Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸جبهه کرونا
#حبیب_احمدزاده نویسنده و پژوهشگر مطرح کشور: در دوران دفاع مقدس ٩ ماه مرخصی نرفتم و مادرم به ماهشهر آمد و از آبادان به ماهشهر رفتم و او را دیدم.
از ابتدای #کرونا تا کنون مادرم را ندیدهام. یک سلول از یک پیکر هستیم و اگر یک سلول رعایت نکند ممکن است کل پیکر آسیب ببیند
وقتی یک نفر فوت میکند، روح متوفی راضی نیست که کسی در مراسمش به ویروس کرونا مبتلا شود
نیروهای بهداشتی و درمانی، مرزهای انسانیت و سلامت را نگه داشته و میدارند و بخاطر دیگرانی که نمیشناسند، از خود می گذرند
www.behdasht.gov.ir
@webda
#حبیب_احمدزاده نویسنده و پژوهشگر مطرح کشور: در دوران دفاع مقدس ٩ ماه مرخصی نرفتم و مادرم به ماهشهر آمد و از آبادان به ماهشهر رفتم و او را دیدم.
از ابتدای #کرونا تا کنون مادرم را ندیدهام. یک سلول از یک پیکر هستیم و اگر یک سلول رعایت نکند ممکن است کل پیکر آسیب ببیند
وقتی یک نفر فوت میکند، روح متوفی راضی نیست که کسی در مراسمش به ویروس کرونا مبتلا شود
نیروهای بهداشتی و درمانی، مرزهای انسانیت و سلامت را نگه داشته و میدارند و بخاطر دیگرانی که نمیشناسند، از خود می گذرند
www.behdasht.gov.ir
@webda
#سینما
🔸 افسانه بناسان؛ غول چراغ جادو
فیلم افسانه بناسان؛ غول چراغ جادو (#حبیب_احمدزاده) که با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی تولید شده است در بخش جلوهگاه شرق سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور دارد.
https://www.fcf.ir/news/ID/108014
🔸 افسانه بناسان؛ غول چراغ جادو
فیلم افسانه بناسان؛ غول چراغ جادو (#حبیب_احمدزاده) که با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی تولید شده است در بخش جلوهگاه شرق سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور دارد.
https://www.fcf.ir/news/ID/108014
🔸 حبیب احمدزاده در سوگ همسر
#زینت_نامی همسر #حبیب_احمدزاده نویسنده، فیلمنامهنویس، مستندساز و پژوهشگر درگذشت.
▫️حبیب نازنین؛ صمیمانه از اعماق جان تسلیت میگم، الهی تحمل برای تو و آرامش و رحمت برای آن سفر کرده.
#زینت_نامی همسر #حبیب_احمدزاده نویسنده، فیلمنامهنویس، مستندساز و پژوهشگر درگذشت.
▫️حبیب نازنین؛ صمیمانه از اعماق جان تسلیت میگم، الهی تحمل برای تو و آرامش و رحمت برای آن سفر کرده.
#عکاسانه
🔸تمام جنگ و پس از جنگ در یک عکس
▫️دکتر #حبیب_احمدزاده؛ نویسنده و مستندساز یادداشتی نوشته بر یک عکس. عکسی که به سرنوشت حاضران در قاب و به خود حبیب عزیز اشاراتی دارد، ما عکسها را تماشا میکنیم، چهرهها را میبینیم، کار حبیب در این نوشتهاش سنجاقکردن تاریخ پشت سر چهرهها به حافظه ما تماشاگران است.
🔸تمام جنگ و پس از جنگ در یک عکس
▫️دکتر #حبیب_احمدزاده؛ نویسنده و مستندساز یادداشتی نوشته بر یک عکس. عکسی که به سرنوشت حاضران در قاب و به خود حبیب عزیز اشاراتی دارد، ما عکسها را تماشا میکنیم، چهرهها را میبینیم، کار حبیب در این نوشتهاش سنجاقکردن تاریخ پشت سر چهرهها به حافظه ما تماشاگران است.
