هر وقت به رضا میگم: #خوی دوره و سالی یک بار بیشتر نمی تونم مسیر رفت و برگشتش رو تحمل کنم و سختمه و ...
میگه: دوره چون تو اینطوری بهش نگاه میکنی. اگه این مسیر رو با علاقه بری نزدیک هم هست!!
الآن راه افتادیم بریم خوی.
تو ماشین گفت: میوه بده!
گفتم: نیاوردم!
گفت: عه! هیچی؟!
گفتم: آره نگاهم رو به مسیر #خوی عوض کردم! یه قدم راهه دیگه میوه و خوراکی نمیخواد همراه ببریم!
والا!
#همسرانه
میگه: دوره چون تو اینطوری بهش نگاه میکنی. اگه این مسیر رو با علاقه بری نزدیک هم هست!!
الآن راه افتادیم بریم خوی.
تو ماشین گفت: میوه بده!
گفتم: نیاوردم!
گفت: عه! هیچی؟!
گفتم: آره نگاهم رو به مسیر #خوی عوض کردم! یه قدم راهه دیگه میوه و خوراکی نمیخواد همراه ببریم!
والا!
#همسرانه
ببینید مامان بزرگ رضا چی بهم بخشیده!
قلیان یک وجب حدود بیست سانتی متری است
ساخت ایران است و واسه نیم قرن قبل!
مامان بزرگ بهم سفارش کرد مراقب باشم رضا قلیونی نشه😂😂
#خوی
قلیان یک وجب حدود بیست سانتی متری است
ساخت ایران است و واسه نیم قرن قبل!
مامان بزرگ بهم سفارش کرد مراقب باشم رضا قلیونی نشه😂😂
#خوی
یه جای خوب واسه حس کردن زندگی
ببینید مامان بزرگ رضا چی بهم بخشیده! قلیان یک وجب حدود بیست سانتی متری است ساخت ایران است و واسه نیم قرن قبل! مامان بزرگ بهم سفارش کرد مراقب باشم رضا قلیونی نشه😂😂 #خوی
مامان بزرگ علاوه بر این چند تکه لیوان، بشقاب، پیش دستی و کاسه و کریستال روسی که حداقل واسه صد و پنجاه سال قبل هستند بهم داد
جز جهیزیه ی آنا (مادرشوهر مادرشوهر مادرشوهرم!) بوده
به رضا گفتم یادگاری نگهشون میدارم و به دخترهایم می دهم.
خیلی از آذری های ایران میخوان کلاس بگذارند میگن ما از روسیه، باکو و ... آمدیم!
ولی اجداد دخترهای من واقعا از گنجه آمدند و مدارکش هم موجود است!
پ. ن: این رو همیشه گفتند که اجدادشان تاجر فرش بودند و بین گنجه و خوی در رفت و آمد بودند دائم.
پدربزرگ رضا هم اصالتا واسه خوی بوده ولی چون پدرش هم تو گنجه هم ایران خونه داشته قبل از جدایی از ایران تو گنجه متولد شده.
بعد پدر پدربزرگ رو می برند جنگ و برنمیگرده و خانواده اش ایران رو واسه زندگی به شوروی ترجیح میدهند و می آیند خوی ساکن میشوند!
منزلشون تو گنجه هنوز هم هست ولی سندی ازش ندارند که بخواهند ملک رو زنده کنند!
#خوی
#رونیسا
#پانیسا
جز جهیزیه ی آنا (مادرشوهر مادرشوهر مادرشوهرم!) بوده
به رضا گفتم یادگاری نگهشون میدارم و به دخترهایم می دهم.
خیلی از آذری های ایران میخوان کلاس بگذارند میگن ما از روسیه، باکو و ... آمدیم!
ولی اجداد دخترهای من واقعا از گنجه آمدند و مدارکش هم موجود است!
پ. ن: این رو همیشه گفتند که اجدادشان تاجر فرش بودند و بین گنجه و خوی در رفت و آمد بودند دائم.
پدربزرگ رضا هم اصالتا واسه خوی بوده ولی چون پدرش هم تو گنجه هم ایران خونه داشته قبل از جدایی از ایران تو گنجه متولد شده.
بعد پدر پدربزرگ رو می برند جنگ و برنمیگرده و خانواده اش ایران رو واسه زندگی به شوروی ترجیح میدهند و می آیند خوی ساکن میشوند!
