است در جستجوي پيشگامان ادبي يا سينمايي فيلمها باشند و نقل قولهاي مستقيم ساير متنها را مشخص نکنند.
https://tinyurl.com/ycuuxe28
Blogspot
مفاهیم: میانمتنی بودن در سینما چیست؟
#سینماویژن🔸میان متنی بودن
▫️نوشته روبرتا ای. پیرسون*
▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک #متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد. همانطور که محققان ادبی به دنبال نسخههای قدیمیتر هملت یا شاه لیر میگردند، یا وامگیریهای شکسپیر را از وقایع نامههای هولین شر مورد توجه قرار میدهند، محققان فیلم و سینما ممکن است در جستجوی پیشگامان ادبی یا سینمایی فیلمها باشند و نقل قولهای مستقیم سایر متنها را مشخص نکنند.برای مثال، در فیلم پیشتازان فضا؛ نخستین رویارویی (جاناتان فریکس، ۱۹۹۶)، کاپیتان پرمشغله سفینه جین لوکپیکارد، در پی انتقامگیری از بورگ است که موجودی فضایی است با نژادی نیمه بیولوژیک ـ نیمه مکانیکی که در گذشته آزار بسیاری به او رسانیده است. میتوان در این زمینه به مشابهتهای داستان پیشتازان فضا؛ نخستین رویارویی و داستان موبی دیک ساخته ملویلز اشاره کرد که در آن ذهن کاپیتان به طور مشابه درگیر انتقامگیری از نهنگ سفید بزرگی است که پای او را بلعیده بود. البته، خود متن این رابطه را آنجا که پیکارد از رمان ملویل نقل قول میکند، آشکار میسازد. بیشک، فیلمها نه تنها از منابع ادبی، بلکه از منابع سینمایی نیز نقل قول میکنند؛ برای مثال در فیلم تسخیر ناپذیران (۱۹۸۷)، کالسکه یک بچه در حین تبادل آتش افراد خوب و بد از پلههای ایستگاه راهآهن به پایین کج میشود. در اینجا کارگردان فیلم، برایان دیپالما، سکانس پلههای مشهور اودسا را از فیلم رزمناو پوتمکین (سرگئی آیزنشتاین، ۱۹۲۵) میگیرد؛ سکانسی که محققان سینما از ان به عنوان یک بزرگداشت یاد میکنند. جولیا کریستوا، ساختارگرای فرانسوی، مفهوم نظری پیچیدهتری را از میانمتنی بودن صورتبندی کرد که تقریباً تأثیر زیادی بر مطالعات تلویزیون و فیلم داشت. این صورتبندی سادهتر میان متنی شده، تنها یک متن را به متن دیگر مرتبط میکرد. کریستوا به طور ضمنی عنوان کرد که هیچ چیز خارج از میانمتنی بودن وجود ندارد: هر متنی به صورت چیدمانی از نقل قولها شکل میگیرد، هر متنی عبارتست از جذب و دگردیسی سایر متنها (کریستوا، ۱۹۶۹)؛ به بیان دیگر، تمام متنها به سایر متنهایی که به طور تلویحی یا ضمنی به آنها اشاره میکنند وابسته هستند. موضوع اولیه تحلیل را میتوان متن در نظر گرفت، متنی که به متن دیگر ارجاع میدهد، میان متنها را میسازد یا آنچه را که #امبرتو_اکو چارچوب میان متنی مینامد. این مفهومسازی از میان متنی بودن، دو گسست نظری را با مطالعات رسانهای و ادبی گذشته به وجود آورد.