#عکاسانه
تمام جنگ و پس از جنگ در یک عکس
▫️دکتر #حبیب_احمدزاده
▫️ نویسنده و مستندساز
تابستان سال شصت و دو است مادر قاسم وسط نشسته و بچهها دور و برش، نوههایش هم هستند، عروسی گرفته برای پسر بزرگش قاسم، بزرگ خط ما، که ننه قاسم اینچنین شاد میخندد، سمت راست عبدالحسین سلبی جانبازی است که دو ماه پیش در فقر پر کشید و رفت، و بالای سرش، سه نوه و بعد حمید برادرم که طبق آزمایش رسمی شیمیایی بیمارستان بیش از پانصد بار در خواب قطع تنفس مسلم دارد و باید نشسته بخوابد و بعد حمید دوم، حمید زارع که بالای سر ننه قاسم غش غش دارد میخندد، که دوسال بعد از این خنده، ترکشهای خیلی کوچولو ، دقیق نشستند به قلب و ریهاش و هرچه کرد دیگر نتوانست حتی برای لحظهای تنفس لب از لب باز کند، سمت چپتر باز هم حمید، حمید سوم، البته حمید نجاتیان که دست به شانه حمید دوم گذاشته ولی فردای بعد از این عکس از همینجا که نشسته با پای لنگان و پر درد از ترکش دوباره برگشت به جبهه و پایین پایش داماد، قاسم ننه، جانباز فرمانده ما که از خجالت همه آن جمع مجرد با شرم پشت بچههای هم رزمش قایم شده ....و پایینترش محسن ضرغامی، پسر عمه داماد، که الان سی سالیست روی ویلچر نشسته و چند هفته پیش تازه پیدایش کردم، با ویلچری که از فرط بیرون نرفتن لاستیک چرخهایش پوسیده بود و کاظم دیگر پسر ننه و برادر قاسم تازه داماد، جانبازی که اشپز شبانه خط بود و کارگری روزانه در شهر محاصره شده آبادان که وقتی دید موهایش مثل قاسم تازه داماد در حال ریختن است، طبق دستور فلان کتاب قدیمی طبی جالینوسی در وسط آن همه توپ و تانک عمل کرد که باید جسد کلاغ مرده گندیده به مدت یک هفته در زیر لجن را به سر خود ببندد و بهجای آن یک هفته بیفایده سالهاست که مورد یادآوری این خاطره و خنده از ته دل در ذهن بچههاست، برای دیدن ننه قاسم تازه عروس، شبانه در حال رفتن به ابادان هستم، یک سال قبلتر از این عکس پسر کوچکترش داماد شده بود، برای آزادی خرمشهر، مرحله سوم، یک سال زودتر از برادر بزرگترش، رسم ما جنوبیها نبود ولی شده و با کاسه سر جدا شده و از همه بدتر آنکه کنار پای قاسم بیهوش از ترکشها داماد شد، دو برادر یکی شهید و دیگری هم جانباز تا به آخر عمر ......اصلا فکر نمیکردم امشب به آبادان بروم، هر هفته شنبهها ننه قاسم از بوشهر زنگ میزد و حال همسرم را میپرسید و با این جمله همیشگی که ننه به قربونت، زینتم خوب میشه، مو از رضا خواستم ، کمکت میکنه بچم، و من هم یاد رضا میکردم، تا یک هفته قبل از واقعه که زنگ زد و گفت در خواب رضا پسهر شهیدش خندان، گلی به او داده و گفته ببر در منزل حبیب تهران و بده همسرش بو کند، انشاالله که تعبیرش خیر است ولی من میدانستم که تعبیر دهشتناکش چیست، قبلتر ها شنیده بودم ... وقتی سید ابراهیم اصغرزاده را پس از سانحه، کسی در خواب دیده و پرسیده بود که مرگت چگونه بود و سید گفته بود کسی گل سرخی جلوی بینیام گرفت و دیگر هیچ ... یک هفته بعد، عصر بعد از خاکسپاری همسرم در بوشهر به در خانه ننه قاسم رفتم با دو دختر و نوه، گفته بودم بچهها ننه قاسم نمیداند ماجرا را خودمان دم دری بهش بگوییم بهتر است، با پای درد آمد و گفت از همان خواب بچهام که گل به دستم داد فهمیدم ...
و الان در فرودگاهم، منتظر و در فکر،... دارم به آبادان میروم تا پس از دوسال نرفتن، صبح زود جمعه برویم با بچههای زنده مانده عکس پهلوی حاج سعید طاهری، مکی و تا ننه قاسم را دوباره دوره کنیم و برای عروسی پسرش دست بزنیم و ببریمش گلزار شهدا برای دوباره رسیدنش به رضا، تا شاید پس از سالها به آرزویش در برپا کردن عروسی رضا برسد. حتما همگی بچهها دارند میایند برای عروسی رضا، ولی چه کنیم ننه قاسم، خودت ما را ببخش که ما در این عروسیها فقط بلدیم گریه کنیم، ببخشمان که فقط بلدیم گریه کنیم، ببخش.
