✍ @yavashakibanoo
📚 #داستان_انگیزشی
📌 #آموزنده
خانمی دستش را بريده بود اندازه ای كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روی تخت دراز بكشد. شوهرش نشست و سرش را روی پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت.
وقتی رفتند هر كسی چيزی گفت،
يكی گفت زن ذليل،
يكی گفت لوس،
یكی چندشش شده بود،
و ديگری حالش بهم خورده بود!
يادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت.
خاطره زنی با سر شكسته كه هر چه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردی كه می ترسيد از پاسخ زن.
زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه باز هم دست مرد را طلب می كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم
و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.
اما وقتی آن ها رفتند كسی چيزی نگفت!
هيچكس چندشش نشد ...
و هيچ كس حالش بهم نخورد ...
همه چيز عادی به نظر آمد ...
و من فكر كردم ما مردمی هستيم كه به ديدن آدمی برسر دار بيشتر عادت داريم تا ديدن مرد و زنی عاشق.
❌بیایید دنیا را جای خوبی برای زیستن کنیم!
☑️لینک عضویت👇👇
🆔 @yavashakibanoo
📚 #داستان_انگیزشی
📌 #آموزنده
خانمی دستش را بريده بود اندازه ای كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روی تخت دراز بكشد. شوهرش نشست و سرش را روی پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت.
وقتی رفتند هر كسی چيزی گفت،
يكی گفت زن ذليل،
يكی گفت لوس،
یكی چندشش شده بود،
و ديگری حالش بهم خورده بود!
يادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت.
خاطره زنی با سر شكسته كه هر چه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردی كه می ترسيد از پاسخ زن.
زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه باز هم دست مرد را طلب می كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم
و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.
اما وقتی آن ها رفتند كسی چيزی نگفت!
هيچكس چندشش نشد ...
و هيچ كس حالش بهم نخورد ...
همه چيز عادی به نظر آمد ...
و من فكر كردم ما مردمی هستيم كه به ديدن آدمی برسر دار بيشتر عادت داريم تا ديدن مرد و زنی عاشق.
❌بیایید دنیا را جای خوبی برای زیستن کنیم!
☑️لینک عضویت👇👇
🆔 @yavashakibanoo
Forwarded from 📎 لینک ساز 📎
🔵 میخوای مامان خوبی باشی؟!
🔴 بچت امونتو بریده؟!
هر کی عضو شده کلی دعامون کرد😍
🙇#خلاقیت 🙇♀ #استعدادیابی کودک توسط روانشناس 👦 #تربیت جنسی کودک 👧 #داستان صوتی
@koodak_khallagh_man
🔴 بچت امونتو بریده؟!
هر کی عضو شده کلی دعامون کرد😍
🙇#خلاقیت 🙇♀ #استعدادیابی کودک توسط روانشناس 👦 #تربیت جنسی کودک 👧 #داستان صوتی
@koodak_khallagh_man
Forwarded from لینک ساز / دکمه شیشه ای
🔵 میخوای مامان خوبی باشی؟!
🔴 بچت امونتو بریده؟!
هر کی عضو شده کلی دعامون کرده😍https://t.me/joinchat/AAAAAEQwuMNxaqQIbYmbcQ
🙇#خلاقیت 🙇♀ #استعدادیابی کودک توسط روانشناس 👦 #تربیت جنسی کودک 👧 #داستان صوتی
@koodak_khallagh_man
🔴 بچت امونتو بریده؟!
هر کی عضو شده کلی دعامون کرده😍https://t.me/joinchat/AAAAAEQwuMNxaqQIbYmbcQ
🙇#خلاقیت 🙇♀ #استعدادیابی کودک توسط روانشناس 👦 #تربیت جنسی کودک 👧 #داستان صوتی
@koodak_khallagh_man
4_5888856889638257312.pdf
4.6 MB
#داستان کودکانه برای آموزش حریم خصوصی بدن و پیشگیری از آسیبهای جنسی کودکان👆👼
@YavashakiBanoo
#حریم_جنسی
#آموزش_جنسی_به_کودک
@YavashakiBanoo
#حریم_جنسی
#آموزش_جنسی_به_کودک
✍ @yavashakibanoo
📚 #داستان_انگیزشی
📌 #آموزنده
خانمی دستش را بريده بود اندازه ای كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روی تخت دراز بكشد. شوهرش نشست و سرش را روی پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت.