نخست اینکه میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا مفهوم قرن نوزدهمی نویسنده را زیر سوال ببریم. از آنجایی که تمامی متنها به متنهای دیگری ارجاع میدهند، پس نویسنده به طور ساده محل تقاطع چارچوبهای میان متنی است، نه خالق متنی منحصر به فرد و اصیل. بنابراین، برداشت ساختارگرایانه از میانمتنی بودن به طور جزئی افول پارادیم مولف را در مطالعات سینمایی توجیه میکند. دوم اینکه، میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا رابطه میان متنها و جوامعی که آنها را به وجود میآورند، بازفهم کنیم. بر خلاف مطالعات رسانهای جامعهشناسانه، متنها مستقیماً جهان واقعی را منعکس نمیکنند، بلکه بیشتر، سایر برساختههای آن جهان را که همواره از پیش، متنبندی شدهاند، مورد استفاده قرار میدهند. به عنوان مثال، هیچکس سعی نمیکند که بازنمایی تاریخ را در فیلمی مانند تولد یک ملت (دی. دبلیو. گریفیث، ۱۹۱۵)، خلاف واقع، و یا خلاف وقایع تاریخی عینی بداند، بلکه سعی میکند این فیلم را با سایر بازنماییها از جنگهای مدنی آمریکا؛ مانند آنچه در کتابهای درسی، رمانهای تاریخی و سایر فیلمها آمده، مقایسه کند. محققان، میانمتنی بودن همهجانبه را جنبهای کلیدی از فرهنگ رایج پستمدرن میدانند. محققان مطالعات تلویزیونی درباره هشیاری میانمتنی به نمایش در آمده در برنامههای کالتی مانند توئین پیکس (مجموعه تلویزیونی درام آمریکایی)، انتقامجویان، پروندههای ایکس و زینا: پرنسس جنگجو مطالبی نوشتهاند. برای مثال جیم کولینز درباره توئین پیکس میگوید: سبک آن به دلیل استفاده از قراردادهای بصری، روایتی و موضوعی برگرفته از وحشت بربری، داستان علمی ـ تخیلی و شیوه کار پلیسی و سریالهای صابونی و آبکی است؛ به طرز پرخاشگرانهای التقاطی است. مخاطب باید همواره درگیر ماجرا باشد.نوسان نواختی و در همآمیزی برنامه، بیننده را تشویق میکند تا مجموعهای از انتظارها و راهبردهای رمزگذاری شده و همیشه متغیر را فعال کند. در دوره پستمدرن، تولیدکنندگان و مخاطبان در شبکه فشردهای از بینامتنیت که متنها در درون آن رمزگذاری و رمزگشایی میشود، زندگی میکنند و متنها سایر متون را به سبکی آگاه، خودآگاه و بازیگوشانه در بر میگیرند.
*ROBERTA E. PEARSON
▫️نوشته روبرتا ای. پیرسون*
▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه
اصطلاح میان متنی بودن (intertextuality) یا #بینامتنیت در بنیادینترین معنا، به رابطه یک #متن با یک متن یا چندین متن دیگر اشاره دارد. همانطور که محققان ادبی به دنبال نسخههای قدیمیتر هملت یا شاه لیر میگردند، یا وامگیریهای شکسپیر را از وقایع نامههای هولین شر مورد توجه قرار میدهند، محققان فیلم و سینما ممکن است در جستجوی پیشگامان ادبی یا سینمایی فیلمها باشند و نقل قولهای مستقیم سایر متنها را مشخص نکنند.برای مثال، در فیلم پیشتازان فضا؛ نخستین رویارویی (جاناتان فریکس، ۱۹۹۶)، کاپیتان پرمشغله سفینه جین لوکپیکارد، در پی انتقامگیری از بورگ است که موجودی فضایی است با نژادی نیمه بیولوژیک ـ نیمه مکانیکی که در گذشته آزار بسیاری به او رسانیده است. میتوان در این زمینه به مشابهتهای داستان پیشتازان فضا؛ نخستین رویارویی و داستان موبی دیک ساخته ملویلز اشاره کرد که در آن ذهن کاپیتان به طور مشابه درگیر انتقامگیری از نهنگ سفید بزرگی است که پای او را بلعیده بود. البته، خود متن این رابطه را آنجا که پیکارد از رمان ملویل نقل قول میکند، آشکار میسازد. بیشک، فیلمها نه تنها از منابع ادبی، بلکه از منابع