تمام جنگ و پس از جنگ در یک عکس
▫️دکتر #حبیب_احمدزاده
▫️ نویسنده و مستندساز
تابستان سال شصت و دو است مادر قاسم وسط نشسته و بچهها دور و برش، نوههایش هم هستند، عروسی گرفته برای پسر بزرگش قاسم، بزرگ خط ما، که ننه قاسم اینچنین شاد میخندد، سمت راست عبدالحسین سلبی جانبازی است که دو ماه پیش در فقر پر کشید و رفت، و بالای سرش، سه نوه و بعد حمید برادرم که طبق آزمایش رسمی شیمیایی بیمارستان بیش از پانصد بار در خواب قطع تنفس مسلم دارد و باید نشسته بخوابد و بعد حمید دوم، حمید زارع که بالای سر ننه قاسم غش غش دارد میخندد، که دوسال بعد از این خنده، ترکشهای خیلی کوچولو ، دقیق نشستند به قلب و ریهاش و هرچه کرد دیگر نتوانست حتی برای لحظهای تنفس لب از لب باز کند، سمت چپتر باز هم حمید، حمید سوم، البته حمید نجاتیان که دست به شانه حمید دوم گذاشته ولی فردای بعد از این عکس از همینجا که نشسته با پای لنگان و پر درد از ترکش دوباره برگشت به جبهه و پایین پایش داماد، قاسم ننه، جانباز فرمانده ما که از خجالت همه آن جمع مجرد با شرم پشت بچههای هم رزمش قایم شده ....و پایینترش محسن ضرغامی، پسر عمه داماد، که الان سی سالیست روی ویلچر نشسته و چند هفته پیش تازه پیدایش کردم، با ویلچری که از فرط بیرون نرفتن لاستیک چرخهایش پوسیده بود و کاظم دیگر پسر ننه و برادر قاسم تازه داماد، جانبازی که اشپز شبانه خط بود و کارگری روزانه در شهر محاصره شده آبادان که وقتی دید موهایش مثل قاسم تازه داماد در حال ریختن است، طبق دستور فلان کتاب قدیمی طبی جالینوسی در وسط آن همه توپ و تانک عمل کرد که باید جسد کلاغ مرده گندیده به مدت یک هفته در زیر لجن را به سر خود ببندد و بهجای آن یک هفته بیفایده سالهاست که مورد یادآوری این خاطره و خنده از ته دل در ذهن بچههاست، برای دیدن ننه قاسم تازه عروس، شبانه در حال رفتن به ابادان هستم، یک سال قبلتر از این عکس پسر کوچکترش داماد شده بود، برای آزادی خرمشهر، مرحله سوم، یک سال زودتر از برادر بزرگترش، رسم ما جنوبیها نبود ولی شده و با کاسه سر جدا شده و از همه بدتر آنکه کنار پای قاسم بیهوش از ترکشها داماد شد، دو برادر یکی شهید و دیگری هم جانباز تا به آخر عمر ......اصلا فکر نمیکردم امشب به آبادان بروم، هر هفته شنبهها ننه قاسم از بوشهر زنگ میزد و حال همسرم را میپرسید و با این جمله همیشگی که ننه به قربونت، زینتم خوب میشه، مو از رضا خواستم ، کمکت میکنه بچم، و من هم یاد رضا میکردم، تا یک هفته قبل از واقعه که زنگ زد و گفت در خواب رضا پسهر شهیدش خندان، گلی به او داده و گفته ببر در منزل حبیب تهران و بده همسرش بو کند، انشاالله که تعبیرش خیر است ولی من میدانستم که تعبیر دهشتناکش چیست، قبلتر ها شنیده بودم ... وقتی سید ابراهیم اصغرزاده را پس از سانحه، کسی در خواب دیده و پرسیده بود که مرگت چگونه بود و سید گفته بود کسی گل سرخی جلوی بینیام گرفت و دیگر هیچ ... یک هفته بعد، عصر بعد از خاکسپاری همسرم در بوشهر به در خانه ننه قاسم رفتم با دو دختر و نوه، گفته بودم بچهها ننه قاسم نمیداند ماجرا را خودمان دم دری بهش بگوییم بهتر است، با پای درد آمد و گفت از همان خواب بچهام که گل به دستم داد فهمیدم ...
