یه جای خوب واسه حس کردن زندگی
230 subscribers
4.74K photos
680 videos
32 files
623 links
Yejayekhob
ارتباط مستقیم با من
@pghmfy

https://t.me/HarfBeManBOT?start=ODMxNTM5MDA
Download Telegram
دیروز یه حشره انگشت انگشتری دستم رو نیش زد
ورم رو ببینید!



#لار
بار اول آمدم کلیسا همسایه مون گفت اگه شمع نذر کنی مسیح علیه السلام حاجتت رو میده!
منم دیدم پیامبر خداست منطقیه!



#همسایه_ها
#ارامنه
#لار
خدا این مملکت رو از خشکسالی نجات بده

پ. ن: تو این شش هفت ساله که ما اینجا رفت و آمد داریم، حجم آب یک سوم شده!



#آب
#لار
هوا ابری و گرم است
دم کرده!

دیگه جایی برای من نیست در این هوا!
بزنیم بریم #لار !
ترافیک به سمت شمال


خوبی #لار این است که ترافیک نداریم آخر هفته ها
خب رسیدیم #لار
دمای هوا ۱۶ درجه!
هوای #لار خنکه دو نفر دلخور شدند و رفتند!
ما داریم می‌رسیم #تهران
اگه جنگ در راهه زودتر بگید دور بزنیم بریم #لار 🙃
#رونیسا تو بغلم خواب بود که تو آسمان عقاب دیدیم
خواستم عکس بگیرم نتونستم زاویه ی دوربین رو تنظیم کنم عکس از آسمان خالی گرفتم!



شما از من بپذیرید سمت راست آسمان عقاب هست!



#لار
دارم هوای ۱۴ درجه ای #لار رو می‌گذارم و به جهنم #تهران برمی‌گردم!


فحش به این زندگی!
#پانیسا بچه ی نسبتاً کم حرفیه
بعضی از روزها از صبح تا شب سر جمع صد کلمه حرف هم نمی‌زنه!
ولی
وقت هایی که هیجان زده باشه چونه اش گرم میشه و پرگویی می‌کنه!


امروز خوشحال و هیجان زده بود!
از اینکه فردا مادربزرگ ها و عمویش رو می‌بینه، قراره بره #لار دوچرخه سواری کنه، کلاس #شنا و #زبان_انگلیسی داره، قراره با هم کیک بپزیم و ...
یعنی دقیقه ای صد تا جمله می گفت!
دیگه مغزم داشت منهدم می‌شد!
یهو به ذهنم رسید شاید بد نباشه با یکی دیگه به جز من حرف بزنه!
بهش گفتم چرا به دوستت یسنا زنگ نمی‌زنی؟ یه ماهه ازش خبری نداری!
به یسنا زنگ زد
بعد گفت: میشه به نورا هم زنگ بزنم؟

سر جمع با دوست هایش ده دقیقه هم حرف نزد ولی قدرت خدا، هیجانش فروکش کرد و دوباره آروم گرفت!




این روزها احساس می کنم #رونیسا هم نیاز داره به هم صحبتی با همسالان خودش
ولی چون تو ترک پوشک همکاری نمی کنه نمیشه ببرمش مهد کودک و هوا هم گرمه نمیشه ببرمش پارک بازی کنه
فعلا ناچارم مغزم رو در اختیارش بگذارم بجوه تا گشایشی حاصل بشه!



#فرزند_پروری
مغزم داغ کرد رسیدیم #تهران
دمای بدن من با #لار سنکرون است
شوهر عمه ی رضا در مورد یه همکار خرپولش:

همینطوری نشسته بود، یهو گفت چقدر هوس دبی کردم!
فرداش مرخصی و دبی بود!




بعد ما باید یه هفته برنامه ریزی کنیم بلکه بشه تا #لار بریم!
برداشت محصول!


تا اطلاع ثانوی هر کی بیاد #لار لوبیاپلو داریم!
🙃
صبح قبل از اینکه من بیدار بشم مامانم بادمجون کبابی کرد، آبغوره گرفت و ترشی نازخاتون درست کرد!


خیلی پر رو هستم نصفش رو بردارم واسه خونه‌مون؟!
🙃🙃😁😁



#I_love_you_mom
#لار
امسال نشای گوجه فرنگی که کاشتیم مرغوب نبود، گوجه فرنگی ها خوب محصول ندادند
یه عالمه هم به خیال خودمون بذر کدو کاشتیم که همه اش خیار بود!
همان هم فقط یه دونه خیار داده
😂😂


#لار
یه کم نعناع و جعفری از باغچه چیدیم تفت بدیم واسه خورشت کرفس!


#لار
از آفتابگردان های امسال که تخمه در نمیاد، حداقل میز رو باهاشون خوشگل کنیم!


#لار
آقا ژرژیک درخت فندق داره یه سطل فندق تازه تعارفی داد



#لار
#همسایه_ها
#ارامنه