منزلشون تو گنجه هنوز هم هست ولی سندی ازش ندارند که بخواهند ملک رو زنده کنند!
#خوی
#رونیسا
#پانیسا
مامان بزرگ رضا هر چیزی که برایش عزیز و ارجمنده میده به من!
میگه مطمئنم درست ازش نگهداری میکنی!
مثلاً یه جلیقه ی دست دوز واسه پنج سالگی پدربزرگ رضا هست که سرش دعوا بود، همه می خواستندش ولی داد به من!
گفت نگه دار واسه نتیجه هایم!
یعنی تن هیچ کدوم از بچه ها و نوه هایش نکرده بود ها ولی داد به من که نگه دارم و به نسل بعد منتقل کنمش!
قدرت خدا!
هر چی مادر شوهرم دوستم نداره مادرشوهرش دوستم داره 😂😂
#خوی
میگه مطمئنم درست ازش نگهداری میکنی!
مثلاً یه جلیقه ی دست دوز واسه پنج سالگی پدربزرگ رضا هست که سرش دعوا بود، همه می خواستندش ولی داد به من!
گفت نگه دار واسه نتیجه هایم!
یعنی تن هیچ کدوم از بچه ها و نوه هایش نکرده بود ها ولی داد به من که نگه دارم و به نسل بعد منتقل کنمش!
قدرت خدا!
هر چی مادر شوهرم دوستم نداره مادرشوهرش دوستم داره 😂😂
#خوی
حالا من و رضا هیچ کار خاصی هم واسه ش نکردیم و نمیکنیم ها
از همون شب بله برون مون مهرم افتاد به دل خودش و مرحوم پدربزرگ رضا
خدا بیامرز پدربزرگش که بهم میگفت عروس گلم!
یه مدت هم اصرار داشت به رضا بیا یه مغازه به نامت کنم!
که رضا قبول نکرد
بعد گیر داد بیا دو دانگ خونه به نامت کنم
باز هم قبول نکرد
گفت ممکنه همه ی بچه هایت راضی نباشند، درست است مال خودته و اختیارش رو داری ولی خدا و پیغمبری حق من نیست!
بعد از اون بیشتر شیفته ی رضا شدند که بی هیچ چشم داشتی بهمون توجه و محبت میکنه!!
بعد من رو چرا دوست دارند؟
چون به رضا یاد نمیدم برو ازشون پول و سرمایه بگیر!!
پ. ن: یه همچین شوهر نظربلندی دارم!
☺️😅
#خوی
#همسرانه
از همون شب بله برون مون مهرم افتاد به دل خودش و مرحوم پدربزرگ رضا
خدا بیامرز پدربزرگش که بهم میگفت عروس گلم!
یه مدت هم اصرار داشت به رضا بیا یه مغازه به نامت کنم!
که رضا قبول نکرد
بعد گیر داد بیا دو دانگ خونه به نامت کنم
باز هم قبول نکرد
گفت ممکنه همه ی بچه هایت راضی نباشند، درست است مال خودته و اختیارش رو داری ولی خدا و پیغمبری حق من نیست!
بعد از اون بیشتر شیفته ی رضا شدند که بی هیچ چشم داشتی بهمون توجه و محبت میکنه!!
بعد من رو چرا دوست دارند؟
چون به رضا یاد نمیدم برو ازشون پول و سرمایه بگیر!!
پ. ن: یه همچین شوهر نظربلندی دارم!
☺️😅
#خوی
#همسرانه
تو #خوی پولدارها بچههاشون رو نمی فرستند دانشگاه آزاد و مدرسه غیرانتفاعی، میفرستند آنکارا!!
یه جای خوب واسه حس کردن زندگی
تو #خوی پولدارها بچههاشون رو نمی فرستند دانشگاه آزاد و مدرسه غیرانتفاعی، میفرستند آنکارا!!
بعد بچه هاشون نمیرن خارج، برمیگردند #خوی به شهرشون خدمت میکنند!
جدی ها!
جدی ها!
قبلاً ورودی #خوی نوشته بودند: دارالمومنین خوی!
الآن نوشتند: دارالصفای خوی!
خوی دروازه ی ایران به اروپا!
صفا باشه!
الآن نوشتند: دارالصفای خوی!
خوی دروازه ی ایران به اروپا!
صفا باشه!