وقتی رفتند هر كسی چيزی گفت،
يكی گفت زن ذليل،
يكی گفت لوس،
یكی چندشش شده بود،
و ديگری حالش بهم خورده بود!
يادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت.
خاطره زنی با سر شكسته كه هر چه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردی كه می ترسيد از پاسخ زن.
زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه باز هم دست مرد را طلب می كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم
و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.
اما وقتی آن ها رفتند كسی چيزی نگفت!
هيچكس چندشش نشد ...
و هيچ كس حالش بهم نخورد ...
همه چيز عادی به نظر آمد ...
و من فكر كردم ما مردمی هستيم كه به ديدن آدمی برسر دار بيشتر عادت داريم تا ديدن مرد و زنی عاشق.
❌بیایید دنیا را جای خوبی برای زیستن کنیم!
☑️لینک عضویت👇👇
🆔 @yavashakibanoo
📚 #داستان_انگیزشی
📌 #آموزنده
خانمی دستش را بريده بود اندازه ای كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روی تخت دراز بكشد. شوهرش نشست و سرش را روی پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت.
وقتی رفتند هر كسی چيزی گفت،
يكی گفت زن ذليل،
يكی گفت لوس،
یكی چندشش شده بود،
و ديگری حالش بهم خورده بود!
يادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت.
خاطره زنی با سر شكسته كه هر چه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردی كه می ترسيد از پاسخ زن.
زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه باز هم دست مرد را طلب می كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم
و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.
اما وقتی آن ها رفتند كسی چيزی نگفت!
هيچكس چندشش نشد ...
و هيچ كس حالش بهم نخورد ...
همه چيز عادی به نظر آمد ...
و من فكر كردم ما مردمی هستيم كه به ديدن آدمی برسر دار بيشتر عادت داريم تا ديدن مرد و زنی عاشق.
❌بیایید دنیا را جای خوبی برای زیستن کنیم!
☑️لینک عضویت👇👇
🆔 @yavashakibanoo
📘 #داستان_کوتاه 📔
کلیدهایی #موفقیت با رها کردن نگرانی پیدا میشوند!
💵 من حسابدار یک شرکتم از اونجایی که همیشه نگران که نکنه وقتی من میرم خونه یکی کلید گاو صندق رو برداره و بره سراغ تراولها و پولها، کلید گاو صندوق رو هر روز میارم خونه و صبح با خودم میبرم محل کار، یه روز صبح که بلند شدم و صبحونه رو خوردم، میبینم که کلید نیست! با نگرانی تمام ده بار همهی خونه رو میگردم، نیست!!
⌨ حالا به مدیر شرکت چی بگم! میام برم به مدیر بگم "کلید گم شده" که میبینم کلید روی میزه! من ده بار این میز رو گشتم! بعد ما یه حرف بامزه میزنیم که از این حرف ما مرغ پخته هم تو قابلمه خندهاش میگیره! اگه گفتین؟ میگیم "جن نشسته بود رو کلید!" جن بیکاره بیاد بشینه روی کلید ما؟! #نگرانی مانع دیدن شد و ربطی به جن ندارد!
💎 نگرانی رو رها کن تا کلیدهای اطرافتون رو درست ببینید
@yavashakibanoo
کلیدهایی #موفقیت با رها کردن نگرانی پیدا میشوند!
💵 من حسابدار یک شرکتم از اونجایی که همیشه نگران که نکنه وقتی من میرم خونه یکی کلید گاو صندق رو برداره و بره سراغ تراولها و پولها، کلید گاو صندوق رو هر روز میارم خونه و صبح با خودم میبرم محل کار، یه روز صبح که بلند شدم و صبحونه رو خوردم، میبینم که کلید نیست! با نگرانی تمام ده بار همهی خونه رو میگردم، نیست!!
⌨ حالا به مدیر شرکت چی بگم! میام برم به مدیر بگم "کلید گم شده" که میبینم کلید روی میزه! من ده بار این میز رو گشتم! بعد ما یه حرف بامزه میزنیم که از این حرف ما مرغ پخته هم تو قابلمه خندهاش میگیره! اگه گفتین؟ میگیم "جن نشسته بود رو کلید!" جن بیکاره بیاد بشینه روی کلید ما؟! #نگرانی مانع دیدن شد و ربطی به جن ندارد!
💎 نگرانی رو رها کن تا کلیدهای اطرافتون رو درست ببینید
@yavashakibanoo