سینمایی نیز نقل قول میکنند؛ برای مثال در فیلم تسخیر ناپذیران (۱۹۸۷)، کالسکه یک بچه در حین تبادل آتش افراد خوب و بد از پلههای ایستگاه راهآهن به پایین کج میشود. در اینجا کارگردان فیلم، برایان دیپالما، سکانس پلههای مشهور اودسا را از فیلم رزمناو پوتمکین (سرگئی آیزنشتاین، ۱۹۲۵) میگیرد؛ سکانسی که محققان سینما از ان به عنوان یک بزرگداشت یاد میکنند. جولیا کریستوا، ساختارگرای فرانسوی، مفهوم نظری پیچیدهتری را از میانمتنی بودن صورتبندی کرد که تقریباً تأثیر زیادی بر مطالعات تلویزیون و فیلم داشت. این صورتبندی سادهتر میان متنی شده، تنها یک متن را به متن دیگر مرتبط میکرد. کریستوا به طور ضمنی عنوان کرد که هیچ چیز خارج از میانمتنی بودن وجود ندارد: هر متنی به صورت چیدمانی از نقل قولها شکل میگیرد، هر متنی عبارتست از جذب و دگردیسی سایر متنها (کریستوا، ۱۹۶۹)؛ به بیان دیگر، تمام متنها به سایر متنهایی که به طور تلویحی یا ضمنی به آنها اشاره میکنند وابسته هستند. موضوع اولیه تحلیل را میتوان متن در نظر گرفت، متنی که به متن دیگر ارجاع میدهد، میان متنها را میسازد یا آنچه را که #امبرتو_اکو چارچوب میان متنی مینامد. این مفهومسازی از میان متنی بودن، دو گسست نظری را با مطالعات رسانهای و ادبی گذشته به وجود آورد.
نخست اینکه میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا مفهوم قرن نوزدهمی نویسنده را زیر سوال ببریم. از آنجایی که تمامی متنها به متنهای دیگری ارجاع میدهند، پس نویسنده به طور ساده محل تقاطع چارچوبهای میان متنی است، نه خالق متنی منحصر به فرد و اصیل. بنابراین، برداشت ساختارگرایانه از میانمتنی بودن به طور جزئی افول پارادیم مولف را در مطالعات سینمایی توجیه میکند. دوم اینکه، میانمتنی بودن ما را وامیدارد تا رابطه میان متنها و جوامعی که آنها را به وجود میآورند، بازفهم کنیم. بر خلاف مطالعات رسانهای جامعهشناسانه، متنها مستقیماً جهان واقعی را منعکس نمیکنند، بلکه بیشتر، سایر برساختههای آن جهان را که همواره از پیش، متنبندی شدهاند، مورد استفاده قرار میدهند. به عنوان مثال، هیچکس سعی نمیکند که بازنمایی تاریخ را در فیلمی مانند تولد یک ملت (دی. دبلیو. گریفیث، ۱۹۱۵)، خلاف واقع، و یا خلاف وقایع تاریخی عینی بداند، بلکه سعی میکند این فیلم را با سایر بازنماییها از جنگهای مدنی آمریکا؛ مانند آنچه در کتابهای درسی، رمانهای تاریخی و سایر فیلمها آمده، مقایسه کند. محققان، میانمتنی بودن همهجانبه را جنبهای کلیدی از فرهنگ رایج پستمدرن میدانند. محققان مطالعات تلویزیونی درباره هشیاری میانمتنی به نمایش در آمده در برنامههای کالتی مانند توئین پیکس (مجموعه تلویزیونی درام آمریکایی)، انتقامجویان، پروندههای ایکس و زینا: پرنسس جنگجو مطالبی نوشتهاند. برای مثال جیم کولینز درباره توئین پیکس میگوید: سبک آن به دلیل استفاده از قراردادهای بصری، روایتی و موضوعی برگرفته از وحشت بربری، داستان علمی ـ تخیلی و شیوه کار پلیسی و سریالهای صابونی و آبکی است؛ به طرز پرخاشگرانهای التقاطی است. مخاطب باید همواره درگیر ماجرا باشد.نوسان نواختی و در همآمیزی برنامه، بیننده را تشویق میکند تا مجموعهای از انتظارها و راهبردهای رمزگذاری شده و همیشه متغیر را فعال کند. در دوره پستمدرن، تولیدکنندگان و مخاطبان در شبکه فشردهای از بینامتنیت که متنها در درون آن رمزگذاری و رمزگشایی میشود، زندگی میکنند و متنها سایر متون را به سبکی آگاه، خودآگاه و بازیگوشانه در بر میگیرند.
*ROBERTA E. PEARSON