با ینگجه
1.57K subscribers
13.2K photos
769 videos
101 files
460 links
کانال «با ینگجه» با هدف اطلاع‌رسانی رویدادهای روستای ینگجه برای ینگجه‌ای‌های مقیم شهرهای کشور ایجاد شده است.

🌐ارتباط با ما:
@Mostafa_shooshtari

🌐احراز هویت کانال در سامانه وزارت ارشاد:
http://t.me/itdmcbot?start=yengejeh
Download Telegram
♦️اندر حکایت شبیه‌خوانی روستای ینگجه


#آیت_سبزی

این روزها یادآوری خاطرات آن مسجد قدیمی باصفا با آن درخت توت در وسط حیاط آن و چاه آب کنار مسجد، دلنشین است. قسمت پایین در دو قسمت محل نشستن خانم‌ها و جلو پنجره‌ها و بغل دست آن آقایان و پشت بام مسجد کلا محل نشستن خانم‌ها بود که هر سال در همان محل نشستن سال قبل می‌نشستند.

شبیه‌خوانی روز اول برای مسلم‌ابن عقیل و روز دوم یعنی روز عاشورا برای امام حسین(ع) بود. نقش‌آفرینان این شبیه‌خوانی مرحوم پدرم نصرت‌الله سبزی در نقش شمر بود که قبل‌تر از او پدربزرگم مرحوم ملاعلی هم در همین نقش شبیه‌خوانی می‌کرد. مرحوم میرزا لطف‌الله موسوی، مرحوم آدینه‌محمد شوشتری، مرحوم ملا دایی، مرحوم محمدابراهیم غلامی، ابوالفضل سبزی از دیگر نقش‌آفرینان شبیه‌خوانی بودند. اینجانب و مرحوم سیدکاظم موسوی نقش محمد و ابراهیم را ایفا می‌کردیم. در روز عاشورا شبیه‌خوانی امام حسین(ع) با همین افراد و گاهی علی‌اصغر یساقی در نقش سکینه و مرحوم سلطان‌احمد یساقی و مرحوم سید آقا موسوی و عبدالصمد صفری در نقش شیر اجرا می‌شد.

یادم هست که در یک شبیه‌خوانی روز عاشورا که مرحوم پدرم در نقش شمر و مرحوم میرزا لطف‌الله در نقش امام بود، مرحوم پدرم میرزا لطف‌الله را رو به قبله برای بریدن سر امام خوابانده بود و داشت مثلا سر امام را از بدن جدا می‌کرد، وقتی چاقو را بر گردن مرحوم گذاشت، میرزا لطف‌الله گفت: نصرت‌الله مواظب باش داری می‌بُری! چون پدرم اشتباهاً سر تیز چاقو را بر گردن مرحوم گذاشته بود.
یاد همه عزیزان که بیشترشان به رحمت خدا رفته‌اند و دست‌شان از این دنیای فانی کوتاه شده گرامی و روح‌شان شاد.

@yengejeh
با ینگجه
مرحوم #علی‌خان_غلامی ◀️ از #ساناز_غلامی @yengejeh
📮 #آیت_سبزی: با سلام خاطره‌ای که از مرحوم #علی‌خان_غلامی دارم مربوط به ۴۱ سال پیش است. مرحوم مردی با دسیپلین، خاص، مهربان و دوست داشتنی بود. یادم هست ۹ سالم بود و در کرمان بودم که من را برای آمدن به روستا به ایشان سپردند. در اتوبوس سردرد شدیدی گرفتم و حالم خراب شد.
خلاصه تا رسیدن به مشهد و سپس به روستا این مرحوم خیلی اذیت شدند ولی کوچکترین بداخلاقی و ناراحت شدن را در رفتار و چهره ایشان ندیدم. ولی بزرگ‌تر که شدم هر وقت او را می‌دیدم، ضمن حال‌پرسی یادی از آن خاطره می‌کردم. با خودم عهد بسته بودم روزی جبران محبت کنم ولی عمر مرحوم کفاف نداد. بله درسته حالا نه من شما را می‌شناسم نه شما من را خواهی شناخت ولی یاد آن مرحوم در دل‌ها زنده است و به نیکی از او یاد می‌شود. روحش شاد.

@yengejeh