و الان در فرودگاهم، منتظر و در فکر،... دارم به آبادان میروم تا پس از دوسال نرفتن، صبح زود جمعه برویم با بچههای زنده مانده عکس پهلوی حاج سعید طاهری، مکی و تا ننه قاسم را دوباره دوره کنیم و برای عروسی پسرش دست بزنیم و ببریمش گلزار شهدا برای دوباره رسیدنش به رضا، تا شاید پس از سالها به آرزویش در برپا کردن عروسی رضا برسد. حتما همگی بچهها دارند میایند برای عروسی رضا، ولی چه کنیم ننه قاسم، خودت ما را ببخش که ما در این عروسیها فقط بلدیم گریه کنیم، ببخشمان که فقط بلدیم گریه کنیم، ببخش.
#سینما #رخنما🔸 از روزهای مستند
#یونس_شکرخواه #محمدحسین_مهدویان #مونا_زندی
▫️مراسم اهدای جوایز سیزدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران #سینماحقیقت آذر۱۳۹۸.
▫️تیم داوری: #کامران_شیردل، #سیفالله_صمدیان، #مونا_زندی، #یونس_شکرخواه #محمدحسین_مهدویان، #حبیب_احمدزاده و #پیروز_کلانتری
#یونس_شکرخواه #محمدحسین_مهدویان #مونا_زندی
▫️مراسم اهدای جوایز سیزدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران #سینماحقیقت آذر۱۳۹۸.
▫️تیم داوری: #کامران_شیردل، #سیفالله_صمدیان، #مونا_زندی، #یونس_شکرخواه #محمدحسین_مهدویان، #حبیب_احمدزاده و #پیروز_کلانتری
#رخنما🔸در کنار پیروز کلانتری ارجمند
روزهای داوری بخش مسابقه ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت، ۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۳۹۸ به دبیری محمد حمیدیمقدم در پردیس سینمایی چارسو تهران از سمت راست: #حبیب_احمدزاده #محمدحسین_مهدویان #مونا_زندی #کامران_شیردل #سیفالله_صمدیان #پیروز_کلانتری #یونس_شکرخواه
روزهای داوری بخش مسابقه ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت، ۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۳۹۸ به دبیری محمد حمیدیمقدم در پردیس سینمایی چارسو تهران از سمت راست: #حبیب_احمدزاده #محمدحسین_مهدویان #مونا_زندی #کامران_شیردل #سیفالله_صمدیان #پیروز_کلانتری #یونس_شکرخواه
▫️موزه سینما میزبان شد:
🔸نشست موزهها و پایداری اجتماعی
همزمان با هفته جهانی موزهها و میراث فرهنگی نشست تخصصی با عنوان موزهها و پایداری اجتماعی باحضور #مجید_اسماعیلی مدیرعامل موزه سینما #سیداحمد_محیططباطبایی رئیس شورای بینالمللی موزهها، #رسول_صدرعاملی، #حبیب_احمدزاده، #رضا_کیانیان و #محمدرضا_تقیپور مدیر موزه صلح در محل موزه سینمای ایران برگزار شد. متن کامل
🔸نشست موزهها و پایداری اجتماعی
همزمان با هفته جهانی موزهها و میراث فرهنگی نشست تخصصی با عنوان موزهها و پایداری اجتماعی باحضور #مجید_اسماعیلی مدیرعامل موزه سینما #سیداحمد_محیططباطبایی رئیس شورای بینالمللی موزهها، #رسول_صدرعاملی، #حبیب_احمدزاده، #رضا_کیانیان و #محمدرضا_تقیپور مدیر موزه صلح در محل موزه سینمای ایران برگزار شد. متن کامل
#سینما🔸نگهبان صبح
#حبیب_احمدزاده
▫️عصری که فیلم نگهبان شب سیدرضا (میرکریمی) را در سینما فرهنگ دیدم، احساس شیرین و زلالی که پس از تماشای "نگهبان شب" رهایم نمیکرد ناخوداگاه ذهنم را به تکمیل این ابیات ناقص مولوی از حرف به عمل آورد
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کزدیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنکه یافت مینشود آنم ارزوست
▫️قصه پر احساس و تامل برانگیز فیلم شاید پاسخی بود سهل و ساده، به این تنبلی تاریخی بشر که با فانوسی از جنس منطق، خویشتن انسانیش را همواره بیرون از خود جستجو کرده است.
▫️چه بسا راه دست یافتن به "جنم" نه گفتن و پرواز در اوج آسمان انسانیت، از مسیر خوشبینی و امید و صبر میگذرد و رسول در کشاکش این شب بلند گم گشتگی، با تمام زمین خوردنهای بدون چراغ، خود را به صبح فرهیختگی انسان میرساند و جای خالی نسلی را پر میکند که روزی سخاوتمندانه جلوی درب خانه دیگران نگهبانی دادند و بیمنت و بزرگمنشانه جان دادند.
سید اصلا از چرخ دوران گله نکن. این فیلم را برای همه زمانههای ساختهای، حتما ندیدهها و ندیدگان قدرش را بسیار بیشتر و بهتر خواهند فهمید. خبرآنلاین
#حبیب_احمدزاده
▫️عصری که فیلم نگهبان شب سیدرضا (میرکریمی) را در سینما فرهنگ دیدم، احساس شیرین و زلالی که پس از تماشای "نگهبان شب" رهایم نمیکرد ناخوداگاه ذهنم را به تکمیل این ابیات ناقص مولوی از حرف به عمل آورد
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کزدیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنکه یافت مینشود آنم ارزوست
▫️قصه پر احساس و تامل برانگیز فیلم شاید پاسخی بود سهل و ساده، به این تنبلی تاریخی بشر که با فانوسی از جنس منطق، خویشتن انسانیش را همواره بیرون از خود جستجو کرده است.
▫️چه بسا راه دست یافتن به "جنم" نه گفتن و پرواز در اوج آسمان انسانیت، از مسیر خوشبینی و امید و صبر میگذرد و رسول در کشاکش این شب بلند گم گشتگی، با تمام زمین خوردنهای بدون چراغ، خود را به صبح فرهیختگی انسان میرساند و جای خالی نسلی را پر میکند که روزی سخاوتمندانه جلوی درب خانه دیگران نگهبانی دادند و بیمنت و بزرگمنشانه جان دادند.
سید اصلا از چرخ دوران گله نکن. این فیلم را برای همه زمانههای ساختهای، حتما ندیدهها و ندیدگان قدرش را بسیار بیشتر و بهتر خواهند فهمید. خبرآنلاین
#دوستان #سینما🔸افسانه بناسان
دوشنبه ۶ آذر ١۴٠٢ فرصتی دست داد تا آخرین آپدیت فیلم سینمایی افسانه بناسان ساخته دوست نازنین #حبیب_احمدزاده را در یک اکران خصوصی با جمعی از دوستان ببینیم. ممنونم از حبیب عزیز بابت این روز.
خلاصه داستان این فیلم سینمایی چنین است: بناسان غول چراغ جادو برای جلوگیری از اخراج همیشگی از منظومه شمسی مجبور میشود شرط فرشتهای را بپذیرد تا با همکاری چهار انسان معمولی یک آهنگ زیبا برای ایجاد معجزهای بشری و واقعی خلق کند. ولی در این راه با ماجراهایی از زندگی آنان درگیر میشود. این فیلم در چهار کشور ایران، ژاپن، اتریش و عراق فیلمبرداری شده و بازیگرانی چون پرویز پرستویی، شیسوکو تسویا، گرهارد فرایلینگر، نورییوکی آساکورا و محمود بنکدارنیا در آن ایفای نقش میکنند. این اثر محصول مشترک ایران و ژاپن است.
دوشنبه ۶ آذر ١۴٠٢ فرصتی دست داد تا آخرین آپدیت فیلم سینمایی افسانه بناسان ساخته دوست نازنین #حبیب_احمدزاده را در یک اکران خصوصی با جمعی از دوستان ببینیم. ممنونم از حبیب عزیز بابت این روز.
خلاصه داستان این فیلم سینمایی چنین است: بناسان غول چراغ جادو برای جلوگیری از اخراج همیشگی از منظومه شمسی مجبور میشود شرط فرشتهای را بپذیرد تا با همکاری چهار انسان معمولی یک آهنگ زیبا برای ایجاد معجزهای بشری و واقعی خلق کند. ولی در این راه با ماجراهایی از زندگی آنان درگیر میشود. این فیلم در چهار کشور ایران، ژاپن، اتریش و عراق فیلمبرداری شده و بازیگرانی چون پرویز پرستویی، شیسوکو تسویا، گرهارد فرایلینگر، نورییوکی آساکورا و محمود بنکدارنیا در آن ایفای نقش میکنند. این اثر محصول مشترک ایران و ژاپن است.
#سینما🔸حبیب احمدزاده و فیلم دوم
#حبیب_احمدزاده قصد دارد تا فیلم مردمان آن سوی رودخانه را کارگردانی کند.
به گزارش ایرنا، حبیب احمدزاده سعی دارد تا بهعنوان دومین تلاش سینمایی خود در مقام کارگردان، فیلم مردمان آن سوی رودخانه را جلوی دوربین ببرد.
این فیلم، دومین ساخته سینمایی احمدزاده بهعنوان کارگردان پس از افسانه بناسان است که تهیهکنندگی آن نیز بر عهده خود اوست. نخستین فیلم سینمایی او افسانه بناسان، غول چراغ جادو بود. احمدزاده از سال ۷۴ با حضور به عنوان مشاور فیلمنامه در کنار #ابراهیم_حاتمیکیا در فیلم سینمایی برج مینو و سپس آژانس شیشهای وارد سینما شد. این حضور در ادامه با آثار دیگری چون گفتوگو با سایه #خسرو_سینایی و اتوبوس شب #کیومرث_پوراحمد تداوم پیدا کرد. احمدزاده پیش از این فیلمهای مستندی چون آخرین تیر آرش، موج زنده و بهترین مجسمه دنیا را کارگردانی کرده بود. این احتمال وجود دارد که نخستین رونمایی از این اثر در جشنواره فیلم فجر امسال باشد.
#حبیب_احمدزاده قصد دارد تا فیلم مردمان آن سوی رودخانه را کارگردانی کند.
به گزارش ایرنا، حبیب احمدزاده سعی دارد تا بهعنوان دومین تلاش سینمایی خود در مقام کارگردان، فیلم مردمان آن سوی رودخانه را جلوی دوربین ببرد.
این فیلم، دومین ساخته سینمایی احمدزاده بهعنوان کارگردان پس از افسانه بناسان است که تهیهکنندگی آن نیز بر عهده خود اوست. نخستین فیلم سینمایی او افسانه بناسان، غول چراغ جادو بود. احمدزاده از سال ۷۴ با حضور به عنوان مشاور فیلمنامه در کنار #ابراهیم_حاتمیکیا در فیلم سینمایی برج مینو و سپس آژانس شیشهای وارد سینما شد. این حضور در ادامه با آثار دیگری چون گفتوگو با سایه #خسرو_سینایی و اتوبوس شب #کیومرث_پوراحمد تداوم پیدا کرد. احمدزاده پیش از این فیلمهای مستندی چون آخرین تیر آرش، موج زنده و بهترین مجسمه دنیا را کارگردانی کرده بود. این احتمال وجود دارد که نخستین رونمایی از این اثر در جشنواره فیلم فجر امسال باشد.
فراسوی یک هشتگ🔸حبیب احمدزاده
برای دیدن خبرها و نظرهای مرتبط با حبیب احمدزاده بر روی این هشتگ کلیک کنید : #حبیب_احمدزاده
برای دیدن خبرها و نظرهای مرتبط با حبیب احمدزاده بر روی این هشتگ کلیک کنید : #حبیب_احمدزاده
#دوستان #رخنما #سینماویژن
سال ۱۳۹۸🔸جشنواره سینما حقیقت
داوران بخش مسابقه ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت (۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۳۹۸) از سمت راست: #حبیب_احمدزاده، #محمدحسین_مهدویان، #مونا_زندی، #کامران_شیردل، #سیفالله_صمدیان، #پیروز_کلانتری و #یونس_شکرخواه
سال ۱۳۹۸🔸جشنواره سینما حقیقت
داوران بخش مسابقه ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت (۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۳۹۸) از سمت راست: #حبیب_احمدزاده، #محمدحسین_مهدویان، #مونا_زندی، #کامران_شیردل، #سیفالله_صمدیان، #پیروز_کلانتری و #یونس_شکرخواه